پدیده ی نا هنجاری به نام رمالی و دعانویسی
بروزرسانی شده در تاریخ: ۶ فروردین ,۱۳۹۴
پدیده ی نا هنجاری به نام رمالی و دعانویسی:
این بار بر ان شدیم که یک سری مسائل رو روشن کنیم در مورد رمالی و افراد رمال شیاد و دراویش کلاش .
دوستان اگر کسی واقعا به خدا ایمان داره اینو بخونه و دوم این که اگر میخواد در افکار قرون وسطایی بمونه این مطلب رو نخونه
اولا یدالله فوق ایدیهم دست خدا بالای همه دستهاست و غیر از خدا کسی از غیب خبر ندارد مگر مقربین و محبوبین خدا که اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام سرامد انها میباشند البته معصومین اگرچه غیب را میدانستند ولی هیچگاه چنین ابراز نمیکردند همانند این رمالهایی که بقول خودشان دنیا را می بینند!!!!!!!!!!!!!!!
رمالها اگر کاری برای کسی میتوانستند انجام بدهند اول برای خودشان کاری میکردند که از فقر و فلاکت و کپرنشینی نجات پیداکنند و یک شب با دل سیر بخوابند و محتاج دو قران ده شاهی مردم خام فلک زده و ساده لوح نمی شدند. بقول معروف
اول یه سوزن به خودش میزد بعد یه جوال دوز به بقیه .
اگر کسی به خدا ایمان داشته باشه تا خدا هست و به قول لسان مطهر که از رگ گردن به انسان نزدیکتره سراغ این جور دعانویس ها و رمالها نمیره این جور کارها از انسانهای نا امید برمیاد که بقول مولا علی بزرگترین گناه نا امیدی است .
دوستان دیگه انتظار نمیره که در عصر فناوری اراجیف شیادهای رمال سرلوحه کار ما باشه . اگر رمالی موکل داشت میگفت اول یه حمام براشون درست کنه که لابد سالی به سالی بدنشون بوی اب سالم رو استشمام کنه یا اول میگفت سر و ریششون رو ماه به ماه اصلاح کنه نه اینکه چنان در صورت پشم شانه نکرده بگذارند که ماوای شپشها بشه. پس اگر مشکلی دارید از خدا و ائمه بخواهید که بدون شک تنها راه سعادت داشتن خشوع و خضوع در برابر استان مقدسشان میباشد. البته من تاثیر دعا رو هیچوقت انکار نمیکنم . منظور این است که برای دعا ما خودمون کتاب داریم قران و مفاتیح کلیدهای اسراری هستند که احتیاج به رفتن نزد رمالها نداره و خودمون هم که بخونیم راهگشای کار ما خواهند بود. بهترین دعاها دعا در فرج اقا امام زمان علیه السلام میباشد که خود منشا حاجت روایی و مشکل گشایی بسیاری میباشد در ادامه تجربه ی یک فرد رو در ارتباط با رمالها گذاشتم
امید است که خوانندگان عزیز و کسانی که به قضایایی همچون دعانویسی و رمالی و موکل و ….اعتقاد دارند . کمی تفکر کنند و با واقعیتها جلو بروند تا در چنگ نیرنگ رمالها و دراویش گرفتار نیایند. در ادامه تجربیات یک شخص در برخورد با رمالها قرار داده میشه تا کمی بیشتر در باب مراجعه به دعانویسها و رمالهای کلاش تفکر شود.
