مومیائی چیست؟

بروزرسانی شده در تاریخ: ۸ فروردین ,۱۳۹۴

مومیائی چیست؟:

به طور کلی ، مومیائی یک بدن بیجان است ، اما چیزی متفاوت ازیک اسکلت یا فسیل .

-مومیائی می تواند قسمتهائی از بافت های نرم بدن خود را که در دوران حیات داشته است حفظ کند. بیشتر این قسمتها شامل پوست و اندامهای ماهیچه ای می شوند . شایان ذکر است که حفظ این بافتهای نرم یا با دخالت انسان ویا به صورت تصادفی میسر خواهد بود و در هر دو حال زمانی رخ می دهد که باکتریها و قارچها نتوانند در روی جسد رشد کنند و باعث فساد آن شوند.

به طور کلی ، مومیائی یک بدن بیجان است ، اما چیزی متفاوت ازیک اسکلت یا فسیل .

-مومیائی می تواند قسمتهائی از بافت های نرم بدن خود را که در دوران حیات داشته است حفظ کند. بیشتر این قسمتها شامل پوست و اندامهای ماهیچه ای می شوند . شایان ذکر است که حفظ این بافتهای نرم یا با دخالت انسان ویا به صورت تصادفی میسر خواهد بود و در هر دو حال زمانی رخ می دهد که باکتریها و قارچها نتوانند در روی جسد رشد کنند و باعث فساد آن شوند.

-مومیائی می تواند قسمتهائی از بافت های نرم بدن خود را که در دوران حیات داشته است حفظ کند. بیشتر این قسمتها شامل پوست و اندامهای ماهیچه ای می شوند . شایان ذکر است که حفظ این بافتهای نرم یا با دخالت انسان ویا به صورت تصادفی میسر خواهد بود و در هر دو حال زمانی رخ می دهد که باکتریها و قارچها نتوانند در روی جسد رشد کنند و باعث فساد آن شوند.

-از لحاظ تاریخی معمولی ترین روش مومیائی خشک کردن سریع است ، زیرا باکتریها و قارچها قادر نیستند در محیط فاقد آب زندگی کنند. مومیائی را می توان با گرمای خورشید ، آتش ، دود و یا مواد شیمیایی خشک کرد . از آنجا که بیشتر باکتریها و قارچها نمی توانند در دماهای انجماد بالا زندگی کنند ، انجماد مداوم می تواند منجر به تشکیل مومیائی شود قرار دادن بدن در محیط عاری از اکسیژن مثل با تلاقی از زغال سنگ نارس « تورب » ممکن است سبب تشکیل مومیائی شود ، زیرا میکروارکانیسمها « موجودات ذره بینی و میکروسکوبی » نمی توانند در محیط بدون هوا زندگی کنند . راه دیگر تشکیل یک مومیائی دفن کردن بدن در خاک شامل نوعی مواد شیمیایی است که قارچها و باکتریها را می کشد .

-بعضی از مشهورترین مومیائی های جهان به صورت تصادفی و بدون دخالت انسان خلق شده اند. در توضیح این مطلب باید گفت ، وقتی بدن در محیطی قرار می گیرد که فرآیند طبیعی فساد رخ نمی دهد ، منجر به تشکیل چنین مومیائی هایی می شود -در بسیاری از فرهنگها مومیائی کردن اجساد مرسوم بوده است .

!sفرآیند مصنوعی حفظ بدن از فساد مومیائی کردن نامیده می شود و راههای مورد استفاده در این عمل به اندازه ی تنوع فرهنگها متفاوت است.

مومیائی های طبیعی :

-بعضی از مومیایی های خارق العاده به صورت کاملاً تصادفی به وجود آمده اند.

-در سال ۱۹۹۱ میلادی ، یک کوهنورد آلمانی بدن منجمد شده ای را در بالای یک توده ی یخ طبیعی نزدیک مرز ایتالیا و اطریش پیدا کرد .

-ابتدا که کارشناسان پلیس و پزشکی قانونی وارد صحنه شدند قادر به تشخیص سن مومیایی نبودند . آن مومیائی یک شال از جنس علوفه بر تن داشت و یک کمان به همراه چندین تیر در کنارش بود ، کفشها را به جهت گرم بودن از علوفه انباشته بودند.

-بعدها به وسیله ی سن یابی کربن پرتو زا « که در این روش به وسیله کربن پرتو زا سن اشیاء تشخیص داده می شود » مشخص شد که این جسد یخی در دوران بین ۳۳۰۰ تا ۳۳۵۰ سال پیش از میلاد مسیح جان باخته است .

-لازم به ذکر است که این مومیایی را قدیمی ترین مومیائی حفظ شده در دنیا دانسه اند.

-در سال ۱۹۷۲ میلادی صیّادان تعدادی از بهترین اجساد حفظ شده ی طبیعی را در یک منطقه ی متروک شده ی استثنایی که به « کلاکیتساک Qilakitsoq» موسوم است پیدا کردند.

مومیایی های مصنوعی :

-مومیایی کردن مصنوعی قبل از هر چیز دیگر علل مذهبی داشت.

-لیکن در کنار آن شکل ویژه ای از یاد بود مردگان و دلایل علمی نیز در مومیایی اجساد نقش داشتند.

دلایل مذهبی :

-بسیاری از اقوام فقط هنگامی می توانستند ادامه ی حیات پس از مرگ را تصور کنند ، که جسد شخص متوفی سالم نگهداری می شد . مثلاً مصریان قدیم این گونه فکر می کردند.

-بنا بر این خویشاوندان و اقوام شخص مرده با مومیایی کردن او که وظیفه ی شرعی و دینی و مراقبت از مرده را به جا می آوردند ، زیرا آنها با ان روش ادامه ی حیات عزیزان خود را در قبر و یا در دنیای دیگر تضمین می کردند.

-[دلایل علمی :

!در جایی که دلایل مذهبی یا یادبود ویژه ی مردگان نقشی در مومیائی کردن اجساد نداشت ،در گذشتگان فقط به این دلیل مومیایی می شدند که امکان خاک سپاری فوری وجود نداشت .

اغلب اتفاق می افتاد که شخصی در سرزمینی دور از وطن خود فوت می کرد و باید از مسافتهای دوری به گورستانی در وطن خود انتقال می یافت .

با اینکه مراسم خاکسپاری مرسوم و متداول هفته ها طول می کشید ، ضمن آنکه جسد در طول این مدت باید در معرض دید عموم قرار می گرفت چنین مراسم تشریفاتی به خاک سپاری درباره ی پاپها « بالاترین مقام مذهبی مسیحیان کاتولیک » یا پادشاهان اسپانیا، فرانسه و انگلستان در دورانهایی طولانی ، متداول و مرسوم بود . به هر حال می توان گفت که حداقل از قرن دوازدهم میلادی مومیایی کردن در اروپا متداول شده است .

– مومیایی کردن در نقاط مختلف دنیا :

-مومیایی کردن در بعضی مناطق جنبه تشریفاتی و در جاهای دیگر ناشی از شناخت و طرز تفکر انسانها درباره مرگ و زندگی پس از مرگ بوده است .

-پژوهشهای انجام شده در تاریخ مصر باستان ، اقوام پروی باستان ، سکاها و چینی ها نشان داده که اقوام مذکور اجساد مردگان خود را مومیایی می کردند.

مصر باستان :

-[iمصر باستان از دیر باز به عنوان « امپراتوری مومیایی ها » در تاریخ شناخته شده است زیرا در مصر در طول قرنها عمل مومیایی کردن ابعاد یک صنعت همه جانبه و فراگیر را به خود گرفت .

ifبعد از میلاد و مسیحی شدن بیشتر مصریان ، مومیایی کردن متوقف شد . اما حدس زده می شود که در یک دوره ی-

مومیایی برنادت مقدس :

-گفته و نوشته اند که « برنادت سوبیروس » دختر ۱۴ ساله ی یک آسیابان از روستای « لورد » در جنوب فرانسه در تاریخ ۱۱ فوریه ی سال ۱۸۵۸ میلادی برابر با « ۲۲ بهمن ماه ۱۲۳۶ هجری شمسی » در جنوب فرانسه دیداری شگفت و باور نکردنی داشت :

-در غاری در کنار رودخانه ی کوچک گاوه « GAVE » بانویی در لباسی سفید و درخشان « نورانی » بر او ظاهر شد که با آرامش و سکوت به او تبسم می کرد و پس از چند لحظه ناپدید شد .

-به هر حال هنوز سه روز از این دیدار نگذشته بود که بانوی زیبای ناشناس دوباره در همان محل بر او ظاهر شد و از آن تاریخ تا ۱۶ ژوئینه « ۲۵ تیرماه ۱۲۷۳ هجری شمسی » شانزده بار دیگر نیز بر او ظاهر شد .

-در تاریخ ۱۸ فوریه «۲۹ بهمن ماه » در سومین دیدار بانوی نورانی برای نخستین بار برنادت را مورد خطاب قرار داد ، و جملاتی به او گفت. -در ۲۵ فوریه « ۱۶ اسفند ماه » او چشمه ای را که در کف غار پنهان بود به « برنادت » نشان داد
-در ۲۶ ماه مارس « ۶ فروردین ماه » او خود را به « برنادت » معرفی کرد : به عنوان مادر مسیح ، « مریم مقدس »

-او چندین بار به دختر سفارش کرد که نزد کشیش دهکده رفته و به او بگوید ، شایسته است که در محل ظهور آن بانوی نورانی و در نزدیکی چشمه کلیسایی بنا شود و سفرهای زیارتی برای توبه و کفاره ی گناهان و همچنین نذورات به آن محل به طور منظم به اجرا در آید .

if !sسخنان برنادت در این باره ، ابتدا با دیرباوری و شک و تردید و تکذیب مردم روبرو شد . ولی دختر جوان حتی در سخت ترین بازپرسی ها بر روی اظهارات خود اصرار می ورزید.

-کمی بعدنخستین شفا یافتن بیماران در کنار چشمه اتفاق افتاد.

-این مساله بیش از هر چیز دیگر باعث شهرت آن دهکده ی کوچک گردید.

-تعداد بیشماری می آمدند ، تا در اینجا از مادر مقدس کمک و شفا طلب کنند.

-[ifامروزه « دهکده لورد » بزرگترین زیارتگاه مریم مقدس در جهان است

مکان امید ، مکانی که امروزه هنوز هم بیماران در تماس با چشمه دوباره سلامت خود را باز می یابند ، آن هم برخی اوقات به طوری ، که علم و دانش غالباً توجیهی برای آن ندارد.

-دیدار با مادر مقدس در غار « لورد » زندگی « برنادت سوبیروس » کوچک را کاملاً تغییر داد .

-او که از تجربه ی دیدارهای خود با مادر مقدس سخت تکان خورده بود ، تصمیم گرفت راهبه شود .

-برنادت در سال ۱۸۶۶ میلادی « ۱۲۴۵ هجری شمسی » ، در سن ۲۲ سالگی ، در شهر همجوار روستای خود به نام « نورز NEVERS » وارد « صومعه ی سن جیلدار » گردید.

-برنادت در ۱۶ آوریل ۱۸۷۹ ملادی « ۲۷ فروردین ۱۲۵۸ هجری شمسی»در حالی که تازه سی و پنج ساله شده بود ، بر اثر سل استخوان در گذشت .

-تابوت او سه روز پس از مرگ در یک عبادتگاه کوچک در باغ صومعه به خاک سپرده شد .

[جسد برنادت پیش از سی سال در این مکان بود . اما هنگامی که مقدمات
« اثبات تقدیس» او فراهم آمد و تحقیق در این باره آغاز شد ، مقامات کلیسا در تاریخ ۲۲ سپتامبر ۱۹۰۹ میلادی « ۳۱ شهریور ۱۲۸۸ هجری شمسی » اجازه دادند تابوت او در حضور دو پزشک و چند نفر دیگر باز شود .

!مشاهده جسد برنادت باعث شگفتی حاضرین در آنجا شد . برنادت بدون هیچ گونه تغییری بر بستر خود آرمیده بود .

-یکی از بانوانی که شاهد عینی جلسه گشودن تابوت بوده است بعداً مشاهدات خود را این طور بیان کرد:

کوچکترین نشانی از عفونت ، کمترین اثری از بوی بد در جسد نبود چنین به نظر می رسید که او خوابیده است .

ifپس از انجام تشریفات اداری جسد را لباس نو پوشانیدند و آن را همراه تمام مدارک رسمی معاینه در یک تابوت مسی در بسته حفظ کردند .

گزارش کمیسیون تحقیق در اذهان عامّه ی مردم مورد قبول مومنان قرار گرفت ، اما برخی نیز به این گزارش با شّک و تردید نگریستند . حتی تعداد کمی از روزنامه ها اسقفی را که مسئول تحقیق در این مورد بود متهم به خیانت کردند .

[ifآنها ادعا کردند که اسقف دستور داده است بلافاصله پس از مرگ برنادت جسد او را مومیایی کنند ، زیرا کلیسا در واقع به چنین« معجزه ای» احتیاج دارد تا بتواند تشکیلات زیارتگاهی در « لورد » را همچنان فعال و زنده نگه دارد .

ifبرای رفع این اتهام روند « اثبات تقدیس » از سر گرفته شد و ادامه یافت .

[ifدر ۳ آوریل ۱۹۱۹ میلادی « ۱۴ فرودین ۱۲۹۸ هجری شمسی » ، جسد برنادت برای بار دوم و در« ۱۸ آوریل ۱۹۲۵ میلادی » «۲۹ فرودین ۱۳۰۴ هجری شمسی » برای بار سوم مورد معاینه قرار گرفت . ولی باز هم جسد هیچگونه تغییری نکرده بود ، به استثنای پوست ، که در طول نخستین معاینه در سال ۱۹۰۹ تغیییر رنگ داده و در جلوی چشم شاهدان رنگ تیره به خود گرفته بود .

در سوم اوت ۱۹۲۵ میلادی « ۱۲ مرداد ۱۳۰۴ هجری شمسی » مومیایی برنادت طی مراسم رسمی به « صومعه سن جیلدار » منتقل شد .

iاز آن زمان تاکنون او در آنجا با لباس رسمی راهبگی خود ، با صورت و دستهایی که با پوشش مومی نازکی پوشانیده شده است ، در یک تابوت شیشه ای به آرامش ابدی سپرده شده است .

– اثبات تقدیس : پیروان دین حضرت مسیح ( ع) در شاخه های مذهبی « کلیسای رومن کاتولیک » معتقد هستند که پس از مرگ انسانهایی که در طول زندگی دارای کرامت بوده و موجب شفای بیماران و مواردی از این قبیل شده اند ، با انجام مقدمات و تحقیقاتی اصلح است او را به لقب {مقدس } مفتخر نمود و درمعرض دید عام گذاشت .

[-بازگشایی تابوت « برنادت مقدس » نیز به همین منظور انجام شد .

لوله فاضلاب بود مانند میزهای کالبد شکافی امروزی قرار می گرفت .

-آماده سازی برای دفن شامل ۵ مرحله بود .

