خواص اعجاب انگیز و آثار شهرهای قدیمی

خواص اعجاب انگیز و آثار شهرهای قدیمی (برگرفته از کتاب خطی قدیمی ):

اسکندریه:

۳۸

شهر مشهوری است در مصر، واقع است در کنار دریا و اختلاف در بانی آن شهر، اهل سیر و تواریخ نمودهاند. بعضی گویند که او را، ذو القرنین- که اسکندر اول است- بنا نهاد و آن پسر اشک بن سلوکوس رومی است که خبر او در قرآن مجید وارد است. و بعضی گویند که او را، اسکندر ثانی بنا نهاد که آن پسر دارا دختر زاده فیلقوس است و چون او هم وقتی عظیم و قوی شد به ولایت مغرب و چین رفت، اهل سیر، او را شبیه به اسکندر اول کردند. و او، بعد از سفر چین وفات نمود در حالیکه در سن سی و دو سالگی بود. اسکندر اول، تمام عالم را گرفت و مؤمن و موحد بود، اسکندر ثانی،مذهب حکیم ارسطاطالیس را داشت که استاد او بود. و ما بین این دو اسکندر، مدتی فاصله بود.

گویند چون اسکندر خواست بنای شهر اسکندریه را گذارد، آن مکان، شهری بود از شهرهای قدیم و از مساکن طایفه عاد.

ستونهای سنگ و آثار قدیم در آنجا بسیار بود. قربانی بسیار نموده و داخل معبد اهل یونان شد و از خدای تعالی درخواست که به او معلوم نماید که آیا توفیق بنا و اتمام این شهر برای او مقدور است یا نه؟ پس، او را خواب ربود و در خواب دید کسی را که به او میگوید که این شهر را بنا خواهی کرد و آوازه این شهر در جهان خواهد پیچید و مردم بسیار در آن مکان، ساکن خواهند شد و هر پادشاه، لشکر بر سر این شهر کشد، خائب و خاسر، باز خواهد گشت. پس، از خواب برخاسته به جمع نمودن استادان و صنعتگران فرمان داد و طرح شهر را ریخته و ساعت تعیین نمود و ناقوسی بزرگ در وسط زمین آویخته و چنان قرار داد که هر وقتآن ناقوس را حرکت دهند، جمیع استادان و صنعتگران از چهار طرف شهر، در یک دفعه، ابتدای بنای آن شهر را نمایند و بنیان شهر در ساعت سعد بنا شود.

پس، چون استادان و معماران و صنعتگران حاضر شده در روز معین منتظر وقت و ساعت بنا شدند، پیش از آنکه وقت و ساعت معین برسد، مرغی بر سر ناقوس نشسته، ناقوس را حرکت داد. استادان و صنعتگران به خیال آنکه وقت و ساعت رسیده، دست به بنا نهادند. این خبر به اسکندر رسیده، دانست که اراده حق تعالی غیر از اراده اوست و گفت: من میخواستم که این شهر در ساعتی بنا شود که هرگز خراب نشود؛ خدای تعالی خلاف او را اراده فرمود، آنچه خدا خواسته است همان خواهد شد. پس، چون شب بر سر دست بر آمد، اجنه بسیار از دریا بیرون آمده، هر چه استادان ساخته بودند، خراب نمودند و هر چه استادان و آدمیان در روز کار میکردند، شب، اجنه او را خراب مینمودند تا آنکه اسکندر امر فرمود که استادان و مسخران، طلسمی برای دفع اجنه ساختند. مسعودی گوید طلسمی که از برای دفع اذیت جن ساختند، چند مناره است از سنگ به درازی هشتاد ذراع، و صور و اشکال در او کندهاند و خط بسیار نوشتهاند. آن ستونها الآن باقی است. و در زمان اسکندر، هفت سور بر دور آن شهر کشیده بودند. و مفسرین گویند که این اسکندریه مکانی است که موسی با سحره فرعون در آن مکان احتجاج نموده. و موسی، بسیار سال پیش از اسکندر بوده. پ، معلوم میشود که قبل از بنای اسکندر، باز در آن مکان شهر و آبادی بوده است.

مجلس سلیمان- علیه السلام- در اسکندریه است. غرناطی گوید که مجلس سلیمان- علیه السلام- در خارج شهر اسکندریه است و او را جن بنا نموده، در بالای ستونهای سنگ رخام، و در زیر هر ستونی، سنگی از رخام گذاشتهاند و در بالای هر ستون بر سنگ دیگر ترتیب کردهاند. و این سنگهای رخام، ابلغ و ملتقط به سیاهی و سفیدی است در کمال حسن. و هر ستون، سی ذرع طول دارد و قطر هر ستون، هشت ذراع است. و این مجلس، دری در آستانه و چارچوبهای از سنگ رخام دارد. و در این مجلس، زیاده از سیصد ستون ساخته شده است، همه از یک جنس سنگ و به یک اندازه و به یک ترکیب. در وسط این مجلس، ستونی است بر بالای سنگی از رخام و درازی این ستون، صد و یازده ذراع است و قطر آن ستون، چهل و پنج وجب است. مسعودی گوید که من،خود آن ستون را به دست خود وجب نمودهام.

و نزدیک دروازهای است موسوم به « ستون سواری » از عجایب اسکندریه، آن است که ستونی است که او، موسوم است امروز به و آن، ستونی است بسیار بزرگ و یک پارچه و بر بالای سنگی عظیم و مربع، این ستون را گذاشتهاند. و سنگی مربع به .« شجره » اندازه همان سنگ که در زیر ستون است در بالای آن ستون نهادهاند.

گویا که آن سنگ مربع، خانهای است. و هر که این سنگ را ببیند و عظمت آن را ملاحظه نماید، یقین کند که عامل این عملها، اشخاص قوی جثه بودهاند و دخلی به اشخاص این زمان نداشتهاند.

ابو ریحان عجایبات اسکندریه نوشته است که در آنجا، منارهای است متحرک به حرکت آفتاب؛ چنانکه چون آفتاب از محل زوال گذرد و مایل شود، در زیر این ستون چیزی توان گذاشت، پس از آنکه آفتاب مرتفع شود، دیگر آن چیز را که در زیر ستون گذاشتهاند، نتوان برداشت و اگر ظرف یا شیشه در زیر این ستون گذارند، چون آفتاب مستوی شود، آنها شکسته شوند و صدای شکستن آنها شنیده شود. حکمای بسیار در اسکندریه بوده است؛ چنانکه مثل منبر مکانها ساخته بودند و در پایههای آن، حکما به مراتب علم و حکمت ود، مینشستهاند و کسانی که علم کیمیا داشتهاند در پایینترین پایههای منبر مینشستهاند.

و از عجایب اسکندریه، منارهای دیگر است که پایین این مناره، سنگی است مربع، تراشیده شده. در بالای این مناره، مناره دیگر،مثمن گذاشتهاند و در بالای این مناره مثمن، مناره مدوری گذاشتهاند. طول مناره اول، نود ذراع است و طول مناره مثمن نیز، نودذراع است. و در بالای مناره، آینهای است و موکلان در آن بالا نشستهاند و به آن آینه نگاه میکنند. خاصیت آن آینه، آن است کهاگر لشکری از ولایت روم در کشتیها نشسته به طرف اسکندریه آیند، موکلان در آینه، آن کشتیها را دیده، اهل اسکندریه راخبردار مینمایند تا مستعد جنگ و قتال گردند و این آینه تا زمان خلافت ولید بن عبد الملک بن مروان باقی بود و پادشاه روم،حیله نموده، آن آینه را با آن منار خراب نمود. تفصیل حیله آن است که شخصی از بزرگان روم را به سرحد اسلام فرستاد و آن خص به اهل اسلام چنان نمود که من از ملک روم گریختهام. اهل اسلام او را پیش ولید بردند و به دست ولید، مسلمان شد. وبعضی از دفاین پادشاه روم را که در زمین شام بود بیرون آورده به ولید داد و به این جهت در پیش ولید مقرب و معتمد گردید.

پس از مدتی به ولید معروض داشت که چون اسکندر بر ملوک مصر و شام مستولی شد و خزاین شداد به دست او رسید او را ر زمین اسکندریه در میان سردابها مدفون ساخت و در بالای آن سردابها، مناری را که آینه در بالای او نصب نموده، ساخته است.ولید به طمع مال، حکم به تخریب مناره و آینه نمود. شخص رومی چون آینه را خراب و مناره را تا نصف منهدم نمود، در شبی ازشبها، سوار کشتییی که آماده ساخته بود، شده فرار به ولایت روم نمود. و این مناره در زمان ما، قلعهای است عالی مشرف به دریا،میانه این مناره تا دریا یک میدان اسب راه است. و در این مناره و حصن، پلهای وسیع هست که سوار با نیزه تواند بالا رفت. دربعضی از جاها این پلها را مسقف به یک پارچه سنگ کردهاند و به پهلوهای سنگی که در مناره است جا داده و استوار نمودهاند. از

آنجا، باز به طبقه دیگر بالا میروند. و در وسط این مناره، قبهای لطیف ساخته شده برای دیدهبان و مستحفظ.

روایت شده، چون عبد العزیز بن مروان حاکم ولایت مصر شد، مشایخ آن ولایت را جمع نموده گفت: میخواهم که اسکندریه راچنانکه سابق بوده آبادنمایم؛ شما به قوت و مردمان به من اعانت نمایید و من به دادن مال به شما اعانت مینمایم. پس، مردمان مصر از او، مهلت طلبیده بهقبرستان قدیمی رفتند و کله آدمی بیرون آورده، بالای عراده گذاشته، پیش عبد العزیز آوردند و دندانی از دندانهای آن کله راکشیدند. با وجود آنکه پوسیده و خراب شده بود، ده رطل- که دو من و نیم تبریز، تخمینا باشد- سنگینی آن دندان بود. پس، مردممصر به عبد العزیز حاکم خود گفتند که اگر چنین اشخاص قوی جثهای پیدا شوند، شهر اسکندریه را به حالت و عمارت قدیم توان ساخت.در آن ولایت، چشمهای است و در آن چشمه، صدفی پیدا شود که چون او را بجوشانند و آب او را بخورند، ناخوشی جذام را نافع بخشد.

تاریخ قلعه های ایران

 تاریخ قلعه های ایران:

 در دوره های مختلف تاریخی مردم ایران بزرگ دشمنانی داشتند که بخاطر قدرت جنگی و دفاعی این دیار زیبا توانایی نفوذ به آن را نداشتند،  یکی از مهمترین سازمان های جنگی و نظامی قلعه ها بودند که بصورت شبکه بیکدیگر وصل بودند. در همه تاریخ استحکامات را در دور افتاده ترین و مرتفع ترین نقطه بنا می کردند تا به سبب وجود شیب های تند یا کوه،  دستیابی به آن دشوار باشد و مدافعان نیز در بالا قرار گیرند و از لحاظ دید مسلط باشد ضمن آنکه از خطر نقب زدن مهاجمان نیز محفوظ مانده و حمل ادوات محاصره ای به پای دیوار را دشوار نمایند،  از آغاز دوران پیش از تاریخ در هزاره اول پیش از میلاد پیرامون دهکده ها نیز حصار کشیده می شد،  اینکار نخست برای مصون ماندن از حمله راهزنان و جانوران وحشی بود ولی بعدها عمدتا برای دفاع متقابل در برابر هجوم دشمنان صورت می گرفت،  در سراسر سرزمین ایران حصار های محکم،  دهکده ها و قلعه های مسکونی را می توان یافت که متعلق به هزاره سوم پیش از میلاد است.  هر جای این سرزمین نگاه کنید، قلعه، برج، بارو، ارگ، کهندژ، دربند، خندق و دروازه و نظایر آنها از ناامنی محیط زندگی و توجه و تدبیر آگاهانه ایرانیان به ملاحظات دفاعی حکایت می کند،  البته انوش راوید بیشتر شبکه دفاعی ملی و مردمی برای باز دارندگی می داند.  ساخت بناهای گروهی حصار دار در ایران با طرح ها و نفشه های گوناگون از سه هزار سال پیش شناخته شده است،  حصار سیلک در کاشان،  قلعه حسنلو در ارومیه، بلورآباد در شهرستان خوی و … از نمونه های آن می باشد، از سایر قلاع مشهور می توان قلعه فلک الفلاک  در خرم آباد احداث شده در عهد  شاهنشاهی ساسانیان نام برد، حسن صباح بلند آوازه ترین رهبر اسماعیلیان نیز جهت مقابله با بی عدالتی اجتماعی سلجوقیان،  الموت در نزدیکی قزوین را پایگاه خود قرار داد و ۳۵ قلعه در اطراف آن بنا نمود و در فومن و قهستان۷۰ قلعه دفاعی داشت.

