شهر افسانه ای صد دروازه

شهر افسانه ای صد دروازه:

کاتوم پولیس بر می خیزد در ایران باستان در دوران اشکانیان پایتختی به نام هکاتوم پولیس یا شهر افسانه ای صد دروازه وجود داشت. همان طور که پرسپولیس تختگاه هخامنشیان بوده، هکاتوم پلیس نیز تختگاه اشکانیان بوده است و واژه صد دروازه به شهرهایی نامیده می شده که اهمیت و اعتبار و عظمت فراوانی دارا بوده و بیش از پنج دروازه داشته اند. وجود آثار بی شمار باستانی و تاریخی که قدمت برخی از آنها به ۷۰۰۰ سال پیش می رسد از جمله تپه حصار، چشمه علی، مسجد جامع دامغان و مسجد تاریخانه در این شهر و قرار گرفتن در مسیر جاده تاریخی ابریشم به همراه تنوع اقلیم بی نظیر منطقه، جنگلهای ابر مازندران در شمال و شرق و کویر رملی در جنوب و مهمتر از همه در مسیر جاده ای که از پایتخت به سوی بارگاه امام رضا (ع) میرود، با بیست میلیون نفر مسافر در سال، کماکان اعتبار و اهمیت این شهر تاریخی را حفظ نموده است. حال بعد از گذشت ۲۳۰۰ سال می رود که تاریخ دوباره تکرار گردد و شهری عظیم و مدرن در این مکان بنا نهاده شود. در طراحی شهر بین المللی تفریحی توریستی صد دروازه با رعایت کلیه اصول شهرسازی سعی گردیده معماری آن تلفیقی از معماری اسلامی باستانی و مدرن باشد.

ایران پیش از تاریخ

ایران پیش از تاریخ:

دوره پیش از تاریخ خود به سه دوره تقسیم می‌شود که عبارت‌اند از: ۱- پارینه‌سنگی (عصر حجر قدیم). ۲- فرا پارینه سنگی. ۳- نوسنگی (عصر حجر جدید). در ایران تپه‌های باستانی بسیاری از دوره نوسنگی باقی مانده‌است….

ایران پیش از تاریخ:

دوره پیش از تاریخ خود به سه دوره تقسیم می‌شود که عبارت‌اند از: ۱- پارینه‌سنگی (عصر حجر قدیم). ۲- فرا پارینه سنگی. ۳- نوسنگی (عصر حجر جدید). در ایران تپه‌های باستانی بسیاری از دوره نوسنگی باقی مانده‌است از جمله تل باکون ٍ جری ٍ موشکی و… در فارس ٍ تپه شوش ٍ چغا بنوت ٍ چغا میش و… در خوزستان، گنج دره، سراب و آسیاب در کرمانشاه و در دیگر نقاط ایران.

دوران پارینه سنگی ایران به سه دوره پارینه سنگی آغازین، میانی، پایانی و یک دوره کوتاه بنام فرا پارینه سنگیآشولی هستند. کهنترین شواهد این دوره که مربوط به فرهنگ الدوان است در اطراف رود خانه کشف رود در شرق مشهد یافت شده‌است. این شواهد شامل تعدادی ابزار سنگی ساخته شده از کوارتز است که شامل تراشه و ساطور ابزار هستند. طبق نظر کاشفین این مجموعه حداقل ۸۰۰ هزار سال قدمت دارد. از فرهنگ آشولی نیز مدارک بیشتری در شمال غرب و غرب کشور بدست آمده‌است. برخی از مکانهای مهم شامل گنج پر در رستم آباد گیلان، شیوه تو در نزدیکی مهاباد، پل باریک در هلیلان لرستان هستند. از دوران پارینه سنگی میانی که فرهنگ ابزار سازی آن موستری گفته می‌شود، شواهد بیشتری در غارها و پناهگاهها یافت شده‌است که اغلب مربوط به زاگرس مرکزی هستند. این دوره از حدود ۲۰۰ تا ۱۵۰ هزار سال پیش شروع شده و تا حدود ۴۰ هزار سال پیش ادامه داشته‌است. انسان‌های نئاندرتال در این دوره در ایران می‌زیستند که بقایای اسکلت آنها در غار بیستون یافت شده‌است. مکانهای مهم این دوره غارهای بیستون، ورواسی، قبه و دو اشکفت در شمال کرمانشاه، قمری و گر ارجنه در اطراف خرم آباد، کیارام در نزدیکی گرگان، نیاسر و کفتار خون در نزدیکی کاشان، قلعه بزی در نزدیکی اصفهان و میرک در نزدیکی سمنان است. دوران پارینه سنگی جدید ایران از حدود ۴۰ هزار سال پیش آغاز و تا حدود ۱۸ هزار سال پیش ادامه یافته که مقارن با مهاجرت انسان هوشمند جدیدی به ایران است. آثار این دوره در اطراف کرمانشاه، خرم آباد، مرو دشت و کاشان یافت شده‌است. فرهنگ ابزار سازی این دوره تیغه و ریز تیغه برادوستی است. آثار دوره بعدی فراپارینه سنگی در غرب زاگرس و شمال البرز بدست آمده که فرهنگ زرزی خوانده می‌شود. تقسیم می‌شود. فرهنگهای مرتبط با پارینه سنگی قدیم ایران شامل فرهنگ ساطور ابزار الدوان و فرهنک تبر دستی

ساکنین ایران را قبل از رسیدن ایرانیان می‌توان زیر عنوان کلی کاسپین که دریای خزر بنام آنهاست جمع نمود، کاسپینها کشاورزی می‌کردند. این مردم نخستین کشاورزان جهان بوده‌اند و کشاورزی از سرزمین آنها به خاکهای رسوبی رودخانه‌های سند و سیحون و جیحون و دجله و فرات رسیده‌است. در دوران نوسنگی در برخی نواحی آسیای غربی (خاورمیانه)، انسان از مرحله جمع‌آوری و شکار به مرحله کشت و اهلی کردن برخی جانوران، انتقال یافت.

شناخت علوم باستانی

شناخت علوم باستانی:

در این قسمت میخواهم از چیزهایی براتون بگم که مردم عامی به این حرفها میخندند ولی حفارانی که حتی باری هم از زیر خاک در نیاورده اند میدانند که این موارد وجود دارد و اتفاق افتاده است.

اول براتون بگم که در زمانهای قدیم علم خیلی پیشرفت کرده بود و در یک مقطعی از زمان حتی میتوان گفت در بسیاری از موارد از امروز پیشرفته تر بوده است. مثلا در مورد اهرام ثلاثه که میدانیم امروزه هم با این تکنیک پیشرفته نمی توان نظیر آن را ساخت یا مجسمه ونوس که یک پای آن در جنوب دریای مدیترانه بوده و پای دیگر آن در شمال دریا و اینها اثبات شده است و نمی توان دلیلی برای آن آورد یا گفت که چطور همچین چیزی در آن زمان امکان پذیر بوده است که امروزه نمی توان این کار را انجام داد و …

شناخت علوم باستانی

در این قسمت میخواهم از چیزهایی براتون بگم که مردم عامی به این حرفها میخندند ولی حفارانی که حتی باری هم از زیر خاک در نیاورده اند میدانند که این موارد وجود دارد و اتفاق افتاده است.

اول براتون بگم که در زمانهای قدیم علم خیلی پیشرفت کرده بود و در یک مقطعی از زمان حتی میتوان گفت در بسیاری از موارد از امروز پیشرفته تر بوده است. مثلا در مورد اهرام ثلاثه که میدانیم امروزه هم با این تکنیک پیشرفته نمی توان نظیر آن را ساخت یا مجسمه ونوس که یک پای آن در جنوب دریای مدیترانه بوده و پای دیگر آن در شمال دریا و اینها اثبات شده است و نمی توان دلیلی برای آن آورد یا گفت که چطور همچین چیزی در آن زمان امکان پذیر بوده است که امروزه نمی توان این کار را انجام داد.

حالا میخوام مواردی از آن را که در ایران اتفاق افتاده است و مردم آن حوالی دیده اند برایتان بگم و بریم جلو تا به نتایج خوبی برسیم.

بعضی از این مسائل ساعت و زمان خاص دارند و بعضی دیگر به شرایط محیط بستگی دارند. یکی از این عجایب در دریاچه اشتران کوه است که در این دریاچه پری دریائی دارد که هر چند سال یکبار نمایان میشود و بسیاری از اهالی منطقه آن را دیده اند .

در دریاچه طار ورامین هر چند سال یکبار در یک زمان مشخص در میان دریاچه قصری از زیر آب نمایان میشود و پس از چند دقیقه دوباره به زیر آب میرود و این قصر را نیز اهالی منطقه دیدهاند و گفته میشود که این قصر در زمان پیشدادیان ساخته شده است.

و خیلی از این موارد که باور آنها سخت است ولی واقعیت دارد.

اینها را گفتم تا پیش زمینه ای شود برای جمله ای که می خواهم بنویسم و آن جمله ، اکسیر است.

اکسیر هم به معنای کمیاب است و در زمانهای قدیم به داروهائی می گفتند که هر کدام کار خاصی انجام میدادند. مانند: اکسیر مو ، اکسیر دندان ، اکسیر چشم ، اکسیر شمس و نایاب ترین اکسیر که به آن اکسیر اعظم می گفتند.

اکسیر را دانشمندان یونانی و دانشمندان ایرانی ساختند و نوعی دارو محسوب می شد که البته در دسترس کلیه مردم وجود نداشت.

اکسیر بیشتر از گیاهان و گاهی اوقات چیزهائی از حیوانات هم به آن اضافه می شده است.

اکسیر به صورت دو قلو هست یعنی نر و ماده دارد و هر کدام به تنهائی به هیچ دردی نمی خورند و باید با فرمول دقیق با هم مخلوط شوند تا کارایی داشته باشند.

اکسیر اکثرا در شیشه هست و درب آن با ساروج پلمپ گردیده است و اگر کسی آگاهی نداشته باشد و درب آن را باز کند ظرف چند دقیقه فاسد می شود. و کسی می تواند از آن استفاده کند که علم مصرف آن را داشته باشد.

هر نوع از اکسیر فقط برای درمان امراض خود ساخته شده است و هیچکدام بدرد کاری جز فرمول خود نمی خورد. مثلا وقتی شما اکسیر دندان دارید و بعد از صد سال دندانهایتان ریخته است می توانید با مصرف آن دوباره دندان در بیاورید و سالهای زیاد با دندانهای جدید زندگی کنید.

اکسیر اعظم بزرگترین یافته دانشمندان آن زمان بود که با داشتن آن میتوان هیچ وقت به مرگ طبیعی یا مریضی فکر نکرد چون با استفاده از آن انسان نه مریض میشود نه میمیرد.

افراد زیادی اکسیر اعظم را خوردند و عمری طولانی پیدا کردند مانند نمرود که ششصد سال عمر کرد و باعث مرگش نیز خودش شد وگرنه خیلی بیشتر از اینها عمر میکرد.

اینطور نیست که فکر کنیم هر کسی اکسیر دارد عمر جاودان میکند ، بلکه تا وقتی که اکسیر برای خوردن دارد مرگ به سراغش نمیآید.

بعضی وقتها میبینیم یا میشنویم که در یک دهات مردی یا زنی عمرش به صدو پنجاه سال رسید یا بیشتر. همه به اشتباه میگویند که چون در دهات و جای خوش آب و هوا هست و چیزهای طبیعی می خورد اینچنین عمری طولانی دارد ولی تا به حال کسی پرسیده است که چرا بقیه اهالی آن دهات یک چنین عمری ندارند؟؟

دلیل عمر طولانی آن مرد خوبی آب و هوا یا خوردن چیزهای سالم و مقوی نیست.

این مرد نا خواسته و بدون اینکه خود بداند یکی از مواد تشکیل دهنده اکسیر را خورده است. شاید در کوه یا بیابان نوعی علف که حتی خود نفهمیده که این گیاه در میان ناهار یا عصرانه آن مرد بوده است. و به این صورت عمری طولانی یافته است.

