کار و کارگران در دوره هخامنشیان

کار و کارگران در دوره هخامنشیان:

“هردکاما” که سرکارگر است ؛ بهمراه صد نفر کارگر ؛ با نظارت “وهوکا” در ساختمان پارسه(تخت جمشید) انجام وطیفه می کند ، استحقاق دریافت سه کارشا و ۲ شکل و نیم نقره به عنوان دستمزد را دارد.

ترجمه : استاد عبدالمجید ارفعی

به موجب این لوح‌ها ما امروز می‌دانیم که سازندگان تخت‌جمشید را بردگان تشکیل نمی‌دادند بلکه مردان و زنان آزاده‌ای بوده‌اند که به اندازه تخصص خود و کاری که انجام می‌دادند دستمزد می‌گرفتند. به آنان نه تنها دستمزدی شایسته که گاه پاداش و هدیه و …. نیز پرداخت می‌شده است.

آنان می‌توانستند به هنگام پیمان زناشویی هنگام زایش نوزادی تازه‌رسیده در جشن‌ها و همچنین در بیماری‌ها از این پاداش و کمک هزینه ها برخوردار شوند.

ایرانیان‌ باستان چه‌ جواهری‌ را‌ بیشتر می‌پسندیدند؟

ایرانیان‌ باستان چه‌ جواهری‌ را‌ بیشتر می‌پسندیدند؟

در امپراتوری های چهارگانه ایران (مادها، هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان) نقش جواهرات و سنگ های قیمتی در دستگاه حکومتی و زندگی مردم نقشی پررنگ و همیشگی بوده است به طوری که شواهد نشان می دهد در زمان هخامنشیان، کار با طلاو جواهر به روشی ماهرانه صورت می گرفته است و کشف بازوبندها، شمسه ها، دستبندها، انگشترها، دکمه ها، مهره ها و گردنبند های مزین به سنگ های قیمتی متعلق به این دوره گویای این حقیقت است.
در حکومت اشکانیان نیز این علاقه البته با شدتی بیشتر حفظ شده و حتی صنعت جواهر سازی رونق بیشتری گرفته به گونه ای که استنباط می شود روش اشکانیان در ساخت حلقه ها، تراش سنگ های قیمتی، کمربندها، کلاه ها، آویزها و سنجاق ها به حدی چشمگیربوده که سایر ملت ها نیز از روش آنها در ساخت زیورآلات باارزش پیروی می کرده اند. اما در دوره ساسانیان که بسیاری از هنرهای ایرانی به اوج شکوفایی خود در عهد باستان رسید، توجه به سنگ های قیمتی هم با مهارتی چشمگیرتر از گذشته به زندگی شاهان و مردم وارد شد که امروزه این پیوند ناگسستنی را می توان از پیچیدگی های موجود در مهرها و نشان ها، کیفیت سکه ها و روکش های تزئینی روی تاج ها، به کاربردن سنگ های قیمتی برای آرایش مو، روی ظروف، لباس ها و وسایل خانه و حتی در هنر نقره سازی ساسانیان مشاهده کرد.

جواهرسازی صنعتی بود که ۵هزار سال قبل ایرانی های باستان به آن علاقه داشتند و به عنوان یک شغل پرطرفدار سراغش می رفتند. وقتی هنوز دوره تمدن برنز بود و ساکنان شهر سوخته، از متمدن ترین مردمان جهان به شمار می رفتند.
باستان شناسان در کاوش شهر سوخته مهره های زیادی را پیدا کردند که از سنگ های لاجورد، عقیق، مرمر، فیروزه و دیگر سنگ های گرانبها و نیمه گرانبها ساخته شده بودند. سنگ هایی که تعداد زیادی از آنها از گورستان شهر به دست آمد و نشان داد که ایرانیان باستان در ۵هزار سال قبل به جواهرسازی علاقه داشته اند. صنعتگران  این شهر از طلا و سنگ های گرانبها مهره های بسیار ظریف و شکیلی می ساختند که استفاده تزیینی داشت.
سید منصور سید سجادی سرپرست گروه باستان شناسی شهر سوخته در گفتگو با خبرنگار مهر در زاهدان می گوید: «مطالعه و آزمایش های انجام شده بر روی آثار به دست آمده از کاوش های شهر سوخته به شناسایی مشاغل گوناگون رایج در این شهر چون دامداری، کشاورزی، معماری، مدیریت، صیادی و شکار، سفالگری، فلزکاری، سنگ تراشی، تجارت و پزشکی کمک کرده است. اما یکی از مشاغل ساکنان شهر سوخته در دوران رونق و شکوفایی، مهره سازی و جواهر سازی بوده و مردم این شهر چون جوامع دیگر به زیبایی و آراستگی ظاهر و باطن توجه داشته اند.»
او ادامه می دهد: «مهره سازان شهر سوخته، آماده سازی و ساختن انواع مهره ها از موادی مثل چوب، استخوان، گل، سفال، سنگ و فلز برای مراسم تدفین را برعهده داشته اند.»
به گفته سید سجادی، غنا و تنوع مواد باستانی و فرهنگی در شهر سوخته نسبت به بسیاری از شهرهای باستانی فلات ایران و سرزمین های همجوار بیشتر است و سلسله تپه های وسیع و کم ارتفاع محوطه تاریخی شهر سوخته واقع در ۵۶ کیلومتری جنوب شهرستان زابل برای بسیاری از باستان شناسان و علاقه مندان به تاریخ کهن جهان جذاب و دیدنی است.

۷۱-۱

ایرانی ها چه جواهری را می پسندیدند؟

بیشتر اشیای زینتی پیدا شده در شهر سوخته با سنگ های نیمه بهادار وارداتی مانند لاجورد، عقیق و فیروزه که از معادن دوردست به این شهر وارد می شده ساخته شده اند. سنگ های لاجورد وارداتی توسط صنعتگران این شهر به شی زینتی یا بلوک های تراشیده شده تبدیل و به سرزمین های دور دست آن سوی خلیج فارس صادر می شد. این طور که سرپرست گروه باستان شناسی شهر سوخته می گوید، اشیا و لوازم مدفون در قبور نشان دهنده درجه فقر، غنا و طبقه اجتماعی و در برخی موارد شغل، جایگاه و خواستگاه اصلی فرد است.

۷۱-۲

صنعتگران شهر سوخته قلوه سنگ های عقیق را از بستر رودخانه ها پیدا می کردند و مهره ها را ساییده و به اشکال متنوع استوانه ای، کروی و دیسک تبدیل می کردند. گردنبندها یا دستبندهای کشف شده در شهر سوخته از ترکیب چند سنگ با رنگ های مختلف ساخته می شدند و در ساخت آنها بیشتراز مهره لاجورد، فیروزه و عقیق استفاده شده است.
با این حال، مقدار سنگ ها و مهره های فیروزه ای که در شهر سوخته پیدا شده، بسیار کمتر از لاجورد است. فیروزه هایی که استفاده می شدند، در اندازه های کوچک و حداکثر به بزرگی تخم پرندگان استخراج می شده و نیازی به برش اولیه و قطعه قطعه شدن نداشتند.

۷۱-۳

معماری صخرهای و فلسفۀ پیدایش آن

معماری صخرهای و فلسفۀ پیدایش آن:

پیدایش و فراگیر شدن معماری صخرهای بیشتر در هزارۀ اول پیش از میلاد به وقوع پیوسته است. ازجمله میتوان به معماری صخرهای مادها، مانناها و اورارتوها از سدۀ هشتم پیش از میلاد در نواحی شمال غرب ایران اشاره کرد. به علت فراموش شدن دو تمدن تأثیرگذار دوران باستان، یعنی تمدن اورارتو و ماننا، تا سدههای اخیر تصور میشد که همۀ معماری صخرهای موجود متعلق به تمدن مادهاست.

در معماری صخرهای دوران ماد و ماننا، بخش بیرونی کوه را میتراشیدند و درگاه نامتناسب مستطیل شکلی به وجود میآوردند. بعدها، در طی روند تکامل فنی و هنری درگاه بیرونی آثار کنده شده با مقیاس انسانی و متناسبتر همراه با سرستونهای آزاد و ایوان در نما ایجاد شد. این روند تکاملی در دوران هخامنشی به اوج خود رسید.

ظاهراً این نوع معماری، که به معماری صخرهای مشهور است، ریشه در فرهنگ و سنت هر منطقه دارد. بنابراین، تجلی آن را به صورتهای متفاوت میتوان مشاهده کرد؛ برای مثال، در برخی مناطق در خدمت اعتقادات مذهبی بوده، در برخی دیگر بنابر عادات مرسوم از آن استفاده میشده و در مکان و زمانی دیگر برای سکونت و کاربردهای دفاعی از آن بهره میبردهاند. بنابراین، استفاده از آن به عوامل مکانی و زمانی بستگی داشته. به همین دلیل، دارای جلوههای متعدد و تنوع بسیار بوده است.

دلایل جغرافیایی، مذهبی و نظامی از جمله علل وجودی معماری صخرهای است. این نوع معماری در سرزمین، فرهنگ و هنر ایران از قدمت بسیار برخوردار است. شاید علت مهم ناشناخته ماندن این معماری افزون بر موقعیت جغرافیایی در فلسفه وجودی آن نهفته باشد که در این صورت نیازمند بررسی و مطالعات وسیع برای روشن و مشخص شدن ابعاد آن است. در یک دید کلی معماری صخرهای دارای ویژگیهای زیر است :

– در معماری صخرهای نیازی به مصالح ساختمانی نیست.

