سکه هخامنشیان

سکه هخامنشیان:

کوروش و کمبوجیه به علت گرفتاری‌های مملکتی و عدم ثبات اوضاع یا علل دیگر، دست به ضرب سکه نزدند. از میان شاهان هخامنشی نخستین بار داریوش سکه ضرب کرد. تاریخ نخستین ضرب سکه به احتمال پس از ۵۱۴ پیش از میلاد است چرا که در پی ساختمانی کاخ داریوش در تخت‌جمشید که تاریخ ساختش ۵۱۴-۵۱۷ میلادی‌است جز سکه‌های کرزوس از شهرهای یونانی‌نشین به دست نیامده است.

سکه‌های زر را دریک (داریک) و سکه‌های سیم را شِکِل (سیگلو) می‌گفتند. وزن دریک ۸٫۴۲ گرم و و وزن شِکِل ۵٫۶۰ گرم بود. عیار سکه‌های دریک بسیار بالا بود و با آزمایش روی نمونه‌های به دست آمده معلوم شده‌است که فلزش تنها ۳٪ آلیاژ می‌داشته‌است. این خلوص بالا باعث رواج این سکه شد و همواره سکه‌های طلای هخامنشی سخت معتبر بودند. در اواخر دوران هخامنشی دودریکی هم ضرب شد. کیفیت سکه‌های زر در تمام دوران هخامنشی ثابت ماند.

دریک‌ها و شِکِل‌ها دارای نقش «کماندار پارسی»اند. این نقش در طول دو قرن سلطنت هخامنشیان تغییراتی داشت. از آنجا که سکه‌های هخامنشی تاریخ ضرب ندارند از روی قراین دیگر نقش‌های مربوط به دوران هر پادشاه را تعیین کرده‌اند. سکه‌های هخامنشی جز موارد استثنایی تنها در یک سو دارای نقش هستند و پشت آنها معمولاً فرورفتگی مربع شکل و ناهمواری‌های نامنظمی وجود دارد. اینها اثر قسمت برجستهٔ سندانی‌است که هنگام چکش‌زدن بر سکه گذاشته می‌شد.

در زمان هخامنشیان بعضی ساتراپی‌ها هم که در ادارهٔ امور داخلی خود آزاد می‌بودند سکه‌های مخصوص به خود ضرب می‌کردند که مثلاً تصویر الههٔ مورد پرستششان روی آنها نقش شده بود.

دریک را داریک هم گفته‌اند، ولی دریک از ستاک ‎*dari-‎ به معنای زری صحیح‌تر است.

دریک دریک . [ دَ ] (اِ) سکه ٔ طلا در عهد هخامنشی ، بوزن ۸/۳۵ تا ۸/۴۲ گرم بریک طرف آن صورت شاه است که یک زانو برزمین نهاده زه کمانی را می‌کشد. ضرب این سکه را جزء اصلاحات پولی داریوش اول هخامنشی شمرده اند، ولی بعضی معتقدند که دریک پیش از زمان او هم ضرب می‌شده است آنچه مسلم است اینک ضرب سکه ٔ طلا از امتیازات مخصوص شاه بود.

کاخ ها و ساختمانهای تخت جمشید

کاخ ها و ساختمانهای تخت جمشید:

درود بر شما دوستان گرام
تخت جمشید ،مجموعه ای از کاخهای بسیار باشکوهی است که ساخت آنها در سال ب۵۱۲ قبل از میلاد آغاز شد و اتمام آن ۱۵۰ سال به طول انجامید.تخت جمشید در محوطه وسیعی واقع شده که از یک طرف به کوه رحمت و از طرف دیگر به مرودشت محدود است . این کاخهای عظیم سلطنتی در کنار شهر پارسه که یونانیان آن را پرسپولیس خوانده اند ساخته شده است .
ساختمان تخت جمشید در زمان داریوش اول در حدود ۵۱۸ ق . م ، آغاز شد. نخست صفه یاتختگاه بلندی را آماده کردند و روی آن تالار آپادانا و پله های اصلی و کاخ تچرا را ساختند . پس از داریوش ، پسرش خشایارشا تالار دیگری را بنام تالار هدیش را بنا نمود و طرح بنای تالار صد ستون را ریخت . اردشیر اول تالار صد ستون را تمام کرد . اردشیر سوم ساختمان دیگری را آغاز کرد که ناتمام ماند . این ساختمانها بر روی پایه هایی ساخته شــده که قسمتـی از آنها صخره های عظیم و یکپارچه بوده و یا آنها را در کوه تراشیده اند .

معماری هخامنشی ، هنری است از نوع تلفیق و ابداع که از سبک معماریهای بابل و آشور و مصر و شهرهای یونانی آسیای صغیر و قوم اورارتو اقتباس شده و با هنر نمایی و ابتکار روح ایرانی نوع مستقلی را از معماری پدید آورده است . هخامنشیان با ساختن این ابنیه عظیم می خواستند عظمت شاهنشاهی بزرگ خود را به جهانیان نشان دهند. مقادیر عمده ای طلا و جواهرات در این کاخها وجود داشته که بدیهی است در جریان تهاجم اسکندر به غارت رفته باشد.
تعداد محدودی از این جواهرات در موزه ملی ایران نگهداری می شود. بزرگترین کاخ در مجموعه تخت جمشید کاخ مشهور به “صد ستون” است که احتمالا یکی از بزرگترین آثار معماری دوره هخامنشیان بوده و داریوش اول از آن به عنوان سالن بارعام خود استفاده می کرده است.
تخت جمشید در ۵۷ کیلومتری شیراز در جاده اصفهان و شیراز واقع شده است.

کاخ‌ها و ساختمان‌ها

۱-۱

بازمانده‌های کاخ آپادانا

۱-۲

کاخ تچر

۱-۳

نمای جنوبی کاخ تچر

۱-۴

کاخ صد ستون

۱-۵

سنگ‌نگاره هدیه‌آوران لودیه‌ای که در حال حمل پیشکش‌های خود برای پادشاه هخامنشی هستند. این سنگ‌نگاره در یکی از پلکان‌های کاخ آپادانای تخت جمشید سنگ‌تراشی شده‌است.

کاخ آپادانا از قدیمی‌ترین کاخ‌های تخت جمشید است. این کاخ که به فرمان داریوش بزرگ بنا شده‌است، برای برگزاری جشن‌های نوروزی و پذیرش نمایندگان کشورهای وابسته به حضور پادشاه استفاده می‌شده‌است. این کاخ توسط پلکانی در قسمت جنوب غربی آن به «کاخ تچرا» یا «کاخ آینه» ارتباط می‌یابد. کاخ آپادانا از ۷۲ ستون تشکیل شده‌است که در حال حاضر ۱۴ ستون آن پابرجاست ته ستونهای ایوان کاخ گرد ولی ته ستونهای داخل کاخ مربع شکل است.[۲۴]

کاخ تچر

نوشتار اصلی: کاخ تچر

تچر یا تچرا به معنای خانه زمستانی است. این کاخ نیز به فرمان داریوش کبیر بنا شده و کاخ اختصاصی وی بوده‌است. روی کتیبه‌ای آمده: «من داریوش این تچر را ساختم.» این کاخ یک موزه خط به شمار می‌رود از پارسی باستان گرفته در این کاخ کتیبه وجود دارد تا خطوط پهلوی بالای ستون‌ها از نمای جلویی‌های مصری استفاده شده‌است. قسمت اصلی کاخ توسط داریوش بزرگ و ایوان و پلکان سنگی جنوبی توسط خشایارشا و پلکان سنگی غربی توسط اردشیر دوم بنا شده‌است.[۲۴]

کاخ هدیش

نوشتار اصلی: کاخ هدیش

این کاخ که کاخ خصوصی خشایارشا بوده‌است در مرتفع‌ترین قسمت صفهٔ تخت جمشید قرار دارد. این کاخ از طریق دو مجموعه پلکان به کاخ ملکه ارتباط دارد. احتمال می‌رود آتش سوزی از این مکان شروع شده باشد به خاطر نفرتی که آتنی‌ها از خشایارشا داشتند به خاطر به آتش کشیده شدن آتن به دست وی. رنگ زرد سنگ‌ها نشان دهنده تمام شدن آب درون سنگ‌ها به خاطر حرارت است. اینجا مکان کوچکی بوده ۶*۶ ستون قرار داشته‌است. به خاطر ویرانی شدید اطلاعات زیادی در مورد این کاخ در دسترس نیست خیلی‌ها از اینجا به عنوان کاخ مرموز نام برده‌اند. هدیش به معنای جای بلند است و چون خشایارشا نام زن دوم او هدیش بوده‌است نام کاخ خود را هدیش می‌گذارد این کاخ در جنوبی‌ترین قسمت صفه قرار دارد و قسمت‌های زیادی از کف از خود کوه‌است.

۱-۶

کاخ ملکه

این کاخ توسط خشایارشا ساخته شده‌است و به نسبت سایر بناها در ارتفاع پایین‌تری قرار گرفته‌است. بخشی از این کاخ در سال ۱۹۳۱ توسط شرق‌شناس مشهور، پروفسور ارنست امیل هرتزفلد، خاکبرداری و از نو تجدیدبنا شد و امروزه به عنوان موزه و ادارهٔ مرکزی تأسیسات تخت جمشید مورد استفاده قرار گرفته‌است.

