رمزگشایی شیرهای سنگی

رمزگشایی شیرهای سنگی (قوچ های سنگی ):

این سنگ ها که در اکثر مناطق ایران دیده می شوند وبعنوان یک ابهام در آمده است بر آن شدیم که تمامی تجاربی و باورهایی که در مناطق مختلف دیدیم را برایتان عنوان کرده و موضوع رمز الود را روشن سازی کنیم.

در ابتدای امر عقاید و باورهایی که بین مردم رایج شده است را عنوان کرده سپاس به بیان حقایق و رمزگشایی آن خواهیم رسید.

قسمت اول :عقاید و باورهای عامیانه

داستانهای عامیانه آمده که در طول استلای مغولها آنها برای نگهداری از اموالی که به غارت و جنگ از مردمان مختلف سایر کشورهای جهان بدست می آوردند امنایی را تعیین میکردند و به آنها خوب رسیدگی میکردند تا احتمال دزدی را در آنها از بین ببرند و سپس گنجینه ها وخزاین را باحضور آنها در جای امنی دفن کرده وآنها را به نظارت ونگهبانی پنهانی دفاین خود می گماشتند و این مناسب از پدر به فرزند می رسید و ایشان و خانواده هایشان مادام العمر در کنف حمایت مغولان بودند .نسل اندر نسل) وزمانی که یکی از آنها می مرد مسئولیتش به فرزندانش می رسیدکه البته با درایت خواجه نصیرالدین طوسی و متفکران دیگر مدیریت می شدند تا اموال به هدر نرود.

واما قوچهای سنگی نمادی برای برکت بوده اند و به قولی درون آنها جواهرات بسیار پر بها جاسازی میشده ودر سر هر کوی وبرزن قرارداشتند ولی مردم به تبع اعتقاداتی که داشتند: فکر میکردند کسانی قادر به استفاده از آن هستند که کلید اینها را داشته باشند نا گفته نماند که در روی سینه اینها جایی برای داخل کردن کلید بوده ولی کلید آنها نزد اولیاء الله بوده وبس وکسی غیر از آنها ویا کسی بدون اجازه آنها اقدام به گشودن ویا انهدام آنها می کرد دچار نوعی بیماری اعلاج می شد ودرعرض چندروز میمرد و آبرویش می رفت لذا مردم به فکر شکار آن هم نبودند حتی حمایت هم میکردند تا کسی به آنها تعدی نکند واگرهم کسی ادعا میکرد که اذن از معصوم دارد مطمئنا دچار گرفتاریهایی میشد که رسوا می شد وجان خودرا میباخت.

بعضیها هم گفته اند این قوچها توسط کاهنان برجسته قوم مغول ( شمنها ) نفرین می شدند تا از تعرض دیگران درامان بمانند وفقط کسانی که به رموز جادویی که در آنها بکار رفته بود آگاهی داشتند نمی توانستند آنها را باز کرده از اموال و جواهرات آن استفاده نمایند به هر حال سالها با این حرفها مردم از نزدیک شدن به آنها خوداری کرده بودند ولی معلوم شد که این تلسمات در مردم قرن بیستم اثر نکرده و تعدادی از آنها به غارت رفتند وفقط چند تا (شایدچهار یا پنج عدد) باقی مانده است.

لازم میدانم به اطلاع برسانم که از این مجسمه های قوچ بر سر مزار بزرگان هم بعنوان سنگ قبر استفاده می شده ولی آنها محتوایی نداشته است ومردم از این موضوع هم باخبر بودند.

قسمت دوم:آشکار و شفاف سازی حقایق و رمز گشایی

حاصل مطالعات و مصاحبه های میدانی را می توان در چند موضوع خلاصه کرد که عبارتند از؛

 ۱)قدمت قوچ های سنگی به دوران اساطیری ارتباط پیدا می کند و ربطی به آق قویونلوها یا قارا قویونلوها ندارد.

 ۲)با توجه به اینکه از دوران قدیم قوچ ها توتم و نماد قدرت شمرده می شدند ،وجود آن ها در هر نقطه ای نشان از اهمیت آن محل دارد که نیاز به نیروی مرموزحفاظتی آن ها داشته است

.۳)قرار دادن قوچ ها در گورستان ها برای راندن ارواح خبیثه و شیاطین از آن محل ها و حفاظت از ارواح پاک مردگان بوده است

.۴) قوچ ها عمدتا روی به شرق و محل طلوع خورشید داشتند که محتملا با کیش مهر پرستی بی ازتباط نمی باشد.

۵)در آخرین چهارشنبه ی هر سال مراسمی آیینی در اکثر گورستان ها برگزار می شد که عمدتا برای باروری و در امان ماندن از هر نوع بیماری تا سال بعد سه بار از زیر شکم قوچ رد می شدند و لازم به ذکر است که در این مراسم نیز رد پای احترام به بزرگ ترها را می توان مشاهده کرد.

۶)قوچ نماد قدرت و باروری شمرده می شد که این امر در داستان ها و فولکلور اقوام ترک زبان به وضوح مشهود است به عنوان مثال؛ قوچاق نبی،قوش کور اوغلو یا قوچ ایگید و احتمالا قرار دادن تندیس آن بر روی مزاری،نشان از قدرت بازو و پهلوان بودن شخص صاحب گور می توانست باشد…

۷)قدمت قوچ ها را در سر ستون های تخت جمشید به وضوح می توان دید به این معنی که می باید قدرت مرموز قوچ برای هخامنشیان شناخته شده و قابل باور بوده باشد تا در سر ستون ها از آنها استفاده شده باشد.

۸) قوچ های سنگی یکی از بی شمار آثار هنری و پیکر تراشی نیاکان ما به حساب تواند آمد که در روزگاران بسیار دور و دراز با دقت و ذوق بسیار تراشیده شده اند و نشان از رشد هنر حجاری در سرزمین باستانی ایران دارد و …به امید حق تکمله ی مبحث در آینده به اطلاع علاقمندان خواهد رسید.۹

)در ورودی های گورستان و برروی مزارها نیز گذاشته می شده است.

نماد قوچ در هنر شرق و غرب

قوچ(Ram): معانی سمبلیک: آرامی، باروری، تحمل، تواضع، خورشید، دانایی، رام کردن، صلح، محافظت، مولّد حرارت، نیرومندی و وقار می باشد.

باورهای قومی و اساطیری: اولین علامت منطقه البروج (ماه فروردین)، از این رو، سمبل افکار نو و طلوع دوره جدید است. در نشان های نجابت خانوادگی، علامت درک یا رهبر می باشد. در اساطیر، ایزدان قوچ برابر با خدایان گاو نر بوده اند

در ایران، نشان امپراطوری ایران، سمبل مردانگی و یکی از ده حیوان در بهشت مسلمانان است. شاخ قوچ نیز نماد آفرینش، شعاع نور، جنگ و خشونت می باشد.۱۰ قوچ یکی از شکل‌های جانوری عمده که در آنها، خدایان وابسته به زایش و باروری در خاورمیانه، یونان، مصر باستان مورد پرستش بود.

تصاویر قوچ از۳۵۰۰ـ۳۰۰۰ پیش از میلاد، در پرستشگاه مادر، الهه سومری و همچنین ساخته از فلزات گرانبها، در گورهای سلطنتی در اور ur، حدود۲۵۰۰ پیش از میلاد، یافت شده است. عصایی سلطنتی با دسته ای به شکل سر قوچ، صفت ویژه انکی Enki (ــــ اِ آ EA)، خدای آب تازه در نزد سومری های بود.