۱-نگهداری امعاء و احشاء :

-امعاء و احشاء یعنی اجزای داخلی بدن « روده ها ، کبد ، معده و ششها » که جداگانه مومیایی شده بودند، یکایک و جدا از هم ریسمان پیچ و در چهار خمره ی مخصوص امعاء و احشاء که « کانوپ » نامیده می شد ، گذاشته می شدند.

-در « دوره ی پایانی » تاریخ مصر باستان « سلسله ی بیست و پنجم تا سی و یکم فراعنه یمصر » حدود « ۷۱۳ تا ۳۳۲ قبل از میلاد » به مدت
« ۳۸۱ سال » ، هر یک از پسران چهارگانه ی خداوند « هوروس » نگهبان یکی از خمره ها محسوب می شدند.

-مجسمه ی سرهای این پسران خدا درپوشهای خمره ها را تشکیل می داد. بنا به دلایلی نامعلوم ، در طول دورانهای بین « سلسله ی بیست و یکم و بیست و پنجم » { ۱۰۸۰ تا ۶۵۹ قبل از میلاد } امعاء و احشاء در خمره های مخصوص نگهداری نمی شد ، بلکه پس از بسته بندی دوباره درون شکم خالی جسد قرار داده می شد .

۲-پرسازی :

-هدف از این کار این بود که بدن مومیایی شده تا حدّ امکان به حالت طبیعی آن بازسازی شود .

-برای این منظور تمام فضای خالی جسد با دقت با گل ، شن ، گلسنگ خشک ، موم یا باند صمغ آلود « مثلاً صمغ گیاهان » پر می شود .

-گاهی اوقات نیز زیر نقاط خاصی از پوست بدن با خمیر گل رس نرم پر می شد ، تا بتوانند به آن نقاط از بدن فرم و شکل خاصی بدهند ، درست مانند مجسمه سازی که در کارگاه هنری خود به مجسمه هایش با خمیر مجسمه سازی شکل می دهد . در این مرحله از سرخاب و دیکر رنگها نیز استفاده می شد .

گلسنگ یا « لیخن » : رستنی هایی که جزو شاخه ی ریسه داران بوده و خود رده ی جداگانه ای را تشکیل می دهند.

-گلسنگ در اصل از زندگی همزیستی بین یک جلبک و قارچ حاصل می شود و معمولاً بر تخته سنگها و همچنین دیوار و تنه ی درختان به صورت ورقه های زرد یا خاکستری مایل به سفید و مایل به سبز می روید .

-از انواع آن : اوسنه ، کلادنی ، آمبیلیکر ، پارملی ، راملین و گلسنگ شاخ گوزنی می باشد .

۳-باند پیچی :

-در این مرحله که بر حسب مقررات و قواعد واجب مذهبی به اجرا در می آمد یک راهب یا فرد روحانی با ماسک کلّه شغالی خداوند « آنوبیس » نظارت عالی بر مراسم را به عهده داشت .

-در این مراسم ابتدا بدن ، سر و اعضای حرکتی مرده « دستها و پاها » ، نخست جدا از هم ، و سپس با همدیگر با نوراهای پارچه ای نازک و بلند
« اغلب به طول حدود ۱۵۰ یارد
هریارد ۹۰ سانتیمتر است » ، پیچیده می شود و این نوارها معمولاً به مومیا و یا صمغ گیاهان آغشته بودند.

-راهبان در لابه لای لایه های نوار طلسمهایی را که سلامتی آور بودند و نیروی جادویی « البته به عقیده ی آنها » داشتند جا می دادند.

۴-اندود سازی :

-برای پوشاندن و حفاظت کامل جسد در برابر دنیای خارج ، جسد باندپیچی شده را با لایه ای محافظ می پوشاندند.

این لایه از موادی مانند گچ ، مومیا ،گل ، صمغ ، موم و یا سریشم بود .

-طلسم : تکه ی کاغذ یا قطعه ای فلزی که جادوگران یا فالگیران در روی آن خطها یا جدولهایی می کشند ، یا حروف و کلماتی می نویسند و بر این باورند که برای محافظت کسی یا چیزی ، و دفع بدی و آزار موثر است .

۵-مرحله ی ماسک گذاری :

-در بسیاری از موارد ، به خصوص برای شخصیتهای بزرگ علاوه بر مراحل ذکر شده ، سر شخص مومیایی شده با « ماسگ مرگ » پوشانیده می شد .

-برای فراعنه این ماسک از طلای ناب بود . در هر صورت ماسکهای متداول از خمیر مومی کاغذی مجسمه سازی ساخته و روی آن نقاشی یا با طلا پوشانده می شد .

-بعدها ، هنگامی که مصر استقلال خود را از دست داد و به صورت یکی از ایالات روم درآمد « بعد از سال ۳۰ قبل از میلاد» این سنت در میان آنها رواج یافت که بالای سر باند پیچی شده ی مرده به اصطلاح « نقش مومیایی » را مستقر نمایند .

-تصویری از سر شخص ، که در آن سر شخص مرده با چشمانی بزرگ و نگاهی جدّی به دیدار کننده ی خود می نگریست -زندگی دوباره ی مومیایی شده ها :

-در زندگی ما انسانهای امروزی ، این تصور که می توان در این دنیا به مرده زندگی دوباره داد ، انحرافی و اشتباه است . اما در نظر انسانهای باستان این گونه نبود .

-برای آنها مومیایی محفظه و ظرفی گران قیمت و پر ارزش محسوب می شد که خدایان در وقتی معلوم زندگی نو در آن می ریختند .

پس از آن شخص مرده به طریقی اسرار آمیز آرامگاه خود را با حضور خود روح می بخشید و پر می کرد ، با روح های خود ارتباط و رفت و آمد برقرار می کرد و به وسیله ی آنها با جهان خارج و جهان خدایان تماس برقرار می کرد.

-به هر حال بر اساس عقاید مصریان ، پیش در آمد و شرط این کار این بود که مراسم جادویی و هدف دار انجام شود : « زندگی دادن دوباره به مومیایی » .

این مراسم نوعی استغاثه و سوگند دهی بود ، که کارشناسان تاریخ مصر باستان آن را با نام « مراسم مذهبی دهان گشایی » مشخص می کنند.

-این مراسم را کاهنان و روحانیون بلافاصله و درست قبل از خاکسپاری مومیایی اجرا می کردند و طیّ این مراسم با شور و اشتیاق ذکر خدایان خوانده و به درگاه آنها نیایش می شد .

-سوگواران در ستونی پر شکوه و جلال به « شهر مرگ » در کناره ی کویرراه می پیمودند.

-کاهنان و روحانیون ، سورتمه ای که گاومیشها آن را می کشیدند و روی آن تابوت در بسته با مومیایی داخل آن قرار داشت ، خویشاوندان شخص مرده ، زنان سوگوار و تعزیه خوان که با ناله و فریاد خاکستر بر سر خود می ریزند ، تخت روانی که بر دوش برده ها حمل می شود و « صندوق کانوپها » روی آن قرار داشت .

-همچنین خدمتکارانی که مبل و صندلی ، صندوق ، مجسمه های کوچک و مواد غذایی حمل می کنند همه در تصاویر روی دیوارهای آرامگاه های باستانی دیده می شوند.

-با نمایان شدن ساختمان آرامگاه ، ستون بدرقه کنندگان مومیایی از حرکت باز می ایستاد .

تابوت گشوده می شد و مومیایی را از درون تابوت بیرون می آوردند . کاهنی با ماسک « آنوبیس » مومیایی را به صورت عمودی ، رو در رو و چشم در چشم عزا داران نگاه می داشت .

-یک گاومیش قربانی می کردند و آوازهای نیاش و سوگواری طنین انداز بود.

-بر روی جسد مومیایی شده آب نطهیر می پاشیدند و عود و کُندُر دود می کردند و در این حالت مراسم به نقطه ی اوج خود می رسید .
-کاهنی در برابر مومیایی قرار می گرفت و با ابزاری ملاقه ای شکل و سایر ابزارهای مذهبی چشمها ، گوشها ، بینی و دهان « ماسک مرگ » مومیایی را لمس می کرد .

-خویشاوندان مومیایی با دستهایی که ملتمسانه و مصّرانه به آسمان بلند بود در برابر مومیایی زانو بر زمین می زدند .

این لحظه ای است که هدف و مقصود نهایی مومیایی کردن جسد بوده است : تبدیل و تحول و آغازی جدید.

-نیرویی اسرار آمیز در بدن مرده جریان پیدا می کند.

-از این لحظه به بعد او می تواند به رغم پوششی که دارد ، دوباره ببیند ، بشنود ، ببوید ، بچشد ، حس کند و محیط اطراف خود را با تمام حواس خود درک کند.

-آنگاه مومیایی را با جلال و شکوه تمام در آرامگاه « منزل جاودانی » خود قرار می دادند.

ifعقیده ی مصریان باستان ، مردگان در قبر خود مانند زندگان در خانه ی خود زندگی می کردند.

-برای اثبات این اعتقاد شواهد و قراین متعدد و چشمگیری وجود دارد .

-مثلاً آرامگاه دارای یک در خیالی بود که شبیه به در ورودی خانه های واقعی بود .

-در داخل آرامگاه نیز بسیاری از اتاقها مانند اتاقهای قابل سکونت برای انسانها تزئین شده بود .

در شهر « تبس Thebes » « پایتخت باستانی مذهبی و سیاسی مصر علیا در ساحل رود نیل و در ۷۲۰ کیلومتری جنوب قاهره « پایتخت کنونی مصر » آرامگاهی کشف شد که در آن برای شخص مرده نه تنها چندین اتاق ، بلکه یک حمام و یک آبریزگاه نیز در نظر گرفته شده بود .

-در بعضی آرامگاهها صندوق خانه ، گنجه ها و تاقچه ها ، سقف های منحنی و دیوارهای دارای نقاشیهای افسون کننده ، چنان محیط زنده و پرباری از زندگی ایجاد می کرد که این محیط زندگی کاملاً طبیعی احساس می شد .

مومیا چیست ؟

-مومیا ، ماده ای است قهوه ای یا سیاه رنگ که در نتیجه ی اکسید شدن هیدروکربن های نفتی « که از کربن و هیدروژن تشکیل شده اند » در شکافها و شکستگیهای طبقات زمین که در مجاورت ذخایر نفتی زیر زمینی وجود دارند پیدا می شود .

-مومیا در حقیقت یک نوع قیر طبیعی است که غالباً مخلوط با شن و خاک می باشد و بناباین نوعی آسفالت طبیعی است .

-مومیا در ۱۰۰ درجه حرارت ذوب می شود .

-چگالی آن در حدود ۲/۱ گرم بر سانتیمتر مکعب است .

-در ترکیب مومیا علاوه بر هیدروکربن ، اکسیژن و نیتروژن « ازت » و گاهی گوگرد هم وجود دارد .

-از حل کردن مومیا در روغن ماده ی نرم و خمیری شکلی به دست می آید که سابقاً بر روی پوست بدن در نقاط ضرب دیده می مالیدند.

-اسامی دیگر مومیا « مومیایی » ، قیر طبیعی ، زفت رومی ، قیر معدنی ، عرق الجبال ، زفت یا بس ، زفت البحر ، کفرالیهود ، فقر الیهود و آسفالت معدنی است.

در کوههای فارس ، بهبهان و لرستان از شکافهای سنگها بیرون می آید .

[iنوشیدن محلول آن در روغن ها و ضماد آن جهت شکستگی اعضاء و ضرب دیدگی مفاصل و پاره شدن زردپی و ماهیچه در طب قدیم تجویز می شد .

-در عصر صفویه مومیایی فارس ممتاز بود و تمام محصول آن که از کوهی نزدیک جهرم به دست می آمد متعلق به شاه بود . که یا آن را می فروخت و یا به رسم هدیه برای حکّام و بزرگان و پادشاهان دیگر می فرستاد.

لیست جامع کتب علوم غریبه و گنجینه ها و طلاسم

بروزرسانی شده در تاریخ: ۸ فروردین ,۱۳۹۴

لیست جامع کتب علوم غریبه و گنجینه ها و طلاسم:

لیست جامع کتب علوم غریبه و گنجینه ها و طلاسم

۳-۱

درپی تقاضای بسیار دوستان عزیز،درموردارائه ی کتب علوم غریبه وباطل کردن سحر و… برآن شدم که لیست کلیه ی کتبی راکه دراین زمینه موجوداست رادراختیارشما قراردهم.که بیش از ۵۰۰ کتاب می باشد ولیست تعدادی ازآنها درزیر آمده است:

النوامیس- السحر – السحر العجیب فی جلب حبیب- الاوفاق- اسرار السحر زبدتوالاسرار-الفلاحت – الطلسم – اقترانات الکواکب -فخر راضی- فوائد منکتاب ابن حاج -قدرت الخلاق- کنوز المغربین – کبریت احمر- خطی – خواص الف – کیمیای احضارات – لغات مجران – مجموع الطیف – منتخب شمس المعارف البونی – رسایل فی حکمت و تبعیت – سحر بار نوخ – سحر اقدس شرح صلوات- تاج الملوک- تحلیلیه طالع کرات- طلما سانی – طب روحانی– خزائن الاسرار – کنوز المزمین – کنوز الاسرار الخفیه – کله سر – مفاتیح المقالیق- مجموع علم رمل طوسی -مخازن الاوفاق- مفاتیح- معراج الزاکرین – میرداماد علم حروف – میر داماد کبیر – مجربات ابن سینا – مجربات سلیمانی – مرتاز نامه هندی – مصطلحات علم جفر – نادر الرمل- نقش سلیمانی اصول علم رمل و استرلاب – رساله در باب حروف- رموز اسرار در علم جفر – سمور هندی کنوز الذهب – سر المستتر -القول مبین – درر المکنون- در نادره – زینت الدعوات- القبه الابلیس – اللجلوتیه – الرحمت فی طب- السحر الاحمر – اسماء الله- هیاکل سبعه – عزیمت سباسب- بهت الاواق – دعوت بسم الله – دعوت جلالیه – درر الانوار – علم الکتاب – اتول الملک- حجاب اسماء اهل کهف- هرز جذب قلوب -سرخاب رمل – طلسم مریخ -طی الارض -تحفه الاسرار-حرزالامان ی تن الزمان جفر- جفر دهدار- جفر جامع جواهر الاسرار- کلمات الطیب – جفر خامس – کنز الحسینی – کنوز الیاهود-کهف الهدایه – کشکول -جفر خفیه -طم طم -تعویز عملیه -طلسم اسکندر- اسرار فی عیم رمل- اسرار العارفین و زبد – اسرار المکتون – از جنین تا جنان- بحر الاسرار -بحرالغایب – دیو نام پری نام – احزار الارواح – فال – فال چوب- فاتول غرایب – نون تسخیرات سکاکی – قصه های شیخ اشراق- گوهر شب چراغ – جامع الفواید – جواهر مکنونه- معارف الکواکب – سکاکی – سر الاسرار-ابواب المقاص-۲چوب – ۴۰خاتم –مخلوط عجیب – مخلوط الدر- مخلوط فاتول – مخلوط طم طم- مخلوط طوات البحریه – مزامیر داود -مشکات الاسرار- مربات ابن سینا -منتدیات المرجان -مرشد الانسان – نادر افغانستانی- صحیفه اوفاق – سحر هاروت -سر الجلالی – سحر خاتم آبی حامد -شموس الانو– دعوات الجلاله- دعای اکاشه – فزائل القرآن – قره در علم رمل – حقی -جواهر الایات -جوهری کمال – کنز الاختصاص -کشف المکتوم- کفایت الحکیم -خطی -خطی عربی – خواص روحانی -خواص احجار- خزائن الاسرار – ختوط سوره یاسین- کیمیا گر- کتوب – کواکب محیط – مجمع الاسرار – مخلوط هیاکل السبعه -مخلوط دعوات بسم الله -مالک -معراج نبی – ادعیه و ادویه – ادعیه وخاتم الواح – التعرف – الف حرز و حرز – انوار الرمل- اسماء الله – بلاد الجن- دررالمنزوم اکسیر- انسان- اسم اعظم- فال نامه شیخ بهایی- فرخ نامه- حقیقت جفر عند الشیعه – خواص اشکال و حروف- کلیات اساتیر – مفاتیح حاجت -مقاصد المجامع الدعوات – مفتاح الحاجات- رمل- مقاصد الرمل- مجامع الدعوات- مفاتیح الحاجات – مقالیق الرمل – مجامع الدعوات- مجامع الطلسم – مخزن الحکمات – محاج الدعوات- مکشوف الدوران روح – ۶ رساله -۷۲ دیو – اسرار قاسمی -مکاشف دوران روح -رمل کبیر – روح های تسخیر شده- نقد جاودان – سحر گشا و باطل نامه –الدراسا ی علم فراسا – القرین وریاضیات – الکباریت فی اخراج الافاریت- الخاتم سلیمان- اللوء لوء و مرجان- المنتخبات ریاضیات

