پارتیزان ها (جنگجویان پارتی)

اشکانیان، مبتکر اولین جنگهای چریکی:

۲۸

پارتیزان لقبی است که به جنگجویان پارتی در زمان اشکانیان بخاطر پیروزی با تاکتیک جنگ و گریز در مقابل نیروی چند برابری لژیون های منظم رومی داده شده است.شیوهٔ جنگ‌های چریکی از شیوه‌های بسیار قدیمی جنگی است. مبدع این شیوه مبارزه، جنگجویان قوم پارت که تشکیل دهنده ایران قدیم بودند بوده‌اند. در مقابل نحوه عملکرد ارتش‌های بزرگ جنگ‌های چریکی را جنگ‌های نامنظم نیز می‌نامند که در اینجا واژه نامنظم به معنای بی قاعده و بی قانون نیست زیرا هر جنگ چریکی مبتنی بر مجموعه از از قوانین و تاکتیک هاست. همچنین است که در دوران معاصر افرادی چون ارنستو چه گوارا، کارلوس ماریگلا، مائو زدونگ، وندل فرتیگ، رژی دبره، وو نوین جیاپ و چند تن دیگر را از شاخص‌ترین نظریه پردازان مبارزات چریکی می‌دانند.
تندیس سرباز پارتی منسوب به سورنا بزرگترین تندیس فلزی (مفرغی) کشف شده ایران باستان

در سال ۵۳ پیش از میلاد کراسوس با ۴۲ هزار سرباز به مرزهای اشکانیان تاخت, در کارهه(حران – مرزفعلی ترکیه/سوریه) سپهبد سورنا فرمانده پارتی با سپاهی اندک و تاکتیکی خاص به رومیان تاخت و آنها را مغلوب ساخت, کراسوس و پسرش کشته شدن. بعدها در سنای روم درباره این شکست بررسی شد, آنها روش ایرانیان را جنگ پارتی یا پارتیزانی لقب دادند, در این جنگ از تاکتیک و سلاحهای تازه استفاده شد. هر سرباز سوار ایرانی با خود مشک کوچکی پر از آب حمل می کرد و دچار تشنگی نمی شد. به پیادگان با مشکهایی که بر شتر ها بار بود آب و مهمات می رساندند. سربازان ایرانی به نوبت و با تاکتیک خاصی که برای رومیان تازگی داشت از میدان [نبرد] خارج می شدند و به استراحت می پرداختند. سواران ایران قادر به تیراندازی از پشت سر بودند. ایرانیان کمانهای تازه اختراع کرده اند که با آنها توانستند پای پیادگان رومی را که باسپرهای بزرگ در برابر آنان و برای محافظت از سواران قلعه درست کرده بودن به زمین بدوزند. ایرانیان دارای زوبین های دوکی شکل بودند که با دستگاه کاملا تازه ای تا فاصله دور پرتاب می شد. شمشیرهای آنان شکننده نبود. هر واحد تنها از  یک نوع سلاح استفاده می کرد و ماننده رومیان خودرا سنگین نمی کردند. سربازان ایرانی حق عقب نشینی و تسلیم شدن ندارند و تا آخرین نفس باید  بجنگند. این بود که روم شکست خورد و هفت لژیون را به طور کامل از دست داد و به چهار لژیون دیگر تلفات سنگین وارد آمد.

از تپه حسنلو چه می دانید؟

حسنلو قدیمی تر از تخت جمشید:

۲۷

تپه باستانی حسنلو در آذربایجان غربی، در جنوب غربی دریاچه ارومیه، در منطقه سرسبز شهرستان نقده (سرزمین تاریخی سولدوز) و در هفت کیلومتری شمال شرقی این شهرستان واقع است و به علت مجاورت با دهستان حسنلو به این نام معروف شده است.

 ارتفاع این تپه از بستر رودخانه گدار که از کنار آن می گذرد،  ۲۰متر و قطر آن حدود  ۲۵۰تا ۲۸۰ متر است. چند تپه باستانی دیگر هم که ارتفاع آنها از ۱۵ متر تجاوز نمی کنند، در اطراف این تپه پراکنده اند.

 به گفته بهمن کارگر(مدیر پایگاه پژوهشی حسنلو) تعدادی از اشیای مکشوفه تپه حسنلو در موزه ملی ایران نگهداری می‌شوند، که انتقال اشیای متعلق به تپه حسنلو از موزه ملی ایران به موزه حسنلو در دستور کار قرار دارد.
همچنین  یادآور می شود: تپه حسنلو به عنوان یکی از محوطه‌های مهم تاریخی شمال غرب کشور و یکی از محوطه‌های کلیدی عصر آهن در کل ایران به شمار می‌رود.

نماینده مردم شهرستانهای نقده و اشنویه در مجلس شورای اسلامی در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به قدمت هشت هزار ساله تپه حسنلو گفت:

متاسفانه با وجود اینکه این اثر قدیمی ترین اثر تاریخی کشور به شمار می رود ولی تاکنون به درستی به مردم و جهانیان معرفی نشده است.
علی زنجانی حسنلویی با بیان اینکه حسنلو شناسنامه سولدوز است اظهارداشت:

” اگر تا کنون توجه جدی با آثار تاریخی و فرهنگی این منطقه باستانی شده بود الان محل هایی چون تخت جمشید اینقدر معروف نبودند.”

وی ادامه داد:

برابر بررسیهایی که انجام گرفته:

در تخت جمشید به هبچ عنوان، سکونتی شکل نگرفته بود و تامیخواست مورد بهره برداری قرار بگیرد ویران شده است.

خاطرنشان کرد:

 این در حالی است که حسنلو قدمتی بیش از شش هزار سال دارد و دارای سکنه بوده است

وی با اشاره به اینکه تپه حسنلو چهار لایه دارد گفت: آنچه در معرض دید عموم قرار دارد لایه چهارم است در حالی که اگر کاوشهای باستان شناسی در لایه های بعدی صورت گیرد می توان به تاریخ و تمدن چندین هزار ساله ایران پی برد.
حسنلویی به استقرار پایگاه باستان شناسی شمالغرب کشور در محوطه این اثر تاریخی گفت: منتظر هستیم از سال آینده کاوش های باستان شناسی با کمک کارشناسان داخلی و خارجی در لایه های زیرین اثر تاریخی آغاز شود.
نماینده مردم شهرستانهای نقده و اشنویه در مجلس شورای اسلامی با انتقاد از کم توجهی مسئولان به این اثر تاریخی بیان داشت: باید به حسنلو افتخار کنیم و این اهمیتی که امروز به آن داده می شود به نظر ما کافی و ایده آل نیست باید بیش از گذشته مورد توجه قرار گیرد.
وی با اعلام اینکه غفلت از این اثر تاریخی در نتیجه بی توجهی مسئولان محلی و دور بودن از مرکزیت کشور است گفت: متاسفانه اهمیتی به مسایل و آثار تاریخی استانهایی مثل فارس یا اصفهان می شود در این منطقه مدنظر قرار نمی گیرد.
حسنلویی از عدم اختصاص بودجه های لازم برای نگهداری، ساماندهی این اثر تاریخی نیز گلایه کرد و اظهارداشت: در اثر غفلت مسئولان در سالهای قبل از انقلاب کارشناسان باستانی شناسی کشورهای خارجی چون آمریکا در ثپه حسنلو کاوش های زیادی انجام داده و آثار زیادی را با خودشان برده اند و متاسفانه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز این بی توجهی کاملا مشهود است.
این نماینده آثار تاریخی را هویت و فرهنگ یک ملت دانست و افزود: حداقل  سال کار باستانشناسی لازم است تا همه زوایا و موجودی غنی تاریخی این مکان باستانی شناسایی شود و اعتباراتی که برای این منظور پیش بینی شده کافی به نظر نمی رسد.

ارتفاع این تپه از بستر رودخانه گدار که از کنار آن می گذرد،  ۲۰متر و قطر آن حدود  ۲۵۰تا ۲۸۰ متر است. چند تپه باستانی دیگر هم که ارتفاع آنها از ۱۵ متر تجاوز نمی کنند، در اطراف این تپه پراکنده اند.
شناسایی و حفاری این تپه باستانی در سال  ۱۳۱۳ صورت گرفت. در طی این حفاری، تعدادی ظروف سفالی با اشکال متنوع و مختلف به دست آمد. در سال  ۱۳۳۶ کاوش علمی و تخصصی تپه باستانی حسنلو را هیئت حفاری و کاوش مشترک ایرانی – آمریکایی آغاز کرد و در این حفاری و کاوش، از خرابه ها شهر، دژی از زیر خاک بیرون آمد که به عقیده باستان شناسان متعلق به قوم “ماننا” است.

از دو بخش عمده تشکیل شده است:
قسمت نخست به تالار شاهی یا معبد سلطنتی معروف است و در آن سکوهای بزرگ و کوچکی دیده می شود و در انتهای جنوب تالار تختگاه یا محراب معبد قرار دارد و در این قسمت سکوهای بزرگ و کوچک دیده می شود.
قسمت دیگر، تالار بزرگ یا معبد اصلی است که در ضلع شمالی و مجاور بناهای تالار اول قرار گرفته و کف آن فرش شده است و در آن دو قطعه سنگ بزرگ دیده می شود. باستان شناسان این دو قطعه سنگ سرخ رنگ و بزرگ را وسیله ای برای مجازات محکومان یا برای به جا آوردن قربانی به درگاه رب النوع می دانند که سر قربانیان و محکومان را روی آن می گذاشتند و از تن جدا می کردند. در انتهای این تالار، سه ستون بزرگ سنگی جای گرفته است.
پشت این ستونهای چهار متری، خانه های کوچکی با مصالح سنگی قرار دارد که به نظر باستان شناسان، محل سکنای بردگان، کنیزان یا خادمان معبد بود. در این قسمت، اسکلت ۴۰ زن نیز پیدا شده است. دور تا دور بناها را حصار و بارویی به ارتفاع شش متر فرا گرفته است که قسمتی از این بارو و حصار و کنگره های آن در ضلع غربی بر اثر کاوش و حفاری نمودار شده است.
این تپه دارای ۱۰ دوره متمایز سکونت است که آنها را از قدیم به جدید یعنی از دوره دهم تا دوره اول که آخرین دوره است، تقسیم بندی کرده اند. این دوران از دوره ابتدایی سنگی آغاز و تا دوره باستانی، مادها و دوره اسلامی ادامه می یابد.
قدمت دوره ابتدایی و سنگی تپه حسنلو به عقیده دکتر رابرت دایسون، باستان شناس آمریکایی و سرپرست هیئت حفاری تپه حسنلو، به بیش ازشش هزار سال قبل از میلاد برمی گردد. تاریخ تقریبی سکونت اول به حدود هزاره ششم قبل از میلاد می رسد و دورانی را شامل می شود که تپه حسنلو زیاد مورد توجه نبود. در این دوره ها به بناهای خشتی گلی و سنگی برخورد شده است.
از دوره چهارم سکونت در تپه حسنلو، یعنی در هنگام آتش سوزی بزرگ تا دوره هفتم سکونت، آثار ساختمانی به دست آمده است که دلالت بر سکونت در این تپه دارد. دوره چهارم حسنلو مهمترین دوره فرهنگی این دوره است. در میان بناهای سمت شرقی حیاط مرکزی، بقایای چند انبار و اصطبل قابل تشخیص است که از این انبارها مقدار زیادی خمره کشف شده است که به گمانی به درد ذخیره آب دژ می خورد و به گمانی دیگر مخصوص نگهداری مشروبات بوده است.

در دژ حسنلو، اتاق هایی نیز به انبار و آشپزخانه و اسلحه خانه اختصاص داشته است، از اسلحه خانه که معلوم نشده کارگاه اسلحه سازی یا محل نگهداری جنگ افزار بود، مقدار زیادی شمشیر و سه نیزه آهنی کشف شده است.