مردم بابل این حیوان را به عنوان کفاره ی گناهان ملت در جشن های سال نو نثار می کردند؛ در مصر باستان، تجسمی از روح. گاهی خدایان چهار عنصر آب (osiris)، آتش (Amen-Ra)، زمین (Qeb)، و هوا (shu) به شکل قوچ ظاهر می‌شدند. اصل و نصب، رامسس (Rameses)، »بلوس« بود.۱۲ مصر، چندین قوچ ـ خدا داشت، و در هر کدام از آنان دارای پرستشگاه ویژه خود بود. احتمالاً قدیمی ترین آنها هاخنوم (khnum) نام داشت. آفریننده ای که او را با سر قوچ تصویر می‌کردند و تندیس انسان را بر چرخ کوزه گران می ساخت. مراسم پرستش او در الفانتین مصر، جایی که قوچ‌های مومیایی شده است، شاید اصل و منشایی پیش ـ سلسله ای داشته باشد. هریشاف (Heryshaf) خدای باروری و حاصلخیزی، که در مصر میانه مورد پرستش بود یک خدای کهن دیگر با سر قوچ است. شاید نیز این خدا تاج اوزیرس را بر سر داشته باشد. هر دو شاخ‌های او از هر دو سو کشیده بود. رع، خورشید ـ خدا، به همین صورت نشان داده است. آمون، بالاترین خدای مصری، کاملاً به شکل قوچ بود و به وسیله شاخ‌های متمایل به پایین مشخص می شد (پس از دوازدهمین سلسله).۱۳ در اساطیر یونان، منجی »اودیسه« (odysseus) و »فریکوس« (phtixus) است. حیوانی که در پیشگاه »آتنا« (Athena)، »پوسیدون« (poseidon)، »زئوس« (zeus) قربانی می شد. در اساطیر minoan (مربوط به تمدن باستانی جزیره کرت) قوچ خدای فزونی سال و بز خدای افول سال محسوب می شد.

کوبله مادر ـ الهه ، در مراسم کریوبولیوم (Criobolium) قربانی می شود خونش نیروی حیاتی و جاودانی می بخشید. در آیین هندو مرکب »آگنی« (Agni) در زبان سانسکریت واژه قوچ به معنی شوهر و مرد می‌باشد.

در هنر شرقی، تصویر قوچ نسبتاً نادر است. یکی از قدیمی ترین تندیس های شناخته شده شیوا (سده اول میلادی)، او را در حال ایستاده با اینکام نشان می دهد، که قوچی را به دست گرفته است. گاهی از آن، در ریگ ـ ودا به عنوان مرکب آگنی یاد می شود. همراه با بز نر، به عنوان یکی از دوازده شاخه زمینی تقویم چینی به کار می رود و نماد بازنشستگی سعادت آمیز است. در منطقه البروج غربی ها، قوچ به صورت برج حمل است که به صورت قوچی تصویر می شود.

تخت جمشید

چه کسانی تخت جمشید راساختند؟

کشف گل نوشته‌های عیلامی در گوشه شمال شرقی صفه که بخشی از باروی تخت جمشید بوده است، توانست پاسخ بسیاری از سوالات در باره سازندگان و نحوه استخدام و میزان حقوق و دستمزد و بسیاری مطالب دیگر را روشن سازد. ابتدا تصور می‌شد این گل نوشته‌ها که حدود ۳۰هزار عدد هستند، حاوی اطلاعاتی از سیاست‌ها و مجهولات زندگی حکام و پادشاهان، یا متونی ادبی و علمی باشند؛ اما با مطالعه و ترجمه آنها مشخص شد که آنها شامل رسیدهای پرداخت، صورت حساب‌ها و میزان دستمزدها و گزارشات مالی و حسابداری هستند.
براساس همین گل نوشته‌ها بود که مشخص شد هیچ برده یا مزدوری برای کار در تخت جمشید مورد استفاده قرار نگرفته است. تمامی افراد از معماران و ناظران و سرکارگران گرفته تا کارگران ساده همگی در مقابل کار خود حقوق دریافت می‌کرده‌اند. مدیر ارشد امور مالی تخت جمشید به نام «باراد کاما» برای نظارت بر کار ساخت و ساز و امور مربوط به کارکنان به صورت دائمی در محل حضور داشته و خود شخصا بر تمام مصالح و کالاهای وارداتی و ضبط و ثبت امور مالی رسیدگی می‌کرده است. جالب است بدانیم که در میان سرکارگران و ناظران زنانی بوده‌اند که تعداد زیادی کارگر تحت ریاست و نظارتشان کار می‌کردند.
مساله مهمی که در مورد کار زنان در دوره هخامنشی وجود داشته و مشابه آن در سایر تمدن‌ها و حکومت‌های همزمان و حتی بعد از آنان و شاید حتی در عصر حاضر هم وجود نداشته باشد، این است که زنان حقوقی بیشتر از مردان دریافت می‌کردند و حتی در دوره بارداری و پس از آن از مرخصی و جیره و حقوق بیشتر برخوردار بودند. براساس این گل نوشته‌ها مشخص شده است که در دوران داریوش کبیر نه تنها کارمندان دولتی و غیر‌دولتی از جیره و مواجب برخوردار بودند؛ بلکه مسافران، روحانیون، خدایان، پرستشگاه‌ها و اماکن مقدس، کوه‌ها، رودها، جنگل‌ها و پردیس‌ها و حتی مراسم آیینی و مذهبی از جیره و مواجب خاص خود برخوردار بوده‌اند.
باید پذیرفت که وجود امنیت و آرامش در سراسر قلمرو پادشاهی و همچنین وجود رفاه و امنیت شغلی و اجتماعی از مهم‌ترین علل به وجود آمدن آثار بدیع و شگفت‌آور در این دوره بوده است. این متخصصان و کارشناسان و کارگران بدون نگرانی و فارغ از هرگونه آشفتگی فکری درباره زندگی خود و خانواده‌هایشان با تمام علاقه خود را صرف کار در مکانی کرده‌اند که شاید صدها کیلومتر از محل اصلی زندگی‌شان فاصله داشته است.

قلعه تاریخی شیاخ افتخاری بزرگ ولی ناشناخته

قلعه تاریخی شاخ افتخاری بزرگ ولی ناشناخته:

قلعه تاریخی شاخ بزرگترین قلعه موجود در سطح استان ایلام بوده که در منطقه کوهستانی و گرمسیری بخش زرین آباد دهلران در میان تپه‌ها و رودهای شاخ و دره شور واقع شده که در یک نگاه کلی این اثر در حد فاصل رودخانه بزرگ میمه در جنوب و ارتفاعات تخت پیران در شمال آن قرار گرفته است.
باروی بزرگ، طویل و مستحکم آن اهمیت این بنا را دو چندان کرده که از ویژگی‌های منحصر این بنا نسبت به دیگر قلعه‌ها در استان و حتی در سطح کشور است. این اثر تاریخی که بر سر یکی از راه‌های فرعی باستانی منطقه پشتکوه به خوزستان، پیشکوه و عراق قرار گرفته، به لحاظ موقعیت قرارگیری، عظمت و استحکام باروی و کابری خاص آن (نظامی- مسکونی) و نزدیکی به عراق پایتخت ساسانی اهمیت و جایگاه ویژه آن را در دوران حیات خود می‌رساند.
بنای قلعه بر روی تپه ماهوری که محصور در دو رودخانه شاخ و دره شور در شرق و غرب بوده ساخته شده است. باروی قلعه به شکل طولی از شمال به جنوب کشیده شده که به جهت حرکت در پیچ وخم تپه دارای زوایایی می‌باشد. صحن داخلی بنا در ضلع شمال عریض تر نسبت به بخش جنوبی است.
مصالح ساخت بنا را قلوه سنگ و ملاط گچ نیم کوب (دستی) تشکیل داده که بر اساس شواهد موجود باروی آن در زمان و طی چند مرحله ساخته شده است. طول محوطه قلعه به خط مستقیم از شمال به جنوب ۶۷۴ مترو عرض آن بین ۹۰ـ۱۵۰و۲۰۰متر متغیر است.
مساحت کلی این بنای تاریخی حدود ۱۰ هکتار است. در منتهی الیه بخش جنوبی (از شمال به جنوب) با احداث یک دیوار به طول ۹۰ متر و ضخامت۱۰۰ سانیت متر بخش محدودی از ضلع جنوبی را منفک کرده که دارای درگاهی بطول ۱۵۰ سانتی متر در بخش شمالی آن است. در این بخش تنها آثار یک اتاقک به ابعاد ۵×۵ متر تخریب شده موجود است.
کاربری این قسمت به درستی مشخص نیست، بر روی باروی بزرگ و طویل آن پشت بندهایی هلالی بزرگی تعبیه شده که جهت استحکام و تثبیت آن به کار رفته است. در شرق و غرب و جنوب وضعیت طبیعی منطقه به گونه‌ای است که ورودی قلعه در آن تعبیه نشده است، مطمئنا” ورودی قلعه در بخش شمالی بوده که به دلیل تخریب شدید دراین ضلع به درستی مشخص نیست.
مهمترین ویژگی این اثر چگونگی تامین آب آن بوده است. در بخش شمالی که رودهای شاخ و دره شور از آن سرچشمه می‌گیرند، با احداث کانالی (جوی سنتی) آب را به نزدیکی قلعه آورده که به دلیل عوارض طبیعی در بخشی تا باروی قلعه با احداث دیواری با مصالح سنگ وگچ (مصالح ساخت بنا) ضمن بلوکاژ، کانال آبی را تعبیه کرده که از شمال به طرف جنوب در حرکت بوده که با گردش ۹۰ درجه در نزدیکی بارو وارد قلعه می‌شود. که با این روش آب مصرفی را تامین می‌کرده‌اند.
باتوجه به بزرگی قلعه و تراکم اماکن مسکونی در آن می‌توان این قلعه را از نظر جمعیتی، بالا دانست. احداث جاده روستایی در دهه‌های قبل بخشی از باروی شمالی آن را تخریب کرده است. با عنایت شیوه معماری و چگونگی ساخت آن، مواد فرهنگی به دست آمده در سطح بنا و مقایسه آن با بناهای همگون مطالعه شده‌ای چون تخت سلیمان آذربایجان، قلعه دختر فارس و…بنای تاریخی شاخ مربوط به دوران ساسانی بوده با این تفاوت که این بنا از نظر وسعت عظیم‌تر است.

قلعه الموت

قلعه الموت:

قلعه الموت یکی از قلعه‌های منحصر به فرد تاریخی در ایران است.
قلعه الموت در شمال شرقی روستای گازرخان(قصر خان) و بر فراز صخره ای به ارتفاع ۲۱۶۳ متر از سطح دریا که بلندی صخره از زمین‌های پیرامون خود ۲۰۰ متر و گسترده دژ ۲۰۰۰۰ متر مربع می‌باشد قرار دارد. این کوه از نرمه گردن (میان نرمه‌لات و گرمارود) شروع شده و به طرف مغرب ادامه پیدا کرده است. صخره‌های پیرامون قلعه که رنگ سرخ و خاکستری دارند، در جهت شمال شرقی به جنوب غربی کشیده شده‌اند. پیرامون دژ از هر چهار سو پرتگاه است و تنها راه ورود به قلعه در انتهای ضلع شمال شرقی است که کوه هودکان با فاصله‌ای نسبتاً زیاد بر آن مشرف است. . این قلعه یکی از جاذبه‌های گردشگری استان قزوین محسوب می‌شود.
——————————–
قلعه الموت یک قلعه هست و تمامی قلاع باستانی محل زندگی پادشاهان و حاکمان بوده است و تمامی این حکام برای خود دفینه های سنگینی داشتند که در بهترین و محکمترین و امن ترین جای اون قلعه نگهداری میکردند . البته بسیاری از قلعه ها بعد از حمله پادشاهان دیگر به تسخیر درامده و همه اموال و گنج های انها مصادره میشد و بعدا به جاهای دیگری انتقال داده میشد.
در مورد این قلعه هم وضع به همین منوال بود ممکن هست دفینه اش سرجایش باشد و ممکن هست توسط یاغیان تسخیر شده .
البته اگر بوده توسط دولت برداشت شده چرا که این قلعه ثبت شده هست و تمامی اطلاعات آن استخراج شد.
موفق باشید

تاریخ

تاریخ:

در اینجا بر آنم تا تعریف کوتاهی از باستان شناسی داشته باشم ، اما قبل از آن به مفهومی از تاریخ می پردازم : تاریخ مجموعه ای است از حرکت ها و تجربیات متراکم بشری ، و حرکت ها و تجربیات بشری چیزی نیست جز سرگذشت روزمره ی انسان ها – انسانهایی که با رفتار ، افکار ، آرزوها و تخیلات خود به دنیایی که زیستگاه ماست شکل بخشیده اند و می بخشند . )
باستان شناسی به مفهوم مطالعه ی گذشته ی انسان ها ، مطالعه آداب ، رسوم ، افکار ، سنن و فرهنگ انسانهای گذشته از طریق بررسی آثار و اشیا ی منقول و غیر منقول بجا مانده از آنها است ، بدین معنا که باستان شناس با مطالعه بر روی آثار منقول همچون : سفالینه ها ، ابزار و آلات سنگی ، استخوانی ، گلی ، چوبی و … و آثار غیر منقول همچون: بناها ، آرامگاهها و … با گذشته ی بشر و چگونگی زندگی ، معیشت ، فرهنگ و اقتصاد مردمان آندوره آشنا می شود و به شکل گیری تاریخ کمک می کند و به آن اعتبار می بخشد.
باستان شناسان چه کسانی هستند؟
اینان مردمی بسیار دانا و آگاه هستند ، مردمی هستند اهل کار و عمل ، دست هایی خشن و کارآزموده و روحی بیدار دارند ، و از کار کردن و حوصله به خرج دادن هرگز خسته نمی شوند . با چهره ای گشاده ، رنج گرما و رطوبت و گزند حشرات را تحمل می کنند و از هزاران سختی و ناملایمات سفر روی بر نمی تابند و از زندگی ناخوشآیند و ناهموار چادر نشینی پروا ندارند . مومیایی و استخوان های مردگان ، جمجمه های قربانیان جنگ ها ، تابوت ها و گورها و مقبره ها هرگز دل این مردان را به هراس نمی افکند و اشباح و ارواح نیز آنها را مرعوب نمی کند ، زیرا حرفه ی آنان این است که مردگان را چنان زنده کنند که ما به احوال و افکار آنها در عصر خودشان ، پیش از آنکه فرهنگ و تمدن شان در تاریکی اسرار پیچیده شود و یاد آنها از خاطره ها برود ، معرفت حاصل کنیم .
اما این مردمان کسانی نیستند که به دنبال بخت و اقبال ، آواره کوهها و دشت ها شده باشند. درست است که گاه و بیگاه گنجینه هایی به دست می آورند که شایسته شاهان و سزاوار سروران است ، اما اینان هرگز سر آن ندارند که کیسه های خود را مالامال کنند . این مردمان به دنبال چیزی و در جستجوی مقصودی هستند که بسی گرانبهاتر و ارجمندتر از مال دنیاست . این هدف و مقصود آن است که در کالبد بی جان و مدفون تمدن های گذشته بار دیگر جان تازه بدمند و بخصوص معمای زندگی اشخاصی را که نام آنها ضمن قصه ها و افسانه ها یا روایات به دست ما رسیده است حل کنند ، مردمانی از همه قبیل چون شاهان ، روحانیون ، سربازان، هنرمندان و کارگران ساده ای که قدرت آفریننده ی آنها حتا امروزه ما را به اعجاب می افکند.
باستان شناس از تکه سفالی که بدست می آید و یا از فلان دیوار فروریخته و نیز تمام اطلاعات کهنه و رنگ و رو رفته به آگاهی هایی از بشر گذشته و اعصار تاریخی که مردمان به آن تعلق داشته اند دست می یابد.

