تدفین در دوره اشکانی

تدفین در دوره اشکانی:

چکیده
عقیده به معاد نگاهی بود که مردم  به مرگ داشتند و  این یک اصل مشترک و  واحد بین همه آدمیان در  تمام دورانها و در سرزمینهای مختلف بوده است .در جوامع اولیه  تصور روح و روان بسیار مبهم  و  پیچیده است . بشر نخستین اجداد  و اموات خود را می پرستیدند و  این پرستش نیاکان خالی از فکر بقایای روح نبود .ادامه و  باقیمانده این باورهای دینی یکی از جریانهایی است که در تدفین های تابوتی  و  خمره ای  و …   دخیل بوده است .

نوع تدفین در هر سرزمین و در  هر دوره  تاریخی همواره  نشانگر نوع عقاید ،آداب ، رسوم ،سنتها  و  باورهای  یک  قوم یا مردم آن سرزمین بوده است مطالعه تدفین در بررسی ها و مطالعات مربوط به مردم شناسی و  شناخت جوامع ابتدایی و  تاریخ تحولات آن بسیار موثر   است.  زیرا در طول تاریخ ، مرگ عامل مرموز و ناشناخته ای برای بشر بوده است که تنها راه شناخت و تجربه آن ، خوابها و خرافه ها ،داستانها  و افسانه های خودساخته  مردمان  بوده است.

مقدمه:

تدفین درگذشتگان  بخشی از فرهنگ معنوی یک قوم محسوب می شود .قبل از روی کار آمدن پارتها در  قلمرو سرزمین  ایران شاهد انواع شیوه های تدفین هستیم که از جمله آنها می توان به  شیوه تدفین تابوتی اشاره نمود .از دیگر شیوه های رایج ساخت آرامگاههای سنگی است .که نمونه آن را می توان در   پاسارگاد  و مربوط به کورش بنیانگذار سلسله هخامنش دید .از دیگر شیوه های تدفین دوران هخامنشی می توان به آرامگاههای صخره ای با تابوت های سنگی شاهان در نقش رستم  و تخت جمشید اشاره نمود . با انجام مطالعات گسترده علمی مشخص گردیده است که پارتها نیز از شیوه تدفین تابوتی استفاده نموده اند ،که نمونه آن را در محلهایی چون کنگاور ، سنگ شیر همدان ،جزیره خارک ، دورااراپوس ،اروک ،سلوکیه ، نسا، پالیمر  و… می توان ملاحظه نمود. هنگامی که این قوم در سراسر ایران پراکنده شدند ، ابتدا با شیوه سنتی خود (در دشتهای قره قوم)،مردگان را  با  لباس  و لوازم شخصی و خوراک  در  صخره ها  و  قبور سنگی دفن می نمودند که نمونه این تدفین ها  در مناطقی  چون کنگاور، گرمی germi   می توان مشاهده نمود  به جهت تاثیرات فرهنگ هلنی  در ایران اشکانی شاهد حضور یک رسم یونانی یعنی قرار دادن سکه یا کلید در زیر سر یا دهان مردگان هستیم .در  شهرهای بزرگ و معابد ،مردگان را به سبک دوره ایلامی بر  روی سکوها در دخمه ها ی عمیق می نهادند و  در   کنارشان چراغ روغن سوز  قرار می دادند . ( رومن گیرشمن به  وجود دخمه های زیر زمینی در شوش با همین اشکال اشاره دارد ) (علاوه براین از دخمه ای زیر زمینی با تابوت های مجلل سفالین مربوط به  دوره  اشکانی و  الیمایی در شوشتر استفاده شده است ) علاوه بر تابوت در این دوران از گور خمره های بزرگ  و  کوچک جهت دفن مردگان استفاده شده است .سابقه تدفین گور خمره ای در ایران به هزاره سوم قبل  از میلاد  باز میگردد .که در  تپه گیان نهاوند ،شوش  و هفت تپه و … شاهد دفن کودکان در خمره های کوچک سفالین هستیم .تاکنون دلایل متعددی برای استفاده از  خمره جهت دفن افراد مطرح شده است برخی دلایل، تنگناهای اقتصادی را علت این موضوع عنوان می کنند  و  خمره را جایگزینی برای  تابوت میدانند  ، و  عده ای معتقدند که حفاظت از میراث درگذشتگان   و  جلوگیری از فساد جسد دلیل اساسی این  روش  بوده است . در این مقاله انواع روشهای تدفین اشکانی را  براساس  یافته های باستان شناسی مورد بررسی خواهم داد ، منتظر باشید.

تدفین مردگان در عصر آهن

تدفین مردگان در عصر آهن:

باستان شناس‌ها معتقدند که در عصر آهن تغییرات عمده‌ای در شیوهٔ تدفین بوجود آمده و بر خلاف سابق که مردگان در درون منازل دفن می‌شوند ، در این عصر به محوطه‌هایی به نام قبرستان منتقل شده اند . تغییر وضعیت در تدفین با ورود اقوام مهاجر و نفوذ فرهنگ مهاجمین در فرهنگ اقوام بومی تأثیر عمیقی داشته است . تجوه تدفین مردگان در اکثر نقاط فلات ایران به سه نوع است :

  1. قبور حفره ای
  2. قبور خمره ای
  3. قبور حفره‌ای با پوشش سنگی


باستان شناس‌ها معتقدند که در عصر آهن تغییرات عمده‌ای در شیوهٔ تدفین بوجود آمده و بر خلاف سابق که مردگان در درون منازل دفن می‌شوند ، در این عصر به محوطه‌هایی به نام قبرستان منتقل شده اند . تغییر وضعیت در تدفین با ورود اقوام مهاجر و نفوذ فرهنگ مهاجمین در فرهنگ اقوام بومی تأثیر عمیقی داشته است . تجوه تدفین مردگان در اکثر نقاط فلات ایران به سه نوع است :

  1. قبور حفره ای
  2. قبور خمره ای
  3. قبور حفره‌ای با پوشش سنگی

قبور حفره‌ای ساده

این نوع قبور به طرز خیلی ساده در داخل خاک کنده شده ، دفن شده که دارای هیچگونه بافت معماری خاصی نیستند و فقط با خاکبرداری از زمین به شکل قبر در آمده اند . در این نوع قبور نخست حفره‌ای را که کمی بیش از طول و عرض بدن انسان بوده می‌کندند و مرده را داخل حفرهٔ کنده شده قرار می‌دادند و روی آن را با تیرهای چوبی ، شاخ و برگ درختان پوشانیده و سپس روی آن را خاک می ریختند . معمولاً خاک دستی ( خاک نوبت دوم ) را خاک رس بسیار نرم که با خاک زمین‌های اطراف قبر تفاوتی اساسی دارد ، تشکیل می‌دهد . دربارهٔ جنسیت افراد به خاک سپرده شده در این قبور می‌توان اظهار داشت که در این قبور جنسیت‌های مختلف اعم از زن ، مرد و کودک دفن شده اند . مردگان را در این قبور گاهی به پهلوی راست و گاهی به پهلوی چپ و گاهی به صورت چمباتمه خوابانیده اند . در تپه حصار مردگان را در یک یا چند لباس پیچانیده اند که این از بقایای پارچه‌ها در قبرستان این تپه مشهود است . وجود قبرهای زیاد در تپه شمالی حصار نشان می‌دهد که بیشتر مردم برای دفن اجساد ، مرده‌ها را در محلی خاص دفن می‌کردند .

قبور خمره‌ای

در این نوع قبور ، مردگان را در خمره‌هایی قرار می‌دادند . بیشتر محققین معتقدند که نوع تدفین ارتباط نزدیکی با وضعیت جنین در داخل رحم مادر دارد ؛ یعنی همان طور که انسان در رحم مادر قرار گرفته ، پس از مرگ نیز به همان حالت به خاک سپرده می‌شود . این نوع تدفین گویای فلسفه ی مرگ و زندگی است ؛ تولدی نو ، بدین معنی که همین جسم با این اعتقاد زندگی جدید را شروع کرده است و حیات دوباره در جهان دیگر خواهد داشت . به همین منظور ابزارکاری که او به طور کلی که به هنگام حیات با آنها سروکار داشته ، با او در درون قبر نهاده شده است .

قبور حفره‌ای با پوشش سنگی

 

این قبور همانند قبور حفره‌ای ساده با خاکبرداری از زمین شکل گرفته و دارای بافت معماری خاصی نیستند و اندازهٔ آنها هم به قامت انسان که دفن می‌شود ، بستگی دارد . در اطراف این قبور و روی آنها تخته سنگهایی قرار می‌دادند و مرده را به صورت چمباتمه و از پهلو به طرف جهات اصلی می خوابانیده اند . آنان با این کار می خواستند آرامگاهی نظیر خانه‌های جهان زندگان به مردگان بدهند . گاهی هم دیواره‌ها و با کف قبر را سنگ فرش می‌کردند که نشانهٔ فرد از مقام در اجتماع ( در زمان حیاتش ) بوده است . گاهی هم از این قبور به عنوان قبرهای خانوادگی استفاده می‌کردند به این ترتیب که گاهی مرده اول را با لایه‌ای از خاک می پوشانیدند و مرده دوم را قرار می‌دادند و گاهی هم وسایل درون گور و استخوانهای مرده اول در گوشه‌ای از قبر جمع کرده و مرده دوم را قرار می‌دادند .

عقاید و آئین تدفین

ساکنان فلات ایران در دوران بسیار کهن عقیده داشتند که انسان پس از مرگ در دنیای دیگر به زندگی خود ادامه می‌دهد . از این رو مقداری غذا در ظرف‌های سفالین بالای سر و پای مردگان با ابزار و اثاثیه و اسلحه و سایر لوازمی که وی در طول زندگی به آنها نیاز دارد ، را همراه او دفن می‌کردند . البته این عمل در اقوام مختلف دارای شدت و ضعف بوده است . جالب توجه است گور دختری در تپه حصار که در این قبر علاوه بر انواع جواهرات و اسباب بازی زمان کودکی ، مقداری ظرف و اثاثیه که در زمان بزرگی دختر و شوهر داریش لازم می‌شده ، با او دفن کرده اند . از این موضوع می‌توان نتیجه گرفت که در آن زمان مردم معتقد بودند که دختر پس از مرگ ، در عالم دیگر به حد بلوغ می‌رسد و احتیاج به وسایل دیگری غیر از اسباب‌های زمان کودکی دارد .