 در ایران هزاران قلعه بزرگ و کوچک وجود دارد که می بایست توسط جوانان عزیز پرشور و علاقمند ایرانی،  از آنها عکس بگیرند و نقشه بردارند و در تاریخ آنها کاوش نمایند و برای استفاده عموم به اینترنت بسپارند.  در معماری و شهرسازی اوایل اسلام که متاثر از معماری قبل از اسلام بویژه دوره ساسانیان است تفکرات دفاعی مورد توجه بوده است به طوری که معمولا هر شهر اسلامی از سه بخش تحت عنوان کهندژ، شارستان و ربض تشکیل می گردید،  مهم ترین این بخش ها کهندژ یا ارگ بود که عبارت بود از قلعه های که در وسط یا گوشه شهر قرار داشته و معمولا از یک سو به باروی شهر پیوسته بود تا همواره برای دفاع و مقابله با تهاجمات دشمن آماده باشد،  ازجمله کهن دژهای معروف می توان کهن دژهای شهرهای ایران،  سمرقند، بخارا، بلخ و نیشابور را نام برد.  رباط ها نیز از بناهای دفاعی و نظامی صدر اسلام است و قلعه های نظامی مرزی را در دوران معینی رباط می گفتند،  مانند رباط نصیبین که در سرحد میان ایران و روم شرقی بنا شده بود و نگهبانان آن از دیلمان می آمدند،  رباط ها را می توان از نخستین استحکامات سازه ای محسوب نمود که در نقاط بی حفاظ مرزی پناهگاه گروهی جهادگر بودند.  پس از تثبیت اسلام در مناطق اسلامی و بر طرف شدن تهدید از سوی غیر مسلمانان در مرزها، معنی واژه رباط با مسجد یکی شد.

 قلعه های ایران،  به دو نوع جلگه ای و کوهستانی، مصالح ساختمانی آنها نیز متفاوت است،  طرح اصلی قلعه های جلگه ای مربع و یا مربع مستطیل است که در چهار گوشه آن برج های مدور برای دفاع ساخته شده اند،  مصالح این قلعه ها خشت و گل است و به ندرت از آجر و گچ استفاده شده استبارو (دیوار ضخیم) این قلعه ها چینه (دیوارهای گلی که آن را بند بند می سازند) است یا با خشت های قطور ساخته شده است، برای استحکام آن قطر و ضخامت بعضی از بارو ها به چهار متر هم می رسید.  اطراف بعضی از این قلعه ها خندق حفر می کردن و برای رسیدن به قلعه از پل های متحرک بهره می گرفتند.  بعضی از این قلعه ها به دلیل امنیت آن ها محل سکونت کشاورزان و روستاییان شد که با گذراندن خیابانی معمولا شمالی و جنوبی و تامین آب آشامیدنی خانه های روستایی در دو طرف خیابان ساخته می شد.  از این قلعه ها می توان به قلعه بیاضه بیابانک و هنجن در سر راه نطنز به ابیانه است اشاره کرد که تا این اواخر محل سکونت بوده است،  این قلعه دارای برج و باروی ضخیم بسیار بزرگ بوده است.  داخل قلعه کوچه های پر پیچ و خمی داشته است که همه آن ها به گذر اصلی قلعه که به در قلعه منتهی می شود راه دارند،  خانه ها دو طبقه هستند و از طبقه زیرین برای نگهداری دام و یا انبار مواد غذایی و آشپزخانه استفاده می کردند و اتاق های نشیمن در طبقه دوم قرار داشته اند.

 مصالح دژهای کوهستانی را معمولا از سنگ های بدون تراش نظیر سنگهای کوه یا رودخانه همراه با گچ غربال شده فراهم می کردند،  در زیر دست دژهای کوهستانی پرتگاه های عمیقی تعبیه شده است،  درقسمت انتهایی برج ها و بعضی مواقع، باروها، کنگره هایی ست که مخصوص کمانداران بوده است تا بتوانند از شکاف کنگره ها دشمن را هدف قرار دهند.  در بعضی از دژها و قلعه ها، مانند الموت قزوین، پایین دژ محل سکونت روستاییان بوده استاز قلعه به هنگام جنگ‌ها استفاده می‌شده و مردم تا زمانی که بیم حمله دشمن وجود داشته در درون دژ می ‌ماندند و معمولاً در درون آن آذوقه زندگی برای چندین ماه موجود بود.  برای محافظت از ساختمان و استحکامات و قسمت‌ های مختلف قلعه بارو ساخته می‌شده است،  دیوار های دفاعی و خاکریز های متعلق به آغاز سکونت انسان در ایران هنوز برجاست،  شکل آنها به موازات پیشرفت سلاح‌های تهاجمی و تدافعی تکامل یافته است.  در دوران پیش از تاریخ و اوایل دوران تاریخی،  نوع استحکامات عموماً تابع مقتضیات ناشی از محل قلعه یا دهکده و اوضاع طبیعی سرزمین بود.  طرح ‌های ساختمانی بیشتر قلعه‌ها بر اساس معلومات و تجربه کلّی نسبت به حمله و دفاع ریخته می‌ شد تا سنت‌ های محلّی.  در هر دوره‌ای روش ‌های آزموده و مقبول برای ایجاد استحکامات انتخاب می‌شد.  اوایل دوران تاریخی در سبک استحکامات ایران باستان آثاری از نفوذ سبک بین‌النهرین و سایر کشورهای همسایه دیده می‌شود،  در تاریخ معماری ایران تا رسیدن به اقتباس سبک فرانسوی در معماری قلاع و حصار های شهر در اوایل قرن سیزدهم، خصوصاً در خوی و تهران می‌توان ردیابی کرد.

 آغاز خانه سازى انسانها همواره با اندیشه یافتن راههاى گوناگون دفاع در برابر دشمنان و حیوانات همراه بوده است،  به همین دلیل خانه هاى اولیه که بدون دیوار ساخته مى شد،  به تدریج داراى دیوار شده و رفته رفته داخل یک دیوار محاطى دفاعى محصور شده است،  به تاریخ نیک مراجعه شود.  این نوع حصارها در ابتدا داراى یک معبر ورودى بودند، اما پس از گذشت سالها تبدیل به دروازه شد،  حصار هاى اولیه که در اطراف مناطق مسکونى کشیده مى شد،  فاقد برجهاى دفاعى در فواصل منظم یا غیر منظم بودند و براى محافظت از دیوارها بود.  در ایران، ایجاد خانه هاى گروهى حصار دار از سه هزار سال قبل از میلاد با طرحها و نقشه هاى مختلف آغاز شده است.  نمونه این گونه قلاع در بلورآباد واقع در حاشیه دشت شمالى روستاى قره ضیاءالدین آذربایجان به دست آمده است.  در قرن چهارم قبل از میلاد، همزمان با آغاز فرمانروایى سلسله هخامنشیان، به علت توسعه شهر و تغییر فنون جنگى و دفاعى،  برجهاى مستطیل شکل جانشین برجهاى نیم دایره اى قدیمى شده اند،  گفتنى است برجهاى دفاعى، دیوارهاى قلعه حسنلو داراى کاملترین برجهاى دفاعى مستطیل شکل پیش آمده، بوده است.

سهم اصلى در توسعه شهر سازى حصار دار در ایران به عهده معماران اورارتویى در قرنهاى سوم و هشتم قبل از میلاد است که تحت نفوذ معمارى بین النهرین شیوه اى در ایجاد استحکامات دفاعى بوجود آوردند که در قرنهاى بعد پایه و اساس معمارى قرار گرفت.  در معمارى اورارتویى تحول دیگرى هم قابل توجه است، شهر هاى اورارتویى با طرح هاى فشرده و خانه هاى نزدیک به هم و روى سطح طبیعى زمین با دیوار هاى بسیار محکم و بامهاى مرتفع ایجاد شده اند به این ترتیب استفاده از عوارض طبیعى زمین به ندرت صورت گرفته است.  اطراف بناها که با دیوارها و برجهاى مستحکم دفاعى احاطه شده اند،  پیش آمده و صاف هستند،  مانند قلعه سیاه در ۳۶ کیلومترى شرق ماکو که روى یک توده سطح از مواد مذاب منجمد بنا شده است.  در میان برجهاى مستطیل شکل که نیمى از آنها جلوتر از دیوارها بنا شده اند،  دیوارها در فواصل مساوى پیش آمده یا عقب رفته اند.  این پیش آمدگیها به هیچ وجه از نظر دفاعى یا استحکام بخشى به دیوارها، ارزشى ندارند،  بلکه فقط از نظر تزئینى به این صورت ساخته شده اند و از لحاظ دفاعى طرحهاى معمارى دیگرى در دیوارها به کار رفته است.  تمام دوران اسلامى، در ایران قلعه هاى بسیارى داخل شهرها به وجود آمدند،  براى مثال مى توانیم از ارگ کرمان و قلعه فلک الافلاک در خرم آباد و ارگ شیراز را نام برد.

 قلعه هاى اوایل و اواسط دوره اسلامى سرتاسر ایران پراکنده هستند و به طور کلى در کنار شاهراه هاى ارتباطى ساخته شده اند،  نمونه این قلعه ها شبکه وسیع قلعه های اسماعیلیه است که در نقاط مختلف بنا شده اند یا قلاعى که فقط براى محافظت از راهها و ایجاد امنیت در مسیر هاى کاروان رو ساخته شده اند یا قلاعى که در نزدیک پلها و رودخانه ها ایجاد شده اند،  مانند قلعه اى که در شمال رودبار در بستر سفید رود احداث شده است.  یکى از بزرگترین و قدیمى ترین قلاع ایران،  قلعه گلى است که در جاده کاروان رو ورامین به قم نزدیک محلى به نام کاج ساخته شده و شامل تعداد بسیارى برج مستحکم مستطیل شکل است که به خوبى قادرند از قسمت حیاتى و جان و مال ساکنان قلعه محافظت کنند.  بناى قلعه را مى توان به دوره شاهنشاهی ساسانیان نسبت داد و اگر هم در آن زمان ساخته نشده باشد قطعاً در قرون اولیه اسلامى و در زمان سلجوقیان ساخته شده است،  زیرا دیوار هاى آن شباهت بسیارى به دیوار هاى رباط سنگى دارد که متعلق به دوران سلجوقى است.  هنر قلعه سازى در ایران از آغاز ظهور اسلام در قرن هفتم میلادى تا زمان حاضر به تدریج تکامل یافته،  پیشرفت هایى که از لحاظ جنگى براى مهاجمان و نیز مدافعان به وجود آمده و استفاده از فنون جدید در جنگها موجب شده که برجهاى مدور بزرگتر و نزدیک به هم و دیوارهاى مستحکم تر بنا شوند و تمام پیش بینى هاى لازم براى متوقف کردن یا لااقل کندتر کردن سرعت مهاجمان در خارج قلعه و حصار و داخل آن مورد توجه قرار گیرد و این تکامل در هیچ زمانى متوقف نشده است.

نارین قلعه (نارنج قلعه)  ــ  نارین قلعه یا نارنج قلعه مهمترین و دیدنی ترین بناى تاریخى شهرستان میبد است،  این قلعه از بناهاى مربوط به دوره حکومت اشکانیان و قبل از اسلام است و در دوران مظفریان تعمیراتى در آن صورت گرفت.  اطراف آن خندقی بوده است و نقب های زیر آن گاهی تا یک فرسنگ امتداد دارد،  در محرم سال ۷۴۴ جنگ سرنوشت سازی که باعث پیروزی آل مظفر بر چوپانیان گشت در این محل اتفاق افتاده است.  مساحت این قلعه ۳ هکتار و بنا در ۷ طبقه و داراى برج و بارو و دربند هاى متعدد است و بالاى تپه اى مسلط بر شهر میبد قرار دارد.  قطر پایین ترین حصار قلعه که قسمت بزرگى از آبادى میبد را دربر مى گرفت، ۵ و در بعضى قسمتها به ۲۰ متر مى رسیده است.  نارنج قلعه ۴ برج گرد بلند دارد و آنچه امروزه از آن باقی مانده قسمت مرکزی آن است و نشانه هایی از برجها و باروها در روستای کوچک(کوشک) از آن باقی است.  کوشک یا کوچک نزدیک ترین روستا به دژ بوده است و بیشتر آن را باغها و قنات ها و آسیاب دربر میگرفته است.  زیبا ترین بادگیرها و خانه ها و کوچه های سابات دار بسیار قدیمیدر جهان را در این محله زیبا میتوان مشاهده کرد.  نارنج قلعه داراى اتاقهاى متعددى بوده است که در حال حاضر قسمتهایى از این اتاقکهاى کوچک تو در تو موجود است و بسیارى از آنها نیز به علت قرار گرفتن در طبقات پایین و ریختن راهروها هنوز کشف نشده است.  بعضیها نارین قلعه را همان دژ سفید شاهنامه میدانند،  این قلعه بالای یک تپه و مسلط به اطراف ساخته شده و اطراف آن را هم خندق کنده اند.  یک روایت افسانه ای هم حکایت از آن دارد که قلعه در زمان کیومرث ساخته شده و اولین آدمها از راه آب و دریا به آن پا گذاشته اند،  بعضیها هم آن را ساخته سپهبد ساسانی- مهبد- میدانند،  مهبد از سرداران قباد و انوشیروان بود.   در نزدیکیهای نارین قلعه میبد سفالهای رنگی و نقش دار از دوران حکومت ایلامبه دست آمده که  بیش از ۴۰۰۰ سال قدمت دارند و به خاطر همین قدمت زیاد ساختمان قلعه به زیگورات یا معابد باستانی ایرانشبیه است.  از این قلعه که کاملاً از خشت و گل ساخته شده است،  در دورههای مختلف تاریخی به عنوان ارگ حکومتی یا دژ نظامیاستفاده میشده.  اوج اقتدار این قلعه در پیش از اسلام،  مربوط به دوره شاهنشاهی ساسانیان و پس از آن مربوط به دوره آل مظفراست،  بعضی این کهن دژ را سر آغاز شروع آبادانی یزد میدانند.  پیچهای تو در توی قلعه،  کشمکشها و جنگهای زیادی را به خود دیده است،  این قلعه نظامیبوده ولی بعضی با توجه به شکل ۵ طبقه آن احتمال میدهند که زیگورات بوده و از آن به عنوان معبد استفاده میکرده اند.