کاخ ه

نوشتار اصلی: کاخ ه

کاخ ه یا کاخ اچ یکی از کاخ‌های تخت جمشید است که در جنوب‌غربی تخت‌گاه و در غرب کاخ هدیش قرار گرفته‌است. پلکان منقوشی که از دو جانب به این کاخ راهبر است، اکنون حالتی نیمه ویران دارد. پلکان اصلی به گواهی قطعه مکتوبی که از آن به جای مانده، به بنایی تعلق دارد که خشایارشا آغاز و اردشیر یکم آن را تمام کرده‌است.

کاخ سه‌در

نوشتار اصلی: کاخ سه‌در

کاخ سه‌در، تالار شورا، دروازه شاهان، سه‌دروازه، سه دری یا کاخ مرکزی، در مرکز کوشک شاهی تخت‌جمشید قرار دارد. این کاخ توسط سه درگاه و چند راهرو به کاخ‌های دیگر راه می‌یابد و از این جهت آن را کاخ مرکزی و یا سه دری نیز می‌خوانند. چون بر پلکان‌های این کاخ، نجیب‌زادگان پارسی را نقش کرده‌اند که به حالتی دوستانه و غیر رسمی، برای ملاقات فرمانروا می‌روند و نیز به سبب نوع کاربری و موقعیت کاخ، گاهی آن را تالار شورا نیز نامیده‌اند. پیشتر بنای این کاخ را به داریوش بزرگ نسبت می‌دادند، اما دلایلی در درست است که ساخت کامل آن به وسیله اردشیر یکم صورت گرفته بوده‌است.

کاخ صدستون

وسعت این کاخ در حدود ۴۶۰۰۰ فوت مربع (حدود ۴۳۰۰ متر مربع) است و سقف آن به‌وسیلهٔ صد ستون که هر کدام ۱۴ متر ارتفاع داشته‌اند، بالا نگه داشته می‌شده‌است.

کاخ شورا

به این مکان کاخ شورا یا تالار مرکزی می‌گویند. احتمالاً شاه در اینجا با بزرگان به بحث و مشورت می‌پرداخته‌است. با توجه به نقوش حجاری شده، از یکی از دروازه‌ها شاه وارد می‌شده و از دو دروازه دیگر خارج می‌شده‌است. به این دلیل به این جا کاخ شورا می‌گویند که در اینجا دو سرستون انسان وجود داشته که جاهای دیگری نیست و سر انسان سمبل تفکر است.

آرامگاه‌های شاهنشاهان

۱-۷

آرامگاه اردشیر سوم در ضلع شرقی تخت جمشید

۱-۸

درون آرامگاه اردشیر سوم

در فاصله ۶ و نیم کیلومتری از تخت جمشید نقش رستم قرار دارد. در نقش رستم آرامگاهای شاهنشاهانی مانند داریوش بزرگ ٫ خشایارشا ٫ اردشیر یکم و داریوش دوم واقع است. آرامگاه پنجمی هم هست که نیمه کاره باقی مانده و احتمالاً متعلق به داریوش سوم است.[۲۴]

ساختمان خزانهٔ شاهنشاهی

این مجموعه مشتمل بر یک تالار ۹۹ ستونی، یک تالار صد ستونی، تعدادی سالن، اتاق و دو حیاط خلوت است. مجموعه ساختمان‌های خزانه توسط حصاری ضخیم و خیابانی پهن از مابقی قسمت‌ها جدا می‌شده‌است. بر اساس روایت مورخین یونان باستان پس از سقوط تخت جمشید اسکندر طلا، نقره و اشیای قیمتی خزانه تخت جمشید را که بزرگترین خزانه هخامنشیان بوده‌است با سه هزار شتر و تعداد زیادی اسب و قاطر به محل دیگری انتقال داده‌است. خزانه به فرمان داریوش بزرگ بنا شد و خشایارشا در آن اصلاحاتی به عمل آورده‌است. اکثر ظروف، مجسمه‌ها و به خصوص هشت لوح سنگی معروف خشایارشا از این محل به دست آمده‌است. در حفاری‌های علمی گذشته در این محل نیز تعداد زیادی الواح گلی به خط میخی و زبان عیلامی مربوط به دستمزد کارگران به دست آمده‌است.
مجلس بار عام شاهی که در همین محل کشف شده، خشایارشا (نه داریوش بزرگ که پیشتر می‌پنداشتند) را نشان می‌دهد که با لباس تمام رسمی بر تخت نشسته‌است. عصای شاهی را در دست راست و گل نیلوفر آبی (لوتوس) را که نشانهٔ شاهان هخامنشی است به دست چپ گرفته‌است. پشت سر شاه ولیعهد با گل نیلوفر آبی در دست چپ ایستاده و دست راست خود را باحالت احترام بالا نگاه داشته‌است. سپس یکی از خواجگان دربار و بعد از او اسلحه‌دار شاه ایستاده‌اند. در مقابل شاه دو عودسوز قرار دارند و رییس تشریفات به حالت احترام گزارش می‌دهد. مراسم زیر یک شادروان (چادر سلطنتی) انجام می‌گرفته که در اطراف آن چهار نگهبان حضور دارند. بر اساس تحقیقات به عمل آمده جایگاه اصلی این نقش، بخش مرکزی پلکان آپادانا بوده‌است.

۱-۹

۱-۱۰

جواهراتی از دورۀ باستان

جواهراتی از دورۀ باستان:

۱۵۹-۱

۱۵۹-۲

۱۵۹-۳یک گوشوارۀ طلا (اشکانیان ـ قرن دوم میلادی)

۱۵۹-۴

گوشواره به شکل مشک شراب سه گوشه (دورۀ اشکانی ـ طلای بین‌النهرین ـ ۲ قرن ۲ قبل از میلاد و۲ قرن بعد از میلاد)

۱۵۹-۵

گردنبند پهن (مصر ـ از سلسلۀ دوازدهم)

۱۵۹-۶

گردنبندی از جنس کهربا، طلا و عقیق (۵۵۰–۴۰۰ قبل از میلاد)

۱۵۹-۷

گوشوارۀ طلا (اشکانی ـ قرن اول و دوم میلادی)

گورستان ساسانی در فیروزآباد

گورستان ساسانی در فیروزآباد:

دوستان حتما نکته برداری نمایید و به تمام ویژگی های این مکان و دوران آن توجه لازم را بفرمایید.

۱۴۳-۱

فیروزآباد – خبرگزاری مهر: انجمن دوستداران میراث فرهنگی فارس یک گورستان متعلق به دوره ساسانی را در شهرستان فیروزآباد کشف کرد.

به گزارش خبرنگار مهر، شهرستان فیروزآباد  در فاصله حود ۱۰۰ کیلومتری شیراز قرار دارد و از بناهای متعدد و مهم تاریخی نیز برخوردار است.

قلعه دختر، آتشکده و کاخ اردشیر بابکان، مناره شهر تاریخی گور ازجمله بناهای تاریخی فیروزآباد محسوب می شوند.

۱۴۳-۲

اخیرا اعضای انجمن دوستداران میراث فرهنگی فارس شعبه فیروزآباد  موفق به کشف محوطه یک گورستان تاریخی در این شهرسان شده اند.

مدیر انجمن انجمن دوستداران میراث فرهنگی فارس در این خصوص به خبرنگار مهر گفت: این گورستان در شمال شهر فیروزآباد و در دهانه تنگ پشمه ای قرار گرفته است.

۱۴۳-۳

مسعود منیعاتی اضافه کرد: معماران گورستان با تبدیل تکه زمینی با شیب تقریبی حدود ۱۰درجه  دراراضی پایکوهی به حالتی سکو مانند،مشرف به دشت پایین دست  و درست رو در روی شهر باستانی گور،قبرستانی ایجاد و با حصار کردن آن با سنگهای تقریبا تراش خورده در ابعاد مختلف  آن را به شکل مربعی با ابعاد منظم ۸/۳۳متر  در آورده اند.

وی ادامه داد: به دلیل برداشت سنگ جهت ساخت و ساز در شهر جدید فیروزآباد از حجم سنگهای آن به شدت کاسته شده است  گرچه حریم آن همچنان پابرجا و قابل رویت است.

۱۴۳-۴

مدیر انجمن انجمن دوستداران میراث فرهنگی فارس گفت: این گورستان به سبب داشتن اشراف به شهر گورخصوصا به جهت ارتفاعی حساب شده می تواند نمادی از تشخص افراد مدفون در آن باشد بنابر این می تواند مربوط به طبقه ای خاص از جامعه مدنی ساسانی باشد.

