اقوام باستانی کناره دریای مازندران(۲)

اقوام باستانی کناره دریای مازندران(۲):

۲- قوم کادوس

درباره خاستگاه، نژاد و گستره ی زندگی کادوسیان – که از اقوام باستانی گیلان به شمار می روند و این آن معنی را می دهد که جزو مغلان نبوده اند – دیدگاه های گوناگونی ابراز شده است. پلوتارک، نویسنده ی پرآوازهی یونان باستان، کادوس را سرزمینی کوهستانی با راه های دشوار معرفی نمود که همیشه ابر آسمانش را پوشانده و در جنگل هایش سیب و گلابی خودرو می روسد. استرابون، جغرافی دان یونانی زیستگاه کادوسیان را بلندی های کوهستانی بخش غربی و نیز قسمت جلگه ای گیلان می دانست. به گزارش سرهانری راولینسن کوهستان های شمالی و جنوبی دره ی سپید رود، زیستگاه طوایف کادوسی به شمار می رفت. بر پایه ی گزارش های جغرافی دانان و مورخان قدیم و نیز پژوهش های محققان معاصر، می تون گفت که کادوس سرزمینی کوهستانی، جنگلی و پرباران در دوسوی سپید رود بوده است. درباره ی نژاد کادوسیان از قدیم تا کنون دیدگاه های متفاوتی ارائه شده است.سر آرنولد ویلسن در پژوهش های خود اقوام جنوب دریای کاسپین، از جمله کادوسی ها را از ساکنان نخستین و بومی پیش از آریائیان می داند و نوشته است:

اقوام باستانی کناره دریای مازندران

۲- قوم کادوس

درباره خاستگاه، نژاد و گستره ی زندگی کادوسیان – که از اقوام باستانی گیلان به شمار می روند و این آن معنی را می دهد که جزو مغلان نبوده اند – دیدگاه های گوناگونی ابراز شده است. پلوتارک، نویسنده ی پرآوازهی یونان باستان، کادوس را سرزمینی کوهستانی با راه های دشوار معرفی نمود که همیشه ابر آسمانش را پوشانده و در جنگل هایش سیب و گلابی خودرو می روسد. استرابون، جغرافی دان یونانی زیستگاه کادوسیان را بلندی های کوهستانی بخش غربی و نیز قسمت جلگه ای گیلان می دانست. به گزارش سرهانری راولینسن کوهستان های شمالی و جنوبی دره ی سپید رود، زیستگاه طوایف کادوسی به شمار می رفت. بر پایه ی گزارش های جغرافی دانان و مورخان قدیم و نیز پژوهش های محققان معاصر، می تون گفت که کادوس سرزمینی کوهستانی، جنگلی و پرباران در دوسوی سپید رود بوده است. درباره ی نژاد کادوسیان از قدیم تا کنون دیدگاه های متفاوتی ارائه شده است.سر آرنولد ویلسن در پژوهش های خود اقوام جنوب دریای کاسپین، از جمله کادوسی ها را از ساکنان نخستین و بومی پیش از آریائیان می داند و نوشته است:

“ساکنان اولیه ایران که اولاد آنان هنوز در گیلان و مازندران و در نواحی جنگلی سواحل خزر یافت می شوند… به وسیله ی اقوام بادیه نشین آریایی زبان … از سرزمین خود رانده شدند و این امر از دوهزار سال پیش از میلاد آغاز شده است و قرن ها ادامه یافت.”

پلین مورخ سده ی اول میلادی کادوسیان و گِل ها(گیل در زبان گیلکی می شود گل) را قوم واحدی می داند. ژ دوسنت کروا در کتابی با نام تحقیقات تاریخی و جغرافیایی درباره ی سرزمین ماد تالیف کرده است، آورده که دنیس لو پیریژت از این قوم با نام گل سخن گفته است. دیاکونوف کادوسیان را تیره ای از یک قوم ساکن در جنوب دریای کاسپین معرفی می کند. وی کادوسیان را – که در منابع ارمنی کاتی شیان نامیده شده اند – قبیله ای مهم و مستقل می داند که در کوه های جنوب رود ارس، در ناحیه ای میان گل ها و کاسپیان زندگی می کردند. دیاکونوف هم چنین درباره ی آنان نوشته است:

“کادوسیان هنوز در دوران جماعت های بدوی می زیستند و محتملاً به شکار و دامداری می پرداختند و شاید به باغداری نیز اشتغال داشتند و دو پیشوا امورایشان را اداره می کرد.پادشاهی ماد از عهده ی مطیع ساختن ایشان بر نیامد.”

بارتولد درباره ی کادوسیان نوشته است:

“در عهد قدیم سکنه ی گیلان را کادوسیان تشکیل می دادند که در قید اطاعت دولت هخامنشی نبودند. همین قوم یا قسمتی از آن را گل… هم می نامیدند و ولایت گیلان کنونی نام خود را از اسم قوم مزبور دارد. بعد در شرق این سامان ماردان یا امردان سکونت داشته اند و رود سپید رود به نامشان “آمارد” نامیده می شد…”

پژوهشگران ایرانی در تحقیقات خود درباره ی کادوسیان دیدگاه های متفاوتی اباز داشته اند. پیرنیا درباره ی کادوسان، بر پایه ی گزارشات مورخان یونانی چنین نوشته است:

“کادوسیان مردمی بوده اند که در گیلانات سکنی داشته اند. بعضی تصور می کنند که این ها نیاکان تالش های کنونی بوده اند و کادوس مصحف شده ی یونانی تالوش است که در قرون بعد تالش یا طالش شده. عجالتاً مدرکی برای تائید این حدس نداریم. کادوسیان را بعضی محققین از بومی های ایران پیش از آریائیان به این سرزمین می دانند و این ها گیلان و قسمت شمالی شرقی آذربایجان سکنا داشتند.”

اما دکتر محمد جواد مشکور درباره ی کادوسیان نوشته است: “کادوسیان مردمی بودند که در گیلان جای داشتند و ظاهرا نیاکان تالش های کنونی بوده اند و کادوس مصحف یا یونانی شده تالوش استن که بعد ها تالش شده است و از بومیان سابق ایران قبل از آمدن آریاائیها بوده اند.”

احمد کسروی نیز تالش های کنونی را بازماندگان کادوسیان می دانست و در این باره نوشته است:

“این بی گفت و گو است که نشیمن “کادوسان” در کوهستان شمال شرقی آذربایجان، در آن جا می بوده که اکنون جایگاه تالشان است. ولی دانسته نیست که آنان کی رفته اند، و اینان به جایشان کی آمده اند؟… می باید گفت: نه کادوسان از میان رفته اند و نه تالشان از جایی دیگر آمده اند. این تالشان فرزندان و بازماندگان همان کادوسان هستند و نام تالش از نام کادوس می باشد.”

بر اساس گزارش های مورخان دوره ی باستان، کادوسی ها مردمی پیکارجو و جنگاور بوده اند. آنان هنگامی که از جنگ ها و کشمکش های درونی فارغ می شدند، به پیکار با بیگانگان بر می خواستند و یا در مقابل شرایطی، نیروی جنگی خود را به اقوام دیگر و هم پیمانان خود که د حال جنگ با دشمنان خود بوده اند واگذار می کردند. جنگاوران کادوسی به شرح تاریخ نویسان باستانی(کتزیاس و گزنفون) با ماد ها، آشوریان و بابلی ها بارها به پیکار برخاستند. کادوسان هم چنین به هنگامی توان یابی کوروش در ایران، با وی متحد شدند و وی را در چیرگی بر دولت های ماد، لیدی و بابل یاری کردند و این به آن معنی نیست که زیر فرمان کوروش رفته باشند. در هنگامه یورش اسکندر مقدونی و نبردهای پی در پی او با سپاهیان داریوش سوم هخامنشی، کادوسیان در پیکار با لشکریان یونانی و مقدونی نقش برجسته ای بر عهده گرفتند و در پیکارها به پیروزی هایی نیز دست یافتند. کادوسی ها از قرن هشتم پیش از میلاد در بسیاری از جنگ ها متحد سکاها بوده اند و با آن ها روابط نزدیک و دوستانه ای داشته اند.

اقوام باستانی کناره دریای مازندران

اقوام باستانی کناره دریای مازندران:

ا – قوم کاس

یکی از معروفترین و قدیمی ترین اقوامی که به عنوان ساکنان گیلان معرفی شده اند، قوم کاس است که از دو تیره ی کاس پی و کاس سی تشکیل میشد.
“پی” به معنای رود یا آب است و کاس پی یعنی کاسی های ساحل نشین و “سی” هم به معنای سنگ و کوه است و به کاس سی یعنی کاسی های کوه نشین…ژ

اقوام باستانی کناره دریای مازندران

ا – قوم کاس

یکی از معروفترین و قدیمی ترین اقوامی که به عنوان ساکنان گیلان معرفی شده اند، قوم کاس است که از دو تیره ی کاس پی و کاس سی تشکیل میشد.