تدفین مردگان در طبقه اول تپه حصار

 

تقریباً در تمام قبرها پاهای مردگان خم و یکی از دستها به طرف دهان آورده شده ، از این رو معلوم می‌شود عقیدهٔ این مردم چنین بوده که انسان پس از مرگ از بین نرفته و همچنین قرار دادن ظروف ، اغذیه و جواهرات اشاره‌ای به زندگی ماوراء زمینی باشد . در طبقه اول تپه حصار ، مردگان را به سمت مشرق ، جایی که خورشید طلوع می‌کند ، دفن می‌کردند . این نشانگر این است که خورشید و آفتاب مورد توجه آنان بوده است . اما صورت مردگان به یک طرف نبوده ، به نظر می‌آید که در هر زمانی از روز که می خواستند مرده را دفن کنند ، بدنش را به سمت مشرق و صورتش را به سمت جایی که افتاب در آن لحظه آنجا بوده است ، قرار می‌دادند . به طور کلی مردگان را به سه شکل دفن می‌کردند :

۱٫ دفن مردگان به پهلوی چپ : این روش تدفین که تقریباً نیمی از تدفین را در فلات مرکزی به خود اختصاص داده است ، شامل سه حالت « خم شده » ، « جمع شده » و « چمباتمه » است . در حالت « خم شده » ، تنها دستان مرده ( گاهی یک دست ) را به طرف دهان و سر او قرار داده و او را دفن می‌کنند . در نوع دیگر یعنی در حالت « جمع شده » ، همچنان که دستان به طرف دهان و سر جمع شده اند ، زانوهایشان هم کمی خم شده اند . اما در حالت « چمباتمه » که به « جمع شده کامل » و « تدفین جنینی » هم معروف است ، دستها و پاها کاملاً جمع شده اند ، درست همانند جنینی در رحم مادر ( دربارهٔ علت آن در گذشته بحث شد ) ، به همین دلیل هم به تدفین جنینی معروف گشته است . باید دقت داشت که این نوع تدفین تنها در قبور خمره‌ای رسم نیست و گاهی در قبور حفره‌ای هم دیده شده است .

۲٫ دفن مردگان به پهلوی راست : این نوع تدفین که خیلی کم در فلات مرکزی ایران رایج بوده است ، بیشتر در تپه حصار مشاهده شده است . در این نوع تدفین حالت دستها معیار خاصی ندارند ، گاهی بروی شکم ، نزدیک زانوها و گاهی به سمت کوزه‌ها و ظرف‌های دفن شده همراه گور دیده شده است . هنوز اطلاعات دقیقی از علت تمایز این دو نوع تدفین که نوع دوم بیشتر در حصار و در جاهای دیگر کمتر دیده شده ، منتشر نشده است .

۳٫ دفن مردگان به حالت طاقباز : در این نوع تدفین که به ندرت و حتی کمتر از نوع دوم در فلات مرکزی مشاهده شده ، تقریباً بر سه نوع است : طاقباز با پاهای جمع شده به حالت چمباتمه ، طاقباز با پاهای به حالت نشسته و طاقباز با پاهای روی هم انداخته شده ، تنها چند نمونهٔ انگشت شمار از این نوع تدفین گزارش شده که ان هم در تپه حصار دامغان می‌باشد . ما در اینجا به بعضی از خصوصیات اولین قبر اشاره می کنیم . در اولین نمونه مرده به پشت یا طاقباز دفن شده است ، دستها روی سینه و پاها روی هم افتاده است که متعلق به یک مرد بالغ است . در بعضی از این موارد یافت شده هم یکی از دستها زیر چانه قرار داشته است .

نگاهی دیگر به تدفین های جنینی

نگاهی دیگر به تدفین های جنینی:

در مجموعه باورهای اساطیری بازگشت به اصل و منشاء پیدایش با معصومیت آغازین از جایگاه ویژه ای برخوردار است. آدمی از آغاز در راه بازگشایی معمای آفرینش کوشیده است، برای او نقطه شروع وجودش، اینکه از کجا آمده و پیش از او محیط پیرامونش چگونه بود، درختان، سنگ ها، آب ها، جنگل، کوه، دریا، آنچه در دسترس او بود و می توانست لمس کند یا پدیده هایی که به چشم می دید و می توانست حس کند. آبی آسمان و شب ها که خورشید ناپدید می شد، اینکه کجا رفت و ستارگان از کجا آمدند و آبی آسمان که قیری سیاه رنگ شد، همه و همه سوالاتی بی پاسخ باقی می ماند!

حیرت او و ذهنی کنجکاو که نمی آسود سبب شد تا در جستجوی پاسخی بر آید، کنجکاوی انسان با پیدایش زبان، و ظهور نخستین واژه ها، این آلات تفکر، تشدید شدو او تنها نبود بیشتر که در توحش با حیوانات که می زیست همسخنی نداشت با برگرفتن میوه ممنوعه از درخت معرفت در شرق، مطلع خورشید چنانچه در افسانه های کتب مقدس آمده است، تکلم آغاز شد. حیوانات از او گریختند اما فراموش نشدند که روزگاری در کنار هم می زیستند، همسخنان او حیوانات ناطقی شدند که چون او، از حالت چهار دست و پایی به دو پایی تغییر کردند، آنان برخاستند و تاریخ اغاز شد

اما نخستین سوال خود او بود! با کنکاش دریافتن پاسخی در خور و قابل پذیرش برای ذهن ابتدایی خود سرچشمه ی ایمان نخستین را یافت، خداوند ظهور کرد خدایی مه آلود که رفته رفته از طبیعت زایید و چون معنایی در جان او شد، پس نخستین گام چنین بود.

تکلم با همسخنان در خلوت تاریک و روشن غارها، احتمالا در کنار یک اجاق با آتشی هدیه شده از آسمان، از آذرخش، راه گشایی تفکر بود، سپیده دم تاریخ فلسفه اگر انسان تنها می بود، معرفتی حاصل نمی شد، یعنی تکلم شکل نمی گرفت و زبان نمی گشود که ” سخن با چون خودی شاید” پس با جملات اغازین، که نشانی از دستوز زبان، منطق و حتی واژگانی انتخابی و به جا نداشت، شروع کرد و چنین بود که خمیره جهان اسطوره ای شکل گرفت.

در نظر برخی از اسطوره پژوهان، اسطوره از نقص یا حتی بیماری زبان زاییده است. آنگاه که منظورش غروب خورشید بود، در بیانش خورشید را پنهان شده در پشت کوه یا فرو شده در دریا توصیف می کرد.

باری – خود او از کجا بود؟!

رفتار جنسی او که میراثی به جا مانده از دوران حیوانی بود و غریزی توجیه می شد، سبب ساز زایش بود. همنوعانی به جمعشان افزوده می شدند که چون خود او بودند، او ازنزدیک شاهد چگونگی زایمان بود. با مشاهده جنس ماده، مادرش یا مادرانی که زایمان می کردند، پس به غریزه کودکان را در آغوش می پروراندند. به تدریج معنای آفریدن در ذهن او شکل گرفت. زایمان، نوزادی ،کودکی ، بلوغ و در آخر همنوعی شبیه خودش. در بسیاری از اساطیر الاولین جنس ماده آفریننده و خدا معرفی شده است. او از شکم برآمده جنس ماده زاییده می شد.

قابل تآمل است که انسان هر چه می دید ،فراموش نمی کرد و در ذهن بی انتهای ناخودآگاه جای می گرفت.تحول در طبیعت، گردش فصول، درختان که از سبزی به زردی می گراییدند ،خشکیده می شدند، می مردند و در زیر برف دفن می شدند، آما با آغاز بهار و گرم شدن دوباره طبیعت دیگر بار جان می گرفتند، می روییدند و سبز می شدند ،بهار، تابستان، پاییز، زمستان و دوباره بهار، و در آن سوی، مشاهده همنوعانی پیرتر که به ناگاه بی تحرک می افتادند و بی جان می نمودند ،دیدار با مرگ و مردگان و در انجام تطبیق این دو زمینه ساز باوری آغازین شدکه او نیز می تواند چون طبیعت پس از مرگ دوباره جان گیرد و زنده شود.

در مجموعه یافته های باستان شناسی کشف قبوری از انسان های نخستین …

در مجموعه باورهای اساطیری بازگشت به اصل و منشاء پیدایش با معصومیت آغازین از جایگاه ویژه ای برخوردار است. آدمی از آغاز در راه بازگشایی معمای آفرینش کوشیده است، برای او نقطه شروع وجودش، اینکه از کجا آمده و پیش از او محیط پیرامونش چگونه بود، درختان، سنگ ها، آب ها، جنگل، کوه، دریا، آنچه در دسترس او بود و می توانست لمس کند یا پدیده هایی که به چشم می دید و می توانست حس کند. آبی آسمان و شب ها که خورشید ناپدید می شد، اینکه کجا رفت و ستارگان از کجا آمدند و آبی آسمان که قیری سیاه رنگ شد، همه و همه سوالاتی بی پاسخ باقی می ماند!

حیرت او و ذهنی کنجکاو که نمی آسود سبب شد تا در جستجوی پاسخی بر آید، کنجکاوی انسان با پیدایش زبان، و ظهور نخستین واژه ها، این آلات تفکر، تشدید شدو او تنها نبود بیشتر که در توحش با حیوانات که می زیست همسخنی نداشت با برگرفتن میوه ممنوعه از درخت معرفت در شرق، مطلع خورشید چنانچه در افسانه های کتب مقدس آمده است، تکلم آغاز شد. حیوانات از او گریختند اما فراموش نشدند که روزگاری در کنار هم می زیستند، همسخنان او حیوانات ناطقی شدند که چون او، از حالت چهار دست و پایی به دو پایی تغییر کردند، آنان برخاستند و تاریخ اغاز شد

اما نخستین سوال خود او بود! با کنکاش دریافتن پاسخی در خور و قابل پذیرش برای ذهن ابتدایی خود سرچشمه ی ایمان نخستین را یافت، خداوند ظهور کرد خدایی مه آلود که رفته رفته از طبیعت زایید و چون معنایی در جان او شد، پس نخستین گام چنین بود.

تکلم با همسخنان در خلوت تاریک و روشن غارها، احتمالا در کنار یک اجاق با آتشی هدیه شده از آسمان، از آذرخش، راه گشایی تفکر بود، سپیده دم تاریخ فلسفه اگر انسان تنها می بود، معرفتی حاصل نمی شد، یعنی تکلم شکل نمی گرفت و زبان نمی گشود که ” سخن با چون خودی شاید” پس با جملات اغازین، که نشانی از دستوز زبان، منطق و حتی واژگانی انتخابی و به جا نداشت، شروع کرد و چنین بود که خمیره جهان اسطوره ای شکل گرفت.