از تپه باستانی حسنلو در سال های۱۳۱۳ تا ۱۳۵۸طی حفاری های باستان شناسان ایرانی و آمریکایی انواع و اقسام ابزار و ادوات جنگی مانند شمشیر، خنجر، نیزه، سرنیزه هایی از جنس مفرغ و آهن به همراه هزاران ظروف سفالی و اشیای استخوانی سنگی سفالی، شیشه ای و فلزی گوناگون که هر یک دارای ارزش تاریخی، باستانی و هنری هستند، کشف شده است که در موزه ها ایران باستان، آذربایجان، آمریکا، فرانسه و دیگر کشورهای جهان نگهداری می شود.

جام زرین حسنلو

۲۷-۱

مهمترین اثر مکشوفه تپه باستانی حسنلو که اهمیت ویژه ای در جهان و باستان شناسی دارد، جام طلایی حسنلو است.
این جام اثر کاملاً خیره کننده ای است؛ زیرا بیش از حد ظریف کاری داشته و فاقد ترکیب مجلل است. قدمت جام طلایی کشف شده از تپه حسنلو در حدود ۸۰۰ سال قبل از میلاد مسیح است.
بر روی بدنه این جام معروف، نقش های بسیاری حک شده است که احتمالا داستان حماسی را روایت می کنند.

با ساماندهی این اثر تاریخی امید می رود گرد فراموشی از چهره آن زوده شود و مردم بیش از پیش با تاریخ هشت هزار خود آشنا شوند.

مفهوم علائم تاریخی

مفهوم علائم تاریخی:

۲۱-۱

علامت صلیب شکسته
به آن گردونه مهر نیز گفته می شود.قدمت آن به سالهای پیش از هخامنشیان دارد و در واقع نمادی آریائی است.این سمبل بر خلاف نظر بسیاری از مردم نشان صلح و توازن است که متاسفانه بسیاری، شاید بخاطر استفاده هیتلر از این نماد برای حزب خود دچار اشتباه می شوند.تقریبا به جرات می توان گفت که این نماد در سراسر دنیا پخش از امریکا و افریقا گرفته تا حتی استرالیا .ضمنا هندی ها نیز این سمبل مقدس را نمادی برهمائی می دانند.اما شاید علت پراکندگی این نماد در  تمامی تمدنها این است که آریائیها پس از ورود به فلات ایران دو قسمت شدند و عده ای از آنان به سمت اروپای امروزی رفتند و همین امر هم موجب پراکنده شدن این نماد شد.به عکس زیر دقت کنید که مربوط به قاره افریقا کشور غنا می باشد.

۲۱-۴

این مورد مربوط به خرابه های متروکه ای مربوط به قرن ۱۲ در اتیوپی امروز است. گردونه مهر  یا همان صلیب شکسته، چلیپا ئی است با شاخه‌های ۹۰ درجه به سمت راست یا چپ است. که معمولاً با جهت افقی یا گوشه‌هایی با زاویه ۴۵ درجه می‌باشد. در شکل هندینقطه‌هایی در هر ربع آن قرار می‌دهند. واژه سواستیکا swastika از زبان سانسکریت آمده  و آمیزه‌ای از سو یعنی خوب و خوش + استی یعنی هستی و استی، می‌باشد؛ یعنی، خوش بختی و نشان خوشبختی. در ایران باستان چنین نشانه‌ای را «گردونه مهر» می‌گفته‌اند

۲۱-۳

این هم از تمدن هندو که در موزه بریتانیاست.

۲۱-۲

و این هم گردنبندی از جنس طلا که در گیلان پیدا شده و حدود ۱۰۰۰ سال قبل از میلاد قدمت داشته و در موزه ایران باستان نگهداری می شود.

و نهایتا کاوش های انجام شده در  بخش تاریخی  در سیستان و  بلوچستان،‌ بیش از ۱۰۰ ظرف سفالی به دست آمد که روی آن نقش صلیب شکسته دیده می شود و نشان می دهد که این نقش در هزاره سوم و چهارم پیش از میلاد متعلق به ایرانیان باستان و نماد چرخه زندگی و برکت بوده است. نقش صلیب  شکسته روی ظروف سفالی و … پیدا شده در اسپیدژ یا همان منطقه باستانی  سیستان و بلوچستان،‌ ۴ بز را نشان می دهد که شاخ هایشان را به علامت «+» به یکدیگر ساییده اند. نحوه کنار هم قرارگیری شاخ این بزها،  تداعی گر گردونه حیات یا صلیب شکسته است. نقوش تکامل یافته تر این نماد در  هزاره اول پیش از میلاد و در دوران اشکانی و ساسانی دیده می شود.

دانستنیهای باستانی (مارلیک)

مارلیک:

احضار اموات باستان

نزدیک به ۴۶ سال از کشف اشیایی گذشت که روایت تازه‌ای از تاریخ ما دادند.آنها در آرامش بودند؛ ۳ هزار و خرده‌ای سال در آرامش و همه در کنار هم. تااینکه چراغعلی کتله‌ای در زمینش به جای سنگ و کلوخ، طلا پیدا کرد. برق آن تکه طلای ناب، چشمش را گرفت.  روستایی بی‌خبر از همه‌جا روانه بازار شد و با فروش آنچه در زمینش پیدا کرده بود، سیل حفاران و قاچاقچیان را روانه آنجا کرد. تصور آنچه ممکن بود در این زمین پیدا شود، آنها را به جان تپه انداخت. کندند و پیدا کردند و بردند. تا آمدن دکتر عزت‌الله نگهبان و همراهانش، دو سوم دفینه‌های این تپه باستانی غارت شده بود.

آنها در آرامش بودند تا وقتی کسی جایشان را نمی‌دانست. همه در کنار هم درسرزمین خودشان؛ مارلیک

۱۹-۱

 جام زرین مارلیک

این گاوهای بالدار در حال بالا رفتن از درخت زندگی هستند. هنرمند مادی سر این گاوها را از دل ظرف طلایی بیرون آورده ! سر این گاوها را با این همه ظرافت و زیبایی از ظرف بیرون آورده و تنها گوش آنها را بعدا به سرشان پرچ کرده؛ کاری که پس از ۳ هزار سال، با این همه امکانات تنها از دست قالب برمی‌آید و بس. بین جام‌های کشف شده، این جام بی‌نظیر است و اوج هنر چکش‌کاری مارلیکی‌ها را نشان می‌دهد.
در کف جام زرین مارلیک، یک گل تزئینی و در وسط گل، یک خورشید نقش شده است. بد نیست بدانید …
تپه مارلیک یکی از ۵ تپه باستانی است که در دره گوهررود در اطراف رودبار واقع شده‌اند؛ دره‌ای خوش آب و هوا که برای
سال‌ها محل سکونت اجداد ثروتمند گیلانی‌ها بوده. تپه‌های زینب بیجار، پیلاقلعه، دوربیجار و جازم کول، بقیه این تپه‌ها هستند
در پاییز سال ۱۳۴۰ش، هیاتى به سرپرستى دکتر عزت‌الله نگهبان جهت بررسى و تحقیق عازم منطقه رحمت‌آباد رودبار شد. این حفارى که به مدت ۱۴ ماه از پاییز ۱۳۴۰ تا آخر پاییز۱۳۴۱ ادامه داشت، منجر به پیدا شدن ۵۳ آرامگاه به طور منظم و پراکنده در سطح تپه شد. این  آرامگاه‌ها عموما از سنگ و گل ساخته شده بودند. در ساخت این آرامگاه‌ها از تخته سنگ‌هاى بزرگ طبیعى که در سطح تپه وجود داشته، استفاده ‌شده. در بعضى قسمت‌ها هم از سنگ‌هاى زرد رنگى استفاده شده که از ۱۵کیلومتر دورتر و از دره گوهررود به این محل انتقال یافته‌‌اند. حفاری تپه مارلیک برای دکتر نگهبان و همکارهایش یک دردسر بزرگ بود. از درگیری‌ها و بی‌مهری‌های اهالی روستا که به تحریک قاچاقچی‌ها انجام می‌شد، تا تهمت‌ها و دردسرهایی که باعث و بانی‌اش مقام‌های دولتی بودند و به دادگاهی شدن دکتر و همکارهایش کشید؛
دردسری بزرگ که به نتیجه‌اش می‌ارزید. در گذشته، تپه مارلیک محل زندگی مارها و موش‌ها بود و بعضی معتقدند این محل به این خاطر مارلیک نام گرفته. بعضی‌ها می‌گویند مارلیک تغییر یافته مارد لیک به معنای قوم مارد است
از این منطقه تعداد زیادی ظروف و اشیای سیمین و زرین به دست آمده که نشانگر ثروت فراوان ساکنان آن است. قدمت این آثار به حدود ۳ هزار سال پیش یعنى اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره اول پیش از میلاد مسیح مى‌رسد.
ماردی‌ها – اقوام ساکن مارلیک – مردگان‌شان را با لباس رسمى و تزئینات کامل روى تخته سنگ و به پهلو قرار مى‌داده‌اند. در این حالت زانوها اندکى خمیده می‌شدند. همراه مردگان، ظروف تشریفات مذهبى، مجسمه‌ها، زیورآلات، اسلحه، ابزار و ادوات، ظروف و ادوات آشپزخانه، مدل و نمونه ادوات مختلف و اسباب‌بازى کودکان دفن مى‌شد. این امر نمایانگر هویت و حرفه صاحب آرامگاه و عقاید مذهبى اقوام ساکن در محل بود. به جز این اشیا، آثار و ادوات جنگى از جنس مفرغ مانند: خنجر، پیکان، سرنیزه و نیز وسایل تزئینى مانند: گوش پاک‌کن، ناخن پاک‌کن، گوشواره‌، دستبند، گردنبند، پیشانى‌بند، موبند، سنجاق سر و همچنین ادوات و وسایل مورداستفاده نظیر ظروف، دوک نخ ریسی، دیگ، ملاقه، سیخ کباب، ظروف سفالین، پیکرک‌ها و مجسمه‌هاى سفالین و فلزى در مارلیک یافت شده‌اند. وسایل رزمى مانند: خنجر، شمشیر، سرنیزه، سرگرز، مچ‌بند، بازوبند رزمی و تیردان مفرغى بیانگر جنگجو بودن این اقوام است.

یکی از کشفیات مهم این تپه، ۲ مهر استوانه‌ای است که روی آنها به خط میخی نقش شده است. این مهرها به باستان‌شناسان برای تشخیص خط و تاریخ  مارلیکی‌ها بسیار کمک کرده است. در تپه مارلیک آثار مفرغی، موزاییک و بدل چینی،مجسمه‌ و مهر یافت شده است.

۱۹-۴

خرس نشسته

این موجود عجیب و غریب یک خرس سفالی است که مثل آدمیزاد نشسته تا آدمی رغبت کند و از دهان ناودانی شکلش چیزی بنوشد. گوش‌هایش سوراخ شده و دستانش ۴ انگشت دارد .

۱۹-۲
نیم تنه طلایی

آن ۲ دکمه برجسته، لباس تشریفاتی و تاجی که بر سر این مرد طلایی است، خبر از خاص بودن شخصیت او می‌دهد. او یک سلطان است؛ یک سلطان با گوشواره‌ای بر گوش که با احترام دست به سینه و ظاهرا در حال نیایش است.

۱۹-۳

 افسانه طلایی

آن پایین بز تازه متولد شده در حال شیر‌خوردن است. کمی بالاتر بزرگ‌تر شده و شاخ درآورده و در حال خوردن برگ‌های درخت است.در ردیف سوم گراز و ترس از او وارد زندگی‌اش شده و بالاتر، لاشخورها مشغول تکه پاره کردن جسد او هستند و در نهایت موجودی شبیه جنین، نشانه تولد دوباره و زندگی دوباره است. در بین آثار کشف شده، صحنه شیر خوردن یک حیوان تازه متولد شده، بسیار کمیاب است. نقش گراز هم چندان در هنر دنیای باستان دیده نشده و کارشناسان معتقدند که ممکن است این نقش منحصر به هنر ایران بوده باشد. مشابه لاشخورهای این جام، در نقش برجسته‌هایی که از شوش به دست آمده دیده می‌شود.

