اسباب بازی های عهد باستان

اسباب بازی های عهد باستان:

۲۳-۱

چرا گمان نکنیم که کودکان در طول تاریخ بازی می‌کردند و برای بازی‌های خود درست مثل امروز ابزار و وسایلی داشته‌اند؟ تاکنون در ایران اشیای باستانی زیادی از دل خاک‌ بیرون آمده‌اند؛ اشیایی که نه درون مقبره‌‌ای پیدا شده‌اند تا هویت خاصی بگیرند و نه نوشته‌ای همراهشان بوده تا چرایی ساختشان را برای ما روشن کند. اشیایی که یا در ابعاد کوچک ساخته شده‌اند یا نقش و طرحی کودکانه دارند و یا حدس به ابزار بازی بودنشان است.

این آثار کم هم نیستند؛ دربرگیرنده طیف وسیعی‌اند از سفالینه‌های کوچک با شیوه ساخت ناشیانه، پیکرک‌های گلی و فلزی کوچک انسانی و حیوانی، مجسمه‌های چرخ‌دار و پیکرک‌های مادران با کودکی در آغوش، در کنار آثاری مثل ظروفی با لوله‌ عمودی (شیرمک) و جغجغه و… که همه به نوعی یادآور بازیچه‌های کودکان ما با توجه به شرایط زمانی آن دوره هستند. این موضوع آن‌قدرها هم عجیب و دور از ذهن نیست. هنوز هم در روستاهای ما کودکان به همراه پدران و مادران خود در کنار چرخ‌های سفالگری به ساخت بازیچه‌های کودکانه مشغولند و با ساخت کاسه و کوزه‌های ابتدایی و عروسک‌های انسانی و حیوانی سعی در تجلی تفکرات کودکانه خود دارند.
تحقیقات درباره وسایل بازی کودکان در ایران باستان بسیار اندک است، درست مثل اطلاعاتی که از جایگاه اجتماعی و خانوادگی و وسایل بازی آنها داریم. اما در میان آثار مکشوفه، اشیایی وجود دارند که گواهی می‌دهند می‌توان با نگرشی نوین به آنها نگریست؛ مثل نقوش بسیار استریلیزه و تر و تمیزی روی سفالینه‌های نقاط مختلف ایران مانند تل باکون در فارس و شوش از هزاره پنجم پیش ‌از میلاد، پیکرک‌هایی از زنان با کودکانی در آغوش از شوش مربوط به هزاره دوم پیش ‌از میلاد یا پیکرک‌های سفالین، فلزی و شیشه‌ای که به‌صورت کاملا ابتدایی و ساده ساخته شده‌اند. از طرفی وجود تشابهاتی که بین اسباب‌بازی‌های کودکان امروزی با پیکرک‌های حیوانات ساخته‌ شده از سفال و فلز با چهار چرخ جهت حرکت که از هزاره اول پیش ‌از میلاد بجا مانده، ما را وا می‌دارد تا آنها را در میان وسایل بازی قرار دهیم.
موضوع اما فقط به وسایل بازی محدود نمی‌شود؛ آموزش کودکان هم در روزگاران قدیم جایگاه قابل توجهی داشته. از جایگاه اجتماعی کودکانمان در گذشته، تنها می‌توان از نقوش و نگارکندهای صخره‌ای ایلامی کمک گرفت که نقش کودکان را در کنار خاندان سلطنتی حکاکی کرده‌اند. در دوره‌ای که با اختراع خط، کتیبه و نبشته‌های ابتدایی در دست است حدس و گمان ما تا حدودی به‌وسیله نوشتارها به یقین نزدیک‌تر می‌شود. وجود لوحه‌های ابتدایی آموزش کتابت در مراکزی که به EDUBBA یا خانه «گل‌نوشته‌ها» معروف هستند، نشان‌دهنده آموزش افرادی است که به حدس می‌توانند طبقه‌ای از کودکان و نوجوانان را هم دربرگیرند.
در پاییز امسال، نمایشگاهی در موزه‌های شهرهای سمنان و شاهرود برگزار شد که«یادگارهای کودکانه» نام داشت. به نظر می‌رسد این نمایشگاه بیش از هر چیز بهانه‌ای بوده برای دیدن آثار گذشتگان با نگاهی جدید، چون وقتی صحبت از قرن‌ها و هزاره‌هاست، آن‌هم در نبود نوشتار، کتابت، تاریخ مکتوب و مدون، صد البته گاه باید به حدس و گمان دست زد.

۲۳-۲چهارچرخه‌های دیروز

این گونه پیکرک‌ها یادآور اسباب بازی‌های امروزی مانند اتومبیل‌ها و چهارچرخه‌هایی هستند که کودکانمان با به حرکت درآوردنشان تحرک بیشتری را تجربه می‌کردند. ساخت این وسایل متحرک از سفال و فلز، مثل همین پیکرک مفرغی که در مارلیک کشف شده، در سه هزار سال پیش (هزاره اول پیش از میلاد) در مناطق شمالی ایران رواج داشته. نمونه‌هایی از این نوع پیکرک‌ در موزه‌های مصر و یونان در مجموعه وسایل مختص به کودکان به نمایش درآمده ‌است.

۲۳-۳جانوری از هزاره‌ها

پیکرک‌های حیوانی که به شکل‌های مختلفی ساخته می‌شود. دلیلش هم این است که این پیکرک‌ها گونه‌های مختلفی هستند که در زیست‌بوم منطقه وجود داشته‌اند. شاید به‌نوعی برای آشنایی و الفت بیشتر کودکان با محیط‌طبیعی پیرامونشان ساخته می‌شده. مثل همین پیکرک مفرغی که در مارلیک گیلان کشف شده و قدمتش به  سه هزار سال پیش (هزاره اول پیش ‌از میلاد) برمی‌گردد.

۲۳-۴موش سفالی

این پیکرک سفالین که به شکل موش است، در نیشابور کشف شده و متعلق به ۹۰۰سال پیش (سده پنجم هجری) است. ابعاد کوچک این پیکرک که فقط ۵/۸ در ۷/۵ سانتی‌متر است، این احتمال را که بازیچه دست کودکان بوده بیشتر تقویت می‌کند. از آنجا که شناخت این حیوانات برای کودک و بازی با آنها، در شناخت کودک با موجودات محیط پیرامونش نقش اساسی بازی می‌کند، می‌توان پذیرفت که شیوه‌های مختلف آشنایی کودکان با این‌گونه جانوران از قدیم مورد توجه بوده ‌است.

۲۳-۵

پیکرک‌های کوچک

تعدادی از آنها نه در قبور پیدا شده‌اند، نه در معابد و نه در هیچ مکان دیگری که جنبه تقدسی داشته باشد، آن هم به تعداد زیاد. برای همین هم این نظر را که جنبه بازیچه‌ای و استفاده روزمره‌ای این پیکرک‌های مفرغی کوچک، بر جنبه آیینی و حتی تزیینی‌شان اولویت داشته، قوت می‌بخشد. این پیکرک‌های حیوانی که قدمتشان به  چهار هزار سال پیش (اوایل هزاره دوم پیش ‌از میلاد) برمی‌گردد در لرستان کشف شده‌اند.

۲۳-۶

نقش کودکی

سفالینه‌های منقوش به نقوش کودکانه و استلیزه (خلاصه شده) این گمان را تقویت می‌کنند که این آثار برای جلب‌توجه کودکان بوده و یا با نگاه و توجهی ویژه به کودکان ساخته و نقاشی می‌شدند. پنداری ظروف منقوش، نقش کودکان امروزی را تداعی می‌کنند. این تکه سفال منقوش در تل باکون فارس کشف شده و مربوط به هفت هزار سال پیش (هزاره ‌پنجم پیش ‌از میلاد) است.

۲۳-۷

مشق شب

از این لوحه‌ها به تعداد زیادی در شوش به‌دست آمده و احتمالا برای آموزش کودکان بوده است. لوحه‌ای گلین با خط میخی سومری به قطر ۳/۸ سانتی‌متر که متعلق به  چهار هزار سال پیش (هزاره دوم پیش‌ازمیلاد) است. امروزه برخی از مراکز آموزشی و فرهنگی جهان در آموزش خطوط باستان به ‌نوآموزان از این روش استفاده می‌کنند.

۲۳-۸

نقشی برای سرگرمی

نقش انسانی در ابعاد بسیار کوچک (۳/۴ سانتی‌متر) که در نهایت سادگی روی صفحه‌ای سیمین حکاکی شده. به حدس می‌توان گفت که این پلاک سیمین متعلق به کودکی باشد که جز سرگرم کردن او کاربری دیگری نداشته. از آنجایی که این اثر از قبور یا مکانی با کاربری آیینی به‌دست نیامده، می‌توان بازیچه بودن آن را قوی دانست. این پلاک سیمین که متعلق به ۲۶۰۰ تا ۲۷۰۰ سال پیش (۷۰۰ ـ ۶۰۰ پیش ‌از میلاد) است در لرستان کشف شده.

۲۳-۹

جغجغه باستانی

این نمونه احتمالا می‌تواند یک سرگرمی کودکانه باشد. شی‌ای سفالین (احتمالا جغجغه)، که نمونه‌های سفالی و فلزی زیادی از آن در شوش به‌دست آمده و کاربری آن غیر از حدس بازیچه بودنش مشخص نیست. این شی با ۱۲ سانتی‌متر بلندی، متعلق به چهار هزار تا سه هزار سال پیش (به اواخر هزاره دوم پیش ‌از میلاد و اوایل هزاره اول پیش ‌از میلاد) است

۲۳-۱۰

بازی ایلامی

این شی سفالین احتمالاً یک نمونه جغجغه است به‌صورت پیکرکی حیوانی. شی‌ای به‌بلندی ۳/۵سانتی‌متر که مربوط به دوره ایلامی (درحدودسه تا چهار ‌هزار سال پیش) است و در شوش کشف شده. این نمونه به همراه نمونه‌های زیاد دیگری که شکل‌های حیوانی دارند شاید جلب‌توجه بیشتری برای کودکان داشته‌اند.شاید هم نمایانگر رفاه بیشتر خانواده و طبقه اجتماعی بالاتر کودک بوده. چرا که نسبت به جغجغه‌های ساده‌تر، ارزش بیشتری از جهت تکنیک کار داشته است

۲۳-۱۱

اسباب‌بازی قیمتی

این نمونه بسیار زیبا پیکرکی شیشه‌ای است متعلق به دوره ساسانی که در شوش کشف شده و فقط ۱/۷ سانتی‌متر است. می‌شود این‌گونه حدس زد که احتمالا بازیچه کودکی بوده که در خانواده‌ای با درجه اجتماعی بالا پرورش می‌یافته؛ همانگونه که امروزه بازیچه کودکان در طبقات اجتماعی مختلف متفاوت و از ارزش هنری و اجتماعی مختلفی برخوردار است.