در نظر برخی از اسطوره پژوهان، اسطوره از نقص یا حتی بیماری زبان زاییده است. آنگاه که منظورش غروب خورشید بود، در بیانش خورشید را پنهان شده در پشت کوه یا فرو شده در دریا توصیف می کرد.

باری – خود او از کجا بود؟!

رفتار جنسی او که میراثی به جا مانده از دوران حیوانی بود و غریزی توجیه می شد، سبب ساز زایش بود. همنوعانی به جمعشان افزوده می شدند که چون خود او بودند، او ازنزدیک شاهد چگونگی زایمان بود. با مشاهده جنس ماده، مادرش یا مادرانی که زایمان می کردند، پس به غریزه کودکان را در آغوش می پروراندند. به تدریج معنای آفریدن در ذهن او شکل گرفت. زایمان، نوزادی ،کودکی ، بلوغ و در آخر همنوعی شبیه خودش. در بسیاری از اساطیر الاولین جنس ماده آفریننده و خدا معرفی شده است. او از شکم برآمده جنس ماده زاییده می شد.

قابل تآمل است که انسان هر چه می دید ،فراموش نمی کرد و در ذهن بی انتهای ناخودآگاه جای می گرفت.تحول در طبیعت، گردش فصول، درختان که از سبزی به زردی می گراییدند ،خشکیده می شدند، می مردند و در زیر برف دفن می شدند، آما با آغاز بهار و گرم شدن دوباره طبیعت دیگر بار جان می گرفتند، می روییدند و سبز می شدند ،بهار، تابستان، پاییز، زمستان و دوباره بهار، و در آن سوی، مشاهده همنوعانی پیرتر که به ناگاه بی تحرک می افتادند و بی جان می نمودند ،دیدار با مرگ و مردگان و در انجام تطبیق این دو زمینه ساز باوری آغازین شدکه او نیز می تواند چون طبیعت پس از مرگ دوباره جان گیرد و زنده شود.

در مجموعه یافته های باستان شناسی کشف قبوری از انسان های نخستین در این خصوص قابل توجه  است. با بررسی این تدفین ها می توان دانست که او به زندگی پس از مرگ ایمان داشت، از این رو مردگان خویش را در گور می نهاد و بی اعتنا رها نمی کرد. شکل تدفین ها نشان می دهد که آنها مرده ها را با آیین دفن می نمودند و آن نشان از قدرت تکلم دارد. عموما در کنار اجساد ابزار آلات سنگی و حتی زیور آلات قرار داده می شد که چون ره توشه ای در سفر به جهان دیگر می نمود ،همچنین حالت جسد به هنگام تدفین که منظور از سخن ماست نیز همه دلیلی بر مدعاست.

تدفین جنینی در معنی جمع کردن دست و پا به هنگام تدفین و بازنمایی شکل جنین و احتمالا تعیین جهت صورت به سمتی خاص، آیینی برای باز بازگردان مرده به رحم مادر، زمین زاییده، مادر کبیر بود. معماری قبور هندسی دایره با دایره ای در درونش که جسدی جمع و گرد بود، طبق یافته های باستان شناسی از دوران پیش از تاریخ معمول بوده است. شکل هندسی دایره و شکل خورشید که شب ها در زمین فرو می شد، نیست می شد و به صبح دوباره متولد می شد، تشبیه جسد به او و  به ماه سایه ای از خورشید، روح خورشید و جایگزین او به شبی سیاه به گاه مرگ خورشید در کل صعود تفسیر می شود.

سپردن جسد به دایره کل، به معنای ذوب شدن در کل و همه هستی،به معنای فنای فی ال… در تصوف و عرفان اسلامی است، شکل دایره در اساطیر عروج ، همه هستی و روح کل تفسیر شده است. دایره خطی رمزی در طلسمات مانع از دخول ارواح پلید می شد دیوارهایی که به این شکل پیرامون نخستین سکونت گاهها، روستاهای اولین کشیده می شد.در آغاز برای حفاظت ساکنان از شر ارواح پلید بود. شکل ماه که از خطی منحنی آغاز می شد و به تکامل خویش می پرداخت . در انجام  دایره ای کامل بود، بدر کامل، انسان کامل، و سپس مرگ و محاق و آنگاه تولد دوباره نیز ذهنیت دوران تاریخی دایره وار جهان، هزاره گرایی، مرگ کل جهان نابودی، توفان نوح و غسل گیری و طهارت، چون خورشید که در دریا فرو می شد و سپس تولد دوباره، آفرینش دوباره هستی را رفته رفته شکل داد.

شکل مخروط وار چادرها در آسیای مرکزی( اوبا) دایره ای به سمت آسمان، با ستون میانی، راهی رو به جهان بالا که شامان با بالا رفتن از آن عروج را تظاهر می نمود و سپس معماری زیگورتهای سومری، معابد مایا- آزتک، اقوام باستانی آمریکا که از آسیای مرکزی کوچ کرده بودند و آنگاه معماری یونان و رم باستان با طاق ها که بعدها در معماری مسیحیت با کلیساها ظاهر شد و روزگاری دیگر در معماری اسلامی به خصوص با حالت محراب مساجد، محل عروج و ارتباط با عالم بالا خود را نشان داد، همه از قداست شکل هندسی دایره حکایت می کرد.

در برخی اساطیر، مار، این خزنده بسیار نقش نماد عالم معرفی شده است. مار به حالت جمع شده دایره ای است که چون سال، واحد تاریخ اساطیری از نقطه ای آغاز و پس از دوری تکاملی، در همان نقطه پایان می پذیرد. ماری که دمش را گاز می گیرد نیز نماد پایان جهان و آغاز دوباره معنا شده است. تدفین جنینی می تواند شبیه یا پیشکش انسان به مار، خدای جهان زیرین، جهان مردگان باشد. مار و کژدم، خدایان دنیای تاریکی به شمار می روند. واژه ترکی«ایل» به معنی سال نیز از واژه ترکی ( ایلان) به معنی مار گرفته شده است.

عموما در اساطیر خاورمیانه ،جهان مرگ، جهان تاریکی، فراموشی و سردی است. از این رو مردگان را با اطعام، مانع از برآمدن به جهان بالا و ایجاد شر و هراس می شدند. گاه در برخی موارد دیده شده است که حتی اجزای جسد را از هم جدا می نمودند که در صورت بازگشت روح به تن نتواند حرکت کند. در ایران بسیاری از تدفین های باستانی به حالت جنینی کشف شده است، گور خمره های اشکانی نیز که خمره را رحم مادر تفسیر می کردند بیشتر با جسدی به شکل جنین در خاک شده است.

شکل خوش رنگ مار در طبل شامان نیز گاه نمادی از رنگین کمان معنی شده است. رنگین کمان به شکل دایره وار، در کتاب تورات نمادی از عهد و پیمان محسوب می شد. پیمانی که خداوند پس از توفان به نوح می نماید که پس از آن توفانی نخواهد بود! شکل دایره در معنی عهد، حتی در شکل انگشتری نامزدی، تعهد و تأهل خود را می نماید.

مار در زبان ترکی با واژه (ایلان) خود را نشان می دهد، در اتیمولوژی واژه(ایلان) به مصدر (ییغماق) و ( ییغیلان) می رسیم که همان جمع شده معنی می دهد، همچنین واژه ( حیه) در عربی که به معنی حیات و مار است، نیز نشانی از تولد دوباره را بازگو می کند.

گاه تدفین جنینی را تظاهری از حالت تواضع و سجود معنی کرده اند که در برابر کل مطلق، خورشید، روی بر خاک می نهد، زیرا که تدفین های جنینی را گاهی رو به سمت خورشید می یابیم، جهت صورت گاه رو به شرق، گاه مستقیما رو به آسمان، گاه به طرف غرب و گاه حتی روی بر خاک و جسد پشت به بالا یافت شده است که نشان از طلوع خورشید و سیر تکاملی از شرق به غرب و سپس غروب آن و هنگام شب است که در آن حال خورشید در جهان زیرین می باشد.

پس چنانچه  در باورهای سومری آمده است، بیراه نیست که جهان مرگ را، جهانی بی خورشید و نور، تاریک و سرد معنی میکنند و گیلگمیش قهرمان افسانه ای سومر که در سفرش به جهان مردگان از گذرگاههای تاریکی به پاسبانی عقرب- انسان ها می گذرد…

کشف اجساد ۲۵۰۰ ساله

کشف اجساد ۲۵۰۰ ساله:

کشف اجساد ۲۵۰۰ ساله

سربازان ایرانی در صحرای مصر

این سربازان پس از هفت روز راهپیمایی در بیابان به منطقه‌ای می‌رسند که هم‌اکنون با نام «الخرقه» شناخته می‌شود، پس از آن بود که سربازان ایرانی ناپدید شدند و هیچ کس اثری از آنها نیافت… «کامبیز»، فرزند کوروش پنجاه هزار سرباز را از منطقه «تبس» به «سیوا» فرستاد تا با طرفداران ـ بت پرست ـ معبد آمون در مصر که یکی از ساتراپ‌ها یا استان‌های ایران به شمار می‌رفت و سر به شورش برداشته بودند، مقابله کند…

این سربازان پس از هفت روز راهپیمایی در بیابان به منطقه‌ای می‌رسند که هم‌اکنون با نام «الخرقه» شناخته می‌شود، پس از آن بود که سربازان ایرانی ناپدید شدند و هیچ کس اثری از آنها نیافت… «کامبیز»، فرزند کوروش پنجاه هزار سرباز را از منطقه «تبس» به «سیوا» فرستاد تا با طرفداران ـ بت پرست ـ معبد آمون در مصر که یکی از ساتراپ‌ها یا استان‌های ایران به شمار می‌رفت و سر به شورش برداشته بودند، مقابله کند.

در حالی که شاهد پیشنهاد‌های تأسفباری مبنی بر حذف تاریخ نیاکانمان و سلسله‌های پادشاهی ایران زمین از کتاب‌های تاریخی هستیم، گروهی از پژوهشگران بین‌المللی، با یکی از بزرگترین کشفیات تاریخی خود، سند دیگری بر حقانیت تاریخی و واقعیت هژمونی قدرت تمدن باستانی ایران بزرگ بر سرزمین‌های وسیعی از جهان قدیم صحه گذاردند.