گالری عکس باستان

گالری عکس باستان:

۱۸

* لوحه گلی منقوش ۵۰۰۰ ساله بابل *
( ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد )

بر روی این لوحه کم نظیر، نقشه ای از دنیای بابلیان باستان حک گردیده، که متعلق به ۵۰۰۰ سال پیش بوده و در قسمت بالا نقشه و نیز در پشت لوح، شرح نقشه حک شده است. نکته جالب توجه در این است که، در نقشه این لوح، بابل و آشور در احاطه خلیج فارس دیده می شوند و  نیز سایر نقاط به نام ” نواحی دیگر” خوانده شده اند. قابل ذکر است که این لوح استثنایی هم اینک در موزه بریتانیا نگهداری میگردد.

روش نگارش هیروگلیف

روش نگارش هیروگلیف:

Hieroglyph

هیروگلیف یا خط تصویری ، در اصل یعنی سپنتا منبت یا کنده کاری مقدس و ریشه در زبان یونانی دارد. علت این نام گذاری، آن بود که این روش نگارش بیشتر ویژه کاهِنان و رهبران مذهبی بوده است؛ چراکه آموختن آن دشوار و نوشتن آن نیازمند امکاناتی بود که معمولا مردم عادی از آن بی بهره بودند.

پیشینه کهنترین اثر یافته شده با خط هیروگلیف، به ۳۲۰۰ تا ۳۳۰۰ سال پیش از میلاد می- رسد و برابر سندهای موجود، مصریان باستان تا ۳۵۰۰ سال پس از آن نیز از این روش نگارش استفاده می کردند. تصویر زیر، از فرهنگ اینکارتا (انتشارات میکروسافت) گرفته شده و متعلق به آرامگاه شهبانو آمونهِرخِپسِف است.

۱۶-۱
روش نگارش هیروگلیف در مصر، شامل ۷۰۰ تا ۸۰۰ الفبای تصویری بود و هر چه که علاقه به نوشتن متن های مذهبی اضافه می شد، بر تعداد آنها نیز افزوده می شد. مصریان، هیروگلیف را از راست به چپ و از بالا به پایین می نوشتند و همچون سایر خط های باستانی، در متن های ایشان نیز خبری از نقطه ، فاصله و آیین نگارش نبود.

الفبای تصویری مصریان را می توان به دو گروه عمده نقسیم نمود.

۱) آوانشان، الفبایی که آواها را به نمایش در می آورد. در زیر، تعدادی آوانشان به همراه معادل آنها در الفبای لاتین و نیز آوانِگار هریک به نمایش در آمده است.

۱۶-۴

شاید این پرسش پیش آید که مثلا چرا باید یک بیضی، آوانشان صدای /ر/ و یا یک خط افقی زیگزاگ، آوانشان صدای /ن/ باشد و…؟ پاسخ این است که هر یک از این آوانشانها، پیشتر نمایشگر جانور یا چیزی بوده اند که به تصویر می کشند، اما به تدریج تغییر کارکرد یافته اند. برای نمونه، img/daneshnameh_up/2/24/Heiroglif_lips.png در اصل، نماد دهان (r’i) بوده و img/daneshnameh_up/4/44/Heiroglif_water.png نیز دیس واژه آب (nu) بوده است. این دو نشان و بسیاری دیگر از دیس-واژگان به تدریج تبدیل به آوانشانِ حرف نخست خود شده اند.

۲) چُمنگار الفبایی که چیز، یا اندیشه ای را به نمایش می گذارد

نکته مهم: چنانکه می بینید، سه خط عمودی کنار هم، نشانه جمع و یک خط عمودی، ”نشانه ی دیس واژه“ است. به اینچنین نشانه هایی در زبان هیروگلیف که نه چمنگارند و نه آوانشان، و تعیین کننده دسته ای است که واژه بدان تعلق دارد، ”determinative“ گفته می شود. بد نیست بدانید که گاهی برخی آوانشان ها، نقش آوایی خود را از دست داده و نقش determinative به خود می گیرند.
شاید دشوارترین بخش خواندن متن های هیروگلیف، تفسیر نشانه ها، چمنگارها، و آوانشان هایی است که پشت سرهم و بدون فاصله آمده اند. در تصویر بالا دیدید که دوپای در حال حرکت، معنای راه رفتن را می دهد. اکنون ببینید که ترکیب این چمنگار با دیس واژه های دیگر، چگونه معنای ”راهنمایی کردن“ و ”نزدیک شدن“ می دهد:

۱۶-۲

گفتیم که آموزش و نگارش هیروگلیف کاری دشوار بود. به همین دلیل مصریان خطی نو را بوجود آوردند که تنها فرق آن با هیروگلیف سنتی، ساده تر شدن دیس واژه ها بود. نام این خط جدید ”hieratic“ یا خط کاهنی بود و برخی آنرا ”سرِهم یا شکسته ی هیروگلیف“ می دانند. این خط را، بر خلاف هیروگلیف سنتی که بیشتر بصورت کنده کاری و بنای یادبود بکار می رفت، با قلم نی بر روی پاپیروس می نوشتند. در زیر، نمونه ای از این خط را با هیروگلیف سنتی مقایسه کنید:

۱۶-۳

در قرن هفتم پیش از میلاد، مصریان خط تازه ای اختراع کردند که از روش نگارش کاهنی (hieratic) نیز آسانتر بود. این روش نگارش، ”خط همگانی“ (demotic script) نام داشت. از آن تاریخ به بعد، مصریان از خط هیروگلیف سنتی، برای منبت کاری روی ساختمان، جواهر، و اسباب خانه استفاده می کردند؛ خط کاهنی را برای متن های مذهبی و خط همگانی را برای متن های تجاری و ادبی بکار می بردند.
در پایان، این را هم بگویم که خط هیروگلیف، به شکل های دیگر، در میان مردمان باستانی دیگری، چون سرخپوستان اولمِک ، مایاها، برخی از مردم چین باستان، و برخی مردمان ساکن میان رودگان «بین النهرین)، نیز استفاده می شده است.

سفالگری در ایران باستان

سفالگری در ایران باستان:

کهـنـترین ظرفی که در ایران یافت شده است، ظرف سیاه دود آلودیست هـمانـند قـدیمی تـرین ظروف سفالی کهن که در جاهـای دیگـر پـیـدا شده است و متعلق به هزاره چهارم پیش از میلاد است.

در شش هزار سال پیش ازمیلاد اولین نشانه پیدایش کوره پخت، درصنعت سفال دیده می شود و در سه هزار و پانصد سال پیش از میلاد چرخ سفالگری ساده ای که با دست حرکت می کرد ساخته شد. پیدایش چرخ سفالگری تحوّل بزرگی را در این صنعت به وجود آورد.

از آغاز نیمه سده گـذشته باستان شناسان تعـداد زیادی ظروف سفالی و اشیاء دیگـر در منطقه ای از مشرق ایران تا …

سفالگری در ایران باستان

کهـنـترین ظرفی که در ایران یافت شده است، ظرف سیاه دود آلودیست هـمانـند قـدیمی تـرین ظروف سفالی کهن که در جاهـای دیگـر پـیـدا شده است و متعلق به هزاره چهارم پیش از میلاد است.

در شش هزار سال پیش ازمیلاد اولین نشانه پیدایش کوره پخت، درصنعت سفال دیده می شود و در سه هزار و پانصد سال پیش از میلاد چرخ سفالگری ساده ای که با دست حرکت می کرد ساخته شد. پیدایش چرخ سفالگری تحوّل بزرگی را در این صنعت به وجود آورد.

از آغاز نیمه سده گـذشته باستان شناسان تعـداد زیادی ظروف سفالی و اشیاء دیگـر در منطقه ای از مشرق ایران تا عراق و از قـفـقاز تا دره سند را از زیر خاک بـیـرون آوردند. سفالهـای پـیش از تاریخ که در این مـنطقه وسیع یافت شده در شیوه و سبک ساختـن، تـقـریـبا با مخـتصر تـغـیـیر یکـنواخت و در سطح فـنی به طرز اعـجاب انگـیزی پـیـشرفـته است. نخستین نمونه های آن از شوش – در ایلام – که اولین سکونت گـاه ایرانیان در پای فلات ایران بود بـدست آمد. سـفالهـای شوش نه تـنهـا مربوط به خود شوش است بلکه سفالینه هـایی که از تـپه موسیان در ۱۶۰ کیلومتری شوش و از سومر و تـل حلف در عراق و از شمال غربی هـندوستان و بلوچستان، یا از فلات ایران در تـپه گـیان و تـپه حصار و تورنگ تـپه و سیلک، یا در قسمت شرق تا آنائـو که امروز در تـرکستان روسیه است، جزو طبقه سفالهای شوش نامیده می شود. سفالهـایی که بـه نام شوش اول معـروف است مـتعـلق به زمانی است در حدود ۳۵۰۰تا ۲۵۰۰سال پـیش از میلاد مسیح می باشد. در اینجا باید متـذکـر شد که مردمانی با تـمدن نوسنگـی نیز در ایالت کانسوی چـین پـیدا شدند و ظروف سفالی آنهـا ویـژگـیهـایی هـمانـند ظروف سفالی شوش از لحاظ روش و فنِّ تولید دارد.

نخـستیـن ظرفـهـای سفالی که با روش کربن ۱۴ تاریخ آن بـدست آمده و متعـلق به هـزارهً چـهـارم پـیش از میـلاد مسیح است ،در بـین النهـرین یافت شده است. کهـنـترین ظرفی که در ایران یافت شده است، ظرف سیاه دود آلودیست هـمانـند قـدیمی تـرین ظروف سفالی کهن که در جاهـای دیگـر پـیـدا شده است و  آن هم متعلق به هزاره چهارم پیش از میلاد است؛ این ظرف دست ساز ِ نسبتـاً ابتدایی، به دنـبال خود ظرفی سرخ با لکـه های سـیـاه نـاشی از پـخـت ناقـص داشت که باعث پـیـشرفت فـنی در حرفه کوزه گری گردید و سبب به وجود آمدن سبک جـدیـدی شد، این سبک با تـغـیـیرات و وقـفـه هایی که داشت بـیش از ۲۰۰۰سال در بعـضی از مناطق فلات ایران دوام کرد.

معـروفـتـرین پـیـشرفـتهای فـنی در رشته سفالینه سازی از این قـرار است:

۱ – بـدنه ای از خاک رس ظریف که بدون تـردید آبـدیـده شده است. این ظرف در کوره پـخـته می شد و رنگ آن لیموئی، کرم، زرد، صورتی یا گـاهـی اوقات سرخ تـیـره بود. تـیـغـه های کـرم یا لیمویی رنگ که پـیـدا شده است نشان می دهـد که پـخـت آن در اتـمسفـر احـیا کـنـنده ای انجام شده است.

۲- تمام ظروف دارای ضخامت یکـنواخت است، آنهـایی که بـلنـدیـشان بـیش از ۱۰ سانـتـیمتر بود ۳/۰ سانـتیمتر ضخامت داشتـند و بزرگـترین آنها که پـیـدا شده است ۳۰ سانتی متر ارتـفاع و ۹۵/۰سانتی متر ضخامت داشت.

۳- گـردی کامل و بعـضی عـلاماتی که در موقع چرخ دادن آن بـدست آمده نشان می دهـد که لااقـل در آنروز چرخ کوزه گـری با سرعـت کم که پـیـش درآمد چرخـهـای فعـلی کوزه گـری است به کار برده می شده است.

۴ – تمام ظروف پـیدا شده در دوغ آب خاک رس بـسـیار نـرمی فـرو برده شده بود که سطح آنهـا را اینـقـدر صاف کرده است.

۵ – یک ماده رنگی که از گـرد اسید آهـن آبـدار و اکسید منگـنـز ساخته شده بود درآمیخـته ی فوق به کـار بـرده می شد. در پـخـت دوم این رنگـهـا سیاه و قهـوه ای سیر می شد.