۳-۲

۳-۳

شرح و خواص آیات مبارکه

بروزرسانی شده در تاریخ: ۸ فروردین ,۱۳۹۴

شرح و خواص آیات مبارکه:

شرح و خواص آیات مبارکه

((۶۰ قاف شریف ))

بدان که در کلام الله مجید ۶ آیه باشد که در هر یک از آن آیات شریف حرف (ق) ۱۰ بار تکرار شده است به همین علت هر یک از این آیات را به تنهایی۱۰ قاف گویند و چون ۴ آیه در کنار هم قرار گیرد آنرا ۴۰ قاف نامند و هر گاه ۶ آیه در کنار هم باشد آنرا ۶۰ قاف خواهند گفت پس اگر در جایی اشاره به ۱۰ قاف شد منظور یک آیه از این آیات کریمه میباشد و ۴۰ قاف دلیل بر ۴ آیه مبارکه و ۶۰ قاف هم منظور از ۶ آیه شریفه خواهد بود که اکنون به اذن رحمان رحیم در این اوراق مرقوم خواهم کرد تا طالبان و عاشقان را در کارها بکار آید .

-هر کس هر روز یکبار این شش آیه شریف را قبل و یا بعد از نماز صبح بخواند و بر این اساس مداومت نماید چنانچه دنیا را بلا گرفته باشد و جمله کاهنات بر علیه او اقدام نمایند بقدرت این آیات هیچ صدمه‏ای به او نخواهد رسید و جمله آنها دفع و رفع گردد.

۲- دارنده این آیات همیشه در پناه خدا و موکلین این آیات خواهد بود و مهرش در قلوب آدمیان و موجودات خواهد افتاد و عاقبت بخیر باشد و رستگار از دنیا بیرون رود .

۳-اگر کسی این آیات شریف را به مشک و زعفران نوشته همراه خود نگهدارد و یا هر روز صبح شش آیه را یکبار بخواند زبان دشمنانش بسته گردد و هیچ آزاری به او نتوانند برسانند.

۴-اگر دختری را بخت بسته باشد و به شوهر نرود با مشک و زعفران نوشته در گوشه چادر خود بیاویزد و یا در زیز گیسوان خود مخفی سازد و نیز آن نوشته را در آب انداخته و از آبش بنوشد و قدری به سر و صورتش بمالد به اذن خدا در مدت ۶۰ روز به خانه بخت برود.

۵- اگر بیماری همراه خود نگهدارذ و یا بشوید و از آبش بنوشد به اذن خدا شفاء بگیرد.

۶-اگر زنی همسر بد خلق و بد زبانی داشته باشد و یا اگر مردی زنی سلیطه داشته باشد این آیات به مشک و زعفران نوشته سپس در آب بشوید و از آن آب قدری به او بخوراند و روزها آن آیات را همراه خود نگهدارد و شبها در زیر بالین خود بگذارد به اذن خدا چنان بهم محبت نمایند که انگشت نمای دیگران گردند.

۷- اگر در مکانی شیاطین و ارواح پلید تجمع کرده باشند و یا خانه‏ای را تصرف نموده باشند و ساکنین آنرا آزار رسانده و یا بترسانند این آیات را نوشته در آن مکان بیاویزند و نیز شسته آبش را در آن مکان و یا خانه بپاشند به اذن خدا آن محل و خانه را ترک کرده و تا ابد برنگردند.

۸-اگر بر روی دفین طلسم مار موکل باشد هنگام کاویدن در محل ۶۰ قاف را ۲۴۰ مرتبه بخوانند آن طلسم ظاهر نگردد و اگر هم ظهور نماید هیچ آسیبی نتواند برساند.

۹-اگر بر روی دفین طلسم رعد باشد هنگام کار ۶۰ قاف را ۲۷۰ الی۳۰۰ مرتبه بخوان باطل شود.

۱۰-اگر بر روی دفین طلسم ماهی باشد هنگام کار دفین ۶۰ قاف را ۱۸۰ مرتبه بخوان باطل شود.

۱۱-اگر بر روی دفین طلسم آب باشد هنگام کاویدن آن ۶۰ قاف را ۷۰ مرتبه بخوانند باطل شود.

۱۲-اگر بر روی دفین طلسم افعی باشد هنگام عمل ۶۰ قاف را ۳۴۱ مرتبه بخوانند باطل شود.

۱۳-اگر بر روی دفین طلسم پرندگان باشد هنگام کار ۶۰ قاف را ۲۰۰ مرتبه خوانده باطل شود.

۱۴-اگر بر روی دفین طلسم آتش باشد هنگام کاویدن ۶۰ قاف را ۷۰ مرتبه بخوانند باطل شود.

۱۵-اگر بر روی دفین طلسم گاو باشد هنگام کاویدن ۶۰ قاف را ۳۱۰ مرتبه بخوانند باطل شود.

۱۶-اگر بر روی دفین طلسم سگ باشد هنگام کاویدن ۶۰ قاف را ۵۲ مرتبه بخوانند باطل شود.

۱۷-اگر بر روی دفین طلسم شیر باشد هنگام کاویدن ۶۰ قاف را ۲۴۰ مرتبه بخوانند باطل شود.

۱۸-اگر بر روی دفین طلسم اسب باشد هنگام کاویدن ۶۰ قاف را ۸۳ مرتبه بخوانند باطل شود.

۱۹-اگر بر روی دفین طلسم گاو باشد هنگام کاویدن ۶۰ قاف را ۳۱۰ مرتبه بخوانند باطل شود.

۲۰-اگر بر روی دفین طلسم اژدها باشد هنگام کاویدن ۶۰ قاف را ۸ مرتبه بخوانند باطل شود.

۲۱-اگر بر روی دفین طلسم جن و پری و شیاطین موکل باشند هنگام کاویدن ۶۰ قاف را ۱۰۰ مرتبه بخوانند محل را ترک کرده و خواهند رفت.

۲۲-اگر بر روی دفین هر گونه طلسمی باشد هنگام کار ۶۰ قاف را ۱۰ مرتبه بخوانند باطل شود.

خواندن و داشتن و بیان کردن خواص آیات شصت قاف برای مومنین موجب برکت و ثبت ثواب بسیار در اعمال او خواهد بود و جهت رفع تمام بستگیها و دفع جمله دشمنان و بدیها بسیار بسیار موثر و مجرب است و آیات کریمه این است.

(( سوره مبارکه بقره آیه شریفه ۲۴۶ ))

بِسمِ اللهُِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ اَلَمْ تَرَ اِلیَ الْمَلَاءِ مِنْ بَنیَ اِسْرآئیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسی اِذْ قالوُا لِنَبِیٍّ لَّهُمُ ابْعْثُ لَنا مَلِکاً نّقُاتِلْ فی سَبیلِ اللهِ قالَ هَلْ عَسَیْتُمْ اِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ اَلَّا تُقاتِلوُا قالوُا وَ ما لَنا اَلَّا نُقاتِلَ فی سَبیلِ اِللهِ وَ قَدْ اُخْرِجْنا مِنْ دِیارِنا وَ اَبْنآئنا فَلَمّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ تَوَلّوَْا الَّا قَلیلاً مِنْهُمْ وَاللهُ عَلیمُ بِالظّالمِینَ.

(( سوره مبارکه آل عمران آیه شریفه ۱۸۱ ))

بِسمِ اللهُِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ لَقَدْ سَمِعَ الله‏‏ُ قَوْلَ الّذَینَ قالوُآ اِنَّ اللهَ فَقیرَُ وَ نَحْنُ اَغْنِیآءُ سَنَکْتُبُ ما قالوُا وَ قَتْلَهُمُ الاَنبِیآءَ بِغَیْرِ حَقِّ وَ نَقُولُ ذُوقُوا عَذابَ الَحریقِ.

(( سوره مبارکه نسآء آیه شریفه ۷۷ ))

بِسمِ اللهُِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ اَلَمْ تَرَ اِلیَ الّذَینَ قیلَ لَهُمْ کُفّوُآ اَیْدِیَکُمْ وَ اَقیمُوا الصَّلواهَ وَ آتُوا الزَّکواهَ فَلَمّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ اِذا فَریقُ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ النّاسَ کَخَشْیَهِ اللهِ اَوْ اَشَدَّ خَشْیَهً وَ قالوُا رَبَّنا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنا الْقِتالَ لَوْ لآ اَخّرَْتَنآ اِلی اجَلٍَ قَریبٍ قُلْ مَتاعُ الدُّنیا قَلیلُ وَاْلآخِرَهُ خَیْرُ لِمَنِاتّقَی وَ لا تُظلَمُونَ فَتیلاً.

(( سوره مبارکه المآئده آیه شریفه ۲۷ ))

بِسمِ اللهُِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ اتْلُ عَلَیْهمْ نَبَاَابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقّ اِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتَقَبَّلُ مِنْ اَحَدِهِما وَ لَمْ یَتَقَبَّلَ مَنَ الْآخَرِ قالَ لَاَقْتُلَنَّکَ قالَ اِنَّما یَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقینَ.

(( سوره مبارکه الرّعد آیه شریفه ۱۶ ))

بِسمِ اللهُِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ قُلْ مَنْ رَّبُّ السَّماواتِ وَاْلَارْضِ قُلِ اللهُ قُلْ اَفَاَتَّخَذْتُمْ مِّن دوُنِهِ اَوُلِیآءَ لا یَمْلِکوُنَ لِاَنْفُسِهِمْ نَفْعاً وَ لا ضَرّاً قُلْ هَلْ یَسْتَوِی اْلَاعْمی وَالْبَصیرُ اَمْ هَلْ تَسْتَوِی الضُّلُماتُ وَالنّوُرُ اَمْ جَعَلوُا للهِ شُرَکآءَ خَلَقوُا کَخَلْقِهِ فَتَشابَهَ الْخَلْقُ عَلَیْهِمْ قُلِ اللهُ خالِقُ کُلِّ شَیَُ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهَّارُ.

((سوره مبارکه المزمّل آیه شریفه ۲۰ ))

بِسمِ اللهُِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ اِنَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ اَنَّکَ تَقُومْ اَدْنی مِنْ ثُلُثَیِ اللَّیْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طآئفَه مِّنَ الّذَینَ مَعَکَ وَاللهُ یُقَدِّرُ اللَّیْلَ وَالنَّهارَ عَلِمَ اَنْ لَنْ تُحْصُوهُ فَتابَ عَلَیْکُمْ فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ اَنْ سَیَکُونُ مِنْکُمْ مَّرْضی وَ آخَروُنَ یَضْرِبُونَ فیِا الاَرْضِ یَبْتَغوُنَ مِنْ فَضْلِ اللهِ وَ آخَروُنَ یُقاتِلوُنَ فی سَبیلِ اللهِ فَاقْرَؤا ما تَیَسَّرَ مِنْهُ وَ اَقیموُا الصَّلواهَ وَ آتوُا الزَّکوهَ وَ اَقْرِضوُا اللهَ قَرْضاً حَسَناً وَ ما تُقَدِّمُوا لاَنْفُسِکُمْ مِّنْ خَیْرٍ تَجِدُوُه عِنْدَاللهِ هُوَ خَیْراً وَ اَعْظَمَ اَجْراً وَ اسْتَغْفِروُا اللهَ اِنَّ اللهَ غَفُورَُرَحیمُ .

مجسمه سازی و پیکر تراشی (بخش ۲)

بروزرسانی شده در تاریخ: ۶ فروردین ,۱۳۹۴

مجسمه سازی و پیکر تراشی (بخش ۲):

پیشینه پیکرتراشی در ایران
شاید بتوان قدیمی ترین مجسمه یافته شده در ایران را پیکره آدمکی گلی دانست که در تپه سراب حصار سفید کرمانشاه و از داخل یک قبر متعلق به حدود هفت هزار سال پیش پیدا شده است. باستان شناسان ساخت این گونه آدمک های گلی را که تحت عنوان کلی بت نامگذاری کرده اند ناشی از عقاید اقوام باستانی پیرامون ادامه حیات انسان در دنیای دیگر میدانند.
نقوش مربوط به اقوام لولوبی موجود در سر پل زهاب کرمانشاه بخصوص نقش آنوبانی نی با قدمتی در حدود چهارهزار و دویست سال و نیز سنگ نگاره های عیلامی موجود در خوزستان و نواحی اطراف از جمله مهمترین آثار پیکره سازی متعلق به ایران قبل از ورود آریایی ها مجسمه مرمرین گاوی که از زیگوارت چغازنبیل شوش به دست آمده نیز از جمله عالی ترین آثار تجسمی است که از عیلام باستان برجای مانده است.
همچنین باید به مجسمه هایی مفرغی به دست آمده از لرستان و سایر نقاط ایران اشاره کرد که نمونه هایی جالب توجه از هنرهای تجسمی ایران در دورانهای پیش از ورود اقوام آریایی محسوب می شوند.