قلعه کاظم داشی (کاظم خان) ــ  این قلعه صخره ای با ارتفاع بیش از سی و پنج متر به صورت شبه جزیره در ساحل دریاچه ارومیه قرار دارد،  در گذشته این محل یکدر  و  قرخلار (چهل تن) نامیده میشد.  آثار عمارت و ساختمانهای متعددی از سنگهای بزرگ و تراشیده در پی و بنای این قلعه به چشم میخورد.  در این قلعه تعدادی سنگ قبر از مرمر سفید و درخشان وجود دارد که روی آنها عباراتی به خط نسخ زیبایی حجاری شده است.  در بالای این قلعه چاهی به طول و عرض دو و نیم متر و عمق هشت متر دیده میشود.  این قلعه فقط یک در دارد که به جاده سنگی باز میشود،  در قرن هفتم ه.ق به دستور هلاکوخان این قلعه تجدید بنا شد.

قلعه اسماعیل آقا ــ  در فاصله هجده کیلومتری شمال غربی شهرستان ارومیه،  به فاصله نسبتاً کمیاز جاده سیرو،  در بالای یک رشته کوه منفرد بقایای آثار و قلعه ای نظامیبه چشم میخورد.  این کوه از دو طرف با شیب تند به رودخانه نازلو چای منتهی میشود و به لحاظ موقعیت سوق الجیشی حایز اهمیت است.  آثار موجود در این قلعه به دو دوره تاریخی تعلق دارد،  دوره اول،  آثاری مربوط به هزاره اول ق. م را شامل میشود.  از این دوره بقایای دیوار هایی از یک پادگان نظامیاورارتوبی باقی مانده است.  دوره دوم،  شامل آثار و بقایای قلعه دفاعی دیگری است که دیوارهای آن به همراه برجهای دیده بانی پا برجاست و متعلق به یکی از اربابان محلی دوره قاجاریه است.

قلعه شای (پوشتو) ــ  این دژ که در اقصی نقاط آذربایجان غربی افسانههای حیرت آوری به آن نسبت میدهند،  از موقعیت طبیعی ویژهای برخوردار است،  و از راه ناهمواری که از جاده مهاباد به سردشت منشعب و از آن به روستای داغه می رود.  این صخره هشتاد متر ارتفاع دارد و صعود به بالای آن تنها از یک راه که در جبهه غربی است، صورت میگیرد.  ساختمانهای مورد بحث با سنگ لاشه و در بعضی قسمتها بدون ملاط ساخته شده است، سفالهای به دست آمده از این قلعه بسیار خشن و ابتدایی و اکثراً دست ساز هستند.  بررسی این گونه سفالها و همچنین پیهای ساختمانی موجود آشکار میسازد که نخستین سنگ بنای این دژ عظیم و شگفت آور در اوایل هزاره اول ق.م به وسیله اقوام محلی پایه گذاری شد و در دوره حکومت ماد ملحقاتی به آن اضافه شد.

 قلعه دختر (قیزقلعه)  ــ  روستای قیز قلعه از توابع بخش مرکزی شهرستان خوی و در دهستان دیزج قرار دارد،  این قلعه مربوط به هزارههای اول و دوم ق.م است.  این قلعه بر فراز یک تپه بلند و منفرد قرار دارد،  از فراز این قلعه میتوان بخش وسیعی از دشت خوی را مشاهده کرد.  در بالای این قلعه علاوه بر سفالهای شکسته فراوان،  تعداد زیادی سنگ در ابعاد مختلف به جای مانده است.  همچنین قسمتهای زیادی از دیوار این قلعه که سبک معماری آنها از نظر نوع مصالح و نحوه ساخت اورارتوبی است،  به خوبی قابل مشاهده است.

مشتاقیه (سه گنبد) ــ  مشتاقیه محلی در شرق مسجد جامع کرمان در ابتدای خیابان ۱۷ شهریور که از میدان مشتاقیه انشعاب پیدا میکند قرار دارد و از آثار دوره قاجاریه میباشد.  سه گنبد مزبور برای سه مقبره مشتاق علیشاه-شیخ اسماعیل و کوثر علیشاه بنا گردیده است.  گنبد هایی که بر فراز دو مقبره مشتاق و کوثر علیشاه واقع شده اند کاشی کاری بوده و در قرن اخیر ساخته شده اند،  و چون در ساختمان آن توجه کافی نکردهاند متاسفانه قسمت هایی از کاشیها ریخته و بقیه نیز رو به تخریب است.  مشتاق علیشاه از پیشوایان صوفیه در قرن ۱۳ هجری بوده که در اواخر زمستان ۱۳۰۶ هجری قمری سنگسار شده است،  میگویند جرم مشتاق این بوده که قرآن را با نوای سه تار میخوانده است.  لازم به ذکر است که قبل از تدفین عرفای یاد شده این مکان مقبره میرزا حسین خان راینی (۱۲۰۲ هجری قمری) جد اعلای سادات معروف به میر حسینی کرمان بوده،  وی در زمان زندیه و پس از فوت کریم خان زند تا مدتی حاکم کرمان بوده.  او در زمان حیاتش این محوطه را برای آرامگاه خود انتخاب کرده بود بنا بر این پس از فوت مشتاق یارانش به واسطه ارتباطی که مشتاق با حسین خان داشت او را در جوار وی تدفین نمودند.  از در بزرگ که وارد میشویم پس از گذشتن از راهرویی کم عرض و طولانی به باغچه مشتاقیه میرسیم،  در سمت شمال بنا در ساختمان مقبره مشتاقیه کوثر علیشاه و میر حسین خان قرار دارند.  از جمله آثار هنری مقبره فوق میتوان به کاشیکاری و تزئینات داخل بنای مذکور شاره نمود.

قلعه باستانی بمپور  ــ  در شهر بمپور مرکز تاریخی بلوچستان،  قلعه بزرگ و قدیمی وجود دارد،  که به آن قلعه بمپور می گویند،  و مهمترین مکان تاریخی و باستانی بلوچستان ایران است.  البته هنوز کسی بدرستی نمی داند،  در دوره های تاریخ،  بلوچستان ایران چه نام داشته است،  در جغرافیای تاریخی ایران،  و استان های تاریخی ایران،  نام بلوچستان کنونی خالی است.  این قلعه در ارتفاع ۴۷۰ متری از سطح دریا قرار دارد،  تاریخ ساخت اولیه آن مشخص نیست،  تعدادی داستان و افسانه محلی درباره آن وجود دارد،  که من بعنوان تاریخ نپذیرفتم،  مثلاً می گویند:  آنرا بهمن پسر اسفندیار ساخته و به مرور بمپور شده،  یا می گویند،  چون شبیه قلعه بم است،  بمپور نامیده شده،  و چند موضوع دیگر که آنها را بعنوان داستان،  در داستان های تاریخی ایران خواهم نوشت.

 در دوره های مختلف تاریخ،  بمپور مرکز حکومت بلوچستان بوده است،  این دژ چندین بار خراب و بازسازی شده،  آنچه که مشخص است،  گسترش واقعی قلعه در زمان نادر شاه افشار بود.  در این دوره نصیر خان براهویی حکمران بلوچستان،  بمپور را مرکز حکومتی خود قرار داد.  در سالها بعد بمپور موقعیت خود را حفظ کرد،  و سردار سعید خان نیای شیروانی ها،  و سردار دوست محمد خان رئیس قبیله بارک زهی،  به حکمرانی خود در آنجا ادامه دادند.  آخرین بار حکمران محلی زمان پادشاهی قاجار،  که زیر بار حکومت مرکزی نمی رفت،  جهت مقابله با دولت قلعه را باز سازی کرد.  سپس در زمان ناصرالدین شاه مرکز بلوچستان به فهرج یا ایرانشهر کنونی منتقل شد،  و قلعه بمپور اهمیت خود را از دست داد،  که تا کنون ویرانه های آن باقی مانده است.

قلعه بمپور تنها منطقه باستانی بلوچستان است،  که اندکی کاوش های علمی باستان شناسی در آن انجام شده است.  در سمت غرب قلعه تپه باستانی به مساحت ۲۷۰ متر مربع وجود دارد،  که فرشی از تکه های سفال دارد. تعیین تاریخ دوره های بهره بردار از قلعه را فقط از روی سفال های بجا مانده،  حدس های متفاوت با سطحی نگری تاریخی زده اند،  که در این وبلاگ قابل ذکر نیستند.  زمان ناصرالدین شاه قاجار،  قلعه ایرانشهر ساخته شد،  و جای قلعه بمپور را گرفت.  قلعه ایرانشهر ساختمان های شاه نشین، توپخانه، سربازخانه، ذخیره گاه، قورخانه، قراول خانه، زندان، مسجد، حمام، غلام خانه،  داشته،  و تنها چهار دیواری و ویرانه هایی از آنها باقی مانده است.  جوانان باهوش ایرانی هر شهر و دیار،  باید نسبت به شناسایی و تاریخ نگاری قلعه های زیاد ایران،  بدور از دروغ های تاریخ،  برنامه ریزی و کار کنند.

۳۷

عکس قلعه های بمپور و ایرانشهر،  عکس شماره ۴۵۸۰ .  وظیفه جوانان باهوش ایرانی است،  که درباره آثار تاریخی ایران کار و تحقیق کنند،  و جهت پیگیری تخصصی و آگاهی عموم در اینترنت منتشر نمایند.

منبع:سایت راوید

شناخت علم نیکان مفرغ کهن

نحوه درست کردن اشیاء مفرغی در قدیم الایام:

دوستان در این تاپیک میخاهیم راجع به نحوه ساختن و علمی که نیاکان و اجدادمان با آن اشیا مفرغی تزییناتی و اداوت و اسلحه های جنگی مثل شمشیر , گرز , سرنیزه , دستبند , دشنه و …را می ساختند وقدمت آن به بیش از ۲۰۰۰ سال کهن بر می گردد  را برایتان آموزش بدهیم قبل از نحوه اموزش توجه شما را به تاریخچه مفرغ جلب می نمایم.

۳۵-۱

مِفرَغ یا برنز آلیاژی است از مس و قلع که با آن ابزارهای مختلف و مجسمه را تهیه می‌کنند. مفرغ قدیمی‌ترین آلیاژی است که انسان آن را تهیه کرده‌است، زیرا در معادن مس معمولاً فلز مس به طور طبیعی با قلع به صورت یک آلیاژ طبیعی وجود دارد به همین دلیل معمولاً نخستین ابزارهای مصنوعی فلزی که در قدیم توسط بشر ساخته شده غالباً از مفرغ است.

عصر مفرغ دومین قسمت از عصر فلزات است که پس از دوره مس قرار می‌گیرد. این تقسیم بندی به این جهت است که مصنوعات فلزی این دوره از زندگی بشر بیشتر ترکیبی از مس و قلع است بطوری که کاوشهای دیرین‌شناسی نشان داده ساکنان ایران از پنج هزار سال قبل از میلاد مسیح نیز آلیاژ مفرغ را می‌شناخته‌اند و از آن برای ساختن مصنوعات فلزی خود استفاده می‌کرده‌اند و مصنوعات مفرغی نیز که در سایر نقاط دنیا ضمن حفاری‌ها به دست آمده قدیمی تر از این تاریخ نیست. بنابراین می‌توانیم شروع دوره مفرغ را از پنج هزار سال قبل از میلاد مسیح که شروع دوره آهن است بدانیم. همان طور که گفته شد مفرغ ترکیبی است از مس و قلع به رنگ‌های مختلف سرخ، سرخ کم رنگ و نارنجی، که زودتر از مس ذوب می‌شود و در مجسمه سازی و ساختن ادوات دیگر مورد استفاده قرار می‌گیرد.

۳۵-۲

برای ساختن اشیاء مفرغی , اول یک نمونه مومی (از موم ) ساخته و تهیه می شد سپس دور و اطراف آن را با گل می پوشاندند تا قالب درست شود.سپس قالب گلی را حرارت می دادند تا سفت شود و هم موم داخل آن مذاب شده و بحالت آب مایع دربیاید , بعد مفرغ را داخل قالب می ریختند بعد از سرد شدن آلیاژ مفرغ وسایل و اشیاء به دست می آمد.

۳۵-۳

یکی از مناطق شاخص ایران در زمینه صنعت مفرغ، ناحیه لرستان است. لرستان در مرکز نوار غربی ایران و از مجموعه دره‌های تنگ و باریک و کوههای مرتفع تشکیل شده‌است. شواهد موجود اشاره به فلزکاری لرستان از هزاره چهارم پیش از میلاد دارد. مجموعه اشیای فلزی منسوب به لرستان از نیمه قرن گذشته توسط محققین و پژوهشگران مختلف بسیار مورد توجه قرار گرفته و زینت بخش اکثر موزه‌های بزرگ جهان می‌باشد. پژوهشگران، هنر مفرغ کاری لرستان را نتیجه کارهای ساده‌ای می‌دانند که بیان کننده چندین قرن انقلاب مادی ملتی کشاورز و جنگجو است. این هنر در هزاره چهارم قبل از میلاد به اوج خود رسید. اهمیت هنر مفرغ کاری لرستان، انتقال هنر و سنن اجدادی، انتقال مفاهیم و موضوعات مشترک مذهبی و بیان قانون مندی‌هایی است که برای همه اقوام سوارکار، جنگاور و کشاورز دنیای قدیم، به نحوی تحسین‌انگیز، دل‌نشین، پسندیده و ستودنی بوده‌است. اشیاء، وسایل و ابزار به جا مانده از هنرمندان خردمند زاگرس، بسیار و بی‌شمار است که از آنها می‌توان به جنگ‌افزارها شامل خنجر، شمشیر، گرز و… ساز و برگ سوارکاری، وسایل زینتی و انواع ظروف و وسایل پذیرایی مخصوص اشاره کرد.