– در معماری صخرهای، همانند معماریهای متعارف، نیازی به بنا نیست و مسائل ایستایی و دیگر اصولی که در معماری متعارف به کار میرود در اینجا کاربرد ندارد زیرا همۀ آنها از ابتدا در صخره، که قشری سخت و بهم پیوسته است، به کار رفته است.

– معماری صخرهای استحکام و در نتیجه حالت تدافعی قابل ملاحظهای دارد.

– در معماری صخرهای روش کار بسیار ساده اما اجرای آن مشکل است.

گوردخمه های اورارتوها

اورارتوها در نواحی متصرفی و همچنین در قلمرو اصلی خود آثار معماری صخرهای عظیمی به یادگار گذاشتهاند؛ برای مثال، قلعۀ بسطام، در آذربایجان غربی، دارای دیوارهای قطوری است که قطر آنها به پنج متر میرسد و صخرههای دامنۀ شرقی کوه در وسعتی عظیم تراشیده و تخت شدهاند و در نتیجه، به صورت پله پله درآمدهاند. این قلعه به سدۀ هشتم و هفتم پیش از میلاد تعلق دارد و از لحاظ شکل مهندسی و موقعیت استقرار در مرحلهای ابتدایی به نظر میرسد.

علاوه بر این قلعه آثار صخرهای شگفتانگیز دیگری، با نظام آبیاری و تصفیۀ بسیار پیشرفته، از این تمدن باقی مانده که در حیطۀ این پژوهش نیست. معماری صخرهای، در نواحی گوناگون اطراف دریاچۀ وان در ترکیه و غرب دریاچۀ ارومیه، بیانگر مهارت این تمدن در ساخت چنین بناهایی است.

آرامگاههای اورارتوییها در آذربایجان غربی، که مورد بررسیهای باستانشناختی قرار گرفته، از راستای رودخانۀ ارس تا نواحی شمالی سلدوز نقده، در قسمتهای غرب دریاچۀ ارومیه، به چشم میخورد. این آرامگاهها، که طی بررسیهای موضعی سالهای ۱۳۶۰ – ۱۳۶۳ش مورد شناسایی قرار گرفتهاند، در کوههای آهکی و رسوبی و در مجاورت روستاهای شدی ازتوابع پلدشت، سنگر نزدیک ماکو (شمال سیه چشمه)، چی یا چره از توابع قریه ضیاءالدین، ملحم قرای نزدیک سلماس، اسماعیل آقا در درۀ نازلو، سیدوک یا سیرک در درۀ باراندوز چای، خان دره سی در درۀ معروف به شهدا و ناناز از توابع سلدوز نقده واقع شده و در یک تقسیمبندی کلی در شمال، مرکز و جنوب غربی ارومیه قرار گرفتهاند. بر اساس باورهای عامیانه محل اغلب این اماکن تاریخی را اتاق فرهاد مینامند. در زبان کردی مهابادی، با واژۀ ترکیبی برد (سنگ فرهاد) بردکند (سنگ سوراخ ) یا له شکوت به مفهوم غار نیز از این مکانها یاد می شود.

در ذکر ویژگیهای این گورهای صخرهای باید گفت که برای مقبرهسازان استفاده از یک جهت معین مورد توجه نبوده زیرا سردر سنگی و ورودی این آرامگاهها در منطقه هریک رو به جهتی دارد اما ایجاد سقف به شکل مسطح موردی است که در کلیۀ آنها و بدون استثنا به طور یکسان مراعات شده. گاهی استفاده از پله یا فضای کوچک چهارگوش مقابل مقبره به منزلۀ حیاط و بعضاً تلفیق این هر دو با گور صخرهای معمول بوده و در برخی موارد نیز آرامگاهها به صورت بسیار ساده در دل کوه ایجاد شده است. معماران این گوردخمههای سنگی برای ایجاد یک فضای روحانی از پله استفاده میکردند.

مقبرههای صخرهای بررسی شده در سطح منطقه به شرح زیر است:

۱٫ مقبرههای صخرهای مستقل یا تک واحدی: این مقبرهها تنها شامل یک اتاقک به شکل چهارگوش یا مدور هستند. مقبرۀ صخرهای شمال سیه چشمه و تمام مقبرههای واقع در قارنی یا روک جزو مقبرههای مستقل یا تک واحدی به حساب میآیند.

۲٫ مقبرههای صخرهای تک واحدی پیوسته:این آرامگاههادارای دو اتاقک یا ترکیب اتاقک با حیاط چهارگوش هستند و معمولاً اتاقک دوم در پشت اتاقک اول تعبیه یا به طور جانبی در کنار آن ساخته شده است. در هر دو مورد ارتباط اصلی به وسیلۀ سردر سنگی از طریق اتاقک اول است. مقبرههای صخرهای شدی، مقبرههای صخرهای در اسماعیلآقا و مقبرههای سنگر و خان درسی در این گروه جای میگیرند.

۶۹-۱

۶۹-۲

۶۹-۳

۳٫ مقبرههای صخرهای چند واحدی: در این نوع گورهای صخرهای اتاقک چهارگوش به منزلۀ محوطهای مشترک برای اتاقکهای اصلی در نظر گرفته شده و مقبرههای صخرهای در پشت آن و در مجاورت یکدیگر با ورودیهای مستقل از هم ساخته شدهاند و تمام ورودیهای مقبرهها به این اتاق باز میشوند. از این نوع مقبرهسازی تنها یک نمونه در هدر دیده میشود.

آرامگاههایی که در این گروه جای میگیرند عبارتاند از: سنگر در نه کیلومتری شمال ماکو، ورهرام در مرز ایران و نخجوان، قوشچی بین سلماس و ارومیه، قلعۀ اسماعیلآقا در ۳۲ کیلومتری غرب ارومیه، قارنی یاروک در جنوب غرب سلماس، ارومیه – اشنویه در ۳۷ کیلومتری ارومیه، زنجیر قلعه در چهارده کیلومتری سلماس و ارومیه، شاهتپه در ۲۵ کیلومتری میاندوآب، شیطان آباد در ده کیلومتری شمال میاندوآب و گوجر قلعه در ۴۸ کیلومتری شرق مراغه.

از گوردخمههای تک واحدی اورارتوها، که معمولاً دارای یک اتاقک چهارگوش هستند، به منزلۀ مقبرههای مستقل یا منفرد یاد میشود. در قارنی یاروک، در پانزده کیلومتری جنوب غربی سلماس، گوردخمهای مشاهده میشود که ساختمان آن در صخرهای سنگی کنده شده. مقبره دارای یک اتاق مستطیل شکل، سقفی مسطح و ابعاد ۲۲۵×۵۵۰ ×۱۰۱۰سانتیمتر است. مشابه این آرامگاه در مقبرۀ صخرهای منفردی در قوشچی وجود دارد که از دورۀ اورارتوها باقی مانده و باستانشناسان آن را متعلق به این دوران میدانند. این گوردخمه دارای یک اتاق مقبره است که به عقیدۀ کلایس مدفن یک اورارتویی بوده که از وطن خود دور مانده و در اینجا دفن شده است.

اما در برخی از گوردخمههای اورارتویی به معماری متفاوتی برمیخوریم که دیگر نمیتوان از آنها به منزلۀ مقبرههای منفرد یاد کرد. معماری این دخمهها به صورت تک واحدی پیوسته است. در این نوع گوردخمهها دو اتاقک در مجاور هم یا به صورت جانبی در کنار هم تعبیه شدهاند یا اتاقک دوم پشت اتاقک اول قرارگرفته؛برای مثال، همانگونه که در تصویر گوردخمۀ اورارتویی سنگر، در نه کیلومتری شمال ماکو و دو کیلومتری شمال روستای سنگر مشاهده میشود، دو اتاق D و C کوچکترند و به صورت جانبی کنار هم قرار دارند و اتاق B که بزرگتر از اتاقهای D و C است در جلوی دو اتاق مذکور قرار گرفته و راه ورودی به این دو از طریق اتاق B مهیا میشود. گوردخمۀ اسماعیل آقا، در ۳۲ کیلومتری غرب ارومیه، نیز دخمهای متشکل از دو اتاق است که به یکدیگر مرتبط هستند و در امتداد یکدیگر قرار دارند. در منطقۀ ارومیه – اشنویه نیز گوردخمهای اورارتویی مشاهده میشود متشکل از دو اتاق که اتاق دوم در پشت اتاق اول تعبیه شده است.

نقش پله در معماری گوردخمه ها

بیشتر گوردخمه های شناسایی شده در تمدن اورارتو قابل دسترسیاند زیرا ساخت پله در معماری صخرهای اورارتوها متداول بوده و این مسئله راهیابی به این دخمهها را میسر ساخته است. از جملۀ این گوردخمهها میتوان به گوردخمۀ سنگر اشاره کرد که راهیابی به داخل آن از طریق سی پله مهیا شده است. در نزدیکی مرز ایران و نخجوان، نیز گوردخمۀ ورهرام چنین وضعیتی دارد. این گوردخمه شامل سه قبر است. قبر شمارۀ ۲ درکنار دیوار قرار گرفته و پلهای به عرض ۲۴۰ سانتیمتر راهیابی به مقبره را میسر ساخته.