“پی” به معنای رود یا آب است و کاس پی یعنی کاسی های ساحل نشین و “سی” هم به معنای سنگ و کوه است و به کاس سی یعنی کاسی های کوه نشین…
انسان که از پیش از حمله آریائیان به فلات ایران، از آوازه و قدرت زیادی برخوردار بودند، نه تنها گیلان، بلکه چنان که در نقشه مشرق قدیم تشان داده شده است در کناره ی غرب دریای کاسپین از محل تلاقی رود کرا و ارس تا جنوب و جنوب غربی این دریا می زیستند.
نام این قوم در منابع تاریخی به صورت های کوشائیو، کوسایی، کیس سی، کوس س و کاس سی ثبت شده است. دانشمندانی مانند هنری فیلد، ارنست هرتسفلد و سر آرتر کیث بر این باورند که کاسپیان در هزاره ی چهارم و پنجم پیش از میلاد کشاورز بودند و دانش کشاورزی را در کنار دریاکناران کاسپین و اطراف رود سند، جیحون، سیحون، دجله و فرات منتشر کردد. لازم به ذکر است که کاس ها به دلیل شهرت و اهمیت خود در دنیای باستان ، دریایی که اکنون با نام خزر در ایران مشهور است و اقوام مختلفی در طول تاریخ در کنار آن زیسته اند را به نام خود ثبت کرده اند. غربی ها هنوز این نام را به نام کاس ها می شناسند و در منابع و نقشه های جغرافیایی این دریا را کاسپین (Caspian sea) می نامند. البته بنده فکر می کنم در ایران هم باید روال عوض شده این دریا را با نام حقیقی اش بخوانند، درست همانند این است که به خلیج فارس یا همان دریای پارس بگویند خلیج عربی. شرایط دقیقا مشبه است. باری، گیرشمن درباره ی قدیمی ترین سندی که اشاره به نام کاس ها دارد، نوشته است:
“قدیمی ترین مراجعی که در آن ها ذکر کاسیان به میان آمده است، متون مربوط به قرن بیست و چهارم پیش از میلاد است که متعلق به عهد پوزورو – اینشو شیشناک است. به نظر می رسد که آنان در طی هزاره ی سوم پیش از میلاد، این قوم از نسبتاَ بی اهمیت بوده است. آشوریان آنان را به نام کاسی می شناختند. این اسم به شکل کوسایوئی توسط استرابون یاد شده و او جای کاسیان را در ناحیه شرقی تر، در دربند های خزر، بالای تهران کنونی یاد می کند که جزوی از قلمرو گیلان بود. تصور می شود نام شهر قزوین نیز و هم چنین دربای خزر ممکن است حاکی از خاطره ی این قوم باشد…
نام قوم کاس در هیچ یک از اسناد و کتیبه های هخامنشی نیامده است، اما هرودوت، تاریخ نویس دوره ی باستان در فهرست مالیاتی ای که از ایران تهیه کرده است، ضمن شرح استان یازدهم، از کاسپی ها! نیز نام می برد.(البته این در حالی است که خود داریوش در کتیبه اش از این قوم به عنوان تابع نام نمی برد و این به اصطلاح پدر تاریخ!!!! که مخصوصا ارقام فوق العاده دقیق تاریخی ارائه می دهد از قبیل لشگرکشی ۵ میلیونی خشایار شاه چیزی می نویسد که خود شاه هم ننوشت! پس می توان ۹۹% به درستی مطلب شک کرد) به نوشته پدر تاریخ !، هرودوت، آنان سالیانه ۲۰۰ تالان معادل ۵۳۰۰ کیلوگرمنقره به دولت هخامنشی پراخت می کردند. هم چنین در بند های ۶۷ و ۶۸ کتاب هفتم تاریخ هرودوت، از کاسیان به عنوان گروه های مسلحی به خشایار شاه در ارتش ۵ میلیون نفری اش! کمک می کرده اند. البته من فکر می کنم که در آن دوران هرودوت نمی دانست می تواند از واحدی به نام میلیارد هم استفاده کند، وگرنه…
در زمان یورش اسکندر به ایران، کاسی ها در برابر سپاه یونانی و مقدونی مقاومت زیادی نشان دادند و اسکندر نتوانست سرزمین آنان را فتح کند و برآنان پیروز شو. از دوره ی اشکانیان نام کاس پی ها و کاس سی ها به مرور فراموشی سپرده شد، به گونه ای که در آستانه ی پیدایش مسیحیت دیگر در منابع تاریخی از آنان یادی نشده است. به نظر می رسد این قوم پیش از تاریخ – که نامش در ادوار تاریخی در ردیف نام اقوامی آمده است که در جنگ ها در سپاه شاهنشاهان ایران حضور می یافتند – با پیش آدن حوادث تازه در فلات ایران، اقوام بومی و ایرانی مستحیل شده اند، هر چه امروز نامشان در گیلان و مازندران و سایر نقاط ایران در اعلام جغرافیایی باقی مانده است، مانند نام واژه های کاسان، کاسی سرا، کاس احمدان در قسمت غربی گیلان. هم چنین به جز دریای کاسپین که در نقشه های جهانی به این نام معروف است، کوه قفقاز (کوه کاس) و شهر قزوین(کاسپین) . کاشان نام خود را از قوم کاس گرفته اند. این نامواژه ها از جمله شواهد سکونت کاس ها در دوسوی البرز در زمان های دور هستند.
بر پایه های گزارش های مورخان پیشین و پژوهش های محققان و باستان شناسان دوره ی معاصر، کاس ها از قدی می ترین اقوام شناخته شده پیش از آریائیان در فلات ایران به شمار می روند، پس از قرن ها زندگی در نواحی ساحلی و کوهستانی کرانه ی شرقی، غربی و جنوبی دریای کاسپین به دلایلی چون افزایش جمعیت و تراکم جمعیت و یا فشار اقوام مهاجر، ناگزیر به طرف سرزمین های جدید حرکت کردند. در همین راستا، گروهی از آنان که کاس پی خوانده می شدند، با پشت سر گذاشتن سرزمین های شمالی البرز، به سوی دامنه های جنوبی البرز سرازیر شدند و در آن سرزمین ها جای گرفتند و گروهی دیگر که کاس سی نام گرفتند با گذشتن از کوهستان های شمال ایران، وارد غرب ایران شدند و بر خاور و باختر رشته کوه های زاگرس چیرگی یافتند. گروهی از اینان پس از چندی، به دلیل تداوم موج های مهاجرت و فشار اقوام تازه وارد، ضمن برجای گذاشتن آثاری از تمدن خود در دره های زاگرس، در جلگه ی میان رودان نفوذ کردند و با تشکیل دولتی نیرومند(سومر) از سال ۱۷۴۷ تا ۱۱۷۱ پیش از میلاد در این بخش از آسیا فرمان راندند. استرابون، جغرافی دان و وقایع نگار مشهور یونان باستان خاستگاه کاس سی های باختر ایران را جنوب رود ارس و کنار دریای کاسپی معرفی می کنند و آنان را مهاجرانی می دانند که از کنار آن دریا به زاگرس و میان رودان راه یافتند. وی در نوشته هایش مسیر مهاجرت کاس سی ها را که در یادداشت های تاریخی با نام های مختلف یاد شده اند – از دریاکناران به زاگرس (نواحی کردستان، کرمان شاهان، لرستان) و میان رودان دانسته است. بارتولد خاور شناس معروف روسی بر این باور است که کاسپیان همان کاسیان هستند که زندگی در سواحل دریای کاسپی را به کوهستان های باختر ایراان ترجیح دادند و به همراه سایر تیره ای از کاسی هایی (کاسیت ها) به شمار می آورد که در باختر ایران از قدرت و نفوذ فراوانی برخوردار شدند. برخی از مورخان دنیای باستان مانند پلین این نام را به تمام قبایل و اقوام ساکن سواحل جنوبی دریای کاسپین که یک گروه زبانی مشترک را در مقابل گروه زبان مادی تشکیل می دادند، اطلاق می کند. بعی از محققان نژاد و زبان کاس ها را هندواروپایی دانسته اند، از جمله دکتر مشکور نوشته است:
“به قول استرابون، کاسی ها از ماد و کنار دریای کاسپین به حوالی لرستان آمده بودند… از بررسی نام های خدایان و شاهان آن ها معلوم می شود که زبان ایشان با زبان مردم قفقاز یک ریشه داشته و شباهت زیادی به زبان هندواروپایی دارد. بنابر این میتوان تصور کرد که آنان چون ماد ها از نژاد آریایی بودند که پیش از قوم ماد و پارس به این منطقه آمده بودن” البته درا ین نوشته پارت ها جاگذاشه شدند. ولی امروزه معلوم شده که آریایئها از سمت شرق ایران وارد شده اند. آن دسته از آریایی هایی که از قفقاز جداگانه به فلات ایران و منطقه گیلان آمده اند سیت ها یا همان سکاها بودند که در آینده درباره آن ها بحث خواهد شد.
اما دیاکونوف، مورخ و باستان شناس روسی با رد این دیدگاه، ندعی است که هنوز مدارکی معتبر به دست نیامده تا نشان دهد کاس ها از نظر نژادی یا زبانی با اقوام هندواروپایی مرتبط بوده اند. به باور وی، آنان از دوران دیرین که کسی به یاد ندارد، در بخش هایی از ایران زندگی می کردند. هرتسفلد و سر آرتور کیت، دوتن از خاورشناسان برجسته ی معصر کاسپیان را نام قابل قبولی برای اهالی بومی و هم چنین فلات ایران پیش از ورود آریایی ها می دانند. این دو پژوهشگر دنیای باستان هم چنین بر این باورند که کاسپیان در هزاره ی چهارم و پنجم پیش از میلاد کشاورز بودند و دانش کشاورزی را در کنار دریاکناران کاسپین و اطراف رود سند، جیحون، سیحون، دجله و فرات منتشر کردد. پروفسور گیرشمن نیز بر پایه ی تحقیقات گسرد ی خود درباره ی نخستین اقوام ساکن در فلات ایران انجام داده اند، بر این باور است که نام کاس سی یا کاس پی ممکن است مفهوم نژادی وسیع تری از نام قومی واحد اشته باشد و همه اقوام آسیایی (غیر هندواوپایی، غیر ترک، غیر شرق دور و غیر سامی) را که ایران را به اشغال خود در آوردند در بر گیرد.

ممکن است بگویید این انسان ها از کجا آمده اند که جزء هیچ کدام از دستجات بالا نیستند در پاسخ باید گفت که:
درباره ی زمان پیدایش انسان و آغاز فعالیت او بر روی کره زمین، بر اساس فسیل های یافته شده از بشر اولیه، دیدگاه های گوناگونی ارائه شده است. بسیاری از دانشمندان بر این باورند که یک میلیون سال پیش (هم زمان با آغاز دوران چهارم زمین شناسی) انسان های اندیشمند پیدا شدند. تا کنون، تمامی دانشمندان، شرق آفریق را منشا انسان دانسته اند. بر اساس دیدگاه دانشمندان، انسان های نخستین پس از حضور در آفریقا، به اروپا، آسیا مهاجرت کردند و در سرتاسر این دوقاره پراکنده شدند. در طی این فرآیند، انسان های نخستین وارد خاور میانه و فلات ایران شدند و دسته هایی از آنان در جست و جوی مکانی بهتر برای زندگی، به مرور در نواحی جنوبی دریای کاسپین جای گرفتند.

ایران پیش از تاریخ

ایران پیش از تاریخ:

دوره پیش از تاریخ خود به سه دوره تقسیم می‌شود که عبارت‌اند از: ۱- پارینه‌سنگی (عصر حجر قدیم). ۲- فرا پارینه سنگی. ۳- نوسنگی (عصر حجر جدید). در ایران تپه‌های باستانی بسیاری از دوره نوسنگی باقی مانده‌است….

ایران پیش از تاریخ:

دوره پیش از تاریخ خود به سه دوره تقسیم می‌شود که عبارت‌اند از: ۱- پارینه‌سنگی (عصر حجر قدیم). ۲- فرا پارینه سنگی. ۳- نوسنگی (عصر حجر جدید). در ایران تپه‌های باستانی بسیاری از دوره نوسنگی باقی مانده‌است از جمله تل باکون ٍ جری ٍ موشکی و… در فارس ٍ تپه شوش ٍ چغا بنوت ٍ چغا میش و… در خوزستان، گنج دره، سراب و آسیاب در کرمانشاه و در دیگر نقاط ایران.

