مراحل خاکسپاری در ایینهای تدفین
بروزرسانی شده در تاریخ: ۲۱ خرداد ,۱۳۹۸
مراحل خاکسپاری در ایینهای تدفین:
مرگ نه تنها یک اتفاق بیولوژیکی است که جنازه را مانند یک پسماندهای رها میکند که باید به آن رسیدگی کرد، بلکه مهمتر از آن، به دلیل باورها، نمادها، آیینها و شعائری که دارد یک اصل اجتماعی-فرهنگی به وجود میآورد. البته باید دانست که آیینها و مراسم، ادامه بلافاصل باورها هستند و مراسم خاکسپاری به طور خاص، از اشکال آگاهانه فرهنگی یکی از کهنترین، عامترین و در عین حال ناآگاهانهترین کارهای انسان به شمار می روند یعنی همان نیاز به غلبه بر رنج و اندوه مرگ و مردن.
***
در نوشتار حاضر تعبیرrite (آیین) به معنای انسان شناختی آن به کار رفته است. یک rite مراسمی است که در آن رفتارها، علایم (حرکات سرودست)، ژستها و حالتها، کلمات یا سرودهها، اشیایی که ساخته، تخریب یا مصرف می شوند همگی واجد ویژگیها یا قدرتهایی هستند که میتوانند تاثیرات خاصی ایجاد کنند. بررسی بقایای آیینهای خاکسپاری سه چیز را نشان میدهد: نخست آنکه این باور وجود دارد که آنها بر آینده شخص متوفی، استحاله و دگردیسی جنازه و سرنوشت شخص حاکم هستند. دوم آنکه، آنها به خویشاوندان و سوگواران نزدیک متوفی نیز توجه دارند که باید به آنها دلداری داد و آرامشان کرد و سوم اینکه، آنها در تجدید حیات گروهی شرکت می کنند که در اثر مرگ یکی از عزیزانشان متالِّم شدهاند. غالبا در جوامع سنتی در آفریقا و آسیا (خاصه در چین) آیینهای خاکسپاری همانند یک نمایش یا تئاتر همراه با پانتومیم، رقص، موسیقی و حتی دلقک بازی اجرا می شود. آیینهای خاکسپاری آنچنان اهمیت دارند که حضور شرکتکنندگان یک تکلیف محسوب میشود.
زمانهای اصلی آیینهای خاکسپاری
آیینهای خاکسپاری شامل مراسمهای متعددی میشود. این آیینها در برخی قبایل و مناطق چهار مرحله اصلی دارد. در مرحله اول میگویند که متوفی بیمار است. او را میشویند، لباس میپوشانند و آرایشش میکنند و حتی به مدت یک سال از آن پرستاری و مراقبت میکنند. سپس نوبت مراسم دوم میرسد که حدود ۵ تا ۷ روز طول می کشد و با قربانی، سوگواری، نغمهسرایی و رقص همراه است. این مرحله نشانگر گذر دشوار از زندگی به مرگ است و با خاکسپاری موقتی در خانه پایان مییابد. طی دوره میانی، جشنها افزایش مییابد و سرانجام مراسم نهایی برگزار میشود که مستلزم چندین ماه آمادگی است که طی آن کفن، سنگ قبر و از همه مهمتر مجسمه یا تمثال متوفی(که تائوتائو نام دارد) تهیه میشود. در نهایت نیز متوفی آن سوتر از خانه دفن می شود. سلسله اعمال مربوط به خاکسپاری و تدفین بعضا حالتی رسمی و مقرراتی به خود میگیرد. این قضیه را بهطور خاص در تائوئیسم چینی میتوان دید که در آن بخش اصلی آیین خاکسپاری به انعقاد عهد و پیمان با خدایان اختصاص مییابد. از جمله پیمانهای شایان ذکر میتوان به این موارد اشاره کرد گفتگو با نیروها و قوای آسمانی به منظور تعیین روز و محل مناسب برای انجام مراسم خاکسپاری؛ کسب امتیاز برای متوفی (که کونگ تِه نام دارد)؛ تقدیم هدایا برای ارواح سرگردان( که پوتو نامیده می شود) و انجام شعائر برای آزاد کردن روح. با وجود این، به منظور تعیین زمانهای اصلی مراسم خاکسپاری، انسانشناسان از فرمول هرچند نادرست خاکسپاری دوگانه استفاده میکنند که حاکی از آیینهای جدایی است و در پی آن فواصلی وجود دارد که از چند هفته تا چند سال به طول میانجامد و پس از آن آیینهای بازگشت صورت میگیرد که به سوگواری پایان میدهد.