۶۹-۴

طاقچه

در گوردخمههای اوراتویی به عنصر دیگری برمیخوریم که طاقچه نام دارد. طاقچه از جمله عناصر معماری است که اورارتوها در دخمههای خود بسیار از آن بهره بردهاند؛ برای مثال در گوردخمۀ سنگر پنج طاقچه در اتاقها دیده میشود: دو طاقچه در دیوارۀ شرقی اتاق و دو طاقچه در دیوارۀ غربی و یک طاقچۀ بزرگ با ۱ متر ارتفاع در دیوارۀ شمالی.در ناحیۀ ورهرام در قبر شمارۀ ۲، در اتاق اول، هفت طاقچه گزارش شده که در هرکدام ظرفی قرار داشته است. در ناحیۀ ارومیه – اشنویه هم در اتاق دوم طاقچۀ بزرگی به شکل مستطیل وجود دارد و در کنار آن یک طاقچۀ کوچکتر کنده شده است.

فلسفۀ استفاده از طاقچه، که بر روی هریک از آنها ظرفی قرار داشته، به احتمال زیاد به خاطر انجام مراسم آیینی و تدفین مردگان بوده که در داخل گوردخمهها صورت میگرفته.

۶۹-۵

جهت گوردخمه ها و قبرهای داخل آنها

معماران اورارتویی توجه خاصی به جهت قبرها نشان نمیدادند؛ برای مثال، درگوردخمۀ سنگر جهت قبر شمالی – جنوبی است. گزارشهای باستانشناختی در قبرهای قلعۀ اسماعیل آقا نیز نشان میدهد که در این مکان دو قبر در صخره، نزدیک دژ بزرگ، کنده شده که قبر شمارۀ ۱ جهت شرقی – غربی دارد اما قبر شمارۀ ۲، که در نود متری قبر شمارۀ ۱ واقع شده، جهتی شمالی – جنوبی دارد. گوردخمۀ محور ارومیه – اشنویه نیز دارای مقبرهای شمالی – جنوبی است.

ستون

بنابر مدارک باستانشناختی در هیچیک از دخمههای اورارتویی ستون به چشم نمیخورد.

نقشبرجسته و کتیبه

در گوردخمههای اورارتوها، که مورد پژوهشهای باستانشناختی قرار گرفتهاند،کتیبه و نقشبرجسته به دست نیامده است. تنها در گوجر قلعه، که شرقیترین مقبرۀ گزارش شدۀ اورارتویی در شمال غرب ایران است و باستانشناسان بر این باورند که کاملاً به سبک اورارتویی کنده شده، مقبرهای در جهت شمالی – جنوبی قرار دارد که با آنکه فاقد کتیبه است اما در آن سطحی صاف وجود دارد که احتمالاً برای کتیبه آماده شده بوده. نمای این مقبره خوب تراشیده شده و سازندگان گوردخمه در سمت راست آن سطحی صاف به وجود آوردهاند.

نتیجه گیری

ریشه و منشأ این آرامگاهها و معماری گوردخمهای را در فلات ایران باید در گوردخمه های اورارتویی جست و جو کرد؛ به عبارت دیگر، گوردخمههای ماد صورت تکامل یافتهتر مقبرههای اورارتوییاند. وجود پلکان، در نمای گور دخمههای اورارتویی، علاوه بر دسترسی به داخل مقبرهها، احتمالاً نقش روحانی نیز داشته است. بیشتر این دخمهها در کنار دژهای سلطنتی بنا میشده که مدفن پادشاهان و شاهزادگان بوده. تفاوت در پلانهای این گوردخمهها، از نظر معماری، نشانهای از نفوذ فرهنگ محلی یا شاید فرهنگ قبایل متعدد اورارتویی بوده است. نبود کتیبه و نقشبرجسته در این مقبرهها، برخلاف آنچه بعدها در گوردخمههای مادی به چشم میخورد، حاکی از تفاوت در آیینها و مناسک مذهبی و دینی این دو تمدن است. از سوی دیگر، عدم استفاده از نقش برجسته در نمای گوردخمه های اورارتویی حکایت از بیتصویر بودن خدایان و نبود مجسمه و تندیس برای آنان در دورههای اولیۀ دینی اورارتوها دارد. استفاده نکردن از ستون در نمای خارجی این دخمهها نیز بیانگر ساختار ابتدایی آنهاست که البته بعدها در دورۀ ماد و سپس، هخامنشی ستون به شکل پیشرفتهای در این گوردخمه ها به کار گرفته شده است.

پی نوشت ها:

۲۷ـ غلامعلی همایون، فلسفۀ معماری صخرهای و تمرکز در روستای صمند کرمان (تهران: سازمان ملی حفاظت آثار باستانی، ۱۳۵۴)، ص ۶۶ و ۶۷٫

۲۸ـ جواد شکاری، «معماری صخرهای در آذربایجان» (پایاننامۀ کارشناسی ارشد باستانشناسی، دانشگاه تربیت مدرس،۱۳۷۱)، ص ۱۸٫

۲۹ـ کارگر، همان، ص۵۲٫

۳۰ـ ولفرام کلایس، «معماری اورارتو،»، ترجمۀ غلامعلی همایون، بررسیهای تاریخی، ش۴(۱۳۴۸) : ۲۲۲ و ۲۸۹٫

۳۱ـ کارگر، همان، ص۵۵ و ۵۶٫

۳۲ـ همان، ص۵۵٫

۳۳ـ همان، ص۵۵ و ۵۶٫

۳۴ـ کلایس، همان، ۲۸۹ – ۳۱۲٫

۳۵ـ کلایس، گزارشهای باستان شناسی در ایران، ترجمۀ سروش جیبی (تهران: بنگاه ترجمه نشر کتاب،۱۳۵۴)، ص ۶۱ و ۶۲

منبع

http://www.paymanonline.com

نویسنده: سمیرا اصغرپور سارویی

هیولاهای باستانی ایران را بشناسید

هیولاهای باستانی ایران را بشناسید:

دوستان یک حفار خوب برای درک بهتر  علایم و دوری از تشخیص اشتباه باید بتواند نماد ها را بشناسد تا آنها را از علایم دفینه جدا نماید که لازمه آن شناخت تاریخ و عقاید  داستان ها و اسطوره های  یک تمدن است …

برای محافظت از گنج های کهن متمولان ایرانی، سر پنجه ای قوی، بازویی ورزیده ، بالی فراخ و سری پر تدبیر لازم بود که هیو لای ایرانی همه اینها را یکجا داشتند. آنها که همیشه در خیال مردمان باستان حضور داشتند به همت هنرمندان این این دور قابل رویت شدند تا به پاسداری از کاخ ها ، معابد و گنجینه ها مشغول شوند. حالا بعد از گذشت هزاران سال و با وجود ویران شدن کاخ ها و به یغما رفتن هیولاها با همان قیافه مصممشان، انگار که همچنان در حال محافظت از چیزی هستند. جانوران ترکیبی ایرانی که زمانی همه جا به چشم می خوردنند، حالا بر بالای ستون ها یا میان کتیبه های کاخ های سوت وکور شاهی یا پشت ویترین موزه های معروف دنیا رها شده اند. آنها نماینده هیولاهایی اند که سال هاست نسلشان منقرض شده است.به گزارشی که از مجله همشهری جوان در این زمینه نقل شده است و برای شما عزیزان گردآوری نموده ایم توجه نمایید.

هیولاشناسی

ایرانیان برای خلقت موجودات ترکیبی دلایل زیادی داشتند. ترس مردم از عوال مخرب طبیعی، ارواح شرور و دشمنانشان باعث شد تا آنها دست به دامن هیولاها شوند. بعضی از جانوران ترکیبی وسیله ای برای به جا آوردن مراسم مذهبی و آئینی بودنند و تعدادی از آنها هم از بین داستان ها و اسطوره های ایزدان،جانوران و قهرمانان مردم باستان بیرون آمده بودند.

موجود عاریتی

۶۶-۱

زمانی هیولاها نه تنها بر بالای ستون ها که بر در و دیوارهای کاخ هخامنشیان در شوش هم جولان می دادند و برای هر غریبه ای شاخ و شانه می کشیدند. موجود بالدار را دیگر نمی شود شیر دال گفت چون به جای سر عقاب، سر یک شیر غران را به تن کرده و آن شاخ های تاب دار ار هم از یک بز به عاریت گرفته است. مردمان باستانی معتقد بودند که درنده خویی هیولاها، ارواح شرور و دشمنان را از آنها دور می کند.

اثرات جادویی یک نوشیدنی

۶۶-۲

نوشیدن جرعه ای از محتویات جامی که گاو سیمین تعارف می کند نیرویی فوق انسانی به آدمی می بخشد که برای نوشیدن این جرعه تا موزه مترو پولیتن رفته باشد. مردم باستان جام هایشان را شبیه حیوانات و هیولاها می ساختند تا چیزی از نیروی مافوق طبیعی شان نصیب آنها شود. گاو نقره ای دنیا دیده که ۵۰۰ سالی از عمرش می گذرد، همین که جامه در بر کرده و به رسم و عادت آدمیزادها نشسته است به جمع هیولاهای ایرانی می پیوندد.

هیولای متفکر

 گاو مردها و اسفنکس ها (ابوالهول)، نگهبانان ویژه ای بودنند که خود را از آشور به ایران رسانده بودند و در ایران حفاظت از کاخ ها را به دست گرفتند . سر آدمیزاد بر تن اسفنکس نشانه هوش و ذکاوت آنها و بدن گاو نشانه قدرت و نیروی فوق العاده بود. اگر هم بالی بر کتف آنها علاوه شده بود ، سرعت هم به خصوصیت های آتها اضافه می شد. بیی اعضای جانوران ترکیبی ،سر از همه مهم تر بود. برای سازنده این هیولا خرد و تفکر از باقی ویژگی ها مهم تر بوده است.