مقدار اکسیر بسیار محدود است و تعداد انگشت شماری از دانشمندان قدیم موفق به ساخت آن شده اند. یکی از این دانشمندان بزرگ سندوس طبیب بود که در دربار اردشیر دراز دست خدمت میکرد و روایت است که هنوز زنده است و پس از فرار از دربار اردشیر در جایی بدون اینکه کسی او را بسناسد مشعول زندگی شد.

خیلی ها سعی کردند اکسیر تقلبی را در بازار های حفاری بفروش برسانند ولی بر عکس این که همه فکر میکنند شناخت اکسیر تقلبی بسیار سخت است و می توانند از این را شیادی کنند و مردم را گول بزنند ، شناخت اکسیر اصل بسیار راحت است و اگر راهش را بلد باشی و کور هم باشی میتوانی تشخیص بدهی که این اصل است یا تقلبی.

بعضی ها می گویند که اگر اکسیر وجود داشته باشد بعد از کشف آن می توان در آزمایشگاهای مجهز از روی آن ساخت و دیگر مرگ معنی ندارد. در صورتی که اینطور نیست ، همه ما میدانیم که در طول زمان بسیاری از حیوانات و گیاهان که در گذشته وجود داشته اند درگر وجود ندارند و نسل آنها از بین رفته است. پس شاید بتوان اکسیر را تفکیک کرد و مواد تشکیل دهنده آن را شناخت که تازه این هم امکان ندارد ولی بفرض این که بشود باید دید آیا این گیاهان هنوز هم وجود خارجی دارند یا از بین رفته اند؟ (خدا میداند).

 

غارهای ایران

غارهای باستانی ایران:

 

در مورد غارهای ایران حرفی براتون نمی زنم چون اگه بخوام بنویسم خودش ۱۰ تا وبلاگ می شه و فعلا فقط به دو مسئله کلی که به حفاری مربوط می شه بسنده میکنم و کروکی چند تا غار را براتون تو وبلاگ میزارم.

توجه داشته باشید که برای شناخت و کشیدن کروکی دقیق این غارها چیزی بیشتر از ده سال وقت توسط دوست خوبم داریوش صرف شده که ماه عسلش به سادگی در اختیار دوستان عزیز قرار میگیره.

موضوع کوچکی که میخواست برای شما در مورد غارها بگم این ۲ مسئله هست:

۱-     اکثرا غارهای ایران دفینه دارند (تقریبا ۹۰%)

۲- غارهائی که طول آنها بیشتر از ۳۰ متر باشد برای این منظور انتخاب می شدند و غارهائی که در زمان های قدیم محل سکونت بودند.

و ….

غارهای باستانی ایران

در مورد غارهای ایران حرفی براتون نمی زنم چون اگه بخوام بنویسم خودش ۱۰ تا وبلاگ می شه و فعلا فقط به دو مسئله کلی که به حفاری مربوط می شه بسنده میکنم و کروکی چند تا غار را براتون تو وبلاگ میزارم.

توجه داشته باشید که برای شناخت و کشیدن کروکی دقیق این غارها چیزی بیشتر از ده سال وقت توسط دوست خوبم داریوش صرف شده که ماه عسلش به سادگی در اختیار دوستان عزیز قرار میگیره.

موضوع کوچکی که میخواستم برای شما در مورد غارها بگم این ۲ مسئله هست:

۱-     اکثرا غارهای ایران دفینه دارند (تقریبا ۹۰%)

۲- غارهائی که طول آنها بیشتر از ۳۰ متر باشد برای این منظور انتخاب می شدند و غارهائی که در زمان های قدیم محل سکونت بودند.

کروکی غارهای باستانی :

کروکی غار شیل گنج در به طول ۱۳ متر

۱

کروکی غار آق قایا

۲

 کروکی غار افغان به طول ۱۷۴ متر

۳

 

کروکی غار بورنیک کوچک

 

کروکی غار پودنیک به طول ۵۱ متر

۴

 

کروکی غار پیرزن خانی

۵

 

کروکی غار دربند سمنان به طول ۱۱۴ متر

۶

 

کروکی غار زاغه بزرگ به طول ۱۱۰ متر

۷

 

کروکی غار شاگین به طول ۳۵۰ متر

۸

 

تعدادی از غارهای ایران را براتون نام میبرم و مکانهای آنها را نیز مینویسم تا بعد سر فرصت کروکی آنها را نیز در اختیار شما قرار دهم.

۱- غار آب کناری در کوه خیص در کوهدشت

۲-غار آتشگاه در شمال غربی کاشمر

۳-غار آزاد در توسرکان

۴-غار آزاد خان در نزدکی محلات

۵-غار آسانگران در شمال غربی کوههای پرو کرمانشاه

۶-غار آسیی در نزدکی انجدان اراک

۷-غار آق قایا در جاده همدان

۸-غار آوازا در کرمانشاه

۹-غار اخلمه در نزدکی مشهد در دهی به همین نام

۱۰-غار ارژنگ نزدیک دماوند

۱۱-غار آوهزا در شنقر کلیایی

۱۲-غار اسبول در کوهای رالون در نزدکی میگون

۱۳-غار اسپند خورشید در فیروزکوه

۱۴-غار استاد در نزدکی شیروان در دهی به همین نام

۱۵-غار اسک در جاده آمل در دره هراز نزدیک آب اسک

۱۶-غار اسکندر در دامنه کوه سهند

۱۷-غار اشکف بلند در غرب شیراز

۱۸-غار اصحاب کهف در کوه هفت تنال بختیار

۱۹-غار افغان در مبارکه گرمسار

۲۰-غار انبهون در زرین دشت

۲۱-غار انجدان در شرق اراک در دهی به همین نام

۲۲-غار اوله تاو در ارتفاعات سیوان در ایلام

۲۳-غار ایوان در کوهای شهر ری

۲۴-غار بابا جابر در محلات در دهی به همین نام

۲۵-غار باغچه در قوچان به سمت دره گز در دهی بنام آسیاب

۲۶-غار برج در طالاقان

۲۷-غار بزلی در نزدکی قلعه دژ

۲۸-غار سفید نام در دهکده چیلک

۲۹-غار بزمیدان در چناران مشهد

۳۰-غار بگیچه در همدان

۳۱-غار بنایی در یزد

۳۲-غار بورنیک کوچک در مهاباد

۳۳-غار بورنیک بزرگ در مهاباد

۳۴-غار بیدخت در نزدکی گناباد در رشته کوهای کلاری

۳۵-غار بیدک نزدیک بجنورد دهی به همین نام

۳۶-غار بیمار آب در حدود ۵۰ کیلومتری مشهد دهستان کارده دهی بنام

۳۷-کوشک آباد در مغرب آن

۳۸-غار پراو در کرمانشاه

۳۹-غار پرده رستم در جمع آب چناران مشهد

۴۰-غار پرو یا پر آب در حدود ۱۰ کیلومتری کرمانشاه

۴۱-غار پری یاغی در حدود ۳۰ کیلومتری شرق شیراز

۴۲-غار پلنگ در ۱۲ کیلومتری (کمهِ) از بخش سیمدم اصفهان

۴۳-غار پلنگ در نزدکی فیروز کوه

۴۴-غار پلنگان در کوه ستخرگزین در شمال غربی شیراز

۴۵-غار پودنیک در نزدکی ساوه

۴۶-غار پوستین دوز در ۳۰ کیلومتری شمال غربی شیروان در روستای

۴۷-لوجعلی

۴۸-غار پهاوان اشگفت در یزد

۴۹-غار قلعه دختر در قلعه دختر دهدشت

۵۰-غار پیرزن خانی در نور و کوجور در نزدکی ده اوزکلاه

۵۱-غار پیری در جنوب شیر کوه ِ شیروان در منطقه ای به نام اٌی سورمه

۵۲-غار تاوان در ۱۲۰ کیلومتری شرق شیراز به سمت جهرم

۵۳-غار تارون در دامنه کوه تارون واقع در ۴۰ کیلومتری جنوب شرقی

۵۴-شاهرود

۵۵-غار تایله نو یا تایوله در کرمانشاه

۵۶-غار تخت در همدان در نزدکی دهی به نام قلی آباد تهران

۵۷-غار ترخان در کرمانشاه در روستای سمتیان از بخش بیلوار

۵۸-غار تشهید در جاده ملایر

۵۹-غار تعارچه آسیی به سمت انجدان

۶۰-غار تک چای در جنوب محلات

۶۱-غار تیره زرد در ایلام

۶۲-غار چال نخجیر در ۸۰ کیلومتری شمال شرقی دلیجان

۶۳-غار چاه ارازه در قریه آب سنجد یا باقرآباد در شرق مورچه خورت

۶۴-غار چاه پوده در ۹۰ کیلومتری جنوب شرقی اصفهان در دهی بنام پوره

۶۵-غار چاه پیرزن در نزدکی جاه قلعه بندر

۶۶-غار چاه حمزه در شهر ری

۶۷-غار چاه زرده در کوه راسوند در اراک

۶۸-غار چاه زنجیر در نزدکی میگون

۶۹-غار چاه زندان در نزدکی تکاب در منطقه کردستان در نزدکی تخت سلیمان

۷۰-غار چاه قلعه بندر (قهندژ) در شمال شرقی شیراز

۷۱-غار چاه مرگ در ۵۵ کیلومتری شیراز در دشمن زیاری در دهی بنام شول

۷۲-غار چاه ودَمه در نزدکی اصفهان

۷۳-غار چاه های راسوند در ۳۵ کیلومتری جنوب اراک در کوهای راسوند

۷۴-غار دامدام در نزدکی اراک

فرهنگ تدفین

” فرهنگ تدفین در ملل و ادیان مختلف “:

انسان در طول تاریخ اجتماعات به اشکال گوناگون مردگانش را دفن کرده است. شکل‌هایی از تدفین وجود دارد که با هنجارهای فرهنگ ایرانی و اسلامی ما ناهمخوان است. با این حال نباید فراموش کرد که ملت‌هایی هم هستند که فرهنگ تدفین ما را نمی‌پسندند.
در این میان اما مرگ بی‌پرواترین و صریح‌ترین سویه‌ی زندگی و یک واقعیتِ مسلم است. به این جهت یکی از مشکلات انسان‌ها همواره این بوده است که مردگان‌شان را چگونه و کجا دفن
کنند.

در کهن‌ترین شکل تدفین ، جنازه را در حالت جنینی دفن می‌کردند

 

پیشینه‌ی کهن‌ترین گورهایی که تاکنون یافت شده است، به پنجاه هزار سال پیش از میلاد مسیح می‌رسد. در کهن‌ترین شکل تدفین ، در عصر پیشاسنگی جنازه را مانند جنین در شکم مادر به پهلو در یک گور سنگی می‌خواباندند.

تدفین به شکل جنین از یک سو این توهم را ایجاد می‌کرد که جنازه به خواب فرورفته است و از سوی دیگر از امید به بیداری و تولدی دیگر پس از رستاخیز نشان داشت. اجداد ما در آن دوران بسیار دور جنازه‌ی مردگان را طناب‌پیچ می‌کردند. احتمالاً به این دلیل که می‌ترسیدند مردگان زنده شوند و سراغ زندگان بیایند.
مراسم تدفین در فرهنگ‌های کهن که پیشینه‌شان به سه هزار و پانصد سال پیش از میلاد مسیح می‌رسد بسیار اهمیت داشت. گورهایی عظیم به طول دوازده متر که با تخته‌سنگ بنا می‌کردند از اهمیت تدفین در این فرهنگ‌ها نشان دارد.
در این گورها یک‌صد جنازه جا می‌گرفت و روی آن را با خاک می‌پوشاندند. چنین گورهای عظیمی به بناهای باشکوه شباهت داشت و ساختن آن‌ها وقت و هزینه‌ی زیادی می‌طلبید.
در سده‌های میانه، پیش از آغاز دوران روشنگری که همه چیز با افسانه درآمیخته بود، برخی اروپائیان، از جمله آلمانی‌ها اعتقاد داشتند که این گورها را غول‌ها برای خودشان ساخته‌اند.
در یونان قدیم مردگان را در تابوتی از سنگ آهک قرار می‌دادند و این تابوت سنگی را سارکوفاگوس یا «گوشتخوار» می‌خواندند. واژه‌ی تابوت در برخی زبان‌ها مانند آلمانی و فرانسه را بعدها از همین واژه‌ی سارکوفاگ استخراج کردند.
در قرون وسطی گمان می‌بردند که روح انسان در قلب او جای دارد. از این رو برخی پادشاهان و هنرمندان بزرگ وصیت می‌کردند که قلب‌شان را جداگانه دفن کنند. ریچارد شیردل، ناپلئون بناپارت، دانته و شوپن از مشاهیری‌اند که قلب آنان جداگانه دفن شده است.