آیینهای عزلت
در غالب جوامع سنتی، گذار از فساد (مرگ) تا تبدیل شدن به کانی دو زمان اصلی را در مراسم تدفین تشکیل میدهد. تدفین نخست یا آیین جدایی، عبارت است از کشتن مرده، به تعبیر دیگر، کشتن آنچه در شخص متوفی زنده میماند، این کار با گسستن پیوندهای عاطفیای انجام میگیرد که متوفی را به جامعه پیوند میدهد. زمانی که جنازه در حال تلاشی، تجزیه و فساد است بسیار خطرناک و آسیبپذیر است. دو تلقی که در عین تناقض، مکمل هم نیز هستند، رفتار زندهها را نسبت به متوفی جهت میدهد: نگرانی و طرد که در قالب نمادین و واقعی طبق دیدگاهی که در هر گروه قومی متفاوت است، نشان داده شدهاند.
نگرانی بلافاصله پس از مرگ آغاز می شود و رنگ ترس و تاسف دارد. به شخص متوفی غذا داده میشود، زنگهایی به صدا درمیآید تا ارواح شر را دور کند، جنازه شسته و تطهیر و از آن مراقبت میشودک. خاصه اگر بدن به مدت زیادی در حالتی خاص قرار بگیرد (از سه تا دوازده روز در میان مایوهای آسیای جنوبشرقی). جنازه را در پوششی قرار میدهند، سوراخهای طبیعی مسدود میشوند و از همه مهمتر شب عزا را تدارک میبینند. این زمان میتواند زمانی برای پیوند مجدد و عملی شعائری در سطحی وسیع باشد. برای موئاریهای نیوزیلند این مراسم یک مراسم بسیار تاسفبار و اندوهناک و زمان اصلی آیین خاکسپاری است که با نوحه، گریه، سوگواری و بسته به بخت و اقبالِ متوفی غذاهای نذری همراه است. اینکاهایِ پِرو افزون بر غذاهای مختلف به بازی تاس هم میپردازند که با نمادپردازیهای بسیار پیچیده همراه است. فرض بر این است که نتیجه این بازی روح متوفی را به سمت ملکوت هدایت میکند یعنی در واقع به روح او کمک می کند که به سمت ملکوت هدایت شود. شخص متوفی با اثر گذاشتن بر روند بازی یعنی بر نوع افتادن تاس در بازی مشارکت دارد که به این وسیله مشخص میشود که آیا متوفی به بازیکن حسننیت دارد یا سوءنیت. داراییهای متوفی طبق نتیجه بازی تقسیم میشود.