هیولاهای آرام

۶۶-۳

۶۶-۴

از هیولاهای لرستان نباید زیاد انتظار قد و قواره و جثه ای رشید داشت. دیو های مفرغی لر، یا بت های چند سری هستند که به درد مراسم مذهبی می خورند یا لگامی می شوند بر دهانه اسب . هیولاهای لرستان چندان قصد ترساندن کسی را ندارند، چون اصلاّ قرار نیست از چیزی پاسداری کنند . اسب بالدار برای لرها مرکب مردگان است؛ مرکبی برای رفتن به آن دنیای باقی.

تولد سیمرغ

هیولای نقره ای کف بشقاب که آتش نیمه جانی از دهانش شعله می کشد، همان سیمرغ شاهنامه است که وقتی رستم یکی از پرهایش را آتش می زند، در دم برای کمک به او ظاهر می شود. به نظر می آید در سر هم کردن اجزای (سیمرغ) یا (سمرو) ار شیر دال افسانه ای کمک گرفته اند.

بازوبند قدرت

۶۶-۵

نیویورکی ها خم شده برویترین های موزه مترو پو لیتن می توانند از نزدیک اثرات جادویی بازوبند هخامنشی را حس کنند .تن ظریف بز که روی دو پا بلند شده برای اجداد ما نشانه باروری بوده و سر و بال عقاب به آنها نوید سرعت و شجاعت می داد. تن هیو لاها روی بازوبند زمانی آراسته به در و گوهر بوده است. ایت یک بازوبند جادویی است.

نگهبان قابل اعتماد

۶۶-۶

چشمان خیره و گوش های به جلو متوجه، آن قدر شیر دال ها را ترسناک و هوشیار جلوه می داد که ایرانیان با خیال راحت مال ومنالشان را به آنها بسپارند. کم کم بین النهرینی ها و یونانی ها هم طالب آنها شدند و آنها هم از موقعیت استفاده کردند، مدام تکثیر شدندو به هر جایی سرک کشیدند. حالا افسانه های ایران زمین پر است از شیردال هایی که آنها گریفین صدایشان می کردند.

تولد یک هیولا

??? ?????

شیردال ها را ایرانی ها ابداع کردند تا محافظ اموال و گنجهایشان باشند. آنها کار نگهبانی را از ۳۵۰۰ سال قبل از تولد مسیح با محافظت از حیوانات شروع کردند و وقتی کارشان را به خوبی انجام دادند، بر در معابد عیلامی هم به نگهبانی گماشته شدند. شیر دال ها حتی به شکل طلسم هم درآمدند تا ایرانی ها را از شر ارواح شرور و جادوگران خلاص کنند. شیردال های سنگی نشسته بر ستون های بلند بالای کاخ شاهی هخامنشیان، سالها ملاقات کنندگان شاه را متکبرانه زیرنظر داشتند.

پنجه در پنجه شاه

شیردال ها کمتر شرارت می کردند، آنها فقط در صحنه هایی که با شاه مملکت پنجه در پنجه می شدند نقش منفی پیدا می کردند و در باقی موارد می شد به راحتی به آنها اعتماد کرد. پنجه های شیر آسا به شیردال ها قدرت افسانه ای می داد و سر عقاب بر تن آنها نشانه سرعت و تیزی آنها بود نمونه بالدار آنها هم در میان اشیای مردمان باستان زیاد دیده شده است.

بد نیست بدانید :

* جانوران ترکیبی که در اصطلاح هیولا گفته می شوند تمام نیروی جانورانی را که از اعضای آنها جمع و جور شده اند را یکجا در خود دارند.

* بیشترین و قدیمی ترین هیولا های ایرانی را می شود روی مهره های استوانه ای عیلامی دید. هیولا ها تا قبل از اسلام بر آثار هنری جولان می دادند اماکم کم از یاد هنرمندان رفتند.

* بال ها به جانورانی وصلند که دیوها، حیوانات درنده و فریبکار را می کشند. بال نشانه ایزدی و قدرت محافظ است. بال های در حال پرواز آزادی و پیروزی را نوید می دهند.

* نمونه آشوری گاو مردهای محافظ تخت جمشید را لاماسومی می گویند. لاماسوها بال هایی بسته دارند و بر پنج پایشان ایستاده اند در حالی که نمونه های ایرانی شان بال هایی افراشته دارند و چهار پا هستند.

* نوع دیگری از هیولا ها جانورانی با چندین سر هستند. نمونه این هیولاها را می شود بر جام حسنلو، مهر های عیلامیان و بت های لر سراغ گرفت.

* نقش شاه درگیر با جانوران افسانه ای در واقع نمایش قدرت و قوت شاه مملکت است.

 

 

 

بناهای باستانی ایران و قبله

بناهای باستانی ایران و قبله:

مقدمه:

در ایران بناهایی از دوران مادها، هخامنشی ها و ساسانی بجا مانده اند، تخت جمشید، پاسارگاد، کعبه زرتشت، شهر بیشاپور، و بازمانده بناهای تپه هگمتانه، از این جمله اند. تاکنون ویژگیهای مختلف این بنا به ویژه از لحاظ باستان شناسی، تاریخی، و معماری مورد توجه قرار گرفته اند. و ویژگیهای فوق در پژوهش های مختلف مورد بحث و بررسی واقع شده اند.

در نوشتار حاضر با نگرشی جدید به بناهای مذکور و نیز برخی از بناهای تاریخی – مذهبی در خاورمیانه، سعی بر آن است که ویژگی دیگری از این بناها مورد بررسی قرار گیرد. این ویژگی که شاید قبلا کمتر به آن توجه شده، جهت گیری این بناها نسبت به جهات اصلی و شناخته شده جغرافیایی است.

در این پژوهش تصاویر و نقشه هایی از بناهای تاریخی مورد نظر تهیه و سپس با استفاده از نرم افزار «اتوکد» جهت های جغرافیایی برروی آنها پیاده شده و زوایای محورهای اصلی با جهات جغرافیایی اندازه گیری و تحلیل شده اند و در انتها فرضیه ای برای تبیین قواعد و نظامات مشترک میان آنها طرح شده است. در این نوشتار به جهت پرهیز از اطاله مطلب و با توجه به تحقیقات و منابع فراوانی که در خصوص جایگاه و اهمیت بناهای مورد بررسی وجود دارد، از معرفی تفصیلی آنها صرف نظر شده است.

 

۶۵-۲

تخت جمشید:

این بنا که منسوب به دوران هخامنشی است، مهمترین بنای بجا مانده از این دوران است. تخت جمشید در شمال شهر مرودشت فارس واقع شده و مجموعه ای از تالارها، سراسرها و دیگر فضاها که عمدتا کارکرد آن برگزرای آیین ها و مراسم رسمی پادشاهان هخامنشی بوده است. ورودی اصلی این بنا که در انتهای پلکانی با شکوه قرار دارد، دروازه سنگی عظیمی است که به «دروزاه ملل» موسوم است. همانطور که در شکل (۱) دیده می شود، پلان بنای تخت جمشید مستطیل شکل است، امتداد بلندتر آن در جهت شمال شرقی- جنوب غربی است. دروازه ملل در کنار کنج غربی بنا قرار گرفته و مسیر ورودی در امتداد محور عرض بنا یعنی امتداد شمال شرقی- جنوب غربی می باشد. در ادامه بحث، بررسی دقیقتر این محورها و زوایای آنها با جهات شناخته شده جغرافیایی مورد توجه قرار خواهد گرفت.

۶۵-۳

پاسارگاد:

مقبره ای سنگی و مکعب شکل است که از آن به عنوان آرامگاه کوروش هخامنشی یاد می شود و در شمال استان فارس قرار دارد. عکس هوایی این بنا در شکل (۲) دیده می شود. پلان این بنا مربع شکل می باشد. اگر محوری را که درب مقبره روی آن واقع شده است محور اصلی بنا در نظر گیریم، امتداد این محور در جهت شمال غربی- جنوب شرقی می باشد و امتداد عمود بر آن شمال شرقی- جنوب غربی خواهد بود.

در شکل های (۳) و (۴) بترتیب، نمای درب، و نقشه داخل پاسارگاد دیده می شود، داخل بنا بشکل مستطیلی شکل است که امتداد طولی این مستطیل، منطبق بر امتداد اصلی بنا یعنی در جهت شمال غربی-جنوب شرقی است.

۶۵-۴

کعبه زرتشت:

در محل کتیبه معروف نقش رستم، بنایی قرار دارد که به «کعبه زرتشت» موسوم است. این بنا که پلان، نما و عکس آن بترتیب در شکل های (۵)، (۶) و (۷) نشان داده شده است، نیز دارای پلان مربع شکل بوده و امتداد آن نیز از همان جهت شمال غربی- جنوب شرقی تبعیت می کند، بعلاوه، امتداد طولی مستطیلی داخل بنا- شکل (۷) منطبق بر امتداد شمال غربی- جنوب شرقی می باشد.