۶ – پـیش از پـایان هـزاره چـهـارم قـبـل از میـلاد چرخ کـندر و کوزه گـری بصورت چرخ تـند امروزی درآمد. لااقـل این موضوع در مورد سفالهـایی که در سیلک، مرکـز ایران و تـپـه حصار در شمال شرقی ایران پـیدا شده است، صدق می کـند.

۷ – تـقـریـباً در هـمان زمان نوعـی از کوره در ایران بوجود آمد که آتـشخـانه آن در زیر محـل سفالهـا بود و یک در ِ آجری آنهـا را از هـم جـدا می کرد، کوره ها باید از این نوع باشـند. تا نظارت و بـررسی اتـمسفـر لازم برای تولید رنگـهـای کرم و نخودی عـملی باشد. این نوع کوره هـا هـنوز در سراسر کـشور از طرف کوزه گـران و آجرپـزان به کار برده می شود و هـنوز هـم رنگ نخودی را برای آجر تـرجـیح می دهـند.

۸ – سفالهـای قالبی در تـپه حصار و تـل باکـون در جـنوب ایران پـیـدا شده است. در قـسمتهـای مخـتـلف کشور قالبهـای گـلی پخـته شده برای تولید زیاد مجسمه های متعـلق به سالهـای ۲۵۰۰ تا ۱۷۵۰ سال قـبل از مسیح بدست آمده است.

۹ – سفالینه های خاکستری رنگ با لعـاب سیاه درخشان ابـتـدا در حدود ۲۰۰۰ پـیش از مسیح در تـپـه حصار و در سیلک بوجود آمد. این سفالهـا که در کوره ی احیا کـنـنده پـخـته شده اند، اولین نوع سفالسازی لعـابی است که از آن اطلاع داریم. اینجا بجاست یادآور شویم که لعـابکـاری سفال در قرون وسطی در کاشان مـتـداول گـردید، و کاشان تـنـها چـند کیلومتر دورتر از سیلک است.

تـمام این پـیـشرفـتهـای فـنی در مـدت کـوتاهـی سفالسازی را یکی از حـرفـه های سامان یافـته کـرد و از آن تاریخ تا کـنون به هـمین نحـو باقـی مانده است. اما مهـارت و استادی کوزه گـران باستان تـنـهـا از نظر فـنی نبوده است، زیـبایی این فراورده هـا فوق العـاده است. به کار بردن رنگـیزه های اکسیدی با قـلم مـو با حرکات متـوالی کاملاً مشهـود است. تـزئینات نقـش حـیوانات و نباتات را تـقـریـباً با طرح هـندسی دقیق نشان می دهـد.

کشف اجساد ۲۵۰۰ ساله

کشف اجساد ۲۵۰۰ ساله:

کشف اجساد ۲۵۰۰ ساله

سربازان ایرانی در صحرای مصر

این سربازان پس از هفت روز راهپیمایی در بیابان به منطقه‌ای می‌رسند که هم‌اکنون با نام «الخرقه» شناخته می‌شود، پس از آن بود که سربازان ایرانی ناپدید شدند و هیچ کس اثری از آنها نیافت… «کامبیز»، فرزند کوروش پنجاه هزار سرباز را از منطقه «تبس» به «سیوا» فرستاد تا با طرفداران ـ بت پرست ـ معبد آمون در مصر که یکی از ساتراپ‌ها یا استان‌های ایران به شمار می‌رفت و سر به شورش برداشته بودند، مقابله کند…

این سربازان پس از هفت روز راهپیمایی در بیابان به منطقه‌ای می‌رسند که هم‌اکنون با نام «الخرقه» شناخته می‌شود، پس از آن بود که سربازان ایرانی ناپدید شدند و هیچ کس اثری از آنها نیافت… «کامبیز»، فرزند کوروش پنجاه هزار سرباز را از منطقه «تبس» به «سیوا» فرستاد تا با طرفداران ـ بت پرست ـ معبد آمون در مصر که یکی از ساتراپ‌ها یا استان‌های ایران به شمار می‌رفت و سر به شورش برداشته بودند، مقابله کند.

در حالی که شاهد پیشنهاد‌های تأسفباری مبنی بر حذف تاریخ نیاکانمان و سلسله‌های پادشاهی ایران زمین از کتاب‌های تاریخی هستیم، گروهی از پژوهشگران بین‌المللی، با یکی از بزرگترین کشفیات تاریخی خود، سند دیگری بر حقانیت تاریخی و واقعیت هژمونی قدرت تمدن باستانی ایران بزرگ بر سرزمین‌های وسیعی از جهان قدیم صحه گذاردند.

به گزارش خبرنگار «تابناک» و به نقل از سایت «ام.اس.ان.بی.سی»، در این اکتشاف، در کنار بقایای اجساد سربازان تنومند، حجم بزرگی از تجهیزات نظامی از جمله سلاح‌های برنزی، دستبند‌های نقره‌ای، گوشواره‌ها به همراه صدها استخوان در یک منطقه عظیم بیابانی در منطقه صحرایی دور افتاده غرب مصر کشف شده که بر پایه  استنادات تاریخی، بقایای سربازان ایرانی کامبیز دوم، پادشاه هخامنشی ایران باستان ـ که اعراب نام او را به کمبوجیه تغییر داده‌اند ـ است. این سربازان در ۵۲۵ سال پیش از میلاد مسیح بر اثر گرفتار شدن در یک توفان شن، زنده در زیر لایه‌های شن صحرا مدفون شده بودند.

در این باره، «داریو دل بوفالو»، عضو تحقیقات دانشگاه «لچه» ایتالیا به کانل دیسکاوری آمریکا گفته است: نخستین نشانه برای این موضوع را می‌توان در یادداشت‌های تاریخدان یونانی آقای هرودت دید.

این کشف، یکی از معماهای تاریخی را که توسط هرودوت مورخ یونانی گزارش شده حل کرده است. هرودوت ـ ۴۸۴-۴۲۵ پیش از میلاد ـ در کتاب تاریخ خود آورده است، کامبیز، فرزند کوروش، پنجاه هزار سرباز را از منطقه «تبس» به «سیوا» فرستاد تا با طرفداران ـ بت‌پرست ـ معبد آمون در مصر که یکی از ساتراپ‌ها یا استان‌های ایران به شمار می‌رفت ـ که سر به شورش برداشته بودند ـ مقابله کند.

این سربازان پس از هفت روز راهپیمایی در بیابان به منطقه‌ای می‌رسند که هم‌اکنون با نام «الخرقه» شناخته می‌شود و پس از آن بود که سربازان ایرانی ناپدید شدند و هیچ کس اثری از آنها نیافت.

هرودوت در تاریخ خود به باد‌های شدیدی اشاره می‌کند که همزمان با حضور ایرانیان از سمت جنوب وزیدن گرفت و گردباد‌ها و توفان‌های شن عظیم حاصل از آن سربازان ایرانی را در بر گرفت.

این گزارش می‌افزاید: داستان گم شدن ارتش کامبیز ـ کمبوجیه ـ در یادها ناپدید شد و هیچ ردپایی از سربازن ایرانی به دست نیامد تا اغلب دانشگاهیان آن را داستانی خیالی بپندارند.

اما اکنون دو دانشمند باستان‌شناس ایتالیایی ادعا می‌کنند که شواهد برجسته‌ای یافته‌اند که ارتش ایران در توفان شن‌ها دفن شده است. دو برادر ایتالیایی به نام‌‌ها «آنجلو» و «الفردو» کستیگلیونی که به خاطر کشف مشهور خود در بیست سال پیش در شهر تاریخی مصر، «شهر طلا»، معروفیت جهانی پیدا کرده بودند، ادعای جدیدی را مطرح کرده‌اند.

فیلم باستان‌شناسی که در فستیوال «روورتو» نشان داده شده، بیانگر تحقیق سه ساله و همچنین پنج سال اعزام هیأت باستان‌شناسی به این منطقه است. آنها در سال ۱۹۹۶ شروع به این فعالیت کردند که البته آنها آهن‌آلاتی را در نزدیکی «سیوا» پیدا کردند و در حالی که آنها روی منطقه کار می‌کردند، اجساد و استخوان‌های انسان‌های را در یک گودال یافتند که آنها این گودال را یک پناهگاه طبیعی در نظر گرفتند؛ آن یک صخره به طول ۱۱۴٫۸ فوت و ۵٫۹ فوت عرض و ۹٫۸ فوت عمق یافتند. از این پناهگاه‌های طبیعی زیاد در صحرا یافت می‌شود، اما این یکی در آن منطقه تنها پناهگاه بوده است و اندازه آن برای پناه بردن و در امان ماندن از توفان شن مناسب است؛ اما فلزیاب‌های یک باستان شناس مصری، تعدادی خنجر برنزی و چندین کمان پیدا کرد.

هرچند آنها ابزارآلات کمی پیدا کردند، این ابزارآلات بسیار مهم بودند، چراکه آنها ابزار آلات ابتدای هخامنشیان بوده و عصر آنها به زمان کامبیز ـ کمبوجیه ـ برمی‌گردد که در یک منطقه نزدیک سیوا در زیر ماسه‌ها به دست آمده‌اند.

همچنین حدود یک‌چهارم مایل دورتر از پناهگاه تیم باستان‌شناسی نیز یک بازوبند نقره‌ای پیدا شده و همچنین گوش‌آویز و چندین حلقه که شبیه تکه‌های گردنبند بودند. تجزیه و تحلیل گوشوارها ـ البته بنا بر عکس‌های به دست آمده ـ نشان می‌دهد که آنها مطمئنا به دوران هخامنشیان تعلق داشته‌اند. حلقه‌های کروی که از نقره ساخته شده‌اند و یک آویز کوچک از نقره که در پنج قرن پیش از میلاد مسیح در ترکیه به دست آمده است، مشابه همین آویز است. آنها همچنین گورهای دست جمعی با هزاران استخوان سفید پیدا کرده‌اند و می‌گویند که بقایای لشکر کامبیز ـ کمبوجیه ـ نیز باید در این منطقه باشد.
با این اوصاف جا دارد که سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری به همراه باستان شناسان ایرانی با تحقیقات و همکاری تنگاتنگ با دانشگاه «لچه» بتوانند به نحو احسن از این کشفیات جدید برای بها گذاشتن به فرهنگ و تاریخ کشور، کارهای لازم را برای همکاری دانشگاهی و فرستادن باستان شناسان ایرانی به کشور مصر انجام دهند.

سنگ نگاره ها

سنگ نگاره ها:

سنگ نگاره  یا هنر صخره ای چیست؟

سنگ نگاره ها، کهن ترین آثار تاریخی و هنری بجا مانده از بشرند که در آنها رمز و رازهای فراوانی نهفته است و از بهترین پنجره های رو به گذشته های دورمی باشند که از طریق آنها می توان از منظرهای Perspective گوناگون زندگی انسان‌های اعصارکهن را رصد کرد.