به گزارش خبرنگار «تابناک» و به نقل از سایت «ام.اس.ان.بی.سی»، در این اکتشاف، در کنار بقایای اجساد سربازان تنومند، حجم بزرگی از تجهیزات نظامی از جمله سلاح‌های برنزی، دستبند‌های نقره‌ای، گوشواره‌ها به همراه صدها استخوان در یک منطقه عظیم بیابانی در منطقه صحرایی دور افتاده غرب مصر کشف شده که بر پایه  استنادات تاریخی، بقایای سربازان ایرانی کامبیز دوم، پادشاه هخامنشی ایران باستان ـ که اعراب نام او را به کمبوجیه تغییر داده‌اند ـ است. این سربازان در ۵۲۵ سال پیش از میلاد مسیح بر اثر گرفتار شدن در یک توفان شن، زنده در زیر لایه‌های شن صحرا مدفون شده بودند.

در این باره، «داریو دل بوفالو»، عضو تحقیقات دانشگاه «لچه» ایتالیا به کانل دیسکاوری آمریکا گفته است: نخستین نشانه برای این موضوع را می‌توان در یادداشت‌های تاریخدان یونانی آقای هرودت دید.

این کشف، یکی از معماهای تاریخی را که توسط هرودوت مورخ یونانی گزارش شده حل کرده است. هرودوت ـ ۴۸۴-۴۲۵ پیش از میلاد ـ در کتاب تاریخ خود آورده است، کامبیز، فرزند کوروش، پنجاه هزار سرباز را از منطقه «تبس» به «سیوا» فرستاد تا با طرفداران ـ بت‌پرست ـ معبد آمون در مصر که یکی از ساتراپ‌ها یا استان‌های ایران به شمار می‌رفت ـ که سر به شورش برداشته بودند ـ مقابله کند.

این سربازان پس از هفت روز راهپیمایی در بیابان به منطقه‌ای می‌رسند که هم‌اکنون با نام «الخرقه» شناخته می‌شود و پس از آن بود که سربازان ایرانی ناپدید شدند و هیچ کس اثری از آنها نیافت.

هرودوت در تاریخ خود به باد‌های شدیدی اشاره می‌کند که همزمان با حضور ایرانیان از سمت جنوب وزیدن گرفت و گردباد‌ها و توفان‌های شن عظیم حاصل از آن سربازان ایرانی را در بر گرفت.

این گزارش می‌افزاید: داستان گم شدن ارتش کامبیز ـ کمبوجیه ـ در یادها ناپدید شد و هیچ ردپایی از سربازن ایرانی به دست نیامد تا اغلب دانشگاهیان آن را داستانی خیالی بپندارند.

اما اکنون دو دانشمند باستان‌شناس ایتالیایی ادعا می‌کنند که شواهد برجسته‌ای یافته‌اند که ارتش ایران در توفان شن‌ها دفن شده است. دو برادر ایتالیایی به نام‌‌ها «آنجلو» و «الفردو» کستیگلیونی که به خاطر کشف مشهور خود در بیست سال پیش در شهر تاریخی مصر، «شهر طلا»، معروفیت جهانی پیدا کرده بودند، ادعای جدیدی را مطرح کرده‌اند.

فیلم باستان‌شناسی که در فستیوال «روورتو» نشان داده شده، بیانگر تحقیق سه ساله و همچنین پنج سال اعزام هیأت باستان‌شناسی به این منطقه است. آنها در سال ۱۹۹۶ شروع به این فعالیت کردند که البته آنها آهن‌آلاتی را در نزدیکی «سیوا» پیدا کردند و در حالی که آنها روی منطقه کار می‌کردند، اجساد و استخوان‌های انسان‌های را در یک گودال یافتند که آنها این گودال را یک پناهگاه طبیعی در نظر گرفتند؛ آن یک صخره به طول ۱۱۴٫۸ فوت و ۵٫۹ فوت عرض و ۹٫۸ فوت عمق یافتند. از این پناهگاه‌های طبیعی زیاد در صحرا یافت می‌شود، اما این یکی در آن منطقه تنها پناهگاه بوده است و اندازه آن برای پناه بردن و در امان ماندن از توفان شن مناسب است؛ اما فلزیاب‌های یک باستان شناس مصری، تعدادی خنجر برنزی و چندین کمان پیدا کرد.

هرچند آنها ابزارآلات کمی پیدا کردند، این ابزارآلات بسیار مهم بودند، چراکه آنها ابزار آلات ابتدای هخامنشیان بوده و عصر آنها به زمان کامبیز ـ کمبوجیه ـ برمی‌گردد که در یک منطقه نزدیک سیوا در زیر ماسه‌ها به دست آمده‌اند.

همچنین حدود یک‌چهارم مایل دورتر از پناهگاه تیم باستان‌شناسی نیز یک بازوبند نقره‌ای پیدا شده و همچنین گوش‌آویز و چندین حلقه که شبیه تکه‌های گردنبند بودند. تجزیه و تحلیل گوشوارها ـ البته بنا بر عکس‌های به دست آمده ـ نشان می‌دهد که آنها مطمئنا به دوران هخامنشیان تعلق داشته‌اند. حلقه‌های کروی که از نقره ساخته شده‌اند و یک آویز کوچک از نقره که در پنج قرن پیش از میلاد مسیح در ترکیه به دست آمده است، مشابه همین آویز است. آنها همچنین گورهای دست جمعی با هزاران استخوان سفید پیدا کرده‌اند و می‌گویند که بقایای لشکر کامبیز ـ کمبوجیه ـ نیز باید در این منطقه باشد.
با این اوصاف جا دارد که سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری به همراه باستان شناسان ایرانی با تحقیقات و همکاری تنگاتنگ با دانشگاه «لچه» بتوانند به نحو احسن از این کشفیات جدید برای بها گذاشتن به فرهنگ و تاریخ کشور، کارهای لازم را برای همکاری دانشگاهی و فرستادن باستان شناسان ایرانی به کشور مصر انجام دهند.

تدفین مردگان

تدفین مردگان:

تدفین جنینی

مزارها می‌توانند تراکم‌ جمعیت‌ در یک‌ منطقه‌ و نوع‌ زیست‌ آنها در زمان‌های‌ مختلف‌ را مشخص کنند.
شکی‌ نیست‌ که‌ پس‌ از مرگ‌، برای‌ جلوگیری‌ از به‌ وجود آمدن‌ بیماری‌های‌ مختلف‌ جسد متوفی‌ باید به‌ نحوی‌ از بین‌ برده‌ شود. به‌ این‌ علت‌ مکان‌هایی‌ برای‌ از بین‌ بردن‌ جسد به‌ وجود می‌آیند که‌ عمدتا گورستان‌ نام‌ می‌گیرند. نحوه‌ تدفین‌ نشان‌ از فرهنگ‌ و عقاید هر ملتی‌ دارد. مثلا در کشور هندوستان‌ بطور عمده‌ اجساد سوخته‌ می‌شوند، در کشور ژاپن‌ نیز همینطور. در اکثر کشورها، اجساد در داخل‌ زمین‌ دفن‌ می‌شوند. دو روش‌ دفن‌ کردن‌ و سوزاندن‌، روش‌های‌ رایج‌ در از بین‌ بردن‌ اجساد هستند. محل‌هایی‌ که‌ اجساد در آنجا دفن‌ می‌شوند گورستان‌ نام‌ می‌گیرد. این‌ گورستان‌ها معمولا چه‌ در درون‌ شهر و چه‌ بیرون‌ از آن‌، نشان‌ از وجود زندگی‌ در مقطعی‌ خاص‌ دارند. امروزه‌ گورستان‌ در خارج‌ از شهر و در مجاورت‌ آن‌ ساخته‌ می‌شود مانند بهشت‌زهرا که‌ نزدیک‌ شهر تهران‌ برای‌ ساکنان‌ آن‌ ساخته‌ شده‌ است‌. البته‌ مزارهایی‌ نیز به‌ صورت‌ پراکنده‌ در کنار امامزاده‌ها، مثل‌ امامزاده‌ طاهر یا گورستان‌های‌ کوچکتر مانند گورستان‌ ظهیرالدوله‌ یا ابن‌بابویه‌ نیز در داخل‌ شهر دیده‌ می‌شوند که‌ شاید روزگاری‌ در حومه‌ آن‌ قرار داشته‌اند اما به‌ مرور در اثر بزرگ‌ شدن‌ تدریجی‌، در محوطه‌ داخلی‌ شهر قرار گرفته‌اند.
اما وضعیت‌ گورستان‌ در قرون‌ گذشته‌،