۶۵-۵

چند بنای تاریخی دیگر:

شهر باستانی بیشاپور، باغ سلطنتی پاسارگاد، مقبره کمبوجیه، و تپه هگمتانه، بناهای دیگری هستند که مشابه موارد پیش گفته مورد بررسی قرار گرفته اند. شهر باستانی بیشاپور در غرب شهر کازرون فارس قرار دارد. در تصاویر (۸) و (۹) بترتیب عکس هوایی و نقشه این شهر دیده می شود. مشاهده می شود که امتداد اصلی شهر بیشاپور جهت شمال شرقی- جنوب غربی می باشد.
اشکال (۱۰)، (۱۱)، و (۱۲) نیز به ترتیب تپه هگمتانه، باغ سلطنتی پاسارگاد، و مقبره کمبوجیه را نشان می دهند. در این بناها نیز جهت های شمال شرقی- جنوب غربی و شمال غربی- جنوب شرقی جهت های اصلی بنا هستند. همچنین در بنای مقبره کمبوجیه همانند پاسارگاد و بنای کعبه زردشت مستطیل داخلی در امتداد شمال غربی- جنوب شرقی است.
قبل از بحث در خصوص امتداد بناهای فوق، زاویه ای که با جهت ها جغرافیایی می سازند، دو بنای قدیمی دیگر خاورمیانه را مورد بررسی قرار می دهیم.

۶۵-۶

۶۵-۷

اهرام مصر:

اهرام مصر هرم های مربع القاعده ای هستند که همگی از جهت گیری یکسانی تبعیت می کنند، اما در این جا جهت اصلی بنا سمت دیگری است، در شکل (۱۳) نقشه سه هرم دیده می شود، این هرم ها از بالا بصورت مربع هایی دیده می شوند که هر یک از اضلاع آنها عمود بر یکی از جهات اصلی جغرافیایی شمال، جنوب، شرق و غرب هستند. بعبارت دیگر محورهای اصلی بنا در امتدادهای شمال-جنوب و شرق-غرب می باشد.

کعبه:

بر اساس روایات اسلامی، کعبه تاکنون ده بار بازسازی شده است، اینکه آیا جهت کنونی این بنا همان جهت اولیه آن بوده است، می تواند موضوع جداگانه ای برای بررسی باشد که مسئله این پژوهش نیست. در حال حاضر هر یک از کنج های بنای کعبه برای خود نامی دارد که اشاره به جهتی است که آن کنج به سمت آن قرار دارد. رکن یمانی، رکن شامی، و رکن عراقی، سه کنج کعبه هستند که بترتیب دقیقا و به یمن، شام، و عراق قرار دارند، کنج چهارم رکن حجر است، که حجر الاسود در آن قرار دارد (شکل ۱۴).
همانطور که در عکس هوایی (شکل ۱۵) دیده می شود، کعبه دارای پلانی مربع شکل است که از امتدادهای شمال شرقی- جنوب غربی و شمال غربی-جنوب شرقی تبعیت می نماید. درب کعبه همانطور که در شکل (۱۴) دیده می شود رو به شمال شرق باز می شود.

۶۵-۸

سعدیه:

بنای مقبره سعدی در شیراز گرچه جزو بناهای باستانی نیست، ولی در این جا بمنظور بررسی امتداد آن و مقایسه با امتداد بناهای قدیمی تر مطرح شده است. در شکل (۱۶) تصویر هوایی سعدیه دیده می شود.

۶۵-۹

بررسی جهت ها و زوایا:

همان گونه که در فوق مورد بحث قرار گرفت، به استثنای اهرام مصر، در سایر بناهای مورد بررسی یکی از محورهای اصلی بنا در جهت شمال شرقی-جنوب غربی قرار داشت. البته این قاعده ای است که در نگاه اول به نظر می رسد. اما گر بخواهیم این مسئله را دقیقتر بررسی کنیم، باید زاویه بنی محور بنا و جهت جنوب غربی را اندازه گیری نماییم. برای این منظور با استفاده از عکسهای هوایی، پلان ساده هر بنا ترسیم، و با مشخص کردن جهت های شمال و جنوب غربی در روی آن، زاویه محور بنا با این جهات اندازه گیری و درج شده است، امتداد قبله و زاویه آن نیز روی هر شکل ترسیم شده است، شکلهای (۱۷) الی (۲۲).
برای دقت بیشتر قبله شهرهای مرودشت و کازرون با استفاده از نرم افزار قبله یاب گوگل تعیین گردید، شکلهای (۲۳) و (۲۴). با نرم افزار مذکور زاویه قبله شیراز نیز نسبت به جنوب ۳۹، ۵۷ درجه (بسمت غرب) می باشد.
در جدول (۱) برای هر بنا انحراف امتداد بنا نسبت به جنوب غربی و نسبت به قبله بطور جداگانه درج شده است. مشاهده می شود که زاویه انحراف امتداد بناها با جنوب غربی بین ۸- تا ۲۹+ درجه است و مقدار متوسط آن ۱۱+ درجه می باشد. مقایسه امتداد بناهای دوران قبل از اسلام با قبله شاید در وهله اول بی مناسبت بنظر برسد، ولی گمان می رود که ادامه بحث می تواند این اقدام را توجیه نماید.
در جدول (۱) مشاهده می شود که زاویه انحراف این بناها با قبله بین ۱۸- تا ۱۹+ درجه است و میانگین جبری آن صفر. یعنی اگرمتوسط زاویه بناهای فوق را رسم کنیم، آن زاویه، زاویه قبله منطقه است.
در مورد مقبره سعدی که در قرون اخیر ساخته شده و بعنوان شاهد در جدول (۱) ذکر گردیده- با توجه به اینکه احتمالا بنای مقبره تعمدا رو به قبله ساخته شده است- محور بنا انحراف کمی نسبت به قبله دارد، در حالیکه انحراف بعضی از بناهای باستانی از قبله- مانند بیشاپور- از این هم کمتر است.
در قسمت (ب) جدول مشاهده می شود که میانگین انحراف بناهایی که در قسمت (الف) جدول قرار دارند، نسبت به جنوب غربی ۱۱+ درجه است، و در قسمت (د) همین عدد در مورد انحراف کعبه نسبت به سمت جنوب غربی صادق است.

۶۵-۱۰

مقبره ها:

چنانچه بار دیگر بنای پاسارگاد و مقبره کمبوجیه را بررسی نماییم، در بنای پاسارگاد، مستطیل داخلی بنا فضای قبر مانندی را تداعی می کند با «پایین پایی» رو به ورودی و «بالاسری» در سمت بالای فضا، اگر با قبرستان های مسلمان مقایسه شود- شکل (۲۳) سمت چپ- جهت مستطیل داخلی به جهت قبر مسلمان ها می ماند. در مورد مقبره کمبوجیه پلان این مقبره که در سمت راست همین شکل ترسیم شده است، انطباق بیشتری با جهت دقیق قبله محلی را نشان می دهد، با همان موقعیت ورودی و پایین و بالای قبر.

۶۵-۱۱

۶۵-۱۲

جهت درب ها:

«دروازه ملل» در تخت جمشید رو به کعبه (قبله) باز می شود، شکل (۲۴)، درب کعبه نیز رو به شمال شرق است، یعنی رو به ایران و رو به محدوده ای که در آن تخت جمشید، پاسارگاد، نقش رستم، بیشاپوز، و … قرار دارند.
طبق روایات اسلامی، حضرت ابراهیم علیه السلام اولین انسانی بوده که کعبه را بنا کرده است، آیا می توان چنین فرضیه ای را طرح کرد که کعبه سمت و سو دهنده بناهای دوران هخامنشی است؟

۶۵-۱۳

پایان سخن:

درمورد تصویری که از تپه هکمتانه ارائه شده، اطمینان کافی وجود نداشت و لذا در میانگین گیرها دخالت داده نشد. در مورد باغ سلطنتی پاسارگاد زاویه بنا صرفا مبتنی بر جهت شمالی است که در نقشه درج گردیده است. در خصوص سایر بناها با توجه به استفاده از عکس های ماهواره ای دقت خوبی وجود دارد. ممکن است چنانچه بناهای دیگری از دوره مذکور به نمونه های مورد بررسی افزوده شود، نتیجه به دست آمده تغییر کند.
اینکه میانگین چند کمیت مقدار خاصی را نشان دهد بتنهایی نمی تواند به نتیجه گیری و بیان یک نظریه قطعی منتهی شود، بلکه باید پراکندگی کمیت ها نیز در حد قابل قبولی باشد. در خصوص بناهای فوق پراکندگی (انحراف معیار) ۱، ۱۴+- درجه می باشد که بنظر زیاد نمی رسد. این مسئله که آیا ممکن است هخامنشیان به جهت کعبه توجه داشته اند، بحثی است که باید با کمک تاریخ و باستان شناسی به آن پاسخ داده شود. البته علاوه بر شواهد عینی که در این مقاله به آن پرداخته شد، شواهد دینی (۱) و فرهنگی (۲) نیز وجود دارد که از توجه به جهت کعبه در ادیان قبل از اسلام حکایت می کنند.
بعنوان حسن ختام این بحث مناسب است که ذکر شود، علامه طباطبایی کوروش را شخصی موحد می داند، و برهمین اساس در تفسیر آیات مربوط به داستان ذوالقرنین احتمال اینکه کوروش کبیر همان ذوالقرنین قرآن باشد را تایید می کند.

پی نوشت ها :

۱- طبق آیه ۸۷ سوره یونس (ع) قرآن کریم به قوم حضرت موسی علیه السلام می گوید: «خانه های خود را قبله قرار دهید»، علامه طباطبایی و اغلب مفسرین را در اینجا بمعنی «رو به هم بودن» دانسته اند. ولی مهدی الهی قمشه ای، و آیت الله مشکینی آنرا به همان معنی «سمت کعبه» تفسیر کرده اند، تفسیرکشاف می گوید: «و کان موسی و من معه یصلون الی الکعبه» یعنی «موسی و آنان که با او بودند رو به کعبه نماز میگذاردند».
۲- نام محلی پاسارگاد، «قبر مادر سلیمان» می باشد که وجهه ای مذهبی دارد.