لوح های هخامنشی هم به اشیا باستانی یهودیان شباهت دارد؟

لوح های هخامنشی هم به اشیا باستانی یهودیان شباهت دارد؟

۳۴-۱

جامعه یهودیان جهان از دولت امریکا خواستند نسخه های خطی، لوح ها و کتاب های قدیمی یهودی به امانت برده شده از گنجینه های بغداد را به یهودیان تحویل دهد. در میان این آثار بی نظیر تاریخی، قدیمی ترین تورات جهان با قدمت ۲۵۰۰ ساله دیده می شود.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، بر اساس توافق دولت امریکا با جامعه جهانی یهودیان، قرار است بیش از ۲۷۰۰ نسخه قدیمی از تورات و سایر کتب باستانی آئین یهود که وزارت خارجه امریکا به بهانه بازسازی و مطالعه، آنها را از عراق خارج کرده، در وقت مناسب، به یهودیان تحویل داده شود.
۳۴-۲
در تاریخ ۶ مه ۲۰۰۳ و در فاصله کمی از ورود ارتش امریکا به بغداد، گروهی از کارشناسان کتب خطی و باستانی با محافظت ۱۶ تفنگدار آمریکایی وارد گنجینه کتاب های قدیمی واقع در سرداب ساختمانی که متعلق به استخبارات عراق بود، شدند و پس از شناسایی نسخه های مورد نظر خود، آنها را به امریکا منتقل کردند.باقی کتاب ها نیز در آب رها شد.
۳۴-۳

در میان این کتب، تعدادی از نسخه های قدیمی و حیرت انگیزی از کتاب های خطی تورات، تلمود قباله یا بابلی، زوهار که بر روی پوششهای بردی و پوست آهو نگاشته شده، وجود داشت که قدمت آنها به بیش از ۲۵۰۰ سال قبل بر می گردد.

۳۴-۴
این گنجینه ارزشمند در زمان صدام، در زیرزمین یکی از ساختمان هایی نگهداری می شد، اما بر اثر بمباران این مکان توسط جنگنده های آمریکایی، آب به آن رخنه کرد و بسیاری از کتاب های قدیمی آسیب دیدند، اما نسخه های بی نظیر و ارزشمندتر که در صندوق های خاص نگهداری می شدند، آسیب ندیده اند.
۳۴-۵
بخشی از این محموله ها تحت نظارت کارشناسان یهودی و بر اساس توافق وزارت امورخارجه امریکا به منظور “بازسازی، مطالعه و معرفی” با یک کشتی به امریکا برده شد و بخش دیگری نیز با هواپیمایی به واشنگتن دی.سی منتقل شد، که در میان راه توقفی در فرودگاه بن گورین تل آویو داشت.آرشیو ملی امریکا ۴۸ قطعه از این آثار را در نمایشگاهی عرضه و اعلام کرد که تاکنون سه میلیون دلار صرف بازسازی و مطالعه این آثار کرده است.
۳۴-۶

بخشی از این نسخه ها، سر از کتابخانه کنگره در واشنگتن در آورد و بخش دیگری نیز در حراجی‌ها عرضه شد.

ضمن این که دولت اسرائیل نیز اعلام کرد ۸۰۰ سند مربوط به یهودیان عراق را از دولت امریکا تحویل گرفته است.

آثار باقی مانده در گنجینه بغداد نیز از غارت در امان نماند و یک یهودی به نام مردخای بن پرات آنچنان بی مهابا به انتقال کتاب ها می پرداخت که نیروهای آمریکایی مانع از ادامه انتقال کتب شدند.

دولت امریکا متعهد به بازگرداندن گنجینه کتاب ها به عراق شده و باید در سال ۲۰۱۴ این کار را انجام دهد، اما یهودیان تلاش می کنند دولت اوباما را تحت فشار بگذارند تا مجبور شود گنجینه منتقل شده به امریکا را به آنها تحویل دهد.

یهودیان معتقدند که عراق از حضرت ابراهیم، بخشی از  سرزمین بنی اسرائیل به نام نینوا است و نبوکدنصر با خونریزی و به زور آنها را بیرون کرده است.

چارلز شومر، سناتور یهودی از وزارت امورخارجه امریکا خواست تمامی این کتب را به جامعه یهودیان تحویل دهد.
شومر گفت:  از آنجایی که این نمادهای باستانی از یهودیان به سرقت رفته، آنها به عراق تعلق ندارند و به همین دلیل، ایالات متحده نباید آنها را برگرداند.

وی افزود: این کتاب های مقدس از جامعه یهودیان عراق گرفته شده و به این ترتیب به دولت عراق تعلق ندارند، بلکه متعلق به هزاران نفر از یهودیان عراق، جامعه باستانی و حتی یهودیانی است که مجبور به ترک عراق شده اند.

شومر اضافه کرد: دولت عراق حق نداشته این اشیا را نگهداری کند و من اصرار دارم که وزارت خارجه اطمینان دهد که این کتاب ها و آثار ارزشمند در اختیار یهودیان سراسر جهان باقی می ماند.

وی تصریح کرد: جامعه یهودیان عراق، جمعیتی بزرگ، پر جنب و جوش و فعال و از قدیمی ترین جوامع یهودیان جهان بودند، اما متأسفانه، آنها به علت تبعیض و تهدید، مجبور به ترک این سرزمین شدند و ده ها هزار نفر از آنها اموال با ارزش خود، از جمله همین کتب مذهبی را ناخواسته بر جای گذاشتند.

شومر گفت: ما اطلاع داریم که برخی از این اشیا توسط صدام حسین در سال ۱۹۸۴ از یک کنیسه در بغداد کشف و ضبط شده است. همچنین بین سالهای ۱۹۵۰-۱۹۵۲ بیش از ۱۳۰ هزار نفر از یهودیان در حالی عراق را ترک کردند که اجازه نداشتند بیش از یک چمدان به همراه داشته باشند.

وی از دولت امریکا خواست برای خارج کردن باقی اشیا به جا مانده در عراق نیز اقدام کند.

وی خطاب به جان کری گفت: من امروز نگرانی عمیق خود را بابت تصمیم به بازگرداندن بیش از ۲۷۰۰ قطعه اشیا متعلق به یهودیان به عراق در سال آینده اعلام می کنم.
این کتب ارزشمند متعلق به جامعه یهودی است و من از شما می خواهم که تمام توان خود را به کار گیرید تا اطمینان حاصل شود که این اشیا در اختیار یهودیان سراسر جهان باقی می ماند،  به ویژه؛ جامعه یهودیان عراقی مقیم امریکا.

تاریخ خطوط

خط نبطی از خط مسند آمده که خط حمیریان بوده که در یمن زندگی میکردند و یمنی ها خط خود را از آرامی ها گرفتند که از خطوط متداول ایران در دوره هخامنشی و اشکانی بود . نام خطی که از حیره به حجاز رفت مشخص نیست و مردم حیره زمان آل منذر خط خود را جزم میگفتند که جدا و قطع بود و خط مسند از خط حمیری گرفته شده بود .

پس خط عربی در سرزمین ایران سرچشمه گرفته و در حجاز رایج شده است .

در ارتباط با سابقه خطوط باید به خط هیروگلیف مصری رجوع کرد . فینیقی ها تیره ایی از نژاد سامی بودند و با مصریان ارتباط تجاری داشتند آنان حروف را از مصریان آموختند و خطوط تصویری آنها را ساده تر کردند و در مکتوبات تجاری خود بکار بردند این خط منشا خطوط اروپا گردید .

از خطوط فینیقی خط آرامی با ۲۲ حرف ساخته شد که حتی بر مهرها و سکه های هخامنشی هم حک گردید .

بنا به اعتقاد برخی خط عربی شعبه ایی از خط فینیقی است از خط فینیقی که ریشه در خط هیروگلیف دارد ۴ خط دیگر ایجاد شد مانند :

۱- خط یونانی قدیم که ریشه خطوط اروپا و خط قبطی است .

۲- خط عبری قدیم که مورد استفاده یهودیان است .

۳- خط مسند که منشا خط حبشی بود و بصورت چهار گانه خط : ( صفوی – ثمودی – لحیانی – سبایی – حمیری ) است .

۴- خط آرامی که ریشه در ۶ خط دارد شامل : ( فارسی باستان – هندی – عبری – تدمری – سریانی – نبطی ) است .

خط عبری بعدها به  دوبخش یعنی کوفی و نسخ تقسیم شد که خط کوفی آن از خط سریانی گرفته و بنام خط سطرنجیلی معروف است و دیگر خط نسخ حجازی یا ناقص است که از نبطی گرفته شد .

دیگر منبع بررسی ریشه خط  مشهور به عربی روایاتی است که در ارائه منشا خط عربی منقول است .

طبق روایات اصل این خط به شهر انبار باز میگردد .

در خبر اول انتقال این خط  از انبار به حیره واز آنجا به مهاجرین رسید و در خبر بعدی خط عربی را از انبار دانسته اند که به اهل کوفه رسیده است . 

خط عربی اولیه قبل از اسلام توسط ( حرب ابن امیه بن شمس ) وارد مکه شد و حرب در اثنای سفر خود خط را از چند نفر آموخت . بشر بن عبدالملک برادر اکیدر صاحب دومه الجندل و بشر از مردم کنده بود و با حرب ابن امیه وارد مکه شد و دختر او صهبا را بزنی گرفت و خط را به جمعی از اهل مکه تعلیم داد .

در مورد ورود خط به عربستان روایت است که عبدالرحمن بن زیاد بن انعم از پدر ش نقل میکند که از ابن عباس سئوال کردم : شما قریشی ها قبل از بعثت خط را از که آموختید ؟

گفت از : حرب بن امیه .

پرسیدم : او از که آموخت ؟ . گفت : از عبداله بن جدعان .

گفتم : او از که آموخت ؟ . گفت : از اهل انبار .

گفتم : آنان از که آموختند ؟ . گفت : از اهل حیره .

گفتم : اهل حیره چطور ؟ . گفت : از یمنی ها که بر قبیله کنده وارد شده بود .

گفتم : آنان چطور ؟ گفت : از خلفجان کاتب وحی حضرت هود .

حروف الفبای قدیمی ترین خط عربی با نوشته های نبطی شباهت دارد که شکسته نویسی بود و از خط نبطی اشتقاق یافته است .

خط مشهوربه  عربی ریشه در خط آرامی دارد و طرز تکوین آن با خطوط پالمیر یا استرنجلو شباهت دارد .

 خطوط اسلامی

خطوط اسلامی شامل :

کوفی – ثلث – نسخ – توقیع – رقاع – محقق – ریحان – تعلیق – دیوانی – رقعه – نستعلیق – شکسته نستعلیق  است . خطوط فرعی و تفننی هم جزو خطها هستند .

پیدایش خط اسلامی :

منشا آن آغاز مشخصی ندارد و تکامل خط در ابتدا تدریجی بود و تشخیص و ریشه یابی آن بر اساس بررسی جزئیات در اشکال و صور حروف هر خط امکان دارد .

 انواع و اقسام خطوط اسلامی ریشه در دو خط کوفی و نسخ ناقص دارد . تکامل خطوط در طی ۶ دوره متفاوت صورت پذیرفت که شامل :

۱- تطور ابتدایی : خط در این دوره کوفی ساده است که در ابتدا بدون نقطه و اعراب بود و ضوابط نداشت و خواندن آن مشکل بود و بیشتر قرآنهای سده اول اسلامی با این خط نوشته میشد که تمام سطح بود و دور نداشت .

بعدها به دلیل انتشار دین اسلام در تمام بلاد تازه مسلمان و به جهت ممانعت از تحریف قرآن یکی از شاگردان ایرانی الاصل  امام علی ( ع ) بنام ابوالاسود دوئلی در سال ۶۹ ه.ق نقطه را ابداع کرد و مشکل خواندن قرآن را تاحدودی رفع نمود . بعدها در نقطه گذاری حروف در اواخر بنی امیه در زمان عبدالملک توسط نصر بن عاصم و یحیی ابن یعمر اهوازی صورت گرفت و از نقاط قرمز رنگ در بالای حروف وظیفه اعراب گذاری صورت پذیرفت تا اینکه در نهایت حرکات و ضوابط نزدیک بشکل امروزی بدست خلیل بن احمد فراهیدی در سال ۱۷۰ ه.ق وضع شد .

۲- تطور عظیم : خاندان بنی عباس و بنی امیه در رواج خط کوفی بسیار کوشیدند به نحوی که دوره عظیم خط در زمان خلافت آنان صورت گرفت که دو دوره داشت یکی قبل از مامون که دوره تحول و اختراع اقلام بود و دیگری در دوره خلافت مامون بود که با دسته بندی اقلام و انتخاب اقلام همراه بود . این اقلام شامل :

قلم جلیل : سجلات – دیباج – طومار کبیر – ثلثین صغیر ثقیل – زنبور – موامرات حرم عهود – قصص – اجوبه – نصف ثقیل – ثلث کبیر .