تدفین جنینی

مزارها می‌توانند تراکم‌ جمعیت‌ در یک‌ منطقه‌ و نوع‌ زیست‌ آنها در زمان‌های‌ مختلف‌ را مشخص کنند.
شکی‌ نیست‌ که‌ پس‌ از مرگ‌، برای‌ جلوگیری‌ از به‌ وجود آمدن‌ بیماری‌های‌ مختلف‌ جسد متوفی‌ باید به‌ نحوی‌ از بین‌ برده‌ شود. به‌ این‌ علت‌ مکان‌هایی‌ برای‌ از بین‌ بردن‌ جسد به‌ وجود می‌آیند که‌ عمدتا گورستان‌ نام‌ می‌گیرند. نحوه‌ تدفین‌ نشان‌ از فرهنگ‌ و عقاید هر ملتی‌ دارد. مثلا در کشور هندوستان‌ بطور عمده‌ اجساد سوخته‌ می‌شوند، در کشور ژاپن‌ نیز همینطور. در اکثر کشورها، اجساد در داخل‌ زمین‌ دفن‌ می‌شوند. دو روش‌ دفن‌ کردن‌ و سوزاندن‌، روش‌های‌ رایج‌ در از بین‌ بردن‌ اجساد هستند. محل‌هایی‌ که‌ اجساد در آنجا دفن‌ می‌شوند گورستان‌ نام‌ می‌گیرد. این‌ گورستان‌ها معمولا چه‌ در درون‌ شهر و چه‌ بیرون‌ از آن‌، نشان‌ از وجود زندگی‌ در مقطعی‌ خاص‌ دارند. امروزه‌ گورستان‌ در خارج‌ از شهر و در مجاورت‌ آن‌ ساخته‌ می‌شود مانند بهشت‌زهرا که‌ نزدیک‌ شهر تهران‌ برای‌ ساکنان‌ آن‌ ساخته‌ شده‌ است‌. البته‌ مزارهایی‌ نیز به‌ صورت‌ پراکنده‌ در کنار امامزاده‌ها، مثل‌ امامزاده‌ طاهر یا گورستان‌های‌ کوچکتر مانند گورستان‌ ظهیرالدوله‌ یا ابن‌بابویه‌ نیز در داخل‌ شهر دیده‌ می‌شوند که‌ شاید روزگاری‌ در حومه‌ آن‌ قرار داشته‌اند اما به‌ مرور در اثر بزرگ‌ شدن‌ تدریجی‌، در محوطه‌ داخلی‌ شهر قرار گرفته‌اند.
اما وضعیت‌ گورستان‌ در قرون‌ گذشته‌، همچنین‌ نوع‌ تدفین‌ و نحوه‌ قرار گرفتن‌ جسد در گور بیانگر فرهنگ‌ مردمی‌ است‌ که‌ در موقعیت‌ مکانی‌ و زمانی‌ خاصی‌ قرار داشته‌ و زندگی‌ می‌کرده‌اند.
در ایران‌ و شاید در خیلی‌ از جاهای‌ دیگر به‌ وسیله‌ تحقیق‌ بر روی‌ گور و گورستان‌های‌ باستانی‌ یافت‌ شده‌، نوع‌ زندگی‌، فرهنگ‌ و آداب‌ و رسوم‌ ملل‌ قابلیت‌ بررسی‌ و پژوهش‌ می‌یابند.
در کشور ما با توجه‌ به‌ سابقه‌ قدمتی‌ آن‌، گورستان‌های‌ باستانی‌ زیادی‌ وجود دارند که‌ به‌ مرور بر اثر یک‌ حادثه‌ و اتفاق‌ یا بر پایه‌ مستندات‌ قبلی‌ کشف‌ و مورد بررسی‌ قرار می‌گیرند.
به‌ وسیله‌ همین‌ پژوهش‌ها ما با نوع‌ زندگی‌ مردمی‌ که‌ پیش‌ از ما در این‌ سرزمین‌ می‌زیسته‌اند می‌توانیم‌ آشنا شویم‌.
یکی‌ از بزرگترین‌ گورستان‌های‌ پیش‌ از تاریخ‌ کشور، بنا به‌ گفته‌ گروه‌ فرهنگی‌ علمی‌ باستان‌شناسی‌ سازمان‌ میراث‌ فرهنگ‌ کشورمان‌، گورستان‌ «آق‌ اولر» در منطقه‌ تالش‌ استان‌ گیلان‌ است‌. نوع‌ و بزرگی‌ مقبره‌ها که‌ به‌ صورت‌ مگالتیکی‌ سنگی‌کلان است‌ بیانگر نفوذ و حضور تمدن‌ سکایی‌ در این‌ منطقه‌ است‌ که‌ با کمک‌ بررسی‌های‌ به‌ عمل‌ آمده‌ به‌ زمانی‌ بسیار قبل‌تر از آغاز عصر آهن‌ تا دوره‌ ساسانی‌ باز می‌گردند.
جای‌ تعجب‌ ندارد اگر تعداد این‌ گورستان‌ها در شمال‌ کشور بخصوص‌ گیلان‌ زیادتر باشد، چرا که‌ نزدیکی‌ به‌ دریاچه‌ خزر و آب‌ و هوایی‌ معتدل‌ و مرطوب‌ همواره‌ برای‌ سکنی‌ گزیدن‌ یکی‌ از اولین‌ موارد انتخابی‌ بوده‌اند.
یکی‌ دیگر از گورستان‌های‌ باستانی‌ گیلان‌ در روستای‌ خاص‌ کول‌ قرار دارد که‌ علاوه‌ بر گورهای‌ پس‌ از هخامنشی‌ کشف‌ شده‌، تعداد ۹ گور نیز یافت‌ شده‌اند که‌ طی‌ بررسی‌ها با توجه‌ به‌ هدایای‌ داخل‌ قبور و البته‌ نوع‌ تدفین‌، این‌ گمان‌ وجود دارد که‌ این‌ گورها نیز مربوط‌ به‌ دوره‌ هخامنشی‌ بوده‌ باشد.
تعداد شش‌ عدد از آنها مربوط‌ به‌ کودکان‌ زیر ۱۵ سال‌ است‌ و به‌ صورت‌ چمباتمه‌ یا طاق‌باز دفن‌ شده‌اند.
در روستای‌ «چره‌» نیز که‌ از روستاهای‌ شمالی‌ کشور است‌ گورستانی‌ کشف‌ شده‌ است‌ که‌ سن‌ تخمینی‌ اجساد بین‌ ۲۰ تا ۳۰ سال‌ گمان‌ می‌رود و ابزار تدفین‌ شده‌ با آنها، شامل‌ آلات‌ جنگی‌ مانند سرنیزه‌ و خنجر است‌ که‌ برخلاف‌ ظروف‌ سفالی‌ دفن‌ شده‌ در روستای‌ خاص‌ کول‌ هستند.
گورستانی‌ نیز با قدمت‌ تخمینی‌ سه‌ هزار ساله‌ و با مساحتی‌ تقریبا به‌ اندازه‌ بهشت‌زهرای‌ تهران‌ در بخش‌ غربی‌ استان‌ گیلان‌ در تالش‌ کشف‌ شده‌ است‌ که‌ یافتن‌ دست‌ نوشته‌یی‌ به‌ زبان‌ اوراتویی‌ بر اهمیت‌ آن‌ می‌افزاید. گرچه‌ بنا به‌ محیط‌ مرطوب‌ گیلان‌ و با توجه‌ به‌ این‌ مساله‌ که‌ خانه‌ها احتمالا از چوب‌ بوده‌اند، جست‌وجو برای‌ تشخیا نوع‌ معماری‌ آن‌ زمان‌ در این‌ مکان‌ کمی‌ مشکل‌ به‌ نظر می‌آید ولی‌ اخیرا پیدا شدن‌ تنور و دیواره‌های‌ خشتی‌ این‌ مساله‌ را مورد تردید قرار داده‌ است‌.
تا مدت‌های‌ مدیدی‌ حوزه‌ سفید رود و سد منجیل‌ به‌ علت‌ وجود سرو هزار ساله‌اش‌ شناخته‌ می‌شده‌ اما امروزه‌ بررسی‌های‌ باستان‌ شناختی‌ و وجود گورستان‌های‌ باستانی‌ و سردابه‌های‌ تاریخی‌ و تپه‌های‌ باستانی‌ کشف‌ شده‌، قدمتی‌ بیش‌ از هزار سال‌ را برای‌ این‌ مکان‌ پیشنهاد می‌دهند که‌ نشان‌ از حضور دیرباز جمعیت‌ انسانی‌ در نواحی‌ شمالی‌ کشور می‌دهد.
یکی‌ دیگر از مکان‌هایی‌ که‌ امروزه‌ از نظر باستان‌شناسی‌ حرف‌ اول‌ را می‌زند، شهر سوخته‌ با گورستانی‌ دارای‌ سی‌ تا چهل‌ هزار گور است‌ که‌ در ۵۶ کیلومتری‌ شهر زابل‌ در استان‌ سیستان‌ و بلوچستان‌ و در حاشیه‌ جاده‌ زابل‌ به‌ زاهدان‌ قرار داشته‌ و قدمتی‌ در حدود ۵۰۰۰ سال‌ برای‌ آن‌ تخمین‌زده‌ می‌شود.
این‌ شهر در آتش‌سوزی‌ در دوره‌ زمانی‌ بین‌ سال‌های‌ ۲۷۵۰ تا ۳۲۰۰ قبل‌ از میلاد از بین‌ رفته‌ و نام‌ خود را نیز امروزه‌ از این‌ آتش‌سوزی‌ دارد. در کاوش‌های‌ صورت‌ گرفته‌ در گورستان‌ این‌ شهر، مشخص شده‌ که‌ مردمان‌ آن‌ زمان‌ مردگان‌ خود را به‌ صورت‌ چمباتمه‌ در گور نهاده‌ و در کنار وی‌ اشیایی‌ نیز قرار می‌داده‌اند که‌ بیانگر اعتقاد این‌ مردم‌ به‌ زندگی‌ پس‌ از مرگ‌ بوده‌ است‌.
با توجه‌ به‌ وجود جمجمه‌های‌ بزرگ‌ ناشی‌ از وجود بیماری‌ هیدروسفالیک‌ به‌ نظر می‌رسد که‌ مردم‌ این‌ شهر بسیار پایبند ازدواج‌های‌ فامیلی‌ بوده‌اند و همچنین‌ وجود اسکلت‌هایی‌ با مهره‌های‌ دارای‌ چسبندگی‌، نظریه‌ کار سنگین‌ در این‌ شهر را مطرح‌ می‌کند که‌ به‌ یک‌ میزان‌ در زن‌ و مرد دیده‌ شده‌اند. یکی‌ از گورهای‌ کشف‌ شده‌ متعلق‌ به‌ فردی‌ است‌ که‌ نحوه‌ تدفین‌ آن‌ به‌ صورت‌ سروته‌ و علت‌ مرگ‌ نیز فرورفتن‌ شیئی‌ نوک‌تیز به‌ سر بوده‌ است‌ که‌ شاید نوعی‌ از روش‌های‌ اعدام‌ در آن‌ زمان‌ بوده‌ و عمل‌ تدفین‌ سرو ته‌ نیز به‌ نوعی‌ بیانگر اعتراض‌ مردمی‌ به‌ فرد خاطی‌ و در واقع‌ رفتن‌ به‌ دنیای‌ دیگر با وضعیتی‌ نامطلوب‌ است‌.گور دخمه‌ یکی‌ از اشکال‌ گور است‌ که‌ بیشتر در دوران‌ هخامنشی‌ دیده‌ شده‌ و برپایه‌ اعتقادات‌ آن‌ دوران‌ مبنی‌ بر پاک‌ نگاه‌داشتن‌ خاک‌ و در واقع‌ عناصر اربعه‌ بوده‌ که‌ اجساد در مکان‌هایی‌ سرباز قرار گرفته‌ و توسط‌ حیوانات‌ از بین‌ برده‌ می‌شده‌اند. با این‌ وجود اخیرا یک‌ روستای‌ هخامنشی‌ در منطقه‌ سد سیوند تنگه‌ بلاغی‌ که‌ در ۹ کیلومتری‌ پاسارگاد واقع‌ شده‌، کشف‌ شده‌ که‌ گور افراد زیسته‌ در آن‌ در اطراف‌ روستا بوده‌ و نحوه‌ تدفین‌ آنها با توجه‌ به‌ اینکه‌ معمولا هخامنشیان‌ گورهای‌ خود را به‌ صورت‌ گور دخمه‌ می‌ساخته‌اند تفاوت‌ داشته‌ و مردم‌ دامنه‌ کوه‌ را برای‌ گورستان‌ انتخاب‌ کرده‌اند. گرچه‌ نحوه‌ تدفین‌ که‌ به‌ صورت‌ چمباتمه‌یی‌ بوده‌ و جسدها به‌ صورت‌ جنینی‌ در خاک‌ قرار گرفته‌اند که‌ این‌ نوع‌ تدفین‌ در دوره‌ عصر آهن‌ رایج‌ بوده‌ ولی‌ ظروف‌ مکشوفه‌ زمان‌ را دوران‌ هخامنشی‌ اعلام‌ می‌کند.
در ۵۱ کیلومتری‌ شهر سمنان‌ نیز گورستان‌ باستانی‌ خرند به‌ علت‌ سالم‌ ماندن‌ اسکلت‌ها از اهمیت‌ خاصی‌ برخوردار است‌. نوع‌ قرار گرفتن‌ دسته‌ سفال‌هایی‌ که‌ در گور گذاشته‌ شده‌اند نشان‌ می‌دهد که‌ اجساد با دست‌ راست‌ در داخل‌ گور قرار می‌گرفته‌اند و در درون‌ ظروف‌ سفالی‌ کنار آنها با توجه‌ به‌ پیدا شدن‌ استخوان‌ ران‌ گوسفند، این‌ گمان‌ می‌رود که‌ حیات‌ پس‌ از مرگ‌ جسم‌ برای‌ این‌ قوم‌ اهمیت‌ بسزایی‌ داشته‌ است‌. در این‌ گورستان‌، گور ۵ مرد که‌ به‌ صورت‌ طاقباز و در کنار هم‌ دفن‌ شده‌اند کشف‌ شده‌ که‌ در سمت‌ راست‌ آنها سرنیزه‌یی‌ قرار گرفته‌ و خنجری‌ هم‌ به‌ کمر دارند و سرهایشان‌ روی‌ کتف‌ راست‌ خم‌ است‌ که‌ این‌ مشابهت‌ در نوع‌ تدفین‌ نشان‌ می‌دهد احتمالا بین‌ مرگ‌ آنها، همزمانی‌ بوده‌ و با آیینی‌ خاص‌ دفن‌ شده‌اند.
گورهایی‌ نیز در منطقه‌ گنداب‌ در نزدیکی‌ خرند یافت‌ شده‌اند که‌ آنها نیز به‌ صورت‌ چمباتمه‌یی‌ بوده‌ و سلاح‌های‌ دفن‌ شده‌ با آنها بیانگر این‌ است‌ که‌ در دومین‌ عصر دوره‌ آهن‌ یعنی‌ ۸۵۰ تا ۱۲۵۰ پیش‌ از میلاد در این‌ محل‌ جنگ‌ و درگیری‌ انجام‌ شده‌ که‌ به‌ مرور به‌ صلح‌ انجامیده‌ است‌. تفاوت‌ سلاح‌های‌ کشف‌ شده‌ در این‌ گورها با گور آن‌ پنج‌ مرد در خرند و همچنین‌ نوع‌ قرار گرفتن‌ در گور می‌تواند بازگوی‌ تفاوت‌ زمانی‌ بین‌ این‌ افراد باشد.
یکی‌ از مواردی‌ که‌ شاید برای‌ پایتخت‌نشینان‌ جالب‌ باشد، وجود گورستانی‌ باستانی‌ در تپه‌های‌ قیطریه‌ است‌.
تهران‌ با آنکه‌ پیشینه‌یی‌ ۲۰۰ ساله‌ دارد اما در بررسی‌هایی‌ که‌ پس‌ از آذر ۱۳۴۷ در تپه‌های‌ قیطریه‌ صورت‌ گرفت‌، برای‌ آن‌ قدمت‌ ۱۲۰۰ سال‌ قبل‌ از میلاد تخمین‌ زده‌ شد. در حدود ۳۵۰ گور باستانی‌ در ۸۰۰۰ متر مربع‌ که‌ به‌ صورت‌ تدفین‌های‌ یک‌ نفره‌ و دو نفره‌ و به‌ شکل‌ جنینی‌ دفن‌ شده‌ بودند، کشف‌ شدند که‌ برای‌ دفن‌ آنها جهت‌ خاصی‌ در نظر گرفته‌ نشده‌ بود. تعدادی‌ از آنها به‌ پهلوی‌ چپ‌ دفن‌ شده‌اندکه‌ شاید زمان‌ دفن‌ را به‌ هنگام‌ طلوع‌ آفتاب‌ نشان‌ می‌داده‌ و تعدادی‌ هم‌ به‌ پهلوی‌ راست‌ و چیزی‌ در حدود ۱۰ درصد به‌ صورت‌ چمباتمه‌یی‌ و نیز تعدادی‌ هم‌ به‌ پهلو و به‌ گونه‌یی‌ که‌ صورتشان‌ رو به‌ آفتاب‌ نیمروز باشد دیده‌ می‌شوند. در کنار این‌ اجساد اشیایی‌ مانند انگشتر، کارد، گوشواره‌ و سنجاق‌ سر و… پیدا شده‌ است‌ که‌ اعتقاد پس‌ از مرگ‌ آنها را تایید می‌کند و همچنین‌ سفال‌هایی‌ که‌ رواج‌ صنعت‌ سفالگری‌ موسوم‌ به‌ سفال‌ خاکستری‌ در آن‌ زمان‌ را نشان‌ می‌دهد.
از روی‌ آثار باقیمانده‌ می‌توان‌ نتیجه‌ گرفت‌ که‌ قومی‌ مهاجر از مسیری‌ که‌ بعدها جاده‌ ابریشم‌ نام‌ گرفت‌ به‌ تهران‌ کنونی‌ وارد شده‌ و با مردمانی‌ که‌ از نظر تمدن‌ دارای‌ پیشرفت‌ درخور توجه‌ بوده‌اند، درگیری‌ پیدا کرده‌ و پس‌ از غلبه‌ بر آنها، خانه‌های‌ خود را بر ویرانه‌های‌ قوم‌ پیشین‌ بنا نموده‌ و بعدها نیز این‌ منطقه‌ را به‌ گورستان‌ تبدیل‌ کرده‌اند.
در تحقیق‌ گروهی‌ باستان‌شناسان‌ ژاپنی‌ در کوهپایه‌های‌ گیلان‌ و منطقه‌ املش‌، جمجمه‌هایی‌ یافته‌ شده‌اند که‌ با جمجمه‌های‌ کشف‌ شده‌ در تپه‌های‌ قیطریه‌، مشابهت‌ ژنتیکی‌ دارند و این‌ گمان‌ می‌رود که‌ یا این‌ قوم‌ نیز بر اؤر برخورد با اقوام‌ دیگر به‌ سمت‌ شمال‌ کشور رانده‌ شده‌اند یا به‌ صورت‌ ییلاق‌ و قشلاق‌ به‌ سمت‌ شمال‌ کشور تردد داشته‌اند.
در گذشته‌ نیز، بزرگان‌ به‌ تصور به‌ یاد ماندن‌، برای‌ خود دستور ساخت‌ مقبره‌هایی‌ می‌داده‌اند که‌ تعدادی‌ از آنها امروزه‌ نیز موجودند . که‌ این‌ مزارها خارج‌ از سیستم‌ گورستانی‌ بوده‌ و معمولا دارای‌ سنگ‌ قبرهای‌ مخصوص‌ بوده‌اند که‌ در برابر پدیده‌های‌ طبیعی‌ مقاومت‌ بیشتری‌ داشته‌ باشند اما از نظر نوع‌ تدفین‌، با توجه‌ به‌ اعتقادات‌ مرسوم‌ و رایج‌، با قوم‌ همزمان‌ خود مطابقت‌ لازم‌ را دارا هستند.