بررسی آرامگاه ها و آئین تدفین در زمان هخامنشی

بررسی آرامگاه ها و آئین تدفین در زمان هخامنشی:

با توجه و بررسی مدارک یافت شده در کاووش های علمی باستان شناسی در فلات ایران، چنین به نظر می‌رسد که اقوام بومی ساکن این سرزمین، مردگان خود را در داخل اتاق و یا حیاط و کوچه و در محوطه‌هائی که مربوط به محل زندگی آن ها بوده است دفن می نمودند.
اما اقوام آریائی پس از مهاجرت به این سرزمین، محل خاصی را برای تدفین مردگان خود در خارج از محل مسکونی به عنوان یک واحد مجزا اختصاص دادند. اقوام “ماد” و “پارس” که نام آن‌ها در کتیبه‌ها و سال‌نامه‌های آشوری از قرن نهم پیش از میلاد آمده است، دو گروه از اقوام مهاجر آریائی بودند. آن‌ها نیز در ابتدا طبعاً از رسوم کلی آریائیان در تدفین پیروی می‌کرده‌اند.
بعضی از محققین بر این گمانند که “مادها” و پارسی‌ها زرتشتی بوده و آداب تدفین این اقوام مانند آئین تدفین در دوران ساسانی بوده است. اما هنوز سیر تحول اندیشه ها و معتقدات در زمان “ماد‌ها”ٰ “پارس‌ها” و هخامنشیان که از پارس‌ها بودند، به درستی روشن و آشکار نیست، اما با تکیه بر آثار برجای مانده و مدارک یافت شده در کاووش‌های علمی می‌توان در دوران ماد‌ها و هخامنشیان به دو نوع تدفین قائل بود
۱- تدفین شاهان و خانواده آن‌ها
۲- تدفین مردم عادی.
بر مبنای مطالعات و بررسی‌های انجام شده، جسد فرمانروایان و شاهان مادی را در گور دخمه‌ها که در ناحیه غرب ایران قرار دارند، اما مردم عادی را در گورهائی که در زمین حفر شده بود و روی آن‌ها را به صورت شیروانی و خرپشته توسط سنگ های بزرگ پرداخته بودند دفن می‌کردند. نمونه این آرامگاه ها در گورستان “ت سیلک” کاشان که احتمالاً مربوط به اقوام ماد می‌باشد کشف گردیده. این روش با سقف شیب دار در نخستین گورهای شاهان هخامنشی مانند آرامگاه کوروش نیز دیده می‌شود. (تصویر شماره ۱)

۱۲۶

احتمالاً چون خانه ابدی را به صورت خانه مسکونی دوران زندگی می‌ساختند، بنابراین ریشه این سنت معماری ماد‌ها و پارس ها را باید در مناطق باران خیزی که قبل از کوچیدن به این سرزمین در آنجا ساکن بوده‌اند جستجو کرد. معابر شاهان هخامنشی نیز مانند فرمانروایان ماد با آرامگاه‌های سایر مردم متفاوت بوده است، اما به علت محدودبودن کاوش‌های علمی در ایران، آگاهی ما در مورد گورهای مردم عادی در زمان هخامنشیان بسیار محدود و اندک می‌باشد.

به طور کلی در تدفین شاهان در زمان هخامنشی به دو نوع گور برخورد می‌کنیم:
۱- گور دخمه‌ها که در دل کوه کنده‌شده‌اند.
۲- مقابر سنگی ساخته شده در فضای باز.
نوع دوم نیز به دو گروه تقسیم می شوند:
الف- آن هایی که ماهیت قبر بودن آن ها قطعی است، مثل آرامگاه کوروش و گور دختر.
ب- بناهائی که کاربرد آن‌ها به عنوان گور حتمی نبوده و مورد تردید می باشند. این بنا‌ها اغلب به شکل بنای چهار‌گوش با سقف مسطح ساخته شده اند و عمل و کاربرد آن ها به عنوان یک مکان عبادی بیشتر است، مانند: کعبه زرتشت و تخت گوهر [تخت گوهر که به نام تخت سلیمان نیز مشهور است از سوی برخی از محققین به عنوان گور “کمبوجیه” عنوان شده است.] در نقش رستم و بالاخره زندان سلیمان در پاسارگاد، که چون ماهیت آن‌ها به عنوان آرامگاه محرز نشده از ذکر آن ها به نام گور هخامنشی خودداری می‌کنیم.

از گور های مردم عادی در دروان هخامنشی تنها نمونه تدفین در خاک که تاکنون شناخته شده، در شوش می باشد، که توسط هیئت باستان شناسان فرانسوی کشف گردیده است. جسد مربوط به بانوی ثروتمندی بود که در تابوتی مفرغی جای داده شده و با زینت آلات زرین و لوازم زندگی از قبیل بشقاب سیمین و ظروف ساخته شده از مرمر به خاک سپرده شده بود. (تصویر شماره ۲)

بیشتر اقوام آریائی مرده را معمولاً با لباس و همراه با اشیائی که در دنیای دیگر مورد نیاز فرد متوفی بود دفن می‌کردند. احتمالاً هخامنشیان نیز از این سنت پیروی کرده‌اند، جسدی که در شوش یافته شده را به همین نحو در تابوت قرار داده بودند. به نوشته آریان، مورخ قرن دوم میلادی اهل آسیای صغیر: وقتی اسکندر از آرامگاه کوروش دیدن کرد، جسد شاه را با لباس و تزئینات در روی تخت زرّینی خوابانده بودند.

لوحه سنگی در خرابه‌های شهر ممفیس مصر یافت شده که جسد یکی از بزرگان هخامنشی را تقریباً به همین شکل نشان می‌دهد، که او را روی تختی قرار داده و مدعوین در حال سوگواری می باشد. این لوحه اکنون در موزه برلین نگاهداری می شود. (تصویر ۳)

در تاریخ اساطیری ایران زمین نیز بدین گونه تدفین اشاره گردیده است. در شاهنامه فردوسی که ترجمه خداینامک، سالنامه رسمی دوران ساسانی است، در مورد تدفین “پیران ویسه” به فرمان کیخسرو پادشاه کیانی، فردوسی چنین می گوید:

یکی دخمه فرمود خسرو به مهر بر آورده آن سر به گردن سپهر
نهادند مر پهلوان را بگاه کمر ببر میان و به سر بر کلاه
همانطور که اشاره شد، گورهای شاهان هخامنشی به دو گونه متفاوت دیده می شوند:
۱- گور در فضای باز مانند قبر کوروش و گور دختر
۲- گور دخمه، یعنی گورهائی که در دل کوه کنده شده اند و مانند گور داریوش و جانشینان او، که از هر گونه نمونه‌ای را مورد بررسی قرار می‌دهیم:
گور دختر:
از نمونه گور‌های هخامنشی است که در فضای باز ساخته شده‌اند و شباهت زیادی به قبر کوروش دارد، اما در ابعاد و اندازه‌های کوچکتری ساخته شده است. این بنا در ناحیه بوزپار واقع در جنوب غربی شیراز قرار دارد. گور دختر برای اولین بار در سال ۱۹۵۰ میلادی توسط محمد تقی مصطفوی، باستان شناس ایرانی معرفی شد. او شخصاً این بنا را ندیده بود. اما پس از شنیدن توصیف آن از مردم محلی اعلام کرد که باید این بنا مربوط به دوران هخامنشی باشد.

در سال ۱۹۶۰ پروفسور لوئی واندنبرگ باستان شناس بلژیکی از گور دختر دیدن کرد و احتمال انتساب آن را به یکی از نخستین پادشاهان هخامنشی به میان آورد. دوید استروناخ باستان شناس انگلیسی و عده‌ای از باستان شناسان ایرانی مثل توکلی و مصطفوی نیز پیرو نظریه او بودند. در سال ۱۹۶۶ کارل نابلدر با بررسی فرم و اندازه بست های فلزی به کاررفته در بناهای تخت جمشید و پاسارگاد و میزان به کار گرفته شدن انواع آن ها در بناهای هخامنشی، راهی برای تعیین تاریخ تقریبی پاره ای از آن ساختمان ها پیشنهاد کرد و بر مبنای همین تحقیق گور دختر را متعلق به سده پنجم پیش از میلاد دانست. اما به علت محدود بودن بناهای بررسی شده، روش نایلدر مورد قبول صاحبنظران قرار نگرفت. از محققان ایرانی شاپور شهبازی نیز معتقد است که این بنا نزدیک به اواخر دوران هخامنشی ساخته شده و آرامگاه کوروش کوچک می باشد. دکتر علی اکبر سرفراز باستان شناس ایرانی با بررسی دقیق بنا‌ها و آثار بر جای مانده از دوران هخامنشی و همچنین اشیاء به دست آمده در کاووش های علمی اعلام کرد که خاندان کوروش و خانواده داریوش دارای عقاید و اندیشه های مذهبی متفاوت با یکدیگر بوده اند و این امر در شکل گیری بنای مقابر آن ها مؤثر بوده و به خوبی مشهود است. بنابر این کوروش و منسوبین او دارای گورهای ساخته شده در فضای باز و داریوش و جانشینان او دارای گوردخمه های کنده شده در دل کوه می باشند. بر اساس این نظریه گور دخمه را که از لحاظ تکنیک و سایر ویژگی های معماری هخامنشی ساده تر و ابتدائی تر از بنای گور کوروش است باید مربوط به یکی از نخستین شاهان هخامنشی و منسوبین کوروش بدانیم. گور دختر بنای مستطیل شکلی است به بلندی ۵/۴ متر با بامی شیروانی و شیب دار که از تخته سنگ های برزگ سفید رنگ ساخته شده . این آرامگاه بر روی یک کف یا کرسی سنگی بنا شده که بخشی از آن هنوز در شمال دیده می شود و از مشخصات شیوه معماری هخامنشی است. بر روی این پایه سه طبقه سنگ به شیوه گور کوروش ساخته شده، بلندی هر طبقه ۳۵ سانتی متر است بر روی سومین سکو، خانه سنگی ساخته شده که بلندیش ۴/۳ متر است و درازیش ۹۵/۲ متر و عرض آن ۳/۲ متر و ضخامت دیوارهای سنگی این بنا ۷۵ سانتی متر است. اطاق آرامگاه از درون تنها ۳/۲ متر درازا و ۵۵/۱ متر پهنا دارد و بلندی آن از کف تا سقف به ۰۵/۲ متر می‌رسد.