سنگ نگاره  یا هنر صخره ای چیست؟

به زبان ساده به هر تصویر و نگارشی بر روی سنگ، سنگ نگاره یا هنر صخره ای می گویند. اگر این نوشته ها یا نقاشی ها، برروی سنگ با رنگ یا امثال آن باشد به آنها Pictographs و اگر نقوش یا نوشته ها ازطریق کنده کاری ها Pecking (حک یا حجاری مثبت یا منفی – توضیح: در حکاکی مثبت نوشتار برجسته است و در حکاکی منفی نوشتار  فرورفته و خالی است ) بر روی سنگ ها انجام شده باشد به آنها Petroglyphs.petrographs می گویند.اغلب در درون غارهای قدیمی از نقاشی یا نوشته های با رنگ استفاده شده Pictographs  که عموماً عمر آنها در برابر عوامل طبیعی بسیار کوتاه است و علت ماندگاری آنها از هزاران سال قبل تا کنون در دسترس نبودن و محفوظ بودن آنها در برابرعوامل طبیعی بوده است. اما سنگ نگاره های کنده کاری شده ها Petroglyphs علاوه بر اینکه در غارها  کشف شده اند، در محوطه های باز و بیرون غار ها نیز وجود دارند. قسمت اعظم سنگ نگاره های محیط های باز در برابر عوامل طبیعی مثل سرما، گرما، باد، باران و یخ زدگی از بین رفته اند و می روند. از طرف دیگر متاسفانه به علت عدم آگاهی مردم نیز تعداد بسیار زیادی از آنها تخریب و نابود شده است. (در احداث راه ها و معادن سنگ ) بعضاً در یک پروژه جاده سازی شاهد از بین رفتن تعداد زیادی از آنها بوده ایم.سالیابی سنگ نگاره های ایران از دیدگاه صاحب نظران متفاوت است. به نظر تعدادی از آنان قدمت بعضی از سنگ نگاره های ایران به پنج تا چهل هزارسال هم می‌رسد،[۲]این سال یابی ها اکثراً از طریق کارکردهای مقایسه ای بوده و از رویکردهای علمی نوین (طیف سنجی شتاب دهنده ی عمومی، ریزفرسایش و …)  کمتر بهره گیری شده است.

 در صد سنگ نگاره ها براساس نمونه گیری تصادفی از تعدادی محوطه ها، در ایران

ردیف

نام نقش ها

درصد

۱

 بز کوهی در طرح ها وحالات مختلف، بویژه طرح های سمبلیک (شاخ های بلند آن خمیده و به دمش رسیده )

۸۸

۲

نقش های انسان در حالات مختلف: کمانداری پیاده، سوار ، درحال شکار، ملبس و بدون لباس، رقص های آیینی یا جادویی و…

۳

۳

نقش نمادهایی همچون: اشکال و حروف رمزی، حلقه های قدرت، نوشتارها و…

۲

۴

 نقش های اسب وحشی، اهلی با سوار ه و بدون سوار ه در حالت های مختلف

۲

۵

نقش های شتر یک کوهان و دوکوهان

۱

۶

نقش های گربه سانان،سگ سانان، موش، گراز، گورخر و…

۱

۷

نقوش گوزن (زرد، ما رال و شوکا) و قوچ کوهی، کرگدن و…

۱

۸

نقش های موجودات ناشناخته (UFO ) و حیواناتی که امروزه  وجود ندارند و نسل آنها منقرض شده

۱

۹

نقش های علایم و نشانه هند سی

۵/

۱۰

تدفین مردگان

تدفین مردگان:

تدفین جنینی

مزارها می‌توانند تراکم‌ جمعیت‌ در یک‌ منطقه‌ و نوع‌ زیست‌ آنها در زمان‌های‌ مختلف‌ را مشخص کنند.
شکی‌ نیست‌ که‌ پس‌ از مرگ‌، برای‌ جلوگیری‌ از به‌ وجود آمدن‌ بیماری‌های‌ مختلف‌ جسد متوفی‌ باید به‌ نحوی‌ از بین‌ برده‌ شود. به‌ این‌ علت‌ مکان‌هایی‌ برای‌ از بین‌ بردن‌ جسد به‌ وجود می‌آیند که‌ عمدتا گورستان‌ نام‌ می‌گیرند. نحوه‌ تدفین‌ نشان‌ از فرهنگ‌ و عقاید هر ملتی‌ دارد. مثلا در کشور هندوستان‌ بطور عمده‌ اجساد سوخته‌ می‌شوند، در کشور ژاپن‌ نیز همینطور. در اکثر کشورها، اجساد در داخل‌ زمین‌ دفن‌ می‌شوند. دو روش‌ دفن‌ کردن‌ و سوزاندن‌، روش‌های‌ رایج‌ در از بین‌ بردن‌ اجساد هستند. محل‌هایی‌ که‌ اجساد در آنجا دفن‌ می‌شوند گورستان‌ نام‌ می‌گیرد. این‌ گورستان‌ها معمولا چه‌ در درون‌ شهر و چه‌ بیرون‌ از آن‌، نشان‌ از وجود زندگی‌ در مقطعی‌ خاص‌ دارند. امروزه‌ گورستان‌ در خارج‌ از شهر و در مجاورت‌ آن‌ ساخته‌ می‌شود مانند بهشت‌زهرا که‌ نزدیک‌ شهر تهران‌ برای‌ ساکنان‌ آن‌ ساخته‌ شده‌ است‌. البته‌ مزارهایی‌ نیز به‌ صورت‌ پراکنده‌ در کنار امامزاده‌ها، مثل‌ امامزاده‌ طاهر یا گورستان‌های‌ کوچکتر مانند گورستان‌ ظهیرالدوله‌ یا ابن‌بابویه‌ نیز در داخل‌ شهر دیده‌ می‌شوند که‌ شاید روزگاری‌ در حومه‌ آن‌ قرار داشته‌اند اما به‌ مرور در اثر بزرگ‌ شدن‌ تدریجی‌، در محوطه‌ داخلی‌ شهر قرار گرفته‌اند.
اما وضعیت‌ گورستان‌ در قرون‌ گذشته‌،