۲۳-۱۲

قمقمه ‌کودک

قمقمه‌های سفالین در اندازه‌های مختلف و از مناطق بسیار زیادی در ایران به‌دست آمده‌اند؛ مثل همین قمقمه سفالین ۱۲سانتی‌متری که قدمتش به چهارهزار سال پیش (هزاره دوم پیش ‌از میلاد) برمی‌گردد و در کرمانشاه کشف ‌شده. این قمقمه را از این جهت مورد استفاده کودکان دانسته‌اند که  اندازه‌اش بسیار کوچک‌تر از نمونه قمقمه‌های کشف‌‌شده بزرگ است.

طبقات اجتماعی دوران ساسانی

طبقات اجتماعی دوران ساسانی:

۱۹

دوستان به دلیل آنکه دوران ساسانی یکی از بهترین دوره شکوفایی ایران و اقتصاد ایران بوده و گنجهای بسیاری ازاین دوره بجای مانده و همانطوری که در پست های قبل توضیح دادم یک حفار خوب باید تا حدی از طبقات اجتماعی عقاید و باورهای دینی مردمان هر عصری اطلاعاتی هر چند کم داشته باشد لذا قرار دادن این پست را الزامی دانستم

در دوران ساسانیان مردمان به چهار طبقه اجتماعی تقسیم می‌شدند که مردم طبقه پایین این هرم قادر به بالا بردن طبقه خود نبودند و برای همیشه خود و نوادگان و پیشینیان آنها در همان طبقه باقی میماندند

۱٫روحانیان (آسروان)

۲٫جنگیان یا ارتیشتاران

۳٫ مستخدمین ادارات دبیران

۴٫ توده ملت (روستائیان یا واستریوشان و صنعتگران و شهریان یا هتخشان)

یکی از دلایل سقوط دولت ساسانی همین طبقه بندی نا عادلانه بوده که توده را برای همیشه در اختیار ثروتمندان قرار میداده که در راس این طبقات راهبان معابد قرار داشتند که همین باعث تحریف دین زردشت و کاهش محبوبیت این دین نزد مردم گشت .
هر یک از این طبقات به چند دسته تقسیم می‌شد.
طبقهٔ روحانیان مشتمل بوده‌است بر:
قضات (داذور) و علمای دینی و کم‌مرتبه‌ترین و متعددترین مرتبهٔ این علما صنف مغان بود، پس از آن موبد و هیربد و سایر اصناف روحانی که هر یک شغل و وظیفهٔ خاصی داشتند. دیگر از شعب طبقهٔ روحانی دستوران و معلمان بوده‌اند و این صنف اخیر را مغان اندرزبد می‌گفته‌اند.
طبقهٔ جنگجو مشتمل بر دو صنف سوار و پیاده بوده است،
که وظایف مختلف داشته‌اند. اصنافی که در طبقهٔ مستخدمین ادارات تشخصی داده شده، از این قرار است: منشیان، محاسبان، نویسندگان احکام و محاکم و نویسندگان اجازه‌نامه و قراردادها و مورخان و پزشکان و منجمان نیز جزو این طبقه بشمار می‌آمده‌اند.
طبقهٔ توده هم مرکب از اصناف و شعبی بود مثل تجار و فلاحان و سوداگران و سایر پیشه‌وران.
هر یک از این طبقات رئیسی داشت، پیشوای موبدان را موبدان موبد می‌نامیدند. فرمانده کل سپاه یا رئیس جنگیان را ایران سپه‌بذ می‌نامیدند. رئیس دبیران ایران دبیربذ یا به اصطلاح دیگر دبیران مهشت. رئیس طبقهٔ چهارم را واستریوشان سالار یا به اصطلاح دیگر واسترپوش بذ یا هتخشبذ می‌گفتند. هر رئیس یک نفر بازرس در تحت اختیار داشت که مأمور سرشماری طبقه بود. بازرس دیگر موظف بود که به درآمد هر فردی از افراد طبقه، رسیدگی کند و نیز یکنفر آموزگار (اندرزبد) در اختیار او بود تا هرکس را از اوان کودکی علمی یا پیشه‌ای بیاموزد و او را به تحصیل معاش قادر کند.

در دوران نخستین ساسانی یک تقسیم اجتماعی دیگر وجود داشته که بی‌شبهه از بقایای عهد اشکانیان بوده‌است. نام این طبقات را در کتیبه شاپور یکم در حاجی آباد که به دو زبان نوشته شده‌است، می‌بینیم. شاپور یکم در آن سنگ‌نبشته کیفیت تیراندازی خود را در حضور شهرداران (امراء دولت) و واسپوهران (مقصود رؤسا یا بطورکلی افراد خاندان‌های بزرگ است.) و ورزگان (بزرگان) و آزاذان (معنی آن کاملاً معلوم نشده‌است. احتمال می‌رود که در اصل نامی بوده باشد فاتحان آریایی در مقابل بومیان مغلوب اختیار کرده بوده‌اند.) در اینصورت فقط طبقات ممتاز ذکر شده‌است.

منابع:

زرین‌کوب، عبدالحسین. تاریخ مردم ایران، پیش از اسلام. تهران: مؤسسهٔ انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۴.
کریستن سن، آرتور. ایران در زمان ساسانیان. ترجمهٔ رشید یاسمی. تهران: مؤسسهٔ انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۷.
  

 

مجسمه‌سازی در ایران باستان

مجسمه‌سازی در ایران باستان ( مقاله زیبای استاد عیسی بهرام در سال ۱۳۴۲ ):
هنرمندان ایرانی با اینکه در تمام ادوار تاریخی در ایجاد نقوش برجسته روی سنگ مهارت فوق‌العاده از خود نشان داده‌اند، منتهی علاقه زیادی به ساختن مجسمه‌های سنگین یا برنزی نداشته‌اند. اگر بخواهیم پیکر تراشی ایرانیان را با همین هنر در مصر و یونان مقایسه کنیم باید بگوییم پدران ما با وجود ذوقی که در تمام رشته‌های هنری داشتند از ساختن مجسمه، دوری می‌جستند. در حقیقت امروز صدها مجسمه سنگین و برنزی در یونان قدیم تقریباً برابر آن در مصر قدیم به یادگار مانده و تعداد مجسمه‌های سنگی یا برنزی ایران انگشت شمار است.
کم بودن مجسمه در ایران بی دلیل نیست.
یونانیان، خدایان متعدد خود را بصورت مجسمه در معابد خود قرار می‌دادند و آنها را پرستش می‌نمودند. مجسمه‌های سنگی و برنزی بیشماری نیز از قهرمانان خود در میدانها و معابر عمومی‌می‌گذاشتند.
مصریان عقیده داشتند که روح هر انسانی پس از مرگ به این جهان بر می‌گردد و برای اینکه آن روح سرگردان نشود مجسمه‌هایی از سنگ یا برنز یا چوب یا گچ می‌ساختند و در مکانهای امنی قرار میدادند و چون آن مجسمه‌ها کاملاً شبیه اشخاصی که مرده بودند ساخته می شد به عقیده آنان روح به آسانی می‌توانست در آنها جای گیرد. بعلاوه مصریان نیز خدایان خود را بصورت موجوداتی در سنگ یا برنز مجسم می‌کردند و در معابدشان قرار می‌دادند ایرانیان قبل اسلام، هنگامی که تمام ملل جز ملت یهود به خدایان متعدد اعتقاد داشتند و دارای مذهبی بودند که به توحید خیلی نزدیک بود. هرودت که ایرانیان عهد هخامنشی را به هم میهنان خود در کتابی تحت عنوان «تاریخ» معرفی نموده تعجب می‌کند از اینکه ایرانیان برای خدایان خود معبد و مجسمه ای نمی‌سازند و می‌گوید آنها برای انجام مراسم مذهبی خودشان روی بلندیها می‌روند و خداوند خود را به این طریق پرستش می‌نمایند.
۸-۱
در عهد ما هیچ مجسمه‌ای که خدای ایرانیان قدیم یعنی اهورامزدا را به ما نشان بدهد نمی‌شناسیم انسان بالداری که در پیشانی آرامگاه بعضی از پادشاهان هخامنشی نقش شده اهورامزدا نیست این فقط تقلیدی از نقوشی است که در همان زمان در آرامگاههای پادشاهان مصر نقش می‌شده و چون شاهنشاهان هخامنشی بر کشور مصر تسلط یافته بودند از بسیار از رسوم مصریان تقلید نمودند. هیچ مدرک کتبی یا منطقی به ما نشان نمی‌دهد که این نقش از اهورامزدا باشد.
با این حال وقتی اشکانیان خواستند رب النوع ناهید یا آناهیتا را نشان دهند آنرا بصورت زنی روی سنگ نقش کردند و به همین طریق اهورامزدا در عهد ساسانیان بصورت انسانی نقش شده که قدرت سلطنت را به پادشاهان ساسانی می‌دهد و مهر یا میترا نیز بارها بر روی نقوش برجسته در دامنه کوهها بصورت انسانی نشان داده شده که اشعه متعدد، اطراف صورت او را احاطه کرده ولی هیچ یک از خدایان بصورت مجسمه‌ای که بتواند روی پایه ای قرار گیرد و اطراف آن آزاد باشد در دوران پیش از اسلام در ایران ساخته نشده است.
در کشورهای مجاور ایران یعنی هندوستان و مصر و یونان مجسمه‌های متعدد از دوران‌های قدیم باقی مانده. هندیها مجسمه بودا را در معابد خود قرار می‌دادند. مصریها مجسمه فراعنه را می‌ساختند و رومیها پیکر امپراطوران و سرداران را در سنگ می‌تراشیدند یا در برنز می‌ریختند. تنها مجسمه‌ای که از شاهنشاهان قدیم ایران باقیمانده پیکر شاپور دوم می‌باشد که روی تخته سنگی طبیعی که در غازی در کنار دره شاپور قرار داشته تراشیده شده و معلوم نیست در چه زمانی مورد حمله انسانی قرار گرفته و به زمین انداخته شده‌است.
در این مجسمه سعی نشده‌است که شباهتی میان شاهنشاه و مجسمه وجود داشته باشد. و فقط از طرز آرایش مو و لباس و جزئیات دیگر تشخیص داده شد که قصد هنرمند مجسم نمودن شاپور دوم بوده است.
در این مقاله سه مجسمه زیبا که از دوره هخامنشی و اشکانی باقی مانده ارائه داده می‌شود.
چند سال پیش آقای علی سامی‌ در تخت جمشید سر مجسمه کوچکی را پیدا کرد که از جنس سنگ لاجورد و تنها مجسمه قابل توجهی است که تاکنون در تخت جمشید پیدا شده. (شکل ۱) صورت جوانی است در حدود ۲۲ سال موهای او مانند تمام موهائی که در دوران هخامنشی نقش شده مجعد است و بر سر او کلاه کنگره داری است که مخصوص پادشاهان یا وارثان بلا فصل آنها است.
۸-۲