این اندازه ها در مقایسه با آنچه در آرامگاه کوروش می بینیم بسیار کوچکتر می باشد. در سقف اطاق محفظه‌ای تو خالی وجود دارد. یکی از تفاوت های مهم این بنا با آرامگاه کوروش و سایر مقابر هخامنشی نداشتن در ورودی با تاق آرامگاه می‌باشد. در جبهه شمالی روزنی است که ۷۰ سانتیمتر عرض و ۹۰ سانتیمتر طول دارد، یعنی به اندازه ای است که تابوتی را از آن به درون بنا می توان کشید، هیچ نشانه ای از پانه در نمی‌توان یافت. بنابر این باید پذیرفت که یک سنگ تراشیده به جای در، این روزن را می پوشانیده است. یعنی پس از ساختن آرامگاه و نهادن کالبدی در آن، روزن را با پاره سنگ مسدود کرده‌اند. در بالای در آرامگاه دو طاقچه کوچک مربع شکل در سنگ کنده اند. وجود چنین روزنه هائی در ایران باستان پیشینه داشته است. از کاووش های تپه سیلک کاشان به خوبی پیداست که در آنجا گورهائی وجود دارد که در دیوار‌های جانبی سوراخ ها و یا روزن هائی دارد که شبیه طاقچه‌های مذکور است.

دومین نوع آرامگاه‌های هخامنشی به صورت گور دخمه‌های صخره‌ای هستند که در زمان داریوش اول و جانشینان او ساخته شده‌اند. این گور دخمه‌ها در دل صخره‌های نقش رستم و کوه تخت جمشید کنده شده‌اند. این آرامگاه‌ها بر خلاف گور دخمه‌های مادی از نظر شکل ظاهری یکسان می‌باشند. نمای آن‌ها نمایشگر تصویری است که از سه بخش تشکیل یافته و یکی بر بالای دیگری حجاری شده اند. ظاهر آنان عموماً شبیه صلیب یونانی بوده و بلندیشان از ۲۴ متر تجاوز نمی کند. بخش زیرین این آرامگاه ها عموماً به صورت متوازی الاضلاع تراشیده شده و هیچگونه تزئین و پاکنده کاری در آن صورت نگرفته است. دو بخش دیگر روی هم رفته نمای بیرونی کاخی را نشان می‌دهند. این نما در زیر رواقی دارد. به عبارت دیگر خط افقی صلیب به عنوان یک ایوان ستوندار کنده شده است. در وسط این ایوان در ورودی دخمه قرار دارد که در دو طرف آن دو نیم ستون ساخته شده. سر ستون ها به شکل بالا تنه دو گاو هستند که به هم پشت نموده و کاملاً شبیه ستون های تخت جمشید می باشند. در کاخ‌ها در وسط این ستون ها و در فاصله بین دو تنه گاو ها، تیر های چوبی برای نگهداری سقف قرار می گرفته که در این جا به صورت سنگ تراشیده نمایش داده شده. درها شبیه درهای کاخ داریوش در تخت جمشید با گیلوئی مصری می‌باشد و در حاشیه لبه قرنیز ایوان، نقش های کنگره دار باروهای تخت جمشید به تصویر کشیده شده است. بر بالای ایوان یک سکوئی قرار گرفته است. البته بخش عمودی صلیب در قسمت بالا به دو بخش تقسیم شده است. در بخش بالائی آن تصاویر کنده کاری شده به چشم می‌خورد که شاه روی یک سکوی پله دار ایستاده و با دست چپ کمانی را گرفته و انتهای آن را همانطور که در نقش برجسته مادی گور دخمه قیزقاپان دیده می شود بر روی پای چپ خود نهاده است. شاه دست راست خود را به نشانه احترام به سوی آتشدانی که در آن آتش می سوزد دراز کرده است. در بخش پائین بیست و هشت مجسمه در در دو ردیف یکی بر بالای دیگری، تخت شاه را با دست‌های خود نگاه داشته‌اند. این‌ها چنانکه در کتیبه بالای آرامگاه داریوش اول در نقش رستم آمده است، نمایندگان استان های گوناگون امپراطوری هخامنشی می‌باشند. در درون هر یک از آرامگاه‌های صخره‌ای دهلیز و بعد از آن اطاق ایجاد گردیده و در اطاق ها گورهائی جهت تدفین شاه و افراد خانواده در سنگ تراشیده شده، اما فاقد نقش و نگار و تزئینات می باشند. پوشش سنگی روی قبر ها به صورت خرپشته تراشیده شده که از نظر روش معماری، پوشش قبر‌های سیلک «ب» را به خاطر می آورد و قابل مقایسه با آن ها می‌باشد. در نقش رستم آرامگاه داریوش اول، خشایارشا، اردشیر اول، داریوش دوم و در تخت جمشید آرامگاه اردشیر دوم، اردشیر سوم و قبر ناتمام داریوش سوم قرار دارد. اگر چه همه این آرامگاه ها از نظر معماری و نقوش تقریباً یکسان می باشند، اما دارای تفاوت های جزئی نیز هستند. بنابر این به عنوان نمونه آرامگاه داریوش اول در نقش رستم را باختصار مورد بررسی قرار می دهیم.

آرامگاه داریوش اول:
از چهار آرامگاه هخامنشی در نقش رستم، تنها آرامگاه داریوش دارای کتیبه می باشد، که شامل دو سنگ نبشته مفصل و چند سنگ نبشته کوتاهتر به خط میخی و به سه زبان پارسی، ایلامی و بابلی می باشد. (تصویر شماره ۵) همانطور که قبلاً اشاره شد، نمای خارجی و طرز ساختمان آرامگاه های نقش رستم و تخت جمشید یکسان بوده و عبارت از یک مجلس حجاری به پهنای ۱۲ متر و بلندی ۶ متر که شاه هخامنشی را بر اورنگ شاهی در حالی که دست راست خود را به حال نیایش بلند کرده و در دست دیگرش کمانی گرفته نشان می دهد. اریکه شاه بر فراز دست ۲۸ تن نمایندگان کشورهای تابعه در دو ردیف قرار گرفته. این نمایندگان هم در نوشته پیشانی آرامگاه و هم در بالای سرشان معرفی گردیده اند. در قسمت پائین نمای آرامگاه تصویر ایوان کاخ شاهی نمایانده شده است، که سقف آن بر چهار ستون قرار گرفته و دری در وسط دارد، که در ورودی آرامگاه را تشکیل می دهد و اطراف این در را ردیفی از گل ها ۱۲ برگ و بالای ستون ها را ردیف شیر های ایستاده مزین ساخته است. جامه و اندام داریوش عیناً به شکل همان نقش های برجسته ای است که در درگاه های بنای تخت جمشید حجاری شده. دسته تخت سلطنتی را چهار سر شیر تشکیل داده و در دو ردیف پایه تخت دو سرباز خوزستانی پاس می دهند. در دو طرف تخت شاهی و خارج از متن سه ردیف سرباز ردیف سه نفر، دو نفر پارسی و یک مادی نقش گردیده است. کنار نیزه داریوش شخصی در کنار اورنگ شاهی قرار گرفته و به سه زبان نام او به خط میخی نوشته شده «گتو بروو» GAUBARUVA او از شخصیت های ممتاز عهد هخامنشی شمره می شد که دخترش یکی از همسران داریوش بود. کمانداری که در این نقش تبر جنگی داریوش را نگاه داشته به نام «اسپی چاما» در نوشته به خط میخی معرفی شده است. درون آرامگاه جای نُه قبر خزینه مانند در سه ردیف و راهرو درازی به طول ۷۰/۱۸ متر و پهنای ۱۵/۲ متر می باشد. در مورد تعداد قبر ها که غیر از جای جسد داریوش جای هشت جسد دیگر دارد، می توان حدس زد که مربوط به ملکه و مادر و سایر همسران و فرزندان او بوده، هر کدام از این نه قبر دارای حجمی به ابعاد ۱در ۹۲/۱ سانتیمتر است، که پس از دفن اجساد سنگ بزرگ محدّبی به قطر ۲۵ سانتیمتر و کمی پهن تر از دهانه قبر بر روی آن قرار داده بودند. برای حفظ اجساد از سرایت آب و ترشحات آن به درون قبرها، دور تا دور سنگ های قبر مجرایی تراشیده بودند که تراوشات آب را به خارج بریزد. نکته دیگر آن که تنها آرامگاه هخامنشی که در تخت جمشید دارای کتیبه است، آرامگاه اردشیر سوم می باشد.