در کنعان و ایران ، جنازه‌ی میت را در غار یا در دل کوه قرار می‌دادند

در کنعان و در ایران، جنازه‌ی میت را در غار یا در دل کوه قرار می‌دادند. در نقش رستم، در سینه‌ی کوه مقبره‌های عظیمی از دوران هخامنشی و ساسانی به یادگار مانده است.
داریوش کبیر، اردشیر، داریوش دوم و خشایارشا را در دل کوه دفن کرده‌اند.
پس از تصلیب مسیح ، جنازه‌ی او روی زمین مانده بود. روایت است که ژوزفِ آریماتئا، از یاران مسیح، گور خود را که در غاری قرار داشت به مسیح بخشید و جنازه‌ی او را در آن غار نهادند. مسیحیان اعتقاد دارند که مسیح، سه روز بعد زنده شد و از این غار به آسمان عروج کرد. این واقعه که در کتاب مقدس آمده است به روایتِ عید پاک شهرت دارد و منشأ مهم‌ترین عید مسیحی‌ست.

حوالی ستودان‌ها، هزاران کلاغ و مراغ لاشه‌خوار در پرواز بودند

مردگان را فقط در خاک یا در دل کوه‌ها دفن نمی‌کردند. در فرهنگ ایرانی – زرتشتی تدفین در هوا مرسوم بود. در این آئین زمین و آتش تبرکی دارد و روح که از بدن انسان بیرون رفت پیکر مرده بسیار پلید و ناپاک است و هر چیز را آلوده می‌کند. به همین جهت مرده را نباید به خاک یا به آتش سپرد.
زرتشتیان از زمان ساسانیان هر جا که بودند دخمه‌هایی می‌ساختند و مرده را به آن‌جا می‌بردند و در هوای آزاد، کنار دیواری می‌نهادند تا مرغان شکاری و حیوانات درنده آن‌ها را بدرند و متلاشی کنند و وقتی که فقط استخوانی از مرده باقی می‌ماند، استخوان او را برمی‌داشتند و در محوطه‌ی کوچکی می‌گذاشتند و به آن «ستودان» می‌گفتند که به روایت استاد فقید، سعید نفیسی مخفف کلمه‌ی استخوان‌دان است.
استاد نفیسی در خاطرات دوران جوانی‌اش از برخی اعتقادات خاص زرتشتیان یاد می‌‌کند. اگر کلاغ یا لاشخور چشم راست مرده را درآورده بود، گمان می‌کردند مرده آمرزیده‌تر است. اگر دست راست زودتر از بدن جدا می‌شد، باز هم مرده آمرزیده‌تر بود. اگر مرده را کنار دیوار دخمه‌ای می‌ایستاندند و تعادل خود را از دست می‌داد و برای مثال به پشت می‌افتاد، آمرزیده‌تر بود تا این که به رو افتاده باشد.
اگر روی پای خود می‌افتاد یا به حال نشستن درمی‌آمد، گمان می‌کردند روح او معذب است. بدتر از همه مرده‌ای بود که سرش از تنش جدا می‌شد. بدیهی‌ست که حوالی این دخمه‌ها همیشه هزاران کلاغ و مرغان لاش‌خوار در پرواز بودند.
در آمریکای شمالی، در فلوریدا قبیله‌ی سمیول از قبایل سرخپوست مردگانش را در تنه‌ی پوک درختان می‌گذاشت تا به تدریج تجزیه شود. برخی قبایل سرخپوست هنگام کوچ از جایی به جایی دیگر مردگان‌شان را روی زمین می‌گذاشتند و به کوچ خود ادامه می‌دادند.
پیش می‌آمد که سالخوردگان این قبایل، وقتی هنگام مرگ‌شان فرامی‌رسید، از قبیله جدا می‌شدند و به کوه می‌زدند و در آرامش و در انزوا می‌مردند. جنازه‌ی آنان در همان محل می‌ماند تا به تدریج تجزیه شود و از بین برود.
تدفین در آب

در تبت، هرگاه زنان باردار و جذامیان می‌مردند، جنازه‌ی آنان را به رود می‌سپردند. وایکینگ‌ها نعش مردگانشان را سوار قایق کوچکی می‌کردند و به آب می‌سپردند. در آلمان اخیراً تدفین در آب مرسوم شده است. در این نوع تدفین جنازه‌ را ابتدا می‌سوزانند و سپس خاکستر آن را در ظرفی قرار می‌دهند که در آب حل می‌شود. ظرف را به آب می‌سپارند.

هندوها و ژرمن‌ها، مرده‌هایشان را می‌سوزاندند

در هندوستان، سوزاندن مرده‌ها مرسوم‌ترین شکل تدفین است. هزار و پانصد سال پیش از میلاد مسیح ژرمن‌ها مرده را می‌سوزاندند و خاکستر آن را به همراه اشیای زینتی که از مرده به جای مانده بود، در یک ظرف گلی ساده جمع می‌کردند.

در میان هندوها رسم است که وقتی کسی می‌میرد، اگر دارای فرزند است، پسر ارشد می‌بایست آتش را بیفروزد. هندوها اعتقاد دارند که روح مرده با سوزندان جسم او آزاد می‌شود.

در غرب سوزاندن مرده مرسوم است. خاکستر مرده و برخی حیوانات خانگی را در ظرفی می‌نهند و این ظرف را به خاک می‌سپارند.

در همه‌ی فرهنگ‌ها، تدفین با مذهب درآمیخته است

‌مراسم تدفین از یک سویه‌ی تسلی‌دهنده برای بازماندگان برخوردار است. در زمان رومی‌ها وقتی مرده‌ای در آتش می‌سوخت، بازماندگان از دیدن دودی که از جنازه‌ برمی‌خاست تصور می‌کردند که روح مرده همراه با آن دود به آسمان می‌رود و با این فکر خود را تسلی می‌دادند در حالی‌که بعدها با آمدن مسیحیت و اسلام سوزاندن مرده، نشانگر بی‌احترامی به جسم انسان بود.

بهتر بود که جسم انسان را در کفن بپیچانند یا در تابوت بگذارند و در قبر قرار دهند تا روز رستاخیز فرارسد و معاد اتفاق بیفتد. به همین جهت پس از فراگیر شدن مسیحیت در اروپا، سوزاندن جنازه‌ها که تا پیش از آن مرسوم بود ورافتاد و به همین شکل پس از غلبه‌ی مسلمانان بر ایرانیان نهادن جنازه‌‌ها در دخمه‌ها منسوخ شد.

در قرون وسطی تنها زنانی را که به جادوگری متهم می‌شدند، پس از محاکمه در محاکم تفتیش عقاید با آتش می‌سوزاندند. دلیل می‌آوردند که با این تمهید روح شیطانی و پلید جادوگران همراه با جسم‌شان برای همیشه نابود شود.

با توجه به دگرگونی باورها و آئین‌های تدفین در تاریخ اجتماعات می‌توانیم بگوییم که در همه‌ی فرهنگ‌ها تدفین با مذهب درآمیخته و به همین جهت با تغییر مذهب، آیین تدفین نیز دگرگون می‌شده است.

تدفین در زمانه‌ی ما

مسلمانان و یهودیان با سوزاندن مرده مخالف‌اند. در اسلام و یهودیت می‌بایست مرده را حتماً در خاک دفن کرد. در یهودیت هر گور، تنها به یک جنازه اختصاص دارد.

اما در ایران با افزایش جمعیت، به تدریج از اوایل دهه‌ی پنجاه خورشیدی گورهای دو و سه طبقه به وجود آمد. پیش می‌آید که اعضای یک خانواده را در یک گور سه طبقه قرار دهند. سنگی به نام سنگ لحد هر یک از این طبقات را از هم جدا می‌کند و به هر مرده یک سنگ قبر مجزا تعلق می‌گیرد.

در اسلام و یهودیت، نبش قبر جایز نیست و اصولاً شایسته نیست که آرامش مردگان به هم بخورد. گورستان در این مفهوم یک خانه‌ی ابدی‌ و از برخی لحاظ پندآموز است.
گورستان اهل تسنن، ساده است و پیش می‌آید که گورها بی‌نام و نشان باشند و تنها سنگی ساده بر آن بنهند. در مراکش سنگ قبر را به اندازه‌ی قامت مرده می‌تراشند و جز این هیچ نام و نشانی از مردگان باقی نمی‌گذارند.

اما در فرهنگ ایرانی و اسلامی ، آرامگاه و سنگ قبر اهمیت دارد، چنان‌که بسیاری از آرامگاه‌ها از نظر معماری و بسیاری از سنگ‌ قبرها از نظر خوشنویسی، شاهکارهایی به شمار می‌آیند.
پس از دوران روشنگری در غرب، سوزاندن جنازه‌ها از نو مرسوم شد. کلیسای کاتولیک تا سال‌ها با این نوع تدفین مخالف بود. با این حال در سال ۱۹۶۹ به دلیل کمبود جا ، کلیسا مجبور شد با سوزاندن جنازه موافقت کند.

سوزاندن جنازه و دفن خاکستر آن ، به مراتب ارزان‌تر از تهیه‌ی تابوت و اجاره‌ی یک گور به مدت پنج تا سی سال است. به همین جهت بسیاری از اشخاص در غرب وصیت می‌کنند که بعد از مرگ جنازه‌ی آنان را بسوزانند.

در ایتالیا و در هلند، مرده را الزاماً نمی‌بایست در گورستان دفن کرد. اما در بسباری از کشورها مانند ایران، آلمان و فرانسه، مرده باید حتماً در گورستان دفن شود و برای این کار، بازماندگان به جواز دفن نیاز دارند.

در آلمان تا سال ۲۰۰۳ ‌مرده را حتماً می‌بایست در تابوت بگذارند و دفن کنند. اما در سال ۲۰۰۳ این قانون را برداشتند و اکنون مسلمانان می‌توانند مشروط بر موافقت سازمان گورستان، مرده‌هایشان را در کفن‌ بپیچانند و به خاک بسپرند.

در پایان این بخش باید عرض کنم: با توجه به اهمیت این بخش ، از این پس در نظر داریم تا ، مبحث آیین تدفین (خصوصا در ایران باستان) را بصورت جدی و مستمر دنبال نماییم.
لذا بدینوسیله از تمامی پژوهشگران و استادان عالیقدر و همچنین دوستاران تاریخ و تمدن ایران زمین ، دعوت میشود تا هر نظر و مطلبی در اینباره دارند را با ذکر دلایل و ارائه مستندات خود ، در قسمت نظرات مخاطبین، اعلام نموده تا با نام و مشخصات خود فرستنده در صفحه اصلی وبلاگ به نمایش گذاشته شود.

 

محله های تهران

شاید هر روز نام چند محله از تهران را بشنویم بی آنکه بدانیم تاریخچه‌ی این نام‌ها چی هست. البته اگر اهل تهران باشید، به خوبی میدونین که هر یک از این نام‌ها، بخشی از تاریخ تهران رو ساخته و میشه گفت هویت تهران قدیم نهفته در تاریخ این نام هاست.

سید خندان
سیدخندان پیرمردی دانا و البته خنده‌رو بوده که پیشگویی‌های او زبانزد مردم بوده است. دلیل نامگذاری این منطقه نیز احترام به همین پیرمرد بوده است؛ البته بعدها نام سید خندان بر ایستگاه اتوبوسی در جاده قدیم شمیران هم اطلاق می‌شده است.

فرمانیه در گذشته املاک زمین های این منطقه متعلق به کامران میرزا نایب‌السلطنه بوده است و بعد از مرگ وی به عبدالحسین میرزا فرمانفرما فروخته شده است.

فرحزاد
این منطقه به دلیل آب و هوای فرح انگیزش به همین نام معروف شده است.و قریه ای در شمال غرب تهران بوده که اکنون در داخل تهران قرار گرفته است.