اما از جمله قدیمی ترین سنگ نگاره هایی که از ایرانیان آریایی موجود است، سنگ نگاره هایی است که در کنار آرامگاههای صخره ای بازمانده از دوران ماد در غرب ایران کنونی یافت می شود. از جمله میتوان به حجاری های گوردخمه های اسحاق وند، دکان داود، صحنه (همه در کرمانشاه) و قزِقپان (دختر دزد) در خاک کردستان فعلی عراق اشاره کرد. پیکره های حجاری شده در پاسارگاد، تخت جمشید، نقش رستم (همه درفارس) شوش(خوزستان) و بیستون(کرمانشاه) همه و همه نمایانگر اعتلای هنر پیکره سازی در ایران دوره هخامنشی است؛ و اینها همه به غیر از اشیای فلزی از جمله جامها یا ریتون هایی است که از آن عهد باقی مانده و هر کدام نمونه ای عالی از هنرحکاکی دوران هخامنشی را در معرض دید همگان قرار میدهد.
از دوران سلوکی غیر از نقوش موجود برروی سکه های این دوران و برخی آثار تجسمی باید به مجسمه هرکول در بیستون کرمانشاه اشاره کرد که شاهدی برجسته از فنون مجسمه سازی سبک یونان باستان است.

۳۲-۱

در دوران اشکانی و هم زمان با تسلط سلسله ای بر ایران، که در اصل پیشینه شبانکاره ای داشتند. هنر مجسمه سازی ایران نزول فاحشی پیدا کرد. کافی است که نقوش هخامنشی بیستون را با نمونه های نقوش اشکانی در همان محل مقایسه کنیم تا صحت این نظر تأیید شود. اما در دوران ساسانی هنر پیکره سازی ایران باز به دورانی از اعتلا بازگشت نشانه این تحول غیر از حکاکی های موجود بر روی ظروف و اشیای فلزی، سنگ نگاره هایی است که از این عهد در نقش رستم، نقش رجب، فیروزآباد و سایر نقاط فارس، و بخصوص در طاق بستان کرمانشاه، باقی مانده است.

۳۲-۲

خبرگان هنر مجسمه سازی، نقش شبدیز درطاق بستان کرمانشاه را با آثار میکل آنژ قابل مقایسه میدانند.
در پی ورود اسلام به ایران و ممنوعیت مجسمه سازی و تصویرگری هنرمندان ایرانی، در قالب های دیگری
که نمیتوانست مورد تعرض قرار بگیرد، روی آوردند. از جمله تزیینات ساختما نها، بخصوص اماکن مقدس بود که در شکل گچ بری و بیشتر به صورت نقوش گل و بوته و یا آیات قرآنی و در قالب خط زیبای کوفی خود را نشان میداد. همینطور باید به تزیینات آجرکاری بخصوص در نمای ظاهری مناره ها که در قالب نقوش هندسی و یا تحریر آیات قرآنی و کلمات مقدسه (خط معقلی یا بنایی) جلوه میکرد، اشاره نمود.
البته نقوش روی سکه ها و نیز حکاکی برروی اشیای فلزی را باید نمونه های دیگری از هنر پیکره سازی در ایران پس از اسلام محسوب داشت. از دوران قاجار رفته رفته فنون و سبکهای جدید این هنر، همراه با بسیاری از افکار و اندیشه های نوین پیرامون هنرهای مختلف از اروپا به ایران منتقل شد و دوران تازه ای را در هنر مجسمه سازی ایران پدیدآورد. امری که هنوز هم تداوم دارد. کارکرد تاریخی مجسمه ها و هنر مجسمه سازی انواع پیکرتراشی و پیکره های ساخته شده، همچون دیگر آثار هنری، منبعی از اطلاعات پیرامون گذشته انسا نها به شمار می آید. دبیران تاریخ میتوانند با استفاده از مجسمه ها و سنگ نگاره های مختلف به استخراج مطالبی پیرامون تاریخ اجتماعی،آداب و رسوم، عقاید مذهبی، مسایل سیاسی، اقتصادی، حقوقی و هنری ادوار گذشته بپردازند و البته اگر بتوان این کار را ضمن حضور در کنار اینگونه آثار، مثلاً در موزه ها و اماکن تاریخی انجام
داد، مسلماً مؤثرتر، مفیدتر و کارآتر خواهد بود.
از جمله در تخت جمشید میتوان به کمک این حجار ی ها اقوام تابع حکومت هخامنشی را شناخت و در نتیجه ابعادجغرافیای سیاسی این امپراتوری را روشن کرد. (تاریخ سیاسی)
مثلاً لباسها، آرایشها و دیگر جلوه های ظاهری هر یک از نمایندگان این اقوام، بخشی از آداب و رسوم و
بنابراین قسمتی از تاریخ اجتماعی آن دوران را بازتاب میدهد؛ یا مهمترین محصولات هر یک از اقوام که به صورت تحفه برای شاه آورده اند، از اقتصاد آن دوران سخن میگوید. حضور مادها و پارسها در کنار نمایندگان ملل تابع، به
عنوان راهنما، از نظام اداری  سیاسی آن عهد خبر می دهد. چگونگی برگزاری مراسم نوروز، حداقل بخشی از آن، عقاید دینی و اجتماعی مردم آن عصر را نمایان می سازد. خصوصیات فنی سنگ نگاره ها از تاریخ هنر در دوران هخامنشی صحبت مکند. خطوط و زبانهایی که کتیبه های موجود بر روی پلکانها به آن خطها و
زبانها نوشته شده اند، به لحاظ فرهنگی  اجتماعی بیانگر بسیاری از مطالب هستند. نقوش گلها و درختان که بر روی خطوط کادر بندی های تصویر شده اند، نشان دهنده بخشی از عقاید اساطیری و دینی آن دوران است، و بالاخره سلا حها و ابزارهای جنگی که سربازان حمل می کنند ما را از تاریخ نظامی دوره هخامنشی مطلع
می سازد.
منابع برای مطالعه بیشتر
۱٫ گاردنر هلن، هنر در گذر زمان، ترجمه محمدتقی
فرامرزی، تهران نگاه و آگاه، ۱۳۷۰
۲٫ مرزبان، پرویز، خلاصه تاریخ هنر، تهران، علمی
و فرهنگی، ۱۳۷۸
۳٫ وزیری، علینقی، تاریخ عمومی هنر، تهران،
هیرمند، ۱۳۶۹
۴٫ گشایش، فرهاد، تاریخ هنر، بی جا، عفاف، ۱۳۸۴
۵٫ آریان پور، امیرعباس، جامعه شناسی هنر، بی جا،
بی نا، بی تا

مجسمه سازی و پیکر تراشی

بروزرسانی شده در تاریخ: ۶ فروردین ,۱۳۹۴

مجسمه سازی و پیکر تراشی:

مجسمه سازی
بنا به تعریفی که محققان هنر ارائه کرد ه اند، مجسمه سازی اساساً به معنای شکل بخشیدن به توده ای از مواد ب یشکل است.
در گذشته، پیکرتراشی عمدتاً به آفرینش شکلهای انسانی و طبیعی محدود میشد، اما این هنر امروزه هم پای تحولات پدید آمده در تمام ارکان زندگی اجتماعی انسان، همچون سایر هنرها، به شدت متحول شده و به خلق شکلهای نو، با مواد جدید و اسلوبهای نو روی آورده است.
در اینجا از دو نوع پیکر تراشی نام می بریم:
۱٫ نقش برجسته: هنگامی که نقشی از یک موجود، اعم از انسان، حیوان و غیره را روی یک سنگ یا لوح به صورت برجسته نشان دهند به آن نقش برجسته می گویند. میتوان گفت تمام آثار تصویری موجود در تخت جمشید و دیگر بناهای بازمانده از ایران باستان نقش برجسته اند.
نقش برجسته خود به دو نوع تقسیم می شود.  نیم برجسته  یا تمام برجسته.
۲٫ پیکره ایستاده یا همه جانبی:

این نوع از مجسمه ها، پیکره هایی هستند که اثر مورد نظر، مثلاً یک انسان را، به تمامی و
در تمامی ابعاد و جهات نشان می دهند.
مجسمه ها را همچنین براساس اسلوب ساخت آنها به دو نوع، کاهشی (کندهکاری) و افزایشی (پیکرتراشی یا پیکر ه سازی) تقسیم می کنند. مجسمه سازی یکی از قدیمی ترین هنرهای ابداع شده به دست بشر است که کهن ترین نمونه های آن در غارهای محل زندگانی انسانهای ما قبل تاریخ مشاهده شده است. این قدیمیترین مجسمه ها و بهتر است بگوییم نگاره ها، که اغلب بر روی دیواره غارها، یا روی یک صخره در کوه کنده شده عموماً شامل نگاره هایی از انسان و حیوان و شکار است.

۳۱-۱

مجسمه سازی در آغاز، با تلقی خاصی همراه بوده است. در اعتقاد شکارچیان ما قبل تاریخ، نگارگری صحنه های شکار حیوانات برروی دیواره های غارها، موجب موفقیت آنها در صحنه های واقعی شکار و نیز سبب زیاد شدن جانوران مناسب برای صید می شد. نوعی از مجسمه های یافت شده از اعصار کهن (هزاره های هفتم و
ششم ق.م) جمجمه های واقعی انسان است که صورتشان با استفاده از نوعی گچ کم رنگ بازسازی شده و در محل چشم شان تکه های صدف نصب شده است. این مجسمه ها مرحله های تکامل یافته تر از تفکرات انسانی را نشان می دهند. که به موجب نظریه محققان تاریخ هنر مؤید اعتقاد بشر به وجود زندگی پس از مرگ و تمایل انسان به حیات پس از مرگ است.
همچنان که درباره تاریخ تطور سبکهای نقاشی گفته شد، مجسمه سازی نیز تحت تأثیر تحولات سیاسی، اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی که در ادوار مختلف تاریخ رخ داده، سبکهای مختلفی را تجربه کرده است. این سبکها چه به لحاظ محتوا و چه به لحاظ نامگذاری شباهتی کامل با سبکهای مختلف نقاشی دارند. اصولاً شباهت و همانندی های فراوان بین دو هنر نقاشی و پیکر تراشی به گونه ی است که هر دو را در قالب یک مفهوم، یعنی هنرهای تجسمی تعریف میکنند. در بعضی از دورانها بسیاری از نقاشان بزرگ مجسمه سازان بزرگی نیز بوده اند.

۳۱-۲

زمرد

بروزرسانی شده در تاریخ: ۶ فروردین ,۱۳۹۴

زمرد گوهری همرنگ طبیعت:

زمرد یا Emeraude و Emerald یکی از سنگهای قیمتی است که به رنگ سبز است و هرچه بزرگتر باشد گران بها تر است. قدما می پنداشتند که نظر بر زمرد چشم افعی را کور می کند و به فارسی دوال یا دو بال نامیده می شود. این کلمه در اصل از کلمه smaragditeو smaragdus و smaralda به معنی بدون شاهد مشتق شده است.

بیرونی می گوید: ” زمرد و زبرجد دو اسم مترادف باشند یک معنی و زبرجد عام است یعنی نوع ” جید” و ” ردی” هر دو را شامل است لکن زمرد تنها اطلاق بر نوع جید ( یشم) jade شود. ” گفته اند استفاده از انگشتری زمرد در رفع صرع در شخصی که مصروع نباشد مؤثر است و اگر بر خاتم طلا سوار شود در رفع طاعون مؤثر است.

در بعضی کتب رنگ زمرد را قرمز گفته اند و به همین جهت در ” صبح الاعشی” آمده است:

” زمرد در آغاز می خواست یاقوت شود و رنگ آن سرخ بود ولی به علت شدت تکاثف سرخی بر روی هم سیاهی بر آن عارض گردید و سرخی و سیاهی به هم درآمیخت و رنگ آن سبز گردید ( ج۲ ص ۱۰۳)

در فرهنگ های مختلف ،اعتقادات متفاوتی درباره زمرد وجود دارد و انسان ها خواص جادویی و حیرت آوری برای آن متصور بوده اند .

در فرهنگ های مختلف ،اعتقادات متفاوتی درباره زمرد وجود دارد و انسان ها خواص جادویی و حیرت آوری برای آن متصور بوده اند .
در یونان باستان زیور آلات نقش بسیار بزرگی به عنوان سمبل قدرت ، سلامتی و ثروت داشتند و معتقد بودند که اگر شخصی قطعه ای زمرد زیر زبان خود داشته باشد از دید مخفی می ماند ؛ به علاوه ، دارنده زمرد را صاحب ثروت ، رفاه و قدرت های ما فوق طبیعی می دانستند .
مصریان باستان در دهان مرده زمرد قرار می دادند تا در آن دنیا بهتر تکلم کند و نیز معتقد بودند این سنگ باعث باروری می شود . همچنین برای درمان چشم از آن استفاده می کردند . در بعضی جوامع معتقد بوده اند که زمرد باعث تقویت حافظه و دور کردن ارواح خبیث و نیز تقویت عشق می شود .
اولین معادن زمرد در عصر باستان و در جنوب مصر کشف شده که در مقایسه با زمردهای امروزی کیفیت پایین تری داشته است . امروزه مهم ترین معدن زمرد جهان در کشور کلمبیا قرار دارد که از قرن شانزدهم به بعد ، از آن استخراج می شود . بیش از آن نیز به وسیله مردم بومی آن یعنی قوم (( اینکا )) بهره برداری می شده است . یکی از معادنی که زمرد مرغوب با کیفیت عالی از آن استخراج می شود معدن موزو ( MUZO ) است که زمرد شفاف با رنگ سبز سیر دارد .
دیگر معدن معروف زمرد در کلمبیا ، شیور ( CHIVOR ) است که استخراج از آن چند قرن است ادامه دارد .
دیگر معادن مهم زمرد در برزیل ، پاکستان ، افغانستان ، روسیه ، زامبیا، استرالیا ، ماداگاسکار ، تانزانیا ، هندوستان و اتریش قرار دارند.
رنگ سبز زمرد در مقابل نور طبیعی یا نور مصنوعی و یا حرارت تغییر ناپذیر است . البته حرارت های بسیار بالا آن را دگرگون می کند . بلورهای زمرد ناخالصی های متعددی از قبیل گاز ، مایعات و حباب دارند که هر چه این ناخالصی ها بیشتر باشند ، زمرد مات و کدر تر خواهد بود . البته اکثر زمردها ناخالصی دارند که جواهر فروشان اصطلاحا” به آن (( یخ )) می گویند .
یکی از راه های تشخیص زمرد اصل از زمرد بدلی و ساختگی ، همین ناخالصی ها است .
زمرد با آن که سختی بالایی دارد ، گوهری بسیار ترد و شکننده است و مراقبت وِژه می خواهد . در مقابل اسیدها مقاوم است و در برابر مواد شوینده مثل آب گرم و صابون مشکلی ندارد . اما در مقابل حرارت امکان ترک خوردن آن هست .

 

ویژگیهای فیزیکی سنگ
رنگ سبز
جلا شیشه ای
سیستم تبلور هگزا گونال
ابعاد سلولی a = 9.215, c = 9.192, Z = 2; V = 675.98 Den(Calc)= 2.64
ضریب شکست ۱٫۵۸ – ۱٫۵۷
کانی های مشابه Beryl (بریل)، Green sapphire (یاقوت کبود سبز)
سختی ۸ – ۷٫۵
رخ رخ آن ضعیف است
رنگ اثر خط سفید
وزن مخصوص (چگالی) ۲٫۷۸ – ۲٫۷۰، میانگین = ۲٫۷۴
شفافیت شفاف

فرسایش و عوامل ان و تاثیر ان بر روی سنگ نگاره ها

بروزرسانی شده در تاریخ: ۶ فروردین ,۱۳۹۴

فرسایش و عوامل ان و تاثیر ان بر روی سنگ نگاره ها:

۱- در حومه شهر ها و مناطق صنعتی، مواد آلوده کننده هوا نقش مهمی در تأثیر گذاشتن برروی سنگ بازی می کنند.