چگونگی نگهداری اجساد در گذشته: طبیعی ، مومیائی ، شیمیائی

نگهداری اجساد: طبیعی، مومیائی، شیمیائی:

در زمانهای قدیم ایرانیان باستان خاک شناسانی داشتند که از تبحر و علم بالائی برخوردار

بودند و خاکهای مناطق مختلف را برسی میکردند.

همه ما میدانیم که وقتی کسی از دنیا میرود و او را به خاک می سپارند بعد از چند روز چیزی از بدن آن شخص باقی نمی ماند جز استخوان و به اصطلاح امروزی میگوئیم تجزیه شد. تجزیه شدن کاری است که موجودات در خاک انجام میدهند مثل مورچه یا هر جاندار دیگر که گوشت و کلیه اعضای داخلی انسان را میخورد.

خاک شناسان ایران باستان توانسته بودند خاکهائی را پیدا کنند که به هیچ عنوان موجودات به آن خاکها نزدیک نشوند و …

نگهداری اجساد: طبیعی، مومیائی، شیمیائی

در زمانهای قدیم ایرانیان باستان خاک شناسانی داشتند که از تبحر و علم بالائی برخوردار

بودند و خاکهای مناطق مختلف را برسی میکردند.

همه ما میدانیم که وقتی کسی از دنیا میرود و او را به خاک می سپارند بعد از چند روز چیزی از بدن آن شخص باقی نمی ماند جز استخوان و به اصطلاح امروزی میگوئیم تجزیه شد. تجزیه شدن کاری است که موجودات در خاک انجام میدهند مثل مورچه یا هر جاندار دیگر که گوشت و کلیه اعضای داخلی انسان را میخورد.

خاک شناسان ایران باستان توانسته بودند خاکهائی را پیدا کنند که به هیچ عنوان موجودات به آن خاکها نزدیک نشوند و به خاطر نوع و جنس خاک از گزند کلیه جانوران در امان باشد. وقتی شخصی را در جائی به خاک می سپردند که خاک آن از این نوع خاص بود ، بدن افراد به هیچ عنوان تجزیه نمی شد و برای همیشه سالم می ماند که این تکنیک خود نوعی سالم نگه داشتن اجساد بود.