شهرک غرب
دلیل اینکه این محله به نام شهرک غرب معروف شد ساخت مجتمع های مسکونی این منطقه با طراحی و معماری مهندسان آمریکایی و به مانند مجتمع های مسکونی آمریکایی بوده و در گذشته نیز محل اسکان بسیاری از خارجی ها بوده است.

آجودانیه

آجودانیه در شرق نیاوران قرار دارد و تا اقدسیه ادامه پیدا می کند. آجودانیه متعلق به رضاخان اقبال السلطنه وزیر قورخانه ناصرالدین شاه بوده، او ابتدا آجودان مخصوص شاه بوده است.

اقدسیه
نام قبلی اقدسیه (تا قبل از ۱۲۹۰ قمری) حصار ملا بوده است. ناصرالدین شاه زمین های آنجا را به باغ تبدیل و برای یکی از همسران خود به نام امینه اقدس (اقدس الدوله) کاخی ساخت و به همین دلیل این منطقه به اقدسیه معروف شد.

جماران
زمین های جماران متعلق به سید محمد باقر جمارانی از روحانیان معروف در زمان ناصر الدین شاه بوده است. برخی از اهالی معتقدند که در کوه های این محله از قدیم مار فراوان بوده و مارگیران برای گرفتن مار به این ده می آمدند و دلیل نامگذاری این منطقه نیز همین بوده است و عده ای هم معتقدند که جمر و کمر به معنی سنگ بزرگ است و چون از این مکان سنگ‌های بزرگ به دست می آمده ‌است‌، آن‌جا را جمران‌، یعنی محل به‌دست آمدن جمر نامیده‌اند.
ولی من شخصا معتقدم که با توجه به سنگهای بزرگ در دامنه کوه ، آنجا را جمران یا جماران نامیده اند، چرا که جمر که به معنی سنگ بزرگ و صخره بوده و ران به معنی کوهپایه و پایین کوه می باشد و مثال خیلی واضح آن نام خود تهران می باشد که از دو کلمه ته به معنی انتها و ران به معنی کوهپایه تشکیل شده و به معنی انتها و پایان کوهپایه می باشد و جماران نیز باید به معنی کوهپایه سنگی و صخره ای باشد.

پل رومی
پل رومی در واقع پل کوچکی بوده که دو سفارت روسیه و ترکیه را هم متصل می کرده است. عده‌ای هم معتقدند که نام پل از مولانا جلال‌الدین رومی گرفته‌شده است‌.

جوادیه (در جنوب تهران)
بسیاری از زمین های جوادیه متعلق به آقای فرد دانش بوده است که اهالی محل به او جواد آقا بزرگ لقب داده بودند. مسجد جامعی نیز توسط جواد آقا بزرگ در این منطقه بنا نهاده است که به نام مسجد فردانش هم معروف است.

داودیه (بین میرداماد و ظفر)
میرزا آقاخان نوری صدر اعظم این اراضی را برای پسرش‌، میرزا داودخان‌، خرید و آن را توسعه داد. این منطقه در ابتدا ارغوانیه نام داشت و بعدها به دلیل ذکر شده داودیه نام گرفت‌.

درکه
اگر چه هنوز دلیل اصلی نامگذاری این محل مشخص نیست اما برخی آنرا مرتبط به نوعی کفش برای حرکت در برف که در این منطقه استفاده می شده و به زبان اصلی درگ نامیده می شده است دانسته اند.

دزاشیب (نزدیکی تجریش)
روایت شده است که قلعه بزرگی در این منطقه به نام آشِب وجود داشته است و در گذشته نیز به این منطقه دزآشوب و دزج سفلی و در لهجه محلی ددرشو می گفتند.
البته اینجانب نظر دیگری هم دارم و اینکه اگر دقت کنید به زبان و لهجه گیلکی و مازندرانی و حتی دماوند و اطراف آن به دزد و راهزن می گویند: دز (با کسره بر زیر دال) و به طور مثال در مازندران مکانهایی وجود دارد که به آن دز قلعه گویند و به معنی قلعه دزدان می باشد و به همین علت من حدس می زنم که دز آشوب به معنای محل حمله و استقرار دزدان بوده است.

زرگنده
احتمالا” دلیل نامگذاری این محل کشف سکه ها و اشیاء قیمتی در این محل بوده است. در گذشته این منطقه ییلاق کارکنان روسیه بوده است.

قلهک
کلمه قلهک از دو کلمه قله و ک‌ تشکیل شده است که قله معرب کلمه کله‌، مخفف کلات به معنای قلعه است‌. عقیده اهالی بر این است که به دلیل اهمیت آبادی قلهک که سه راه گذرگاه‌های لشگرک‌، ونک و شمیران بوده است‌، به آن (قله- هک) گفته شده است‌.

کامرانیه
زمین‌های این منطقه ابتدا به میرزا سعیدخان‌، وزیر امور خارجه‌تعلق داشت، و سپس کامران میرزا پسربزرگ ناصرالدین شاه‌، با خرید زمین‌های حصاربوعلی‌، جماران و نیاوران‌، اهالی منطقه را مجبور به ترک زمین‌ها کرد و سپس آن جا را کامرانیه نامید.

محمودیه
(بین پارک وی تا تجریش یا ولیعصر تا ولنجک)
در این منطقه باغی بوده است که متعلق به حاج میرزا آقاسی بوده است و چون نام او عباس بوده آنرا عباسیه می گفتند. سپس علاءالدوله این باغ بزرگ را از دولت خرید و به نام پسرش‌، محمودخان احتشام‌السلطنه‌، محمودیه نامید.

نیاوران
نام قدیم این منطقه گردوی بوده است و برخی معتقدند در زمان ناصرالدین شاه نام این ده به نیاوران تغییر کرده است به این ترتیب که نیاوران مرکب از نیا (حد، عظمت و قدرت‌)؛ ور (صاحب‌) و ان‌ علامت نسبت است و در مجموع یعنی کاخ دارای عظمت‌.

ونک
نام ونک تشکیل شده است از دو حرف (ون‌) به نام درخت و حرف (ک) که به صورت صفت ظاهر می‌شود.

یوسف آباد
منطقه یوسف آباد را میرزا یوسف آشتیانی مستوفی‌الممالک در شمال غربی دارالخلافه ناصری احداث کرد و به نام خود، یوسف آباد نامید.
پل چوبی
قبل از این که شهر تهران به شکل امروزی خود درآید، دور شهر دروازه هایی بنا شده بود تا دفاع از شهر ممکن باشد. یکی از این دروازه‌ها، دروازه شمیران بود با خندق‌هایی پر از آب در اطرافش که برای عبور از آن‌، از پلی چوبی استفاده می‌شد. امروزه از این دروازه و آن خندق پر از آب اثری نیست‌، اما این محل همچنان به نام پل چوبی معروف است.

شمیران
نظریات مختلفی درباره این نام شمیران وجود دارد. یکی از مطرح ترین دلایل عنوان شده ترکیب دو کلمه سمی یا شمی به معنای سرد و ران به معنای جایگاه است و در واقع شمیران به معنای جای سرد است. به همین ترتیب نیز تهران به معنای جای گرم است. همچنین در نظریه دیگری به دلیل وجود قلعه نظامی در این منطقه به آن شمیران می گفتند و همچنین برخی نیز معتقدند که‌ یکی از نه ولایت ری را شمع ایران می گفتند که بعدها به شمیران تبدیل شده است.

گیشا
نام گیشا که در ابتدا کیشا بوده است برگرفته از نام دو بنیانگذار این منطقه (کینژاد و شاپوری) می باشد.

منیریه (در جنوب ولیعصر)
منیریه در زمان قاجار یکی از محله های اعیان نشین تهران بوده و گفته شده نام آن از نام زن کامران‌میرزا، یکی از صاحب‌ منصبان قاجر، به نام منیر گرفته شده‌است.

شاید براتون جالب باشه که بدونید:
ساختمان حصار و حفر خندق‌های جدید تهران قریب به ده سال طول کشید(به دستور ناصرالدین‌شاه) و شهر تهران چندین برابر توسعه یافت و مساحت آن به سه فرسخ و نیم رسید و از طریق ۱۲ دروازه به محیط بیرون خود ارتباط یافت. این دروازه‌ها که هم اینک نیز، اگر چه ساختمان آنها از بین رفته، اما اسمشان باقی است. عبارت‌اند از:

دروازه‌های دولت، یوسف آباد و شمیران (در شمال شهر)
دروازه‌های خراسان، دولاب و دوشان تپه (در شرق شهر)
دروازه‌های باغشاه، قزوین و گمرک (در غرب شهر)
دروازه‌های غار، رباط کریم و حضرت عبدالعظیم (در جنوب شهر)
در واقع حدود جغرافیایی تهران به شرح ذیل بود:

شمال: طول خیابان انقلاب فعلی، از حدود پیچ شمیران تا کمی بعد از چهار راه کالج که به شکل مایل به طرف غرب و خیابان سی متری (کارگر کنونی) امتداد داشت.
غرب: از حدود چهار راه جمهوری کنونی تا حوالی میدان گمرک
جنوب: خیابان شوش، از حدود میدان راه آهن تا حوالی میدان گمرک.
شرق: خیابان شهباز(۱۷ شهریور فعلی) تا بعد از میدان شهدای کنونی.

و محلاتی که در داخل این محدوده قرار داشتند و هنوز بسیاری از آنها با همان اسم و رسم قدیم وجود دارند. محله دولت که به دلیل نزدیکی با کاخ‌های سلطنتی به این نام خوانده می‌شد، خیابان‌های لاله‌زار، خیابان شاه‌آباد، خیابان اسلامبول، خیابان علاء‌الدوله (فردوسی) خیابان لختی (سعدی) خیابان واگن‌خانه (خیابان اکباتان) عین الدوله، دوشان‌تپه (ژاله)، نظامیه (بهارستان) و دروازه شمیران را شامل بود.

محله عودلاجان (اودلاجان) تشکیل می‌شد از خیابان جلیل آباد (خیام) کاخ گلستان تا ناصریه (ناصر خسرو) و حدود مسجد شاه و شمال بوذرجمهری شرقی و پامنار و جنوب خیابان چراغ برق (امیر کبیر) و میدان توپخانه، که محله کلیمیان و و زرتشتیان مقیم تهران بوده‌است.

محله سنگلج که بخش اعظم و عمده آن را امروزه پارک شهر تشکیل می‌دهد، در گذشته یکی از مراکز مهم سیاسی بود و با اینکه در حال حاضر تقریباً از بین رفته ولی هنوز اشتهار تاریخی خود را از دست نداده.

چاله حصار یکی دیگر از محلات جنوب تهران بود که چون آن را خاکبرداری و خاکش را به مصرف حصار کشی تهران رسانده بودند، مقدار زیادی چاله گود مانند داشت، بعدها برای تخلیه زباله‌های شهر از آنجا استفاده می‌کردند.

چاله میدان نیز که قبلا در دوره صفویه خاک آن را به مصرف حصارکشی تهران رسانده بودند، وضعی تقریباً مشابه چاله حصار داشت و محل تخیله زباله تهران به حساب می‌آمد، این محله محدود به جنوب بازار چهل تن و امامزاده سید اسماعیل و میدان مال فروش‌ها، میدان امین السلطان، گمرک، خانی آباد، دروازه غار و پاقاپوق (اعدام) بود.

قزل آلان (دیوار بزرگ گرگان)

دیوار بزرگ گرگان:

قزل آلان یا مار سرخ (دیوار بزرگ گرگان) طولانی‌ترین اثر معمارى ایران باستان و پس از دیوار چین دومین دیوار تاریخى تاریخى قاره آسیا با ۲۰۰ کیلومتر طول ، در دشت گرگان و ترکمن صحرا قرار دارد. این دیوار از شرق دریاى خزر در خواجه نفس شروع و از شمال آق‌قلعه و گمشیان گذشته پس از پیمودن شمال گنبد به طرف شمال غرب رفته و در کوه‌هاى پیش‌کمر محو می‌شود.
در نوشته‌هاى تاریخى ، دیوار بزرگ گرگان را که مانعى در برابر بیابان‌گردان آسیاى میانه بوده به نامهاى سد سکندر ، سد انوشیروان ، سد فیروز ، دیوار دفاعى و … نامیده‌اند و مطالب گوناگونى در مورد آن بیان داشته‌اند.