یارنامه ها
۱- گزارش های باستان شناسی؛ گروه باستان شناسان آلمانی؛ ترجمه و نشر کتاب
۲- ماد ها و پارس ها؛ ویلیام کالیکان؛ انتشارات شورای مرکزی
۳- باستان شناسی ایران باستان؛ لوئی واندنبرگ، انتشارات دانشگاه تهران
۴- ایران از آغاز تا اسلام؛ رومن گریشمن؛ ترجمه و نشر کتاب
۵- پند ایران (جلد اول)؛ رومن گریشمن؛ ترجمه و نشر کتاب
۶- پایتخت های هخامنشی، علی سامی؛ انتشارات دانشگاه پهلوی
۷- ایرانویج؛ دکتر بهرام فره وشی؛ انتشارات دانشگاه تهران
۸- سفرنامه جکسن؛ ویلیام جکسن؛ انتشارات خوارزمی
۹- شاهنامه فردوسی؛ با تمام ا. برتلس؛ انستیتوی ملل آسیا
۱۰- مجموعه دروس باستان شناسی دکتر علی اکبر سرفراز- دکتر بهمن فیروزمندی؛ جهاد دانشگاهی
۱۱- مجله باستان شناسی و هنر ایران شماره ۱۰؛ شاپور شهبازی؛ اداره کل باستان شناسی
۱۲- بررسی های تاریخی؛ شماره مخصوص (سال ششم)؛ انتشارات ارتش

اتاق اسرارآمیز در مقبره باستانی یونان

اتاق اسرارآمیز در مقبره باستانی یونان:

به گزارش سرویس فرهنگی جام نیوز، باستان‌شناسان یونانی که چندی است سرگرم حفاری در منطقه آمفیپلیس – در ۶۵ کیلومتری شهر تسالونیکی – هستند و تاکنون به یافته‌های مهمی دست یافته‌اند، درجدیدترین اکتشاف خود در این گور باستانی یک اتاق را پیدا کردند که با خاک پر شده بود و به روی دیوارهای آن آثاری با رنگ قرمز حک شده بود. این اتاق کشف شده پشت در مجسمه زنی قرار دارد که هفته گذشته در این منطقه کشف شد

باستان‌شناسان در ماه اوت نیز دو مجسمه ابوالهول بدون سر را نیز در ورودی این مقبره کشف کردند و طی چند هفته گذشته با برداشتن خاک و دیوارهای سنگی در تلاشند به گور اصلی نزدیک شوند و هویت فرد دفن شده در آنجا را مشخص کنند.
تیم باستان‌شناسان به سرپرستی «کاترینا پریستری» معتقد است، قدمت این گور به چهار قرن پیش از میلاد بازمی‌گردد و دارای سبک معماری «دیناکراتیس»، معمار ارشد اسکندر مقدونی است.
احتمال یافتن جسد «الکساندر» در این گور باستانی توسط باستان‌شناسان کم است و بنابر شواهد تاریخی جسد وی در شهر الکساندریا دفن شد. گرچه هیچ بقایایی از آن تاکنون یافت نشده است.
بنابر برخی گمانه‌زنی‌ها این مقبره ممکن است متعلق به رکسانا، همسر ایرانی اسکندر، مادر و یا یکی دیگر از نزدیکان او باشد.

آیا آرامگاه پادشاه ساسانی پیدا شده است؟

آیا آرامگاه پادشاه ساسانی پیدا شده است؟

غار شاپور که در درون خود مجسمه شش‌متری شاپور ساسانی را دارد، در کمرکش ۱۷۰۰‌متری کوهی در دل تنگ چوگان واقع است. پیش از این از سوی برخی باستان شناسان گمانه‌هایی در رابطه با احتمال قرار‌داشتن آرامگاه این شهریار ساسانی در دل غار طرح شده بود.

۱۲۳-۱

صدرا محقق: روز گذشته و به صورت اتفاقی اسکلتی انسانی در قسمت انتهایی یکی از دالان‌های «غار شاپور» در «تنگه چوگان» کازرون کشف شد. با کشف این اسکلت، گمانه‌ها پیرامون احتمال قرار‌داشتن آرامگاه شاپور اول پادشاه بزرگ ساسانی در این غار را بار دیگر می‌توان مطرح کرد.
غار شاپور که در درون خود مجسمه شش‌متری شاپور ساسانی را دارد، در کمرکش ۱۷۰۰‌متری کوهی در دل تنگ چوگان واقع است. پیش از این از سوی برخی باستان شناسان گمانه‌هایی در رابطه با احتمال قرار‌داشتن آرامگاه این شهریار ساسانی در دل غار طرح شده بود، با‌این‌حال هیچ مدرکی که تاییدی بر این گمانه باشد در دست نبود اما کشف این اسکلت انسانی در انتهای یکی از دالان‌های درونی غار بار دیگر بحث‌ها پیرامون این گمانه را مطرح خواهد کرد. غار شاپور در نزدیکی شهر تاریخی بیشابور، مهم‌ترین پایتخت ساسانیان، در انتهای تنگه چوگان و در سینه کوه، قرار دارد. مجسمه شاپور تنها مجسمه سنگی بازمانده از دوران باستان است. غار شاپور یکی از سه غاری است که در قسمت غرب تنگ چوگان قرارگرفته‌اند. این غار با دهانه‌ای بزرگ‌تر از دو غار دیگر در وسط است: غار سمت چپ، به غار مادر شاپور معروف است و غار سمت راست «غار مرمر» نامیده می‌شود. تندیس شاپور، شهریار پر‌آوازه ساسانی در دهانه غار قرار دارد. در این تندیس شاپور با جامه‌ای ساده و ظریف با کمربندی که به دور کمر بسته و شمشیر حمایل کرده، نشان داده شده است.

۱۲۳-۲

به گفته بسیاری از باستان‌شناسان مجسمه شش‌متری شاپور در این غار، شاهکار پیکرتراشی ایران باستان است که پس از نزدیک به ۱۷۰۰ سال هنوز باقی مانده است. با‌این‌حال اما، این تندیس در گذر ایام دچار آسیب‌های فراوان شده و بخش‌هایی از آن از بین رفته است. با وجود ارزش‌های تاریخی بی‌بدیل این غار، تاکنون از سوی پایگاه پژوهشی بیشابور که برای محافظت و مرمت آثار تاریخی این محوطه باستانی راه‌اندازی شده است هیچ اقدام پژوهشی، کاوشگرانه و مرمتی خاصی صورت نگرفته است.
محسن عباسپور، فعال میراث فرهنگی در کازرون و عضو شورای مرکزی انجمن غیردولتی هم‌اندیشان جوان این شهرستان در رابطه با چگونگی کشف اسکلت انسانی در غار شاپور به «شرق» گفت: «این اسکلت‌ها در بدنه یکی از دالان‌های غار شاپور مشاهده شدند که طی سالیان گذشته بر اثر رسوب‌گذاری‌های متعدد زیر لایه‌ای از رسوب قرار گرفته بودند. هنوز چند قطعه از استخوان‌های این اسکلت نیز در دیواره

در این تندیس شاپور با جامه‌ای ساده و ظریف با کمربندی که به دور کمر بسته و شمشیر حمایل کرده، نشان داده شده است. به گفته بسیاری از باستان‌شناسان مجسمه شش‌متری شاپور در این غار، شاهکار پیکرتراشی ایران باستان است که پس از نزدیک به ۱۷۰۰ سال هنوز باقی مانده است.

غار باقی مانده و در انتظار حضور باستان‌شناسان باقی مانده است. با آنکه تاکنون کاوشی در غار شاپور صورت نگرفته، ولی قوی‌ترین نظریه‌های باستان‌شناسی در خصوص کاربری این غار، از احتمال وجود مقبره شاپور ساسانی در این غار باستانی حکایت می‌کنند. این نظریه‌ها عمدتا بر پایه این استدلال مطرح شده‌اند که در دوره‌های تاریخی پیش از ساسانیان نیز مقبره‌های پادشاهان ایرانی در سینه کوه‌ها قرار داشته‌اند که از جمله آنها می‌توان به مقبره‌های موجود در نقش رستم اشاره کرد.” این فعال میراث فرهنگی در ادامه می‌افزاید: «در حال حاضر بیش از هر چیز غار شاپور نیاز به حضور و مطالعات میدانی باستان‌شناسان دارد تا بتوانند با کاوش و خاکبرداری به سایر آثار احتمالی موجود در این غار باستانی دست یابند. مطمئنا این محوطه باستانی دارای حرف‌ها و ناگفته‌های تاریخی بسیاری است که مطالعات منسجم پیرامون آنها می‌تواند به شناخت بهتری از وضعیت غار و همچنین ارتباط آن با شهر تاریخی بیشابور بینجامد. با این وجود متاسفانه تاکنون پایگاه پژوهشی بیشابور به‌عنوان اصلی‌ترین متولی مطالعات باستان‌شناسی در این مجموعه، به‌ویژه طی سال‌های اخیر، بسیار منفعل عمل کرده و این انتظار وجود دارد که حداقل به دنبال کشف این اسکلت‌ها، بازنگری اساسی در شیوه مطالعات پیرامون شهر تاریخی بیشابور و محوطه‌های باستانی اطرافش صورت پذیرد؛ به‌ویژه آنکه این شهر به لحاظ ارزش بالای تاریخی خود، در ردیف کاندیداهای ایران برای ثبت در فهرست آثار جهانی قرار دارد.»
با وجود گفته‌های عباسپور تنها عملیات مشخص باستان‌شناسی که در غار شاپور صورت گرفته، عملیات مرمت پاهای مجسمه شاپور و بلند‌کردن مجدد این مجسمه بوده که در دوران پهلوی و با عدم ظرافت و توسط یک هنگ نظامی صورت پذیرفته است که ماده تاریخی آن نیز در دیواره غار حجاری شده است. برای پیگیری نظر مسوولان پایگاه میراث تاریخی بیشابور به‌عنوان متولی اصلی محافظت از غار شاپور و مسوولان معاونت میراث سازمان میراث فرهنگی کشور با دو رییس پایگاه بیشابور مصیب امیری، و کفیری، مدیرکل امور بناها و محوطه‌های تاریخی میراث کل کشور تماس گرفتیم. بااین‌حال امیری در پاسخ به «شرق» تنها به ذکر این نکته بسنده کرد: «درست است که من رییس پایگاه بیشابور هستم. اما درحقیقت در این محوطه نیستم و مسایل مربوط به این محوطه تاریخی به معاونت میراث استان فارس مربوط است و من در جریان آن نیستم.» کفیری نیز با اعلام اینکه از این خبر اطلاعی ندارد گفت: «اجازه دهید من با مسوولان پایگاه بیشابور تماس بگیرم و اطلاعات لازم در‌این‌باره را از آن کسب کنم. پس از آن با شما تماس می‌گیرم و نظرم را اعلام خواهم کرد.» با‌این‌حال و با وجود گذشتن سه ساعت از این تماس، مدیرکل امور بناها و محوطه‌های تاریخی میراث کل کشور نه‌تنها با ما تماسی نگرفت، بلکه همه تلفن‌های «شرق» برای پیگیری ماجرا را نیز بی‌پاسخ گذاشت.
به نظر می‌رسد مسوولان سازمان میراث فرهنگی کشور چندان به اهمیت کشف اسکلت انسانی در غار شاپور که می‌تواند پاسخی به پرسش‌های باستان‌شناسان در رابطه با این غار و چگونگی کفن و دفن پادشاهان سلسه ساسانی باشد واقف نیستند. با‌این‌همه امید می‌رود خبر کشف این اسکلت انسانی، پیش از آنکه پای غارتگران آثار تاریخی را به غار شاپور باز کند، منجر به انجام بررسی و کاوش‌های باستان‌شناسی و اعزام کارشناسان به این غار شود. غار شاپور در فاصله ۲۰کیلومتری شرقکازرون و در استان فارس واقع شده است. این غار در فاصله‌ای نزدیک از شهر تاریخی بیشابور و نقوش برجسته‌های تنگ چوگان قرار گرفته است.