اگه رفتید جائی حفاری و قبری را شکافتید و به یک چنین مسئله ای برخوردید نه بترسید نه فکر کنید که حتماّ باید به بار برسید. چون احتمالا وقتی قبر بغل ان را نیز بشکافید به همچین مسئله ای بر می خورید و این به خاطر خاک آن منطقه می باشد.

چه بسیار هستند خاک هائی که ظرف چند روز جسد را تجزیه میکنند و خاکهائی که سالها زمان میبرد تا یک جسد کاملا تجزیه شود و خاکهائی که دانشمندان باستانی ما کشف کردند که جنازه در آن به هیچ عنوان تجزیه نمیشود. و مثل روز اول سالم میماند.

در ارتباط با اجساد مومیائی مطلبی برایتان بنویسم که اطلاعت شما در رابطه با این مسئله بیشتر شود.

کلاّ سه کشور در دنیا اجساد را مومیائی میکرد

۱-   مصر باستان که خود به دو صورت این کار را انجام میداد

۲-   هند که البته جزئی از ایران بود

۳-   ایران که در این کار توفقی کسب نکرد و موفق نشد

در مصر باستان به دو صورت اجساد را مومیائی میکردن اول طبقه مرفه و دوم طبقه متوسط. طبقه متوسط را شکمشان را باز میکردن و توی آن را خالی میکردند و در سر سوراخی درست میکردند و مغز را از آن در می آوردند و جسد را مومیائی میکردند. ولی طبقه اشراف و پول دار به این صورت بود که کلیه اعضای داخلی بدن را از معقد در میآوردند و مغز را از بینی و بعد جنازه را شش ماه در آب نمک می گذاشتند و چربی های آن را کاملا آب می کردند و سپس جسد را مومیائی میکردند. در کنار اجساد مومیائی مصری کنیزان و نوکران و سگ و گربه خانگی و هر چیزی که صاحب جسد به آن تعلق خاطری داشت را با جسد مومیائی و دفن میکردند که در زندگی پس از مرگ مشکلی نداشته باشد.

هندی ها نیز اجساد را مومیائی میکردند ولی به دلیل مصرف ادویه فراوان در هند اجساد مومیائی شده کیفیت مطلوبی ندارند.

در ایران به علت نبودن آن نمک خاص و گیاهان خاص برای مومیائی کردن اجساد موفقیتی حاصل نشد و ایرانیان به تکنیک شیمیائی کردن اجساد پرداختند که اجساد بسیار سالم تر از مومیائی میماند. ( تقریباّ کاملاّ سالم و مثل روز اول)

وقتی یک جسد را شیمیائی میکنند سالها مو و ناخن های دست و پا رشد میکنند تا به نقطۀ ایست رشد برسند.

شمیائی کردن اجساد به این روش بود که در آن زمان ایرانیان باستان رادیواکتیو را شناخته بودند و با استفاده از سنگ رادیو اگتیو که آن را به صورت پودر در می آوردند و روی جسد می پاشیدند و جیوۀ سرخی که دانشمندان آن زمان توانسته بودند تولید کنند به شیمیائی کردن اجساد می پرداختند .

فکر کنم این توضیحات در مود اجساد مومیائی و شیمیائی و خاکهای شناخته شده که اجساد را کاملاّ سالم نگه میدارد کافی باشد.

باستان شناسی مرگ!

باستان شناسی مرگ :

اشاره : مطالعه تدفین در بررسی های مربوط به مردم شناسی و شناخت جوامع ابتدایی و تاریخ تحولات آن بسیار مؤثر است. زیرا در طول تاریخ، مرگ عامل مرموز و ناشناخته ای برای بشر بوده که تنها راه تجربه و شناخت آن، خواب و خرافه ها، داستانها و افسانه های خودساخته مردمان بوده است.
مهمترین مؤلفه ای که در نوع تدفین نزد ملت ها تأثیر می گذاشت، عقیده به معاد و نگاهی بود که آنان به مرگ داشتند. در جوامع اولیه تصور روح و روان بسیار مبهم و پیچیده است. بشر، نخستین اجداد و اموات خود را می پرستید و این پرستش نیاکان خالی از فکر بقایای روح نبود. ادامه و باقی مانده این اعتقادها، یکی از جریانهایی است که در تدفین های تابوتی دخیل بوده است.
از دوره آغاز شهرنشینی به بعد به خصوص در دوران تاریخی ایران پیش از اسلام، ما شاهد ساخت اولین قبرستان های منظم هستیم که نشانگر وجود سازمانهای اجتماعی در امر تدفین است. در واقع از شروع دوره تاریخی در ایران، تأثیر نفوذ ادیان تک خدایی بر نوع تدفین دیده می شود و مشخص ترین پدیده آن کم شدن اشیاء و آثار تدفین در قبور است که متأسفانه تاکنون تحقیقات جامعی در این خصوص انجام نگرفته است.
گونه شناسی تدفین های پیش از دوره اسلامی، نشان می دهد که روش تدفین معمولاً به دو دسته کلی یعنی بدون تابوت و تابوت دار تقسیم می شود. دسته اول شامل جسدهایی می شوند که یا به پشت و طاقباز خوابانده شده اند و یا به حالت جمع شده و نه الزاماً  به صورت جنبی مدفون شده اند. درباره دسته دوم هم باید گفت که تابوت ها سفالی و به شکل یک قایق بوده یا تابوت از چندین خمره سفالین به هم چسبیده تشکیل شده است.
هر چند که برای گفته نویسنده کتاب «ایران، سرزمین جاوید» هیچ سند علمی و باستانی وجود ندارد؛ اما در این که مردگان دوران پیش از تاریخ و دوران باستانی در ایران، چنین به خاک سپرده می شوند؛ شکی نیست.
نوع تدفین در هر سرزمین و در هر دوره تاریخی، همواره نشانگر نوع عقاید، آداب، رسوم، سنت ها و باورهای یک قوم یا مردم یک سرزمین بوده است. در واقع گورهای مکشوفه در سایت های باستانی همواره مانند دایره المعارفی عظیم برای باستان شناسان به شمار می رود که آنان را به کوره راههای متروکه تاریخ راهنمایی می کنند و به سؤالات بی شمار آنان جواب می گویند.
«ایران از نظر تنوع و آثاری که مربوط به تدفین است، موقعیت بسیار ممتازی دارد.»
«رضا چایچی» کارشناس تاریخ و معاون موزه ملی درباره قبور کشف شده در ایران می گوید: «درست است که ایران از نظر تعداد آثار به پای کشوری مثل مصر نمی رسد، ولی از نظر تنوع آثار و اشیاء موقعیت ممتازی دارد.»
وی، اهمیت مطالعه تدفین را در شناسایی اعتقادات و عملکرد جوامع باستانی دانسته و اضافه می کند: مطالعه تدفین در بررسی های مربوط به مردم شناسی و شناخت جوامع ابتدایی و تاریخ تحولات آن بسیار مؤثر است. زیرا در طول تاریخ، مرگ عامل مرموز و ناشناخته ای برای بشر بوده که تنها راه تجربه و شناخت آن، خواب و خرافه ها، داستانها و افسانه های خودساخته مردمان بوده است.
«چایچی» که خود به تازگی کتاب «تدفین تابوتی در ایران باستان» را با کمک «محمدرضا سعیدی هرسینی» منتشر کرده است، درباره این موضوع می گوید: «تمام اعتقادات نسبت به مرگ در یک اصل واحد مشترک هستند و آن، یک نوع معاد پس از حیات جاری است. بنابراین ما با توجه به ویژگی های موجود در فلات ایران و زمینه های جغرافیایی و ارتباط منظم آن با بقیه نقاط، شاهد اعتقادات مختلفی هستیم که آنها در امر معاد مشترک هستند.»
وی، تنها مدارک به دست آمده از جوامع باستانی را آثار و بقایایی می داند که در قبور دیده می شود و می افزاید: «به غیر از این، مطالعه تدفین می تواند کمک شایانی در پیشرفت علم نژادشناسی، شناخت بیماریهای باستان و پیشرفت علوم تکنولوژی تاریخ هنر ایفا کند. به این موارد می توان آگاهی یافتن از نوع رژیم غذایی و نحوه زندگی انسان را نیز اضافه کرد.»
مهمترین مؤلفه  ای که در نوع تدفین نزد ملت ها تأثیر می  گذاشت، عقیده به معاد و نگاهی بود که آنان به مرگ داشتند. در جوامع اولیه تصور روح و روان بسیار مبهم و پیچیده است. بشر نخستین، اجداد و اموات خود را می پرستید و این پرستش نیاکان خالی از فکر بقایای روح نبود. ادامه و باقی مانده این اعتقادات از جریانهایی است که در تدفین های تابوتی دخیل بوده است.