تاریخ ایران باستان

تاریخ ایران باستان:

ایران قدمت تاریخی بالائی داره ولی اون چیزی که به عنوان حکومت در ایران تاسیس شد و می شه گفت دوران با شکوه ِ تمدن ِ ما از انجا شکل گرفت دوران کیانیان بود که تقریبا از چهار هزار سال پیش شروع شد و بعد از آن پیشدادیان به ایران حکومت کردند.
بعد از پیشدادیان مهمترین تمدنی که در ایران به وجود آمد مادها بودند که تمدن بسیار پیشرفته و بزرگی بود و بعد از آن تمدن باشکوه هخامنشیان که به مملکت ما و خیلی از ممالک دیگر حکومت کردن و اوج شکوفائی تمدن ایران زمین در همین دوران هست. بعد از هخامنشیان اشکانیان به ایران حکومت کردن که دوران پر از جنگ و خون ریزی بود و بعد از اشکانیان ساسانیان آمدند که وضعیت مملکت و رونق اقتصادی بسیار بهتر از دوران قبل شد. و بعد از ساسانیان سامانیان بر ایران حاکم بودند و بعد از انها سلجوقیان که البته در اینجا حکومتهای مهم که سهم مهمی در آبادانی و گسترش مرزهای این کشور داشته اند را نام بردیم و بین این حکومتهای بزرک حکومتهای کوچک که تاریخی برای ما به جا نگذاشته بودند یا مهم نبودن بیز وجود داشته است. که البته نباید خودمان را گول بزنیم و باید بدانیم در بین پادشاهانی که به ایران حکومت کردند ، بودند کسانی که شهرهای این مملکت را برای یک زن بخشیدند و خیانتهای زیادی به این ملت کردند ولی ما به حکومت و مسائل آن کار نداریم.
در کلیه این زمانها اشیاء عتیقه از طلا وجود دارد بغیر از زمان کیانیان و پیشدادیان که هنوز طلا شناخته نشده بود و زمان اشکانیان که به خاطر جنگها و کشور گشائی های فراوان خزانه های مملکت خالی بود و طلای ساخته شده در این دوران بسیار کم است. و باید بدانید که هنوز سکه ضرب طلای این دوران یافت نشده است.
البته باید این مسئله را یاد آوری کنم که در ایران طلا به آن صورت زیاد نبود. مقدار زیادی در دوران هخامنشیان از کشورهای دیگر مانند روم و یونان و دیگر کشورها به غنیمت گرفته شد و به ایران آورده شد که مقداری از آنها ساخت زیبائی داشتند که به همان شکل ماندند که در بعضی از حفاریها می بینیم که اجناس رومی یا یونانی یا چینی و یا مصری و غیره از زیر خاک بیرون می آید و مقداری را در همان زمان ذوب کردند و هنرمندان ایرانی مجسمه و اشیاء گرانبهائی از آنها ساختند. و مقداری از هند اکتشاف کردند که ایرانیان استخراج و بعد از آن زیباترین اجناس عتیقهِ امروزی در زمانهای قدیم ساخته شد.بیشترین غنیمت در زمان هخامنشیان و ساسانیان گرفته شد که در دوران ساسانیان در ایران رونق اقتصادی فراوان داشتیم و دوران آسایش مردم ایران بود.
پس در ایران معدنی برای استخراج طلا شناخته نشده بود یا بسیار کم بود و کارهای ایرانی اکثرا با ذوب کارهای دیگر حکومتهای دنیا ساخته می شد.
شاید بعضیها این سئول برایشان پیش بیاید که در زمان تمدن شهر سوخته (جیرفت) که طلا شناخته شده بود پس چرا تمامی کارهای آنجا از سنگ است؟ باید بگویم که جاهائی که طلای فراوان دارد یا معدنی وجود داشته که مردم آن زمان یاد گرفتند طلا را استخراج کنند و اشیائی از طلا بسازند یا مردمی جنگجو بودند که در جنگها غنائم بسیار میگرفتند ولی مردم جیرفت یا بقیه نقاط بیابان نه معدن طلا داشتند نه مردمی جنگ طلب بودند و نه کسی به آنها برای گرفتن بیابان بی آب و علف حمله میکرد. برای همین بود که گفتم بعضی جاهای ایران پر بار هست و بعضی کم بار.

خط و زبان شناسی

زبانهای ایران باستان:

در پنج هزار سال پیش از میلاد در منطقه ای میان روسیه در شرق رود دنیپر و شمال قفقاز و غرب کوهای اورال قومی زندگی میکرد که فرانتس بوپ آلمانی آن قوم و زبان آنها را هندواروپایی نامید. در اواسط هزاره دوم پیش از میلاد گروهی از اقوام هندواوپایی که خود را آریایی می نامیدند سرزمینی را به تصرف در آوردند و آن سرزمین به نام آن قوم ایران نامیده شد.
در اوایل هزاره اول پیش از میلاد ایرانیان در شرق ایران در سرزمین هرات و مرو حکومتی تشکیل دادند که اخبار آن به صورت افسانه ای در بخش پیشدادیان و کیانیان در شاهنامه فردوسی به جای مانده است. در اواخر سده هشتم پیش از میلاد ، دیوکس دولت ماد را در همدان تاسیس کرد. دولتی که دیوکس بنیان نهاده بود تابع دولت آشور بود. در اوایل سدۀ هفتم پیش از میلاد هخامنش در پارسومش (واقع در نزدکی شوش) دولت پارسی هخامنش را تشکیل داد. این دولت تابع دولت مادها بود. در سال ۶۱۲ ق.م. هوخشتره مادی با تصرف نینوا (پایتخت آشور) دولت مستقل ماد را تاسیس کرد.
کورش پارسی (از نوادگان هخامنش) در سال ۵۵۰ ق.م. با غلبه بر آستیاگس (آخرین پادشاه ماد) دولت ماد را منقرض و دولت هخامنش را تاسیس کرد.اسکندر مقدونی در سال ۳۳۱ ق.م. دولت هخامنش را سرنگون کرد.