۳- تطور سوم : این دوره مصادف با زمان ابوعلی محمد ابن مقله بیضاوی شیرازی وزیرایرانی  دربار عباسی در سال ۳۲۸ ه.ق و برادرش بود . کار ابن مقله پایان دادن به بی سروسامانی اقلام و پیش گیری از هرج ومرج در خط و انتخاب ۱۴ نوع خط و اصلاح خطوط و ایجاد قاعده و سطح ودور است . او ابعاد حروف را هندسی نمود و ۱۲ قاعده در خوشنویسی ایجاد کرد شامل :

( ترکیب – کرسی – نسبت – ضعف – قوت – سطح – دور – صعود مجازی – نزول مجازی – اصول – صفا – شان ) .

ابن مقله از خطوط کوفی ۶ خط متفاوت ایجاد کرد که بنام اقلام سته معروف است که طبقه بندی آن  مانند خطوط ۷ گانه قبل از رواج دین اسلام در ایران میباشد .

۴ – تطور چهارم : بدست ابوالحسن علی بن هلال مشهور به ابن بواب ( ۴۱۳ ) در عهد القادر باله عباسی و بهالدوله دیلمی بود . ابن بواب شاگرد دختر ابن مقله بود و کارش تکمیل عده اقلام انتخابی ابن مقله براساس قواعد هندسی أن است که در نهایت قلم ریحان پدید أمد .

۵ – تطور پنجم : دوره تعدیل خطوط و تثبیت اقلام سته ابن بواب توسط یاقوت مستعصمی در سال ۶۹۸ ه.ق است . وی اقلام سته را تثبیت و تکمیل کرد . از شاگردان یاقوت :

یوسف مشهدی – احمد سهروردی – نصراله طبیب – ارغون کاملی – سید حیدر گنده نویس – مبارکشاه بن قطب تبریزی .

۶ -تطور ششم :  این دوره زمان پیدایش ۳ خط جدید است که در فاصله سه قرن در ایران ابداع شد و از قرن ۶و۷ ه.ق شروع و در قرون ۸و۹ پخته و در قرون ۱۰ و ۱۱ ه.ق کامل گردید . این سه خط شامل : تعلیق – نستعلیق – شکسته نستعلیق است .

از کاتبان أن : خواجه تاج سلمانی اصفهانی – خواجه اختیار منشی گنابادی – میرعلی تبریزی – جعفر بایسنقری – سلطانعلی مشهدی – میرعلی هروی – مالک دیلمی – میرحسین تبریزی – باباشاه اصفهانی – میرعماد حسنی سیفی قزوینی .

شناسایی انواع خطوط اسلامی :

 ۱- خط کوفی : در قرن اول اسلامی بصورت ساده بود که به رسم الخط مکی ومدنی و کوفی نوشته میشد . در اواخر بنی امیه و اول بنی عباس از عربستان خارج شد و در طول ۳ قرن به انواع مختلف در آمد . در زمان عباسیان ( ۱۳۲-۶۵۶ ) خط کوفی به رتبه بالا رسید و ۵۰ نوع از آن بوجود آمد . معروفترین آن ( کوفی محرر – مشجر – مربع – مدور – متداخل ) است این خط تا قرن ۷ و۸ ه.ق معمول بود و بیشتر در کتیبه ها و سر سوره های قرآن و عناوین کتب بکار میرفت و در قرن ۱۱ ه.ق بکلی فراموش شد . خط کوفی به دو دسته مشرقی و مغربی تقسیم شده است .

کوفی مغربی مانند : قیروانی ( اندلسی – قرطبی – فاسی ) – تونسی – جزایری – سودانی است .

کوفی مغربی ریشه در خطوط کوفی قدیم دارد و کهن ترین خط مغرب زمین است که به سال ۳۰۰ ه.ق میرسد و بخط قیروانی معروف است . بعد از انتقال پایتخت از قیروان به اندلس بنام خط اندلسی یا قرطبی مرسوم ومعروف شد .

خط تونسی را چاشنی خط نسخ میدانستند و مشابه خط مشرقی است .

خط کوفی مشرقی با سه شیوه متفاوت بکار رفت یکی با شیوه اصیل عربی بود که شامل خط مکی و مدنی است – خط کوفی – بصری – شامی – مصری

شیوه دوم شیوه ایرانی است و شیوه سوم مختلط میباشد .

خط کوفی مشرقی در مصحف نویسی – کتیبه مساجد – کاشی کاری – ظروف فلزی – سنگی بکار میرفت .

انواع خط کوفی :

۱- کوفی ساده ( محرر ) : در قرآن ودر کتیبه های قرن ۱ ه.ق بکار رفت و کتیبه مسجد ابن طولون در قاهره به این خط است . از شیوه کوفی ساده ایرانی اکثر قرآنهایی که در ایران نوشته شده است را میتوان نام برد .

۲- کوفی تزئینی : در این نوع بر خلاف ساده که با اصول معینی نوشته میشد فقط حروف الفبا رعایت میشود و اکثر سخت و پیچیده است و در آن تصرف و ابداع شده و برای ایجاد نظم و ترتیب و ایجاد قرینه سازی زمینه متن را با نقاشی و شاخه و برگ و تزئین هندسی پر میکنند که حروف در آن پنهان شود . انواع آن شامل :

مشجر – مورق – مزهر – مظفر – معشق – موشح است . منشعب و ریحانی نوع دیگر خط کوفی تزئینی است .

۳ – کوفی بنایی ( معقلی ) : منحصر به بنا با زمینه مربع – مستطیل – متداخل است که با طرح هندسی از تیموری و صفوی بکار رفت و به صورت آسان – متوسط – مشکل میباشد .

۲-خط ثلث  :از خطوط ابداعی ابن مقله است که ریشه در خط کوفی دارد و بنام ام خطوط معروف است . خاندان بنی عباس در زمان مامون در رواج آن بسیار کوشیدند و ایرانیان اهل فن بودند . جزو خطوط محکم ومستدیر است و برای نوشتن کتیبه ها – سرلوح – عناوین بکار میرفت . وجه تسمیه آن مختلف است برخی گویند چون در ابتدا به ورقی به قطع ثلث کتابت شد به این نام معروفیت یافت و برخی گویند چون سطح و دور آن شش دانگ است یعنی یک سوم آن را ثلث گویند . این خط به خط نسخ شبیه است با این تفاوت که در ثلث حروف تشعیر دارد یعنی انجامه های آن در حروف تند وتیز است و هم دور و خمیدگی حروف آن بیشتر از خط نسخ است .

۳- خط نسخ : در کتیبه های قبل از اسلام نوعی ازنسخ رواج داشت . در آغاز اسلام تا نیمه های قرن ۱ برای کتابت نامه ها بکار میرفت و همزمان با کوفی تا قرن ۳و۴ بصورت ناقص رواج داشت . خط نسخ ناقص بنام نسخ حجازی معروف بود و دوران ترقی آن از اواخر قرن ۳و۴ است خطی یکنواخت کامل معتدل منظم و روشن است . این خط ۲ قسمت دور و ۴ قسمت سطح است اختراع آن را به ابن مقله در قرن ۴ ه.ق نسبت میدهند . انواع خط نسخ بنامهای زیر معروفیت دارد :

نسخ ترکستانی – ترکی – تعلیق – شرقی – نیریزی .

نسخ در قرن ۱۲ ه.ق توسط احمد نیریزی از ثلث به نسخ کاملا تمایز یافت و بنام نسخ ایرانی معروفیت یافت .

۴- خط توقیع : ریشه در خط ثلث دارد و با دو شیوه متداخل در ممالک عربی رواج یافت که شامل خط اجازه و دیگری از قطعات خط استادان ایجاد شد این خط را با این نام خوانند زیرا خلفا و وزرا بر پشت کتب ونامه با این خط مینوشتند . توقیع در لغت به معنای دستخط و امضا است و در عرف خطاطان خطی است که ریشه در خط ثلث خفیف دارد که دور وسطح آن همسان وبرابر است . شیوه مشهور وکهن آن همان توقیع مطلق است که در کتابت به اندازه ثلث است . این شیوه را برادر ابراهیم سنجری بنام یوسف اختراع کرد و فضل بن هارون ذوالریاستین پسندید و دستور داد تا مکاتبات دیوانی را با آن کتابت کنند و به آن ریاسی میگفتند . شیوه آن با ثلث هماهنگ است اما دگرگونی هایی با ثلث دارد یعنی قلم توقیع مدورتر است اما قط قلم ثلث تحریف دارد . در توقیع حروف گردتر و گودتر از حروف ثلث است . شیوه ایی از این خط در سده ۹ در کتابت مجوزهای فرهنگی و اجازه نامه های معمول در نظام خوشنویسی رواج یافت که بنام خط اجازه معروف بود . خط اجازه هیاتی نازک و ظریف دارد و حروف در آن دور بیشتری دارد تا در توقیع مطلق .

۵- خط محقق: از باب حقق – تحقیق می آید بمعنی استوار ومحکم است . خطی شکوهمند وزین و درشت است با فواصل منظم و معین و بدون تداخل  است . خطی است که حروف آن در هیات مفرد و مرکب کامل صحیح و تمام باشد . یک چهارم آن دور و بقیه سطح است در عهد بنی عباس در عراق وراقان با آن مینوشتند که به آن عراقی یا وراقی می گفتند . خط رقاع نقطه مقابل خط دیوانی است محقق از ثلث آمده یعنی یک نقطه بر ثلث افزوده و سطح آن را بیشتر کرده است این خط بیشتر شبیه کوفی ساده است در خط محقق هیچ حرفی با حروف دیگر اشتباه نمیشود چون حروف به صورت ثابت است

۶- خط رقاع : خطی مانند ثلث و توقیع است . قلمی است که رقعه هایی بر برگهای کوچک در مکاتبات لطیف و داستان ها و حکایات مینوشتند . این قلم در دور مایل تر و زبانه قلم در تراش کوتاهتر از توقیع است . حروف رقاع ریزتر و لطیف تر است آیات قرآن و کتب و تاریخ و نام کاتب را با خط رقاع مینوشتند پس از رواج خط اجازه در ترکیه این خط متروک شد . در لغت بمعنای رقعه است بمعنی پاره ها و گونه ایی خط است که با آن مکاتبات دیوانی و قصه هارا بر روی رقعه کتابت میکردند و حروف و صور آن به ثلث و توقیع شباهت دارد به نسبت با توقیع , رقاع دور بیشتری دارد .

۷- خط ریحان : پس از محقق آمده و از آن جدا شد . ریحان بمعنی ناز بو و گیاه خوشبو است . بسیار ظریف و لطیف است و شکل کوچک محقق است . نوشتن حروف ریحان مانند محقق است جز اینکه در ریحان نازک است و محقق و ریحان هر دو شبیه ثلث اند .  ( الف ) در محقق راست و کلفت و در ریحان راست و باریک است . در قرن ۱۰ و ۱۱ ه.ق خطوط محقق و ریحان در نوشتن مصحف و دیوان بکار میرفت . این خط منسوب به ریحانی متوفای ۲۱۹ ه.ق یا ابن مقله است . یک قسمت و نیم دور دارد و ۴ قسمت و نیم سطح است .

۸- خط تعلیق : از توقیع و رقاع و نسخ ایرانی است . نوعی خط تحریری است که با دخالت خط پهلوی و اوستایی وضع شد از قرن ۵و۶ ه.ق شروع و در قرن ۷ ه.ق بصورت تعلیق در آمد و در قرن ۸ ه.ق رواج یافت . در قرن ۷و۸ ه.ق بدلیل تند نویسی در کتابت درباری و دیوان بکار رفت و بصورت شکسته در آمد . خط دیوانی نوعی از خط تعلیق است که برای کتابت انعامات ملکی و امور نوشتاری دیوانی جلی در اواخر قرن ۱۰ ه.ق ایجاد شد و در کتابت بزرگ و مهم و رسمی مورد استفاده بود و بعدها که در ترکیه خط لاتین آمد این خط متروک شد . خط دیوانی در ایران کاربرد نداشت . تعلیق تا قرن ۱۰ در ایران رایج بود و در قرن ۱۳ کمتر شد و در نوشتن احکام و فرامین بکار رفت تعلیق در لغت بمعنی در آمیختگی و در عرف خطاطان خطی است که بین رقاع و توقیع آویخته و معلق است . دور آن ۵ دانگ و سطح آن ۱ دانگ است این خط ریشه خط نستعلیق است و پیچ و تاب مفردات و طریقه چسباندن حروف جدا در آن زیاد است  . در تاریخ پیدایش آن آمده که اول حسن بن حسین علی فارسی کاتب عهد عمادالدوله ( ۳۲۰ –۳۳۸ ) رسالات دیوانی خود را به تعلیق مینوشت این خط ابتدا بصورت ساده بود و در سده ۹ ه.ق خواجه تاج سلمانی آن را اصلاح کرد و بیشتر مکاتبات تیموری با آن کتابت میشد به این علت واضع آن را تاج سلمانی میدانند .

۹- خط نستعلیق : پس از تعلیق به فاصله یک قرن در قرن ۸ ه.ق توسط ایرانیان اختراع شد و از ترکیب نسخ و تعلیق بوجود آمد و به عروس خطوط اسلامی معروف است . این خط توسط میر علی تبریزی در قرن ۸ ه.ق وضع شد و انواع آن شامل : نستعلیق انیسی – تحریری – ترکی – هندی است .