زمانی که که آخرین بزرگداشتها انجام شد، متوفی برای پیوستن به نیاکانش یا آمادگی برای حیات پس از مرگش دعوت می شود. برای غلبه بر تردید متوفی، چند روش به کار می رود. او را محکم میبندند یا مُثله میکنند (چشمش را درمیآورند یا پایش را قطع میکنند)، در زمان بازگشتن از مراسم با تغییر مسیر ناگهانی، او را گم میکنند، او را در پای یک کوه یا کناره خیلی دور از رودخانه قرار میدهند تا نتواند از آن عبور کند. برخی اوقات یک تمثال یا مجسمه در خانه به عنوان جانشین او میماند یا ممکن است نشانه سالگرد او باشد. چون فساد جنازه این خطر را دارد که جفتش در روستا پرسه بزند، بستگان او از محدودیتهای سوگواری تبعیت می کنند که آنها را خارج از حلقه اجتماعی قرار میدهد. هدف از این محدودیتها جدا کردن کسانی است که توسط فساد جنازه آلوده شدهاند. در هند، در میان توداها اصطلاح واحدی وجود دارد که همزمان ناظر به سه چیز است: جنازه، شرایط سوگواری و وقفه یا فاصله بین مراسم خاکسپاری اول و دوم. جملهای که یکی از روسای مائوری هنگام مرگ خطاب به پسرش میگوید، این مساله را روشن میکند. به مدت سه سال شخص شما باید مقدس باشد و باید جدا از قبیله نگه داشته شود. در تمام این مدت دستان من زمین را جمع خواهد کرد و دهان من کرمها را خواهد خورد. سپس سر من روی بدنم میافتد و مرا از خواب بیدار میکند، صورتم روشنی روز را نشان میدهد و شما آزاد ( در متن noa آمده) خواهید شد. بنابراین، هنگامی که فرآیند تبدیل شدن به کانی (خواه طبیعی و خواه مصنوعی و با سرعت) آغاز شود، این نشانه آن است که متوفی به سرنوشت پس از مرگ خود رسیده است. او آزمونهای مقدماتی را گذرانده و به نیاکان یا خدایان پیوسته یا شاید برای تناسخ و تجسد دوباره آماده شده است
آیینهای بازگشت به جامعه و پایان سوگواری
تقریبا در تمامی جوامع سنتی، تدفینهای دوگانه برگزار میشود. پس از تاخیری که بین دو هفته تا ده سال ممکن است طول بکشد طبق سنت گروه قومی و منابعی که در اختیار خانواده است، مراسم اختتامیهای برگزار میشود که شخص متوفی را در سرنوشت و تقدیر جدیدش تثبیت میکند. مراسم و آیین بازگشت همانگونه که برای شخص متوفی برگزار میشود برای بازگرداندن سوگواران به گروه و جامعه نیز برگزار می شود: نظم دوباره برقرار شده و محدودیتها و ممنوعیتها مجددا احیا میشود. به طور کلی، استخوانها از زیر خاک آورده میشوند و دوباره به روش دیگری مطابق با سنتهای بومی مرتب، شسته، خشک و بعضا با گِلِ اُخری پوشیده میشوند و مانند اشیای بازمانده، درون جعبههایی قرار میگیرند و دفن میشوند. در آفریقای جنوب صحرا، سنت اخیر در میان قبایل بانتو زبان رایج است. این آیین استخوان که در مجموع آیین نیاکان نیز نامیده می شود در میان سرخپوستهای آمریکا، چین و جاهای دیگر رایج است و البته مشابههایی نیز در اروپا دارد. در واقع، مناسک مربوط به آیینهای خاکسپاری درجه دو که با تدفین پایان مییابد دو توجیه دارد:
نخست، انتقال استخوانها به محل دیگر که روند تطهیر را تکمیل میکند و گویا زمین توسط جنازه فاسد، آلوده شده و باید استخوانهای پاک شده به محلی پاک منتقل شوند. دوم اگرچه خاکسپاری موقتی، هماره فردی انجام میشود اما تدفین نهایی غالبا جمعی و اشتراکی است. این رسم در میان سرخپوستان گوئاجیرو در ونزوئلا رایج است: سه سال بعد از مرگ، استخوانها مرتب و خشک میشوند، سپس درون یک خاکستردان بزرگ ریخته میشوند.