تدفین جنینی

مزارها می‌توانند تراکم‌ جمعیت‌ در یک‌ منطقه‌ و نوع‌ زیست‌ آنها در زمان‌های‌ مختلف‌ را مشخص کنند.
شکی‌ نیست‌ که‌ پس‌ از مرگ‌، برای‌ جلوگیری‌ از به‌ وجود آمدن‌ بیماری‌های‌ مختلف‌ جسد متوفی‌ باید به‌ نحوی‌ از بین‌ برده‌ شود. به‌ این‌ علت‌ مکان‌هایی‌ برای‌ از بین‌ بردن‌ جسد به‌ وجود می‌آیند که‌ عمدتا گورستان‌ نام‌ می‌گیرند. نحوه‌ تدفین‌ نشان‌ از فرهنگ‌ و عقاید هر ملتی‌ دارد. مثلا در کشور هندوستان‌ بطور عمده‌ اجساد سوخته‌ می‌شوند، در کشور ژاپن‌ نیز همینطور. در اکثر کشورها، اجساد در داخل‌ زمین‌ دفن‌ می‌شوند. دو روش‌ دفن‌ کردن‌ و سوزاندن‌، روش‌های‌ رایج‌ در از بین‌ بردن‌ اجساد هستند. محل‌هایی‌ که‌ اجساد در آنجا دفن‌ می‌شوند گورستان‌ نام‌ می‌گیرد. این‌ گورستان‌ها معمولا چه‌ در درون‌ شهر و چه‌ بیرون‌ از آن‌، نشان‌ از وجود زندگی‌ در مقطعی‌ خاص‌ دارند. امروزه‌ گورستان‌ در خارج‌ از شهر و در مجاورت‌ آن‌ ساخته‌ می‌شود مانند بهشت‌زهرا که‌ نزدیک‌ شهر تهران‌ برای‌ ساکنان‌ آن‌ ساخته‌ شده‌ است‌. البته‌ مزارهایی‌ نیز به‌ صورت‌ پراکنده‌ در کنار امامزاده‌ها، مثل‌ امامزاده‌ طاهر یا گورستان‌های‌ کوچکتر مانند گورستان‌ ظهیرالدوله‌ یا ابن‌بابویه‌ نیز در داخل‌ شهر دیده‌ می‌شوند که‌ شاید روزگاری‌ در حومه‌ آن‌ قرار داشته‌اند اما به‌ مرور در اثر بزرگ‌ شدن‌ تدریجی‌، در محوطه‌ داخلی‌ شهر قرار گرفته‌اند.
اما وضعیت‌ گورستان‌ در قرون‌ گذشته‌، همچنین‌ نوع‌ تدفین‌ و نحوه‌ قرار گرفتن‌ جسد در گور بیانگر فرهنگ‌ مردمی‌ است‌ که‌ در موقعیت‌ مکانی‌ و زمانی‌ خاصی‌ قرار داشته‌ و زندگی‌ می‌کرده‌اند.
در ایران‌ و شاید در خیلی‌ از جاهای‌ دیگر به‌ وسیله‌ تحقیق‌ بر روی‌ گور و گورستان‌های‌ باستانی‌ یافت‌ شده‌، نوع‌ زندگی‌، فرهنگ‌ و آداب‌ و رسوم‌ ملل‌ قابلیت‌ بررسی‌ و پژوهش‌ می‌یابند.
در کشور ما با توجه‌ به‌ سابقه‌ قدمتی‌ آن‌، گورستان‌های‌ باستانی‌ زیادی‌ وجود دارند که‌ به‌ مرور بر اثر یک‌ حادثه‌ و اتفاق‌ یا بر پایه‌ مستندات‌ قبلی‌ کشف‌ و مورد بررسی‌ قرار می‌گیرند.
به‌ وسیله‌ همین‌ پژوهش‌ها ما با نوع‌ زندگی‌ مردمی‌ که‌ پیش‌ از ما در این‌ سرزمین‌ می‌زیسته‌اند می‌توانیم‌ آشنا شویم‌.
یکی‌ از بزرگترین‌ گورستان‌های‌ پیش‌ از تاریخ‌ کشور، بنا به‌ گفته‌ گروه‌ فرهنگی‌ علمی‌ باستان‌شناسی‌ سازمان‌ میراث‌ فرهنگ‌ کشورمان‌، گورستان‌ «آق‌ اولر» در منطقه‌ تالش‌ استان‌ گیلان‌ است‌. نوع‌ و بزرگی‌ مقبره‌ها که‌ به‌ صورت‌ مگالتیکی‌ سنگی‌کلان است‌ بیانگر نفوذ و حضور تمدن‌ سکایی‌ در این‌ منطقه‌ است‌ که‌ با کمک‌ بررسی‌های‌ به‌ عمل‌ آمده‌ به‌ زمانی‌ بسیار قبل‌تر از آغاز عصر آهن‌ تا دوره‌ ساسانی‌ باز می‌گردند.
جای‌ تعجب‌ ندارد اگر تعداد این‌ گورستان‌ها در شمال‌ کشور بخصوص‌ گیلان‌ زیادتر باشد، چرا که‌ نزدیکی‌ به‌ دریاچه‌ خزر و آب‌ و هوایی‌ معتدل‌ و مرطوب‌ همواره‌ برای‌ سکنی‌ گزیدن‌ یکی‌ از اولین‌ موارد انتخابی‌ بوده‌اند.
یکی‌ دیگر از گورستان‌های‌ باستانی‌ گیلان‌ در روستای‌ خاص‌ کول‌ قرار دارد که‌ علاوه‌ بر گورهای‌ پس‌ از هخامنشی‌ کشف‌ شده‌، تعداد ۹ گور نیز یافت‌ شده‌اند که‌ طی‌ بررسی‌ها با توجه‌ به‌ هدایای‌ داخل‌ قبور و البته‌ نوع‌ تدفین‌، این‌ گمان‌ وجود دارد که‌ این‌ گورها نیز مربوط‌ به‌ دوره‌ هخامنشی‌ بوده‌ باشد.
تعداد شش‌ عدد از آنها مربوط‌ به‌ کودکان‌ زیر ۱۵ سال‌ است‌ و به‌ صورت‌ چمباتمه‌ یا طاق‌باز دفن‌ شده‌اند.
در روستای‌ «چره‌» نیز که‌ از روستاهای‌ شمالی‌ کشور است‌ گورستانی‌ کشف‌ شده‌ است‌ که‌ سن‌ تخمینی‌ اجساد بین‌ ۲۰ تا ۳۰ سال‌ گمان‌ می‌رود و ابزار تدفین‌ شده‌ با آنها، شامل‌ آلات‌ جنگی‌ مانند سرنیزه‌ و خنجر است‌ که‌ برخلاف‌ ظروف‌ سفالی‌ دفن‌ شده‌ در روستای‌ خاص‌ کول‌ هستند.
گورستانی‌ نیز با قدمت‌ تخمینی‌ سه‌ هزار ساله‌ و با مساحتی‌ تقریبا به‌ اندازه‌ بهشت‌زهرای‌ تهران‌ در بخش‌ غربی‌ استان‌ گیلان‌ در تالش‌ کشف‌ شده‌ است‌ که‌ یافتن‌ دست‌ نوشته‌یی‌ به‌ زبان‌ اوراتویی‌ بر اهمیت‌ آن‌ می‌افزاید. گرچه‌ بنا به‌ محیط‌ مرطوب‌ گیلان‌ و با توجه‌ به‌ این‌ مساله‌ که‌ خانه‌ها احتمالا از چوب‌ بوده‌اند، جست‌وجو برای‌ تشخیا نوع‌ معماری‌ آن‌ زمان‌ در این‌ مکان‌ کمی‌ مشکل‌ به‌ نظر می‌آید ولی‌ اخیرا پیدا شدن‌ تنور و دیواره‌های‌ خشتی‌ این‌ مساله‌ را مورد تردید قرار داده‌ است‌.
تا مدت‌های‌ مدیدی‌ حوزه‌ سفید رود و سد منجیل‌ به‌ علت‌ وجود سرو هزار ساله‌اش‌ شناخته‌ می‌شده‌ اما امروزه‌ بررسی‌های‌ باستان‌ شناختی‌ و وجود گورستان‌های‌ باستانی‌ و سردابه‌های‌ تاریخی‌ و تپه‌های‌ باستانی‌ کشف‌ شده‌، قدمتی‌ بیش‌ از هزار سال‌ را برای‌ این‌ مکان‌ پیشنهاد می‌دهند که‌ نشان‌ از حضور دیرباز جمعیت‌ انسانی‌ در نواحی‌ شمالی‌ کشور می‌دهد.
یکی‌ دیگر از مکان‌هایی‌ که‌ امروزه‌ از نظر باستان‌شناسی‌ حرف‌ اول‌ را می‌زند، شهر سوخته‌ با گورستانی‌ دارای‌ سی‌ تا چهل‌ هزار گور است‌ که‌ در ۵۶ کیلومتری‌ شهر زابل‌ در استان‌ سیستان‌ و بلوچستان‌ و در حاشیه‌ جاده‌ زابل‌ به‌ زاهدان‌ قرار داشته‌ و قدمتی‌ در حدود ۵۰۰۰ سال‌ برای‌ آن‌ تخمین‌زده‌ می‌شود.
این‌ شهر در آتش‌سوزی‌ در دوره‌ زمانی‌ بین‌ سال‌های‌ ۲۷۵۰ تا ۳۲۰۰ قبل‌ از میلاد از بین‌ رفته‌ و نام‌ خود را نیز امروزه‌ از این‌ آتش‌سوزی‌ دارد. در کاوش‌های‌ صورت‌ گرفته‌ در گورستان‌ این‌ شهر، مشخص شده‌ که‌ مردمان‌ آن‌ زمان‌ مردگان‌ خود را به‌ صورت‌ چمباتمه‌ در گور نهاده‌ و در کنار وی‌ اشیایی‌ نیز قرار می‌داده‌اند که‌ بیانگر اعتقاد این‌ مردم‌ به‌ زندگی‌ پس‌ از مرگ‌ بوده‌ است‌.
با توجه‌ به‌ وجود جمجمه‌های‌ بزرگ‌ ناشی‌ از وجود بیماری‌ هیدروسفالیک‌ به‌ نظر می‌رسد که‌ مردم‌ این‌ شهر بسیار پایبند ازدواج‌های‌ فامیلی‌ بوده‌اند و همچنین‌ وجود اسکلت‌هایی‌ با مهره‌های‌ دارای‌ چسبندگی‌، نظریه‌ کار سنگین‌ در این‌ شهر را مطرح‌ می‌کند که‌ به‌ یک‌ میزان‌ در زن‌ و مرد دیده‌ شده‌اند. یکی‌ از گورهای‌ کشف‌ شده‌ متعلق‌ به‌ فردی‌ است‌ که‌ نحوه‌ تدفین‌ آن‌ به‌ صورت‌ سروته‌ و علت‌ مرگ‌ نیز فرورفتن‌ شیئی‌ نوک‌تیز به‌ سر بوده‌ است‌ که‌ شاید نوعی‌ از روش‌های‌ اعدام‌ در آن‌ زمان‌ بوده‌ و عمل‌ تدفین‌ سرو ته‌ نیز به‌ نوعی‌ بیانگر اعتراض‌ مردمی‌ به‌ فرد خاطی‌ و در واقع‌ رفتن‌ به‌ دنیای‌ دیگر با وضعیتی‌ نامطلوب‌ است‌.گور دخمه‌ یکی‌ از اشکال‌ گور است‌ که‌ بیشتر در دوران‌ هخامنشی‌ دیده‌ شده‌ و برپایه‌ اعتقادات‌ آن‌ دوران‌ مبنی‌ بر پاک‌ نگاه‌داشتن‌ خاک‌ و در واقع‌ عناصر اربعه‌ بوده‌ که‌ اجساد در مکان‌هایی‌ سرباز قرار گرفته‌ و توسط‌ حیوانات‌ از بین‌ برده‌ می‌شده‌اند. با این‌ وجود اخیرا یک‌ روستای‌ هخامنشی‌ در منطقه‌ سد سیوند تنگه‌ بلاغی‌ که‌ در ۹ کیلومتری‌ پاسارگاد واقع‌ شده‌، کشف‌ شده‌ که‌ گور افراد زیسته‌ در آن‌ در اطراف‌ روستا بوده‌ و نحوه‌ تدفین‌ آنها با توجه‌ به‌ اینکه‌ معمولا هخامنشیان‌ گورهای‌ خود را به‌ صورت‌ گور دخمه‌ می‌ساخته‌اند تفاوت‌ داشته‌ و مردم‌ دامنه‌ کوه‌ را برای‌ گورستان‌ انتخاب‌ کرده‌اند. گرچه‌ نحوه‌ تدفین‌ که‌ به‌ صورت‌ چمباتمه‌یی‌ بوده‌ و جسدها به‌ صورت‌ جنینی‌ در خاک‌ قرار گرفته‌اند که‌ این‌ نوع‌ تدفین‌ در دوره‌ عصر آهن‌ رایج‌ بوده‌ ولی‌ ظروف‌ مکشوفه‌ زمان‌ را دوران‌ هخامنشی‌ اعلام‌ می‌کند.
در ۵۱ کیلومتری‌ شهر سمنان‌ نیز گورستان‌ باستانی‌ خرند به‌ علت‌ سالم‌ ماندن‌ اسکلت‌ها از اهمیت‌ خاصی‌ برخوردار است‌. نوع‌ قرار گرفتن‌ دسته‌ سفال‌هایی‌ که‌ در گور گذاشته‌ شده‌اند نشان‌ می‌دهد که‌ اجساد با دست‌ راست‌ در داخل‌ گور قرار می‌گرفته‌اند و در درون‌ ظروف‌ سفالی‌ کنار آنها با توجه‌ به‌ پیدا شدن‌ استخوان‌ ران‌ گوسفند، این‌ گمان‌ می‌رود که‌ حیات‌ پس‌ از مرگ‌ جسم‌ برای‌ این‌ قوم‌ اهمیت‌ بسزایی‌ داشته‌ است‌. در این‌ گورستان‌، گور ۵ مرد که‌ به‌ صورت‌ طاقباز و در کنار هم‌ دفن‌ شده‌اند کشف‌ شده‌ که‌ در سمت‌ راست‌ آنها سرنیزه‌یی‌ قرار گرفته‌ و خنجری‌ هم‌ به‌ کمر دارند و سرهایشان‌ روی‌ کتف‌ راست‌ خم‌ است‌ که‌ این‌ مشابهت‌ در نوع‌ تدفین‌ نشان‌ می‌دهد احتمالا بین‌ مرگ‌ آنها، همزمانی‌ بوده‌ و با آیینی‌ خاص‌ دفن‌ شده‌اند.
گورهایی‌ نیز در منطقه‌ گنداب‌ در نزدیکی‌ خرند یافت‌ شده‌اند که‌ آنها نیز به‌ صورت‌ چمباتمه‌یی‌ بوده‌ و سلاح‌های‌ دفن‌ شده‌ با آنها بیانگر این‌ است‌ که‌ در دومین‌ عصر دوره‌ آهن‌ یعنی‌ ۸۵۰ تا ۱۲۵۰ پیش‌ از میلاد در این‌ محل‌ جنگ‌ و درگیری‌ انجام‌ شده‌ که‌ به‌ مرور به‌ صلح‌ انجامیده‌ است‌. تفاوت‌ سلاح‌های‌ کشف‌ شده‌ در این‌ گورها با گور آن‌ پنج‌ مرد در خرند و همچنین‌ نوع‌ قرار گرفتن‌ در گور می‌تواند بازگوی‌ تفاوت‌ زمانی‌ بین‌ این‌ افراد باشد.
یکی‌ از مواردی‌ که‌ شاید برای‌ پایتخت‌نشینان‌ جالب‌ باشد، وجود گورستانی‌ باستانی‌ در تپه‌های‌ قیطریه‌ است‌.
تهران‌ با آنکه‌ پیشینه‌یی‌ ۲۰۰ ساله‌ دارد اما در بررسی‌هایی‌ که‌ پس‌ از آذر ۱۳۴۷ در تپه‌های‌ قیطریه‌ صورت‌ گرفت‌، برای‌ آن‌ قدمت‌ ۱۲۰۰ سال‌ قبل‌ از میلاد تخمین‌ زده‌ شد. در حدود ۳۵۰ گور باستانی‌ در ۸۰۰۰ متر مربع‌ که‌ به‌ صورت‌ تدفین‌های‌ یک‌ نفره‌ و دو نفره‌ و به‌ شکل‌ جنینی‌ دفن‌ شده‌ بودند، کشف‌ شدند که‌ برای‌ دفن‌ آنها جهت‌ خاصی‌ در نظر گرفته‌ نشده‌ بود. تعدادی‌ از آنها به‌ پهلوی‌ چپ‌ دفن‌ شده‌اندکه‌ شاید زمان‌ دفن‌ را به‌ هنگام‌ طلوع‌ آفتاب‌ نشان‌ می‌داده‌ و تعدادی‌ هم‌ به‌ پهلوی‌ راست‌ و چیزی‌ در حدود ۱۰ درصد به‌ صورت‌ چمباتمه‌یی‌ و نیز تعدادی‌ هم‌ به‌ پهلو و به‌ گونه‌یی‌ که‌ صورتشان‌ رو به‌ آفتاب‌ نیمروز باشد دیده‌ می‌شوند. در کنار این‌ اجساد اشیایی‌ مانند انگشتر، کارد، گوشواره‌ و سنجاق‌ سر و… پیدا شده‌ است‌ که‌ اعتقاد پس‌ از مرگ‌ آنها را تایید می‌کند و همچنین‌ سفال‌هایی‌ که‌ رواج‌ صنعت‌ سفالگری‌ موسوم‌ به‌ سفال‌ خاکستری‌ در آن‌ زمان‌ را نشان‌ می‌دهد.
از روی‌ آثار باقیمانده‌ می‌توان‌ نتیجه‌ گرفت‌ که‌ قومی‌ مهاجر از مسیری‌ که‌ بعدها جاده‌ ابریشم‌ نام‌ گرفت‌ به‌ تهران‌ کنونی‌ وارد شده‌ و با مردمانی‌ که‌ از نظر تمدن‌ دارای‌ پیشرفت‌ درخور توجه‌ بوده‌اند، درگیری‌ پیدا کرده‌ و پس‌ از غلبه‌ بر آنها، خانه‌های‌ خود را بر ویرانه‌های‌ قوم‌ پیشین‌ بنا نموده‌ و بعدها نیز این‌ منطقه‌ را به‌ گورستان‌ تبدیل‌ کرده‌اند.
در تحقیق‌ گروهی‌ باستان‌شناسان‌ ژاپنی‌ در کوهپایه‌های‌ گیلان‌ و منطقه‌ املش‌، جمجمه‌هایی‌ یافته‌ شده‌اند که‌ با جمجمه‌های‌ کشف‌ شده‌ در تپه‌های‌ قیطریه‌، مشابهت‌ ژنتیکی‌ دارند و این‌ گمان‌ می‌رود که‌ یا این‌ قوم‌ نیز بر اؤر برخورد با اقوام‌ دیگر به‌ سمت‌ شمال‌ کشور رانده‌ شده‌اند یا به‌ صورت‌ ییلاق‌ و قشلاق‌ به‌ سمت‌ شمال‌ کشور تردد داشته‌اند.
در گذشته‌ نیز، بزرگان‌ به‌ تصور به‌ یاد ماندن‌، برای‌ خود دستور ساخت‌ مقبره‌هایی‌ می‌داده‌اند که‌ تعدادی‌ از آنها امروزه‌ نیز موجودند . که‌ این‌ مزارها خارج‌ از سیستم‌ گورستانی‌ بوده‌ و معمولا دارای‌ سنگ‌ قبرهای‌ مخصوص‌ بوده‌اند که‌ در برابر پدیده‌های‌ طبیعی‌ مقاومت‌ بیشتری‌ داشته‌ باشند اما از نظر نوع‌ تدفین‌، با توجه‌ به‌ اعتقادات‌ مرسوم‌ و رایج‌، با قوم‌ همزمان‌ خود مطابقت‌ لازم‌ را دارا هستند.