کنگره نماینده شهر و پایتخت است بعداً بصورت تاج کنگره دار در‌آمده و علامت قدرت و حکومت است. این سر بصورت مجزی از بدن ساخته شده و روی بدن الصاق شده است. ابتدا گفته شد نقش جوانی خشایارشا است. بعداً گفته شد نقش داریوش اول است. هیچ معلوم نشده به چه مناسبت باید خشایارشا یا داریوش باشد. به هر حال تاج کنگره دار او علامت سلطنت است و چون داریوش اول وقتی به پادشاهی رسید بیش از یک جوان معمولی سن داشت بهتر است بگوئیم این سر مجسمه خشایارشا است. بدون شک نباید فرض کرد که شباهتی به شخص خشایارشا داشته باشد زیرا تمام نقوش برجسته تخت جمشید مانند شاهنشاه و خدمتگزار و سربازان بهم شبیه است به این معنی که سنگتراشان یک صورت خیالی برای همه در نظر گرفته و طبق آن شاه و سرباز و خدمتگزار را نقش کرده‌اند. تنها اختلافی که میان آنها وجود دارد جزئیات لباسی است که آنها را از یکدیگر متمایز می‌نماید.
چون کتیبه ای همراه این سر مجسمه نبوده نمی‌توان بطور قطع آن را به شاهنشاه معینی نسبت داد ولی چون خشایارشا بیش از سایر شاهنشاهان هخامنشی در تخت جمشید اقامت داشته، احتمال دارد این سر تصویر او باشد. جز این سر مجسمه، پیکر دیگری که در سنگ یا گچ تراشیده شده باشد یا در برنز ریخته شده باشد از دوره هخامنشیان در دست نیست. با این حال در مجموعه‌های خصوصی خارج از ایران چند مجسمه گلی کوچک وجود دارد که به دوره هخامنشی نسبت داده می‌شود ولی از نظر هنری به پای سر مجسمه نامبرده در بالا نمی‌رسد.
از دوره اشکانیان مجسمه‌های برنزی و گلی بسیار کوچک بدست آمده که بعضی از آنها به سبک یونانی ساخته شده و بعضی دیگر به سبک ایران است ولی از همه آنها مهمتر دو مجسمه است که هر دو در موزه ایران باستان قرار دارند و قابل مطالعه می‌باشد.
یکی از آنها سر مجسمه مرمری است که در حدود سی سال پیش در شوش بوسیله هیئت فرانسوی پیدا شد و باستان شناسان فرانسوی پس از مطالعه و تحقیق درباره آن اظهار کرده اند تصویر ملکه «موزا» زن فرهاد چهارم است که نژاد او ایتالیائی بود (شکل ۲) . ملکه موزا نیز تاج کنگره داری بر سر دارد ولی احتمال دارد شباهت مجسمه در این مورد با ملکه اشکانی کامل بوده باشد زیرا تمام جزئیات قیافه و حتی چین زیر گردن نشان داده شده.
احتمالاً ملکه موزا هنگامی ‌که شبیه او را در سنگ می‌تراشیدند در حدود سی یا سی و دو سال داشته. قطعاً به تاج ملکه چیزهای دیگری الصاق شده بوده که امروزه از میان رفته چون قسمت پشت سر مجسمه صیقلی نشده. این مجسمه نیز روی بدن مجزایی قرار می‌گرفت و در کنار دیوار واقع می‌شده. در روی پیشانی مجسمه نام سنگ تراش بدین طریق به خط یونانی نوشته شده (آنتینوکوس پسر درایانتوس). بنابراین تنها مجسمه مرمر قابل توجهی که از عهد اشکانیان باقی مانده بدست سنگتراشان یونانی ساخته شده و این فرض تأیید می‌شود که هنرمندان ایرانی علاقه زیاد به ساختن مجسمه نداشته‌اند.
۸-۳
مجسمه سوم متعلق بدوره اشکانی و از جنس برنز است. این مجسمه تمام قد است حتی کمی ‌از قد معمولی انسانی بزرگتر است. میان سر و بدن که مجزی از هم ساخته شده تناسب صحیحی موجود نیست و باز می‌بینیم که ساختن مجسمه‌های دو قطعه یعنی بدن مجزی از سر در ایران مورد توجه بوده‌است. هنر ساختن مجسمه‌های بزرگ برنزی در ایران زیاد معمول نبوده و اینطور به نظر می‌رسد که سازنده این مجسمه آشنایی به یک مجسمه سازی برنزی یونانی داشته. با این حال گذشته از فن برنز ریزی، سایر جزئیات پیکر سازی مربوط به این مجسمه کاملاً ایرانی است.

گذشته از فن برنز ریزی، سایر جزئیات پیکر سازی مربوط به این مجسمه کاملاً ایرانی است. از مطالب بالا می‌توان چنین نتیجه گرفت که، ایرانیان که در تمام رشته‌های هنری تزئینی مانند نقاشی، سنگتراشی، منبت‌کاری و غیره مهارت فوق‌العاده بخرج داده‌اند در فن مجسمه سازی علاقه زیاد از خود نشان نداده اند و این عدم علاقه به ایجاد مجسمه، در تمام ادوار تاریخی پیش از اسلام و در دوران اسلامی ‌همچنان ادامه داشته است.

خلاصه:  معرفی مجسمه مکشوف در شمی (از نواحی لرستان) ـ ویژگی‌های پیکرتراشی دوره اشکانیان ـ سرمجسمه‌از ازسنگ آهک باندازه طبیعی (درموزه بغداد)، مجسمه سریکی ازشاهان هخامنشی، شرح جزئیات مجسمه ۲۰/۲ متری مرمرین واقع در موزه بغداد ـ مجسمه‌ای ازیک افسر عالیرتبه اشکانی واقع در موزه موصل، مقایسه یک نقش برجسته عهد هخامنشیان با مجسمه‌های فوق‌الذکر ازعهد اشکانی

مجسمه مکشوفی در شمی (از نواحی لرستان) بزرگترین مجسمه‌ای است که تا کنون در خاک ایران پیدا شده، و تنها مجسمه برنزی بزرگی است که از دوران‌های قدیم ایرانیان به یادگار باقیمانده است. ولی مجسمه های کوچک خصوصاً از عهد اشکانیان و ساسانیان در کشور ما زیاد ساخته شده و تمام خصوصیات پیکر تراشی ایران نیز در این مجسمه‌های کوچک دیده می‌شود. با این حال مجسمه بزرگی از «اوتان» پادشاه «الحضر» از مرمر تراشیده‌اند و اکنون در موزه موصل محفوظ است و ۲۰/۲ متر ارتفاع دارد و حال اینکه ارتفاع مجسمه شمی از ۹۰/۱ متر تجاوز نمی‌کند. می‌گویند یکی از خصایص پیکر تراشی ایرانیان در عهد اشکانیان این بود که مجسمه را از مقابل می‌تراشیدند و به ‌آن حرکت نمی‌دادند . مثلاً اگر مجسمه‌ی مرمری را که از دوره اشکانیان است و امروز در موزه موصل محفوظ می‌باشد با مجسمه دیسک انداز، کار «میرون» مجسمه ساز معروف یونان در قرن چهارم پیش از میلاد مقایسه کنیم اختلاف زیاد میان آن دو مجسمه مشاهده می نمائیم. در مجسمه دیسک انداز یک پا عقب‌تر از پای دیگر قرار داده شده و کمر بطرف جلو خم شده و دست یکی بطرف عقب و یکی بطرف جلو به حرکت درآمده.

در مجسمه «اوتال» پادشاه الحضر پای چپ فقط کمی جلوتر از پای راست قرار داده شده و کفشها کاملاً شبیه به کفشهای مجسمه شمی است. پادشاه الحضر نیز مانند امیر شمی شلوار بلند ی بر تن کرده که تا زانویش می‌رسد و روی قبا کمربندی بسته تا شمشیر خود را به آن آویزان کند ولی کمربند کمی پایین تر از حد معمول بسته شده. شاید شمشیر سنگینی کرده و آن را پایین آورده.