۱۰-  خط شکسته نستعلیق : نستعلیق بدلیل تند نویسی در قرن ۱۲ ه.ق بصورت شکسته در آمد . اوج آن در قرن ۱۲ و ۱۳ ه.ق با ظهور خوشنویسانی همچون مرتضی قلیخان شاملو – شفیعا – درویش عبدالمجید طالقانی – سید گلستانه بود . در قرن ۱۳ ه.ق خط شکسته تداوم یافت و توسط قائم مقام فراهانی و امیر نظام گروسی در این خط تصرفاتی پدید آمد و ساده شد .

۱۱-  از دیگر خطوط اسلامی میتوان از خطوط زیر نام برد : خط طغری – شبه طغری – مثنی – معما – متفرقه – تفننی – قطعات جامع – فانتزی – گرافیکی -خط سیاه مشق -خط آیینه -خط اجازه -خط اصفهانی -خط اوهل -خط بابری -خط باژگونه -خط بریده قطاعی -خط بهاری -خط بیضاوی -خط تحصیلی -خط تنزیل -خط توامان -خط چپ -خط چشم موری -خط چلیپا -خط حروف التاج -خط حسن -خط حمیری -خط دشتی -خط دیوانی. -خط رمل-خط روان -خط ریاسی -خط ریحان. -خط سایه دار -خط سنبلی -خط سیاق. -خط شجری -خط شعله -خط شفیعا -خط طاووسی -خط عرایض -خط غزلانی -خط غیر تحصیلی -خط قصص -خط قیروانی -خط لرزه -خط متبع -خط مخترع : -خط مرسل -خط مزور -خط مستدیر -خط مسلسل -خط مسند – خط مشکل -خط مصنوع : -خط معما -خط مغربی -خط مناشیر -خط منسوب : -خط موامرات -خط ناخنی -خط نشسته : -خط هلالی-. خط یاقوت

اوستن اولین جادوگر هخامنشی….

اوستانه اولین جادوگر و کیمیاگر دوره باستان:

اوشتانه یا اوستَن، یک کیمیاگر و فیلسوف مغ ایرانی در زمان هخامنشیان بود.] او که یکی از کیمیاگران سلسلهٔ مغان زرتشت به شمار می‌رفت، در جریان لشکرکشی خشایارشا به یونان او را همراهی کرد و در آنجا به آموزش کیمیاگری و جادوگری پرداخت و چنان مورد استقبال قرار گرفت که بنا به گفتهٔ پلینی، بسیاری از فیلسوفان یونان همچون فیثاغورث، امپدکلس[، دموکریت، و افلاطون برای مطالعهٔ آن به خارج سفر کردند، و سپس برای آموزش آن بازگشتند.

 وی همچنین در یونان، آموزگاری دموکریت (مبتکر نظریهٔ اتم) را بر عهده داشت از وی به عنوان نخستین نویسنده در جادوگری یاد می‌شود و همواره به عنوان یکی از اصلی‌ترین مراجع کیمیاگری مطرح بوده‌است و آثار بسیاری به او نسبت داده می‌شده‌است.[ مردم باستان کاوش سنگ جادو (سنگی که دارندهٔ آن می‌توانست با بهره‌وری از آن فلزات را به زر تبدیل کند و با دستیابی به انوشگی عمری دراز داشته باشد، در انگلیسی: philospher’s stone) را از او می‌دانستند. با این حال به دلیل ضعف و عدم هماهنگی منابع به‌جامانده دربارهٔ شخصیتی با این نام، برخی مراجع وی را شخصیتی افسانه‌ای دانسته‌اند و یا به وجود چندین فرد گوناگون با این نام اعتقاد دارند.

بلوس مندس:

بلوس مندس(سدهٔ ۴ پیش از میلاد می‌گوید که چگونه از اوستن مغ دانش فرا گرفت. او ماجرای کشف متون حکمیمانهٔ باستانی را اینگونه بازگو می‌کند (مکانی که منجر به کشف لوح زمرد کیمیایی شد:

«هنگامی که ما در معبد بودیم، یک ستون کوچک اتفاقی شکست، که ما توجهمان جلب شد که درونش خالی بود. اما اوستن آشکار کرد که در درون آن کتاب‌های باستانی گران‌بهایی حفظ شده و آن‌ها را با شکوه خاصی به همه‌گان نشان داد. با خم‌کردن ما برای نگاه به درون، از اینکه دیدیم چیزی را جا انداخته بودیم غافلگیر شدیم، چراکه در آنجا به این سخن بسیار ارزشمند [منسوب به اوستن] پی بردیم: «طبیعت در طبیعت افسون می‌شود، طبیعت بر طبیعت فاتح می‌شود، طبیعت بر طبیعت چیره می‌شود».

پلینی تعریف اوستن از جادو را نیز بیان می‌کند: «آنچنان که اوستن گفت، انواع گوناگونی از آن وجود دارد، او ادعای غیب‌گویی از آب، ارواح، هوا، ستاره‌ها، چراغ‌ها، حوض‌ها و تیشه‌ها، و یا بسیاری از دیگر روش‌ها، و همچنین صحبت با ارواح و درگذشتگان را دارد.»[به گفتهٔ پلینی معرفی «مهارت عفریتی» توسط اوستن به یونانیان نه تنها «هوسی»[ در آن‌ها برای جادو برانگیخت، بلکه یک «دیوانگی» محض در آن‌ها به وجود آورد، تا جایی که بسیاری از فیلسوفانشان همچون فیثاغورث، امپدکلس، دموکریت، و افلاطون برای مطالعهٔ آن به خارج سفر کردند، و سپس برای آموزش آن بازگشتند همچنین اوستن در یونان، آموزگاری دموکریت (مبتکر نظریهٔ اتم) را نیز بر عهده داشت

پس می بینید که ایرانیان باستان مروج و خالق علوم مختلف و فرهنگ های قبل از اروپا – یونان و …بودند.

فیلوی بیبلوس:

از جملهٔ آثار منسوب به اوستن، اکتاتک به معنای نوشته‌ای در هشت کتاب- بود که فیلویِ بیبلوس ،  در یک یا بیش از یک نسل پس از پلینی بدان اشاره کرده‌است. او می‌گوید که این کتاب آموزش می‌دهد که خدا یک قوش‌سر (نوعی عفریت رایج در گوهرهای جادوگری) با تمام فضایل فلسفی یونان بوده‌است.

از اواخر سدهٔ یکم میلادی به بعد، از اوستن به عنوان مرجعی برای احضار روح و دیگر گونه‌های غیب‌گویی، اختربینی، ساخت طلسم‌شکن، و اسامی رمزی و ویژگی‌های جادویی گیاهان و سنگ‌ها یاد می‌شد پلینی به اوستن و اقسام مختلف جادو از نظر او اینگونه اشاره می‌کند: غیب‌گویی از آب، هوا، ستاره‌ها، چراغ‌ها، و دیگر ابزار، بعلاوهٔ ارتباط با مردگان (احضار روح)، استفاده از بدن انسان و مواد گوناگون حیوانی و داروها.[

شهرت او تا بدان‌جا فراگیر شد که در اواخر سدهٔ ۴ میلادی «او به یکی از مراجع بزرگ کیمیاگری تبدیل شده بود» و «بیش‌تر مکتوبات کیمیاگری سده‌های میانه تحت نام او در گردش بود».

مرجعیت او در متون کیمیاگری عربی و پارسی هم ادامه یافت. برای نمونه می‌توان به رساله‌ای عربی تحت عنوان «کتاب الفصول الاثنی عشر فی علم الحجر المکرم» (کتاب دوازده فصلی در پیرامون سنگ مکرم) اشاره کرد.

مهر پرستی

مهر پرستی:

مهر پرستی یا آیین میترایسم یکی از ادیان قدیمی است  در این جستار میخواهیم انکی با آداب و رسوم و تاریخچه این دین آشنا شویم

تاریخچه

 کاسپی ها  اولین گروه ایرانی بودند که وارد فلات ایران شدند که در منابع سومری به آنها آفتاب پرست گفته میشد. تاریخ این دین به ۸۰۰۰  سال قبل میرسد

این آیین به غیر از ایران در اروپا نیز پیروان زیادی داشت و طی قرنهایی دین اصلی مردم اروپا محسوب میشد . این دین در سده‌های سوم و چهارم میلادی به اوج خود رسید و بویژه در میان سربازان رومی باورمندان بسیاری داشت. پس از فرمان تئودوس یکم در ۳۹۱ میلادی که طی آن همه کیش‌ها و آیینهای غیرمسیحی ممنوع اعلام شد و همه اروپاییان مجبور بودند یا مسیحی شوند یا اینکه از تمام نعمات زندگی محروم باشند در این زمان آیین مهر پرستی کم کم از اروپا رخت بر میبندد گرچه نمادها و پرستشگاه‌های آن در سراسر اروپا و مفاهیم آیین مسیحی و رفتارهای مسیحیان باقی مانده.

زندگانی میترا

mithras_statue

مهر یا میترا در شب یلدا پا به عرصه هستی میگذارد و زندگانی پر فراز و نشیبی را آغاز میکند در این شب میترا از دل سنگی درون غاری به دنیا میآید. در هنگام تولد تنها یک کلاه بر سر دارد و شمشیر و تیروکمان در دست . برخی زاده شدن مهر از درون سنگ را استعاره از فروغ ناشی از برخورد دو سنگ به هم میدانند. میترا به هنگام تولد کره‌ای در دست دارد و دست دیگرش را بر دایره بروج گرفته‌است. و در مسیحیت چون روز میلاد مسیح مشخص نبوده این روز را روز تولد مسیح اعلام کردند

مبارزه با گاو

 میترا گاو مقدس را در حال چرا دستگیر میکند و بر شانه می‌اندازد و به غار خود میبرد. در برخی جاها میترا پیروزمندانه سوار بر گاو میشود و به سمت غار حرکت میکند. این گاو آبی رنگ بوده‌است.

قربانی کردن گاو

 پس از رسیدن به غار میترا گاو را بر زمین میزند و بر پشت آن مینشیند و چاقوی خود را بر کتف گاو فرو میکند. در این هنگام سگ و مار برای لیسیدن خون گاو میایند و عقرب برای این که تخم گاو را نیش بزند. سگ نشان پاسداری ،مار نشان زندگی و عقرب نماینده اهریمن است که میخواهد منی گاو را آلوده کند. از محل زخم گاو سه خوشه گندم و نهال تاک در میآیند.

معجزه آب

 میترا با زدن تیری به صخره از آن چشمه‌ای جاوید به وجود آورد. این همان چشمه آب زنده گانی میباشد.

معجزه شکار

 میترا سوار بر اسب تاخته و حیوانات را شکار میکند تمام تیر‌های او به هدف میزنند و با هر تیر موجودی را شکار میکند. بعد از شکار میترا به سراغ دشمنان خود میرود و آنها را از پای در میآورد. لقب مهر نبرز یا مهر شکست ناپذیر از همین جا پدید میآید.

شام آخر

 در آخرین روز زندگی زمینی میترا او در ضیافتی شرکت میکند. و خون گاو،گوشت او،نان و شراب میخورد. این ضیافت درون غاری انجام میشود.

عروج میترا

 بعد از ضیافت میترا سوار ارابه خورشید شده و به آسمان عروج میکند.

رستاخیز

در آخر کار جهان آتشی عظیم در تمام جهان درمیگیرد و تنها پیروان میترا از آن آسوده خواهند بود.

آیین‌های مهرپرستان

 آزمایش های مهر پرستان

چشمان نو آموز را میبستند مهیار نو آموز را به جلو میراند سپس ناگهان او را هل میداد و شخص دیگری قبل از زمین خوردن اورا در آغوش میگرفت که به این شخص ناجی گفته میشد.

 در منابعی گفته شده که مچ دو دست نوچه را با روده مرغ میبستند سپس آنها را درون برکه آبی میانداختند شخصی با شمشیر روده را پاره میکرد که همان ناجی بود. ترساندن نوچه ،خوابیدن در قبر،شنای طولانی،مبارزه با گاو ،گرسنگی طولانی ،ماندن در آب یخ زده ،روزه داری از دیگر آزمایش‌ها بوده‌است. به قولی نوچه باید چهل آزمایش را پشت سر میگذاشت تا به سلک مهریان در آید. باد از انجام این آزمیش‌ها نوچه درون آب میرفت و هنگام بیرون آمدن میگفتند که حیات دوباره پیدا کرده‌است. سپس قسم میخورد و خالکوبی میکرد. هنگام قسم خوردن نوچه دست راست را بلند میکرد.و اینگونه شخصی میتوانست به آیین مهر در آید

مهرپرستان در هنگامی که در مهرابه جمع میشدند گاوی را قربانی میکردند .گوشت این حیوان را کباب میکردند و خون آن را در جامی در زیر مهراب میریختند. این خون را باشیره هوم و شراب مخلوط میکردند و به آن آب حیات میگفتند. این آب مقدس را در جام‌های مخصوص به نام دوستکامی میریختند. و حاضران آن را به همراه کباب و نان میخوردند. سپس سرودهایی در سپاس از مهر میخوانده‌اند. در مهرابه‌ها شمع و آتش روشن میکردند که نماد مهر بود.