نخستین پژوهشهاى باستان‌شناسى این دیوار توسط ژاک دمرگان فرانسوى درست در ۱۰۰ سال پیش صورت گرفت که بخشى ار مسیر دیوار را از روى نقشه ترسیم نمود. بعد از او باستان‌شناس فرانسوى (آرن) در سال ۱۳۱۲ خورشیدى بخشى از دیوار گرگان را به صورت پیمایشى، شناسایى و معرفى کرد. در سال ۱۳۱۶ خورشیدى اریک اشمیت آمریکایى با پرواز بر فراز منطقه ، خط قرمز رنگى را بر روى زمین مشاهده کرد که با پیچ و تاب از دریا به سمت کوه‌‌هاى پیش‌کمر در شرق استان ادامه یافته است. او با دیدن این منظره عجیب این پرواز را بار دیگر تکرار کرد و با تهیه عکسهاى هوایى گام مهمى در شناسایى دیوار برداشت. بعد از ان دکتر محمد یوسف کیانى در سال ۱۳۵۰ با پرواز مجدد بر روى دیوار موفق به برداشتن عکسهاى جالب توجهى از دیوار شد و طول دیوار را ۱۷۵ کیلومتر با ۳۲ قطعه وابسته شناسایى کرد.

در سال ۱۳۷۸ با شروع ساخت سد گلستان بخشى از مسیر دیوار در و محدوده کانال آبیارى و زهکشى سد قرارگرفت و بنابر ضرورت حفظ دیوار آب سد از طریق دو کانال از زیر دیوار هدایت شد. بعد از آن در سال ۱۳۸۱ ، دیوار در شش فصل کاوش شد که اطلاعات فراوانى از آن به دست آمد. به طورى که هم اکنون باستان‌شناسان طول دیوار را ۲۰۰ کیلومتر می‌دانند. از آنجایى که در برخى از نوشته‌هاى این دیوار تا مرو ادامه داشته ، باستان‌شناسان احتمال می‌دهند طول دیوار بیشتر از ۲۰۰ کیلومتر باشد که در کاوش‌هاى آینده به جواب آن خواهند رسید. همچنین تا قبل از تخمین زده می‌شد اما بر طیق آخرین نمونه‌هاى آزمایش شده در آزمایشگاه‌هاى معتبر این دیوار مربوط به دوره ساسانى است.

دیوار گرگان در مناطق کوهستانى ۲و در دشت ۱۰ متر عرض داشته و آجرهاى بزرگ آن ابعاد ۴۱ در ۴۱ و قطر ۱۰ سانتیمتر در دهها کوره آجرپزى پخت می‌شده است. بسته به خاک منطقه‌اى که آجر پخته می‌شد رنگ آن از نخودى تا قرمز فرق می‌کند. خندقى ۳۰ مترى هم در جلوى دیوار کنده شده که آب از طریق آن به دشتها و کوره‌هاى مسیر مى رسید. از ارتفاعات پیشکمر تا روستاى زاو در پارک ملى گلستان که ۳۵ کیلومتر است بخشهایى از دیوار سالم‌تر باقى مانده و با حفارى در چندین نقطه خوشبختانه بقایایى دیوار از زیر خاک بیرون آمده است.

در کاوش‌هایى که تا کنون انجام شده‌است ۲ هزار متر مربع از دیوار حفارى گردیده‌است که درپی‌آن یک آتشگاه و استراحتگاه سربازان که فضا وابسته به دیوار بوده کشف شده‌است. همچنین دو قلعه از حدود ۳۸ دژ تخمین زده در طول دیوار کاوش شده که به نظر محل سکونت سربازان بوده است. قلعه‌ها از اندازه‌هاى ۱۲۰ در ۱۲۰ متر شروع و بزرگترین آن به ۲۴۰ در ۳۰۰ متر می‌رسید. اکنون براى حفاظت دیوار در قسمت‌هایى از آن در دو طرف دیوار میله گذارى انجام شده تا حریم دیوار حفظ و از خرابى آن جلوگیرى شود. راندن خودروها بر روى آجرهاى ریخته از دیوار موجب شکستن و از بین آنها می‌شود و بعضى از اهالى از آجرهاى دیوار براى ساختمان‌سازى خود استفاده کرد‌ه‌اند. همچنین رعایت نکردن حریم دیوار از سوى سازمانهاى دولتى خسارتها‌ى فراوانى را به دیوار زده است.

بر طبق گزارشات مردمى نمونه‌هایى از آجرهاى دیوار نزدیک ساحل دریاى خزر و در داخل خلیج گرگان دیده است. در فصل آینده کاوش باستان شناسان قصد دارند باستان‌شناسى زیر آب دریاى را با کمک غواصان انجام دهند تا آثار معمارى احتمالى مدفون شده دیوار گرگان را در زیر آب بدست آورند. گفتنى است دیوار تمیشه دیوار دیگرى در جنوب دیوار بزرگ گرگان است که بخش شمالى آن در خلیج گرگان وجود دارد و احتمال اینکه دیوار بزرگ گرگان و تمیشه زمانى یک دیوار بوده است.

مرد نمکی

موزه ایران (ملی) – مرد نمکی در زمستان سال ۱۳۷۲ ، درروستای “حمزه لو” در زنجان، توسط معدن کاران نمک به طور کاملآ اتفاقی کشف شد .

با استفاده از باستان روش سالیابی کربن ۱۴، متوجّه شدند که مرد نمکی متعلّق به ۱۷۰۰ سال پیش است و با توجه به لباس و گوشواره ی طلایی ای که به گوش چپ دارد، نمیتوانسته یک مرد عادّی باشد.

آزمایشات دی ان ای نشان داد که سن مرد نمکی هنگام مرگ حدود ۳۷ سال و قد وی حدود ۱۷۵سانتیمتر بوده‌است. گروه خون مرد نمکی ، با آزمایشات انجام شده بر روی سلول‌های موی سر ، بی مثبت مشخص شد.با آزمایش سی تی اسکن و رادیولوژی ، مشخص شد که مرد نمکی دراثر سقوط ناگهانی درون یکی از گودالهای معدن نمک و وارد شدن ضربه بسیار شدید به ناحیه راست جمجمه و صورت از بین رفته‌است.سر و پای چپ او در موزه ایران باستان تهران قابل بازدید است.

mard namaki

 

باستان شناسی مرگ!

باستان شناسی مرگ :

اشاره : مطالعه تدفین در بررسی های مربوط به مردم شناسی و شناخت جوامع ابتدایی و تاریخ تحولات آن بسیار مؤثر است. زیرا در طول تاریخ، مرگ عامل مرموز و ناشناخته ای برای بشر بوده که تنها راه تجربه و شناخت آن، خواب و خرافه ها، داستانها و افسانه های خودساخته مردمان بوده است.
مهمترین مؤلفه ای که در نوع تدفین نزد ملت ها تأثیر می گذاشت، عقیده به معاد و نگاهی بود که آنان به مرگ داشتند. در جوامع اولیه تصور روح و روان بسیار مبهم و پیچیده است. بشر، نخستین اجداد و اموات خود را می پرستید و این پرستش نیاکان خالی از فکر بقایای روح نبود. ادامه و باقی مانده این اعتقادها، یکی از جریانهایی است که در تدفین های تابوتی دخیل بوده است.
از دوره آغاز شهرنشینی به بعد به خصوص در دوران تاریخی ایران پیش از اسلام، ما شاهد ساخت اولین قبرستان های منظم هستیم که نشانگر وجود سازمانهای اجتماعی در امر تدفین است. در واقع از شروع دوره تاریخی در ایران، تأثیر نفوذ ادیان تک خدایی بر نوع تدفین دیده می شود و مشخص ترین پدیده آن کم شدن اشیاء و آثار تدفین در قبور است که متأسفانه تاکنون تحقیقات جامعی در این خصوص انجام نگرفته است.
گونه شناسی تدفین های پیش از دوره اسلامی، نشان می دهد که روش تدفین معمولاً به دو دسته کلی یعنی بدون تابوت و تابوت دار تقسیم می شود. دسته اول شامل جسدهایی می شوند که یا به پشت و طاقباز خوابانده شده اند و یا به حالت جمع شده و نه الزاماً  به صورت جنبی مدفون شده اند. درباره دسته دوم هم باید گفت که تابوت ها سفالی و به شکل یک قایق بوده یا تابوت از چندین خمره سفالین به هم چسبیده تشکیل شده است.
هر چند که برای گفته نویسنده کتاب «ایران، سرزمین جاوید» هیچ سند علمی و باستانی وجود ندارد؛ اما در این که مردگان دوران پیش از تاریخ و دوران باستانی در ایران، چنین به خاک سپرده می شوند؛ شکی نیست.
نوع تدفین در هر سرزمین و در هر دوره تاریخی، همواره نشانگر نوع عقاید، آداب، رسوم، سنت ها و باورهای یک قوم یا مردم یک سرزمین بوده است. در واقع گورهای مکشوفه در سایت های باستانی همواره مانند دایره المعارفی عظیم برای باستان شناسان به شمار می رود که آنان را به کوره راههای متروکه تاریخ راهنمایی می کنند و به سؤالات بی شمار آنان جواب می گویند.
«ایران از نظر تنوع و آثاری که مربوط به تدفین است، موقعیت بسیار ممتازی دارد.»
«رضا چایچی» کارشناس تاریخ و معاون موزه ملی درباره قبور کشف شده در ایران می گوید: «درست است که ایران از نظر تعداد آثار به پای کشوری مثل مصر نمی رسد، ولی از نظر تنوع آثار و اشیاء موقعیت ممتازی دارد.»
وی، اهمیت مطالعه تدفین را در شناسایی اعتقادات و عملکرد جوامع باستانی دانسته و اضافه می کند: مطالعه تدفین در بررسی های مربوط به مردم شناسی و شناخت جوامع ابتدایی و تاریخ تحولات آن بسیار مؤثر است. زیرا در طول تاریخ، مرگ عامل مرموز و ناشناخته ای برای بشر بوده که تنها راه تجربه و شناخت آن، خواب و خرافه ها، داستانها و افسانه های خودساخته مردمان بوده است.
«چایچی» که خود به تازگی کتاب «تدفین تابوتی در ایران باستان» را با کمک «محمدرضا سعیدی هرسینی» منتشر کرده است، درباره این موضوع می گوید: «تمام اعتقادات نسبت به مرگ در یک اصل واحد مشترک هستند و آن، یک نوع معاد پس از حیات جاری است. بنابراین ما با توجه به ویژگی های موجود در فلات ایران و زمینه های جغرافیایی و ارتباط منظم آن با بقیه نقاط، شاهد اعتقادات مختلفی هستیم که آنها در امر معاد مشترک هستند.»
وی، تنها مدارک به دست آمده از جوامع باستانی را آثار و بقایایی می داند که در قبور دیده می شود و می افزاید: «به غیر از این، مطالعه تدفین می تواند کمک شایانی در پیشرفت علم نژادشناسی، شناخت بیماریهای باستان و پیشرفت علوم تکنولوژی تاریخ هنر ایفا کند. به این موارد می توان آگاهی یافتن از نوع رژیم غذایی و نحوه زندگی انسان را نیز اضافه کرد.»
مهمترین مؤلفه  ای که در نوع تدفین نزد ملت ها تأثیر می  گذاشت، عقیده به معاد و نگاهی بود که آنان به مرگ داشتند. در جوامع اولیه تصور روح و روان بسیار مبهم و پیچیده است. بشر نخستین، اجداد و اموات خود را می پرستید و این پرستش نیاکان خالی از فکر بقایای روح نبود. ادامه و باقی مانده این اعتقادات از جریانهایی است که در تدفین های تابوتی دخیل بوده است.