از آغاز آمدن ایرانیان به این سرزمین تا سال ۳۳۱ ق.م. از لحاظ تاریخ زبان فارسی دوره باستان نامیده میشود.
از سال ۱۰۰۰ تا ۷۰۰ ق.م. دوره رواج ایران باستان است.
از ایرانیان باستان اثری بر جای نمانده است. از طریق زبانهایی که از آن منشعب شد آن را باسازی کردند.
در سده های نخستین هزاره اول پیش از میلاد ، ایرانیان باستان در بخشهای مختلف ایران به صورتهای مختلفی در آمد و هر صورت آن زبان مستقلی شد. در میان زبانهای منشعب شده از ایرانیان باستان تنها از زبانهای زیر آثاری به جای مانده است.
زبان سکایی _ که از این زبان تعدادی لغت در نوشته های یونانی و لاتینی و هندی به جای مانده است.
زبان مادی _ که از این زبان تعدادی لغت در نوشته های فارسی باستان و یونانی به جای مانده است.
زبان اوستایی _ که تنها اثری که از این زبان به جای مانده کتاب اوستاست.
زبان فارسی باستان _ از این زبان کتیبه های شاهان هخامنشی باقی مانده است.
من اولین زبانهایی را که حروفش را برای شما میگذارم تا با آن آشنا بشوید زبان اوستایی و زبان فارسی باستان است. که جزو اولین و مهمترین خطها و زبانهای باستان است.
بعد از آن در همینجا به مرور کلیه زبانها و خط های باستانی را برایتان خواهم گذاشت تا بیشتر با تاریخ و گذشته نوشته نشدهء ایران باستان آشنا شوید.
خط اوستایی و تعدادی نوشته به این خط
خط اوستایی تمام شد و خط بعد خط فارسی باستان میباشد.
فارسی باستان زبان قدیم مردم پارس بوده است. مهمترین اثر بازمانده از فارسی باستان کتیبه داریوش بزرگ بر کوه بیستون است. از دیگر پادشاهان هخامنشی هم کتیبه هایی به جای مانده است.
فارسی باستان به الفبایی نوشته شده است که میخی نامیده میشود. علت این نامگذاری آن است که حرفهای این الفبا به میخ شبیح است. ظاهراّ داریوش بزرگ دستور داده است که الفبایی برای فارسی باستان ساخته شود و زبان بدان نوشته شودالفبای فارسی باستان از الفبای اکدی و الفبای اکدی از الفبای سومری گرفته شده است.
این الفبا ۳۶ حرف دارد و ۲ واژه جدا کن و ۸ اندیشه و نشانه هایی هم برای اعداد.
الفبای فارسی باستان از چپ به راست نوشته میشود.
زبان پهلوی اشکانی
پهلوی اشکانی زبان پهله بودکه شامل خراسان و مازندران و جنوب ترکمنستان می شد. در زمان داریوش پدرش استان دار پهله بود در همین سرزمین اشک اول توانست به حکومت یونانیان خاتمه دهد و دولتی تاسیس کند.
این زبان به سه صورت نوشته می شده است.
الفبای پهلوی اشکانی
الفبای فارسی میانه
الفبای مانوی
که هر سه تای آن را برایتان می گذارم.
فارسی میانه
فارسی میانه دنباله فارسی باستان است که به این زبان پهلوی ساسانی هم گفته میشود.
این زبان در دوران ساسانی زبان رسمی ایران بوده است و از آن چهار نوع اثر با چهار نوع الفبا به جای مانده است.
الف- فارسی میانه کتیبه ای
ب – فارسی میانه مسیحی
ج – فارسی میانه زرتشتی
د- فارسی میانه ترفانی

موقعیت استراتژیکی گوردخمه ها

موقعیت استراتژیکی گوردخمه ها:

گوردخمه ها معمولا بازتاب معماری عصروزمان خود هستند و در تراش آنها سه عامل مورد نظر بوده است:

۱- روبروی یک منظره طبیعی تعبیه می شدند

۲- روبروی یک جاده مهم شاهی و گذرگاهی مهم تعبیه می شدند

۳- نقطه ای که این چنین اثرها در آن خلق می شدند می بایست سنگ کوه یکپارچه و بدون رگه و درز و شکاف ویا کم رگه باشد

کشف خطوط و علائم ترکی در سنگ‌نگاره‌های تیمره

کشف خطوط و علائم ترکی در سنگ‌نگاره‌های تیمره:

۱-۱

۱-۲

با کشف خطوط و علائم تُرکی در تیمره، خردادماه محققان مرکز مطالعاتی ترکیه برای بررسی این خطوط به این منطقه سفر می‌کنند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، محمد ناصری‌فرد پژوهشگر و مدرس دانشگاه به ایسنا گفت: از کشف نمونه‌ها و علائم خطی تُرکی در تیمره خمین خبر داد و گفت: این تصاویر علائم خط ترکی باستان است که ردپای آن تا سیبری کشیده شده است.

وی با اشاره به فراوانی این خطوط در این منطقه باستانی، در خصوص قدمت آنها گفت: این خط مربوط به ۲۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح است. شکلی که ترک‌ها آن را بر روی نان‌های خود نقش زده و آن نان را نان همای سعادت می‌نامیدند و معتقد بودند که با خوردن آن سعادت خواهند یافت. در حال حاضر نیز در ترکیه هنوز این نقوش استفاده می‌شود و حتی در مغولستان این نقش را که به مانند حرف Y با دو خط افقی در زیر آن است به عنوان سعادت و خوش‌رکاب بودن بر اسب‌ها داغ می‌زنند.

این پژوهشگر ایران باستان با بیان اینکه این خطوط را می‌توان در جنوب شرق عربستان در کتیبه‌های بلقیس مربوط به قوم سبا دید، اظهار داشت: منطقه تیمره گنجینه‌ای از آثاری است که در کشورهای آسیانه میانه و یمن وجود دارد و باستان‌شناسان خط عربی این خطوط را ریشه خط کوفی و عربی باستان می‌دانند و بیش از صدها مورد از این خطوط که مربوط به هزار دوم تا پنجم است را به فراوانی در بوم‌ها، دیوارها، کوه‌ها و دره‌های تیمره می‌توان دید.

وی تصریح کرد: این خطوط برای اولین بار در این منطقه کشف شده است و برخی از باستان‌شناسان قدمت آن را قبل از تمدن ایلام می‌دانند و برخی نیز آن را مربوط به دوره کاسی‌ها می‌دانند که بعدها از فلات ایران به بین‌النهرین کوچ کردند.

نویسنده کتاب “موزه‌های سنگی، هنرهای صخره‌ای” با اشاره به اینکه در خردادماه برخی از محققان مرکز مطالعاتی ترکیه برای بررسی این خطوط و علائم به منطقه تیمره سفر خواهند کرد، افزود: این خطوط قطعاً می‌تواند ردپایی برای محققان کشورهای آسیایی باشد و علاوه بر آن اسرار بسیاری را از گذشتگان و تاریخ ایران روشن می‌کند و مسلماً تصویر دیگری را از ایران برای جهان به نمایش خواهد گذاشت.

کول تپه ها

کول تپه ها:

کول‌تپه به جائی اطلاق می‌شود که تودهٔ بزرگی از خاکستر بصورت طبقه‌طبقه، روی هم انباشته شده و بصورت تپه‌ای مانند درآمده‌باشد. در آذربایجان غربی بویژه کناره‌های دریاچه ارومیه که مرکز آتشکده‌های ایران بوده‌است، کول‌تپه‌های زیادی برجا مانده‌است. روستائیان از این خاکسترها برای کود دادن بزمین بهره می‌برده‌اند و سالیان دراز است که آنها در کشتزارهای خود استفاده می‌کنند تا موجب باروری زمین گردند، بطوری که برخی از این توده‌های خاکستر یا کول‌تپه‌ها اکنون اثری برجا نمانده‌است. این خاکسترها لایه‌لایه‌اند و در میان هر لایه مقداری خاک و گاه اشیاء قدیمی بویژه کاسه و کوزه و ظروف مختلف پیدا می‌شود.