«اوتال» دست چپ خود را روی قبضه شمشیر گذاشته و این عادتی است که حتی در عصر حاضر نیز دیده می شود. ولی دست راست خود را کاملاً بلند کرده مانند اینکه صحبتی می کند و با این حال دهان او بسته است .روی قبا لباده بلندی بر تن پادشاه الحضر دیده می شود که آستینهای بلندی دارد کلاه وی شباهتی به کلاه درویشان در عصر حاضر دارد. این کلاه نیز با کمال سلیقه و مهارت با نقوش زیبایی برجسته مزین گردیده. ( شکل ۱)

«اوتال» سبیلهای پرپشت و ریش نسبتا ‌بلندی دارد و موهای بلندش از زیر کلاه بیرون آمده است. میان این مجسمه با مجسمه شمی شباهت زیاد وجود و فقط لباس آن متفاوت است .

در موزه بغداد نیز سر مجسمه ای از سنگ آهکی به اندازه طبیعی تراشیده شده که تمام خصوصیات پیکر تراشی عهد اشکانی را که در مجسمه «اوتال» دیده می شود در بر دارد. در این مجسمه حرکت دیده نمی‌شود ولی احساسات او را می توان حدس زد ریش و سبیل او بسیار منظم تراشیده شده و شانه زده است. موهای سرش مانند موهای نقوش برجسته عهد هخامنشی مجعد است و مثل این است که از زیر دست آرایشگری بیرون آمده باشد. (شکل۲)

این دومین مجسمه‌ای است که از الحضر بدست آمده ولی مجسمه دیگری نیز در همین محل پیدا شده‌است که امروز در موزه بغداد است و سر یکی از پادشاهان اشکانی را نشان می دهد کلاه این پادشاه همان است که روی سکه های اشکانی دیده می‌شود و از سوی دیگر شباهت زیاد به کلاه «اوتال» پادشاه الحضر دارد ریش و سبیل وی نیز با کمال دقت تراشیده شده . (شکل۳)

۸-۴

شکل۱-مجسمه «اوتال» پادشاه «الحضر» که در موزه موصل محفوظ است

۸-۶

شکل۲-مجسمه ای از سنگ آهکی که در موزه بغداد نگهداری می شود

۸-۵

 شکل۳-مجسمه‌ای که در «الحضر» بدست آمده که هم اکنون در موزه بغداد موجود است و سر یکی از پادشاهان اشکانی را نشان می‌دهد

این سه مجسمه که خارج از ایران هستند بانضمام مجسمه بزرگ شمی کاملاً خصوصیات هنر پیکر تراشی ایرانیان در عهد اشکانی را بما نشان می‌دهند و آن را از دوره‌های دیگر متمایز می‌نمایند ولی برای تکمیل این خصوصیات مجسمه دیگری را که آن نیز در موزه بغداد است و در الحضر پیدا شده نشان می‌دهیم.

این مجسمه نیز ۲۰/۲ متر ارتفاع دارد و از مرمر ساخته شده و صاحب آن «سناترک» پادشاه الحضر است. موهای این شخص مانند موهای امیر شمی با نواری بسته شده و در طرفین صورت آویزان است. وی نیز مانند «اوتال» پادشاه الحضر دست راست خود را بلند کرده و در دست چپ بجای شمشیر، یک برگ زیتون یا خرما که علامت صلح است بر دست دارد. لباس و کمر او که دارای تزئینات فراوان است شباهت زیاد به لباس سفرای کبار کشورهای کنونی دارد. شلوار او بلند است و چین دارد بدون شک شلوار بلند چین دار که چیزی شبیه به شلوار مردم امروزی در آذربایجان غربی می‌باشد در زمان اشکانیان بسیار معمول بوده است. «سناترک» نیز مانند امیر شمی گردن بندی بر گردن و گوشواره‌ای بر گوش دارد. در بالای سر او پیکر عقابی دیده می شود که بالهایش را گسترده و این عقاب ما را درباره کلاه که بر سر بعضی از صاحب منصبان عالی‌مقام عهد ساسانی دیده می‌شود روشن می‌نماید. (شکل ۴)

۸-۹

شکل۴-مجسمه «سنا ترک» پادشاه «الحضر» که از مرمر ساخته شده و اینک در موزه بغداد است

۸-۸

شکل۵-مجسمه دو متری که در «الحضر» پیدا شده و در موزه موصل محفوظ است. این مجسمه یکی از افسران عالیرتبه اشکانیان را نشان میدهد

۸-۷

شکل۶-صدر اعظم خشایارشا در حال عرض گزارش به حضور شاهنشاه _ نقش نیم برجسته از سنگ که در تخت جمشید پیدا شده و اکنون در موزه ایران باستان نگهداری می‌شود

خوانندگان متوجه این مطلب شدند که تمام این مجسمه‌ها از الحضر بدست آمده و الحضر یکی از پایتختهای قدیم ایران در عهد اشکانیان است که روی فرات قرار گرفته و چون در سر حد ایران و روم بود چندین بار بوسیله رومیها خراب شده و اکنون خرابه های آن برپا است . ولی بدون شک نظایر این مجسمه در نقاط دیگر ایران باستان وجود داشته است و فقط دست روزگار آن را از بین برده.

برای مقایسه یکی از نقوش برجسته عهد هخامنشی را که گزارش بعرض شاهنشاه می رساند نشان میدهد ارائه می‌دهیم و از آن چنین نتیجه می‌گیریم که هنر پیکر تراشی از عهد هخامنشی تا عهد اشکانی در ایران فقط تغییر مختصری کرده و خواص کلی خود را محفوظ داشته است. (شکل ۶)

خلاصه:  خصوصیات مجسمه‌هایی ازاواخر عهدساسانی، پیشرفت هنر حجاری دراین زمان، مشخصات دونقش برجسته یکی از خزانه داریوش درتخت جمشید و دیگری برروی یکی از دیوارهای کاخ اردشیر سوم، فرق بین نقش برجسته‌های غربی (یونان ـ روم) وایرانی، بررسی یک نقش برجسته واقع در دامنه کوه “رجب” واقع در دوکیلومتری تخت جمشید.

چرا پدران ما ساختن نقشهای برجسته را بر سینه سنگها بر مجسمه سازی ترجیح می‌داده‌اند؟ شاید آنان چنین می‌اندیشیده‌اند که پیکر ساخته شده از سنگ یا برنز به هر حال پایدار نیست ولی با نقش برجسته ای که در دامنه کوههای بلند تراشیده شده کسی سر عنال ندارد

در دوره ساسانیان نیز مانند دو دوره تاریخی اشکانی و هخامنشی علاقه به پیکر تراشی در کشور ما چندان زیاد نبود. با اینکه نمونه های کوچکی از مجسمه های ساخته شده در آن زمان وجود دارد که، نشان میدهد استعداد پیکر تراشی در نهاد هنرمندان ایرانی خفته بود، ولی به دلایلی که در گفتار پیش ذکر شد علاقه به ایجاد آن نداشته‌اند.

تمام خصایص مجسمه شمی در نیم تنه یکی از پادشاهان ساسانی که در یک مجموعه خصوصی حفظ شده دیده میشود.(شکل زیر) 

۸-۱۰

شکل۱-نیم تنه یکی از شاهنشاهان دودمان ساسانی

هنگامی که این پیکر نیم تنه، ساخته شد (اواخر دوره ساسانی) هنوز مانند عهد اشکانی داشتن موهای زیاد که از طرفین روی شانه می افتاده معمول بوده و حتی به حجم آن اضافه شده است. آیا باید تصور کنیم که امرا و بزرگان عهد ساسانی موهای بلند داشته و آنرا روی شانه های خود می‌انداختند؟ احتمالاً میان بعضی از امرای ساسانی ریش کوسج (ریش بزی) معمول بوده. بزرگان کشور گردنبندهای مروارید بر گردن می‌انداختند و این کار در عهد اشکانیان معمول بوده است.

تاج سلاطین ساسانی شکلهای عجیب و غریب به خود می گرفت طرفین آن بصورت بال پرندگان یا شاخ حیوانات درمی‌آمد و در بالای پیشانی ماه و ستاره‌ای قرار داشت و گوی بزرگی در بالای آن جای می‌گرفت

معروفترین مجسمه عهد ساسانیان پیکر شاپور دوم واقع در غار معروف در دره شاپور است. این مجسمه از اندازه معمولی بزرگتر است. و در قرنهای اخیر بر زمین افتاده بود. اخیراً آنرا روی پاهای سمنتی قراردادند ولی اینطور بنظر میرسد که وقتی بر زمین افتاده بود زیبایی بیشتری داشت چون ساق پاهای آهنی و سمنتی با قامت شاپور تناسب زیاد ندارد.

بنابر این ملاحظه میشود که عدم علاقه به ساختن مجسمه، در عهد ساسانیان نیز ادامه داشته، و در عوض هنرمندان ایرانی در رشته نقوش برجسته (حکاکی) و سنگتراشی، که جنبه تزئینی دارند، در تمام این ادوار پیشرفت فوق‌العاده کرده‌اند.

یکی از نمونه های خوب این سنگتراشی نقش برجسته‌ای است که در ضمن کاوشهای دکتر اسمیت در قسمت شمال شرقیخزانه داریوش در تخت جمشید از زیر خاک بیرون آورده شده و امروز در موزه ایران باستان نشان داده میشود. در این گفتار فقط قسمتی از آن نقش برجسته را که شامل خزانه دار است ارائه میدهیم.