دوران پارینه سنگی ایران به سه دوره پارینه سنگی آغازین، میانی، پایانی و یک دوره کوتاه بنام فرا پارینه سنگیآشولی هستند. کهنترین شواهد این دوره که مربوط به فرهنگ الدوان است در اطراف رود خانه کشف رود در شرق مشهد یافت شده‌است. این شواهد شامل تعدادی ابزار سنگی ساخته شده از کوارتز است که شامل تراشه و ساطور ابزار هستند. طبق نظر کاشفین این مجموعه حداقل ۸۰۰ هزار سال قدمت دارد. از فرهنگ آشولی نیز مدارک بیشتری در شمال غرب و غرب کشور بدست آمده‌است. برخی از مکانهای مهم شامل گنج پر در رستم آباد گیلان، شیوه تو در نزدیکی مهاباد، پل باریک در هلیلان لرستان هستند. از دوران پارینه سنگی میانی که فرهنگ ابزار سازی آن موستری گفته می‌شود، شواهد بیشتری در غارها و پناهگاهها یافت شده‌است که اغلب مربوط به زاگرس مرکزی هستند. این دوره از حدود ۲۰۰ تا ۱۵۰ هزار سال پیش شروع شده و تا حدود ۴۰ هزار سال پیش ادامه داشته‌است. انسان‌های نئاندرتال در این دوره در ایران می‌زیستند که بقایای اسکلت آنها در غار بیستون یافت شده‌است. مکانهای مهم این دوره غارهای بیستون، ورواسی، قبه و دو اشکفت در شمال کرمانشاه، قمری و گر ارجنه در اطراف خرم آباد، کیارام در نزدیکی گرگان، نیاسر و کفتار خون در نزدیکی کاشان، قلعه بزی در نزدیکی اصفهان و میرک در نزدیکی سمنان است. دوران پارینه سنگی جدید ایران از حدود ۴۰ هزار سال پیش آغاز و تا حدود ۱۸ هزار سال پیش ادامه یافته که مقارن با مهاجرت انسان هوشمند جدیدی به ایران است. آثار این دوره در اطراف کرمانشاه، خرم آباد، مرو دشت و کاشان یافت شده‌است. فرهنگ ابزار سازی این دوره تیغه و ریز تیغه برادوستی است. آثار دوره بعدی فراپارینه سنگی در غرب زاگرس و شمال البرز بدست آمده که فرهنگ زرزی خوانده می‌شود. تقسیم می‌شود. فرهنگهای مرتبط با پارینه سنگی قدیم ایران شامل فرهنگ ساطور ابزار الدوان و فرهنک تبر دستی

ساکنین ایران را قبل از رسیدن ایرانیان می‌توان زیر عنوان کلی کاسپین که دریای خزر بنام آنهاست جمع نمود، کاسپینها کشاورزی می‌کردند. این مردم نخستین کشاورزان جهان بوده‌اند و کشاورزی از سرزمین آنها به خاکهای رسوبی رودخانه‌های سند و سیحون و جیحون و دجله و فرات رسیده‌است. در دوران نوسنگی در برخی نواحی آسیای غربی (خاورمیانه)، انسان از مرحله جمع‌آوری و شکار به مرحله کشت و اهلی کردن برخی جانوران، انتقال یافت.

غارهای ایران

غارهای باستانی ایران:

 

در مورد غارهای ایران حرفی براتون نمی زنم چون اگه بخوام بنویسم خودش ۱۰ تا وبلاگ می شه و فعلا فقط به دو مسئله کلی که به حفاری مربوط می شه بسنده میکنم و کروکی چند تا غار را براتون تو وبلاگ میزارم.

توجه داشته باشید که برای شناخت و کشیدن کروکی دقیق این غارها چیزی بیشتر از ده سال وقت توسط دوست خوبم داریوش صرف شده که ماه عسلش به سادگی در اختیار دوستان عزیز قرار میگیره.

موضوع کوچکی که میخواست برای شما در مورد غارها بگم این ۲ مسئله هست:

۱-     اکثرا غارهای ایران دفینه دارند (تقریبا ۹۰%)

۲- غارهائی که طول آنها بیشتر از ۳۰ متر باشد برای این منظور انتخاب می شدند و غارهائی که در زمان های قدیم محل سکونت بودند.

و ….

غارهای باستانی ایران

در مورد غارهای ایران حرفی براتون نمی زنم چون اگه بخوام بنویسم خودش ۱۰ تا وبلاگ می شه و فعلا فقط به دو مسئله کلی که به حفاری مربوط می شه بسنده میکنم و کروکی چند تا غار را براتون تو وبلاگ میزارم.

توجه داشته باشید که برای شناخت و کشیدن کروکی دقیق این غارها چیزی بیشتر از ده سال وقت توسط دوست خوبم داریوش صرف شده که ماه عسلش به سادگی در اختیار دوستان عزیز قرار میگیره.

موضوع کوچکی که میخواستم برای شما در مورد غارها بگم این ۲ مسئله هست:

۱-     اکثرا غارهای ایران دفینه دارند (تقریبا ۹۰%)

۲- غارهائی که طول آنها بیشتر از ۳۰ متر باشد برای این منظور انتخاب می شدند و غارهائی که در زمان های قدیم محل سکونت بودند.

کروکی غارهای باستانی :

کروکی غار شیل گنج در به طول ۱۳ متر

۱

کروکی غار آق قایا

۲

 کروکی غار افغان به طول ۱۷۴ متر

۳

 

کروکی غار بورنیک کوچک

 

کروکی غار پودنیک به طول ۵۱ متر

۴

 

کروکی غار پیرزن خانی

۵

 

کروکی غار دربند سمنان به طول ۱۱۴ متر

۶

 

کروکی غار زاغه بزرگ به طول ۱۱۰ متر

۷

 

کروکی غار شاگین به طول ۳۵۰ متر

۸

 

تعدادی از غارهای ایران را براتون نام میبرم و مکانهای آنها را نیز مینویسم تا بعد سر فرصت کروکی آنها را نیز در اختیار شما قرار دهم.

۱- غار آب کناری در کوه خیص در کوهدشت

۲-غار آتشگاه در شمال غربی کاشمر

۳-غار آزاد در توسرکان

۴-غار آزاد خان در نزدکی محلات

۵-غار آسانگران در شمال غربی کوههای پرو کرمانشاه

۶-غار آسیی در نزدکی انجدان اراک

۷-غار آق قایا در جاده همدان

۸-غار آوازا در کرمانشاه

۹-غار اخلمه در نزدکی مشهد در دهی به همین نام

۱۰-غار ارژنگ نزدیک دماوند

۱۱-غار آوهزا در شنقر کلیایی

۱۲-غار اسبول در کوهای رالون در نزدکی میگون

۱۳-غار اسپند خورشید در فیروزکوه

۱۴-غار استاد در نزدکی شیروان در دهی به همین نام

۱۵-غار اسک در جاده آمل در دره هراز نزدیک آب اسک

۱۶-غار اسکندر در دامنه کوه سهند

۱۷-غار اشکف بلند در غرب شیراز

۱۸-غار اصحاب کهف در کوه هفت تنال بختیار

۱۹-غار افغان در مبارکه گرمسار

۲۰-غار انبهون در زرین دشت

۲۱-غار انجدان در شرق اراک در دهی به همین نام

۲۲-غار اوله تاو در ارتفاعات سیوان در ایلام

۲۳-غار ایوان در کوهای شهر ری

۲۴-غار بابا جابر در محلات در دهی به همین نام

۲۵-غار باغچه در قوچان به سمت دره گز در دهی بنام آسیاب

۲۶-غار برج در طالاقان

۲۷-غار بزلی در نزدکی قلعه دژ

۲۸-غار سفید نام در دهکده چیلک

۲۹-غار بزمیدان در چناران مشهد

۳۰-غار بگیچه در همدان

۳۱-غار بنایی در یزد

۳۲-غار بورنیک کوچک در مهاباد

۳۳-غار بورنیک بزرگ در مهاباد

۳۴-غار بیدخت در نزدکی گناباد در رشته کوهای کلاری

۳۵-غار بیدک نزدیک بجنورد دهی به همین نام

۳۶-غار بیمار آب در حدود ۵۰ کیلومتری مشهد دهستان کارده دهی بنام

۳۷-کوشک آباد در مغرب آن

۳۸-غار پراو در کرمانشاه

۳۹-غار پرده رستم در جمع آب چناران مشهد

۴۰-غار پرو یا پر آب در حدود ۱۰ کیلومتری کرمانشاه

۴۱-غار پری یاغی در حدود ۳۰ کیلومتری شرق شیراز

۴۲-غار پلنگ در ۱۲ کیلومتری (کمهِ) از بخش سیمدم اصفهان

۴۳-غار پلنگ در نزدکی فیروز کوه

۴۴-غار پلنگان در کوه ستخرگزین در شمال غربی شیراز

۴۵-غار پودنیک در نزدکی ساوه

۴۶-غار پوستین دوز در ۳۰ کیلومتری شمال غربی شیروان در روستای

۴۷-لوجعلی

۴۸-غار پهاوان اشگفت در یزد

۴۹-غار قلعه دختر در قلعه دختر دهدشت

۵۰-غار پیرزن خانی در نور و کوجور در نزدکی ده اوزکلاه

۵۱-غار پیری در جنوب شیر کوه ِ شیروان در منطقه ای به نام اٌی سورمه

۵۲-غار تاوان در ۱۲۰ کیلومتری شرق شیراز به سمت جهرم

۵۳-غار تارون در دامنه کوه تارون واقع در ۴۰ کیلومتری جنوب شرقی

۵۴-شاهرود

۵۵-غار تایله نو یا تایوله در کرمانشاه

۵۶-غار تخت در همدان در نزدکی دهی به نام قلی آباد تهران

۵۷-غار ترخان در کرمانشاه در روستای سمتیان از بخش بیلوار

۵۸-غار تشهید در جاده ملایر

۵۹-غار تعارچه آسیی به سمت انجدان

۶۰-غار تک چای در جنوب محلات

۶۱-غار تیره زرد در ایلام

۶۲-غار چال نخجیر در ۸۰ کیلومتری شمال شرقی دلیجان

۶۳-غار چاه ارازه در قریه آب سنجد یا باقرآباد در شرق مورچه خورت

۶۴-غار چاه پوده در ۹۰ کیلومتری جنوب شرقی اصفهان در دهی بنام پوره

۶۵-غار چاه پیرزن در نزدکی جاه قلعه بندر

۶۶-غار چاه حمزه در شهر ری

۶۷-غار چاه زرده در کوه راسوند در اراک

۶۸-غار چاه زنجیر در نزدکی میگون

۶۹-غار چاه زندان در نزدکی تکاب در منطقه کردستان در نزدکی تخت سلیمان

۷۰-غار چاه قلعه بندر (قهندژ) در شمال شرقی شیراز

۷۱-غار چاه مرگ در ۵۵ کیلومتری شیراز در دشمن زیاری در دهی بنام شول

۷۲-غار چاه ودَمه در نزدکی اصفهان

۷۳-غار چاه های راسوند در ۳۵ کیلومتری جنوب اراک در کوهای راسوند

۷۴-غار دامدام در نزدکی اراک

قزل آلان (دیوار بزرگ گرگان)

دیوار بزرگ گرگان:

قزل آلان یا مار سرخ (دیوار بزرگ گرگان) طولانی‌ترین اثر معمارى ایران باستان و پس از دیوار چین دومین دیوار تاریخى تاریخى قاره آسیا با ۲۰۰ کیلومتر طول ، در دشت گرگان و ترکمن صحرا قرار دارد. این دیوار از شرق دریاى خزر در خواجه نفس شروع و از شمال آق‌قلعه و گمشیان گذشته پس از پیمودن شمال گنبد به طرف شمال غرب رفته و در کوه‌هاى پیش‌کمر محو می‌شود.
در نوشته‌هاى تاریخى ، دیوار بزرگ گرگان را که مانعى در برابر بیابان‌گردان آسیاى میانه بوده به نامهاى سد سکندر ، سد انوشیروان ، سد فیروز ، دیوار دفاعى و … نامیده‌اند و مطالب گوناگونى در مورد آن بیان داشته‌اند.