۲- نزدیک محیط های دریایی، آب های زمینی نمکدار و ترشح نمک، عامل اصلی از بین بردن سنگ و مصالح سنگی است.

۳- در مناطق بادخیز و خشک، اثر سایشی دانه های ماسه که به وسیله باد جابجا می شوند، سطوح سنگ را فرسوده می کنند.

۴- تغییرات حادی که در دمای سطح سنگ رو باز به خاطر اختلاف حرارتی که بین یک نیمروز درخشان و شبی سرد پیش می آید ممکن است که در بعضی مناطق و بر روی بعضی از انواع سنگ ها اثرات خرابی و فساد داشته باشد.

۵- عوامل بیولوژیکی مانند باکتری ها و جلبک ها، می توانند در مناطق گرم و مرطوب صدمات مهمی به سنگ وارد آورند.

۶- آب به خاطر خاصیت حلالیت مستقیم خود باعث فرسایش بعضی از انواع سنگ می گردد.

۷- آبی که در شکاف ها و خلل وفرج سنگ ها منجمد می شود باعث شکستگی و خرد شدن ساختار سنگ می شود.

۸- دوره و مقادیر بسیار کم آهن، که جزء معمولی گرد و خاک می باشند ، به ترتیب باعث لکه های خاکستری و زنگ مانند در سطح سنگ می شوند.

۹- براثر رشد گلسنگ ها، خزه ها و غیره بر سطح سنگ ها که در فضای باز قرار دارند، پس مانده های آلی بر جای می ماند که جلوه ای نا مناسب به شی می دهد.

۱۰- افزایش بلورهای نمک چنان فشاری ایجاد می کند که سطح سنگ سست و شکننده شده و نهایتاً ورقه ورقه و از جا کنده می شوند و در نتیجه این امر، ریزه کاریهای تزیینی و کتیبه های حک شده بر روی سنگ ها ناخوانا می گردند.

۱۱- بخش مهمی از آسیب های سنگ ناشی از تأثیر رطوبت می باشد، رطوبت بصورت شبنم موجب هوازدگی سنگ ها می شود و با کمک به تبلور نمک ها و رشد باکتری ها موجبات فرسودگی سنگ را فراهم می آورد.

– اثر محیط بر آثار تاریخی: وضعیت شیء تاریخی و یا اثر هنری به دو عامل مهم بستگی دارد:   ۱- یکی ماده و یا موادی که شیء از آن ساخته شده

۲- شرایطی که شیء طی موجودیت خود تحت تأثیر آن قرار داشته است.

به طور کلی مواد تشکیل دهنده اشیاء به دو گروه تقسیم می شوند:

۱- آلی: مواد آلی زودتر و شدیدتر از مواد معدنی تحت تأثیر محیط قرار گرفته و فاسد شده اند و از بین می روند. (البته هیچ ماده ای در تمامی شرایط پایدار نیست)

۲- غیرآلی یا معدنی : این مواد پایداری بیشتری نسبت به مواد آلی دارند.

– عامل های مهم در پیشبرد فساد تدریجی و تخریب اثر عبارتند از:

 ۱- آلودگی هوای محیط

 ۲- هوازدگی سنگ

 ۳- پوسیدگی سنگ ها بخاطر اثر مستقیم فرسایشی آب

 ۴ مکانیسم رشد بلورهای جدید کلسیت در ترک ها و شکاف های سنگ

 ۵- زیان حریق و گرمای خورشید

 ۶- فرسایش به وسیله باد

 ۷- آلودگی به وسیله گرد وخاک

 ۸ اضمحلال بوسیله عوامل بیولوژیکی

 الف : درختان و گیاهان

 ب : جلبک و گلسنگ ها

ج : قارچ و موجودات کوچک زنده

 ح : حیوانات

 ۹ کیفیت سنگ

۱۰- خوردگی فلزات

۱۱- ترک خوردن

 ۱۲- صدای شدید (غرش)

نگرشی بر عوامل مهم در پیش برد فساد تدریجی و تخریب اثر در معرض نوسانات جوی:

۱- آلودگی هوای محیط:

   مشکلات هوا غالباً منطقه ای است. هوای مرطوب و حاوی نمک دریا به کمک باد، به سمت خشکی آمده و با از دست دادن رطوبت خود ، دارای ذرات بسیار ریز و پراکنده بلورهای نمک می شوند. این ذرات به نوبه خود نقش هسته هایی را برای نشست رطوبت، به صورت مه و غبار بازی می کنند. نمک ماده ای است رطوبت گیر که در اطراف خود کمی رطوبت به وجود  می آورد به طوری که همین رطوبت ، شرایط لازم برای رشد میکرو ارگانیسم ها را، حتی درمحل هایی که به ظاهر خشک هستند، فراهم می آورد.

دومین مسأله بر اثر آلودگی هوا در مکان های مجاور شهرها و مناطق صنعتی به وجود  می آید. آسیب های حاصل از این گونه آلودگی ها تقریباً بر تمامی آثار وارد شده و کنترل آن نیز چندان آسان نیست.گازهای گوگرد ضایعات زیادی را موجب می شوند. گاز سولفور هیدروژن یا هیدروژن سولفوره، اثر مخربی بر لایه های بسیار نازک رنگ حاوی سرب سفید دارد. گاز انیدرید سولفور به دلیل آن که در نهایت به اسید سولفوریک تبدیل شده و قدرت تأثیر بر مواد زیادی را خواهد داشت، خطرناک تر است. نقش خورندگی این اسید بر موادی که در تماس با هوا هستند، مثل سنگ و فلزات کاملاً مشهود است. تنها راه حفاظت از آثار هنری و تاریخی در مناطق صنعتی و نزدیک دریا جلوگیری از ورود این عوامل مخرب به فضای آثار تاریخی و هنری می باشد. به جز آسیب ها و حوادث مکانیکی تمامی دیگر عوامل آسیب زا و مخرب از محیط نشأت می گیرند.

۲- هوازدگی سنگ:

آثار سنگی که در هوای آزاد قرار دارند علاوه بر آن که رویاروی ناخالصی های هوا و آسیب هایی که توسط حیوانات و گیاهان وارد می آیند، قرار می گیرند، تغییرات شدید دما و رطوبت و همچنین اثر متلاشی کننده یخبندان هم از عوامل بسیار اساسی و مهم در تخریب اینگونه سنگ ها می باشند. طوفان های شن و گردو خاک، به تدریج سطح این سنگ ها را می سایند و باران باعث جمع شدن کثافات در گودی های سنگ شده و آلودگی هایی که بدین طریق ایجاد  می شوند، هیچ گاه زدوده نخواهند شد.

سنگ های مختلف بر اثر اسید های موجود در هوای محیط های صنعتی شدیداً تخریب می شوند . این اسیدها در مجاورت رطوبت، سطح سنگ را تخریب کرده و این خرابی به ویژه در گوشه ها و زوایای سنگ بیشتر اتفاق می افتد، در نتیجه با باز شدن محل اتصالات سنگ، یخبندان اثر تخریبی و خرد کننده خود را بر سنگ آغاز می کند. بنابراین تعجب آور نیست که عصر صنعت هم اکنون اثر تخریبی و زیان آور را بر تعداد زیادی از بهترین آثار سنگی تاریخی باقی گذاشته است. تنها راه نجات بناهایی که پیوسته در معرض عوامل محیطی می باشند، وضع و اجرای قوانین دقیق و جدی ضد آلودگی محیط است، لیکن راه عملی حفاظت آثار سنگی تاریخی این است که آن ها را پوشانده و یا به فضای داخلی منتقل کرد تا بتوان شرایط لازم را جهت حفاظت و نگهداری آن ها ایجادنمود.

۳- پوسیدگی سنگ ها به خاطر اثر مستقیم فرسایشی آب:

آثار تاریخی سنگی ایران که در معرض خطرات زیاد فرسایش قرار دارند مانند: تخت جمشید، نقش رستم، پاسارگاد، بیشابور، طاق باستان، بیستون و گنج نامه همدان و … و اطلاعات تحقیقاتی که نشان دهنده هر نوع خرابی و فساد سنگ ها در تخت جمشید، پاسارگاد و نقش رستم می باشد و این نوع فساد و خرابی نیز هم اکنون ادامه دارد، بخاطر پدیده (حل شدن جزء به جزء کلسیت) در اثر نفوذ آب است. همچنان که آب در سطح و در میان سنگ جریان می یابد کلسیت بلورین  آن رسوب شده و آب آن در سطوح روباز سنگ تبخیر می گردد. این مکانیسم اگر تنها عامل نباشد، عامل مهمی در پوسیدگی دیوارهای مناطق ذکر شده می باشد که شامل خشت خام هم می گردد. آزمایشات نشان می دهد که تمام سنگ هایی که هخامنشیان بکار برده اند، سنگ آهک سخت فشرده ای می باشد که شامل حداقل ۹۹% کلسیت خالص است و سنگ هایی که در زمان حاضر برای تعمیرات مورد استفاده قرار می گیرند نیز از همین نوع هستند. آزمایشات مناسب میکروسکوپی از یک سطح به تازگی شکسته شده سنگ، نشان می دهد که اندازه ها و شکل های خلل و فرج، آرایش بسته بندی و اتصال بین دانه ای و ترتیب شیارها و ترک های دانه های بلوری است که سنگ را می سازند و درنهایت، سختی سنگ، وسعت پوسیدگی، ماهیت بلور نگاری و بافت سنگ به طور وضوح آشکار می شود.  سنگ های آهکی در مناطق ذکر شده که برای مدت معینی در معرض هوازدگی قرار می گیرند، ترک ها و شیارهایی در آن ها به وجود می آید که به طور عمودی در امتداد طول قطعه سنگ پایین می روند. این نوع پوسیدگی به طور گسترده ای درتخت جمشید و پاسارگاد دیده می شود.

۴- مکانیسم رشد بلورهای جدید کلسیت در ترک ها و شکاف های سنگ:

 آبی که قبلاً مقداری از کربنات کلسیم را به صورت محلول درآورده است اکنون تبخیر می شود و در نتیجه آن مواد را به صورت یک نهشت مجدداً بلور شده ته نشین می کند. همچنان که کریستال های جدید تشکیل شده و رشد می کنند، نیرویی به وجود می آید که باعث می گردد شیارها و ترک ها بزرگ و پهن گردند و از آنجائی که این مسئله در سطح سنگ و یا درست در زیر سطح در معرض هوا اتفاق می افتد ، باعث می شود که آن سطح از سنگ جدا شده و خرد گردد. ساختمان سنگ که دارای خلل و فرج بسیاری باشد ، چنین نشان می دهد که دارای مجراها و سوراخ های مشخصی در طول جهت عمود برزمین است. بدان معنی که سوراخ ها، ترک ها و مجراها در جهتی قرار می گیرند که آب باران در طول آن جهت در سنگ جریان پیدا کرده و این کار تحت اثر نیروی ثقل زمین انجام یافته است. پس جهت ترک ها و سطوح جدایی داخلی سنگ همیشه عمود بر زمین بوده و ازهیچ نوع طبقه بندی خاصی در سنگ تبعیت نمی کند. نتایج مهم دیگری که از آزمایشات به دست آمده چنین است که: هیچ عاملی هرقدر هم که مهم باشد، وجود ندارد که روی سنگ اثر بگذارد ، به غیر از آب و یا محلول اسید کربنیک ضعیفی که خود از حل شدن مقداری دی اکسیدکربن موجود در باران و آب های زیرزمینی به دست می آید. آب بر روی دانه های کلسیت پوشش دهنده سطح واقع در نزدیکی سطح سنگ حفره های کوچک ناشی از اثر اسید ایجاد می کند. این گونه حفره ها که شکل هرمی کامل دارند در دانه های مجزای کلسیت در حقیقت معرف عمل آهسته و طولانی حلالی خیلی ضعیف روی سطح بلور می باشند.

۵- زیان حریق و گرمای خورشید:

به علت انبساط حجم مواد مختلف موجود در بافت ناهمگن، سنگ دچار پوسیدگی می شود، علاوه بر این سنگ ها بعد از انبساط به حالت اولیه بر می گردند . این حالت که یک روند دایمی است در اضمحلال سنگ مؤثر می باشد . به همین ترتیب افزایش درجه حرارت سبب خرابی سنگ می شود .

۶- آسیب های یخ زدن (یخ بر شدن):

چون حجم آب در منافذ سنگ پس از یخ بستن زیادتر می شود، یخ زدگی برای این مواد مضر است . در سنگ ها لوله های مؤئین وجود دارند و زمانی که درجه حرارت اتمسفر از نقطه انجماد آب کمتر می شود ، یخ از قسمت سطح به طرف داخل لوله مؤئین تشکیل خواهد شد . پس از تشکیل یخ،کشش سطحی، بقیه آب را برای پوشانیدن ذرات موجود روی قسمت های خشک که با یخ پوشیده شده اند، به کار می برد.کشش سطحی معمولا بر وزن یخ غلبه کرده و آنرا جابجا      می کند.

لایه آب که یخ را از ذرات جدا می کند دو مرتبه یخ می زند و لایه جدیدی به بلورهای یخ اضافه می کند، آبی که یخ می زند سبب تخلیه لوله های مؤئین شده و با رشد بلورهای یخ فشار زیادی در تمام جهات ایجاد می کند. دگرگونی و قطعه قطعه شدن سنگ ها به علت تغییر درجه حرارت در یخ بر شدن می باشد و باعث پوسیدگی و ورقه ورقه شدن سنگ می گردد.

۷- فرسایش به وسیله باد و آلودگی گرد و خاک:

فشار باد باعث ساییدگی سطح سنگ ها می گردد و هوای مرطوب را با املاح متفاوت روی سنگ می نشاند و باعث نفوذ موادی به درون سنگ بصورت اسیدی و قلیایی می گردد،  این مواد در سطح متخلخل سنگ باعث فعل و انفعالات شیمیایی گشته و تغییرات شدیدی در سطح و لایه روی سنگ می دهد.

۸- درختان و گیاهان:

درختان و گیاهان پس از رشد بر روی بناهای قدیمی و یا نواحی نزدیک به آن ها سبب اضمحلال این آثار می گردند . درختان و گیاهانی که بر روی بناهای تاریخی رشد کرده اند، نشان دهنده وجود رطوبت در مصالح این بناها می باشند . ریشه های آن ها در بعضی موارد سبب تخریب مواد می شوند .سنگ َآهک در مجاورت این ریشه ها به علت ترشح و نفوذ مایع نسبتا اسیدی لکه دار و بد رنگ می شود. ریشه های فاسد شده گیاهان هم چون تولید رطوبت می کنند ، سنگ های آهکی را لکه دار می نمایند. وجود گیاهان بر روی آثار تاریخی نشانه ضعف در نگهداری و حفاظت بناها می باشد.