داریوش روی تخت مرصعی، در زیر چادر نشسته عصای بلندی (علامت قدرت سلطنت مانند فراعنه مصر) بر دست دارد ولیعهد او خشایارشا در کنارش ایستاده است. در مقابل اوخزانه دار، که لباس مادی بر تن دارد، در حال تعظیم است و احتمال می رود که گزارش کارهای خود را به شاهنشاه میدهد. در کنار ولیعهد اسلحه دار باشی و پیش خدمت مخصوص شاه دیده می‌شوند

عکس شماره سه فقط قسمتی از پیکر خزانه دار باشی دیده میشود. چنین معلوم بوده است که خزانه دارهای شاهنشاه از اهل ماد باشند. ما در صدد بر‌نخواهیم آمد که این صورت را با تصاویر مصری و یونانی مقایسه کنیم. بدون شک وجوه تشابهی با آنها دارند و نیز اختلافاتی هم دارند. وجه تشابه باهنر مصری  این است که با اینکه خزانه دارباشی از پهلو نقش شده ولی تمام چشم او مانندیک بادام کامل دیده می شود و در طبیعت، چنین امری ممکن نیست اتفاق بیفتد. آیا پیکر تراش ایرانی متوجه این موضوع نشده، یا از روی نقوش مصری تقلید کرده؟ با این حال حالت او خیلی طبیعی است. می‌دانسته است که در بالای دماغ چشمی هست و نخواسته است چشمها را ناقص کند و از نیمرخ بکشد. موهای خزانه دار کاملاً مجعد است و همانطوریکه در بالا دیدیم این خصوصیت برای نشان دادن موهای اشخاص در عهد ساسانیان نیز معمول بوده . خزانه دار گوشواری بر گوش دارد و از پشت کلاه نمد او نواری آویزان است.

۸-۱۲

شکل۲-پیکر شاپور دوم در غار معروف به غار شاه پور در دره‌ای به همین نام نزدیک کازرون. این پیکر که از سنگ تراشیده شده معلوم نیست در چه موقعی به زمین افتاده. اخیراً آنرا مجدداً تعمیر کرده و به حال اول باز‌گردانیده‌اند

۸-۱۱

شکل۳-نقش برجسته، روی سنگ که چند سال قبل در محلی موسوم به خزانه داریوش در تخت جمشید از زیر خاک بیرون آورده شده و امروز در موزه ایران باستان نگاهداری می شود

ایرانیان  همواره در ایجاد نقش حیوانات مهارت فوق‌العاده داشته‌اند. و شکل زیر که قسمتی از نقش برجسته کاخ اردشیر سوم در تخت جمشید است یکی از نمونه های خوب این نوع سنگتراشی می باشد. و گردن حیوان کاملاً صحیح نشان داده شده است

نمونه‌های زیادی از نقوش اسب وجود دارد که هنرمند حیوان را با کمال مهارت نشان داده و یکی از زیباترین آنها مربوط به تاج گذاری شاپور اول در نقش رستم می‌باشد.

تربیت اسبهای خوب یکی از افتخارات ایرانیان قدیم بوده و در عهد ساسانیان بسیار اتفاق افتاده است که شاهنشاه ایران بر روی اسب نشان داده شده است و این سنت در دوران اسلامی نیز ادامه یافت و در کتب مصور قرن هفتم به بعد یکی از قسمتهای آن صفحات نقاشی شده را تشکیل می‌داد.

در شکل ۵ اسب و اسب سوار هر دو با عظمت و بزرگی فوق العادهنقش شده‌اند. لباس شاهنشاه فراخ است و در نتیجه وزش باد یا بر اثر سرعت حرکت اسب چینهای متعدد روی لباس شاه حاصل گردیده و این برای سنگتراش بهانه ای شده تا سایه و روشنی بوجود بیاورد و به نقش برجسته تا اندازه ای عمق بدهد. فرق بزرگی که میان نقوش برجسته ایران با نقوش برجسته یونان و روم وجود دارد این است که در مغرب زمین همواره در زمینه، نقش منظره ای از طبیعت یا محل وقوع     حادثه قرار می دادند، بطوریکه نقش برجسته جنبه تاریخی به خود می گرفت، در حالیکه زمینه نقوش برجسته ایرانی در تمام ادوار تاریخی صاف و بدون برجستگی است و بعد سوم از میان رفته است و نقش برجسته شباهت به صفحه مصور کتاب پیدا می کند و همین روش در ظروف لعابدار و رشته‌های دیگر هنری ایرانی جنبه تزئینی به خود گرفته و از حال تجسمی، که یکی از خصوصیات هنر مغرب زمین است بیرون رفته است.

۸-۱۳

شکل۴-نقش برجسته، از سنگ که بر بدنه یکی از دیوارهای کاخ اردشیر سوم در تخت جمشید دیده شده است

در کشور ما در هیچ یک از رشته های هنری از علم «پرسپکتیو» استفاده نشده و از این جهت تا اندازه‌ای شباهت به نقاشی چینی پیدا کرده است . رابطه میان نقوش برجسته و صفحات نقاشی و سطوح داخل و خارج ظروف لعابدار در ایران بسیار نزدیک بود و امیدواریم در گفتار های دیگری این رابطه را برای خوانندگان این مجله روشن سازیم.

۸-۱۴

شکل۵- نقش برجسته، از سنگ که بر بدنه یکی از دیوارهای کاخ اردشیر سوم در تخت جمشید دیده شده است

لایه زغال در زیر خاک

لایه زغال در زیر خاک:

لایه شناسی خاک یک علم فراگیر و در زمینه باستان شناسی بسیار موثر بوده و در تمامی مراحل حفاری اهمیت ان دو چندان میشود و جود لایه زغال در زیر خاک به چهار قسم است

۱٫در جایکه طلا وجود داشته باشد و گاز حاصل از ان در زمان طولانی به سطح زمین امده باشد میتوان نازکترین لایه خاک را در یک شعاع کوچک یا بزرگ (بسته به مقدار)بسوزاند و سیاه کند که در اصطلاح عامیانه زغال میگویند این فرایند در هرجای اتفاق نمی افتد

۲٫این زغال ها در زمان گذشته برای علامت گذاری نقطه نهایی محل دفن به کار رفته به طوری که بسیار محل های با شباهت هم ساخته ولی محلی را برای نشانه گذاری اخر با زغال یا خاک سفید یا به طور مشترک علامت گذاری شده

۳٫این فرضیه که هر جا زغال هست گنج هم هست باطل است چراکه در محلی که گاز متان نشت کند خاک نیز میسوزد و سیاه میشود

۴٫تکه های چوب در زیر خاک که به قصد آتش روشن نمودن توسط چوپانان در گذشته زغال شده اند و یا ریشه های درختان که بعد از مدتی سیاه و شبیه زغال می شوند 

یک حفار  و کارشناس خوب باید تمام موارد بالا رو در نظر داشته باشه تا بتونه تصمیم درست بگیره و گمراه نشه

کاربرد آثار و علاِئم کشورهای دیگر در ایران

کاربرد آثار و علاِئم کشورهای دیگر در ایران:

این روزها بحث علائم شناسی و پکیج های باستانی خیلی گرمه اما اکثر این پکیج ها به عنوان مطلب کاربردی ارزشمند نیستند و فقط و فقط به عنوان یک کتاب صرفا علمی قابل مطالعه هستند منظورم آن دسته از پکیج هایی است که از منابع و سایت ها و کتابهای کشور هایی مانند ترکیه عربی و…  است.ببینید بیشتر علائم و آثار تقریبا از نظر شباهت آثار یکی هستند اما  از نظر مفهوم و پیامی که به ما می دهند متفاوت است. این تفاوت ها ناشی از باورها اعتقادات دینی و عقاید و اعتقادی انسانهاست.البته ما یک تاریخ مشترکی با اعراب مغولها یونانی ها و…داریم اما این منابعی که ترجمه شده اند فقط ۳۰ درصد در ایران عزیز ما کاربرد دارند.در آخر ذکر این نکته لازمه که بعضی اساتید هستند که تجربه هاشون رو تو کار دفینه یابی در ایران به عنوان پکیج قرار دادند که از نظر محتوا بسیار عالیه و خود بنده خیلی از این تجربه ها استفاده کردم.

نقش برجسته دخمه برد گوری جنگه

نقش برجسته دخمه برد گوری جنگه:

نقش برجسته دخمه برد گوری جنگه، در دشت سوسن در حدود ۱۵ کیلومتری روستای سر راه سعیدی و ۴۰ کیلومتری شمال شهرستان ایذه در استان خوزستان قرار دارد. این نقش برجسته حدود ۲۰۰ متر با دخمه دز فاصله دارد. دو دخمه در این بردگوری وجود دارد که هر یک دارای نقش برجسته هستند.

در سمت چپ، راست و بالای ورودی دخمه الف تصاویری در سه ردیف از بالا به پایین و از چپ به راست دیده می‌شود. نقوش ردیف اول بالای ورودی دخمه، نقش ایزد که حلقه‌ای در دست دارد و پادشاه که به صورت لمیده برتختی دراز کشیده است

ردیف دوم دو نفر سمت چپ و راست ورودی دخمه به صورت قرینه دیده می‌شوند که در دست هر یک روبان یا ریسمانی است. ردیف سوم دو نفر سمت راست ورودی دخمه نقش شده‌ا‌ند .نفر سمت راست به شکل تمام رخ که روی صندلی نشسته، احتمالا یک روحانی محلی است.

در ردیف اول تصویر پیر نماینده میترا در زمین به صورت سه ربع که در دست راستش حلقه‌ای را به سوی شخصی که برتخت دراز کشیده جلو آورده است. لباس او ردایی بلند با آستینی که دارای خطوط موازی در امتداد هم است.

خطوط لباس او بسیار شبیه نقش اردوان پنجم در لوح سنگی شوش است. این فرد دارای کمربند نواری شکل و ساده است که قابل مقایسه با کمربند کاهن پالمیری در نقاشی دیواری در دورااروپوس می‌باشد. نقش برجسته دخمه برد گوری جنگه در سال ۱۹۷۰ توسط کلایس شیپ من در منطقه تی سی یون (مهرنان) سوسن کشف شد.