نخستین پژوهشهاى باستان‌شناسى این دیوار توسط ژاک دمرگان فرانسوى درست در ۱۰۰ سال پیش صورت گرفت که بخشى ار مسیر دیوار را از روى نقشه ترسیم نمود. بعد از او باستان‌شناس فرانسوى (آرن) در سال ۱۳۱۲ خورشیدى بخشى از دیوار گرگان را به صورت پیمایشى، شناسایى و معرفى کرد. در سال ۱۳۱۶ خورشیدى اریک اشمیت آمریکایى با پرواز بر فراز منطقه ، خط قرمز رنگى را بر روى زمین مشاهده کرد که با پیچ و تاب از دریا به سمت کوه‌‌هاى پیش‌کمر در شرق استان ادامه یافته است. او با دیدن این منظره عجیب این پرواز را بار دیگر تکرار کرد و با تهیه عکسهاى هوایى گام مهمى در شناسایى دیوار برداشت. بعد از ان دکتر محمد یوسف کیانى در سال ۱۳۵۰ با پرواز مجدد بر روى دیوار موفق به برداشتن عکسهاى جالب توجهى از دیوار شد و طول دیوار را ۱۷۵ کیلومتر با ۳۲ قطعه وابسته شناسایى کرد.

در سال ۱۳۷۸ با شروع ساخت سد گلستان بخشى از مسیر دیوار در و محدوده کانال آبیارى و زهکشى سد قرارگرفت و بنابر ضرورت حفظ دیوار آب سد از طریق دو کانال از زیر دیوار هدایت شد. بعد از آن در سال ۱۳۸۱ ، دیوار در شش فصل کاوش شد که اطلاعات فراوانى از آن به دست آمد. به طورى که هم اکنون باستان‌شناسان طول دیوار را ۲۰۰ کیلومتر می‌دانند. از آنجایى که در برخى از نوشته‌هاى این دیوار تا مرو ادامه داشته ، باستان‌شناسان احتمال می‌دهند طول دیوار بیشتر از ۲۰۰ کیلومتر باشد که در کاوش‌هاى آینده به جواب آن خواهند رسید. همچنین تا قبل از تخمین زده می‌شد اما بر طیق آخرین نمونه‌هاى آزمایش شده در آزمایشگاه‌هاى معتبر این دیوار مربوط به دوره ساسانى است.

دیوار گرگان در مناطق کوهستانى ۲و در دشت ۱۰ متر عرض داشته و آجرهاى بزرگ آن ابعاد ۴۱ در ۴۱ و قطر ۱۰ سانتیمتر در دهها کوره آجرپزى پخت می‌شده است. بسته به خاک منطقه‌اى که آجر پخته می‌شد رنگ آن از نخودى تا قرمز فرق می‌کند. خندقى ۳۰ مترى هم در جلوى دیوار کنده شده که آب از طریق آن به دشتها و کوره‌هاى مسیر مى رسید. از ارتفاعات پیشکمر تا روستاى زاو در پارک ملى گلستان که ۳۵ کیلومتر است بخشهایى از دیوار سالم‌تر باقى مانده و با حفارى در چندین نقطه خوشبختانه بقایایى دیوار از زیر خاک بیرون آمده است.

در کاوش‌هایى که تا کنون انجام شده‌است ۲ هزار متر مربع از دیوار حفارى گردیده‌است که درپی‌آن یک آتشگاه و استراحتگاه سربازان که فضا وابسته به دیوار بوده کشف شده‌است. همچنین دو قلعه از حدود ۳۸ دژ تخمین زده در طول دیوار کاوش شده که به نظر محل سکونت سربازان بوده است. قلعه‌ها از اندازه‌هاى ۱۲۰ در ۱۲۰ متر شروع و بزرگترین آن به ۲۴۰ در ۳۰۰ متر می‌رسید. اکنون براى حفاظت دیوار در قسمت‌هایى از آن در دو طرف دیوار میله گذارى انجام شده تا حریم دیوار حفظ و از خرابى آن جلوگیرى شود. راندن خودروها بر روى آجرهاى ریخته از دیوار موجب شکستن و از بین آنها می‌شود و بعضى از اهالى از آجرهاى دیوار براى ساختمان‌سازى خود استفاده کرد‌ه‌اند. همچنین رعایت نکردن حریم دیوار از سوى سازمانهاى دولتى خسارتها‌ى فراوانى را به دیوار زده است.

بر طبق گزارشات مردمى نمونه‌هایى از آجرهاى دیوار نزدیک ساحل دریاى خزر و در داخل خلیج گرگان دیده است. در فصل آینده کاوش باستان شناسان قصد دارند باستان‌شناسى زیر آب دریاى را با کمک غواصان انجام دهند تا آثار معمارى احتمالى مدفون شده دیوار گرگان را در زیر آب بدست آورند. گفتنى است دیوار تمیشه دیوار دیگرى در جنوب دیوار بزرگ گرگان است که بخش شمالى آن در خلیج گرگان وجود دارد و احتمال اینکه دیوار بزرگ گرگان و تمیشه زمانى یک دیوار بوده است.

ارگ راین

ارگ راین:

اگر چه استان کرمان را به کویری بودنش در ایران می شناسند اما در دل این استان مناطقی وجود دارند که از لحاظ اقلیمی هیچ شباهتی با مناطق کویری و کم باران استان کرمان ندارند.” راین ” یکی از این مناطق است که در ۱۰۰ کیلومتری جنوب شهر کرمان و بر دامنه کوه هزار قرار گرفته است.
بر پایه نوشته های تاریخی راین با قدمتی کهن که به ساسانیان می رسد در مسیری مناسب برای تجارت قرار داشته است و یکی از مراکز داد و ستد کالا و بافت پارچه های ارزشمند بوده است. البته راین از گذشته به عنوان یکی از مراکز ساخت شمشیر و چاقو و سپس تفنگ هم بوده است که هنوز چاقو سازی کم و بیش در این شهر رواج دارد. وجود آبشاری زیبا در نزدیکی شهر ، کوه زیبای هزار به ارتفاع ۴۵۰۱ متر ، باغ های فراوان میوه ، معادن مرمر سبز ، صورتی، سولفات سدیم و چشمه های آب معدنی غیر خوراکی ، توانسته این منطقه را به عنوان یک منطقه جذاب گردشگری معرفی کند.

ارگ راین مثل ارگ بم:

اما وجود ارگ راین در این منطقه ، از لحاظ تاریخی نیز به شهر جلوهای خاص داده است. ارگی با مساحت بیش از ۲۰ هزار متر مربع که پس از ارگ بم دومین بنای خشتی جهان از لحاظ وسعت است و پس از تخریب ارگ بم بر اثر زلزله این شهر بیش از گذشته مورد توجه گردشگران خارجی و داخلی قرار گرفته است.
این بنای زیبای خشتی که در جنوب شرقی شهر راین و بر فراز تپه ای قرار گرفته است تا حدود زیادی به ارگ بم شباهت ظاهری دارد .پلان آن تقریبآ مربع شکل است و چندین برج در اطراف آن ساخته شده است. حصاری که در اطراف این ارگ کشیده شده است بیش از ۱۰ متر ارتفاع دارد و تنها ورود ی ارگ از قسمت شرقی آن است که با سر دری بزرگ به محوطه داخلی راه دارد.
بر پایه کتابهای تاریخی ، در زمان یزدگرد سوم پادشاه ساسانی ( سال ۳۱ هجری ) که اعراب به فرماندهی مجاشع ابن مسعود سلمی ، شهر کرمان و بساری از مناطق این ایالت را به تصرف خود در آوردند و نتواستند به ارگ راین که دژی مستحکم بود راه پیدا کنند.
اما به هر حال تاریخ این ارگ نسبتا ناشناخته است و تنها با کاوشهای دقیق باستان شناسی که تا کنون در آن انجام شده است می توان به قدمت دقیق آن دست یافت.

هگمتانه: پایتخت هفت دودمان

نام‌های همدان در گذر تاریخ (ترتیب خاصی ندارد): اکباتان، احمتا، هنگ متان، آکسایا، اهدانه، هکمتان، هگمتانه،آنادانا، سارو، ایپیفانیا، زینستان، امدانه، همدانا، نازمه و …

هگمتانه: پایتخت هفت دودمان:

مادها: قصری مشهور به هفت‌حصار در آن ساختند همچون قصر عجایب هفتگانه‌ی بابل. پادشاهان آن دیاکو، فرورتیش، هووخشتره و اژی‌دهاک و این اوج شکوه هکمتانه بود که به پرجمعیت‌ترین و پررونق‌ترین شهر دنیای زمان خود تبدیل شده بود

هخامنشیان: پایتخت تابستانی، ضرابخانهٔ هخامنشیان، صدور نخستین فرمان حقوق بشر به دست کوروش کبیر و ملجا استر و مُردِخای تا در نهایت آمدن نام همدان به نام احمتا در تورات عهد عتیق…

سلوکیان: اقامتگاه حکومتی جانشینان اسکندرمقدونی که حدود یک سده بر قسمتی از ایران تجزیه شده حکومت داشتند.

اشکانیان: پایتخت تابستانی

ساسانیان: پایتخت تابستانی

سلجوقیان: در سده ششم هجری سلجوقیان مرکز خود را از بغداد به این شهر منتقل کردند و مدت پنجاه سال این شهر پایتخت سلجوقیان بود

زندیان: علی مرادخان -خواهرزاده کریم خان- والی همدان شد که پس از مرگ کریمخان ادعای استقلال طلبی داشت و همدان را مرکز و پایتخت خود قرار داد. به نام خود سکه ضرب نمود. و شش سالی در برابر شاه قاجار مقاومت کرد.