در جستجوی قبر چنگیزخان …

در جستجوی قبر چنگیزخان:

هشتصد سال از مرگ چنگیزخان می‌گذرد و در این مدت بسیاری بیهوده تلاش کرده‌اند که گور او را بیابند، او در زمان مرگ، امپراتوری‌ای داشت که از دریای خزر تا افیانوس آرام گسترده بود، سپاه او در جریان تسخیر چین و بخش اعظم آسیای مرکزی، بسیار کشت و غارت کرد، اما در ضمن این تهاجم، ارتباطی هم بین شرق و غرب ایجاد کرد، او به عنوان یکی از بی‌رحم‌ترین و مشهورترین رهبران دنیا، دنیا را از نو ساخت.
اما مرگ چنگیرخان در هاله‌ای از ابهام است، بسیاری از تاریخدانان مرگ او را نتیجه زخم‌های میدان نبرد می‌دانند، بعضی عقیده دارند او پس از افتادن از اسب درگذشته است و بعضی‌ها هم مرگ او را ناشی از بیماری می‌دانند. در این میان گور او هرگز کشف نشد، چرا که در زمان به خاک سپردن او، اقدامات زیادی برای ناشناس باقی ماندن گور او و حفاظت از آن در مقابل دزدان مقبره‌ها انجام شد.
این گونه شایع است که گروه نگهبان او، همه افرادی را که در اطراف محل خاکسپاری بودند، کشتند، کسانی که مقبره را هم ساختند، کشته شدند و حتی همین سربازانی که کارگران احداث‌کننده مقبره را کشته بودند، خود کشته شدند! حتی تصور می‌شود که برای استتار مقبره جنگلی روی آن ساخته شد و با تغییر مسیر یک رود، همه چیز پنهان شد.
هنوز مشخص نیست که چه میزان از این حرف‌ها راست و چه میزان افسانه و تخیل باشد، اما باور عمومی این است که او به تنهایی به خاک سپرده نشده است و گروهی از وابستگان او، همراه او دفن شده باشند.
تا به حال گروه‌هایی از دانشمندان آلمانی، ژاپنی، روسی و بریتانیایی با صرف میلیون‌ها دلار پول، سعی کرده‌اند که مقبره او را کشف کنند، اما تلاش آنها به نتیجه‌ای منجر نشده است.
البته تا حالا!
در تازه‌ترین تلاش، گروهی از تاریخدانان و باستان‌شناسان مغول و آمریکایی با هم متحد شده‌اند که این معمای تاریخی را حل کنند و موفق شده‌اند که نشانه‌هایی از گور چنگیزخان را در کوهی در یک منطقه دورافتاده در شمال غربی مغولستان بیابند. آنها بقایای یک ساختمان بزرگ را پیدا کرده‌اند که قدمت ساخت آن به قرن ۱۳ یا ۱۴ برمی‌گردد که منطبق با زمان مرگ چنگیز خان است. در همین منطقه آنها مقدار انبوهی کلاهخود، چینی و مواد ساختمانی هم یافته‌اند.

۱۲۲-۱

آلبرت لین، که یکی از محققان نشنال جئوگرافیک است، پژوهشگر اصلی این گروه است:

۱۲۲-۲

کوهی که صحبت از آن به میان آمد، کوهی به نام خنتی Khentii است، اگر تحقیقات کامل شود و به نتیجه کامل برسد، دانشمندان باستانشناس به یکی از بزرگ‌ترین کشف‌ها، در چند سال اخیر دست می‌یابند.
در این تحقیق، از فناوری‌های پیشرفته‌ای مثل هواپیماهای بی‌سرنشین و رادارهایی که زیر سطح زمین را بررسی می‌کنند، استفاده می‌شود. در این تحقیق چهار هزار مایل مربع سطح این کوه با دقت عکسبرداری شده است. در آزمایشگاه پژوهشکده فناوری اطلاعات و ارتباط از راه دور دانشگاه کالیفرنیا، لین و گروهش، حجم عظیمی از تصاویر ماهواره‌ای با وضوح بسیار بالا را بررسی کرده‌اند و با استفاده از آنها و اسکن‌های راداری، کل منطقه را به صورت یک مدل سه‌بعدی بازسازی کرده‌اند. این پژوهش در واقع یک پژوهش یک کدباز یا open-source محسوب می‌شود، چون هزاران داوطلب آنلاین در آن ۸۵ هزار عکس با وضوح بالا را برای جستجوی ساختمان‌ها و تشکیلات با ظاهر متفاوت، بررسی کرده‌اند.

۱۲۲-۳لین در مقابل مدل سه‌بعدی کوه خنتی

برای رسیدن به کوه‌های خنتی باید به پایتخت مغولستان -اولان باتور- بروید و سپس از آنجا با خودرو به سمت شرق بروید، در این مسیر به شهر باگانور می‌رسید که شهری در نزدیکی معادن است، در بیرون این شهر مجسمه چنگیز را می‌بینید. در بیرون این شهر فقیر، یک چرخ نقاله ده مایلی وجود دارد: نشانی از بزرگ‌ترین معدن زغال سنگ روباز مغولستان. در شمال شهر بقایای تشکیلات نظامی ارتش شوروی سابق دیده می‌شود، دورتر که شوید، دره و جلگه رود کرولن Kerulen را می‌بیند، جایی که زادگاه مغول‌ها محسوب می‌شود و زیبایی خیره‌کننده‌ای دارد. اینجا در مسیر راه اصلی شرق به غرب قرار دارد، اگر از اینجا به شمت غرب حرکت کنید به دریای خزر می‌رسید و اگر به شرق بروید به ژاپن و شمال چین می‌رسید، در حاشیه این راه بیابان گُبی قرار دارد که کابوس مارکو پولو و سایر مسافران بوده است.

۱۲۲-۴

آب و هوای خوب و جغرافیای خاص این جلگه، آن را مبدل به یکی جذاب‌ترین نقاط برای زندگی چادرنشینان کرده است، برخلاف سایر مناطق مغولستان که در زمستان دمای آنها به منفی ۴۰ و در تابستان به ۴۰ درجه سانتیگراد می‌رسد، آب و هوای این منطقه بسیار معتدل است، در جای جای خاک این جلگه گورهایی پراکنده هستند و باستانشناسان، در خاک آن گور روی گور پیدا می‌کنند، گورهایی که از سوی قبیله‌ای مختلف مورد استفاده قرار می‌گرفتند.
بسیاری از خانواده‌های مغول هنوز هم در چادر زندگی می‌کنند، در بالای این سر مردم آسمانی آبی قرار دارد و چادر آنها در زمینه طبیعت سبز، به مانند قایق‌های سفیدی در دریایی سبزرنگ هستند.

۱۲۲-۵

این وضعیت سال‌های سال حفظ شده است، اما زمستان‌های بسیار سرد و تابستان‌های خشک در یک دهه اخیر، باعث شده است که مردم چوپان این منطقه که زندگی‌شان به حیات چهارپایان گره خورده است، از این منطقه مهاجرت کنند. بیشتر از یک سوم مردم مغولستان چنین وضعیتی دارند. ده‌ها هزار نفر از آنها به حاشیه شهرها رفته‌اند، هزاران نفر دیگر هم کارشان استخراج غیرقانونی طلا شده است.