۰۰۳۸۵۵ copy

همانطور که گفته شد پایدارترین و قوی ترین عبادات یا آیین های پرستش نیاکان مربوط به مصریان باستان است. اهرام باقی مانده، گواه این اعتقاد آیینی و دیرینی هستند. در واقع هیچ ملتی در توجه به ساختن مقابر و مومیایی کردن مردگان و ساختن تابوت های نفیس به پای مصریان نمی رسد.
اما چایچی درباره نخستین گونه های تدفین در ایران می گوید: «ساده ترین نوع تدفین در ایران، تدفین گودالی است. یعنی به طور بسیار ابتدایی گودالی کنده و با توجه به فضای گودال، جسد را در درون آن قرار می دادند. این نوع تدفین مربوط به دوران آغاز نوسنگی است، یعنی۶۰۰۰ سال پیش از میلاد است که بقایای آن در تپه های سراب و گوران به دست آمده است.» وی می افزاید: «با کامل شدن استقرار و ساخت اولین روستاها در ایران، تدفین نیز با معماری و ضرورت های آن هماهنگ شد و با مصالح خشتی و گلی، تدفین هایی را ترتیب دادند. نوع بسیار خاصی از این گونه تدفین در تپه حاجی فیروز در پنج هزار سال پیش از میلاد شناسایی شده که به نام تدفین های انباره ای یا صندوقی موسوم است.»
این کارشناس می گوید: «نوع معماری باستان، همواره در یکی از گوشه های اتاق، فضایی را برای نگهداری استخوان های مردگان در نظر می گرفته اند. این استخوانها نیز معمولاً  به صورت تدفین ثانوی مورد توجه قرار می گرفته است. تدفینی که جسد حداقل به طور جزیی قبلاً در محوطه دیگری از گوشت و بافت ماهیچه ها پاک شده و فقط اسکلت باقی می ماند. در کنار این محوطه که در اتاق تعبیه شده، اغلب اجاق وجود دارد که نشانگر برافروخته شدن آتش یا اجرای مراسم آیینی بوده است که کیفیت آن تا به حال به طور کامل مورد شناسایی قرار نگرفته است.»
چایچی عقیده دارد که تغییر نحوه معیشت و زندگی بشر بر تغییر نحوه تدفین بی تأثیر نبوده است و ادامه می دهد: «از دوره آغاز شهرنشینی به بعد به خصوص در دوران تاریخی ایران پیش از اسلام، ما شاهد ساخت اولین قبرستان های منظم هستیم که نشانگر وجود سازمانهای اجتماعی در امر تدفین است. در واقع از شروع دوره تاریخی در ایران تأثیر نفوذ ادیان تک خدایی بر نوع تدفین دیده می شود و مشخص ترین پدیده آن کم شدن اشیاء و آثار تدفین در قبور است که متأسفانه تا کنون تحقیقات جامعی در این خصوص انجام نگرفته است.» وی درباره نوع مصالح به کار رفته در نقاط مختلف ایران برای تدفین می گوید: «در مناطق کوهستانی از همان آغاز نوسنگی استفاده از سنگ در پدیده تدفین وجود داشته است که یکی از جالب ترین انواع تدفین مقبره های سنگی و تومولوس در مناطق کوهستانی هستند که با استفاده از تخته سنگ های عظیم ساخته شده اند و نمونه های آن را می  توان در کوهستان های طالش مانند آغولر پیدا کرد.» وی اضافه می کرد: «ایرانیان از نظر هنر و صنعت پیشگامان تاریخ بوده اند و بسیاری از آثار بزرگ آنها در تدفین یافت شده است. نمونه آن تابوت های فنری و اشیاء درون آنها است که از نظر صنعت فلزکاری در مرتبه بسیار بالایی قرار دارد.»
به طور کلی مناطقی که در آن آثار بسیار مهمی از تدفین های تاریخی یافت شده اند شامل مناطق آذربایجان، منطقه غرب شامل طاق بستان،  کنگاور و سنگ شیر همدان، منطقه جنوب غربی یعنی هفت تپه، دستوا در شوشتر ، شوش، فارس یعنی قبرستان چشمه سار تخت جمشید و نقاط دیگری چون خلیج فارس و جزیره خارک هستند.
چایچی، اشیاء موجود در قبور و تدفین های باستانی را یکی از جالب ترین شاهکارهای هنر ایران می داند که نمونه آن ظروف طلا و جام های نقره و طلای مارلیک است که از منطقه رودبار گیلان به دست آمده است.
گونه شناسی تدفین های پیش از دوره اسلامی نشان می دهد که روش تدفین معمولاً به دو دسته کلی یعنی بدون تابوت و تابوت دار تقسیم می شود. دسته اول شامل جسدهایی می شوند که یا به پشت و طاقباز خوابانده شده اند و یا به حالت جمع شده و نه الزاماً  به صورت جنبی مدفون شده اند. در باره دسته دوم هم باید گفت که تابوت ها سفالی و به شکل یک قایق بوده یا تابوت از چندین خمره سفالین به هم چسبیده تشکیل شده است.
اما مهمترین تابوت هایی که از دوران مختلف تاریخی پیش از اسلام به دست آمده، شامل تابوت برنزی ارجان،  تابوت برنزی زیویه (لاوک) و تابوت برنزی هخامنشی می شوند.
تابوت برنزی ارجان در پاییز سال ۱۳۶۱ هنگام خاکبرداری برای عملیات سد سازی، روی رودخانه مارون کشف شد که در شمال شهر بهبهان در استان خوزستان واقع شده است. طی تحقیقات به عمل آمده مشخص شد که این آرامگاه متعلق به کیدین هوتران پسر کوروش از پادشاهان محلی دوره ایلام نو است و به اواخر هزاره دوم تا اوایل هزاره قبل از میلاد تعلق دارد.
اما متأسفانه از تابوت برنزی زیویه یا لاوک که متعلق به هزاره اول قبل از میلاد است اطلاعات چندانی در دست نیست، ولی بنابر مدارک موجود، این تابوت در نتیجه کشف گنجینه زیویه در سال ۱۹۴۷ در نزدیکی شهرستان سقز، در جنوب دریاچه ارومیه به دست آمد. یک فرضیه آثار متعلق به این گنجینه متعلق به قبری از یک شاه نیرومند سکایی است.
تابوت برنزی هخامنشی هم طی کاوش های هیأت فرانسوی در شوش به سال ۱۹۰۱ میلادی در قسمت جنوبی بنای آجری متعلق به شوتورک ناهونته، تابوت بزرگی از جنس برنز پیدا کردند که در جهت شمالی- جنوبی قرار گرفته بود. این تابوت را به لحاظ تاریخی به اواخر دوره هخامنشی نسبت داده اند، نکته قابل ذکر این که این تابوت از نظر شکل و فرم حدفاصل بین تابوت های ایلامی و تابوت های پارتی قرار می گیرد. همین امر نشان می دهد که تکامل تابوت در ایران، راه درازی پیموده است. بنابراین انتساب تابوت های وانی پارتی به منطقه غرب و بویژه بین النهرین صحیح به نظر می رسد، هر چند نمی توان منکر تأثیرپذیری هنر تابوت سازی پارتی از فلسطین، مصر و منطقه میان رودان بزرگ، شد.
تابوت هخامنشی که در فوریه ۱۹۰۱ میلادی در آکروپول شوش توسط ژاک و هورگان کشف شد، از جهات متعددی دارای ارزش است. در این تابوت برنزی اسکلتی قرار داشت که قسمت فوقانی آن سراسر با تزیینات طلایی و سنگ های قیمتی پوشیده شده بود. متأسفانه هیچ گونه مدرکی دال بر جنسیت جسد موجود نیست و مورگان از جهت این که استخوانها کوچک بود و هیچ اسلحه ای درون تابوت وجود نداشت، جسد را یک زن می دانست،  در حالی که آرین مورخ یونانی گزارش می دهد که جسد کوروش کبیر علاوه بر سلاح، از انواع گردن بندها، دستبندها و آویزهایی از جواهرات و طلا پوشیده شده است. همچنین هرودت از تعداد زیاد تزیینات زرین سربازان خشایار شاه خبر می دهد. بنابراین استفاده از جواهرات در میان مردان و زنان در زمان هخامنشی، هنگام به خاکسپاری معمول بوده است و نحوه انتخاب این اشیاء و پوشاندن مرد با آنها نیز بخشی از مراسم تدفین بوده است.
از جمله اشیاء ارزشمند و بی نظیر این تدفین که از تکنیک ساخت بسیار بالایی برخوردارند، عبارتند از:  کاسه نقره، حلقه باز با نقش دو سر شیر از طلا که با لاجورد فیروزه و صدف تزیین شده یک جفت دستبند از طلا، گردنبند با آویزهایی از طلا و لاجورد و صدف و نوعی عقیق، دو گردنبند طلا سنگ های نیمه قیمتی، مهره هایی از جنس آگات، یک جفت گوشواره از جنس طلا، یک جفت دگمه از جنس طلا و ظرف معروف به آلباسترون از جنس مرمر سفید که درون تابوت قرار گرفته اند.
اما چایچی درباره آیین و نحوه تدفین در دوره اسلامی می گوید: «اسلام آیین پرستش نیاکان را محدود کرد و سنت  هدایای قبور را به تدریج منسوخ نمود، زیرا اعتقاد اسلام بر این اصل استوار است که هر کس فقط نتیجه اعمال خود را به همراه می برد. در واقع ایران تنها کشوری است که مذاهب باستانی اش نیز تا اندازه ای با مذهب تک خدایی هماهنگ است. یعنی هرگز ایرانی ها به اندازه سایر ملل بت پرست نبوده اند و چند خدایی در ایران هرگز رشد فزاینده ای نداشته است. پس از اسلام نیز سنت گذاشتن هدایا در قبور به شکل بسیار محدودتری ادامه داشته که نشان دهنده تداوم سنت های دوران باستان است. البته این سنت تا جایی اجرا می شده که آسیبی به تفکرات اسلامی وارد نکند.»
وی همچنین معتقد است: «منسوخ شدن رسم گذاشتن هدایا در قبور، باعث رشد اقتصادی در دوره های اسلامی است،  چرا که به این ترتیب دیگر سرمایه عظیمی از طلا و نقره و دیگر اشیاء گرانبها مدفون نگشته و در چرخه اقتصادی به گردش در می آید.»
وی می افزاید: «بنابراین مطابق اعتقادات اسلامی که هر کس حاصل ارزش های نیک و بد خویش است و تنها این اعمال نیک است که در جهان آخرت می تواند به او کمک کند، رسم گذاشتن اشیاء قیمتی کم کم منسوخ شد و جای آن را وقف گرفت. تا جایی که «اتیل هاوزن» ، شرق شناس بزرگ انگلیسی می  گوید: اگر پس از حمله مغول به ایران که هرج و مرج در ایران فراگیر شد و شیرازه حکومت از هم پاشید و امور اداری بسیاری از کشورهای اسلامی مختل شد، سنت بی نظیر وقف و ساختن کاروانسراها و آب انبارها، شیرازه اقتصاد و امور فرهنگی را در این سرزمین زنده و پابرجا نگاه داشت.»
مردان و زنانی بی نام و نشان، در این خاک خفته اند بی  این که هیچ یادگاری از خود بر جای بگذارند، چرا که نه شاهزاده بوده اند و نه امیر و سردار. ولی این خاک از حضور آنان بوده که بر جای مانده است. آنانی که ما روی آرزوهایشان راه می رویم و اگر خوب گوش فرا دهیم، می شنویم تپش های قلبشان را که هنوز نگرانند، نگران سرزمینی که در هر گوشه و کنارش سینه ای پر راز مدفون گشته است.

 

قبرهای باز شده + عکس

قبرهای پادشاهی، قبرهای اتاقی، قبور صخره ایی ، قشنگ ترین مقبره های باز شده. توجه: این عکس ها بلافاصله پس از باز شدن قبرها گرفته شده است.

bastanshenasi

bastanshenasi1

bastanshenasi2

bastanshenasi3

bastanshenasi4

SONY DSC

bastanshenasi6

bastanshenasi7

bastanshenasi8