منبع http://rasekhoon.net

نویسنده: مهبد خدابنده لو

سنگ نگاره های اشکانی …

سنگ نگاره های اشکانی:

سنگ نگاره کال جنگال
دراین سنگ نگاره مردی با لباس پارتی در حال نبرد باشیر ماده ای دیده میشود و در کنار آنها به خط پهلوی اشکانی مطلبی نوشته شده است. این سنگ نگاره در ارتفاعات رچ بیرجند قرار دارد.

۶۰-۱

سنگ نگاره قیر و کارزین
در سه کیلومتری شهر قیر در جنوب فارس بین گردنه گلومشک و گردنه سم دلدل در کنار جاده قیر به فیروز آباد نقش برجسته یک سرباز پارتی بر روی یک تخته سنگ بزرگ حک شده است و صحنه تیر اندازی را نشان میدهد. از آنجا که پارتیان در فارس قدرت چندانی نداشتند این اثر تنها اثر پارتی حجاری شده در فارس است

۶۰-۲

سنگ نگاره های بیستون
در پای کوه بیستون سه اثر از اشکانیان داده میشود .مهرداد دوم ، گودرز دوم و بلاش برای خود در پای کوه صخره ای بیستون سنگ نگاره هایی کنده اند

۶۰-۳

سنگ نگاره خونگ اژدر ایذه
در این تصویر یکی از حاکمان محلی تمام قد ایستاده است و از روبرو حجاری شده است. . دو کبوتر نیز دیده میشوند که یکی از آنها حلقه قدرت را به همراه دارد . شاه اشکانی بر روی اسب در سمت چپ قرار دارد . در سمت دیگر سه نفر ایستاده اند که اولی فردی روحانی و چیزی شبیه میوه کاج در دست دارد.دو نفر دیگر احتمالا نگهبان هستند

۶۰-۴

سنگ نگاره تنگ سروک
تنگ سروک در استان کهگیلویه بویر احمد قرار دارد. در این مکان سنگ نگاره ای از شاه الیمایی هم دوره پارتها قرار دارد. در این سنگ نگاره مهرداد اول اشکانی و شاه الیمایی نشان داده شده اند

۶۰-۵

سنگ نگاره خونگ کمال وند ایذه
در چند کیلومتری خونگ اژدر قرار دارد و نقشی از زمان اشکانیان دیده میشود. این تصویر بسیار آسیب دیده است و به راحتی قابل تشخیص نیست. در این تصویر دو نفر دیده میشوند که دست همدیگر را گرفته اند

۶۰-۶

سنگ نگاره خونگ یار علی ایذه
در شمال روستای خونگ یارعلی وند دره ای قرار دارد و در این دره نقشی از دوره اشکانیان بر سنگ حجاری شده است. فردی بر اسب سوار است و فرد دیگری جلوی او ایستاده است. بر بالای آن مطالبی به زبان پهلوی اشکانی دیده میشود و از این نظر اهمیت خاصی دارد

۶۰-۷

سنگ نگاره تنگ شیوند ایذه
سنگ نگاره ای از دوره الیمایی در تنگ شیوند ایذه قرار دارد که اجرای مراسم آیینی را نشان میدهد .این سنگ نگاره در سالهای اخیر کشف شده است

۶۰-۸

سنگ نگاره باجول ایذه
سنگ نگاره ای از شاهان الیمایی هم دوره اشکانیان در روستان باجول ایذه قرار دارد. در این نگاره چهار نفر دست در دست هم از پیاله های خود می نوشند.سه نفر از آنها مرد و چهارمی زن است

۶۰-۹

نامه اردوان سوم به اهلی شوش
نامه ای در خرابه های شوش در سال ۱۹۳۲ کشف شده است که از اردوان سوم به مردم شوش فرستاده شده است. این نامه بر روی قطعه سنگی از مرمر خاکستری نقر گردیده و در موزه لوور نگه داری میشود. نامه در سالهای ۲۱-۲۲ میلادی نوشته شده و دو شخصیت به نامهای آنتیوخوس و فرهاد از بزرگان شهر شوش در آن مخاطب واقع شده اند. زبان نامه یونانی است. در متن سنگنبشته پس از شخصیتهای نامبرده مسیولان و اهالی شهر مخاطب قرار گرفته اند. بنظر میرسد که مقصود از مسیولان آن دسته از نمایندگان شهر بوده اند که حص اداره امور آن را داشته اند. در شوش فرمانده پادگان یا ساتراپ و نیز خزانه دار مخصوص از زمره مسیولان بودند

بنچاقهای اورامانات
سه ورق از پوست آهو در منطقه اورامان کردستان در سال ۱۹۰۹ کشف شد و به نام بنچاق اورامانات مشهور شده است . بر طبق این نوشته ها تاکستانی بین دو فرد معامله شده است . تاریخ آن مربوط به ۸۸ ق م است .مینس خط پهلوی اشکانی آنرا ترجمه کرده است و آنرا مصادف اواخر حکومت مهرداد دوم میداند. این اولین سند خط پهلوی اشکانی است که تا به حال کشف شده است

 

چگونه یک غار جدید پیدا کنیم؟

چگونه یک غار جدید پیدا کنیم؟
۴۵
دوستان حتما این مقاله رو با دقت مطالعه فرمایید و حتما نکته برداری کنید چون بیشتر عزیزان از قشر ضعیف جامعه هستند و قادر نیستند که از خلاء یاب ها برای پیدا کردن فضاهای خالی و غارها استفاده نمایند لذا لازم دانستم این مطالب را برای دوستان قرار بدهم .دوستان این مقاله بیشتر برای غارنوردان مورد استفاده است اما در لابه لای آنها نکات ریز و قابل تاملی نهفته است که باعث می شود قدرت گمانه زنی شما با منطق و علم بالاتر رود……
مراحل انجام کار

۱٫ پژوهش : نخست برای شناسایی مناطقی که استعداد داشتن غار در آنجا وجود دارد مانند گودالها، چاله ها و فرو رفتگی ها که از لحاظ فرم به غارها شباهت دارند و همچنین مشخص شدن محل غارهای شناخته شده منطقه در روی نقشه. نقشه های توپوگرافی به راحتی در دسترس هستند و با مطالعه آنها شما می توانید اندازه وسعت منطقه مورد بررسی را در کنترل داشته باشید و از طرفی می توانید مالکان آنها را شناسایی و برای گرفتن اجازه نامه ها و مجوزها اقدام کنید. برای بدست آوردن اطلاعات در مرحله پژوهش، شما می توانید با کشاورزان، ماهیگیران، گردشگران، شکارچیان، معدنچیان، ساکنین بومی ناحیه و حفارهای کابلهای تلفن و … صحبت کنید و از اطلاعات آنها استفاده کنید. شما حتی می توانید مثل یک کارآگاه آماتور دست به تحقیقات دیگری هم بزنید! بررسی در ادارات ثبت و کتابخانه ها، و صحبت با روزنامه نگاران و از منابعی همچون تاریخ محلی، روزنامه خاطرات، روزنامه های قدیمی، زمین شناسان و جغرافیدانان محلی استفاده کنید.
۲٫ حرکت مرزبندی شده : بخش دلنشین کار در این مرحله آغاز می شود. کار میدانی و پیمایش سطحی برای یافتن علایمی که استعداد وجود غار در آن منطقه را نشان می دهند. مثل گودالها و یا توده ای از درختان یا علفهای مشکوک در زمین. آشنایی اندکی با علم زمین شناسی کمک خوبی در این مرحله برای شماست. یکی از روشهای اصولی، جستجو گروهی با تعداد نفرات تا حد امکان زیاد می باشد. با حرکت در فواصل نزدیک بهم احتمال ندیدن گودالهای کوچک و دهانه هایی که با گیاهان پوشیده شده بسیار کم خواهد شد. در بیشتر اوقات شما یک دهانه آشکار و زیبا را پیدا نخواهید کرد بنابراین برای بررسی و کاوش در حفره هایی که دارای جریان هوا هستند، دامنه ها و گذرگاههای گلی که احتمال می دهیم غاری در پشت آن قرار گرفته، باید آمادگی لازم را داشته باشید. اگرچه جستجو برای پیدا کردن غارها یکی از مهیج ترین و جذاب ترین قسمتهای غارنوردی است اما گاهی نا امیدکننده ترین هم می تواند باشد زمانی که پس از جستجو و تلاشهای فراوان به نتیجه ای که می خواستید نرسیدید. این مرحله می تواند در یک روز زیبای آفتابی زمستانی انجام بگیرد، زمانی که برگی بر روی درختی وجود ندارد و بوته ها در حداقل مقدار تراکم هستند و احتمال اینکه شاید شما بتوانید قطعه زمینی را پیدا کنید که برف در آنجا ذوب شده باشد و یا دیدن بخاری که از دهانه غاری خارج شود.

در جستجوی چه عوارض و چیزهایی بر روی زمین باشیم؟
۱٫چاله ها، گودالها و حفره ها:که درون آنها تاریک و تیره است به احتمال می توانند محل ورودی به غاری باشند.