همراه با دومین مراسم خاکسپاری، سرنوشت متوفی مشخص میشود. در اصطلاح موسی های بورکینافاسو، مراسم بازگشت با این تعبیر توصیف می شود: «مرده را مجددا زنده کردن». از این به بعد غم و اندوه دیگر رنگ میبازد. دوره انزوا به سوگواری اجازه اختتام میدهد. در این مرحله، ممنوعیتها و محدودیتها برداشته میشوند. سوگواران پس از انجام استحمام های تطهیر و قربانی، به گروه و جامعه بازمیگردند. در نتیجه حمایت نمادین از استخوان، زندگی در هر سطح دوباره آغاز میشود. هم زندگی متوفی و هم زندگی گروهی که او از آن آمده است. زمانی که گوشت فاسد شده و نشانههای مرگ ناپدید شد، بقایای زوالناپذیر به همراه سمبلها و نشانههای آن کنار هم قرار میگیرند. مراسم تدفین میتواند به هر چیزی اهمیت و معنا دهد. مراسم خاکسپاری را میتوان به صورت مجموعه فرآیندهای ذیل مشاهده کرد: فساد، تبدیل شدن به کانی؛ عزلت سوگواران، بازگشت سوگواران؛ اهمیت یافتن جنازه و اهمیت یافتن بقایای متوفی.
در ویتنام این مناسک، انتقال زندگی نامیده می شود. جنازه در گوری که بر اساس قوانین هندسه آماده شده دفن می شود، در عین حال، روح روی لوحی قرار دارد که خود در جعبهای است و این جعبه در جعبه بزرگتری قرار می گیرد که به رنگ قرمز و طلایی است. یک جمله و عبارت ورودی باید روی آن نوشته شود: شرایط مرگ (اعم از محل، زمان، وسیله) معنای آیین را تعیین میکند. به عنوان مثال، شخص مرده بدکار را میتوان از آیین تدفین محروم کرد یا مراسمی مختصر یا پنهانی برای او برگزار کرد. او هیچگاه جزو نیاکان نخواهد بود. مقام، سن و سال و جنسیت نیز نقش تعیینکنندهای در تفصیل مراسم برای متوفی دارد.
حضور هنگام مرگ، تایید مرگ و پرسش از متوفی
اگر مردن، دور از خانه و یا به نحوی خشن انجام شود، معمولا در جوامع سنتی مرگِ بد نامیده میشود. این امر البته نه تنها به دلیل حالت تردیدی است که هشداردهنده است بلکه از این مهمتر آن است که امکان کمکرسانی به شخص متوفی وجود ندارد. سوگواری، ایجاد آرامش و امنیت و پرداختن به امور متوفی، تسلی دادن و کمک به مردن به همان دلیلی که به تولد کمک میشود یک امر ثابت، همیشگی و عام است. حصول اطمینان از اینکه متوفی، مرده است نیز اهمیت دارد. علاوه بر نشانههای عینی و مشخص از قبیل توقف تنفس و ایست قلب، میتوان یک روحانی، کشیش یا یک پزشک را خبر کرد. البته شیوههای دیگری نیز برای حصول این اطمینان وجود دارد بلافاصله پس از مرگ یک چینی، یکی از خویشان نزدیکش از بام خانه بالا رفته و روحش را به بازگشت فرامیخواند. اگر بازنگشت، دیگر تردیدی نیست که شخص مرده است. از نگاه برخی قبایل، متوفی، مرده نیست بلکه بیمار است، در میان تبتیها و مائوها، متوفی را باید آگاه کرد که او واقعا مرده است چون او (مرده) نمیداند که مرده است: «بیمار روی صخرهها افتاده است و صخرهها او را نمیتوانند تحمل کنند، او را روی علف ها قرار دادند اما علف ها نیز او را تحمل نکردند به همین دلیل است که ای شخصِ مرده! بیماری به تو رسیده است، زمین نتوانست بیماری را تحمل کند، بنابراین، بیماری به روح تو رسیده است». سپس با محبت و توجه بسیار آنچه را برای سفر بزرگ نیاز دارد به او توضیح می دهند: «بامبو برای برقراری ارتباط با بازماندگان یا خدایان، خانه چوبی( تابوت)، کفش های کنفی، الکل، غذا و خروسی که راه را نشان دهد. اعلان مرگ نیز از قوانین خاص و دقیقی تبعیت می کند. عزاداری زنان با گریه، طبل زنی و زنگ زنگوله همراه است و البته کارهای نمادینی مانند فرستادن پیک (پیامرسان) نیز از جمله کارهایی است که غالبا انجام میشود.