اکباتان و هفت ویرانی بزرگ:

یک زلزله و شش جاه‌طلب مست از جام قدرت، درست به عدد مجد و شکوه‌ها، وگویی به مکافات روزهای اوج، هریک و هربار آنچنان کمر بر حذف شوکت همدان بستند -و نتوانستند- که نوشته‌اند گویی خون ازلی زندگی در رگهای این شهر جاری است که هر بار به سرعت رو به آبادی ونوسازی می‌گذاشته است. و عجیب نیست اگر بعضی مورخین قدیم نقل کرده‌اند از شیرویه بن شهردار که سلیمان نبی از همدان عبور کرد و زیادی چشمه‌ها و آبهای جاری بدید و بنایی ندید. پرسید سبب چیست که اسباب هست و مسبب نیست. گفتند یا نبی! کس را یارای اقامت در این مکان نیست که برف در آن زیاد فرو می‌ریزد که گاهی به طول نیزه برسد و سرمای شدید به مردم مسلط می‌گردد… و به همین شرح، بعضی مورخین را اعتقاد افتاده است سلیمان پیغمبر این ملک را دعا کرده است و همدان حیات ابدی یافته است…

  • بُختُ‌النَصر: پادشاه بابل و سازنده باغ‌های معلق بابل، که تنگ چشمی وی را سبب حمله و ویرانی هفت حصار هکمتانه نامیده‌اند. گویند او بر اثر شدت خونریزی وسفاکی سالهای آخر عمر را به جنون گذراند.بعدها داریوش هخامنشی شهر را مرمت کرد.
  • اسکندر مقدونی: با حملهٔ کشورگشای یونانی، آخرین بازمانده دولت پارس (داریوش سوم) از مقابل اسکندر گریخت و اسکندر به متعاقب آن به شوش و تخت جمشید دست یافت. در مراجعت در همدان پیروزی خود را جشن گرفت. کشتاری وحشیانه و بی رحمانه به‌وسیله یونانیان در همدان بوجود آمد .
  • مردآویج زیاری: لشکر کشی مردآویج به همدان به بهانه انتقام کشته شدن خواهر زاده‌اش بدست مردم همدان و قتل عام دو روزه‌ای که در آن شهر به راه انداخت، در تاریخ، سخت معروف است و زبانزد. وی از جمله نظامیان حکومت علویان طبرستان بود و از خاندان آل بویه. او قصد بردن شیرسنگی را نیز کرد و چون نتوانست دست‌های آن خرد کرد.
  • زمین‌لرزه مهیب: در زمین‌لرزه سال ۳۴۵ ه ق شهر به تلی از خاک و ویرانه بدل شد و تمثیل کنند که آجری نبود تا بر دیگری برقرار مانده باشد .
  • مغول‌ها: یورشهای بی رحمانه مغولان بدنبال ترکان از سال ۶۱۸ تا ۶۲۷ ه ق به همدان سبب بسیاری ویرانی و آشفتگی گردید. مغولان که از مقاومت ۱۰ ساله همدان به تنگ آمده بودند. پس از دستیابی به شهر آنچنان قتل و ویرانی در شهر به راه اندا ختند که تا سالها شهری به نام همدان وجود نداشت. ساکنین با تجربه این‌بار نیز راه کوهستان در سر گرفتند و از کنار الوند به تویسرکان رفتند. مغول‌ها به تویسرکان نیز حمله‌ور شدند و چنان کردند در آن شهر مصفا که چندصد سال از دایره حیات پاک بود. تا اینکه افراد متواری و سرگردان در کوهها و روستاها ازنو به شهر آشوب زده برگشتند و شهری دیگر ساخته و همدان بازسازی شد. از آن دودمان، تیمور لنگ نیز کشتارها کرد تا آذوقه‌ای در شهر قحطی زده نماند.
  • افغان‌ها :در پی حملهٔ افغان‌ها و سقوط دولت صفوی، همدان سالها در محاصرهٔ لشکر پابرهنگان بی فرهنگ مغول قرار داشت و سرمای زمستانی و ناآشنایی با اقلیم مانع از نفوذ آنها می‌شد تا اینکه فتنه موثر افتاد و شهر سقوط کرد. افاغنه، کینه‌مندانه از سالها انتظار، به مراتب وحشیانه‌تر از آنچه بر اصفهان کردند، شهر و شهریان را نابود کردند ومتواری.:
  • آغامحمد خان قاجار: از میان آن همه مصیبت که بر این شهر قدیمی‌تر از تاریخ رفته و شرحش رفت، همهٔ مسببین ‌ به نوعی انیرانی بودند .یونانی و مغول و ترک‌عثمانی و افغان و… – به استثنای مردآویج-و از دشمن، جز دشمنی توقعی نبوده است. اما خواجهٔ استرآبادی را که اتفاقا از همان خطهٔ مردآویج است را حکایت ستم وبیداد، تلخ‌تر آمد. اگر در کرمان بیست هزار نفر کور کرد در همدان، شهری که با سردمداری خان زند، شش سال او را پشت دروازه‌هایش نگه داشته بود، با شکست دادن مبارزان، به انتقام این ماجرا یک بار دیگر طعم تلخ قتل و غارت و آتش سوزی و دربدری در کوهستانهای زاگرس را به مردم این خطه چشانید. چندان که تا قد بلند کردن شیخ اسدآبادی چندان نامی از همدان در جریان اتفاقات وحوادث نبود. خان قجر، نوهٔ ناخلف شیخ صفی‌الدین اردبیلی، با آن جیغ‌های زنانه‌اش، فرمان سفاکی‌ها داد که بماند به یادگار.

پیشینه تاریخی بعد از اسلام:

در پی ظهور اسلام پس از جنگ نهاوند (۲۳ق /۶۴۴ م)حکمران ایرانی شهر همدان با تازیان صلح کرد،ولی این صلح دوامی نیافت،جنگی درگرفت و شهر به قهر گشوده شد و بعضی ازتازیان در آنجا ساکن شدند و از جمله آنان (بنوسلمه) ریاست شهر را یافت.

از اواسط قرن سوم ریاست شهر بعهده سادات حسنی کوچیده به آنجا قرار گرفت که به‌عنوان علویان و سپس علاء الدوله های همدان حدود چهار قرن این مقام را بطور موروثی داشتند.

همدان را در سده چهارم شهری بازسازی شده وصف کرده‌اند که چهار دروازه با حصارها و سه بازار و خیابان های وسیع داشته و مسجد جامع بر شالوده یک بنای قدیمی (آتشکده)ساخته شده بود.

در سال (۳۱۹ ق/ ۹۳۱ م) مرد آویچ زیاری شهر را تصرف کرد و بسیاری از ساکنان آنجا را هلاک نمود، پس از آن فاجعه در سال (۳۴۵ ق/ ۹۵۶ م) شهر بر اثر زلزله خسارت دید و بعد از آن تا سال (۳۵۱ ق /۹۶۲م) کشمکش های مذهبی جان بسیاری از مردم را گرفت.

در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم همدان پایتخت حکومت بوییان جبال بود که خاندان کاکویه آن را تصرف کردند و ترکمان غز آنجا را در سال چهار صد و بیست قمری تاراج نمودند و از نیمه سده پنجم ترکمانان سلجوقی بر آنها چیره گشتند و در سده ششم با تجزیه امپراتوری آنها همدان پایتخت سلاجقه عراق عجم شد و از شکوه و رونق خاصی برخوردار گردیدو آثار چندی مانند گنبد علویان از آنها باقی مانده است.

تازش مغولان به همدان طی سالهای ۶۱۸ و ۶۲۱ آنجا را همچون دیگر شهرهای آباد و بزرگ ایرانزمین یکسره دستخوش ویرانی ساخت. بیشتر مردم در دفاع قهرمانانه جان خود را باختند و بعداً شهرکی در حومه شمالی شهر بنام همدان نو، پا گرفت.

در عهد ایلخانان این شهر تا حدی اهمیت سابق را باز یافت. هلاکوخان آنجا را آمادگاه کرد و اباقاخان در همانجا مرد،در زمان وزارت خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی(۶۴۵و الی ۷۱۸ ق) این شهر از توجهات آن وزیر بهسازگر و دانشمند برخوردار شد، اما در دوره های تیموری و ترکان باز از تهاجمات برکنار نماند.

در عهد قراقویونلوها همدان جزو قلمرو علی شکر ترکمان شد و با استقرار حکومت صفویان این شهر یک چند، رونق گذشته به آن باز گشت ولی همواره در معرض تجاوز و تهاجم سربازان عثمانی بود و در سده های ۱۱ و ۱۲ ویرانی دید و ساکنان آن به هلاکت رسیدند از جمله در سال

(۱۱۳۶ق) که احمد پاشا عثمانی حکمران بغداد این شهر را به طرز وحشیانه ای تسخیر کرد که باز مردم همدان چنان دلیرانه و قهرمانانه پایداری کردند که در برابر مغولان کرده بودند و تقریباً همگی شهید شدند، جز شمار اندک از آنها زنده نماند

تا هشت سال بعد که نادر شاه افشار همدان را از تصرف عثمانی‌ها درآورد و لشکریان آنها را تا بغداد عقب راند.

در دوره زندیه همدان در دست امیران آن خاندان می‌‌گردید و ظهور طایفه قراگوزلوها در عرصه سپاهیگیری و سیانت در همدان از آثار همین دوره است.

آقامحمدخان قاجار در سال (۱۲۰۵ ق)همدان را تسخیر نمود و قلعه قدیمی شهر واقع بر تپه مصلی را ویران کرد،بعدها در دوران قاجاریه رونق تجارتی شهر طی عصر قاجاریه بر حسب موقعیت سیاسی و جغرافیایی آن تا حدی بازگشت،اما اهالی همواره مورد ستم و آزار خوانین قراگزلو بودند چندان که نهضت های مردمی علیه آنان در آنجا پدید می‌‌آمد.

آثار باستانی جزایر خلیج فارس (۱)

جزیره خارک:

جزیره خارک یکی از شمالی ترین جزایر خلیج فارس به شمار میرود که قدمت آن به بیش از ۶۰۰۰ سال می رسد.
طول این جزیره حدود ۸ کیلومتر و عرض آن در حدود ۴ کیلومتر و مساحت آن ۲۸ کیلومتر مربع است و تا بوشهر ۵۷ کیلومتر فاصله دارد.
این جزیره سرزمینی مرجانی است که زمین شناسان پیدایش آن را به ۱۴ هزار سال پیش نسبت می دهند. جزیره خارک در نقطه ای سوق الجیشی در امتداد راه دریائی بنادر باستانی مهمی چون سیراف; لیان; سینیز; مهرویان قرار داشت.
به دلیل موقعیت حساس خارک در دوره باستان که به عنوان شمالی ترین پایگاه دریائی قوم پالمیران به شمار می رفت و همچنین توسعه فعالیت های نفتی و ساخت و سازهای گستردهای که در این جزیره در حال انجام است، هیاتی به سرپرستی حمید زارعی کارشناس ارشد باستان شناسی سازمان میراث فرهنگی; صنایع دستی وگردشگری استان بوشهر اقدام به بررسی و شناسائی کامل جزیره کرد.
این بررسی ها هدف شناسائی آثار باستانی و نمونه برداری سطحی جهت دستیابی به اطلاعاتی در زمینه الگوهای مختلف زندگی انسان باستان; از اول آذر آغاز شد.
محور بررسی از پلاز کارگری واقع در منتهیالیه شمال جزیره; آغاز شد و طبق برنامه مسیرهای فضای سبز; حاشیه دانشگاه آزاد; محوطه پیرامون هتل ۹۰ خوابه شرکت نفت; نواحی بیرونی شرکت فلات قاره; محوطه پیرامون طرح متانول; باغ ولایت; حاشیه شمالی و شرقی بقعه میر محمد حنفیه و حاشیه ساحلی به صورت سیستماتیک مورد بررسی قرار گرفت. در این پژوهش بیش از ۲۰۰ اثر باستانی مورد بررسی و مطالعه قرار گرفت.
این آثار شامل مواردی چون چاه; آب انبار; قنات وسیستم های آبیاری; گور معبد; گوردخمه;استودان;قبور دوره اسلامی; بقعه و امامزاده; کلیسا; آتشکده; چهار طاقی و تپه باستانی است.
ترکیب کلی آثار کشف شده به دو دوره تاریخی و اسلامی تقسیم بندی می شود.
غالب آثار مربوط به دوره ساسانی است که به صورت قنات; چاه; آب انبار; گور دخمه; استودان; آتشکده; چهار طاقی وکلیسا که در مناطقی همچون نواحی باغ پیرمرد; باغ نصر; بخش شرقی بقعه میر محمد حنفیه; سواحل غربی جزیره دیده می شود.
قدیمی ترین اثر باستانی دو تخته سنگ ضربی; شبیه قبور دلمن مربوط به هزاره اول پیش از میلاد بوده که نزد مردم مشهور به دو دخترون است.
کشف سفالینه هائی با نقش مشخص و همچنین قطعات چینی با نقش و نگار گل و پیچک; حاکی از این است که این جزیره زیستگاه مردمی بوده است که با کشورهای شرق آسیا همچون چین; هند ارتباط داشته اند.
به نظر می رسد در دوره ساسانی; جزیره از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده زیرا در بخش وسیعی از جزیره سفال شاخص ساسانی به چشم می خورد.
احتمالا در دوره ساسانی فقط چند نقطه از جزیره را مد نظر داشته اند.
این نقاط را با توجه به آثار موجود می توان به خوبی مشخص کرد. به نظر می رسد صخره کم ارتفاعی که در بخش شرقی بقعه میر محمد حنفیه به طول ۲۰۰متر و عرض ۲۰متر قرار گرفته در دوره ساسانی از اهمیت بالائی برخوردار بوده; زیرا بخش اعظمی از آثار دوره ساسانی از قبیل دخمه; گور معبد; آتشکده;چهار طاقی و قبور سنگی در حاشیه و بر روی این صخره ایجاد شده است.
در این پژوهش با سفال های شاخصی چون سفال هایی با نقش خطوط مواج درون کادری با نوارهای باریک وسفالهائی با نقش خطوط متقاطع مربوط به دوره ساسانی برخورد شد.
همچنین چندین قطعه چینی آبی و سفید که به صورت پراکنده در حاشیه ساحلی و بخش مرکزی جزیره بخصوص در ضلع شمالی دانشگاه آزاد اسلامی کشف شد که حکایت از ارتباط تجاری با چین; هند وسوماترا دارد.
به رغم اینکه دو تخته سنگ ضربی (دلمن)مربوط به هزاره نخست پیش از میلاد که پیشتر در جزیره موجود بوده و به عنوان قدیمیترین اثر باستانی جزیره به شمار می رفت;می توان ادعا کرد آثار مهم و به خوبی شناخته شده در این ناحیه مربوط به دوره ساسانی است که مشخصات ویزه خود را داراست.

جزایر قشم – هرمز:

قلعه پرتغالی ها – در انتهای شمال شرقی جزیره قشم یک قلعه قدیمی و مخروبه وجود دارد . این قلعه را درسال ۱۰۳۰ هجری قمری ( ۱۶۲۱ میلادی ) به دستور پادشاه اسپانیا درمسیر بندرقشم ساخته اند . این قلعه در سال۱۶۲۲ به دست سپاهان ایران فتح گردید و تا امروز نیز آثار دیوار خارجی آن باقی مانده است . قلعه مذکور دو حصار و برج هایی در چهارگوش دارد . در پشت حصار بیرونی قلعه ، خندقی وجود داشته که اینک پر شده است . دیوار سازی قلعه با سنگهای مرجانی و سنگ لاشه و ملات گچ و ساروج به شکل بناهای عهد ساسانی انجام گرفته است .
در میان خرابه های قلعه هنوز تعدادی لوله زنگ زده توپ وجود دارد : چهار لوله از این لوله ها را در اطراف در ورودی پاسگاههای قدیمی شهر قشم و لافت نصب کرده اند و چند لوله توپ دیگر نیز به بندرلنگه حمل شده است .

قلعه هرمز-این قلعه که در ضلع شمالی جزیره هرمز و درساحل دریا قرار دارد ، مهمترین قلعه باقی مانده از روزگار تسلط پرتغالیها برسواحل و جزایر خلیج فارس است . این قلعه به فرمان ( آلفونسو آلبوکرک )‌ دریانورد پرتغالی در سال ۱۵۰۷ میلادی ، در محلی موسوم به ( مورنا ) احداث شد . قلعه به شکل چند ضلعی نامنظم است . ساختمان آن بسیار محکم است و دیوارهایی به قطر ۵/۳ متر با چند برج به ارتفاع ۱۲ متر دارد . تاسیسات قلعه شامل انبارهای تسلیحات ، آب انبار و اتاق هایی باسقف هلالی است . در زمان شاه عباس که استعمار پرتغالی ها درایران خاتمه داده شد ، این قلعه به دست امام قلی خان از سرداران شاه عباس فتح گردید علاوه بر قلعه های مذکور ، آثارو بقایای قلعه های شهرهای میناب و جاسک نیز از بقایای سایرقلعه های استان است.

شهر قدیـمی خــربز : اخیرا هنگام حفاری های باستان شناسی در جزیره قشم آثار یک شهر قدیمی کشف شد . این شهر که تا قرن چهارم هجری قمری شهری آباد بوده است به دوره ساسانیان مربوط است . در حفاری های انجام شده ، سفالینه ها و آثار بسیاری از محل به دست آمده است . طول تقریبی شهر خربز هفت کیلو متر است و از منابع آب شیرین برخوردار است .

اسکله باستانی بندر لافت – در بندر لافت ، آثاراسکله ای وجود دارد که به دوران مادها ، هخامنشیان و ساسانیان مربوط است . طول این اسکله ۱۳۰ متر و ضخامت اصلی کف آن ۷ متر و دیوارهای روی اسکله ۳ متر می باشد که باسنگهای لبه دار ساخته شده است .

تپه کولغان قشم – بالای یکی از تپه های کولغان ، آثار معماری و آبراهها ( کانالهای) سالمی بادیوارهای سنگی به طول بیش از صد مترباقی مانده است که نوعاً جالب توجه هستند .در قسمت دیگری از قبرستان منظمی با قبرهایی در دردیف و با فاصله دومتراز یکدیگر وجود دارد . نشانه های باقی مانده از اتاقک های مجاور تپه گویای آن است که این محل احتمالاً بازاری بوده که رونق بسیار داشته است . در کنار این ویرانه ها سه حوض حفر شده در داخل سنگ وجود دارد که بزرگ ترین آنها ۱۲ متر و طول ۴ متر و عرض دارد . درخت کنار تنومند و زیبایی نیز در جوار آن قرار دارد . تپه های کولغان مشرف بر دریا و سد خاکی ( بالاتل ) هستند و از زیبایی و چشم انداز بسیار جالبی برخوردارند . عده ای معتقدند که این مکان نیایشگاه ناهید بوده است .

آب انبــارها و چـــاهها:
محدودیت منابع آب شیرین در استان هرمزگان موجب گردیده است ، مردم محلی و مهاجمان برای ذخیره آب شیرین ، آب انبارها و چاههایی را احداث کنند که مشخصات برخی از آنها در پی می آید :
آب انبار بی بی – اولین برکه آب شهر قشم در سال ۱۲۰۲ هجری قمری به وسیله زن خیرونیکو کاری به نام صوغیه همسر شیخ عبدالله حاکم وقت قشم ساخته شده است . سقف این برکه که به آب انبار معروف است بارها تجدید بنا شده است و درحال حاضر پس از دویست سال هنوز به نام برکه بی بی مورد استفاده مردم بومی است . این آب انبار از حیث معماری جالب توجه است .

آب انبار خربز- در کنار شهر باستانی خربز در جنوب جزیره قشم حدفاصل بین شهر و یک نیایشگاه مهری یک مخزن بزرگ آب مربوط به دوره ساسانیان وجود دارد . این برکه مدت ها مخروبه بود و لی در سالهای اخیر به نحو بسیار مطلوبی باز سازی شده است .

چاه پرتغالی ها – معروف به چاه قدیمی استان هرمزگان چاه پرتغالی ها است . این چاه در حال حاضر در محوطه نیروگاه برق قشم در سربندر قشم واقع شده است .

چاههای بندرلافت – در پشت قلعه لافت و در داخل گودال مجاور قلعه به تعداد روزهای سال کبیسه ۳۶۶ چاه کم عمق برای جمع آوری آب باران حفر شد ه اند . برخی از محققین معتقدند این چاهها مربوط به دوران هخامنشی و ساسانی است.

تاریخچه شهر ساری

شهر ساری:

در مورد تاریخچه ی شهر ساری نظرات مختلفی وجود داره.مثلآ بسیاری از مردم ساری این طور فکر می کنن که شهر ساری رو شاهزاده ای به نام سارویه بنا کرده که به مرور زمان نامش از سارویه به ساری تغییر کرده اما نظر برخی مورخان از جمله آقای حسین اسلامی (نویسنده کتاب تاریخ ۲۵۰۰ ساله ساری )متفاوته. متن زیر که از این کتاب تلخیص شده اگر چه کمی طولانی به نظر می رسه اما به نظر من ارزش خوندن داره.

تاریخچه شهر ساری

به طور دقیق تاریخ به وجود آمدن ساری را نمی‌توان تشخیص داد زیرا در کهن‌ترین آثار مربوط به ماقبل تاریخ نوین جهان نیز نام آن بوده است ولی قدر مسلم آنکه بدون هیچ تردیدی نظام شهری آن به بیش از ۲۵۰۰ سال می‌ رسد. بر اساس شاهنامه فردوسی توسعه بنای آن را به اسپهبد طوس پور نوذر به دلیل به جا گذاردن یادگار پدرانش (منوچهر، ایرج، فریدون) نسبت می دهند، و بر اساس روایت تاریخ نویسان یونانی در زمان هخامنشیان پایتخت تمدن هیرکانیا و به نام زادراکارتا بوده است ( منابع ایرانی در جنگ ها از بین رفته اند ). پس از حمله اسکندر مقدونی آن شهر در آتش با خاکستر یکسان گردید (این اقدام اسکندر به واضح نشان از وجود تمدن پیشرفته آن زمان در آن شهر را می دهد) و طبق سیاست های اسکندر مقدونی شهری جدید در کنار آن ساخته گشت و نام آن را تمبراکس (سیرینکس) که نام یکی از سرداران سپاه اسکندر بود نهادند. شایان ذکر است که بنای آن شهر حدود ۱۲ کیلومتر با بنای شهر کنونی ساری فاصله داشت و در نزدیکی روستای اسرم کنونی ساخته گشته بود. بر اساس تحقیقات باستان شناسان در زمان ساسانیان تمدنی بزرگ در این ناحیه بوده است. چنانکه در زمان احداث خط راه آهن و حفاری های مربوط به آن کوزه ها و سفالهای مربوط آن زمان بدست آمد.