۲٫گودالها یا زمینهای فرو ریخته شده:گودالهای کم عمق یا عمیق در روی سطح زمین نشان دهنده جایی است که سنگ آهک فرسوده شده و احتمال دارد ارتباط دهنده مسیری به تالاری زیر زمینی باشد. بیشتر این گودالها کوچکتر از آن هستند که در نقشه های توپوگرافیک نمایش داده شوند بنابراین تنها راه یافتن آنها از طریق جستجو و بررسی میدانی می باشد.
۳٫سنگ آهک هایی که از زمین سر بیرون آورده اند: بخش بیرونی سنگ آهکی که در زیر پوسته زمین قرار گرفته نشاندهنده این است که ضخامت خاک آن منطقه نازک است. از طریق بررسی کردن سنگهای آهکی، می توان به آسانی دهانه های آشکار یا شکافهای کوچک تعیین محل شوند. در بیشتر مناطق کوهستانی، سنگهای آهک ممکن است با سنگهایی از جنس سخت تر دیگر در یک امتداد کشیده شده باشند. در این حالت آب روی سطح زمین فرصت حل شدن در سنگ آهک را دارد و غارها بدین صورت امکان شکل گیری دارند.
۴٫سوراخها یا سینکهایی که جریان آب در آنها فرو می رود: ناپدید شدن جریان آب در فرو رفتگی های سطح زمین نشانده این است است که آب بطور یقین به جایی وارد می شود. به دنبال جایی باشید که جریان آب سطحی به حفره یا گودالی که بستر آهکی دارند وارد می شوند. در بیشتر اوقات برای این حالت نیازمند به یک حفاری مناسب برای دسترسی به غاری که در زیر وجود دارد، می باشد. بسته به حجم جریان آب و تناوب طغیانها، سنگها و آوارها می توانند این مسیرها را مسدود کنند. حتی یک نهر کوچک می تواند تالار قابل ملاحظه غاری را در زیر سطح زمین ایجاد کند که این تالار هدایتگر به شبکه بزرگتری باشد.
چشمه های Resurgences (آبهایی که از کارستها بیرون می آیند. این آبها اگرچه بصورت چشمه هستند اما چون از لایه های خاک، شن و… عبور نمی کنند فیلتر نشده می باشند ): وقتی جریان آبی از طریق گودالها و فرورفتگیها وارد زمین می شوند می بایست از نقطه دیگری از زمین خارج شوند.(معمولا از چشمه های کارستی). اما مسیر این جریان آبهای زیرزمینی همیشه آشکار و مشهود نیست. اغلب این چشمه ها، آب را در محلی که مایلها با نقطه ورود فاصله دارند تخلیه می کنند. این چشمه ها و نواحی اطراف آن یکی از گزینه های خوب برای یافتن دهانه ها و محلی برای حفاری می باشند.
۵٫نهر خشکی که در هوای بارانی جریان در آن وجود دارد: در لایه های سنگهای کارستی، گاهی اوقات جریان شبکه آبهای زیرزمینی با آبهای سطحی بصورت موازی پیش می روند. در زمانهایی که بارش کم است یا اصلا بارشی وجود ندارد، این جریانهای سطحی به علت جذب آب به لایه های زیرسطحی، کاملا خشک می شوند. در زمانهایی که هوا بارانی است، مجاری زیرسطحی نمی توانند تمام حجم آب را هدایت کنند بنابراین نهرهای سطح زمین هم بخشی از این آبها را هدایت می کنند. در نواحی سنگ آهکی این نهرهای خشک می توانند یک منبع خوب برای یافتن ورودی مجراهای زیرسطحی باشند.(غار)

۶.جریان هوا: به علت متفاوت بودن دما و فشار هوا، بیشتر غارهای بزرگ دارای نوعی تنفس می باشند. جریان هوا به بیرون یا داخل یک غار معمولا نشاندهنده اینست که فضای خالی و بزرگی درون زمین وجود دارد. تنفس غارها، در نتیجه روندی برای برابر شدن دما و فشار هوای داخل غار با بیرون غار ایجاد می شود. جریان ملایم هوای خنک در لابلای سنگها در تابستان و جریان هوای گرم(بخار آب) در زمستان نشان دهنده فضای تالاری در زیرزمین می باشد. جریان هوا می تواند در نواحی اطراف دهانه غار دمای ثابتی را ایجاد کند که این امر باعث بوجود آمدن قشر ضخیمی از خزه ها در آنجا می شود.

۷٫برفهای ذوب شده: تکه های برف ذوب شده نشاندهنده وجود یک جریان هوای گرم از گودالهای زیرسطحی می باشند. در زمستان در اطراف جایی که برفها زودتر ذوب شده اند به جستجو بپردازید که اغلب در جلوی دهانه غارها هستند. دمای داخل غار در زمستان بیشتر از بیرون هست و گرمای هوای آن باعث ذوب سریعتر برفها می شوند. گاهی اوقات شما می توانید مه ای که به بیرون متصاعد می شود را مشاهده کنید. (همانطور که در بالا اشاره شد).

فناوری در ایران باستان – شگفتی های تمدن ایران باستان

فناوری در ایران باستان – شگفتی های تمدن ایران باستان:
چشم مصنوعی
۴۱-۱
چندی پیش کشف اسکلت متعلق به یک زن در شهر سوخته ( واقع در استان سیستان و بلوچستان ایران)  همه را شگفت زده کرد. این زن ۳۰ ساله که ۵ هزار سال پیش زندگی می‌کرده ، صاحب قدیمی‌ترین چشم مصنوعی جهان بوده است.
برای تزئین این چشم مصنوعی از مفتول‌های طلا به قطر نصف موی سر انسان به جای مویرگ‌ها استفاده شده است.
به تازگی محققان ایرانی و ایتالیایی، چهره این زن را بازسازی کردند که در موزه ملی هنر شرقی در رم به نمایش درآمد.
پلانتاریوم در دوران ساسانیان
۴۱-۲

آسمان‌نما، فلک‌نما یا افلاک‌نما (planetarium)، تالار یا فضایی است به شکل نیم‌کره و گنبدی‌شکل که در آن به‌جهت آموزش و سرگرمی ستارگان، سیارات و دیگر پدیده‌های سماوی چون: خسوف، کسوف، شفق، فلق، حرکت سیارات، خوشه‌های ستاره‌ای، سحابی‌ها و … نمایش داده می‌شود.

سابقه طراحی و ساخت پلنتاریوم یا همان آسمان‌نما به قرن هیجدهم میلادی باز می‌گردد اما با توجه به گفته مورخان درمورد دربار ساسانی به نظر می رسد چنین چیزی در آن دوران هم وجود داشته است . دستگاهی که باران مصنوعی تولید می کرده است و رعد و برق به راه می انداخته است . این ها همه دلایلی است برای وجود برق در ایران باستان .

هنرهای دستی

۴۱-۳

ایرانیان نخستین ملتی هستند که به صنعت نساجی (پارچه بافی) پی بردند و در صنعت نخستین فن رنگرزی ، صباغی رنگرزی پارچه ها ، سرامیک و لعاب و در فن بوجود آوردن رنگ های زیبا بر سفال و کاشی پیشگام و استاد و صادر کننده این صنایع و هنر به جهان بوده اند.

جام های هخامنشی

جام های هخامنشی:

۳۵-۱

جام های زرین و سیمین هخامنشی به سه دسته تقسیم بندی می شود :
۱ـ جام هایی که به شکل سر جانوران ، معروف به جام های شاخ دار
۲ـ جام های مزین به دسته ای از تنه ی کشیده جانوران
۳ـ جام های ساده بدون دسته
۴ـ جام های لب تخت

۳۵-۲

۱٫جام های معروف به شکل سر جانوران یا شاخ دار
در گذشته اعتقاد داشتند که اگر در جام هایی که مزین به سر حیوانات هستند شربیات خود را بنوشند نیروی آن حیوان در بدن ان روسوخ خواهد کرد که ابتدا این جام ها را انسان از سفال و سپس از مفرغ طلا و نقره می ساخت انتهای این ظروف را ساغر می گفتند .به عنوان مثال برای ساغر های سفالی یا فته شده در دهکده خفتات لو در کردستان که مربوط به ۷۰۰۰ ق.م است .
این نوع جام ها سه نوع هستند جامهایی که به صورت خوابیده که حیوان سر خود را داخل دو دستش دارد هستند و به صورت استوانه ای است و یا نوع دگری از جامهای که دارای تکیه گاه برروی دسته خود نشسته مانند است جام های خشایار شاه با شیر بالدار که یکی در موزه تهران و دیگری در موزه مترو پولیتن نگه داری می شود و دسته ی آخر جامهای بوغی شکل که به ۱۰۰۰ سال قبل از میلاد مربوط است و از گل قرمز که مزین به سر حیوان شاخه داری چون گوزن ، گاو ، ……….

جام های دسته دار
این نوع جام ها نقش برجسته ای خیار مانند هستند که مادها از آشورها تقلید کردند از این جام می شود دو نفر بنوشند که در زیر این جام ها دو بست وجود دارد که با باز وبسته کردن این دو بست می شد از ان نوشید.

جام های طلای بی دسته
جام هایی بدون دسته هستند و یا دسته هایی که بدون جام هستند به عنوان مثال کاسه ی طلایی که بدنه ی ان نقش برجسته ی خیار مانند دارد و نام داریوش اول بر ان حک شده است و یا ظرف دیگری جام شراب زرین که بدنه اش مثل بدنه ی کاسه گفته شده است که دارای دسته نیستند و جالب ترین معرف این هنر پیکره ی دو بز کوهی مفرغی است که مربوط به یک جام یا کاسه ای مفرغی بوده اند که اکنون در موزه لور پاریس و دیگری در موزه برلین غربی نگه داری می شود .