۰۰۳۸۵۵ copy

همانطور که گفته شد پایدارترین و قوی ترین عبادات یا آیین های پرستش نیاکان مربوط به مصریان باستان است. اهرام باقی مانده، گواه این اعتقاد آیینی و دیرینی هستند. در واقع هیچ ملتی در توجه به ساختن مقابر و مومیایی کردن مردگان و ساختن تابوت های نفیس به پای مصریان نمی رسد.
اما چایچی درباره نخستین گونه های تدفین در ایران می گوید: «ساده ترین نوع تدفین در ایران، تدفین گودالی است. یعنی به طور بسیار ابتدایی گودالی کنده و با توجه به فضای گودال، جسد را در درون آن قرار می دادند. این نوع تدفین مربوط به دوران آغاز نوسنگی است، یعنی۶۰۰۰ سال پیش از میلاد است که بقایای آن در تپه های سراب و گوران به دست آمده است.» وی می افزاید: «با کامل شدن استقرار و ساخت اولین روستاها در ایران، تدفین نیز با معماری و ضرورت های آن هماهنگ شد و با مصالح خشتی و گلی، تدفین هایی را ترتیب دادند. نوع بسیار خاصی از این گونه تدفین در تپه حاجی فیروز در پنج هزار سال پیش از میلاد شناسایی شده که به نام تدفین های انباره ای یا صندوقی موسوم است.»
این کارشناس می گوید: «نوع معماری باستان، همواره در یکی از گوشه های اتاق، فضایی را برای نگهداری استخوان های مردگان در نظر می گرفته اند. این استخوانها نیز معمولاً  به صورت تدفین ثانوی مورد توجه قرار می گرفته است. تدفینی که جسد حداقل به طور جزیی قبلاً در محوطه دیگری از گوشت و بافت ماهیچه ها پاک شده و فقط اسکلت باقی می ماند. در کنار این محوطه که در اتاق تعبیه شده، اغلب اجاق وجود دارد که نشانگر برافروخته شدن آتش یا اجرای مراسم آیینی بوده است که کیفیت آن تا به حال به طور کامل مورد شناسایی قرار نگرفته است.»
چایچی عقیده دارد که تغییر نحوه معیشت و زندگی بشر بر تغییر نحوه تدفین بی تأثیر نبوده است و ادامه می دهد: «از دوره آغاز شهرنشینی به بعد به خصوص در دوران تاریخی ایران پیش از اسلام، ما شاهد ساخت اولین قبرستان های منظم هستیم که نشانگر وجود سازمانهای اجتماعی در امر تدفین است. در واقع از شروع دوره تاریخی در ایران تأثیر نفوذ ادیان تک خدایی بر نوع تدفین دیده می شود و مشخص ترین پدیده آن کم شدن اشیاء و آثار تدفین در قبور است که متأسفانه تا کنون تحقیقات جامعی در این خصوص انجام نگرفته است.» وی درباره نوع مصالح به کار رفته در نقاط مختلف ایران برای تدفین می گوید: «در مناطق کوهستانی از همان آغاز نوسنگی استفاده از سنگ در پدیده تدفین وجود داشته است که یکی از جالب ترین انواع تدفین مقبره های سنگی و تومولوس در مناطق کوهستانی هستند که با استفاده از تخته سنگ های عظیم ساخته شده اند و نمونه های آن را می  توان در کوهستان های طالش مانند آغولر پیدا کرد.» وی اضافه می کرد: «ایرانیان از نظر هنر و صنعت پیشگامان تاریخ بوده اند و بسیاری از آثار بزرگ آنها در تدفین یافت شده است. نمونه آن تابوت های فنری و اشیاء درون آنها است که از نظر صنعت فلزکاری در مرتبه بسیار بالایی قرار دارد.»
به طور کلی مناطقی که در آن آثار بسیار مهمی از تدفین های تاریخی یافت شده اند شامل مناطق آذربایجان، منطقه غرب شامل طاق بستان،  کنگاور و سنگ شیر همدان، منطقه جنوب غربی یعنی هفت تپه، دستوا در شوشتر ، شوش، فارس یعنی قبرستان چشمه سار تخت جمشید و نقاط دیگری چون خلیج فارس و جزیره خارک هستند.
چایچی، اشیاء موجود در قبور و تدفین های باستانی را یکی از جالب ترین شاهکارهای هنر ایران می داند که نمونه آن ظروف طلا و جام های نقره و طلای مارلیک است که از منطقه رودبار گیلان به دست آمده است.
گونه شناسی تدفین های پیش از دوره اسلامی نشان می دهد که روش تدفین معمولاً به دو دسته کلی یعنی بدون تابوت و تابوت دار تقسیم می شود. دسته اول شامل جسدهایی می شوند که یا به پشت و طاقباز خوابانده شده اند و یا به حالت جمع شده و نه الزاماً  به صورت جنبی مدفون شده اند. در باره دسته دوم هم باید گفت که تابوت ها سفالی و به شکل یک قایق بوده یا تابوت از چندین خمره سفالین به هم چسبیده تشکیل شده است.
اما مهمترین تابوت هایی که از دوران مختلف تاریخی پیش از اسلام به دست آمده، شامل تابوت برنزی ارجان،  تابوت برنزی زیویه (لاوک) و تابوت برنزی هخامنشی می شوند.
تابوت برنزی ارجان در پاییز سال ۱۳۶۱ هنگام خاکبرداری برای عملیات سد سازی، روی رودخانه مارون کشف شد که در شمال شهر بهبهان در استان خوزستان واقع شده است. طی تحقیقات به عمل آمده مشخص شد که این آرامگاه متعلق به کیدین هوتران پسر کوروش از پادشاهان محلی دوره ایلام نو است و به اواخر هزاره دوم تا اوایل هزاره قبل از میلاد تعلق دارد.
اما متأسفانه از تابوت برنزی زیویه یا لاوک که متعلق به هزاره اول قبل از میلاد است اطلاعات چندانی در دست نیست، ولی بنابر مدارک موجود، این تابوت در نتیجه کشف گنجینه زیویه در سال ۱۹۴۷ در نزدیکی شهرستان سقز، در جنوب دریاچه ارومیه به دست آمد. یک فرضیه آثار متعلق به این گنجینه متعلق به قبری از یک شاه نیرومند سکایی است.
تابوت برنزی هخامنشی هم طی کاوش های هیأت فرانسوی در شوش به سال ۱۹۰۱ میلادی در قسمت جنوبی بنای آجری متعلق به شوتورک ناهونته، تابوت بزرگی از جنس برنز پیدا کردند که در جهت شمالی- جنوبی قرار گرفته بود. این تابوت را به لحاظ تاریخی به اواخر دوره هخامنشی نسبت داده اند، نکته قابل ذکر این که این تابوت از نظر شکل و فرم حدفاصل بین تابوت های ایلامی و تابوت های پارتی قرار می گیرد. همین امر نشان می دهد که تکامل تابوت در ایران، راه درازی پیموده است. بنابراین انتساب تابوت های وانی پارتی به منطقه غرب و بویژه بین النهرین صحیح به نظر می رسد، هر چند نمی توان منکر تأثیرپذیری هنر تابوت سازی پارتی از فلسطین، مصر و منطقه میان رودان بزرگ، شد.
تابوت هخامنشی که در فوریه ۱۹۰۱ میلادی در آکروپول شوش توسط ژاک و هورگان کشف شد، از جهات متعددی دارای ارزش است. در این تابوت برنزی اسکلتی قرار داشت که قسمت فوقانی آن سراسر با تزیینات طلایی و سنگ های قیمتی پوشیده شده بود. متأسفانه هیچ گونه مدرکی دال بر جنسیت جسد موجود نیست و مورگان از جهت این که استخوانها کوچک بود و هیچ اسلحه ای درون تابوت وجود نداشت، جسد را یک زن می دانست،  در حالی که آرین مورخ یونانی گزارش می دهد که جسد کوروش کبیر علاوه بر سلاح، از انواع گردن بندها، دستبندها و آویزهایی از جواهرات و طلا پوشیده شده است. همچنین هرودت از تعداد زیاد تزیینات زرین سربازان خشایار شاه خبر می دهد. بنابراین استفاده از جواهرات در میان مردان و زنان در زمان هخامنشی، هنگام به خاکسپاری معمول بوده است و نحوه انتخاب این اشیاء و پوشاندن مرد با آنها نیز بخشی از مراسم تدفین بوده است.
از جمله اشیاء ارزشمند و بی نظیر این تدفین که از تکنیک ساخت بسیار بالایی برخوردارند، عبارتند از:  کاسه نقره، حلقه باز با نقش دو سر شیر از طلا که با لاجورد فیروزه و صدف تزیین شده یک جفت دستبند از طلا، گردنبند با آویزهایی از طلا و لاجورد و صدف و نوعی عقیق، دو گردنبند طلا سنگ های نیمه قیمتی، مهره هایی از جنس آگات، یک جفت گوشواره از جنس طلا، یک جفت دگمه از جنس طلا و ظرف معروف به آلباسترون از جنس مرمر سفید که درون تابوت قرار گرفته اند.
اما چایچی درباره آیین و نحوه تدفین در دوره اسلامی می گوید: «اسلام آیین پرستش نیاکان را محدود کرد و سنت  هدایای قبور را به تدریج منسوخ نمود، زیرا اعتقاد اسلام بر این اصل استوار است که هر کس فقط نتیجه اعمال خود را به همراه می برد. در واقع ایران تنها کشوری است که مذاهب باستانی اش نیز تا اندازه ای با مذهب تک خدایی هماهنگ است. یعنی هرگز ایرانی ها به اندازه سایر ملل بت پرست نبوده اند و چند خدایی در ایران هرگز رشد فزاینده ای نداشته است. پس از اسلام نیز سنت گذاشتن هدایا در قبور به شکل بسیار محدودتری ادامه داشته که نشان دهنده تداوم سنت های دوران باستان است. البته این سنت تا جایی اجرا می شده که آسیبی به تفکرات اسلامی وارد نکند.»
وی همچنین معتقد است: «منسوخ شدن رسم گذاشتن هدایا در قبور، باعث رشد اقتصادی در دوره های اسلامی است،  چرا که به این ترتیب دیگر سرمایه عظیمی از طلا و نقره و دیگر اشیاء گرانبها مدفون نگشته و در چرخه اقتصادی به گردش در می آید.»
وی می افزاید: «بنابراین مطابق اعتقادات اسلامی که هر کس حاصل ارزش های نیک و بد خویش است و تنها این اعمال نیک است که در جهان آخرت می تواند به او کمک کند، رسم گذاشتن اشیاء قیمتی کم کم منسوخ شد و جای آن را وقف گرفت. تا جایی که «اتیل هاوزن» ، شرق شناس بزرگ انگلیسی می  گوید: اگر پس از حمله مغول به ایران که هرج و مرج در ایران فراگیر شد و شیرازه حکومت از هم پاشید و امور اداری بسیاری از کشورهای اسلامی مختل شد، سنت بی نظیر وقف و ساختن کاروانسراها و آب انبارها، شیرازه اقتصاد و امور فرهنگی را در این سرزمین زنده و پابرجا نگاه داشت.»
مردان و زنانی بی نام و نشان، در این خاک خفته اند بی  این که هیچ یادگاری از خود بر جای بگذارند، چرا که نه شاهزاده بوده اند و نه امیر و سردار. ولی این خاک از حضور آنان بوده که بر جای مانده است. آنانی که ما روی آرزوهایشان راه می رویم و اگر خوب گوش فرا دهیم، می شنویم تپش های قلبشان را که هنوز نگرانند، نگران سرزمینی که در هر گوشه و کنارش سینه ای پر راز مدفون گشته است.

 

ارگ راین

ارگ راین:

اگر چه استان کرمان را به کویری بودنش در ایران می شناسند اما در دل این استان مناطقی وجود دارند که از لحاظ اقلیمی هیچ شباهتی با مناطق کویری و کم باران استان کرمان ندارند.” راین ” یکی از این مناطق است که در ۱۰۰ کیلومتری جنوب شهر کرمان و بر دامنه کوه هزار قرار گرفته است.
بر پایه نوشته های تاریخی راین با قدمتی کهن که به ساسانیان می رسد در مسیری مناسب برای تجارت قرار داشته است و یکی از مراکز داد و ستد کالا و بافت پارچه های ارزشمند بوده است. البته راین از گذشته به عنوان یکی از مراکز ساخت شمشیر و چاقو و سپس تفنگ هم بوده است که هنوز چاقو سازی کم و بیش در این شهر رواج دارد. وجود آبشاری زیبا در نزدیکی شهر ، کوه زیبای هزار به ارتفاع ۴۵۰۱ متر ، باغ های فراوان میوه ، معادن مرمر سبز ، صورتی، سولفات سدیم و چشمه های آب معدنی غیر خوراکی ، توانسته این منطقه را به عنوان یک منطقه جذاب گردشگری معرفی کند.