۹- جلبک ها و گلسنگ ها:

این عوامل نشانه رطوبت زیاد در خاک های زیر و پشت بنا است و اکثراً در پایین ترین قسمت بنا یعنی جایی که آبهای زمینی توسط لوله های مؤیین به بالا کشیده می شوند پدید می آیند. وجود جلبک وسیله ای برای تخمین رطوبت در بنا است. غیر از تخریب مکانیکی، جلبک و گلسنگ سبب تخریب شیمیایی سنگ های آهکی هم می شوند.گلسنگ ها بر روی سنگ های کلسیم دار، سنگ های شنی و سنگ های آتشفشانی اثر مخرب دارد.

۱۰- قارچ و موجودات کوچک زنده:

 مواردی از اضمحلال سنگ به طور حتم از موجودات کوچک زنده می باشد. قارچ ها روی سنگ های سیلیکات دار اثر مخربی دارند و لایه سطحی سنگ را تخریب می کنند.

۱۱- خوردگی فلزات:

 آهن در مجاورت سنگ خوردگی پیدا می کند. برای جلوگیری از چنین حالتی آهن را در ورقه سرب می پیچند، ولی خود سرب هم در مجاورت سنگ آهکی، ملاط یا چوب آسیب می بیند و مس و آلیاژهای آن خوردگی پیدا می کنند و معمولا رنگ سبز مایل به آبی در مصالح مشاهده می شود.

۱۲- ترک خوردن:

ترک ها در بناها به علت انبساط و انقباض حاصل از درجه حرارت، سنگینی بار زیاد، نوسانات رطوبت، حرکت خاک، لرزش وسایل نقلیه و هواپیماها ایجاد می شوند.

۱۳- صدای شدید:

زیان های حاصل از امواج تکان دهنده بر اثر صدای شدید بر روی آثار کاملا محسوس می باشد .

ناظم زارع کارشناس مرمت آثار هنری

یک نکته مهم در مورد دوام سنگ نگاره ها ی حاوی علامات

بروزرسانی شده در تاریخ: ۶ فروردین ,۱۳۹۴

یک نکته مهم در مورد دوام سنگ نگاره ها ی حاوی علامات:

برخی از افراد به این مورد اشاره میکنند که حتما علامات و سنگهای تاریخی که در محیط ها و بیابانها دنبال ان هستند هم اکنون باید طوری باشند که حتی بچه ده ساله هم قادر به تشخیص انها باشد ولی این یک تفکر غلط است (البته برخی موارد خاص استثنا هستند).در طی زمانهای مختلف شاید استیل علامت پابرجا باشه ولی هیچ گاه مثل ابتدای خلق شدنش نخواهد بود و همین موضوع کار رو برای افراد مبتدی سخت میکنه. اگر از علامت خاصی در یک نقطه با اب و هوای خاص و در منطقه ای خاص استفاده میشده برای همان زمان بوده و کسی که از سنگ نگاره ها و علامات مختلف برای دسترسی اسان خود به هدف موردنظر استفاده میکرده مطمئنا کاربرد سنگ نگاره های ایجاد شده اش برای زمان منحصر به خودش و برای خودش بوده است و مطمئنا به فکر اینکه علامت و سنگ نگاره دو هزار سال به همان شکل اولیه دوام پیدا کند که ما بتوانیم ان را تشخیص بدهیم نبوده است !!!!!

ادامه دارد…..

جایگاه عقاب در فرهنگ گذشته

بروزرسانی شده در تاریخ: ۶ فروردین ,۱۳۹۴

جایگاه عقاب در فرهنگ گذشته:

تقدس عقاب در ایران باستان

شاهین یکی از مرغان شکاری بسیار بزرگ است چون بال ها بگشاید به سه متر رسد پرنده ایست بلند آشیان با نوکی ستبر ونگاه تیز وچنگالی سهمگین بیش از صد سال عمر کند ودر شکار از هیچ موجودی روی نگرداند ،در توانایی وشکوه سر آمد پرندگان است واز این رو شاه مرغان خوانده می شود .
شاهین یا عقاب تیزترین پرنده است در میان پرندگان از نظر قدرت وبینایی .
عقاب در حال پرواز همه موجودات روی زمین را زیر نفوذ خود دارد که نشانه برتری او بر جانوران دیگر است وبه خاطر شکوه وتوانایی خود شاه مرغان خوانده شده است .
عقاب در باورهای اساطیری

در باورهای اساطیری قومی ،عقاب سلطان پرندگان ،تنها پرنده ای که قادر است به خورشید خیره شود (کنایه از حقیر شدن عظمت دنیاست )پرنده شکاری ودشمن مار وماهی . در ایران عقاب شکلی از خدای طوفان که روی درخت «کئوکرن » سکنی دارد . علامت امپراطوری ایران است.
در اسطوره ها وباورهای مردم ایران باستان شاهین مرغی خوش یمن است که مظهر آسمان است مخصوصا شاهان ولشکریان دیدن شاهین را در آسمان به هنگام جنگ به فال نیک می گرفتند .
برخی محققان معتقدند شاهین همان مرغ افسانه ای است که به نام سیمرغ در شاهنامه فردوسی از آن یاد کرده است به نظر می رسد که در استفاده از پر این مرغ در اوستا ذکر شده با پرسیمرغی که در شاهنامه از آن یاد شده است شباهت زیادی موجود است ومی توان آنها را یکی دانست .
در ادبیات شاهنامه از سیمرغی نام می برد که در بلندای کوه البرز آشیان دارد یا اوستا اشاره شده که بالای  درختی که در دریای ونورکش یا دریای فراخکرت قرار دارد وتبدیل به موجودی ماورایی می شود موجودی که قدرت زیادی دارد واز پس همه مشکلات زال بر می آید اما چیزی که در اینجا جالب توجه است پر این پرنده ونحوه استفاده از آن  است که همیشه به زال یاری می رساند چه در یاری رساندن به رودابه در هنگام تولد رستم که زال با آتش زدن پر سیمرغ از آن پرنده یاری می طلبد چه در بهبود زخم های زال در جنگ با رستم .
ویا از دوره اسارت کیکاووس می توان نام برد که گفته شده است دوره اسارت وی به یمن وداستان پرواز وی به وسیله تختی که چهار عقاب آن را می کشیدند از جمله داستانهای معروفی است که در شاهنامه فردوسی وثعالبی ذکر شده است .
ودر اساطیر آمده است طهمورث این مرغان شکاری را رام کرده از برای نخجیر به کار برد .
شاهین یا عقاب یا آلوه در اوستا
بند ۳۴
…. «زرتشت » از «اهورامزدا »پرسید :
ای «اهورامزدا »مینوی پاک ! ای آفریدگار جهان خاکی !
اگر من از جادوی مردان بسیار بدخواه آزرده شوم چاره آن چیست ؟
بند ۳۵ «اهورامزدا » به پاسخ گفت :
[ای «زرتشت »]
پری از شاهین شهپر بجوی وبر تن خود بمال وبدان [جادویی] دشمن ناچیز گردان .
ویا در جایی دیگر آمده است :
آن که استخوان یا پری از این مرغ دلیر با خود داشته باشد هیچ مرد توانایی او را از جای بدر نتواند برد وکشت .
چه آن پر مرغکان مرغ بزرگواری وفر بسیار بدان کس خواهد بخشید واو را پناه خواهد داد .
پس فرمانروا وسردار کشور نتواند یک باره صد [ تن ] از کسانی که پر شاهین با خویش دارند بکشد .
او تنها یک تن را می کشد ومی گذرد .
آن کس که پر شاهین با خود دادرد همگان از او هراسناکند ؛بدانسان که همه دشمنان برای تن خویش از من می ترسند ،همه دشمنان از نیرو وپیروز که در من نهاده شده است بیمناکند ….
این تقدس تا جایی است که گاهی در نام اشخاص خانواده یا قبایل گذاشته شده است  که در فروردین یشت از آن یاد شده است وبه فروهرشان درود فرستاده شده است .نام سیندخت در شاهنامه که مادر رودابه است لفظا یعنی عقاب دخت .
یا می توان از بیست تن از سران نامور ایرانی وارمنی وترک وتازی نام برد که شاهین نام داشتند ودر نامه ایرانی یاد شده اند که حتی آثار آن را تا زمان معاصر می توانیم ببینیم .
گاهی ایزدان به شکل شاهین متجلی می شوند در اوستا ،مانند ایزد بهرام ویا حتی گاهی به صورت فر وحتی چگونگی انتقال این فره ایزدی که به شکل کبوتر سفیدی یا عقاب متجلی می شوند .

این اعتقادات به مقدس بودن پر شاهین باز وعقاب تا همین گذشته های نزدیک حتی در قرون معاصر وجود داشته است تا جاییکه معتقد بودن مالیدن پر به بدن ویا همراه داشتن پر آنان را از جادوی دشمنان در امان می دارد وقدرتی را برای دارنده پر بوجود می آورد .به طوری که در جنگها از آن استفاده می کردند وکلاه خود یا کمان خود را با آن زینت می بخشیدند که آثار آن را در تعزیه خوانی یا شبیه خوانی معاصر می بینیم.

پژوهشگر: فاطمه خرم پور

پدیده ی نا هنجاری به نام رمالی و دعانویسی

بروزرسانی شده در تاریخ: ۶ فروردین ,۱۳۹۴

پدیده ی نا هنجاری به نام رمالی و دعانویسی:

۲۴

این بار بر ان شدیم که یک سری مسائل رو روشن کنیم در مورد رمالی و افراد رمال شیاد و دراویش کلاش .

دوستان اگر کسی واقعا به خدا ایمان داره اینو بخونه و دوم این که اگر میخواد در افکار قرون وسطایی بمونه این مطلب رو نخونه

اولا یدالله فوق ایدیهم دست خدا بالای همه دستهاست و غیر از خدا کسی از غیب خبر ندارد مگر مقربین و محبوبین خدا که اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام سرامد انها میباشند البته معصومین اگرچه غیب را میدانستند ولی هیچگاه چنین ابراز نمیکردند همانند این رمالهایی که بقول خودشان دنیا را می بینند!!!!!!!!!!!!!!!

رمالها اگر کاری برای کسی میتوانستند انجام بدهند اول برای خودشان کاری میکردند که از فقر و فلاکت و کپرنشینی نجات پیداکنند و یک شب با دل سیر بخوابند و محتاج دو قران ده شاهی مردم خام فلک زده و ساده لوح نمی شدند. بقول معروف

اول یه سوزن به خودش میزد بعد یه جوال دوز به بقیه .

اگر کسی به خدا ایمان داشته باشه تا خدا هست و به قول لسان مطهر که از رگ گردن به انسان نزدیکتره سراغ این جور دعانویس ها و رمالها نمیره این جور کارها از انسانهای نا امید برمیاد که بقول مولا علی بزرگترین گناه نا امیدی است .

دوستان دیگه انتظار نمیره که در عصر فناوری اراجیف شیادهای رمال سرلوحه کار ما باشه . اگر رمالی موکل داشت میگفت اول یه حمام براشون درست کنه که لابد سالی به سالی بدنشون بوی اب سالم رو استشمام کنه یا اول میگفت سر و ریششون رو ماه به ماه اصلاح کنه نه اینکه چنان در صورت پشم شانه نکرده بگذارند که ماوای شپشها بشه. پس اگر مشکلی دارید از خدا و ائمه بخواهید که بدون شک تنها راه سعادت داشتن خشوع و خضوع در برابر استان مقدسشان میباشد. البته من تاثیر دعا رو هیچوقت انکار نمیکنم . منظور این است که برای دعا ما خودمون کتاب داریم قران و مفاتیح کلیدهای اسراری هستند که احتیاج به رفتن نزد رمالها نداره و خودمون هم که بخونیم راهگشای کار ما خواهند بود. بهترین دعاها دعا در فرج اقا امام زمان علیه السلام میباشد که خود منشا حاجت روایی و مشکل گشایی بسیاری میباشد در ادامه تجربه ی یک فرد رو در ارتباط با رمالها گذاشتم

امید است که خوانندگان عزیز و کسانی که به قضایایی همچون دعانویسی و رمالی و موکل و ….اعتقاد دارند . کمی تفکر کنند و با واقعیتها جلو بروند تا در چنگ نیرنگ رمالها و دراویش گرفتار نیایند. در ادامه تجربیات یک شخص در برخورد با رمالها قرار داده میشه تا کمی بیشتر در باب مراجعه به دعانویسها و رمالهای کلاش تفکر شود.