مهرابه‌ها

به پرستشگاه‌های مهرپرستان مهرابه گفته می‌شود. که از مهر آبه ساخته شده‌است . آبه به معنی جای گود است .

ساختمان مهرابه‌ها از یک ورودی سپس دهلیز درونی که به سه راهرو منتهی میشد تشکیل شده‌است. تالار روبرویی بزرگ بوده و تالار اصلی معبد بوده‌است. دو راهرویی که در سمت چپ و راست قرار داشتند تنگتر بوده و سقف آن هم کوتاهتر است.مهراب بالای تالار اصلی قرار میگرفت و عبارت است از گودی اندکی در دیوارکه نقش مهر(و گاهی مجسمه او) در حال کشتن گاو در آن دیده میشد دو مهربان نیز در دو سوی او دیده میشدند. در دو طرف تالار اصلی نیمکتهایی سنگی قرار میدادند. روشنی مهرابه از روزنه‌های کوچک سقف و یا پنجره‌های باریک تامین میشد ، به طوری که فضای مهرابه تقریباً تاریک بود. و این برای آن بود که حالت اصلی غار حفظ شود.

نمادهای مهری

صلیب : علامت صلیب    tاز علائم مهر پرستان است. مهریان به صلیب شکسته نیز به نام چرخ خورشید احترام میگذاشتند. א این نماد نشانه چرخ خورشید است .

درخت کاج : در میان مهر پرستان به درخت کاج اهمیت به سزایی داده میشود

ناقوس :  در آیین‌ مهرپرستی‌ از ناقوس‌ استفاده‌ می‌شده‌ که‌ در کلیسا نیز این‌ موضوع‌ دیده‌ می‌شود.

۲۸-۲

کتیبه حوضچه

کتیبه حوضچه دختر گبر اقلید

شهر اقلید مرکز شهرستان‌ اقلید است‌ و در ارتفاع‌ ۲۲۵۰متر از سطح‌ دریا قرار دارد. هنگامی که از آباده به سوی اقلید می آییم در سمت چپ جاده به چند تپه بر میخوریم .در پای تپه دوم امامزاده ای با گورستانی بزرگ قرار دارد. در نیمه های این تپه در صخره سنگی، حوضی تراشیده شده است که در نمای جلوی آن در قابی ۱۶۰*۵۶ سانتیمتری نبشته ای در ۲۱ سطر عمودی حک شده است. این حوض به حوض گبر معروف است.بخشی از هشت سطر نخست نبشته آسیب دیده است.تاریخ نبشته ۱۱-۱۲ آبان از ششمین سال فرمانروایی یزدگرد است.با توجه به سبک قبر احتمالا این نبشته مربوط به زمان یزدگرد سوم است.این نبشته به همراه نبشته های دربند قفقاز و چند نبشته در حوالی تخت جمشید از مهمترین نبشته های پهلوی به خط شکسته با سطرهای عمودی هستند.این حوض سنگی در نبشته یاد شده دخمه نامیده می شود.هومباخ به این نتیجه رسیده که دخمه در اصل آرامگاه محصور است. به این ترتیب در حوض سنگی، یک نفر به راحتی می توانسته است با زانوی جمع شده دفن شده باشد.در روزگاری این حوض سرپوشی از تخته سنگ داشته است. این کتیبه قدیمی ترین کتیبه سنگ مزار کشف شده در ایران به خط پهلوی است

حقایق تاریخ

پیکره مقدس میترایی:

۲۵-۱

      که به دروغ می گوند مجسمه هرکول است،  و آنرا نشانی و سندی از حمله اسکندر مقدونی به ایران می نامند.  این پیکره در سال ۱۳۲۷ خ،  در محل کنونی کشف شد.  زمان ساخت آن حدود ۱۵۰ ق.م،  تعیین کرده اند،  که برابر با اواسط سلطنت مهرداد اول اشکانی معروف به اشک نهم است،  البته این زمان جای باز نگری علمی جدید دارد.  کتیبه ای در پشت این پیکره به زبان آشوری است،  این زبان بسیار قدیمی تر از زمان پیدایش خط یونانی می باشد.  نمونه این مجسمه که مانند ایزد مهر است،  در چندین معبد میترایی اروپایی وجود دارد،  که بسیار شبیه هم هستند.

عکس پیکره مقدس میترایی ایرانی که به اشتباه یا دروغ می گویند مجسمه هرکول یونانی است،  عکس شماره ۱۴۱۰٫

حلقه و صلیب میترا

      میترا یا روشنایی همیشگی،  در فرهنگ و ادبیات حضور چشمگیری داشت،  به مرور زمان با:  خورشید و ایزد مهر، مهربانی و دوستی،  پیوند عمیق یافت.  ستاره قطبی خاستگاه باور های مربوط به میترا بود،  بی ‌تردید برای پیشینیان شیفته کیهان، وجود ستاره‌ ای دائمی،  که هیچگاه طلوع یا غروب نمی ‌کرد،  خیلی مهم بود.  سرچشمه باور به میترا و گردونه میترا در میان ملت های آریایی،  عبارت بود از ستاره قطبی و دو صورت فلکی پیرا قطبی به نام ‌های خرس بزرگ و خرس کوچک،  یا دب اکبر و دب اصغر

۲۵-۲.

می ستاییم مهر دارنده دشت های پهناور را،  آن بلندای برومندی که در فراز آسمان ایستاده،  و نیرومند و بخواب نرونده است،  میترا همه مردمان را با چشمانی که هیچگاه بسته نمی شوند می نگرد

در برخی نگاره های کهن نقش صورت فلکی خرس بزرگ را،  آشکارا بمانند گردونه چهار اسبه که نماد میترا بوده است رسم کرده اند.  همچنین نگاره میترا را بگونه مردی که پرتو های نورانی بر گرد سرش دیده می شده نشان می دادند.  اما از ۵۰۰۰ سال پیش و هنگامی که این ستاره از قطب آسمانی فاصله می گیرد،  این فاصله منجر به گردش این ستاره بدور نقطه قطب آسمانی،  و ترسیم دایره یا حلقه کوچکی می شود،  که سرچشمه پیدایش باوری بنام حلقه مهر یا حلقه پیمانه می گردد.  در مهر گشت اوستا عبارات هایی چون در فراز نای آسمان ایستاده و یا بخواب نرونده،  اشاره آشکار به ستاره قطبی است.  نام مهر در ادبیات فارسی برای قبه ‌ای گفته می شده،  که بر فراز خیمه و خرگاه، علم و چتر،  نصب می ‌کرده‌ اند،  شباهت ستاره قطبی با این قبه ها نیز توجه برانگیز است.

      بدلیل اینکه میترا نقطه ثقل آسمان و ستارگان بوده است،  و از دید ناظر زمینی همه ستارگان و صورت های فلکی بر گرد او می چرخیدند،  میترا را سامان دهنده هستی،  و برقرار کننده و پاسبان قانون،  و هنجار کیهانی و نظام حاکم بر جهان،  و بعدها او را ایزد روشنایی و راستی و پیمان و حتی محبت می دانستند.

۲۵-۳

   عکس صلیب و صلیب شکسته با نقوش زیبا،  در تمام آثار تاریخی ایرانی دیده می شود،  عکس شماره ۲۹۵۸٫

بعدها از باور های منسوب به ستاره میترا،  دینی موسوم به میترا پرستی یا مهر پرستی بوجود آمد،  و در غرب  میترائیسم گفته شد.  در سده یکم ق.م،  در حکومت اشکانیان،  به غرب آناتولی و روم راه یافت.  و توسط رومیها که در واقع ایرانی بودند،  در سرتاسر سرزمین‌ های غربی و اروپا منتشر شد،  و بعدها آیین‌ها و مراسم و به ویژه تقویم آن،  در دین تازه مسیحیت نفوذ کرد.  واژه میلادی برای تقویمی به همین نام است،  افزودن میلاد مسیح به آن تقویم درست نیست،  زیرا منسوب کردن میلاد به میلاد مسیح،  در اواخر سده چهارم میلادی،  از سوی دستگاه روحانیت مسیحی روم روی داد.  در آثار ایرانی مانند آثار‌الباقیه ابوریحان بیرونی،  میلاد را میلاد خورشید دانسته  است،  و این نام را با شب چله و جشن زایش خورشید در پیوند دانسته.  همچنین نام نخستین ماه سال در تقویم کهن سیستانی،  که از ابتدای زمستان آغاز می‌شده،  کریست  بوده است،  که گمان می‌رود واژه کریسمس نیز از آن گرفته شده باشد.

۲۵-۴

   عکس های آثار تاریخی بجای مانده،  که همه مربوط به بیش از ۲ تا ۵ هزار سال پیش هستند،  نشان دهنده این است که ایرانیان آغاز کننده علوم نجوم و ریاضی، انسانی و دینی بوده اند،  نه یونانیان و غیره،  در هیچ کجای جهان چنین آثار باستانی و کهن یافت نمی شود.  علائم صلیب و صلیب شکسته، و آغاز دیگر علوم،  در تمام موزه های ایران بفراوانی یافت می شود،  عکس های شماره

۲۵-۵

منبع:سایت انوش راوید

 

رمزگشایی شیرهای سنگی

رمزگشایی شیرهای سنگی (قوچ های سنگی ):

این سنگ ها که در اکثر مناطق ایران دیده می شوند وبعنوان یک ابهام در آمده است بر آن شدیم که تمامی تجاربی و باورهایی که در مناطق مختلف دیدیم را برایتان عنوان کرده و موضوع رمز الود را روشن سازی کنیم.

در ابتدای امر عقاید و باورهایی که بین مردم رایج شده است را عنوان کرده سپاس به بیان حقایق و رمزگشایی آن خواهیم رسید.

قسمت اول :عقاید و باورهای عامیانه

داستانهای عامیانه آمده که در طول استلای مغولها آنها برای نگهداری از اموالی که به غارت و جنگ از مردمان مختلف سایر کشورهای جهان بدست می آوردند امنایی را تعیین میکردند و به آنها خوب رسیدگی میکردند تا احتمال دزدی را در آنها از بین ببرند و سپس گنجینه ها وخزاین را باحضور آنها در جای امنی دفن کرده وآنها را به نظارت ونگهبانی پنهانی دفاین خود می گماشتند و این مناسب از پدر به فرزند می رسید و ایشان و خانواده هایشان مادام العمر در کنف حمایت مغولان بودند .نسل اندر نسل) وزمانی که یکی از آنها می مرد مسئولیتش به فرزندانش می رسیدکه البته با درایت خواجه نصیرالدین طوسی و متفکران دیگر مدیریت می شدند تا اموال به هدر نرود.

واما قوچهای سنگی نمادی برای برکت بوده اند و به قولی درون آنها جواهرات بسیار پر بها جاسازی میشده ودر سر هر کوی وبرزن قرارداشتند ولی مردم به تبع اعتقاداتی که داشتند: فکر میکردند کسانی قادر به استفاده از آن هستند که کلید اینها را داشته باشند نا گفته نماند که در روی سینه اینها جایی برای داخل کردن کلید بوده ولی کلید آنها نزد اولیاء الله بوده وبس وکسی غیر از آنها ویا کسی بدون اجازه آنها اقدام به گشودن ویا انهدام آنها می کرد دچار نوعی بیماری اعلاج می شد ودرعرض چندروز میمرد و آبرویش می رفت لذا مردم به فکر شکار آن هم نبودند حتی حمایت هم میکردند تا کسی به آنها تعدی نکند واگرهم کسی ادعا میکرد که اذن از معصوم دارد مطمئنا دچار گرفتاریهایی میشد که رسوا می شد وجان خودرا میباخت.

بعضیها هم گفته اند این قوچها توسط کاهنان برجسته قوم مغول ( شمنها ) نفرین می شدند تا از تعرض دیگران درامان بمانند وفقط کسانی که به رموز جادویی که در آنها بکار رفته بود آگاهی داشتند نمی توانستند آنها را باز کرده از اموال و جواهرات آن استفاده نمایند به هر حال سالها با این حرفها مردم از نزدیک شدن به آنها خوداری کرده بودند ولی معلوم شد که این تلسمات در مردم قرن بیستم اثر نکرده و تعدادی از آنها به غارت رفتند وفقط چند تا (شایدچهار یا پنج عدد) باقی مانده است.

لازم میدانم به اطلاع برسانم که از این مجسمه های قوچ بر سر مزار بزرگان هم بعنوان سنگ قبر استفاده می شده ولی آنها محتوایی نداشته است ومردم از این موضوع هم باخبر بودند.

قسمت دوم:آشکار و شفاف سازی حقایق و رمز گشایی

حاصل مطالعات و مصاحبه های میدانی را می توان در چند موضوع خلاصه کرد که عبارتند از؛

 ۱)قدمت قوچ های سنگی به دوران اساطیری ارتباط پیدا می کند و ربطی به آق قویونلوها یا قارا قویونلوها ندارد.

 ۲)با توجه به اینکه از دوران قدیم قوچ ها توتم و نماد قدرت شمرده می شدند ،وجود آن ها در هر نقطه ای نشان از اهمیت آن محل دارد که نیاز به نیروی مرموزحفاظتی آن ها داشته است

.۳)قرار دادن قوچ ها در گورستان ها برای راندن ارواح خبیثه و شیاطین از آن محل ها و حفاظت از ارواح پاک مردگان بوده است

.۴) قوچ ها عمدتا روی به شرق و محل طلوع خورشید داشتند که محتملا با کیش مهر پرستی بی ازتباط نمی باشد.