ارگ راین مثل ارگ بم:

اما وجود ارگ راین در این منطقه ، از لحاظ تاریخی نیز به شهر جلوهای خاص داده است. ارگی با مساحت بیش از ۲۰ هزار متر مربع که پس از ارگ بم دومین بنای خشتی جهان از لحاظ وسعت است و پس از تخریب ارگ بم بر اثر زلزله این شهر بیش از گذشته مورد توجه گردشگران خارجی و داخلی قرار گرفته است.
این بنای زیبای خشتی که در جنوب شرقی شهر راین و بر فراز تپه ای قرار گرفته است تا حدود زیادی به ارگ بم شباهت ظاهری دارد .پلان آن تقریبآ مربع شکل است و چندین برج در اطراف آن ساخته شده است. حصاری که در اطراف این ارگ کشیده شده است بیش از ۱۰ متر ارتفاع دارد و تنها ورود ی ارگ از قسمت شرقی آن است که با سر دری بزرگ به محوطه داخلی راه دارد.
بر پایه کتابهای تاریخی ، در زمان یزدگرد سوم پادشاه ساسانی ( سال ۳۱ هجری ) که اعراب به فرماندهی مجاشع ابن مسعود سلمی ، شهر کرمان و بساری از مناطق این ایالت را به تصرف خود در آوردند و نتواستند به ارگ راین که دژی مستحکم بود راه پیدا کنند.
اما به هر حال تاریخ این ارگ نسبتا ناشناخته است و تنها با کاوشهای دقیق باستان شناسی که تا کنون در آن انجام شده است می توان به قدمت دقیق آن دست یافت.

هگمتانه: پایتخت هفت دودمان

نام‌های همدان در گذر تاریخ (ترتیب خاصی ندارد): اکباتان، احمتا، هنگ متان، آکسایا، اهدانه، هکمتان، هگمتانه،آنادانا، سارو، ایپیفانیا، زینستان، امدانه، همدانا، نازمه و …

هگمتانه: پایتخت هفت دودمان:

مادها: قصری مشهور به هفت‌حصار در آن ساختند همچون قصر عجایب هفتگانه‌ی بابل. پادشاهان آن دیاکو، فرورتیش، هووخشتره و اژی‌دهاک و این اوج شکوه هکمتانه بود که به پرجمعیت‌ترین و پررونق‌ترین شهر دنیای زمان خود تبدیل شده بود

هخامنشیان: پایتخت تابستانی، ضرابخانهٔ هخامنشیان، صدور نخستین فرمان حقوق بشر به دست کوروش کبیر و ملجا استر و مُردِخای تا در نهایت آمدن نام همدان به نام احمتا در تورات عهد عتیق…

سلوکیان: اقامتگاه حکومتی جانشینان اسکندرمقدونی که حدود یک سده بر قسمتی از ایران تجزیه شده حکومت داشتند.

اشکانیان: پایتخت تابستانی

ساسانیان: پایتخت تابستانی

سلجوقیان: در سده ششم هجری سلجوقیان مرکز خود را از بغداد به این شهر منتقل کردند و مدت پنجاه سال این شهر پایتخت سلجوقیان بود

زندیان: علی مرادخان -خواهرزاده کریم خان- والی همدان شد که پس از مرگ کریمخان ادعای استقلال طلبی داشت و همدان را مرکز و پایتخت خود قرار داد. به نام خود سکه ضرب نمود. و شش سالی در برابر شاه قاجار مقاومت کرد.

اکباتان و هفت ویرانی بزرگ:

یک زلزله و شش جاه‌طلب مست از جام قدرت، درست به عدد مجد و شکوه‌ها، وگویی به مکافات روزهای اوج، هریک و هربار آنچنان کمر بر حذف شوکت همدان بستند -و نتوانستند- که نوشته‌اند گویی خون ازلی زندگی در رگهای این شهر جاری است که هر بار به سرعت رو به آبادی ونوسازی می‌گذاشته است. و عجیب نیست اگر بعضی مورخین قدیم نقل کرده‌اند از شیرویه بن شهردار که سلیمان نبی از همدان عبور کرد و زیادی چشمه‌ها و آبهای جاری بدید و بنایی ندید. پرسید سبب چیست که اسباب هست و مسبب نیست. گفتند یا نبی! کس را یارای اقامت در این مکان نیست که برف در آن زیاد فرو می‌ریزد که گاهی به طول نیزه برسد و سرمای شدید به مردم مسلط می‌گردد… و به همین شرح، بعضی مورخین را اعتقاد افتاده است سلیمان پیغمبر این ملک را دعا کرده است و همدان حیات ابدی یافته است…

  • بُختُ‌النَصر: پادشاه بابل و سازنده باغ‌های معلق بابل، که تنگ چشمی وی را سبب حمله و ویرانی هفت حصار هکمتانه نامیده‌اند. گویند او بر اثر شدت خونریزی وسفاکی سالهای آخر عمر را به جنون گذراند.بعدها داریوش هخامنشی شهر را مرمت کرد.
  • اسکندر مقدونی: با حملهٔ کشورگشای یونانی، آخرین بازمانده دولت پارس (داریوش سوم) از مقابل اسکندر گریخت و اسکندر به متعاقب آن به شوش و تخت جمشید دست یافت. در مراجعت در همدان پیروزی خود را جشن گرفت. کشتاری وحشیانه و بی رحمانه به‌وسیله یونانیان در همدان بوجود آمد .
  • مردآویج زیاری: لشکر کشی مردآویج به همدان به بهانه انتقام کشته شدن خواهر زاده‌اش بدست مردم همدان و قتل عام دو روزه‌ای که در آن شهر به راه انداخت، در تاریخ، سخت معروف است و زبانزد. وی از جمله نظامیان حکومت علویان طبرستان بود و از خاندان آل بویه. او قصد بردن شیرسنگی را نیز کرد و چون نتوانست دست‌های آن خرد کرد.
  • زمین‌لرزه مهیب: در زمین‌لرزه سال ۳۴۵ ه ق شهر به تلی از خاک و ویرانه بدل شد و تمثیل کنند که آجری نبود تا بر دیگری برقرار مانده باشد .
  • مغول‌ها: یورشهای بی رحمانه مغولان بدنبال ترکان از سال ۶۱۸ تا ۶۲۷ ه ق به همدان سبب بسیاری ویرانی و آشفتگی گردید. مغولان که از مقاومت ۱۰ ساله همدان به تنگ آمده بودند. پس از دستیابی به شهر آنچنان قتل و ویرانی در شهر به راه اندا ختند که تا سالها شهری به نام همدان وجود نداشت. ساکنین با تجربه این‌بار نیز راه کوهستان در سر گرفتند و از کنار الوند به تویسرکان رفتند. مغول‌ها به تویسرکان نیز حمله‌ور شدند و چنان کردند در آن شهر مصفا که چندصد سال از دایره حیات پاک بود. تا اینکه افراد متواری و سرگردان در کوهها و روستاها ازنو به شهر آشوب زده برگشتند و شهری دیگر ساخته و همدان بازسازی شد. از آن دودمان، تیمور لنگ نیز کشتارها کرد تا آذوقه‌ای در شهر قحطی زده نماند.
  • افغان‌ها :در پی حملهٔ افغان‌ها و سقوط دولت صفوی، همدان سالها در محاصرهٔ لشکر پابرهنگان بی فرهنگ مغول قرار داشت و سرمای زمستانی و ناآشنایی با اقلیم مانع از نفوذ آنها می‌شد تا اینکه فتنه موثر افتاد و شهر سقوط کرد. افاغنه، کینه‌مندانه از سالها انتظار، به مراتب وحشیانه‌تر از آنچه بر اصفهان کردند، شهر و شهریان را نابود کردند ومتواری.:
  • آغامحمد خان قاجار: از میان آن همه مصیبت که بر این شهر قدیمی‌تر از تاریخ رفته و شرحش رفت، همهٔ مسببین ‌ به نوعی انیرانی بودند .یونانی و مغول و ترک‌عثمانی و افغان و… – به استثنای مردآویج-و از دشمن، جز دشمنی توقعی نبوده است. اما خواجهٔ استرآبادی را که اتفاقا از همان خطهٔ مردآویج است را حکایت ستم وبیداد، تلخ‌تر آمد. اگر در کرمان بیست هزار نفر کور کرد در همدان، شهری که با سردمداری خان زند، شش سال او را پشت دروازه‌هایش نگه داشته بود، با شکست دادن مبارزان، به انتقام این ماجرا یک بار دیگر طعم تلخ قتل و غارت و آتش سوزی و دربدری در کوهستانهای زاگرس را به مردم این خطه چشانید. چندان که تا قد بلند کردن شیخ اسدآبادی چندان نامی از همدان در جریان اتفاقات وحوادث نبود. خان قجر، نوهٔ ناخلف شیخ صفی‌الدین اردبیلی، با آن جیغ‌های زنانه‌اش، فرمان سفاکی‌ها داد که بماند به یادگار.

پیشینه تاریخی بعد از اسلام:

در پی ظهور اسلام پس از جنگ نهاوند (۲۳ق /۶۴۴ م)حکمران ایرانی شهر همدان با تازیان صلح کرد،ولی این صلح دوامی نیافت،جنگی درگرفت و شهر به قهر گشوده شد و بعضی ازتازیان در آنجا ساکن شدند و از جمله آنان (بنوسلمه) ریاست شهر را یافت.

از اواسط قرن سوم ریاست شهر بعهده سادات حسنی کوچیده به آنجا قرار گرفت که به‌عنوان علویان و سپس علاء الدوله های همدان حدود چهار قرن این مقام را بطور موروثی داشتند.

همدان را در سده چهارم شهری بازسازی شده وصف کرده‌اند که چهار دروازه با حصارها و سه بازار و خیابان های وسیع داشته و مسجد جامع بر شالوده یک بنای قدیمی (آتشکده)ساخته شده بود.

در سال (۳۱۹ ق/ ۹۳۱ م) مرد آویچ زیاری شهر را تصرف کرد و بسیاری از ساکنان آنجا را هلاک نمود، پس از آن فاجعه در سال (۳۴۵ ق/ ۹۵۶ م) شهر بر اثر زلزله خسارت دید و بعد از آن تا سال (۳۵۱ ق /۹۶۲م) کشمکش های مذهبی جان بسیاری از مردم را گرفت.

در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم همدان پایتخت حکومت بوییان جبال بود که خاندان کاکویه آن را تصرف کردند و ترکمان غز آنجا را در سال چهار صد و بیست قمری تاراج نمودند و از نیمه سده پنجم ترکمانان سلجوقی بر آنها چیره گشتند و در سده ششم با تجزیه امپراتوری آنها همدان پایتخت سلاجقه عراق عجم شد و از شکوه و رونق خاصی برخوردار گردیدو آثار چندی مانند گنبد علویان از آنها باقی مانده است.

تازش مغولان به همدان طی سالهای ۶۱۸ و ۶۲۱ آنجا را همچون دیگر شهرهای آباد و بزرگ ایرانزمین یکسره دستخوش ویرانی ساخت. بیشتر مردم در دفاع قهرمانانه جان خود را باختند و بعداً شهرکی در حومه شمالی شهر بنام همدان نو، پا گرفت.

در عهد ایلخانان این شهر تا حدی اهمیت سابق را باز یافت. هلاکوخان آنجا را آمادگاه کرد و اباقاخان در همانجا مرد،در زمان وزارت خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی(۶۴۵و الی ۷۱۸ ق) این شهر از توجهات آن وزیر بهسازگر و دانشمند برخوردار شد، اما در دوره های تیموری و ترکان باز از تهاجمات برکنار نماند.