سنگ نگاره های ایران

سنگ نگاره های ایران :

نقوش مربع: مربعی یکی از اشکال هندسی است که بیش از هر شکل دیگر به عنوان جهانی ترین صورت در زبان نمادها به کارگرفته شده است. بر طبق نظر فیثاغورث مربع نماینده وحدت گونه ها و نشان دهنده برابر یک چیز با خودش به نحوی نامتناهی است و نتیجتاً می تواند نمادی از عدالت قانون تلقی شود که همه را به یک چشم می نگرد. از نظر افلاطون مربع نماینده هماهنگی است که عالیترین فضلیت به شمار می آید؛ شناختی کامل که شخص می تواند از طریق آن به حقیقت مطلق دست یابد. این شکل پر از رمز و راز است و ثبات گراست. همراه با مستطیل که خود زاینده آن است معماران، و هنرمندان زیادی از سراسر جهان را در طول تاریخ الهام بخشیده و آنان را به ابداع سطوح و ساختمان های سه بعدی واداشته است. مربع همراه با دایره، مثلث متساوی الاضلاع و صلیب نشأت گرفته از خود مربع یکی از بنیادی ترین شکل های نمادین به شمار می رود. مربع شکلی ایستا و ثبات گراست که اضلاع و زوایای برابرش احساسی از سکون، استحکام، حصار، منزل، کمال و استقرار بر می انگیزند. با این همه هنگامی ک یکی از اضلاع یا زوایای این شکل خمش پیدا می کند، به نحوی شگفت انگیز شکلی دیگر حاصل خواهد کرد. واقعیت تنها به کمک مربع قابل بیان است.

تخریب ایران بهشت گنج های گمشده

تخریب ایران بهشت گنج های گمشده:

فرهنگ وتمدن دیرینه ایران با همه کشف‌ها وکاوشهای راهگشائی که در مسیر شناخت اعماق ومرزهای آن صورت گرقته، هنوز چهره کاملی از خود بروز نداده است. این فرهنگ گرانبار که میراث نسلهای بیشمار را درسینه نهفته است رازها ورمزهای خویش را در گوشه وکنار ویرانه‌های تاریخی ، درخطوط فرسوده ومرموز سنگ نبشته‌ها، در طرح وزیور وترکیب کاشی‌ها وگنبد‌ها، در فضای آمیخته به بوی تاریخ بقعه‌ها، در شهرهای کهن ودهکده‌های باستانی که زمان زلزله‌وار بر آنها گذشته، پراکنده است. همه آنچه که به گذشته وتاریخ تعلق دارد، بخشی از گنجینه تمدن وهنر وفرهنگ نسل‌ها را چون میراث بردوش میکشد، حتی یک تراش ساده بردیواره یک سنگ، یک آب‌انبار کهنه در گوشه یک روستای پرت‌افتاده، یک پرچین گلی، یک سفال شکسته، یک دشنه زنگ زده ویا یک کوزه رنگ ورفته وشکاف برداشته، پرتوئی برتاریکی وابهام زاویه وگوشه‌ای از تاریخ است.اما وقتی آرامگاه کورش درمیان باشد سخن راندن وازدرامان ماندن آنچه می نگاری دشوار تر خواهد بود میراثی که متعلق به تمام بشر است گرچه در خاک گوهرخیز ایران باستان قرار دارد امروزه انتقاد و یا تحلیل درباره اوضاع و نابسامانی های حوزه میراث فرهنگی و تخریب های صورت گرفته و یا آثاری که به حراج و تاراج برده می شوند نشان از دغدغه و دلنگرانی های همه ی ماست اما این دغدغه و نگرانی ها مانع از تخریب آثار و یا چپاول گنجینه های تاریخی می شود؟آرامگاه گورش وضعیت دلخراش و نگران کننده ای میراث تاریخی و فرهنگی ما را نشان می دهد که متاسفانه در عمل مخاطبان بیرحمی دربرابر قلع و قمع آثار باستانی بوده ایم

از این همه ویرانگری ها در حوزه میراث باستانی خود چه احساسی داریم ؟
کتیبه‌ها و دَرِ تاریخی عمارت نواب یزد را سرقت کردند. /

وقتی حفاران قاچاق بدنبال سهم‌خواهی با حفاری غیرمجازهستند

یا طبیعت و میراث تاریخی در کهکیلویه و بویر احمد به غارت رفت

یا وقتی غارت محوطه‌های سیستان و بلوچستان یادآور فاجعه‌ی جیرفت می شوند

زمانی که جویندگان گنج پایتخت ایلیمائیان را غارت کردند

هنگامی که میراثخواران زشتخوی دست و پای نگهبان محوطه را بسته و دستوا را غارت کردند

یاغارت تپه باستانی سردشت که در برابر دیدگانمان همچنان ادامه دارد

دوتپه باستانی در شوش وقتی غارت شدند

وقتی غارت و تخریب در محوطه‌های باستانی رامهرمز شدت گرفت

یا غارت محل مقابر شاهزادگان ایلامی در رامهرمز از سر گرفته شد

بدتر از همه آنچه از غارت فرانسوی‌ها در شوش باقی‌مانده، تخریب می‏شود

با عملیات حفاران غیرمجاز، قبرستان ساسانی غارت شد

یا هر روز یکی از محوطه‌های پیش‌از تاریخ نطنز غارت می‌شود

وقتی نگران غارت اموال ‘ تپه کپنده’ اصفهان نیستیم

وقتی نوش دارو پس از غارت گورستان ۵ هزارساله اسپیدژشدیم چطور؟

وقتی غارت در گورستان های دلگان به ۷۰۰ حفره رسید

وقتی مجلس، غارت میراث فرهنگی مازندران را پیگیری نکرد

با غارت اشیای۳۵۰۰ ساله در مازندران

چرادر حوزه میراث فرهنگی غارت می شود، اتفاقی هم نمی افتد

چرا بازار غارت و قاچاق اشیا چند هزار ساله خوزستان داغ است

چرا غارت اشیاء تاریخی در محوطه ساسانی نائین ادامه دارد

وقتی :

آرامگاه مثله شدگان قلعه سوخته، پس از ۳۲۰۰ سال دوباره غارت شد

یا قاچاقچیان اشیای باستانی شهر «دَسْتوُا» را غارت کردند.

۸۵

کاخ های آشور

دیوار نگاره های کاخ آشور

نمای از شهر و کاخ شوش

شوش از کهن ترین شهر های جهان و به قولی کهن ترین شهر جهان است که حدود ۴۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح به عنوان کانون مذهبی ساکنان دشت اطراف بنا نهاده شده است و پس از سال ها حیات پر فراز و نشیب و توام با روز های پیروزی و شکست و رونق و رکود و آبادانی و ویرانی ، با سقوط شاهنشاهی هخامنشی در سال ۳۳۲ ق.م به مرور در سراشیب افول افتاد و در قرون میانه ی اسلامی رونق خود را به کل از دست داد و به روستای کوچکی گرداگرد آرامگاه دانیال نبی (ع) بدل شد.تپه های شوش در جوار شهر شوش و تقریباً در ۵۰ کیلومتری جنوب اندیمشک واقع شده است . وسعت این محوطه بنا بر شواهد باستان شناسی نزدیک به ۴۰۰ هکتار است این محوطه ی پهناور در بین دو رود بزرگ کرخه ( در غرب ) و دز ( تقریباً در شرق ) جای گرفته است. بیش از ۱۵۰ سال از آغاز اولین کاوش باستان شناسی در شوش می گذرد و در این مدت نشانه هایی از تمدن های آغاز هزاره ی چهارم پیش از میلاد تا قرن سیزدهم میلادی ( قرن هفتم هجری قمری ) در آن شناسایی شده است . این تمدن ها در کنار یا روی هم قرار دارند و بدون هیچ وقفه طولانی تداوم داشته اند. لایه های باستانی با بیش از ۵۰۰۰ سال قدمت بر روی تپه های طبیعی شکل گرفته و تکوین یافته است بدین سان که لایه نخستین با اولین سکونت انسان یعنی لایه ۲۷ شوش ( در تپه ارگ ) بر روی ارتفاعی بوجود امده است که ار سطح زمین های مجاور حدود ۱۰ متر بالاتر است. چنین به نظر می رسد که در این لایه ابتدا معبد عظیمی ساخته می شود که در گرداگرد آن مراکز سکونتی ایجاد شده است . شوش در این هسته ی اولیه تمام تجربیات گذشته و فرهنگ های همجوار را در خود جمع کرده است . آثار سفالی و سنگی آن نمونه های ارزنده ای است که از نظر ظرافت و زیبایی تفاوت نسبتاٌ زیادی با گذشته دارند.از سوی دیگر وضعیت اجتماعی به گونه ای است که زندگی بشر وارد مرحله ای تازه شده است . وجود همین معبد بزرگ خشتی نشانه ای برای تجمع و شهر نشینی و تشکیل سازمان های جدید شهری است. این دوره که به دوره آ« شوش یک آ» معروف است سراغاز تمدن های دیگری است که به بیش از ۵۰۰۰ سال ادامه یافته است. شوش با داشتن معبدی بزرگ به مرور مرکزیت کلیه مناطق مسکونی در دشت خوزستان را به دست آورد.