اما مغولستان مدت‌‌ها است که بسیار سریع در حال پیشرفت است، قسمت اعظم این پیشرفت به خاطر معادن غنی این کشور است، تخمین زده می‌شود که اقتصاد مغولستان بیشترین شتاب رشد را دنیا داشته باشد، ارزش مادی ذخایر زغال سنگ، مس و طلای این کشور حدود ۱٫۳ تریلیون دلار برآورد می‌شود.

اما تمدن به این روستاهای دور افتاده هم راه یافته است، در روستا یک دی..ش دریافت برنامه‌های ماهواره‌ای و تراکتور و موتورسیکلت‌های ساخت چین در بیرون چادرها دیده می‌شود.

در مغولستان، هنوز هم بازار خرافه‌پرستی گرم است و جستجوی گور چنگیز، چیز مناقشه‌آمیزی است و خیلی‌ها تصور می‌کنند که باید اجازه داد چنگیز در گورش آسایش داشته باشد، آنها فکر می‌کنند که با پیدا شدن گور چنگیز، دنیا به پایان می‌رسد.

جالب است بدانید که خیلی از چینی‌ها چنگیز را چینی می‌دانند و آرامگاه بزرگی در بزرگداشت او با یک گور خالی در چین احداث شده است:

۱۲۲-۶

اگر گور چنگیز در مغواستان پیدا شود، تبعات سیاسی-چغرافیایی فراوانی را باعث می‌شود. بسیاری از چینی‌ها عقیده دارند که همانند دوران کوبلای خان، تبت و مغولستان، متعلق به چین هستند. پیدا شدن گور چنگیز در مغولستان ممکن است باعث زنده شدن نوعی غرور ملی در مغول‌ها شود و تسلط چین بر مغولستان و معادنش را دچار خدشه کند.
چنگیز یا تموچین، زندگی‌ای حماسی داشت، در کودکی پدر او به قتل رسید و خانواده‌اش تبعید شدند. ولی چنگیز از این شرایط دشوار، جان سالم به در برد و یک جنگجو و تئوریسین میادین جنگ شد.او توانست قبایل جنگجو را با هم متحد کند و بر بیشتر دنیای شناخته‌شده آن زمان، تسلط پیدا کند. علاوه بر این او توانست با معرفی حروف الفبا و یک واحد پول مشترک، جامعه را هم دگرگون کند و یکی از تأثیرگذارترین مردان هزاره قبلی شود.
در طی این جاه‌طلبی‌ها سربازان او غارت و چپاول می‌کردند و شمار زیادی اولاد بر جای می‌گذاشتند. پسر چنگیز -توشی- ۴۰ پسر داشت، نوه‌اش کوبلای خان، ۲۲ پسر داشت. جالب است بدانید که بر اساس یک مطالعه ژنتیک که در سال ۲۰۰۳ انجام شد، مشخص شد که ۱۶ میلیون مرد از نظر کروموزوم Y، میراث مشترکی دارند که به مردی در هزار سال پیش برمی‌گردد. خیلی‌ها این طور نتیجه گرفتند که این پدر مشترک، کسی نیست جز چنگیز! البته به خاطر اینکه هنوز بقایای جسد چنگیز کشف نشده است، نمی‌توان این مطلب را به صورت علمی تأیید کرد..

۱۲۲-۷چنگیزخان در جامع التواریخ یا تاریخ رشیدی

در طی ۲۰ سال چنگیز توانست بر سرزمین بزرگی از اقیانوس آرام تا دریای خزر تسلط پیدا کند، غنایم جنگ‌های او به مغولستان انتقال پیدا می‌کردند، این طور رسم بود که دارایی‌ها هر سرباز بعد از مرگ، با او دفن می‌شد، چون مغول‌ها این تصور را داشتند که این دارایی در حیات بعد از مرگ به کار می‌آیند. خیلی‌ها فکر می‌کنند که گور چنگیز پر از طلا و نقره و جواهرات باشد.

۱۲۲-۸قلمرو امپراتوری مغول در زمان مرگ چنگیز

بعد از سقوط دودمان چینگ، مغولستان در سال ۱۹۲۲ اعلام استقلال کرد، اما چین هنوز مغولستان را بخشی از قلمرو خود می‌دانست، به همین خاطر مغولستان به شوروی متمایل شد و با حمایت شوروی در سال ۱۹۲۴ یک بار دیگر اعلام استقلال کرد. اما این استقلال بهای خاص خودش را داشت، مقامات شوروی اجازه تحقیق در مورد چنگیزخان را به محققان مغول نمی‌دانند، آنها واهمه داشتند که چنگیز سمبل گروه‌های مخالفی شود که در پی استقلال واقعی هستند.

در دهه ۱۹۶۰، در یک تحقیق مشترک توسط دانشمندان مغول و آلمان شرقی، خرده‌ریزهای سفال، میخ، آجر و چیزهایی که تصور می‌شد در ساخت یک مقبره می‌توانند به کار روند، در کوهستان مقدس خنتی پیدا شد. آنها با جستجوی بیشتر، صدها سنگ قبر، زره و پیکان پیدا کردند، اما اثری از گور چنگیز پیدا نشد.

بعد از سقوط امپراتوری شوروی، ژاپنی‌ها دست به کار شدند، روزنامه یومیوری هلیکوپتری را اجاره کرد، بلکه با جستجو در بالای کوه، اثری از گور جنگیز بیابد. در سال ۲۰۰۱ هم یک تاجر اهل شیکاگو در صدد پیدا کردن گور جنگیز برآمد، اما مقامات او را از هرگونه دسترسی به کوه منع کردند. یک بار هم در یک محل به نام دیوار Almsgiver، گور سربازی متعلق به قرن دهم پیدا شد، اما هیئت اعزامی بعد از یک رشته حوادث که روزنامه‌ها به آن نفرین چنگیز لقب دادند، مجبور به بازگشت شد.

سرانجام سه سال پیش با حمایت دانشگاه کالیفرنیا و نشنال جئوگرافیک، دانشمندان به رهبری دکتر لین اجازه دسترسی به کوه را پیدا کردند.

همان طور که پیشتر گفته شد این دانشمندان به یاری عکس‌های ماهواره‌ای و رادار، مکان‌هایی را یافتند که احتمال می‌رود گور چنگیز در آنها باشد. آنها تا به حال سرامیک‌ها، زره‌ها و کلاهخودهایی یافته‌اند که نشان از فعالیت انسان در این مطقه دورافتاده دارد. سنجش قدمت این اشیا با کربن، نشان می‌دهد که این اشیا عمرشان مقارن با زمان چنگیزخان است.

مقامات مغولستان، به شدت گروه تحقیقاتی را کنترل می‌کنند، آنها حق دارند چون دزدی از مقابر در مغولستان یک مشکل رو به تزاید است، غنایم به دست امده از مقبره‌ها به چین و هنگ کنگ قاچاق می‌شوند. اما گروه تحقیقاتی عقیده دارند که میراث به دست‌آمده باید در یونسکو به عنوان میزاث جهانی ثبت شود.

خیلی از شهروندان مغولستان، چنگیز را پدر مغولستان مدرن و سمبل استقلال این کشور می‌دانند، فرودگاه پایتخت مغولستان، فرودگاه بین‌المللی چنگیز نام دارد و هتلی هم در همین جا به نام چنگیز وجود دارد. حتی دانشگاه و نوشابه‌های انرژی‌زا و وُدکاهایی هم به نام چنگیز در مغولستان وجود دارند!

در قلب پایتخت، در جلوی پارلمان، مجسمه چنگیز، همچون مجسمه آبراهام لینکلن قرار دارد.

۱۲۲-۹

در بیرون پایتخت هم یک مجسمه ۲۵۰ تنی از چنگیز که از فلز ضد زنگ ساخته شده است، وجود دارد.

۱۲۲-۱۰

فیلم ساختار تومولوس ها

فیلم ساختار تومولوس ها

دوستان در ایران عزیز ما یکی از بیشترین آثار تپه های تومولوس ها یا به قولی کورگان هستند که مقابر افراد مهمی در زمان خود بوده اند که بیشتر مواقع دارای هدایای با ارزشی درون خود هستند .البته تومولوسها در بعضی موارد ساختار پیچیده ای نیز دارند همچنین ساختار تومولوسها در بیشتر تمدنها کم و بیش شبیه هم است .در زیر لینک فیلم کوتاه و آموزنده ای درباره ساختار تومولوسها قرار دادم ..این فیلم  در عین کوتاهی بسیار آموزنده است که به سه طریق کروکی ماکت و تصاویر واقعی اقدام به معرفی ساختار این قبور نموده است که فکر می کنم برای دوستان مفید باشد اما دوستان همانطور که قبلا نیز عرض کرده بودم مخصوصا کسانی که تازه وارد این عرصه شده اند به سراغ تومولوسها نروید بهتر است چون هزینه و زمان  در بیشتر مواقع باعث شکست در کار می شود پس سعی کنید واقع بینانه عمل کنید تا موفق شوید …

لینک دانلود

ویژگی سفالهای دورهٔ اشکانیان

ویژگی سفالهای دورهٔ اشکانیان:

برخى از قلمرو اشکانیان در خارج از سرحدات سیاسى فعلی، از جمله سوریه، بین‌النهرین، و ترکمنستان قرار داشته است و بیشترین سفال‌هاى این سلسله را باید در این میدان‌هاى تاریخى جستجو کرد. در داخل فلات مرکزى ایران، آثار اشکانیان تخریب و دگرگون شده و اغلب برحسب اتفاق به‌صورت پراکنده پیدا شده است.