در عهد قراقویونلوها همدان جزو قلمرو علی شکر ترکمان شد و با استقرار حکومت صفویان این شهر یک چند، رونق گذشته به آن باز گشت ولی همواره در معرض تجاوز و تهاجم سربازان عثمانی بود و در سده های ۱۱ و ۱۲ ویرانی دید و ساکنان آن به هلاکت رسیدند از جمله در سال

(۱۱۳۶ق) که احمد پاشا عثمانی حکمران بغداد این شهر را به طرز وحشیانه ای تسخیر کرد که باز مردم همدان چنان دلیرانه و قهرمانانه پایداری کردند که در برابر مغولان کرده بودند و تقریباً همگی شهید شدند، جز شمار اندک از آنها زنده نماند

تا هشت سال بعد که نادر شاه افشار همدان را از تصرف عثمانی‌ها درآورد و لشکریان آنها را تا بغداد عقب راند.

در دوره زندیه همدان در دست امیران آن خاندان می‌‌گردید و ظهور طایفه قراگوزلوها در عرصه سپاهیگیری و سیانت در همدان از آثار همین دوره است.

آقامحمدخان قاجار در سال (۱۲۰۵ ق)همدان را تسخیر نمود و قلعه قدیمی شهر واقع بر تپه مصلی را ویران کرد،بعدها در دوران قاجاریه رونق تجارتی شهر طی عصر قاجاریه بر حسب موقعیت سیاسی و جغرافیایی آن تا حدی بازگشت،اما اهالی همواره مورد ستم و آزار خوانین قراگزلو بودند چندان که نهضت های مردمی علیه آنان در آنجا پدید می‌‌آمد.

آثار باستانی جزایر خلیج فارس (۱)

جزیره خارک:

جزیره خارک یکی از شمالی ترین جزایر خلیج فارس به شمار میرود که قدمت آن به بیش از ۶۰۰۰ سال می رسد.
طول این جزیره حدود ۸ کیلومتر و عرض آن در حدود ۴ کیلومتر و مساحت آن ۲۸ کیلومتر مربع است و تا بوشهر ۵۷ کیلومتر فاصله دارد.
این جزیره سرزمینی مرجانی است که زمین شناسان پیدایش آن را به ۱۴ هزار سال پیش نسبت می دهند. جزیره خارک در نقطه ای سوق الجیشی در امتداد راه دریائی بنادر باستانی مهمی چون سیراف; لیان; سینیز; مهرویان قرار داشت.
به دلیل موقعیت حساس خارک در دوره باستان که به عنوان شمالی ترین پایگاه دریائی قوم پالمیران به شمار می رفت و همچنین توسعه فعالیت های نفتی و ساخت و سازهای گستردهای که در این جزیره در حال انجام است، هیاتی به سرپرستی حمید زارعی کارشناس ارشد باستان شناسی سازمان میراث فرهنگی; صنایع دستی وگردشگری استان بوشهر اقدام به بررسی و شناسائی کامل جزیره کرد.
این بررسی ها هدف شناسائی آثار باستانی و نمونه برداری سطحی جهت دستیابی به اطلاعاتی در زمینه الگوهای مختلف زندگی انسان باستان; از اول آذر آغاز شد.
محور بررسی از پلاز کارگری واقع در منتهیالیه شمال جزیره; آغاز شد و طبق برنامه مسیرهای فضای سبز; حاشیه دانشگاه آزاد; محوطه پیرامون هتل ۹۰ خوابه شرکت نفت; نواحی بیرونی شرکت فلات قاره; محوطه پیرامون طرح متانول; باغ ولایت; حاشیه شمالی و شرقی بقعه میر محمد حنفیه و حاشیه ساحلی به صورت سیستماتیک مورد بررسی قرار گرفت. در این پژوهش بیش از ۲۰۰ اثر باستانی مورد بررسی و مطالعه قرار گرفت.
این آثار شامل مواردی چون چاه; آب انبار; قنات وسیستم های آبیاری; گور معبد; گوردخمه;استودان;قبور دوره اسلامی; بقعه و امامزاده; کلیسا; آتشکده; چهار طاقی و تپه باستانی است.
ترکیب کلی آثار کشف شده به دو دوره تاریخی و اسلامی تقسیم بندی می شود.
غالب آثار مربوط به دوره ساسانی است که به صورت قنات; چاه; آب انبار; گور دخمه; استودان; آتشکده; چهار طاقی وکلیسا که در مناطقی همچون نواحی باغ پیرمرد; باغ نصر; بخش شرقی بقعه میر محمد حنفیه; سواحل غربی جزیره دیده می شود.
قدیمی ترین اثر باستانی دو تخته سنگ ضربی; شبیه قبور دلمن مربوط به هزاره اول پیش از میلاد بوده که نزد مردم مشهور به دو دخترون است.
کشف سفالینه هائی با نقش مشخص و همچنین قطعات چینی با نقش و نگار گل و پیچک; حاکی از این است که این جزیره زیستگاه مردمی بوده است که با کشورهای شرق آسیا همچون چین; هند ارتباط داشته اند.
به نظر می رسد در دوره ساسانی; جزیره از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده زیرا در بخش وسیعی از جزیره سفال شاخص ساسانی به چشم می خورد.
احتمالا در دوره ساسانی فقط چند نقطه از جزیره را مد نظر داشته اند.
این نقاط را با توجه به آثار موجود می توان به خوبی مشخص کرد. به نظر می رسد صخره کم ارتفاعی که در بخش شرقی بقعه میر محمد حنفیه به طول ۲۰۰متر و عرض ۲۰متر قرار گرفته در دوره ساسانی از اهمیت بالائی برخوردار بوده; زیرا بخش اعظمی از آثار دوره ساسانی از قبیل دخمه; گور معبد; آتشکده;چهار طاقی و قبور سنگی در حاشیه و بر روی این صخره ایجاد شده است.
در این پژوهش با سفال های شاخصی چون سفال هایی با نقش خطوط مواج درون کادری با نوارهای باریک وسفالهائی با نقش خطوط متقاطع مربوط به دوره ساسانی برخورد شد.
همچنین چندین قطعه چینی آبی و سفید که به صورت پراکنده در حاشیه ساحلی و بخش مرکزی جزیره بخصوص در ضلع شمالی دانشگاه آزاد اسلامی کشف شد که حکایت از ارتباط تجاری با چین; هند وسوماترا دارد.
به رغم اینکه دو تخته سنگ ضربی (دلمن)مربوط به هزاره نخست پیش از میلاد که پیشتر در جزیره موجود بوده و به عنوان قدیمیترین اثر باستانی جزیره به شمار می رفت;می توان ادعا کرد آثار مهم و به خوبی شناخته شده در این ناحیه مربوط به دوره ساسانی است که مشخصات ویزه خود را داراست.

جزایر قشم – هرمز:

قلعه پرتغالی ها – در انتهای شمال شرقی جزیره قشم یک قلعه قدیمی و مخروبه وجود دارد . این قلعه را درسال ۱۰۳۰ هجری قمری ( ۱۶۲۱ میلادی ) به دستور پادشاه اسپانیا درمسیر بندرقشم ساخته اند . این قلعه در سال۱۶۲۲ به دست سپاهان ایران فتح گردید و تا امروز نیز آثار دیوار خارجی آن باقی مانده است . قلعه مذکور دو حصار و برج هایی در چهارگوش دارد . در پشت حصار بیرونی قلعه ، خندقی وجود داشته که اینک پر شده است . دیوار سازی قلعه با سنگهای مرجانی و سنگ لاشه و ملات گچ و ساروج به شکل بناهای عهد ساسانی انجام گرفته است .
در میان خرابه های قلعه هنوز تعدادی لوله زنگ زده توپ وجود دارد : چهار لوله از این لوله ها را در اطراف در ورودی پاسگاههای قدیمی شهر قشم و لافت نصب کرده اند و چند لوله توپ دیگر نیز به بندرلنگه حمل شده است .

قلعه هرمز-این قلعه که در ضلع شمالی جزیره هرمز و درساحل دریا قرار دارد ، مهمترین قلعه باقی مانده از روزگار تسلط پرتغالیها برسواحل و جزایر خلیج فارس است . این قلعه به فرمان ( آلفونسو آلبوکرک )‌ دریانورد پرتغالی در سال ۱۵۰۷ میلادی ، در محلی موسوم به ( مورنا ) احداث شد . قلعه به شکل چند ضلعی نامنظم است . ساختمان آن بسیار محکم است و دیوارهایی به قطر ۵/۳ متر با چند برج به ارتفاع ۱۲ متر دارد . تاسیسات قلعه شامل انبارهای تسلیحات ، آب انبار و اتاق هایی باسقف هلالی است . در زمان شاه عباس که استعمار پرتغالی ها درایران خاتمه داده شد ، این قلعه به دست امام قلی خان از سرداران شاه عباس فتح گردید علاوه بر قلعه های مذکور ، آثارو بقایای قلعه های شهرهای میناب و جاسک نیز از بقایای سایرقلعه های استان است.

شهر قدیـمی خــربز : اخیرا هنگام حفاری های باستان شناسی در جزیره قشم آثار یک شهر قدیمی کشف شد . این شهر که تا قرن چهارم هجری قمری شهری آباد بوده است به دوره ساسانیان مربوط است . در حفاری های انجام شده ، سفالینه ها و آثار بسیاری از محل به دست آمده است . طول تقریبی شهر خربز هفت کیلو متر است و از منابع آب شیرین برخوردار است .

اسکله باستانی بندر لافت – در بندر لافت ، آثاراسکله ای وجود دارد که به دوران مادها ، هخامنشیان و ساسانیان مربوط است . طول این اسکله ۱۳۰ متر و ضخامت اصلی کف آن ۷ متر و دیوارهای روی اسکله ۳ متر می باشد که باسنگهای لبه دار ساخته شده است .

تپه کولغان قشم – بالای یکی از تپه های کولغان ، آثار معماری و آبراهها ( کانالهای) سالمی بادیوارهای سنگی به طول بیش از صد مترباقی مانده است که نوعاً جالب توجه هستند .در قسمت دیگری از قبرستان منظمی با قبرهایی در دردیف و با فاصله دومتراز یکدیگر وجود دارد . نشانه های باقی مانده از اتاقک های مجاور تپه گویای آن است که این محل احتمالاً بازاری بوده که رونق بسیار داشته است . در کنار این ویرانه ها سه حوض حفر شده در داخل سنگ وجود دارد که بزرگ ترین آنها ۱۲ متر و طول ۴ متر و عرض دارد . درخت کنار تنومند و زیبایی نیز در جوار آن قرار دارد . تپه های کولغان مشرف بر دریا و سد خاکی ( بالاتل ) هستند و از زیبایی و چشم انداز بسیار جالبی برخوردارند . عده ای معتقدند که این مکان نیایشگاه ناهید بوده است .

آب انبــارها و چـــاهها:
محدودیت منابع آب شیرین در استان هرمزگان موجب گردیده است ، مردم محلی و مهاجمان برای ذخیره آب شیرین ، آب انبارها و چاههایی را احداث کنند که مشخصات برخی از آنها در پی می آید :
آب انبار بی بی – اولین برکه آب شهر قشم در سال ۱۲۰۲ هجری قمری به وسیله زن خیرونیکو کاری به نام صوغیه همسر شیخ عبدالله حاکم وقت قشم ساخته شده است . سقف این برکه که به آب انبار معروف است بارها تجدید بنا شده است و درحال حاضر پس از دویست سال هنوز به نام برکه بی بی مورد استفاده مردم بومی است . این آب انبار از حیث معماری جالب توجه است .

آب انبار خربز- در کنار شهر باستانی خربز در جنوب جزیره قشم حدفاصل بین شهر و یک نیایشگاه مهری یک مخزن بزرگ آب مربوط به دوره ساسانیان وجود دارد . این برکه مدت ها مخروبه بود و لی در سالهای اخیر به نحو بسیار مطلوبی باز سازی شده است .

چاه پرتغالی ها – معروف به چاه قدیمی استان هرمزگان چاه پرتغالی ها است . این چاه در حال حاضر در محوطه نیروگاه برق قشم در سربندر قشم واقع شده است .

چاههای بندرلافت – در پشت قلعه لافت و در داخل گودال مجاور قلعه به تعداد روزهای سال کبیسه ۳۶۶ چاه کم عمق برای جمع آوری آب باران حفر شد ه اند . برخی از محققین معتقدند این چاهها مربوط به دوران هخامنشی و ساسانی است.