جام های لب تخت
جام های لب تخت بر گرفته از فرهنگ تقلیدی مادی و اورارتویی بوده اند فرو رفتگی وبرآمدگی های کف این نوع جام که گودی عمیق ندارند و تقریباً مانند بشقاب های لب تخت امروزی هستند از نقش های خیار مانندی پوشیده که به طوری رنگ و موج شراب در وقت نوشیدن در آن مشهود است .

آتش، تلگراف عهد هخامنشی

آتش، تلگراف عهد هخامنشی:
۳۳
آتش در دوره هخامنشیان کارکردی ارتباطی نیز داشت و از آن همانند تلگراف بی سیم استفاده می شد. به فرمان خشایارشای هخامنشی (۴۸۵ – ۴۶۵ قبل از میلاد)، از شوشتر و همدان، دو پایتخت بزرگ تا به سر حدات ایران برج های بسیار بلند به فاصله های معین ساختند و در بالای آنها پاسبانانی گماشتند تا شب ها به کمک شعله آتش و حرکات و علایم مخصوصی که به آن می دادند، از این برج به برج دیگر وقایع مهم دورترین حدود مملکت را به مراکز برسانند. در سال ۴۷۹ قبل ازمیلاد،‌ وقتی سپهبد ایران، آتن، پایتخت یونان را فتح کرد، در شب همان روز خبر به شاهنشاه رسید که در سارد پایتخت لیدی اقامت داشت. در شاهنامه و در یادگار زریران نیز آمده است که با آتش افروزی در بالای کوه های بلند لشگریان را به گرد آمدن و آماده حرکت شدن خبر می دادند.

این شیوه شاید در دوره های بعد هم مورد استفاده قرار گرفته باشد. به عنوان مثال، کوهی در اصفهان در نزدیکی منار جنبان قرار دارد و بر بالای آن آثار آتشگاهی به جا مانده است که کارشناسان با توجه به بقایای باروهای اطراف آن گمان می‌برند، شاید محلی برای دیده بانی و علامت دادن برای آتش بوده باشد. در شیراز نیز کوهی در نزدیکی دروازه قرآن است و بر فراز آن، جایگاهی است که امروزه موسوم به «تنوره دیو» است و در گذشته احتمالا «تنوره دید» نامیده می‌شد.این جایگاه نیز کاربردی این چنینی داشته است.

دومین منشور حقوق بشر ایرانیان

دومین منشور حقوق بشر ایرانیان:

این بار سندی ارزشمند، کتیبه خشایارشا بزرگ در تبریز رونمایی شده است که بسیاری را شگفت زده کرده.بعضی این منشور را دومین نمونه از منشور حقوق بشر ایرانیان نام نهادن وبعضی ها هم جواب غیر مستقیم خشایارشا بزرگ به سازندگان فیلم ۳۰۰!
این کتیبه با پرداختن به مسائل اجتماعی و حقوق بشر ،پیام‌آور صلح و نوع دوستی ایرانیان است که سندی دیگر بر عظمت تمدن پیشرفته ایرانان وبه خصوص هخامنشیان است.

کتیبه نویافته خشایارشای بزرگ، بار دیگر بر سیاست آبادگری و مردم دوستی هخامنشیان تأکید می کند. پیش از این منابع و شواهد زیادی حاکی از آبادگری و احترام به مردمان در این دوره بوده اند، اما در این سند خیلی آشکار این موضوع از زبان شاهنشاه گفته می شود.

۳۲

ترجمه کتیبه:

۱- {خدای بزرگ است} اهورامزدا که بزرگترین

۲- خدایان {است} که این بوم را آفرید

۳- که آن آسمان را آفرید که مردم را

۴- ،۵- آفرید، که شادی را برای مردم آفرید

۵-،۶- که خشایارشا را شاه کرد

۶-، ۷- یک شاه از بسیاری

۷-،۸- یک فرمانروا از بسیاری

۸-،۹- گوید خشایارشا شاه

۹-،۱۰- هنگامی که شادی مردم سرزمین من را ببینی

۱۰-،۱۱- بر تو آشکار خواهد شد

۱۱-،۱۲- که من آنان را خوشنود کردم

۱۲- پیش از من داریوش

۱۳- شاه که پدر من بود او به خواست

۱۴- اهورامزدا مردم بسیاری را

۱۵- خشنود کرد اهورامزدا

۱۶- ….. با {دیگر} خدایان شهریاری مرا

۱۷- و آنچه را کردم/

نمادهای ملی ایران

نمادهای ملی ایران:

۲۶-۱

آیا می دانید شمشیر در دست شیر، در نماد شیر و خورشید نماد مذهب شیعه و منتسب به امام علی (ع) است و در دوره صفویه به شکل امروزی در پرچم ایران جای گرفت؟
آیا می دانید گردونه مهر(چلپا) که همه به عنوان نماد هیتلر و نازیسم می نامند یک نماد اصیل ایران آریایی است؟

۲۶-۲

چلیپا-گردونه مهر

گردونه مهر یا چلیپا، یکی از قدیمی ترین و زیباترین نشان های ایرانی که از هزاران سال پیش در میان مردم جای داشته و تا سده های بعد از اسلام هم محبویت خود را حفظ کرده است.
شوربختانه خیلی از ما این نشان زیبا را با نام هایی مانند آرم هیتلر و یا صلیب شکسته می شناسیم که نام های نادرستی هستند. اینچنین می نماید که این نشان، نماد عناصر چهار گانه بوده است.
۲۶-۳
گردنبند یافت شده در مارلیک با نشان سواستیکا
محل نگهداری :تهران – موزه ملی ایران باستان
۲۶-۴
فروهر

یکی از نشان های زیبای به جا مانده از دوران باستان که به فَروَهَر مشهور است. درباره این نشان، گفته ها و پژوهش های زیادی انجام گرفته است. معمولا این نشان را نمادی از «اندیشه نیک»، «گفتار نیک» و «کردار نیک» معرفی می کنند و همچنین با عنوان نشان رسمی دَهیو های پیوسته که در فرمانروایی شهریاران هخامنشی بوده اند؛ مطرح می شود. این نشان در میان مردم امروز ایران هم جایگاه ویژه ای دارد و از جمله نماد های میهنی است.
۲۶-۵
سیمرغ

نشان سیمرغ، که ریشه در افسانه های ایرانی دارد. به نظر می آید بهترین درک را از سیمرغ، عطار نیشابوری داشته است. این نشان به عنوان نشان شاهنشاهی ساسانی مطرح بوده است.
۲۶-۶
شیر و خورشید

یکی از مشهور ترین نشان های ایرانی که به شیر و خورشید معروف است. این نشان از دوران صفویه در درفش رسمی ایران جای گرفت و تا سال­ها بعد باقی ماند.  به نظر می آید شمشیر در دست شیر را به عنوان نمادی از امام علی(ع) در این نشان جای داده بودند. ولی شیر و خورشید بدون شمشیر نماد اصلی و ملی است.
۲۶-۷
پرچم سه گوش قاجاری مربوط به اواسط قرن نوزدهم؛ ابعاد پرچم ۳٫۶ در ۲٫۰۳ متر می‌باشد. در حاشیه پرچم آیه‌های قرانی و توسل به معصومین حک شده‌است.
۲۶-۸
نمونه‌ای از تصویر نجومی و ستاره‌بینی خورشید در برج اسد (شیر) از کارهای ابومعشر بلخی به سال ۸۵۰ میلادی
۲۶-۹
نمونه‌ای منطقه البروج اسلامی و یکی از بر-ج‌های ۱۲ گانه: خورشید در برج اسد، موزه پرگامون برلین، آلمان
۲۶-۱۰
یکی از اولین پرچم‌های شیر و خورشید شناخته شده مربوط به ۱۴۲۳ میلادی/۸۲۶ هجری
۲۶-۱۱
نشان شیر و خورشید در نشان ملی ایران (پرشیا) سال ۱۹۰۷ میلادی در دانشنامه روسی بروخوس و افرون
۲۶-۱۲
در این تصویر اردشیر دوم (سمت چپ) و آناهیتا در بالای یک شیر ایستاده
است. خورشید نیز در آیین میترا خدای باستانی ایرانی است. خورشید با ۲۱
اشعه، نماد اقوام کهن ایرانی است، نماد خورشید توسط اقوام برون مرزی
ایرانی نظیر کردهای عراق ، ترکیه ، سوریه، تالشی‌ها مورد استفاده قرار
می‌گیرد. ۲۱ اشعه خورشید ممکن است مربوط به تاریخ جشنواره مهرگان
(جشنواره میترا خدای خورشیدی) باشد که مصادف است با ۱۶ تا ۲۱ مهر در
ایران.سنگ نگاره شیر وخورشید متعلق به ۲۴۰۰ سال پیش محل نگهداری موزه آرمیتاژ

نماد شیر و خورشید بیش از چند هزار سال سابقه دارد وریشه در ایران باستان دارد و جزء اصیل ترین نماد های ایرانی است
در سال ۱۳۸۷ تلاشی برای بازگرداندن سردر شیر و خورشید مجلس ایران صورت پذیرفت. اما با وجودی که این کار با استقبال افکار عمومی همراه بود و قانونگذاران ایران هم نسبت به این کار ابراز تمایل کرده بودند، این شیرها پس از دو روز دوباره برداشته شد.