دربارهٔ علت پیدایش این تپه‌های خاکستر در آذربایجان ایران حدس‌های گوناگونی زده می‌شود. بیشتر دانشمندان برآنند که این تودهٔ خاکستر بازماندهٔ هیزمی است که در آتشکده‌ها می‌سوخته و در طی سده‌ها تلی از خاکستر برپا گشته‌است. اما به سبب اینکه در جاهای دیگر ایران حتی نزدیک به آتشکده‌های بزرگ تپهٔ خاکستر وجود ندارد، برخی دیگر از محققان این نظریه را قبول ندارند. نظریهٔ دیگری که عنوان شده‌است به اینصورت است که شاید علت را در ویژگی آئین مردم این ناحیه باید جستجو کرد. ناحیهٔ اطراف دریاچه ارومیه، نخستین جای فرود آمدن نیاکان مادی بوده‌است که مزداپرست بوده‌اند و در سحرگاه مهاجرت هنوز از آئین زرتشت آگاه نبوده‌اند و شاید هم هنوز زرتشت هنوز پا به جهان نگذاشته بوده‌است. مزداپرستان گویا مانند هم‌تباران هندی خود مردگان را در جایگاهی ویژه می‌سوزاندند و این خاکستر فراوان، بازماندهٔ چوب و هیزمی است که جسد را در میان آن به آتش می‌کشیده‌اند و بنابر سنن کهن پس از سوزاندن جسد برای زندگی پس از مرگ شخص درگذشته، در میان خاکسترها ظروف سفالین یا فلزی می‌گذاشته‌اند و روی این تودهٔ خاکستر خاک نرم می‌ریخته‌اند تا هنگامی که شخص دیگری درمی‌گذشته، برای سوزاندن او دوباره بتوانند بر پهنهٔ خاک هیزم قرار بدهند. استخوان‌های سوخته شده را سپس گرد آورده و آنها را در استخوان‌های کنار آتشکده می‌ریختند همچنانکه امروز هنگامی که جسد در دخمه‌ها پوسید و عاری از گوشت و پوست شد، استخوان‌ها را در چاه استودان می‌ریزند.

خاک‌سپاری
اعتقاد به روح و روان و زندگی پس از مرگ به اشکال گوناگون در سراسر نقاط و مراکز جهان باستان از جمله ایران وجود داشته‌است. بر اساس و مبنای همین اعتقاد در گور مردگان اسباب و لوازم زندگی و خوراک و پوشاک قرار می‌دادند. در ادواری قدیم‌تر بر اساس شغل متوفا ابزار پیشه‌اش را نیز پهلوی دستش قرار می‌دادند. اغلب مردگان را در عمق کمی که گاهی از ۲۰ سانتیمتر نیز تجاوز نمی‌کرد، دفن می‌کردند. شکل اسکلت‌هایی که باقی مانده به شکل خمیده و منحنی است. برخی اوقات مرده را طوری خمیده دفن می‌کردند که تمام اعضای بدنش به جانب شکم کشیده شده باشد.

با پیدایش و کشف فلزات، زینت مردگان با اشیاء طلاه و نقره و سنگ‌های گران‌بها رسم و شایع شد. این رسم خدمت مهمی به فهم هنر و دانستنی‌های دیگر باستان‌شناسان کرده‌است زیرا که تقریباً تمامی جواهراتی که از زمان‌های باستان به دست ما رسیده‌است از مقابر و گورها یافت شده‌است.

رنگ‌کردن مردگان
در ادوار قدیم جسد مرده را با رنگ قرمزی می‌پوشانیده‌اند که از اکسید آهن به دست می‌آمده و در فلات ایران فراوان بوده‌است. این نظر هم وجود دارد که ممکن است زندگان بدن خود را به دلایلی با همین ترتیب رنگ می‌کردند و چون فوت می‌شدند، اثر این رنگ بر بدنشان باقی می‌مانده‌است. در دوران‌های متأخرتر بجای اکسید آهن بر استخوان‌بندی متوفا با رنگی سرخ فام، با گِلِ اُخرا نقش‌هایی ایجاد می کردند.

خاک‌سپاری در منازل
رسم دفن مردگان در جاهای مختلف خانه، احتمالاً بنابراین اندیشه بوده‌است تا با بازماندگان مجالست و مصاحبت داشته باشند چه به بقای روح و زندگی پس از مرگ سخت معتقد بوده‌اند. این رسم تا مدتی دوام داشت و هنوز آن زمانی فرا نرسیده بود تا از مردگان در ترس و هراس افتند.

پیدایش ترس از مردگان
در بسیار از اقوام و ملل ترس از مردگان وجود داشته‌است و شاید این نشانی از آغاز دوران نیاکان‌پرستی باشد. بازماندگان برای مردگان قربانی می‌کردند، هدیه می‌فرستادند و می‌کوشیدند تا همچون خدایان شر، دلشان را نرم و مهرآمیز نمایند. در برخی نقاط چون مرده‌ای پیدا می‌شد، وی را درون خانه دفن کرده و خود در جایی دور خانه می‌ساختند تا روح متوفا آنان را پیدا نکند و یا درهای ورودی و خروج خانه را پس از فوت یک نفر مسدود کرده و از آنجا می‌گریختند تا روح محبوس فرصت تعقیب پیدا نکند.

در هرات رسم بر آن جاری بود که چون در خان‌ای کسی می‌مرد، سرنشینان وخویشان آن خانه را ترک می‌کردند. در بند نهم از فرگرد دوازدهم وندیداد آمده‌است، «ششمین سرزمین که اهورامزدا آفرید، هرات هَرَئیوَه است، که در آن ترک کردن خانه‌ها به هنگام مرگ رواج دارد. آفتی که اهریمن پرمرگ در این سرزمین آفرید، سرشک (سرسکه)، وشیون و زاری (دری‌ویکه) بود.»

استون هنج

مستند استون هنج:

۶۵

Dwonload

استون هنج ” یکی از مراکز باستانی جهان است که بسیاری از محققان درباره ان اختلاف نظر دارند . بعضی این بنا را برای شناسائی روزها و مشخص شدن اعتدال روزهای بهار و پائیز میدانند . بعضی این مکان را برای قربانی دادن و قربانی شدن میدانند.. شاید بهتر باشد مطلب امروز را دنبال کنیم تا شما قضاوت کنید, اما به این نکته توجه کنید ” استون هنج ” تنها مکان سنگی به این شکل در دنیا نیست و همین باعث شده تا تئوریهای مختلفی مطرح شود .
دوایر سنگی” استون‌هنج ” یکی از عجایب جهان باستان و از مشهورترین محوطه‌های باستانی امروز جهان است که از سال ۱۹۸۶ در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شده است . قدمت این محوطه باستانی که در دشت” سالزبری “در” ویلت‌شایر” انگلستان واقع شده است، به عصر نوسنگی و عصر مفرغ برمی‌گردد. “استون‌هنج” از دو دایره‌سنگی متحد‌المرکز تشکیل شده است که ارتفاع سنگ‌های دایره درونی آن به ۶ متر و وزن‌شان به حدود ۵۰ تن می‌رسد . به عقیده کارشناسان،” استون‌هنج” در چند مرحله و در یک دوره زمانی هزارساله، از ۳ هزار تا ۲ هزار سال پیش از میلاد مسیح، ساخته شده است . ساخت “استون‌هنج” در زمان خود یک شاهکار مهندسی و مستلزم انگیزه، وقت و نیروی انسانی بالایی بوده است. با این حال تا امروز دلیل ساخت “استون‌هنج” روشن نشده است، هر چند تئوری‌های زیادی در مورد کاربرد و دلیل ساخت این دوایر سنگی وجود دارد که هنوز هیچ یک از آن‌ها به یقین ثابت نشده‌اند. دایره بیرونی “استون‌هنج “که قطر آن به ۱۱۵ متر می‌رسید، از سنگ‌های نسبتاً کوچکتری ساخته شده است و دو شکاف که به عنوان ورودی عمل می‌کرده‌اند، در شمال شرقی و جنوب آن قرار دارد. در قرن هفدهم،” جان اوبری”، باستان‌شناس انگلیسی در لبه درونی این دایره، ۵۶ گودال کشف کرد که به نام خود او مشهور شدند. بر اساس یک نظریه، این گودال‌ها احتمالاً روزی الوارهایی را به صورت ایستاده در خود جای داده بودند، اما تاکنون هیچ مدرکی که این فرضیه را تأیید کند به دست نیامده است. دایره درونی” استون‌هنج” در حدود هزار سال بعد ساخته شده است. در این زمان حدود ۷۴ تخته سنگ عظیم که وزن بعضی از آن‌ها به ۵۰ تن می‌رسید، از کوه‌های” مارلبرو داون” در فاصله‌ ۳۰ کیلومتری شمال “استون‌هنج” به این محل آورده شدند. از این تعداد ۳۰ تخته سنگ دایره درونی به قطر سی‌متر را تشکیل می‌دهند، ۲۹ تخته سنگ به صورت افقی روی این تخته‌سنگ‌های ایستاده قرار گرفتند و ۱۵ تخته‌سنگ آخر هم که از بقیه سنگ‌ها عظیم‌تر هستند، به شکل یک نعل اسب درون این دایره دوم قرار گرفتند . مطالعات کارشناسی که به تازگی صورت گرفته نشان می‌دهد برای انتقال این سنگ‌های ۵۰ تنی از “مارلبرو داون” به محل فعلی‌شان، باید لااقل ۶۰۰ مرد قوی‌هیکل در عملیات انتقال این سنگ‌ها شرکت می‌کردند . در طول سال‌های گذشته، ساخت این بنای سنگی عظیم به اقوام مختلفی نسبت داده شده است، اما قوم سازنده “استون‌هنج” تا امروز هنوز مشخص نشده است. بر اساس پرطرفدارترین نظریه، ساخت” استون‌هنج” توسط اقوام نوسنگی در حدود ۵ هزار سال پیش آغاز شد و بعدها توسط قوم دیگری که به تازگی شکوفا شده بود، ادامه یافت. برخی کارشناسان احتمال می‌دهند این قوم دوم که به قوم” بیکر ” مشهور شده‌اند، از قسمت قاره‌ای اروپا به انگلستان آمده باشند، اما تاکنون هیچ مدرکی که این نظریه را تأیید کند به دست نیامده است.” استون‌هنج” و ستاره‌شناسی در جهان باستان

نخستین مطالعات علمی در” استون‌هنج” در سال ۱۷۴۰ میلادی توسط” ویلیام استاکرلی” صورت گرفت. “استاکرلی” نخستین نقشه دقیق از استون‌هنج را تهیه کرد و با مطالعه این نقشه متوجه ارتباط احتمالی این بنا حرکت خورشید و ستارگان شد . “استون‌هنج” در جهت شمال‌شرقی ـ جنوب‌غربی ساخته شده است و احتمالاً سازندگان آن هنگام ساخت آن قصد پیش‌بینی نقاط اعتدال بهاری و پاییزی (زمانی که طول روز شب با یکدیگر یکسان می‌شود) و نقاط انقلاب تابستانی و زمستانی (بلندترین روز و بلندترین شب سال) را داشته‌اند. بنا بر مطالعات انجام شده در” استون‌هنج”، در نقطه انقلاب تابستانی، یعنی روز ۲۱ ژوئن، خورشید از شمالی‌ترین بخش دایره بیرونی طلوع می‌کند و نخستین اشعه‌های آن درست از میان نعل اسب درونی رد می‌شود. به گفته کارشناسان، بسیار بعید است که چنین چیزی صرفاً بر اثر تصادف به وجود آمده باشد.

اسرار آمیزترین مناطق جهان

اسرار آمیزترین مناطق جهان:

۵۱-۱در سطح شنهای بیابان پامپا در حدود ۳۰۰ شکل ساخته شده از خطهای مستقیم حک شده که شامل فرمهای هندسی و تصاویر حیوانات و پرندگان و شکلهای دیگر بوده و تنها… تعداد زیادی از کارشناسان مشهور اظهار می‌کنند که احتمالا مکانهای اسرارآمیز در سرتاسر جهان که به کمک تکنولوژی و دانش پیشرفته ایجاد شدند (شاید پیشرفته‌تر از زمان ما) تحت نفوذ و سیطره تمدنهای گمشده بودند.
برخی هم عقیده دارند که هیچ تمدن بسیار پیشرفتهای تا به حال روی زمین وجود نداشته و تمام علوم عالی از انسان‌های فضایی زمان باستان که از آسمان به زمین آمده بودند به ارث رسیده است.اما اکثر دانشمندان با هیچ کدام از این نظرات فوق موافق نبوده و سعی در تشریح رازهای باستانی مربوط به آیین و مذاهب روی کره زمین دارند.
در این متن سه مکان را به عنوان مرموزترین مناطق جهان به شما معرفی می‌کنیم، البته مکانهای مرموز بیشتری در سراسر زمین وجود دارند که ذهن ما را تسخیر کرده اند؛ چراکه انگار از جهان دیگری آمده اند!

استون هنج:

۵۱-۲
آیا کسی وجود دارد که تا بحال در مورد استون هنج چیزی نشنیده باشد؟ استون هنج یکی از معروف‌ترین مکانهای اسرارآمیز جهان به شمار می‌آید. این مجسمه‌های غول پیکر سنگی چه ویژگی‌هایی دارند؟ چرا این مکان باعث ایجاد بحث و جدلهای فراوان در جامعه علمی‌ شده؟
استون هنج بنای تاریخی سنگی که در سالسبری انگلستان جنوبی واقع شده عمدتا دربرگیرنده ۳۰ سنگ قائم می‌شود (یا سارسن‌ها، که هر کدام بیشتر از ۱۰ فوت ارتفاع و ۴۵ تن وزن دارند) این سارسن‌ها با ۳۰ نعل درگاه که به صورت افقی و تخت رویشان قرار دارند تشکیل یک دایره متصل را داده‌اند. در داخل این دایره نیز چرخه‌ا‌ی مشابه تشکیل شده است و آنها هم به سبک دیرک و نعل درگاه ساخته شده‌اند.شاید بگویید بناهای تاریخی بزرگ خیلی زیادی روی کره زمین وجود دارد که بعضی از آنها از استون هنج جذاب تر هستند! پس چه جیز خاصی در این غولهای سنگی نهفته است؟
برای تمام این سئوالهای پاسخهای دقیقی وجود ندارد.کاربردشان چه بوده؟ یک رصدخانه ستاره شناسی، مکان مذهبی و آیینی یا چیزی ماوراء طبیعی؟ چه کسی آن را ساخته و چگونه؟

۵۱-۳

بعضی افراد گفته اند که دروییدها (کاهنان مذهب سلتی) این بنا را ساخته اند، اما واقعا ما چیز زیادی از این بنا نمی‌دانیم.
باستان شناسان تاریخ ساخت آن را بین ۵۰۰۰ تا ۳۰۰۰ سال پیش ذکر کرده اند، پس این بنا حتی قبل از استفاده کردن نوع بشر از ابزارهای فلزی ساخته شده بود.حال بدون در نظر گرفتن اینکه چه کسی استون هنج را ساخته، واضح است که هزاران نفر در طراحی و به وجود آوردن آن سهیم بوده اند. فقط کشاندن چنین سنگهای عظیمی ‌از مارلبورگ (۳۰ کیلومتری جنوب استون هنج)  کاری بس عظیم و بزرگ است. و چگونه امکان دارد چنین سنگهایی برپا شده باشند؟!
این کار یک شاهکار جالب مهندسی محسوب می‌شود و افسانه‌های بسیاری هست که قدرت و توانایی را منعکس می‌کند تا توضیح دهد چگونه انسانهای اولیه این سنگهای سنگین را حمل و جابجا کرده‌اند!
حتی در خلال افسانه‌های آرتور از استون هنج نام برده شده و اسم فردی به نام مرلین به عنوان معمار ذکر شده است.