یک روزی در محضر یکی از دعا نویسان کلاش نشسته بودیم و ایشان داشتند به قول خود گره از کار خلق باز می کردند. یکی آمد و گفت پسرم مشکل دارد و معتاد شده است و بد اخلاقی می کند این از چه ناحیه ای است ؟ گفت با کوروش نامی است طرف گفت نه ما یک چنین کسی نداریم گفت پس با میثم است گفت یک چنین کسی هم نداریم گفت پیکان جوانان برای کیست من یک پیکان جوانان می بینم ؟و دوباره گفت یک داود نامی است ، که این دفعه تیرش به هدف خورد و طرف مقابل گفت بله یک دوستی به نام داود دارد گفت بله من الکی یک حرف را نمی زنم و شروع کرد از کرامات خودش تعریف کردن و البته اضافه کرد من می دیدم که این آقا داود یک تاثیر عجیبی بر روی این جوان شما گذاشته است! و باز ادامه داد و گفت پراید مشکی برای کیست و طرف مقابل گفت برای یکی از دوستانش خلاصه از این تیر های در تاریکی می انداخت تا یکی به هدف بخورد و بعد از این که به قول خودش خلق را از اسارت نجات داد ول کن قضیه شد و طرف هم دست کرد یک ۲۰ هزار تومانی به این آقا داد . من مانده ام در کار این مردم واقعا مردم با احساسی داریم ولی یک عده این گونه از آن سو استفاده می کنند . بعد از آن یک دختر خانم جوانی که دانشجو هم بود وارد شد و گفت من دو نفر را برای ازدواج سراغ دارم یکی همین که الان من را به در خانه شما رساند است که هنوز در ماشین نشسته است و یکی هم در دانشگاه است که البته از او بیشتر خوشم می آید و نمی دانم بین این دو کدام را انتخاب کنم . این آقا هم لابد پیش خودش گفت بگذار این کسی که از او بیشتر خوشش می آید را بگویم تا مساله اش حل شود و گفت این کسی که الان در ماشین منتظر تو است این قصد بدی دارد و اون یکی آدم مناسب تری است . گفت حالا باید چکار کنم که به طرف من بیاید و از من تقاضای ازدواج کند بله این جا بود که ایشان کاغذ های خط دار یک دفتری را در آورد و روی آن یک سری آیه و اسم موکل و از این قبیل چیز ها با یک خودکار نوشت و به این خانم داد و گفت باید هر روز صبح بلند شوی و یکی از این ها را فیتیله کنی و بسوزانی که طرف را بی قرار خودت کنی ( البته بگویم من از این قبیل کار ها به شدت تنفر دارم چه در مناسبت حرام چه حلال ) (و البته بگویم این نوشتن های کیلویی هیچ تاثیری ندارد )و بعد دوباره شروع کرد به این خانم گفت پراید سیاه برای کیست ؟ طرف گفت برای عمویم و گفت پیکان جوانان برای کیست ؟ طرف گفت برای همان پسری که دوستش دارم و این دو تا قضیه را یک جوری به هم مرتبط کرد که طرف بگوید چه انسان با کرامتی و البته یک سری مدرک از آذربایجان گرفته بود برای این که اون جا احساس کرده بودند این آقا انرژی دارد و با این به همه پز می داد و هر کسی از راه می رسید از خودش تعریف می کرد و بعد خودش یک بار که تعریف از خودش می کرد گفت بله یکی به من زنگ زد و گفت الان من کجا هستم و من به او گفتم در پراید سیاه نشسته ای و اون جا بود که من فهمیدم این پراید سیاه و پیکان جوانان عجب برای این آقا در آمد زایی می کند به طوری که روزانه ۲۰۰ هزار تومان از این کار های کثیف بدست می آورد و انسان های زحمت کش باید در فقر زندگی کنند و من در آن زمان سن و سال کمی داشتم و می خواستم از این جناب علم جفر را یاد بگیرم خوب فکر می کنید داستانی که برای من تعریف می کرد چه بود ؟ بله می گفت تو یک سمیه ای را دوست داری گفتم من تا حالا از کسی خوشم نیامده باز ادامه داد همین جور اسم ها را گفتن تا بالاخره یکی پیدا شود که نشد و در مورد آموزش علم جفر می گفت این علم موکل دارد و من موکلان خودم را الان سر کاری فرستاده ام و وقت ندارند که بیایند تا من به تو یاد بدهم البته این را هم بگویم که خانه ایشان در یک روستای توابع کرج بود که خانه اش نیز در بالا ترین نقطه بود و تقریبا باید یک کوه نوردی می کردی تا به بالای این روستا برسی خلاصه ما را یک سه ماهی می برد و می آورد تا این که به یک بهانه گفت آقا خوش آمدی من هم با ناراحتی رفتم و پیش خودم گفتم خدا حتما در کار هایش حکمتی است و بعدا فهمیدم که از دست چه جانوری خلاص شده ام این را گفتم تا یک وقت گول این دعا نویس های کلاش را نخورید نود درصد این ها همین گونه اند و زالو های زندگی مردم هستند و از این طریق معاش می کنند البته بعضی هم هستند که عقده های روانی دارند و برای مطرح کردن خود کار می کنند به هر حال مواظب عقاید خود باشید که در این روزگار به قول یکی از دوستان دزد عقاید بسیار شده است !