تاریخچه‌ای از نگارش و خط

تاریخچه‌ای از نگارش و خط:

بشر زمانی که خواست آنچه را می‌اندیشد نقش کند، در حقیقت قدم به دنیای نگارش گذاشت. در مرحله نخست تصویرهای واقعی را برای ارتباط کتبی ترسیم کرد و با این کار خط تصویری آغاز شد. تعداد فراوان تصویر‌ها و عدم امکان نقش کردن مسائل عاطفی، کمبودهای این روش نگارش بود. کم کم تصویرها شکل ساده‌تر و نمادین‌تری به خود گرفتند و برای مفاهیم عاطفی علائمی قراردادی وضع شد. مثلا نقش دو پا نشانهٔ راه رفتن و چشم اشک آلود نشانهٔ اندوهگینی بود. مجموعه این تلاش‌ها نوعی خط اندیشه‌نگار را در دسترس نگارندگان قرارداد.

سپس در همین مسیر خط “هیرو گلیف” وارد عرصه نگارش شد. گستره انتشار آن بیشتر در مصر و در دست کاهنان بود. یونانیان چون این خط را اعجاب‌آور و پر از رمز و راز پنهانی کاهنان مصر یافتند، این نام را بدان بخشیدند که در زبان یونانی به معنی نوشته نشانه‌های مقدس است. سابقه خط هیروگلیف را تا هزاره چهارم پیش از میلاد نیز می‌توان پیش برد. خط هیروگلیف را بر پاپیروس می‌نوشتند. پاپیروس از ساقه‌های فشرده نوعی نی به دست می‌آید و نیای کاغذ است. کلمات paper, papier , … در زبان‌های غربی با این واژه ارتباط دارند. مصریان نخستین مصرف‌کنندگان پاپیروس بودند و نوشت‌افزار آنها نیز نوعی قلم نئی بود که آن را در مرکب سیاه یا قرمز فرو می‌بردند. این خط بیشتر افقی و از راست به چپ نوشته می‌شود و به ندرت از چپ به راست و گاهی از بالا به پایین. تصویر انسان‌ها و حیوانات رو به آغاز خط دارد.۱ بعد‌ها خط هیروگلیف در مصر تحول می‌یابد و به سادگی می‌گراید و دو نوع خط هیراتیک (دینی) و دموتی (مردمی) از آن بوجود می‌آید.

مرحله بعدی خط، خط میخی است. کهن‌ترین اقوامی که در بین‌النهرین زمینه خط میخی را فراهم کرده‌اند سومری‌ها هستند، قومی متمدن که از نژاد سامی نداشتند وبرخی این احتمال را می‌دهند که از کنار دریا به این منطقه مهاجرت کرده باشند. رد پای آن‌ها از اواخر هزاره چهارم پیش از میلاد در بین‌النهرین دیده می‌شود. علم نجوم، تقسیم ساعت به ۶۰ دقیقه و دقیقه به ۶۰ ثانیه، مسائل هندسی و اوزان؛ میراث‌های گران‌بهایی هستند که این قوم برای آشوری‌ها و بابلی‌ها بر جای گذاشتند. سومری‌ها چون پیوندی با همسایگانشان نداشتند از میان رفتند یا جذب اقوام سامی شدند. سومری‌ها چون مصری‌ها و چینی‌ها، از نخستین اقوامی هستند که تمایل به ضبط گفتار و اندیشه‌هایشان داشتند و برای این کار خط میخی را برگزیدند.۲

خط میخی آغازین سومری‌ها شباهت به خط مصری دارد یعنی خط میخی در اصل نوعی خط تصویرنگاری بوده است، آن را بر روی لوح نقش می‌کردند و به همین دلیل رفته رفته تصویر‌ها حالت ساده‌تر و زاویه مانندی به خود گرفتند و سرانجام علامت‌های تشکیل دهنده این خط به صورت میخ درآمد.۳ به جز تفاوت‌های ظاهری خط هیروگلیف و خط میخی‌، تفاوت آشکار دیگر آنها در ابزار نوشتن است . برای نگارش خط هیروگلیف همان طور که گفتیم از پاپیروس و قلم نی و مرکب استفاده می‌شد درحالی که برای نوشتن خطوط میخی نیاز به لوحه‌های گلی نرمی بود که با قلم چوبی بر آن می‌نگاشتند و سپس لوحه را می‌پختند.

از خط میخی سومری نخستین، خط میخی ایلامی منشعب می‌شود که برای نگارش زبان ایلامی که جزو زبان‌های منفرد است به کار می‌رود.

خط میخی اکدی (بابلی) نیز از منشعبات همین خط است. خط میخی به جز منطقه بین‌النهرین درگسترهٔ وسیعی رواج می‌یابد: در آسیای صغیر و بین‌النهرین شمالی و در میان هیتی‌ها، هوری‌ها، اورارتورها، لولوبی‌ها و کاسی‌ها و غیره.۴

خط میخی کتیبه‌های فارسی باستان دوره هخامنشی از روی خط میخی بابلی و ایلامی درست شده است که نسبت به آنها علائم ساده‌تر و کم‌تری دارد. حروف هجایی هستند (یعنی مصوت به همراه صامت) و از چپ به راست نوشته می‌شوند. خط میخی زبان فارسی را می‌توانیم صورت تکامل یافته خطوط میخی دیگر بدانیم.

هم زمان با تکامل تدریجی خطوط میخی و در هزاره دوم پیش از میلاد خط دیگری در سرزمین فنیقیه پا به عرصه وجود می‌گذارد و آن خط فنیقی است. قدیمی‌ترین نمونه این خط در کاوش‌های شهر گوبله، از شهرهای فنیقی باستان (حوالی سوریه کنونی) که یونانیان آن را بیبلوس می‌نامیدند، به دست آمده است. این شهر در میان یونانیان، به عنوان داشتن بهترین پاپیروس‌ها، شهرت داشت و مرکز مهم بازرگانی مصر و یونان بود. چون یونانیان وسایل نوشتن خود را از این شهر بدست می‌آورند نام بیبلوس در نزد آنها به معنی کتاب گرفته شده و بعدها Bible ، مفهوم کتاب دینی تورات و انجیل را یافت.۵ الفبای فنیقی با ۲۲ علامت خطی که تنها صامت‌ها را نشان می‌داد، از راست به چپ نوشته می‌شد. به زعم خط شناسان ،نشانه‌هایی از خط مصری باستان و خطوط تصویری را در الفبای فنیقی می‌توان یافت. این خط برخلاف خط هیروگلیف که در انحصار کاهنان بود و یا خط میخی که تنها طبقه دبیران با آن سر و کار داشتند، براحتی در دسترس عامه قرار گرفت. چون نگارش و فراگرفتن آن آسان بود. این خط در آسیای غربی نفوذ یافت و جایگزین خط میخی شد و به غرب (اروپای امروز) که هنوز دارای خط و کتابت نبود راه یافت. این مسئله از طریق یونان انجام گرفت که با فنیقی‌ها ارتباط بازرگانی داشتند.

یونانیان این الفبا را با اسم سامی آن که نماینده دو حرف اول آن بود «آلفا بتا» نامیدند و برای استفاده خود تفییراتی در آن دادند و مصوت‌ها را وارد خط ساختند و خط صامت نگار را به آوانگار تبدیل کردند و جهت نگارش را نیز تغییر دادند و از چپ به راست نوشتند.

لازم به یادآوری هست که کهن‌ترین نوشته‌ها معمولا از راست به چپ و سپس از چپ به راست نوشته شده است و درآغاز نوعی روش شیارگونه متداول بوده است. گونه‌ای از خط یونانی را، یونانیان مهاجر با خود به روم بردند و در آنجا بر این مبنا، الفبای لاتینی به وجود آمد که زبان‌های گوناگون اروپا بدان خط نوشته شد. بخشی از اروپای شرقی که به کلیسای دوم وابسته بودند، الفبای لاتینی را برای نگارش برگزیدند، مانند کشورهای لهستانی، چک‌ها، کروات‌ها و …

اما در سده نهم میلادی کشیشی از کلیسای بیزانس به نام سیریل با ترکیبی از الفبای یونانی و رومی خطی را برای نگارش زبان اسلاوی به وجود آورد. گونه‌ای تعدیل شده از این الفبا که سیریلیک نامیده می‌شود برای نگارش زبان روسی و دیگر زبان‌های هم‌جوار به کارمی‌رود.۶

الفبای فنیقی به نوعی شبه قاره هند را نیز در نوردید. دانشمندان خط برهمایی هند را از فرزندان همین خط می‌دانند که زبان سنسکریت و دیگر زبان‌های هندی با آن نوشته می‌شود. متون دینی بودایی به زبان ختنی (سکایی) که یکی از زبان‌های ایرانی شرقی دوره میانه است به خط برهمایی نوشته شده است.۷

یکی دیگر از فرزندان خط فنیقی خط آرامی است که به سرعت در خاورمیانه پخش شد .۸ آرامی‏ها اقوامی بودند که از صحرای شمالی عربستان به سوی خاورمیانه مهاجرت کردند و در بین‌‌النهرین مستقر شدند. در اوایل هزاره اول پیش از میلاد، حکومت‏هایی برای خود بر پا کردند ولی به زودی مقهور و خراج‌گزار آشوری‏ها گشتند. اما از آنجا که بازرگانان موفقی بودند نفوذ ریشه‌داری در منطقه کردند و محل استقرار خود را در بابل و نینوا قرار دادند و بر جمعیتشان نیز افزوده شد و زبان این قوم زمانی دراز در این منطقه پایید و مهم‏تر این که بر مبنای الفبای فنیقی، خط آرامی به وجود آمد که به سرعت رواج یافت و تبدیل به خط بین‌‏المللی منطقه شد و زبان آرامی نیز که چندان دور از زبان‏های سامی آن نواحی نبود، تبدیل به زبان ارتباطی خاورمیانه گشت. پدید آمدن دولت هخامنشی که سرزمینی گسترده از ماوراء‏النهر تا بین‌‏النهرین را در برمی‏گرفت و نیاز به یک زبان ارتباطی واحد داشت، بر گسترش خط و زبان آرامی در این راستا افزود.

خط و زبان آرامی در دولت هخامنشی تبدیل به زبان دیوانی شد و دبیران آرامی‌‏نژاد و آرامی‌زبان در دستگاه‏های دیوانی ایالت‏های مختلف سرزمین هخامنشی به خدمت مشغول شدند و زبان و خط آرامی با عنوان آرامی رسمی یا آرامی امپراطوری پا به پای زبان فارسی باستان و خط میخی که تنها در کتیبه‏‌های هخامنشی به کار می‌‏رفت در ارسال مراسلات به کار گرفته شد. بدین صورت که نامه به زبان هر ایالتی تقریر می‌‏شد. دبیر آرامی زبان آن را به زبان و الفبای آرامی می‌‏نوشت و نامه به ایالت‏های دیگر فرستاده می‌شد و در آنجا دبیرهایی از همین نوع آن را به زبان آن ایالت برمی‌‏گرداندند و برمی‌‏خواندند.