طرح گل نبشته مکشوفه از شوش به خط پیش عیلامی ، تصویری مربوط به متون تجاری و اقتصادی

شوش در سده های پایانی هزاره چهارم یعنی حدود ۳۲۰۰ سال پیش از میلاد وارد مرحله ی نوینی شد که به دوره آ« پیدایش خط آ» معروف است. زندگی در شوش تا این تاریخ فقط منحصر به تپه ارگ یا آکروپل است. در سده های آغازین هزاره سوم که اوج تشکل اجتماعات است ، نخستین سازمان اداری و سیاسی در ایران تکوین می یابد که پیش ار این رشته کاوش ها حتی نامی از آن ها در کتب تاریخی نبوده است . این دوره که از نظر تاریخی – فرهنگی ، آ« تمدن عیلام آ» نامیده می شود در آغاز هزاره سوم پیش از میلاد ( حدود ۴۹۰۰ سال پیش ) در خوزستان پا گرفت و سلسله پادشاهان عیلام مدت ۲۲ قرن بر قسمت های جنوبی ، جنوب غربی و تا اندازه ای غرب ایران فرمانروایی داشتند . در کاوش های شوش از دوره عیلامی ها آثار معماری فراوانی ظاهر شده که نمودار چگونگی پیشرفت و تکامل فن معماری و ساختمانی ( میانه هزاره چهارم پیش از میلاد ) است. مهری بدست آمده که بر روی آن فرم ساختمانی کنده شده است و شکل دو اتاق دیده می شود که سقف ان گنبدی است ، این موضوع از جهت تاریخ معماری و هنر دارای ارزش و اهمیت فراوانی است. نقش مهم دیگری نیز از همین دوره شوش ( تپه ارگ ) به دست آمده که معبد دیگری را به تصویر کشیده است این معبد بر روی سکوی بزرگ و بلندی به پا شده است ، برخی بر آنند که این تصویر احتمالاً شکل معبد بزرگ شوش است اگر چنین باشد با توجه به این معبد حدود ۶۰۰۰ سال قبل بر پا شده است، شاهد زنده ای بر پیشرفت فرهنگ و تمدن مردمان این عصر است

طرح گل نبشته از نوع پیش عیلامی خطی – شوش

سنگ نگاره ساسانی

سنگ نگاره ساسانی:

این نگاره حدود ۵ متر عرض و ۲٫۵۰ تا۲٫۸۰ متر طول دارد.دو مجلس

 همانند دارد که هر کدام یک سوار و یک مرد در روبرو دارند.سوار سمت چپ اردشیر اول است و سوار سمت راست شاپور اول ساسانی که در مقام ولیعهدی است و تاجی همانند پدرش دارد. مرد روبروی اردشیر احتمالا خسرو اول است که اردشیر او را به مقام ساتراپی ارمنستان میرساند و مرد روبروی شاپور شاید وزیر اعظم باشد. تاریخ این نگاره ۲۳۸ میلادی است.

۷۸-۱

نگاره اردشیر در سلماس کار روبرت کرپورتر که در سال ۱۸۱۹ از آن بازدید کرده است.

۷۸-۲

۷۸-۳

برگرفته از کتاب یافته های تازه ایران باستان-پروفسور هینتس-دکتر پرویز رجبی –

هنر ریتون سازی در ایران باستان

هنر ریتون سازی در ایران باستان:

ریتون چیست؟
در لغت نامه دهخدا کلمه تکوک معادل با ریتون ذکر شده است و چنین آمده که: تکوک چیزی بود زرین یا آهنین به صورت گاو یا ماهی یا مرغ و بدان شراب خورند. در فرهنگ لغت فرس اسدی، ریتون ظرفی باشد که آن را از طلا ونقره یا از گل، بصورت جانوران،خصوصابه صورت شیر سازند وبدان شراب خورند.
درکتاب (ماد هخامنشی اشکانی ساسانی)بیان شده: «ریتون که یک واژه یونانی است معمولا به ظرفی اطلاق می شود که بخش قدامی انسان و یا حیوان و از یک ظرفی به شکل شاخ که در قسمت تحتانی ظرف به هم متصل می شوند تشکیل می گردد. این نوع ظرف که هی تیت ها(HITIT )از آن به نام بیبرو(Bibrau)در اسناد تاریخی خود یاد نموده اند.»

ساغر یا جامی که در فارسی به کار می رود در اصطلاح علم باستان شناسی با عنوان ریتون (Rhyton ) مطرح است که ایرانیان در دوران باستان با شکلی خاص و مهارتی تمام آن را می ساختند. ظروفی که انتهای آنها به شکل سر حیواناتی مانند شیر‍‍ ببر، گوزن، آهو، اسب، گاونر، بز وحشی و… با اندازه های متفاوت بوده است.
شاید ساخت این جامها با شکلهای خاص به ابنیه و کاخهایی که مادها، پارتها و پارس ها در آن سکنا داشتند. هم خوانی داشته باشد که کامل کننده روه بلند پروازآنان را دوچندان جلوه میداد ودلیل دیگرساخت این جام ها درکتاب(هنرفلزکاری درایران) آمده است « که ایرانیان درعهد کهن ظروف را به شکل کله جانوران قوی بنیه می ساختند و براین باوربودندضمن نوشیدن از این جام ها زوروقوه جانوربه آنها منتقل میشود.»
به نظرمیرسدکه این دلیل بیشتربا باورها و عقاید آریایی ها سنخیت داشته است چرا که در ساخت کاخ ها استفاده از مجسمه حیوانات عظیم الجثه و خارق العاده (گریفون ها) GRIFFON بیانگر عظمت اریایی ها بوده و نیز جنبه محافظت ازکاخ ومعابدراداشته است.

● طریقه ساخت ریتون
۱) ساخت ریتون فلزی با چکش:
در این روش شمش یا ورقه مسطح وسردفلزرابه وسیله چکش کاری یا به کاربردن قالب های محدب، یادیگر قالب ها و سایر ابزار فلزکاری به شکل مطلوب ومورد پسند در می آورند.
۲) ساخت ریتون فلزی یا سفالی از طریقه ریخته گری با قالب ریزی:
در این روش ابتدا مدل و قالب شکل ظرف را ازموم می ساختند و تمام یا بخشی ازتزینات لازم را بر روی آن کنده کاری یا حکاکی می کردندوسپس قالب رادرمحفظه ای ازخاک رس بسیارنرم قرار می دادندوروی آن فلزگداخته می ریختند حرارت فلز مذاب موم راذوب میکرد و ظرف بعدازسردشدن پرداخت می شد.برای ساخت ریتون های سفالی ابتداقالب مخصوص باشکلهای مورد نظرازفلز یا چوب ساخته می شد، سپس گل رس رادرقالب قرارمیدادندوپس از خشک شدن ظرف رادرکوره های مخصوص بارنگ های متنوع لعاب می دادند.

▪ اشکال ریتون
درساخت ریتون ها معمولاازطبیعت الهام می گرفتندوباتوجه به حیواناتی که درمحیط اطراف آنان زندگی میکردند وازنظرآنها مظهرزیبایی وقدرت به شمار می آمدند. شکل موردنظررابرای ریتون انتخاب می نمودند.گاهی ذهن خلاق باعث شکل گیری حیوانات تخیلی و غیر واقعی می شد و آن را با نهایت دقت و ظرفیت به منصه ظهور می رساندند و معمولا جانورانی انتخاب می شد که درطبیعت برهمتایان خودبرتری داشتندومظهرقدرت وحکم فرمایی بودندتا بهتر بتوانندقدرت وشوکت طبقه حاکمه راآشکارسازند و یا ویژگی خاصی داشتند مثل شتر که صفت اصلی او بردباری در برابر بی آبی است.
بیشتر باستان شناسان درمحدوده های جغرافیایی اشکال گوناگونی از ریتون ها را کشف نموده اند.
در همدان بیشتر سر شیر و کله قوچ در زیویه کردستان و کوهای سر به فلک کشیده زاگرس کله قوچ وبزوحشی. در کلاردشت مازندران، ببر در مناطق کویری و گرم و خشک شتر طرح ریتون هاراشکل می داد.
درکتاب ،ماد هخامنشی اشکانی ساسانی، ذکرشده است که اشکال مختلفی ازریتون ها درموزه های جهان نگه داری می شود.
«ریتون های طلایی موزه متروپولیتن Metropulitin به شکل شیر، ریتون های نقره ای کلکسیون کورکی ین kevorkian به شکل گاوریتون های نقره ای کلکسیون شی مل Schimmel به شکل قوچ ریتون های نقرهای موزه لنینگراد به شکل قوچ ریتون های نقره ای موزه لوور Lover به شکل بز و اسب ریتون های موزه بیر تیش British به شکل گریفون ریتون های نقره ای موزه ارمیتاژErmitaga به شکل بز بالدار ریتون های طلایی کلکسیون شخصی در نیویورک به شکل آهو و سایر ریتون های طلایی و نقره ای هخامنشی که تزیین بخش موزه های ایران می باشند.»
● موارد کاربرد
«پیوسته در مراسم دینی و سایر تشریفات درباری مورد استفاده قرار گرفته و غیر از موارد فوق کاربرد دیگری نداشته است.»
با پیدایش این نوع ظرف در زندگی انسان پیوسته در مراسم های خاص ضیافت ها واعیاد و جشنها از طرف طبقه حاکم مورد استفاده قرار می گرفته و رونق بخش مجلس اشراف بوده است .
استفاده از این نوع ظروف در تمام طبقات اجتماعی به کارمی رفته اما نوع جنس آنان متفاوت بوده طبقات پایین جامعه از ریتون های سفالین استفاده می کردند و طبقات بالا ریتون های طلا ونقره را مورد استفاده قرار می دادند و در مراسم مذهبی احتمالا بیشتر به صورت گلاب دان ها به کار می رفته است. با توجه به اینکه دهانه ریتون به صورت سر باز و گشاده بود. با ریختن عطر در آن ونصب آن در فضای خالی اتاق هاو تالارهای، معابد آتشکده ها، فضای موجود را معطر و روحانی می کردند. با ورود اسلام و به دلیل باورهاواعتقادات خاص دین اسلام از جمله منبع شراب خواری، مخالفت با چهره نگاری انسان و حیوان در هنر، عملاهنر ریتون سازی نیز به فراموشی سپرده شد.