یک روزی در محضر یکی از دعا نویسان کلاش نشسته بودیم و ایشان داشتند به قول خود گره از کار خلق باز می کردند. یکی آمد و گفت پسرم مشکل دارد و معتاد شده است و بد اخلاقی می کند این از چه ناحیه ای است ؟ گفت با کوروش نامی است طرف گفت نه ما یک چنین کسی نداریم گفت پس با میثم است گفت یک چنین کسی هم نداریم گفت پیکان جوانان برای کیست من یک پیکان جوانان می بینم ؟و دوباره  گفت یک داود نامی است ، که این دفعه تیرش به هدف خورد و طرف مقابل گفت بله یک دوستی به نام داود دارد گفت بله من الکی یک حرف را نمی زنم و شروع کرد از کرامات خودش تعریف کردن و البته اضافه کرد من می دیدم که این آقا داود یک تاثیر عجیبی بر روی این جوان شما گذاشته است! و باز ادامه داد و گفت پراید مشکی برای کیست و طرف مقابل گفت برای یکی از دوستانش خلاصه از این تیر های در تاریکی می انداخت تا یکی به هدف بخورد و بعد از این که به قول خودش خلق را از اسارت نجات داد ول کن قضیه شد و طرف هم دست کرد یک ۲۰ هزار تومانی به این آقا داد . من مانده ام در کار این مردم واقعا مردم با احساسی داریم ولی یک عده این گونه از آن سو استفاده می کنند . بعد از آن یک دختر خانم جوانی که دانشجو هم بود وارد شد و گفت من دو نفر را برای ازدواج سراغ دارم یکی همین که الان من را به در خانه شما رساند است که هنوز در ماشین نشسته است و یکی هم در دانشگاه است که البته از او بیشتر خوشم می آید و نمی دانم بین این دو کدام را انتخاب کنم . این آقا هم لابد پیش خودش گفت بگذار این کسی که از او بیشتر خوشش می آید را بگویم تا مساله اش حل شود و گفت این کسی که الان در ماشین منتظر تو است این قصد بدی دارد و اون یکی آدم مناسب تری است . گفت حالا باید چکار کنم که به طرف من بیاید و از من تقاضای ازدواج کند بله این جا بود که ایشان کاغذ های خط دار یک دفتری را در آورد و روی آن یک سری آیه و اسم موکل و از این قبیل چیز ها با یک خودکار نوشت و به این خانم داد و گفت باید هر روز صبح بلند شوی و یکی از این ها را فیتیله کنی و بسوزانی که طرف را بی قرار خودت کنی ( البته بگویم من از این قبیل کار ها به شدت تنفر دارم چه در مناسبت حرام چه حلال ) (و البته بگویم این نوشتن های کیلویی هیچ تاثیری ندارد )و بعد دوباره شروع کرد به این خانم گفت پراید سیاه برای کیست ؟ طرف گفت برای عمویم و گفت پیکان جوانان برای کیست ؟ طرف گفت برای همان پسری که دوستش دارم و این دو تا قضیه را یک جوری به هم مرتبط کرد که طرف بگوید چه انسان با کرامتی و البته یک سری مدرک از آذربایجان گرفته بود برای این که اون جا احساس کرده بودند این آقا انرژی دارد و با این به همه پز می داد و هر کسی از راه می رسید از خودش تعریف می کرد و بعد خودش یک بار که تعریف از خودش می کرد گفت بله یکی به من زنگ زد و گفت الان من کجا هستم و من به او گفتم در پراید سیاه نشسته ای و اون جا بود که من فهمیدم این پراید سیاه و پیکان جوانان عجب برای این آقا در آمد زایی می کند به طوری که روزانه ۲۰۰ هزار تومان از این کار های کثیف بدست می آورد و انسان های زحمت کش باید در فقر زندگی کنند و من در آن زمان سن و سال کمی داشتم و می خواستم از این جناب علم جفر را یاد بگیرم خوب فکر می کنید داستانی که برای من تعریف می کرد چه بود ؟ بله می گفت تو یک سمیه ای را دوست داری گفتم من تا حالا از کسی خوشم نیامده باز ادامه داد همین جور اسم ها را گفتن تا بالاخره یکی پیدا شود که نشد و در مورد آموزش علم جفر می گفت این علم موکل دارد و من موکلان خودم را الان سر کاری فرستاده ام و وقت ندارند که بیایند تا من به تو یاد بدهم البته این را هم بگویم که خانه ایشان در یک روستای توابع کرج بود که خانه اش نیز در بالا ترین نقطه بود و تقریبا باید یک کوه نوردی می کردی تا به بالای این روستا برسی خلاصه ما را یک سه ماهی می برد و می آورد تا این که به یک بهانه گفت آقا خوش آمدی من هم با ناراحتی رفتم و پیش خودم گفتم خدا حتما در کار هایش حکمتی است و بعدا فهمیدم که از دست چه جانوری خلاص شده ام این را گفتم تا یک وقت گول این دعا نویس های کلاش را نخورید نود درصد این ها همین گونه اند و زالو های زندگی مردم هستند و از این طریق معاش می کنند البته بعضی هم هستند که عقده های روانی دارند و برای مطرح کردن خود کار می کنند به هر حال مواظب عقاید خود باشید که در این روزگار به قول یکی از دوستان دزد عقاید بسیار شده است !

ادامه مراحل خاکسپاری در ایین تدفین و برخی مسائل مهم(فساد،سوزاندن،نگهداری بدن)

بروزرسانی شده در تاریخ: ۶ فروردین ,۱۳۹۴

ادامه مراحل خاکسپاری در ایین تدفین و برخی مسائل مهم(فساد،سوزاندن،نگهداری بدن):

نمایش دادن متوفی: جنازه توقیف شده
جدا از نمایش تنبیهی (یا توهین به جنازه) در مورد مرگ بد، زمانی که شخص متوفای بی ارزش از آیین خاکسپاری محروم می‌شود، نمایش دادن جنازه نمایانگر پاک‌ترین نیت‌ها (در واقع ارزش دادن به جنازه) است. در جوامع سنتی که مرگ امری عمومی است کل جامعه را درگیر می کند و نمایش جنازه تقریبا یک قانون عام است. جنازه روی یک تخته یا تخت تدفین یا حتی روی یک تابوت قرار می گیرد و در فضای باز یا آویزان از درخت  یا در وسط روستا روی یک داربست گذاشته می‌شود. این نوع اقدامات بسته به باورها و مناطق مختلف متغیر است. اما در اغلب آنها متوفی در هر وضعیتی که قرار بگیرد تمامی علایمی که نشان می دهد او از چه کارکرد اجتماعی‌ای برخوردار بوده، همراه اوست. در سنگال، شخصی که از قبیله دیولا بمیرد طوری به نظر می‌رسد که او هنوز زنده است آنچنان که لباس‌های زیبایش هنوز همراه اوست. مثلا اگر او شکارچی بوده تیر و کمانش با اوست یا اگر کشاورز بوده، بافه برنج و ابزارهای مخصوص کشت در کنارش است. شاخ و سر گاوی که او در دوران حیاتش قربانی کرده را کنار جنازه می گذارد تا نشان دهند که او فرد متمکنی بوده است. برخی اوقات متوفی را در میان رمه او نمایش می‌دهند. این رسم در میان کارامویونگ های اوگاندا و برخی سرخپوستان آمریکای شمالی رواج دارد.

طول مدت نمایش متوفی به حسب ثروت او تفاوت دارد. در میان دایاک های برونئی این کار بین یک تا شش سال طول می کشد. رسم دیگر آن است که متوفی را از سر یا از پا به اسبی که به او تعلق داشته آویزان می کنند. نمایش متوفی کارکردی دوگانه داشته است. یکی اینکه به خود مرده نشان دهند که او برای خانواده محترم بوده که او را در بهترین حالتش نمایش می دهند و دیگر اینکه به او نشان دهند که او در نقشی که در گروه ایفا می کرده، الگو بوده است. تکریم متوفی از آن جهت است که او ماموریت خود را به انجام رسانده است. در میان قبایل توراجا هنوز هم برای مردگان طبقات عالیه از تمثال و مجسمه استفاده می‌کنند. این مجسمه که بر اساس ضوابطی کاملا دقیق از چوب گیاه درختِ نان ساخته می شود، باید تا حد امکان شبیه متوفی باشد. متوفی پس از آنکه در لباس مخصوص مرده قرار گرفت و به زیورآلات مخصوص مزین شد، تازه موضوع  آیین‌های متعدد می‌شود که در آنجا به نوبه خود زنده می شود و مهیای مردن می شود. در پایان یک مراسم طولانی، جنازه در کفن پیچیده می شود و روی تخته‌ای گذاشته می شود که زیر آن تائو‌تائو( تمثال یا مجسمه متوفی) قرار دارد، سپس هر دو بر قربانی بوفالو نظارت و سهم خود را از آن دریافت می کنند. سرانجام زمانی که جنازه برای آخرین بار به گور بازگشت، نمادش به طور دایمی در نزدیکی گور نمایش داده می شود. در غرب امروز، جنازه مومیایی شده در حالتی در خانه‌های تدفین قرار می گیرد. این کار از طرفی،  پناه دادن به کسی است که دیگر زنده نیست و از طرف دیگر، تسهیل امر سوگواری با حفظ تصویری بهتر از شخص راحل است: مامور کفن و دفن نشان مرگ را برای مدتی زنده نگه می‌دارد و این احساس را پدید می‌آورد که متوفی در کمال امنیت آرمیده است. نکته اساسی آن است که شخص متوفی باید برای خانواده‌اش  قابل شناسایی باشد (جنازه از ریخت افتاده، با جنازه مفقود تفاوتی ندارد). قطعیت مرگ متوفی، بسی آسان‌تر از عدم قطعیتی است که حول فقدان و سکوت او وجود دارد. از این جهت مراسم عزاداری هم برای متوفی و هم برای بازماندگان او تسکین‌دهنده و تسلی‌بخش خواهد بود. امر مقدس و نامقدس در اینجا به هم آمیخته‌اند. در اسپانیا اذکار و اورادی خوانده می‌شود. مردم از متوفی سخن می‌گویند چون سخن گفتن از او به معنای دوباره با او بودن است. اگر هم بعضا در مکالمات طنز و لطیفه‌ای مطرح می شود این نه از روی بی احترامی به متوفی بلکه صرفا از سر برقراری ارتباطی خوشایند با اوست. این مراسم‌های سوگواری در شکل افراطی آن تقریبا به شکل جشن‌های چندروزه برگزار می‌شود. دلیل این امر آن است که در برخی روستاها همسایگان نزدیک نانی به نام تورتاس(بریُوش) می‌پزند که فقط در جشن‌ها و عزاداری‌ها خورده می‌شود. زمانی که عزاداران به ویژه زنان وجود دارند، بسیاری چیزها آسان‌تر می شود از جمله ابراز احساسات خالصانه و یکدست را از طریق مدحِ متوفی، دعوت به بازگشت در میان بازماندگان، بیان داغی که متوفی با رحلتش بر دل خویشان نزدیکش گذاشته و توصیه‌هایی در مورد سرنوشت و زندگی پس از مرگ متوفی.

غذایی که به مرده می دهند
در برخی فرهنگ‌ها و میان برخی قبایل مانند آزتک ها مردم برای کمک به متوفی برای پیمودن سفری طولانی به همراه او غذا دفن می‌کنند. این غذا معمولا یک سگ کوچک چاق و یک بُز زرد مایل به قهوه‌ای است. این آیین تقریبا در تمامی فرهنگ‌ها به چشم می خورد و ناظر به این باور عام است که این غذاها و هدایا توشه‌ای است ضروری که به متوفی امکان می دهد تا در راه سفر به عالم نیاکان زنده بماند. قربانی‌هایی که هم‌زمان به متوفی تقدیم می‌شود نیز همین نقش را البته به شکل نمادین ایفا می کند.
در عین حال، کار پسندیده‌تری که انجام می‌گیرد غذای عامی است که تقریبا در همه جا در مراسم خاکسپاری می‌دهند. یک ضرورت عینی این کار را توجیه می‌کند آنهایی که برای تکریم متوفی و تسلی بازماندگان می‌آیند باید اطعام شوند. اهمیت این مراسم اغلب آن است که حالت جشن به خود می گیرد. در اکثر گروه‌های قومی، آیین‌های مختصر در زمان مرگ انجام می‌گیرد و مراسم خاکسپاری تا زمانی به تعویق می افتد که برنج، شراب و گوشت قربانی به قدر کافی جمع نشود. در اسطوره‌های کهن، مشارکت شخص متوفی وجود دارد یک صندلی، یا بخشی از غذا (غالبا بهترین بخش غذا) برای او کنار گذاشته می شود. هدف از این رسوم‌ مختلف، ایجاد حس یگانگی و نزدیکی با متوفی و متقاعد کردن بازماندگان از اینکه او به طور کامل نمرده است. در جوامع غربی، غذای مراسم خاکسپاری در واقع وسیله ای است برای تسکین آلام بازماندگان و تقویت پیوندهایی که آنها را در غیاب متوفی با هم متحد می‌کند. این غذا برای اجتماع زنده های گرسنه و پرچانه شبیه تولد است؛ اجتماعی که مرگ، آنها را جریحه‌دار و متالم کرده است. از حیث نمادپردازی، غذای مراسم خاکسپاری و در واقع راهی برای حفظ و نگاهداشت متوفی و بر همین اساس، جایگزینی برای مراسم آدمخواری است.

کنترل فساد
فساد جسد، توجیهی برای تمام آیین‌های خاکسپاری است. از هر چیزی برای نشان دادن، پنهان کردن، قدغن کردن، کند کردن یا سرعت بخشیدن به (دفن)جنازه استفاده می‌شود. زیربنای اصلی تمام این رویکردها به جنازه، فساد آن است و هدف، نگهداری متوفی در فضایی فسادناپذیر و خراب‌نشدنی است. بقایای جنازه (مومیایی، اشیای باقیمانده، خاکستر، یا استخوان‌ها) بدون استثنا در تمام تمدن‌ها حفظ می‌شود.

فساد سریع یا کنترل شده
شرایطی که جنازه در آن قرار می گیرد ممکن است در نهایت روند تجزیه آن را تسریع کند. نور خوشید یا حتی نور ماه و نیز آتش پردود نیز در این امر موثرند اما برخی اوقات نیز باور بر این است که جنازه  به پرندگان شکاری، گوشتخواران دیگر و یا مورچه ها تقدیم شود. در سنت تبتی، جنازه مثله شده و جلوی سگ‌ها انداخته می‌شود تا استخوان‌ها سریع‌تر از گوشت جدا شوند. اما جالب‌ترین نمونه در این رابطه برج خاموشان است که در قرن هفدهم در ایران توسط زردشتیان انجام می‌شد. طبق متون مقدس زند، جنازه ذاتا ناپاک است. و به هیچ وجه نباید چیزهایی که به آفرینش خیر تعلق دارند را آلوده کند. از این رو، رسم است که جنازه در مکانی دور قرار داده شود که محل رفت‌و‌آمد حیوانات گوشتخوار است. لاشخورها و کرکس‌ها پاک‌کننده‌هایی هستند که شخص متوفی را از گوشت فاسد نجات می‌دهند؛ گوشتی که عامل نفوذ اهریمن است. از اینجا عمل بنای برج هایی از سنگ به منظور جدا (ایزوله)کردن جنازه‌ها و دوری از آلودگی‌شان طی روند پالوده‌سازی آغاز می‌شود. درون برج خاموشان حفره‌ای است که دخمه نام دارد، در این دخمه سنگ صافی است که وسط آن چاله‌ای وجود دارد سوراخ هایی روبه بیرون از سه حلقه متحدالمرکز وجود داشته که جنازه از آنجا به داخل فرستاده می‌شد، مردها در قسمت بیرونی، زن‌ها در قسمت میانی و کودکان در قسمت مرکزی چاله قرار داده می شدند. در این مرحله استخوان‌های خشک شده به داخل چاله ریخته می‌شد و در اثر نورخوشید و آهکی که می‌پاشیدند استخوان‌ها پودر می‌شد. این چاله به ۴ کانال راه پیدا می کرد برای تخلیه آب باران که جمع و تصفیه می‌شد در چهار چاله زیرین که در آن کربن و شِن آن را زلال می کرد. بقایای اجساد به مرور زمان جمع می شد تا در یک محفظه نگهداری و از تمام ناپاکی‌ها پاک شود. این استخوان‌های پاک شده گواهی می‌داد که روح آماده مراسم های نهایی است.
همگان می‌دانند گورستان محلی است که در آن بقایای اجساد نگهداری و دفن می‌شود. ظرفیت زنانه و مادرانه زمین در واقع پاسخی است به خیالپردازی های کلی: «برهنه از دل مادر بیرون آمدم و برهنه به دل خاک باز خواهم گشت».  در اندیشه کیهان‌شناختیِ آفریقایی، تدفین در زمینِ مادر، منبع حاصلخیزی و محل استقرار نیاکان، معنایی کمابیش فلسفی و متافیزیکی به خود می گیرد. همین نمادپردازی، برای دیگر اشکالِ تدفین نیز به کار می رود. زمین در واقع بهترین محل برای تغییر و استحاله است. زمین نه تنها جایی است که دانه ها در آن در زمان کشت جای می‌گیرند، بلکه در تمامی مناسک گذر می تواند یک واسطه و وسیله باشد. جنازه در زمان خاکسپاری به او سپرده می شود. مراسم خاکسپاری به یک معنا می تواند زمین را استحاله کند. از این رو یهودیان تا زمانی که به مثابه یک قوم، ساکن و مستقر نشدند، مرده‌های خود را در زمین دفن نمی کردند. تدفین هماره با مالکیتِ زمین در ارتباط بوده است، یعنی بدون شک تدفین در سرزمین موعود، راهی برای نجات (و رستگاری) است.
توصیف طیف نامحدودی از انواع گورستان‌ها و قبرها مجال بیشتری می طلبد. از گورستان‌های دسته‌جمعی یا دخمه‌های تک‌نفره در ماداگاسکار گرفته تا گودال‌های ساده دوره مدرن. در بسیاری از نظام‌های خاکسپاری تمایزات بین طبقات اجتماعی هنوز هم کاملا محسوس است. موقعیت جنازه در گور نیز در جاهای مختلف، تفاوت دارد. به عنوان مثال به صورت خوابیده به پشت و به پهلو، قرار گرفتن به صورت جنین، حتی خواباندن به روی شکم که نمونه آن امروزه در مورد زنان زناکار انجام می‌گیرد، یا ایستاده در مورد برخی نظامیان یا قهرمانان غرب آمریکا. جهت قرار گرفتن جسد نیز اهمیت دارد. برای گروه‌های مهاجر رسم بر این است که آنها را به سمت زادگاه خود قرار دهند . برای مردمانی که در گذشته تولد را به طلوع خورشید منتسب می‌کردند و مرگ را به غروب خورشید، سر متوفی باید برای تولد دوباره به سمت شرق باشد. از سوی دیگر، مسیحیان قرون وسطا که می‌خواستند به خاک سپرده شوند، رویشان به جهتی بود که از آنجا نجات می‌آمد، سر را به سمت غرب قرار می‌دادند آنچنان که متوفی رو به اورشلیم داشته باشد. مسلمانان رو به پهلو و به سمت مکه دفن می‌شوند.
در هند و نپال از آنجا که خاکستر مرده را در رودخانه می‌ریزند، گورستان وجود ندارد و در آفریقای جنوب صحرا نیز گورستان چندان اهمیت ندارد. اما در جایی که گورستان وجود دارد، این محل همچنان سمبلی آمیخته با احساس است که بعضا سبب ترس، اندوه، آرامش و تامل می‌شود. در این رابطه، حکمت اسلام شایسته تحسین است که بر اساس آن، ساختار و کارکرد گور تاثیر تدریجی بین زنده‌ها و مرده‌ها را حفظ می‌کند. مقبره غالبا به صورت یک روضه (باغ) طراحی می‌شود. زمین آن غالبا وقف می‌شود اما در آن به روی همه باز است. مرده‌ها در زمین در کفنی ساده آرمیده‌اند و به تدریج به خاک بدل می‌شوند. مرده هم رو به طبیعت و هم رو به جامعه دارد. باور غالب این است که پیوند با اجساد مردگان تا پیش از روز قیامت وجود دارد و زیارت اهل قبور عملی پسندیده برای زنده‌ها محسوب می شود و علاوه بر این، این کار به سود آنها نیز هست. افزون بر این، گورستان از قدیم محلی برای پیاده‌روی نیز بوده است. زنان اغلب روزهای جمعه به آنجا می‌روند.