۵۱-۴

جالبترین موضوع این است که استون هنج در جهات نقاط انقلاب و اعتدالی ستاره شناسی قرار گرفته و زمان طلوع خورشید در خط افق نور خورشید به طور کامل بین فواصل خرسنگ‌ها ظاهر می‌شود.
بی شک چنین چیزی تصادفی نیست و شاید با داستانهای مربوط به سرآغاز و مبدا این مکانهای مرموز ارتباط داشته باشد.

خطوط نازکا:

۵۱-۵

خطوط نازکا فوق‌العاده‌ترین گروه جئوگلیپس‌ها (geoglyps) در جهان هستند. آنها در بیابان نازکا بین شهرهای نازکا و پامپا روی پامپاس دی جوناما در پرو واقع شده اند.
در سطح شنهای بیابان پامپا در حدود ۳۰۰ شکل ساخته شده از خطهای مستقیم حک شده که شامل فرمهای هندسی و تصاویر حیوانات و پرندگان و شکلهای دیگر بوده و تنها از آسمان و بالا به وضوح قابل رویت هستند.

۳ نکته مرموز در نازکا پلاتیو قابل بررسی است:
۱٫ خطوط مستقیم با کیلومترها فاصله در تمام مسیرها در بخشهایی از پامپاس یکدیگر را قطع می‌کنند.
۲٫ تعداد زیادی از فرم این خطها به صورت شکلهای هندسی است: مثل زاویه‌ها (کنج‌ها)، مثلث‌ها، شکل‌های خوشه ای، مارپیچ‌ها، مربع‌ها، خطوط مواج و غیره.
۳٫ تعداد زیادی از خطوط نیز به شکل حیوانات درآمده اند.

با بررسی نقشه خطوط نازکا موضوعات زیر مطرح می‌شود:

۵۱-۶

طبق باور مردم جئوگلیپس‌ها را گروهی از افراد به اسم نازکا ساخته اند، اما چرا و چگونه آنها این شگفتی‌های جهان را خلق کردند که اصلا قابل توضیح و تشریح کردن نیستند؟
از وقتیکه مشخص شد خطوط نازکا به جز از یک جایگاه بالاتر قابل رویت نیستند، فرض می‌شود که مردم نازکا هرگز نتوانسته اند حاصل کاشان را از جایگاه بالاتر ببینند!
بنابراین فرضیه‌ها و تصورات خیلی زیادی در مورد توانایی‌های سازندگان و انگیزه‌های آنان وجود دارد.

۵۱-۷

آیا امکان دارد جئوگلیپس‌ها تمثال‌های خدایان حیوانی یا طرح‌های صورتهای فلکلی باشند؟
آنها راه و مسیر بوده اند یا عقربه‌های نجومی ‌و یا حتی شاید یک نقشه خیلی عظیم؟
اگر مردمی‌که ۲۰۰۰ سال پیش اینجا زندگی می‌کردند فقط از تکنولوژی ساده ای بهره مند بودند، چگونه برای ساختن چنین شکلهای دقیقی برنامه ریزی کرده اند؟ آیا از یک نقشه پیروی کرده اند؟ اگر اینگونه بود چه کسی آن را ترتیب داده؟ و بالاخر در ظاهر تمام اینها به دنیای ماورایی تعلق دارند.به منظور معرفی کردن خطوط نازکا، که با جابجا کردن صخره‌های بیابان برای نشان دادن سطح زیرین شنهای صورتی کمرنگ ساخته شده اند، بازدید کننده‌ها اغلب توضیحاتی تخیلی ارائه می‌دهند: از باندهای پرواز برای سفینه‌های فضایی تا راه‌هایی برای قهرمانان المپیک، از اُپ آرت (هنر بصری) تا پاپ آرت، و در نهایت تا رصدخانه‌های ستاره شناسی…
جزیره ایستر

۵۱-۸

جزیره ایستر (راپانویی در زبان بومی) مستعمره کشور شیلی و در جنوب شرقی اقیانوس آرام قرار دارد. راپانویی جزیره ای کوچک، پر از پستی و بلندی و اکنون بدون درخت از منشا آتشفشانی می‌باشد. این جزیره غیرعادی‌ترین منطقه دورافتاده جهان خوانده شده، اما چیزهای دیگری هم هست که این مکان را از مکانهای دیگر روی کره زمین مجزا می‌سازد.
در این جزیره صدهای مجسمه خرسنگی به شکل انسان وجود دراد که موآی نام دارند.اغلب مو آی‌ها از خاکسترهای آتشفشانی و فشرده شده  متراکم و خاص تراشیده شده اند. بزرگترینشان وزنی بالغ بر ۱۶۵ تن را داراست و ارتفاعش به ۲۲۰ متر می‌رسد. برخی از مو آی‌های عمودی (ایستاده) تا گردن در زیر خاک پنهان شده اند.
این سازه بسیار عظیم که در جزیره ای کاملا بایر و خشک (فقط با مقدار کمی ‌سبزه) وجود دارند به سرعت و در نگاه اول ذهن‌ها را تسخیر می‌کند. واقعا چگونه چنین چیزی امکان دارد؟ چه کسانی این تندیسها را ساخته و دلیلشان از خلق آنها چه بوده؟

۵۱-۹

بعضی از داشنمندان می‌گویند ساکنان جزیره ایستر یعنی راپانویی از پلی نزی آمده بودند. اما شباهتهای این مجسمه‌ها به مجسمه‌های سنگی هندی اطراف دریاچه تیتیکاکا در جنوب آمریکا جالب و درخور توجه است آیا این تشابه تصادفی بوده؟ متخصصین قادر نیستند به طور دقیقی کاربرد مجسمه‌های مو آی را توضیح دهند. بعضی از آنها اعتقاد دارند که این مجسمه‌ها هم  نماد  قدرت و هم مذهب و سیاست بوده اند.یکی از بزرگترین اسرار جزیره ایستر در مورد این بود که این سنگها چگونه از معدن سنگ تا صفه‌هایشان یا ahus (گاهی فاصله ای بیشتر از ۲۰ یا ۲۵ کیلومتر) منتقل می‌شدند؟
طبق افسانه راپانویی موآی خودش از معدن سنگ راه می‌افتاده! بعضی نیز این مجسمه‌ها را به مراسم آیینی نسبت می‌دهند.
آیا همین موضوع باعث شده تا سختیهای ذاتی را برای جابجا کردن اینها متقبل شوند؟
آیا کسانی با فرض اینکه نباید زحمت جابجا کردن سنگها را به خود بدهند در معدنها می‌ماندند؟
یا شاید افراد جزیره ایستر از قدرتهای ماورایی کمک می‌گرفتند و با توانایی فوق طبیعی آنها را تراشیده و سپس موآی‌ها را حرکت می‌دادند؟

۵۱-۱۰

جزیره ایستر بیشتر به نام‌های ته- پیتو- او- ته- هنا به معنی «داستان جهان» و ماتا-کی-ته- رانی به معنی «چشمانی نظاره گر به بهشت» مشهور است.این نامهای باستانی و جزئیات بسیار زیاد اسطوره ای به احتمالاتی اشاره دارند مبنی بر اینکه این جزیره دورافتاده شاید قبلا هم یک شاخص جغرافیایی و هم رصد خانه ستاره شناسی تمدنی فراموش شده اما بسیار قدیمی‌ بوده است.