پس از دوران هخامنشی در دوره کوتاه مدت اسکندر و سلوکی‏ها زبان و خط یونانی در مراسلات رسمی و اداری به کار رفت تا این که در زمان اشکانیان خط پهلوی اشکانی برای نوشتن زبان پهلوی اشکانی، بر مبنای خط آرامی پایه‌‏ریزی شد و سپس خط پهلوی ساسانی در همین راستا به وجود آمد که هرکدام گونه‌های کتیبه‌های و تحریری دارند. این خطوط صامت نگارند و حتی تعداد علامت‏ها نسبت به الفبای آرامی کم‏تر نیز هست و همین موضوع مشکلاتی را برای خواندن زبان پهلوی ایجاد می‌‏کند. این خطوط از راست به چپ نوشته می‌‏شوند.۹

خط اوستایی که برای به تحریر در آوردن کتاب دینی زرتشتیان به کار رفته است و یکی از کامل‏ترین خطوط دنیاست، بر مبنای خط پهلوی ساسانی اختراع شده است . این خط آوانگار هست و با ۵۳ یا ۵۸ علامت صامت و مصوت از قابلیت نگارشی بسیار بالایی برخوردار است. از راست به چپ نوشته می‌‏شود و به نام‏های دین دبیره و دین دبیریه، دین دفیره و . . . هم نامیده می‌‏شود.۱۰

از نخستین سده‏‌های اسلامی چون زبان و خط پهلوی حالت رسمی خود را از دست داد مشکلات آن بیشتر عیان شد و برای سهولت در خواند متون پهلوی آن را به الفبای اوستایی برگرداندند و این نحوه نگارش پازند نامیده می‌‏شود.۱۱

در دوره زبان‏های ایرانی میانه خطی که مانی در آثار خود به کار برده است نیز از اهمیت ویژه‏‌ای برخوردار است . مانی خط را بر مبنای خط سریانی ابداع کرد که نسبت به خط پهلوی از امتیازات بهتری برخوردار است و در آن موازین زیبا شناختی خطی مراعات شده است. زبان‏های سریانی یکی از زبان‏های گروه شرقی زبان آرامی است که در دوران گذشته زبان علم بود. بسیاری از آثار علمی یونانی و پهلوی و عبری به این زبان برگردانده شده است. خط سریانی از فرزندان خط آرامی به شمار می‌‏آید.۱۲

نوشته‌هایی که به زبان سغدی، یکی از زبان‏های شرقی ایران به دست ما رسیده است با خط‏های سغدی مانوی، سغدی مسیحی و سغدی بودایی نوشته شده است که خط اخیر در حقیقت خط سغدی را نشان می‌‏دهد. این خط نیز از فرزندان شاخه دیگر آرامی است.۱۳

لازم به یادآوری است که خط عبری نیز که سابقه زبانی آن به سده چهارم پیش از میلاد می‌رسد از اصل آرامی نشات گرفته است. عموم یهودیان جهان خط عبری را برای نگارش آثار خود به کار می‌گیرند. خط عربی نیز با واسطه نبطیان از خط آرامی به وجود آمده است. نبطیان قومی از نژاد عرب بودند که در نبطیه زندگی می‌‏کردند، از حدود ۱۵۰ سال پیش از میلاد گونه‌‏ای از خط و زبان آرامی درمیان ایشان رایج بود، از این خط، خطی موسوم به سینایی نو به وجود آمد که از سده اول پیش از میلاد تا سده چهارم میلادی در شبه جزیره سینا رواج داشت. خط کوفی (در کوفه و حیره) و نسخ (در مکه و مدینه) از این خط اقتباس شده‌اند.۱۴ گونه‌ای از این خط نسخ برای نوشتن آثار زبان خوارزمی که یکی از زبان‌های ایرانی شرقی است به کار رفته است.

ایرانیان نیز در سده‌های نخستین پس از اسلام با افزودن حروف فارسی به الفبای عربی خط فارسی را بر مبنای نسخ پایه‌گذاری کردند و سپس خط نستعلیق و خط شکسته و دیگر خطوط ایرانی ابداع شد.

اقوام باستانی کناره دریای مازندران(۳)

اقوام باستانی کناره دریای مازندران(۳):
آماردها

از آمارد ها که در دنیای باستان به جنگاوری و سلحشوری شهرت داشتند، در یادداشت ها و منابع تاریخی به نام های مردان، مرد، مارد، مردوس و امرد یاد شده است و سرزمین آنان را بین کادوس و تپور نشان داده اند. استرابون یکی از اقوام ساکن در کرانه های جنوب دریای کاسپین را مارد ها یا آمارد ها معرفی می کند. در کتاب وندیداد، آمارد ها پیرو اهریمن و سرزمینشان مجاور مرغیانا(مرو امروزی) معرفی شده است:
آماردها

از آمارد ها که در دنیای باستان به جنگاوری و سلحشوری شهرت داشتند، در یادداشت ها و منابع تاریخی به نام های مردان، مرد، مارد، مردوس و امرد یاد شده است و سرزمین آنان را بین کادوس و تپور نشان داده اند. استرابون یکی از اقوام ساکن در کرانه های جنوب دریای کاسپین را مارد ها یا آمارد ها معرفی می کند. در کتاب وندیداد، آمارد ها پیرو اهریمن و سرزمینشان مجاور مرغیانا(مرو امروزی) معرفی شده است:

“سومین و بهترین سرزمین ها که – اهورامزدا – آفرید (مرغیانا) است که نیرومند است و وفادار به آریا. اهریمن مرگ زا بر ضد او اقوام (مردان) را به وجود آورد.” گرچه این حرف هم مانند خیلی از حرف هایی که ایرانی ها در باره دشمنان خود در تواریخ یا کتاب ها و دفتر های خود می نویسند حالت ضعف آنان را نشان می دهد. مثلا در شاهنامه ایران در اوج اقتادر توصیف شده است و از طرفی گیلان را نمی تواند بگیرد، به همین خاطر گیلانیان دیو معرفی شده اند. این جا هم مردان غیر آریایی که در مقابل یورش آریاییان مقاومت کرده اند، مخلوق اهریمن مرگ زا معرفی شده اند. می توان مثاله های دیگری در این زمینه پیدا کرد فقط باید کتای های تاریخ ایران را مطالعه کرد آن هم به دید بی طرفانه. به هر صورت این همه کشت و کشتاری که در تاریخ ایران انجام شده نادیده گرفته می شود و ایرانیان صلح دوست معرفی می شوند و باقی اقوام به نوعی یا وحشی هستند یا غارتگر یا متجاوز و یا… بیائید انصاف را رعایت کنیم، نمی خواستم این ها را در این جا بگویم، ارتباطی ندارد به این موضوع ولی تک و پهلوی من سوراخ شد از بس این حرف ها را درون خودم نگاه داشته ام. قلبم گنجایش این همه حرف ناگفته را ندارد. حداقل آن هایی که خطری ندارد بگوییم تا جا برای خطرناک هایش باز شود. باری، این شاهد تاریخی نشان می دهد که سرزمین مرد یا مارد مجاور سرزمین مرو بوده یا اینکه تا آنجا ادامه داشه! البته نام واژه مرد شبیه نام واژه مرو هست! هم چنین شواهد بسیاری نشان می دهد که آمارد ها پیش از حمله آریائی ها در مرزهای شمال خاوری ایران، میان رود اترک و سرزمین مرو می زیسته اند.

با ورود آریایی ها به سرزمین های جدید، آمارد ها که در خود توان ایستادگی در برابر حمله خونین مهاجران تازه نفس را نمی دیدند، راه گریز در پیش گرفتند و در جست و جوی پناهگاه روی به کوهستان البرز نهادند و سرانجام در کناره های سپیدرود و کوهستان های جنوب گیلان جای گرفتند. در واقع، به همین دلیل در قدیم سپید رود را آمارد می نامیدند. نقل از کتاب پیرنیا. دیاکونوف نیز در کتاب تاریخ ماد نام قدیم قزل اوزن و سپیدرود را امرد نوشته است. از این نامگذاری معلوم می شود که آمارد ها مدت های طولانی در سرزمین های مجاور سپیدرود سکونت داشته اند. امروزه پهنه ای از نواحی کوهستانی جانب شرقی سپیدرود، آمارلو(عمارلو) نامیده می شود که این نام نیز می تواند یاد آور نام قوم آمارد باشد. هم چنین تپه ی باستانی مارلیک نیز که در جانب شرقی سپید رود و در شمال غربی آمارلو قرار دارد، تداعی کننده نام آمارد است. زیرا پسوند لک، و لیک به معنی قوم و قبیله نام اقوام مختلف در گیلان است. مانند گیل + لک = گیلک. بنا براین ، مارلیکرا میتوان ترکیبی از دو واژه ی مارد و لیک به معنای قوم و قبیله مارد(آمارد) دانست.

درباره ی نژاد آمارد ها اطلاع دقیقی وجود ندارد و پژوهشگران دنیای باستان در این مورد دیدگاه های مختلفی ارائه داده اند. دکتر محمد جواد مکور آمارد ها را از اقوام پیش از آریائیان معرفی می نماید که بین دو قوم غیر آریائی دیگر، یعنی کادوسیان و تپوریان می زیستند. اما دکتر نگهبان آمارد ها را آریائی می داند و در ضمن شرح یافته های خود در تپه مارلیک گفته است

” به نظر می رسد که اقوام مارلیک یکی از گروه های اولیه هندوایرانی(آریایی) که بعد ها در مدارک تاریخی از آن ها با نام مارد ها یا آمارد ها ذکری آمده است، باشند. این اقوام به نظر می رسد در نیمه ی دوم هزاره ی دوم پیش از میلاد به ارتفاعات دامنه های شمالی البرز در حوزه ی جنوبی وارد شده و در مناطق کوهستانی مستقر گردیدند. این اقوام حکومت مقتدر و پیشرفته ی را از نظر هنر و صنایع تشکیل داده و از تپه ی مارلیک به عنوان محل آرامگاه سلاطین خود، از قرن چهاردهم تا قرن دهم پیش از میلاد استفاده می نمودند.”

البته اکثر منابع و شواهد نشان دهنده این هستند که آمارد ها آریائی نبوده اند.

در گزارش های تاریخی برجای مانده از گذشته، آماردها مردمی جنگ جو، دلاور، خوش اندام و بلند قد معرفی شده اند. استرابون درباره ی خصوصیات آنان نوشته است: “ماردها جامه سیاه می پوشند و موی بلند دارند و آن کس که دلیرتر باشد، مجاز است با هر زنی ازدواج کند!” سعید نفیسی درباره ی آماردها و ویژگی های آنان چنین نوشته است:

“امرته نام طایفه ای قدیمی از گیلان در رودبار، یعنی دره های سپیدرود بوده و این کلمه به زبان قدیم به معنی نمیرنده است. پیداست که مردانی بوده اند بسیار تنومند و جان سخت و پر تاب و توان که دیر از پای در می آمدند و این گروه تا زمان های تاریخی هنوز در آن ناحیه بوه اند …” اگر ترجه نفیسی درست باشد پس میتوان گفت مارلیک هم می شود قوم نیرومند.

آماردها به عنوان قومی جنگجو و دلاور تا دوره ی سلطنت فرهاد اول اشکانی در گیلان و هم چنین مازندران از قدرت و نفوذ زیادی برخوردار بودند.

به طور کلی تاریخ گیلان و مازندران به هم بسیار مرتبط است و در جاهایی مشترک و یکی می شود. شاید آماردها این جا تاریخ گیلان و مازندران را به هم پیوند دهند.