یکی از اعتقادات دیگر در جوامع سنتی آن است که جنازه همزمان زنده و مرده است. جنازه دیگر با صوت سخن نمیگوید بلکه با حالت خود صحبت میکند. همگان بدون هیچ تردیدی از او میپرسند که چرا مرده است یا بعضا از او درباره تمایلش درخصوص انتقال داراییهایش سوال میکنند. تنها کودکان صغیر و سفها از این مراسم فراری هستند «چون آنها نمیدانند چه بگویند». در میان قبایل دایولای سنگال، شخص متوفی که به میز تابوت بسته شده، توسط چهار مرد حفاظت میشود و آنها با چرخاندنِ جسد، از او سوال میکنند. اگر جسد در زمان پرسیدن سوال به سمت جلو حرکت کند، پاسخ مثبت است. اگر به عقب حرکت کند، پاسخ منفی است. اگر همانجا بیحرکت بماند، نشانه تردید است. در میان سومباهای بنین، حرکت از چپ به راست پاسخ “نه” را می سازد و حرکت از راست به چپ نیز پاسخ “آری” را میرساند. از نگاه سنوفوهای ساحل عاج، خم شدن یا لمیدن به سمت چپ نشانه موافقت و لمیدن به راست نشانه مخالفت متوفی است. برخی اوقات متوفی به روی یکی از حاضرین متمایل می شود تا نشان دهد که باید از او سوال شود یا اینکه حمل کنندگان باید برای ادامه مراسم تعویض شوند.
آماده سازی مرده برای خاکسپاری: مناسکِ تطهیر و مراقبت مادرانه
آیین خاکسپاری با دفن جنازه آغاز میشود که یکی از جوانب اصلی آن تطهیر است. این تطهیر مقدمهای نمادین برای تولد دوباره است. یکی از امور مقدس در میان یهودیان خاصه در اسلام که یک تکلیف الهی محسوب میشود عبادات است که مستلزم ارتباط با خداست و نه صرف یک عمل اجتماعی. آمادهسازی مرده برای دفن در جوامع سنتی و باستانی امری عام و دارای مقرراتی دقیق است. در میان سرخپوستان، خاصه در آنتیل و هایتی، این مناسک یادآور مناسک قابلههاست. با قرار دادن ظرف آب زیر بستر مرده، در واقع به صورتی نمادین منابع حیات را از نو احیا میکنند. باز میتوان مطمئن بود روح که بدن را ترک کرده در عدم ناپدید نمیشود و متوفی که پاک و مطهر شده در جهان دیگر مجددا متولد میشود.
در میان آگنی بورای ساحل عاج، بین نگهداری و پاکیزه کردن نوزاد و متوفی شباهتهایی وجود دارد. پیرزنی بدن عریان را روی زانوها میگذارد و سه بار پیاپی آن را با آب تطهیر و معطر می کند و کفن می پیچد. برای نوزاد، این شعار با آوازخوانی همراه است. تطهیر و شستشو با دست راست و از سرتاپا انجام میشود. اما در مورد متوفی این تطهیر با سکوت همراه است و با دست چپ و از پا تا به سر انجام میگیرد. این امر از آنروست که تولد، رسیدن و ورود است و تولد دوباره، هجرت. در روستاهای اروپا امر آمادهسازی مرده برای خاکسپاری را همچنان زنان انجام می دهند. آماده کردن مرده برای خاکسپاری، کاری مادرانه است. در میان مائوها، حولهای گرم را روی بدن مرده می مالند. سپس آن را در پوششی نو قرار می دهند و در نهایت نیز یک کیمونوی تزئین شد بر تن او می کنند. سر را در یک دستار می پیچند و کفشهایی چرمی که نوک آن خمیده است به پایش میکنند. بعضا تهیه این کفشها به عهده یکی از نزدیکان متوفی است. پوشاندن کفش به این دلیل است که متوفی برای انجام سفری طولانی به کفشهایی مناسب احتیاج دارد.