براساس برخی مستندات تاریخی فرخان بزرگ در سال ۵۶ ه.ق. ساری را که برای مدت زمان طولانی مورد توجه واقع نگردیده بود را به کلی مرمت و بازسازی کرد بطوری که حتی بنای ساری را به وی نسبت می‌دهند. مدتی پسر فرخان حاکم ساری بود و پس از آن بدلیل تهاجمات دشمنان فرخان بزرگ، وی این دیار مرکز حکومت خویش نهاد. تا قرن دوم هجری دین مردمان آن زرتشتی بود و در آن سال ها سپاه خلیفه عباسی توانست به ساری حمله کرده و بدین جهت مردم را مسلمان نمایند ولی پس از رفتن آنها بدلیل ظلم و ستم خلیفه مردم باری دیگر به دین زرتشت پناه بردند تا آن جا که نمایندگان و مبلغان دین اسلام از طرف امام جعفر صادق توانستند با ایجاد گرمی و محبت در بین مردم آنان را به اسلام و مذهب شیعه بگروایند و بدین دلیل مذهب مردم مسلمان ساری از همان ابتدا شیعه بوده و است؛ در سال ۱۳۶ ه.ق. ملامجدالدین از طرف امام صادق به ساری آمد و پس از آن حضرت یحیی پور یحیی و حضرت سجاد و حضرت عباس از فرزندان امام موسی کاظم به ساری آمدند و در بین مردمان زندگی کردند و در این دیار درگذشتند.

کارن بزرگ؛ پادشاه طبرستان

ساری زمانی تحت فرمانروایی اسپهبد قارن (کارن) بود و به دلیل افتخارات بزرگی که او برای طبرستان آورد پس از گذشت چندین قرن هنوز از خاطره ها بیرون نرفته و یکی از خیابان های ساری به پاس زحمات بزرگ او بدین نام است(خیابان قارن که در مرکز شهر ساری قرار دارد و از پر رونق ترین نقاط ساری است) و پس از آن مازیار پور قارن حکومت کرد که او نیز مردی بزرگ بود و اقدامات نیک وی هنوز هم پابرجاست، سپس حاکمان منصوب یعقوب لیث صفاری و امیر اسماعیل سامانی تا سال ۲۹۸ در ساری حکمرانی کردند تاآنکه در آن سال روس ها ساری را به آتش کشاندند و پس از آن حکومت در دست آل زیار که اهل تسنن بودند و آل بویه که اهل تشیع بودند قرار گرفت تا سال ۴۲۶ که سلطان محمود غزنوی به ساری آمد و بسیاری از شهر را ویران نمود و آخرین نماینده غزنویان در ساری (رستم شاه غازی) تا به سال ۵۵۸ حکمرانی کرد، اومدرسه مرقدعلاءالدوله ( همان جایی که هم اکنون مسجد شاه غازی واقع است) را تجدید بنا نمود. بهنگام حمله مغول حسام الدین اردشیر از سلسله کینخواریه بجهت آنکه بتواند در برابر مغول ها مقاومت نماید پایتخت خویش را از ساری به آمل برد؛ پس از مغول ها مرعشیان که در اصل عرب بودند بر ساری حکم رانی کردند تا سال ۷۹۵ ه.ق. که تیمور به ساری حمله کرد و دستور قتل عام مردم را صادر نمود و با خاک یکسان کرد. پس از مرگ تیمور دگربار مرعشیان آمدند و پس از آن حکمرانی ساری در میان چند خاندان بود تا آن که سلسله آل جلاویه بر سرکار آمدند.

ساری در دوره صفوی

شاه عباس صفوی علاقه فراوانی به آباد کردن مازندران داشت و او دهکده طاهان در شمال شهر و نزدیکی ساحل دریا را شهر کرد و آن را مرکز مازندران کرد؛ پیتر دلاواله جهانگرد معروف ایتالیایی که به سال ۱۰۲۵ ه.ق. ساری را دید و یک شب در آن اقامت گزید درباره ساری چنین نگاشته است: « ساری حصار ندارد و تا چشم می‌بیند باغ های میوه و خصوصا مرکبات در آن بسیار فراوان است جالب آن جاست که سقف بسیاری از خانه ها مرکب از ساقه خشک غلات و گل مال است و فقط برخی از خانه ها سقف سفالی دارند، مردمانی بسیار مهربان دارد و آنان کمال لطف و محبت را نسبت به من روا داشتند؛ فردای آن روز به قصد عزیمت به فرح آباد که شاه در آن جاست ساری را ترک کردیم، چهار فرسنگ بین ساری و فرح آباد راه بود و فرح آباد با دریا دو مایل فاصله داشت و در میان راه اثرات درختان تازه قطع شده را می‌دیدیم و کارگران مشغول سنگ فرش جاده بودند وقتی به فرح آباد رسیدیم خبردار شدیم که شاه در آن جا نیست و شاه که نمی‌تواند در یک مکان ثابت بماند به دو فرسنگی غرب فرح آباد رفته بود.» و اما فرح آباد آن شهر زیبایی که شاه عباس بنا کرد عمر زیادی نداشت و در حمله شبانه روسها به آتش کشیده شد و پس از آن ساری باری دیگر مرکز مازندران گردید؛ پس از قتل نادرشاه، محمد حسن خان قاجار که توانست حکومت مازندران را به دست گیرد دستور داد تا از استرآباد تا شهسوار راه سنگ فرش را تعمیر کنند و او پلی بروی تجن کشید که به پل محمدحسنخانی مشهور گشت البته بعدها در اثرزلزله خراب شد ولی بخشی از ستون های پل مخروبه هنوز هم در کنار پل فعلی تجن باقی است.

 

کشف سازه تولید شراب در تنگه بلاغی

کشف سازه تولید شراب در تنگه بلاغی:

بنیاد پژوهشی پارسه و پاسارگاد قصد دارد به منظور حفظ نمونه‌ای از سازه‌های تولید نوشیدنی عهد ساسانی در تنگه بلاغی، مولاژ دقیقی از کاملترین سازه بدست‌آمده در محوطه شماره ۶۴ تهیه کند.

حسین عباسی‌مهر”، مدیر داخلی مجموعه جهانی پاسارگاد دراین‌باره به میراث خبر گفت: «سازه‌های تولید نوشیدنی بدست آمده از عهد ساسانی در تنگه بلاغی به علت بودن در زمین و سنگین بودن قابل انتقال نیست و از آن‌جایی که این سازه‌ها بسیار اهمیت دارند، مولاژی از روی کاملترین سازه بدست‌آمده تهیه می‌شود

باستان‌شناسان با مطالعه سازه‌های بدست‌آمده در تنگه بلاغی که قدمت آن به دوره ساسانی می‌رسد دریافتند که از این سازه‌ها برای تولید شراب استفاده می‌شده است.

عباسی‌مهر به CHN گفت: «در حال حاضر مشکل بودجه مانع از آن می‌شود تا بتوانیم این کار را انجام دهیم. از سوی دیگر همچنان به دنبال شخصی هستیم که بتواند به بهترین شکل ممکن مولاژ را تهیه کند

این سازه‌ها در محوطه ۶۴ کشف شده است. این محوطه در مجاورت رودخانه واقع و از دو بخش جنوبی و شمالی تشکیل شده است.

سازه‌های شراب سازی در بخش جنوبی که به رودخانه نزدیک‌تر است کشف شده‌اند و احتمال آن‌که با شروع بارندگی‌های پاییزی به زیر آب برود زیاد است.

این در حالی است که عباسی مهر از سالم ماندن این سازه‌ها خبر می‌دهد و می‌گوید: «این سازه‌ها در ارتفاع بالاتری قرار گرفته‌اند و هنوز برای تهیه مولاژی از آن‌ها زمان هست.

سد سیوند اوایل امسال و در پی سفر احمدی نژاد به استان فارس آبگیری خود را آغاز کرد و تا کنون برخی محوطه‌ها از جمله محوطه ۱۳۱ که نزدیک سد بود و قدمت آن به ۷ هزار سال قبل مربوط می‌شد غرق شده است!!!

همچنین بنیاد پژوهشی پارسه و پاسارگاد در پی اقدامی، برای نخستین بار دو سازه خشتی را که دو کوره پخت سفال مربوط به ۷ هزار سال پیش است در تنگه بلاغی جابجا کرد و به پاسارگاد برد.

تنگه بلاغی در پی سه فصل و حدود سه سال مورد کاوش‌های باستان‌شناسی قرار گرفت.

از جمله این کاوش‌ها تیم مشترک ایران و لهستان به سرپرستی علی اسدی و باربارا کاییم بود که منجر به کشف سازه‌های شراب سازی عهد ساسانی شد.

نبرد ترموپیل ( خشایارشا با لئونیداس )

نبرد ترموپیل:

نبرد ترموپیل یکی ازنبردهای ایران و یونان است که در سال ۴۸۰ پیش از میلاد در تنگه ترموپیل (Thermopylae)٬ بین سپاهیان لئونیداس (Leonidas)٬ پادشاه اسپارت و سپاهیان خشایارشا در گرفت.
مدارک این جنگ متأسفانه یکطرفه‌است زیرا هر چه ما در بارهٔ این جنگ می‌دانیم مطالبی است که هرودوت تاریخ‌نویس یونانی ذکر کرده‌است و در مدارک شرقی کلمه‌ای وجود ندارد و از ارقام و نوشته‌های هرودوت نیز برمی‌آید که او مطالب خود را از یونانیهای دیگر گرفته و متأسفانه چون گفتهٔ طرف مقابل در دست نیست مدارک او همه جا گزافه‌گویی بلامعارض است.
رویدادهای پیش از نبرد
داریوش کبیر در سال‌های پایانی عمر خود به یونان لشکرکشی کرد. در این زمان بخش بزرگی از آسیای کوچک جزو قلمرو ایران بود. با این حال٬ تعدادی از فرمان‌روایان آن نواحی سر به شورش برداشته بودند. در این شورش٬ شهرهای یونانی-که مشهورترین آنها آتن و اسپارت بودند،دست داشتند. شورشیان بهمراهی یونانیان ساکن آسیای کوچک و آتنی‌ها سارد را در محاصره گرفتند و چون سپاهی در آن نبود تسخیرش کردند. داریوش به یونان لشکرکشی کرد تا به تنبیه شورشیان بپردازد. هنگامی که سپاهیان او به آتن رسیدند٬ مردم آتن به پایداری پرداختند. در این نبرد که به نبرد ماراتن معروف است٬ آتنی‌ها توانستند از سقوط شهرشان جلوگیری کنند. داریوش به سپاهیان دستور داد تا باز گردند. او قصد داشت سال بعد دوباره به یونان لشکرکشی کند اما بعد از مدتی درگذشت.
همزمان با روی کار آمدن خشایارشا٬ پسر و جانشین داریوش٬ خشایارشا تصمیم گرفت نقشهٔ پدر را برای حمله دوباره به یونان عملی سازد.
آغاز نبرد
در سال ۴۸۰ پیش از میلاد ، خشایارشا به یونان لشکر کشید. پس از ورود شاه ایران به نزدیکی ترموپیل٬ شاه چهار روز جنگ را عقب انداخت و روز پنجم مادها و کیسس ها را فرستاد که یونانیها را زنده گرفته نزد او آورند. آنها با حمله خود کاری از پیش نبردند. پس از آن پارسی‌ها را مأمور کرد. آنان که موسوم به جاویدانها بودند نیز نتوانستند کاری از پیش برند چه هم اسپارت ها خوب می‌جنگیدند و هم محل موافق جنگ نبود. سرانجام یکنفر یونانی ملیانی افی یالت(Ephialte) پسر اوری دم(Eurydeme) بطمع پاداش بزرگ نزد خشایارشا رفت و گفت راهی است که از آن می‌توان پیش‌رفت و به ترموپیل درآمد. خشایارشا با شعف بسیار پیشنهاد افی‌یالت را پذیرفت و هی دارنس مأمور شد تا از آن راه برود چون شب دررسید و چراغها روشن گشت پارسی‌ها حرکت کردند. این کوره‌راه از رود آسپ شروع میشد و به آلپن (Alpene) شهر اول لکریها می‌رسید. پارسی‌ها پس از عبور از آسپ در تمام شب در کوره‌راه حرکت کردند و در طلیعه صبح به قلهٔ کوه رسیدند. در اینجا هزار فوسیدی حفاظت می‌کرد و چون ایرانیان به آنها رسیدند باران تیر به آنها باریدن گرفت و سرانجام آنها فرار را بر قرار ترجیح دادند. هی‌دارنس پس از این فتح از قلهٔ کوه سرازیر شد و به مدافعین ترموپیل حمله برد. فرمانده ترموپیل لئونیداس چون دید که سپاهیان او مرگ را رویاروی خود می‌بینند عده‌ای (بقول هرودوت «سیصد تن»؟ از اسپارتی‌ها و چهار یا پنج هزار نفر یونانی) را برداشت و به بقیه فرمان داد که بهر کجا می‌خواهند بروند. باری بقول هرودوت تسپیان ها و اهالی تب با لئونیداس ماندند.
صبح حملهٔ ایرانیان آغاز شد و با وجود مقاومت شدید اسپارتها عاقبت لئونیداس با همه سپاهیان خود کشته شد و از ایران نیز مردان نامی چون دو پسر داریوش ، آبراکوم و هی پرانت بخاک افتاد . گفتنی است به نقل از هردوت که خشایار شاه شجاعت این مردان را ستود و به احترام این کشتگان به شهر اسپارت امان داد. چون لشکر اسپارتی شکست خورد اهالی تب که در جنگ شرکت داشتند دست بسوی ایرانیان درازکردند و گفتند ما مجبور بودیم که چنین بجنگیم. در همین اوان جنگ‌های دریائی زیاد در ناحیه آرتی میزیوم (Artemisium) واقع شد که سرانجامی جز غرق چند کشتی چیز دیگر نداشت و ضمناً نیز سپاهیان ایران یک یک شهرهای سر راه خود را گشود تا به آتن سرازیر شد. از زمان حرکت خشایارشا از هلس پونت تا ورود او به اتیک (ناحیه‌ای است که آتن در آن قرار دارد) چهار ماه طول کشید و چون خشایارشا به آتن رسید شهر را خالی یافت و فقط عده‌ای از آتنی‌ها به آکروپولیس پناهنده شده بودند و خزانه‌داران آن و عده‌ای از فقرا که نتوانستند از شهر بیرون روند در شهر مانده بودند. این‌ها به ارگ شهر پناه بردند و آن را با چوبهایی محافظت می‌کردند. پارسی‌ها برای تسخیر ارگ در تپه‌ای محاذی آنجا گرفتند و از آنجا تیرهای خود را با نخهای کتان می‌پیچیدند و آتش زده بشهر می‌انداختند. بدین منوال آتش بشهر روانه می‌کردند و استحکامات را در می‌نوردیدند. مردمان آتنی در این موارد چاره‌ای نداشتند جز آنکه با انداختن سنگهای بزرگ خود را از خطر حمله کنندگان محفوظ دارند. باری محاصره بطول انجامید تا اینکه چند نفر از پارسی‌ها از جایی که بواسطهٔ استحکام طبیعی نگهبان نداشت بالا رفته داخل ارگ شدند پارسی‌ها پس از ورود بشهر دروازه‌ها را بازکردند و آتنی‌ها نیز پاره‌ای خود را کشتند و پاره‌ای دیگر به معبد آکروپولیس پناه بردند و سرانجام سپاه ایران آتن را به تصرف درآورد و معبد آکروپولیس در زمان جنگ نابود شد ولی خانه‌های شهر به دستور خشایارشاه به سربازانش سالم ماند.

کاوشهای باستان شناسی در شهر باستانی هگمتانه۱۳۶۲-۱۳۶۹

شهر باستانی هگمتانه:

 در حدود ۳۸۵ کیلومتری غرب شهر تهران و در دامنه رشته کوههای مرتفع الوند شهر همدان قراردارد. ارتفاع آن از سطح دریا ۱۸۱۳ متر می باشد . شهر همدان بین مدار ۲۵-۳۳ درجه و ۴۵-۵۵ دقیقه عرض شمالی و ۴۷-۴۹ درجه و ۳۴-۳۶ دقیقه طول شرقی نصف النهارگرینویچ واقع است ارتفاع بلندترین قله آن موسوم به الوندکه در۱۸کیلومتری جنوب شهر همدان می باشددارای ۳۸۷۴ متراست و رودخانه مهمی مثل خاکسور، قره چای ، همه کسی و سیمینه رود از دامنه این کوهستان جاریست .

 تپه هگمتانه به صورت بیضی شکل در مرکز شهر همدان دیده می شود . خیابان اکباتان که از میدان امام آغازمی شود تپه را در جهت شمال – جنوب به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم می کند . و پس از رسیدن به میدان هفت تیر به طرف غرب بلوار علویان کشیده شده که تا میدان عین القضاه ادامه یافته و مجددا” تپه را به دو قسمت شمالی ، جنوبی تقسیم می کند . از خیابان شهداء ( شورین سابق ) در منطقه جنوب شرقی تپه هگمتانه اخیرا” بلواری بنام هگمتانه کشیده شده که این بلوار دامنه شرقی تپه هگمتانه را به طرف شمال تا میدان هگمتانه دور زده و از آنجا به بلوار علویان به صورت یک بلوار کمربندی متصل می شود و قراراست این بلوار محوطه جنوب غربی تپه هگمتانه را دور زده و از آنجا به خیابان اکباتان متصل شود .

  هر چند محدوده فعلی تپه هگمتانه حدود ۲۵ هکتار می باشد ولی بنظر می رسد که هنوز بقایای بیشتری از تپه باستانی هگمتانه در زیر شهر جدید همدان مدفون باشد .

 ارزش و  اهمیت  تپه هگمتانه  از آنجا  ناشی می شود که احتمال وجود شهر گمشده باستانی (( هگمتانه ) ) یا (( اکباتانا )) مرکز حکومت کشور ماد در درون آن می رود . قوم ماد که از حدود اواسط قرن ۸ قبل از میلاد قدرت سیاسی را در محدوده غربی ایران به دست گرفته بود بنا به روایت تاریخ تا روی کار آمدن سلسه هخامنشیان در حدود  ۵۲۰  قبل  از میلاد بر سر قدرت  باقی می ماند . در طول  این مدت که دو  قرن طول  می کشد  پادشاهی  چون  دیاکو  (  ۶۷۵-۷۲۸ قبل از میلاد  )  ،  فری ورنیش  ( ۶۵۳-۶۷۵ قبل از میلاد ) ، کیاکسار ( ۵۸۵-۶۲۵ ق. م ) و ازدهاک ( ۵۵۰ – ۵۸۵ قبل از میلاد ) در این منطقه حکومت کردند .

  معروفترین  و  مهمترین  پادشاه  مادها  کیاکسار  بود که با کمک  بابلیها  توانست  بر پادشاه آشور (( سین شاریشکون – ساراک ))  غلبه نموده و  بعد از تصرف  نینوا دولت آشور را که در آن زمان بزرگترین قدرت منطقه محسوب می شد منقرض نماید .

   برطبق روایت هرودوت هاکیناوناسی مورخ یونانی ، بینانگذار سلسه ماد ، (( دیاکو )) بوده و بنا به دستور وی شهر (( هگمتانه ))  ( بمعنی محل تجمع )  احداث  و  به صورت  پایتخت کشور  ماد در آمد. این شهر دارای عظمت و شکوه فراوان بوده و نه تنها در دوره ماد بلکه در دوره هخامنشیان نیز به عنوان پایتخت ، آن هم پایتخت تابستانی ، بعد از شهرهای  شوش و تخت جمشید  انتخاب  شد .

   اسکندر  مقدونی  بعد از تصرف  شهرهای اخیر  الذکر شهر هگمتانه  را  نیز  به  تصرف  خود درآورد گویا در هنگام حضور وی در پایتخت مادها و هخامنشیان یکی از سرداران معروف وی به نام هفایستیون فوت می کند.

 وی نیز دستور می دهد تا آرامگاه مجللی  برای  وی  بسازند .  هر چند  تا  کنون  آرامگاه  وی  در همدان کشف نشده ولی وجود یک شیر سنگی در میدان سنگ شیر همدان نشانگر استفاده از این نوع مجسمه ها  در  مدخل  آرامگاه  سردار  یونانی  اسکندر می باشد .

شهر هگمتانه نه تنها در ادوار ماد و هخامنشی و سلوکی مورد توجه خاص بوده بلکه در دوره های دیگر تاریخی ( پارتی ، ساسانی ) و نیز در ادوار اسلامی بنا به نوشته های مورخین بیگانه و اسلامی به عنوان یکی از شهر های مهم ایران مطرح بوده است .

تعدادی از اشیاء کشف شده در شهر هگمتانه:

۱-ظروف شیشه ای (پارتی)                                         ۲- سر گاو سفالی (هخامنشی)    

heghmataneh1heghmataneh2

۳-پیه سوز با لعاب (ساسانی)                                       ۴-مهر سنگی (ماد)

heghmataneh3heghmataneh4

۵-اسکلت (هزاره دوم قبل از میلاد)                             ۶-کاسه سفالی (اسلامی)

heghmataneh5heghmataneh6

۷-کتیبه با خط پهلوی(اشکانی)                                   ۸-سنگ قبر با خط کوفی(سلجوقی)

heghmataneh7heghmataneh8