نماد شناسی سنگ نگاره بز کوهی در ایران باستان

نماد شناسی سنگ نگاره بز کوهی در ایران باستان:

۱-۱

بی شک سنگ نگاره های ایران نشان از تاریخی دور و دراز در این سرزمین دارند. نشان هایی از حیوانات ، انسان ها ، گیاهان و زندگی . همه و همه را می توان بر روی سنگ نگاره ها یافت و می توان ساعت ها بر روی آن ها مطالعه کرد و از طرق گوناگون به بررسی آن ها پرداخت. اما شاید نماد شناسی سنگ نگاره ها یکی از بهترین راه ها برای یافتن زبانی مشترک بین ما و کسانی که این نگاره ها را بر روی سنگ ها آفریده اند باشد. با نگاهی اجمالی بر نگاره ها می توان به سرعت یافت که نقش بز بیشترین نقش موجود بر روی این نگاره هاست.در مورد چرایی نقش بستن بز بر روی این سنگ نگاره ها تاکنون به صورت خلاصه به مواردی اشاره کرده اند ، مهم ترین و معروف ترین آن ها اشاره ای است به داستان آفرینش انسان ، داستان روییدن گیاهی با دو برگ ( احتمالا ریواس ) از نطفه ی کیومرث و هنگامی به صورت انسانی در دو جنس ( مشیه و مشیانه ) در آمد.بز کوهی در این داستان حیوانی است که از مشیه و مشیانه محافظت می کند و آن دو از شیر آن می نوشند. به همین دلیل فرض شده است که بز نشان باروری و رویش است .

نکته ی جالب اینجاست ، نقوش بز کوهی همواره در کنار سرچشمه های آب پیدا می شوند. فرقی نمی کند در کجای ایران به دنبال سنگ نگاره ها بگردید. در هر حال سرچشمه ی رود ها بهترین یاری دهنده برای پیدا کردن نگاره هاست۱٫ آب نیز خود شروع رویش و باروری است ، آب زهدان همه ی عالم است ، بی دلیل نیست که الهه ی آب آناهید است .دوشیزه ای برومند ، زیبا و … ۲

پس نقوش بز مسلما به آب و سرچشمه های آن و باروری مرتبط بوده اند. با کمی مطالعه ی سنگ نگاره ها می توان به این امر رسید که عموما سنگ نگاره های اولیه و قدیمی تر تنها به نقش بز محدود می شده اند و در مناطقی که بعدا و در دوره های متاخر تر طرح هایی بر روی سنگ نگاره ها اضافه شده ( به مانند تیمره ی خمین ) نقوش دیگر مانند انسان و شتر و حتی نوشته هایی به زبان عربی نیز می توان پیدا کرد.۳ با توجه به حروف شبه عیلامی که در بسیاری مناطق بر روی سنگ نگاره دیده میشود قدمت نگاره ها به دوران قبل از آریایی شدن ایران باز میگردد.بسیار پیش تر از زمانی که اسطوره ی آفرینش کیومرث توسط اورمزد بیان شود. ناگفته پیداست که اسطوره های آفرینش توسط اورمزد بیشتر در دوره ی ساسانیان بسط داده شده و رواج یافته ( هرچند که بسیار قدیمی تر می نمایند ) و در دوره های قبل تر از جمله هخامنشیان نشانی از اسطوره هایی که به گونه ای به دین زرتشت منتهی شوند یافت نمی شود. ( به عنوان مثال در هیچ نوشته ی هخامنشی نامی از زرتشت نیامده است ) در قبل از ساسانیان به راحتی می توان نشان میترایسم را پیدا کرد. هرچند با فرض این که کسانی که نگاره ها را خلق کرده اند از اسطوره ی کیومرث و ماجرای مشیه و مشیانه هم آگاهی داشته باشند ، چرا بایستی نقش بز را به عنوان نماد سرچشمه های آب در همه جا رسم کنند ؟ شاید رسم کردن نقش گاوی که به همراه کیومرث بوده محتمل تر بوده است!

۱-۲

نکته ی جالب تر نقش زایندگی آب است ، آب همواره نشان زایندگی بوده است.سرچشمه ی زایندگی نیز مادینه است ، مادینه ای مقدس ، همواره در بسیاری از دین ها و اسطوره ها سرچشمه ی زندگی و باروری به صورت موجودی مادینه تصور می شده است.۵ به ویژه در جوامع کشاورزی و مادر سالار که ارتباط بسیار نزدیک به طبیعت داشته اند. ( و عموما نوعی از ادیان طبیعت پرستی داشته اند = پگانیسم ۶ ) به عنوان مثال آناهید که تحت عنوان خدای آب های نیرومند بی آلایش از او یاد می شود.

اما در سنگ نگاره ها عموما ما با طرح ” بز کوهی نر” و” کل” و ” اندرمیش “مواجهیم. چگونه بز نر می تواند نماد باوری و رویش باشد؟ بزی هایی با شاخ هایی بلند و سرکش ، از روی نگاره ها میتوان دریافت که انگار برای کسانی که این نقوش را می آفریده اند بلندتر بودن شاخ بزها به نوعی برتری داشته و میل بیشتری بوده تا بزهایی با شاخ های بلند تر نقش شوند. آیا مشیه و مشیانه از شیر بز کوهی نر می نوشیده اند؟

ربط این بز ها به داستان مشیه و مشیانه بسیار غیر محتمل می نماید.اما به هر حال بزها در کنار سرچشمه های آب قرار دارند و این واقعیتی است عینی. پس به واقع چرا این سنگ نگاره ها حک شده اند؟

جواب به این سوال مسلما دقیق و واضح نخواهد بود.هر چه گفته شود مجموعه ای از احتمالات است ، که مسلما هر چه اطلاعات جمع آوری شده بیشتر و دقیق تر باشد جواب نیز به واقعیت نزدیک تر است.

ابتدا از مشاهده ی نوع حکاکی ها شروع میکنیم.مسلما بایستی سنگ نگاره ها در دوره های گوناگونی حک شده باشند.اما با کمی مشاهده می توان قدیمی تر بودن بعضی را تشخیص داد.اختلاف رنگ ها ، و میزان هوازدگی با کمی دقت مشخص میشوند ۷٫ و در مناطقی که سنگ نگاره ها عموما بکرتر هستند و کمتر نقوش جدید در کنار آن ها حک شده است می توان به راحتی به آنچه میخواهیم برسیم.

۱-۳

اولین چیزی که به ذهن خطور میکند شبیه بودن بز های رسم به شده به هم دیگر است.در مناطقی که فاصله ی بسیار از هم دارند بز ها همواره شبیه به هم رسم شده اند. و حتی نوع حکاکی ها نیز غالبا شبیه به یکدیگر می باشد۸٫ و از همه مهم تر مناطقی که حکاکی ها انجام گرفته نیز یکسان می باشد ؛ همواره در سرچشمه ی رودها ؛ چیزی به ذهن آدم می رسد که آیا کسانی که این حکاکی ها را انجام داده اند آموزش دیده بودند؟ منظورم از آموزش دیدن ، گروهی آموزش دیده و اعزامی از طرف یک دولت برای انجام حکاکی ها نیست ، بیشتر منظورم نوعی از آموزش آیینی و مذهبی است.آموزشی مذهبی که مردم عادی دیده باشند و کار حکاکی ها آنقدر عمومی باشد که مردم به مانند فریضه ای عادی به آن پرداخته باشند. اما چرا در کنار سرچشمه های آب؟

ایران همواره سرزمین کم آبی بوده است ، و به علت کوهستانی بودن و شیب زیاد آبرفت رودخانه ها بسیار کم ته نشین میشده ، به همین خاطر زمین ها حاصلخیز نبوده است ، بر خلاف منطقه ی بین النهرین که زمین هایی هموار دارد و به همین خاطر آبرفت هایی بسیار حاصلخیز از ته نشین شدن گل و لای رودخانه ها در آنجا تشکیل شده است ۹٫ پس وجود بز ها در ایران عموما به خاطر تشکر از آب نبوده است! و همین طور تشکر از بزی که به اجدادمان شیر داده است. بزها به خاطر ترس از خشکسالی و بی آبی آنجا قرار داشتند. به جای آناهید خدای مادینه ی زیبای آب های نیرومند ، بایستی به دنبال خدای خشکسالی رفت! در اینجا تیشتر قدعلم میکند. ماجرای تیشتریه و دیو خشمگین خشکسالی! اپوشه دیو خشکسالی است که عامل تباه کنندگی زمین است و تیشتر ( همان درخشان ترین ستاره ی آسمان۱۰ ) به نبرد با اپوشه می رود. آن دو در هم می آمیزند و تشیتر شکست میخورد. تیشتر به نزد هورمزد می رود و علت ناکامی اش را کامل نبودن نیایش مردم و کافی نبودن قربانی ها بیان می کند! اهوره مزادا خود شخصا برای تیشتر قربانی میکند.و از آن پس همه ی مردم برای این که تیشتر بتواند بر خشکسالی فایق آید برای او قربانی میکردند. و پس از قربانی کردن برای تیشتر است که آب میتواند بی مانع در میان مزارع و رودها جاری شود. بسیار محتمل می نماید که بزهای نری که در کنار سرچشمه ی آب های جاری نقش شده اند ، نشانی از قربانیان انسان ها برای تیشتر باشند.قربانیانی که از ترس از خشکسالی به تیشتر اهدا شده اند و سنگ نگاره ها نشانی از آن ها برای یادآوری کردن به تیشتر است که ما برایت قربانی کرده ایم ، تو نیز آب ها را در رودها جاری کن.

۱-۴

احتمال دیگری نیز بسیار واضح به چشم میخورد : ما ایرانی ها معتقدیم که همه ی اسطوره ها و داستان ها دنیا از ما شروع می شود ؛ هرچند که زیاد هم بیراه نیست ، به عنوان مثال تمامی ادیان امروزی جهان حتی ادیان سامی کاملا وابسته و شکل گرفته از میتراییسم هستند۱۲ ؛ اما در دنیایی که به راحتی اسطوره های ما به همه جا میرفته است بعید نیست که اسطوره های دیگران نیز به نزد ما آمده باشد.” کوروکوپیا ” ۱۳ شاخ وفور نعمت بود ، بزی که با شکستن شاخ هایش به زیوس غذا می داد ، شاخ های او مملو از میوه های جادویی بود ، داستانی شبیه به داستان مشیه و مشیانه با این تفاوت که شاخ های بلند بزهای نقش شده در این داستان توجیه پذیر ترند.