تکنیک ساخت سفال لعابدار و بدون لعاب در این دوره از نظر سبک، جنس، اندام و کاربرد، ادامهٔ سفال‌سازى دوران هخامنشى و قبل از آن است.

۸۷-۲

در دورهٔ اشکانیان صنعت لعاب‌دهى پیشرفت قابل ملاحظه‌اى کرد و به‌خصوص استفاده از لعاب یک‌رنگ براى پوشش جدار داخلى و سطوح خارجى ظروف سفالین معمول گردید. همچنین غالباً قشر ضخیمى از لعاب بر روى تابوت‌هاى دفن‌شده اجساد کشیده مى‌شده است. در این دوره به ظروف لعابدار با چند دید آئینی، زیبایى و کاربردى مى‌نگریستند.

در زمینهٔ سفالینه‌هاى بدون لعاب نیز سفالگران اشکانى آثار متنوعى عرضه کرده‌اند که از ظروف لعابدار بهتر و مقاوم‌تر ساخته شده است. بعضى از آنها ساده و متداول و در اشکال کوزه، تنگ، سبو، ابریق، کاسه و پیاله‌دار هستند و برخى از لحاظ اندام‌شناسى سفال، داراى مفاهیم درونى و رمزى هستند و به شکل حیوانات شکار، اهلى و چهارپایان مفید و باربر ساخته شده‌اند. هدف سفالگران از خلق چنین ظروفی، بیان مفاهیم زندگی، حیات، فراوانى خوراک و دستیابى سهل و آسان به خواسته‌هاى ذهنى بوده است.

۸۷-۳

۸۷-۴

ویژگی سفالهای هخامنشى

ویژگی سفالهای هخامنشى:

سفالینه‌هاى هخامنشى بعضى برحسب اتفاق و تصادف و برخى طى کاوش‌هاى علمى در قلمرو این سلسله از میدان‌ها و مکان‌هاى معروف مشخصى مثل تخت‌جمشید، شوش، همدان، یا سرزمین‌هاى هخامنشى که امروزه خارج از مرزهاى سیاسى فعلى است، یافت شده‌اند. سفال‌ها داراى نقوش و خطوط خلاصهٔ رنگین بوده یا به‌صورت تجسم حیوان و انسان در ترکیب ظرف در آمده‌اند. سفال را با خمیره زرد، قرمز، قهوه‌اى سوخته، خاکستری، سیاه و در اندامى ساده یا اندکى متکلف مى‌ساخته‌اند و در ترکیب آنها اغلب شن و ماسه وجود دارد.

بخشى از ظروف سفالین این دوره با خمیره‌اى از کائولن یا خمیر شیشه ساخته شده و داراى اشکال زیبایى به‌صورت تُنگ‌هاى دهانه باریک، قمقمه، عطردان یا بخوردان هستند. ابداع ظروف ته مخروطی، ویژه تخت‌جمشید بود. لعاب قرمز رنگ (صورتى یا آجری)، لعاب متداول دوره هخامنشى است. پس از آن لعابى ساخته‌اند که از مس و کبالت نتیجه شده و رنگ ظروف را به سبز کمرنگ متمایل به آبى و کبود تغییر داده است.

در کاوش‌هاى تخت‌جمشید تعدادى سفالینه به‌صورت گلابدان قرمز رنگ، قمقمه سفالین با رنگ‌آمیزى سفید و زرد کمرنگ، قمقمه سفالین به‌شکل حیوان و نیز سفالینهٔ کوچک دهانه گشادى به‌صورت لیوان کشف شده است. سفالینه‌هاى لعابدار و بدون لعاب و نیز ظروف سنگى فراوان نیز در این میدان تاریخى و اطراف آن یافت شده که برخى از آنها در موزه ایران باستان موجود هستند.

۸۶-۲ ۸۶-۳

آجرهاى مزین و آغشته به لعاب رنگین در این دوره از شاهکارهاى لعابکارى محسوب مى‌شوند. در این شیوه سطوح سفال و کاشى را با کنده‌کارى و منبت‌ به‌صورت نقوش هندسی، گیاهى و انسانى متقاطع در مى‌آوردند و در فواصل کنده‌کارى‌ها و شیارها اندود لعاب را به آن مى‌افزودند. بیشتر آجرهاى رنگین نقشدار لعابى در شوش و تخت‌جمشید که شاهکار هنر کاشى‌کارى هفت رنگ است با همین روش تولید شده‌اند.

کاشى‌هاى رنگین و لعابدار شوش مربوط به کاخ ”هدش“ است که اغلب تصاویر فردى و جمعى اشخاص و حیوانات و هیولاها و نقش گل و بوته‌هاى شبیه به تخت‌‌جمشید در آن به‌چشم مى‌خورده است. در سنگ‌فرش حیاط غربى تعدادى کاشى که مشتمل بر قسمتى از نقوش یک شیر بالدار و شاخدار است پیدا شده و قطعات زیادى مشابه آن در تالار غربى به‌د‌ست آمده است. تکه‌هایى از نقوش گاو بالدار و بخش‌هایى از یک بدنهٔ کاشى‌کارى مشتمل بر یک ردیف سربازان جاویدان در همان منطقه یافت شده است. قطعات متعدد دیگرى از بدنه‌هاى کاشى‌کارى شامل نقوش سربازان جاویدان نزدیک دروازه شرقى منطقه کاخ‌ها به‌دست آمده و صفوف دیگرى از سربازان زیر شالودۀ دروازه متعلق به کاخ اردشیر دوم کشف شده که مربوط به دوره سلطنت داریوش اول است. در برخى موارد نقوش هندسى و گل و بوته زینت‌بخش بالاى بدنه‌هاى کاشى‌کارى بوده است.

سفال‌گرى دورۀ هخامنشى چندان هماهنگ با سایر رشته‌هاى هنرى مانند سنگ‌تراشی، معمارى … . پیشرفت نکرده و حتى دچار رکود و انحطاط نیز شده است. آجرهایى که در بناهاى دوران هخامنشى به‌کار رفته یا لعابدار است یا بدون لعاب. آجرهاى بدون لعاب بیشتر در شوش به‌کار رفته و در ابتدا روى حیواناتى چون گاومیش بالدار، شیر شاخدار و بالدار، یا حیوانات افسانه‌اى و اسطوره‌اى دیگر نقش‌ شده بود. این آجرها را با گل‌رس قالب نزده‌اند، بلکه گل را با ماسه مخلوط کرده در قالب‌ها قرار داده و پس از خشک شدن به کوره برده‌اند. آجرهاى لعابدار را پس از حرارت مختصرى که در کوره به آن مى‌دادند، با لعاب آبى‌رنگ روى آن نقش کرده و مجدداً به کوره مى‌بردند. پس از حرارت دادن از کوره بیرون آورده و پس از رنگ زدن بخش‌هاى رنگ نخورده دوباره به کوره مى‌بردند. این قطعه‌ها به رنگ آبی، سفید، زرد یا سبز بود و نقوش آنها مجموعه‌اى از نقش‌هاى نباتات، حیوانات، حیوانات اسطوره‌اى یا سربازان و گارد شاهنشاه بود. نقوش روى آجر بیشتر در شوش به‌کار رفته است.

در تخت‌جمشید هیچ‌یک از رنگ‌هاى اصلى آجرهاى لعابدار محفوظ نمانده است. علت کمبود ظروف سفالى در دوران هخامنشى در عدم شناسایى و کشف آن در ساختمان‌ها و مکان‌هاى زیست مردم عادی، روستائیان، سربازان و خدمتکاران این بوده است که ابزار و لوازم زندگى مجلل مانند جام‌هاى برنز، نقره و طلا در دسترس نداشتند و از نظر معیشت و زندگى اقتصادى با طبقه حاکم و دربار فاصله داشتند. هنر دوران هخامنشی، هنرى شاهانه بود. علاقه به ظروف طلا و نقره و سنگ‌هاى حجارى شده و لاجورد و سایر مواد و مصالح قیمتى باعث شده بود که توجه به سفال و ظروف سفالین کم شود. بنابراین دوره هخامنشى دوره ترقى و تکامل ظروف گرانبهاى زرین و سیمین و جواهرات و نیز تکوین آثار معمارى باشکوهى است که در تخت‌جمشید، شوش، همدان، پاسارگاد و مناطق خارج از مرزهاى سیاسى فعلى باقى مانده است. ظروف و اشیاى سفالى براى مردم عادى تولید مى‌شده که متأسفانه از نظر ظرافت و زیبایى و کاربرد قابل مقایسه با سفالینه‌هاى ماقبل هخامنشى نیست. سفالینه‌هاى به‌دست آمده از قلمرو شاهنشاهى عبارت از قمقمه‌هاى سفالى با لعاب خیلى کمرنگ شیرى و سفید، و کوزه‌هاى دسته‌دار یا بى‌دسته خاکسترى و غالباً ساده و بدون نقش هستند.