۵)در آخرین چهارشنبه ی هر سال مراسمی آیینی در اکثر گورستان ها برگزار می شد که عمدتا برای باروری و در امان ماندن از هر نوع بیماری تا سال بعد سه بار از زیر شکم قوچ رد می شدند و لازم به ذکر است که در این مراسم نیز رد پای احترام به بزرگ ترها را می توان مشاهده کرد.

۶)قوچ نماد قدرت و باروری شمرده می شد که این امر در داستان ها و فولکلور اقوام ترک زبان به وضوح مشهود است به عنوان مثال؛ قوچاق نبی،قوش کور اوغلو یا قوچ ایگید و احتمالا قرار دادن تندیس آن بر روی مزاری،نشان از قدرت بازو و پهلوان بودن شخص صاحب گور می توانست باشد…

۷)قدمت قوچ ها را در سر ستون های تخت جمشید به وضوح می توان دید به این معنی که می باید قدرت مرموز قوچ برای هخامنشیان شناخته شده و قابل باور بوده باشد تا در سر ستون ها از آنها استفاده شده باشد.

۸) قوچ های سنگی یکی از بی شمار آثار هنری و پیکر تراشی نیاکان ما به حساب تواند آمد که در روزگاران بسیار دور و دراز با دقت و ذوق بسیار تراشیده شده اند و نشان از رشد هنر حجاری در سرزمین باستانی ایران دارد و …به امید حق تکمله ی مبحث در آینده به اطلاع علاقمندان خواهد رسید.۹

)در ورودی های گورستان و برروی مزارها نیز گذاشته می شده است.

نماد قوچ در هنر شرق و غرب

قوچ(Ram): معانی سمبلیک: آرامی، باروری، تحمل، تواضع، خورشید، دانایی، رام کردن، صلح، محافظت، مولّد حرارت، نیرومندی و وقار می باشد.

باورهای قومی و اساطیری: اولین علامت منطقه البروج (ماه فروردین)، از این رو، سمبل افکار نو و طلوع دوره جدید است. در نشان های نجابت خانوادگی، علامت درک یا رهبر می باشد. در اساطیر، ایزدان قوچ برابر با خدایان گاو نر بوده اند

در ایران، نشان امپراطوری ایران، سمبل مردانگی و یکی از ده حیوان در بهشت مسلمانان است. شاخ قوچ نیز نماد آفرینش، شعاع نور، جنگ و خشونت می باشد.۱۰ قوچ یکی از شکل‌های جانوری عمده که در آنها، خدایان وابسته به زایش و باروری در خاورمیانه، یونان، مصر باستان مورد پرستش بود.

تصاویر قوچ از۳۵۰۰ـ۳۰۰۰ پیش از میلاد، در پرستشگاه مادر، الهه سومری و همچنین ساخته از فلزات گرانبها، در گورهای سلطنتی در اور ur، حدود۲۵۰۰ پیش از میلاد، یافت شده است. عصایی سلطنتی با دسته ای به شکل سر قوچ، صفت ویژه انکی Enki (ــــ اِ آ EA)، خدای آب تازه در نزد سومری های بود.

مردم بابل این حیوان را به عنوان کفاره ی گناهان ملت در جشن های سال نو نثار می کردند؛ در مصر باستان، تجسمی از روح. گاهی خدایان چهار عنصر آب (osiris)، آتش (Amen-Ra)، زمین (Qeb)، و هوا (shu) به شکل قوچ ظاهر می‌شدند. اصل و نصب، رامسس (Rameses)، »بلوس« بود.۱۲ مصر، چندین قوچ ـ خدا داشت، و در هر کدام از آنان دارای پرستشگاه ویژه خود بود. احتمالاً قدیمی ترین آنها هاخنوم (khnum) نام داشت. آفریننده ای که او را با سر قوچ تصویر می‌کردند و تندیس انسان را بر چرخ کوزه گران می ساخت. مراسم پرستش او در الفانتین مصر، جایی که قوچ‌های مومیایی شده است، شاید اصل و منشایی پیش ـ سلسله ای داشته باشد. هریشاف (Heryshaf) خدای باروری و حاصلخیزی، که در مصر میانه مورد پرستش بود یک خدای کهن دیگر با سر قوچ است. شاید نیز این خدا تاج اوزیرس را بر سر داشته باشد. هر دو شاخ‌های او از هر دو سو کشیده بود. رع، خورشید ـ خدا، به همین صورت نشان داده است. آمون، بالاترین خدای مصری، کاملاً به شکل قوچ بود و به وسیله شاخ‌های متمایل به پایین مشخص می شد (پس از دوازدهمین سلسله).۱۳ در اساطیر یونان، منجی »اودیسه« (odysseus) و »فریکوس« (phtixus) است. حیوانی که در پیشگاه »آتنا« (Athena)، »پوسیدون« (poseidon)، »زئوس« (zeus) قربانی می شد. در اساطیر minoan (مربوط به تمدن باستانی جزیره کرت) قوچ خدای فزونی سال و بز خدای افول سال محسوب می شد.

کوبله مادر ـ الهه ، در مراسم کریوبولیوم (Criobolium) قربانی می شود خونش نیروی حیاتی و جاودانی می بخشید. در آیین هندو مرکب »آگنی« (Agni) در زبان سانسکریت واژه قوچ به معنی شوهر و مرد می‌باشد.

در هنر شرقی، تصویر قوچ نسبتاً نادر است. یکی از قدیمی ترین تندیس های شناخته شده شیوا (سده اول میلادی)، او را در حال ایستاده با اینکام نشان می دهد، که قوچی را به دست گرفته است. گاهی از آن، در ریگ ـ ودا به عنوان مرکب آگنی یاد می شود. همراه با بز نر، به عنوان یکی از دوازده شاخه زمینی تقویم چینی به کار می رود و نماد بازنشستگی سعادت آمیز است. در منطقه البروج غربی ها، قوچ به صورت برج حمل است که به صورت قوچی تصویر می شود.

تخت جمشید

چه کسانی تخت جمشید راساختند؟

کشف گل نوشته‌های عیلامی در گوشه شمال شرقی صفه که بخشی از باروی تخت جمشید بوده است، توانست پاسخ بسیاری از سوالات در باره سازندگان و نحوه استخدام و میزان حقوق و دستمزد و بسیاری مطالب دیگر را روشن سازد. ابتدا تصور می‌شد این گل نوشته‌ها که حدود ۳۰هزار عدد هستند، حاوی اطلاعاتی از سیاست‌ها و مجهولات زندگی حکام و پادشاهان، یا متونی ادبی و علمی باشند؛ اما با مطالعه و ترجمه آنها مشخص شد که آنها شامل رسیدهای پرداخت، صورت حساب‌ها و میزان دستمزدها و گزارشات مالی و حسابداری هستند.
براساس همین گل نوشته‌ها بود که مشخص شد هیچ برده یا مزدوری برای کار در تخت جمشید مورد استفاده قرار نگرفته است. تمامی افراد از معماران و ناظران و سرکارگران گرفته تا کارگران ساده همگی در مقابل کار خود حقوق دریافت می‌کرده‌اند. مدیر ارشد امور مالی تخت جمشید به نام «باراد کاما» برای نظارت بر کار ساخت و ساز و امور مربوط به کارکنان به صورت دائمی در محل حضور داشته و خود شخصا بر تمام مصالح و کالاهای وارداتی و ضبط و ثبت امور مالی رسیدگی می‌کرده است. جالب است بدانیم که در میان سرکارگران و ناظران زنانی بوده‌اند که تعداد زیادی کارگر تحت ریاست و نظارتشان کار می‌کردند.
مساله مهمی که در مورد کار زنان در دوره هخامنشی وجود داشته و مشابه آن در سایر تمدن‌ها و حکومت‌های همزمان و حتی بعد از آنان و شاید حتی در عصر حاضر هم وجود نداشته باشد، این است که زنان حقوقی بیشتر از مردان دریافت می‌کردند و حتی در دوره بارداری و پس از آن از مرخصی و جیره و حقوق بیشتر برخوردار بودند. براساس این گل نوشته‌ها مشخص شده است که در دوران داریوش کبیر نه تنها کارمندان دولتی و غیر‌دولتی از جیره و مواجب برخوردار بودند؛ بلکه مسافران، روحانیون، خدایان، پرستشگاه‌ها و اماکن مقدس، کوه‌ها، رودها، جنگل‌ها و پردیس‌ها و حتی مراسم آیینی و مذهبی از جیره و مواجب خاص خود برخوردار بوده‌اند.
باید پذیرفت که وجود امنیت و آرامش در سراسر قلمرو پادشاهی و همچنین وجود رفاه و امنیت شغلی و اجتماعی از مهم‌ترین علل به وجود آمدن آثار بدیع و شگفت‌آور در این دوره بوده است. این متخصصان و کارشناسان و کارگران بدون نگرانی و فارغ از هرگونه آشفتگی فکری درباره زندگی خود و خانواده‌هایشان با تمام علاقه خود را صرف کار در مکانی کرده‌اند که شاید صدها کیلومتر از محل اصلی زندگی‌شان فاصله داشته است.

قلعه تاریخی شیاخ افتخاری بزرگ ولی ناشناخته

قلعه تاریخی شاخ افتخاری بزرگ ولی ناشناخته:

قلعه تاریخی شاخ بزرگترین قلعه موجود در سطح استان ایلام بوده که در منطقه کوهستانی و گرمسیری بخش زرین آباد دهلران در میان تپه‌ها و رودهای شاخ و دره شور واقع شده که در یک نگاه کلی این اثر در حد فاصل رودخانه بزرگ میمه در جنوب و ارتفاعات تخت پیران در شمال آن قرار گرفته است.
باروی بزرگ، طویل و مستحکم آن اهمیت این بنا را دو چندان کرده که از ویژگی‌های منحصر این بنا نسبت به دیگر قلعه‌ها در استان و حتی در سطح کشور است. این اثر تاریخی که بر سر یکی از راه‌های فرعی باستانی منطقه پشتکوه به خوزستان، پیشکوه و عراق قرار گرفته، به لحاظ موقعیت قرارگیری، عظمت و استحکام باروی و کابری خاص آن (نظامی- مسکونی) و نزدیکی به عراق پایتخت ساسانی اهمیت و جایگاه ویژه آن را در دوران حیات خود می‌رساند.
بنای قلعه بر روی تپه ماهوری که محصور در دو رودخانه شاخ و دره شور در شرق و غرب بوده ساخته شده است. باروی قلعه به شکل طولی از شمال به جنوب کشیده شده که به جهت حرکت در پیچ وخم تپه دارای زوایایی می‌باشد. صحن داخلی بنا در ضلع شمال عریض تر نسبت به بخش جنوبی است.
مصالح ساخت بنا را قلوه سنگ و ملاط گچ نیم کوب (دستی) تشکیل داده که بر اساس شواهد موجود باروی آن در زمان و طی چند مرحله ساخته شده است. طول محوطه قلعه به خط مستقیم از شمال به جنوب ۶۷۴ مترو عرض آن بین ۹۰ـ۱۵۰و۲۰۰متر متغیر است.
مساحت کلی این بنای تاریخی حدود ۱۰ هکتار است. در منتهی الیه بخش جنوبی (از شمال به جنوب) با احداث یک دیوار به طول ۹۰ متر و ضخامت۱۰۰ سانیت متر بخش محدودی از ضلع جنوبی را منفک کرده که دارای درگاهی بطول ۱۵۰ سانتی متر در بخش شمالی آن است. در این بخش تنها آثار یک اتاقک به ابعاد ۵×۵ متر تخریب شده موجود است.
کاربری این قسمت به درستی مشخص نیست، بر روی باروی بزرگ و طویل آن پشت بندهایی هلالی بزرگی تعبیه شده که جهت استحکام و تثبیت آن به کار رفته است. در شرق و غرب و جنوب وضعیت طبیعی منطقه به گونه‌ای است که ورودی قلعه در آن تعبیه نشده است، مطمئنا” ورودی قلعه در بخش شمالی بوده که به دلیل تخریب شدید دراین ضلع به درستی مشخص نیست.
مهمترین ویژگی این اثر چگونگی تامین آب آن بوده است. در بخش شمالی که رودهای شاخ و دره شور از آن سرچشمه می‌گیرند، با احداث کانالی (جوی سنتی) آب را به نزدیکی قلعه آورده که به دلیل عوارض طبیعی در بخشی تا باروی قلعه با احداث دیواری با مصالح سنگ وگچ (مصالح ساخت بنا) ضمن بلوکاژ، کانال آبی را تعبیه کرده که از شمال به طرف جنوب در حرکت بوده که با گردش ۹۰ درجه در نزدیکی بارو وارد قلعه می‌شود. که با این روش آب مصرفی را تامین می‌کرده‌اند.
باتوجه به بزرگی قلعه و تراکم اماکن مسکونی در آن می‌توان این قلعه را از نظر جمعیتی، بالا دانست. احداث جاده روستایی در دهه‌های قبل بخشی از باروی شمالی آن را تخریب کرده است. با عنایت شیوه معماری و چگونگی ساخت آن، مواد فرهنگی به دست آمده در سطح بنا و مقایسه آن با بناهای همگون مطالعه شده‌ای چون تخت سلیمان آذربایجان، قلعه دختر فارس و…بنای تاریخی شاخ مربوط به دوران ساسانی بوده با این تفاوت که این بنا از نظر وسعت عظیم‌تر است.