جلوگیری از فساد
صرف‌نظر از پدیده همچنان نادر انجماد _که در آن متوفی در مایه نیتروژن نگه داشته می‌شود تا زمانی که مردم بفهمند که چگونه او را به زندگی بازگردانند_ سه شکل رایج جلوگیری از فساد وجود دارد. آدمخواری، فساد و تبدیل شدن به کانی: رابرت هرتز(۱۹۷۰) بر تاثیر خاص آدمخواری تاکید کرد که سبب از بین رفتن وحشت تجزیه تدریجی و آرام جسد می‌شود و استخوان‌ها را تقریبا بلافاصله به حالت نهایی‌شان درمی‌آورد. تردید نمی‌توان داشت که هدف از آدمخواری جلوگیری از فساد جسد بوده است. از یک سو، خوردن گوشت جسد بلافاصله پس از مرگ آغاز می‌شده و چون گوشت معمولا پخته می‌شده، هنگام خوردن، جسد بوی تعفن نمی‌داده است. از سوی دیگر، تحقیقاتی که در مورد مردمان دارای سنت آدمخواری انجام گرفته بخوبی نشان از پایان این کار دارد. توربال‌های استرالیا می‌گویند با این روش، می‌دانیم که در کجا مرده وجود دارد و گوشتش فاسد نشده است. این دیدگاه در میان قبایل مرینا نیز رایج است. در سندی که در قرن گذشته به دست آمده چنین می‌خوانیم: «یکی از خویشان ما درگذشته است. حال با جسد او چه کنیم؟ چون او مردی بود که ما بسیار او را دوست داشتیم. برخی پاسخ دادند حالا که او مرده است، خاکش نکنیم بلکه او را بخوریم، چون مشاهده او در حالی که در زمین فاسد می‌شود، دردناک است».
آدمخواری روند تبدیل شدن به کانی را تقویت می‌کند اما نیت‌ها در خصوص جنازه در این رابطه به حسب اینکه اعضای خود خانواده آدمخواری کنند یا آدمخوارها افراد دیگر باشند، تفاوت دارد. آدمخواری توسط اعضای خانواده، ما را به طرح سنتی خاکسپاری دوگانه بازمی‌گرداند. در زمان اول، شخص مرده در خاک دفن می‌شود یا در شکم که در آنجا هضم انسانی گذار آن به تبدیل شدن به کانی را تسریع می‌کند. در زمان دوم، استخوان‌های باقیمانده جمع‌آوری شده و تدفین نهایی صورت می‌گیرد. به یک معنا، بلعیدن را می‌توان نوعی مومیایی تفسیر کرد که در واقع نوعی ثبت شفاهی است. اما در مورد آدمخواری توسط افراد دیگر، دست‌کم در مورد برخورد با بقایای جسد وضعیت متفاوت است. مراسم یا جشن آدمخواری ظاهرا حاکی از نوعی اتحاد (یا آمیزش) است و نظر به اشاره آن به اسطوره‌های آغاز خلقت، می‌تواند شکل مراسم عشای ربانی را به خود بگیرد که در آن نان و شراب، در واقع گوشت و خون است. در عین حال، نیروی حیاتی ای که لاشه دشمن را به حرکت درمی‌آورد، شبیه‌سازی می‌شود، استخوان‌ها و قسمت‌های غیر قابل خوردن آن رها می‌شود یا دستمایه خنده و استهزا می‌شود. سرخپوستان اقیانوس آرام در جنگل‌های آمازون پرو آلت تناسلی دشمن را به یک گردنبند می‌چسبانند و به گرد همسر شخص فاتح می اندازند. دستان مومیایی‌شده به عنوان قاشق استفاده می‌شود، استخوان‌ها به عنوان فلوت و جمجه رنگ و نقاشی شده را به عنوان زنگ در زمان انجام مناسک به کار می‌برند.

جنازه سوزانده شده
طبق بسیاری از اسطوره‌ها آتش پاک‌کننده، از همه چیز نجات‌بخش‌تر است. در بالی، مادامی که آتش جنازه را به خاکستر تبدیل نکرده، شخص متوفی ناپاک است. او همچنان منتظر است، روحش هنوز از بدن جدا نشده است. طبق بسیاری از باورها آتش نشانه تولید و تولد دوباره است. از طریق آتش می‌توان به سطح عالی‌تر وجود دست یافت. طبق اسطوره‌های یونان، هراکلس خود را تا تل هیزم کوه اوئِتا بالا کشید. در حال، زئوس به خدایان دیگر اعلان کرد که هراکلس می خواهد با آنها برابری کند. آتش او را از بخش انسانی‌اش خلاص و او را جاودان کرد و به  او الوهیت بخشید. نظیر همین موضوع را می‌توان در اوپانیشادها یافت. از این‌رو این، ناپاکی جنازه نیست که در شعار سوزاندن لحاظ می‌شود بلکه ناپاکی بدن و حال انسان است. خاکستر دلیل آن ناپاکی است. اگر بدن بی‌نقص و کامل باشد بدون خاکستر می سوزد.
سرنوشت بقایای جسد مختلف است. در ژاپن استخوان‌ها از قدیم در دو جعبه قرار می‌گرفتند که یکی از آنها در محل سوزاندن جسد دفن می‌شد و دیگری در روستای محل تولد متوفی به خاک سپرده می‌شد. در تایلند بخشی از بقایا در یک خاکستردان در خانه نگهداری می‌شود و بقیه در پای تل هیزم دفن می‌شود یا به رودخانه انداخته می شود. در هند، رسم بر این بوده که خاکستر مرده باید در قبر گذاشته شود. بعدها قانونی وضع شد که تا به امروز هم پابرجاست. از آنجایی که آتش پسر آب‌هاست، مراسم خاکسپاری ابتدا باید برای اولی و سپس برای دومی برگزار شود. همچنین، خاکستر و استخوان‌های سوخته نشده به آب و شیر گاو و شیر نارگیل آغشته و به رودخانه گنگ انداخته می‌شوند. همین شیوه در نپال و تایلند نیز انجام می‌شود. در آنجا رودخانه‌های مقدس، متوفی را به اقامتگاه آسمانی و ابدی‌اش هدایت می‌کنند. در بالی بقایای مرده پس از آنکه توسط نزدیکان او مرتب و با آب مقدس شسته و در پارچه‌های کتانی پیچیده و در نارگیل‌های خشک شده قرار گرفت و با گل تزیین شد، به دریا انداخته می شود.  سرانجام، مورد خاص قبیله یانوآما از قبایل سرخپوست ونزوئلاست که استخوان‌ها را پس از سوزاندن خرد می‌کنند تا همراه با نوشیدنی بر سر سفره‌ای دسته‌جمعی میل کنند.
سوزاندن می‌تواند شبیه تمامی شیوه‌های دیگر خاکسپاری باشد و مردمانی که مرده خود را می‌سوزانند از بسیاری جهات شبیه طرح کلاسیک  تدفین دوگانه اما با ابزارهای متفاوت و در زمانی کوتاه عمل می‌کنند.  آیین خاکسپاری اول _که مطابق است با عمل شعاری جدا کردن متوفی _ جنازه را آرام  و آن را تطهیر می کند؛ تطهیری که تنها از طریق روند فساد امکان پذیر است. خاکسپاری دوم که با بقایای پاک شده ارتباط دارد، با آیین‌های بازگشت متوفی به جایگاهش به آن سو تر از خانه منطبق است  و این در حالی است که سوگواری برای بازماندگان آغاز می شود.

حفظ و نگهداری از بدن‌ها
همگان از مومیایی کردن مصری‌ها آگاهی دارند. اما روش‌های سخت و طولانی‌ای که در مناسک اوزیری وجود دارد، شخص متوفی را همانند اوزیریس به خدا بدل می‌کند. قبل، بعد و حتی در میانه روند دخل و تصرف فنی، یک مراسم به غایت پیچیده برگزار می‌شود که بدون شک مدت طولانی این عمل شعاری و کثرت شرکت‌کنندگان آن را توجیه می‌کند. دعاها، نیایش‌ها و اوراد خاص نیز در زمان انجام هر یک از اعمال مومیایی توسط مومیاگران خوانده می‌شود. حیات پس از مرگ ممکن نیست مگر آنکه این مسایل به طور مفصل رعایت شود. روحانی مسئول مومیایی در پایان عمل مومیایی گریه‌کنان چنین می گوید: «تو نخواهی مرد، تو جوان خواهی ماند». سپس مراسم آخر برگزار می‌شود: باز کردن دهان. در چادر تطهیر یا ورودی قبر، حرکات سر و دست روحانی با تقدیم نذورات و قربانی‌ها به همراه قواعد دینی_جادویی انجام می‌شود. در پایان نیز روحانی صورت شخص متوفی را لمس می کند تا انرژی حیاتی را مجددا به او وارد کند.
افزون ‌بر این، مومیایی‌هایی که در آمریکای‌جنوبی کشف شده و اسناد و مدارک مورخان اسپانیایی تایید می‌کند که به عنوان مثال، اینکاها مرده‌های خود را مومیایی می‌کرده‌اند اما با این حال موفقیت فنی آنها در مومیایی به اندازه مومیایی‌های مصری نبوده، خاصه اگر بدانیم که امپراطوری اینکاها تقریبا به زمان ما نزدیک‌تر بوده است (اواخر قرون وسطا). بدن با عناصر و اجزای مختلف دیگر مانند عسل، صمغ کاج و علف دفن می‌شده و با نوعی رنگ گیاهی به نام روکو نقاشی می‌شده است. امعا و احشا نیز در ابتدا، خارج و در جایی نگهداری می‌شده است. اقلیم خشک و روش‌های تدفین (یک حفره در دیوار سنگی یا یک کوزه تدفین) برای نگهداری مناسب بودند.
حاکمان همانند فراعنه اشیایی بودند که باید به طور خاص از آنها مراقبت می‌شد. یک داستان مصور مربوط به قرن ۱۶ که نویسنده‌اش، هومان پوما (که اینکایی‌تبار است)، یک مراسم خاکسپاری سلطنتی را گزارش می‌کند. اینکای مومیایی‌شده به همراه علایم و نشانه‌هایش به مدت یک ماه در یک حالت قرار داده می‌شود. زنان و فرزندانش که مومیایی شده‌اند در کنارش قرار داده می‌شوند تا در جهان دیگر به او خدمت کنند. اگرچه این روش‌ها ابتدایی و بدوی بودند اما می‌توان گفت که مناسک دقیقی برای افزایش کارآمدی و تاثیر آنها انجام می‌شد. هدایا و نذورات آیین تدفین در کنار جنازه قرار داده می‌شد تا خشم شیاطین پلیدی را فروبنشاند که قصد تلاشی جنازه را دارند. در واقع، از آنجا که اصل حیاتی آیا در تمام اجزای جنازه باقی می‌ماند، فساد مربوط به تخریب فرد بود. از سوی دیگر اگر بدن حفظ می شد، روح مرده در یکی از اخلاف او تناسخ‌وار تجسد می‌یافت. این اعتقاد به تولد دوم ظاهرا وضعیت قرار گرفتن جنازه‌ها به صورت جنین در قبر را توجیه می کند. سخن رابرت هرتز پذیرفتنی است که مومیایی را یک نمونه کار خاص برگرفته از نوعی بازداشت موقتی در نظر بگیریم. اگر وقفه بین مرگ تا خاکسپاری نهایی با مدت زمان لازم برای تبدیل شدن به کانی یا تجزیه مطابق باشد، در این صورت بین آیین مصریان و برخی اقوام باستانی نوعی تقارن وجود خواهد داشت. تنها، زمانی که مومیایی تمام و بدن جاودان شد، در درون قبر گذاشته می شود و روح به سوی کشور آیلو پر می کشد و سوگواری بازماندگان پایان خواهد یافت.

لوئیس وینسنت توماس

ترجمه محمدحسین ناظمی

هر گردی گردو نیست ۲

بروزرسانی شده در تاریخ: ۶ فروردین ,۱۳۹۴

هر گردی گردو نیست ۲:

۲۱