هگمتانه: پایتخت هفت دودمان
نامهای همدان در گذر تاریخ (ترتیب خاصی ندارد): اکباتان، احمتا، هنگ متان، آکسایا، اهدانه، هکمتان، هگمتانه،آنادانا، سارو، ایپیفانیا، زینستان، امدانه، همدانا، نازمه و …
هگمتانه: پایتخت هفت دودمان:
مادها: قصری مشهور به هفتحصار در آن ساختند همچون قصر عجایب هفتگانهی بابل. پادشاهان آن دیاکو، فرورتیش، هووخشتره و اژیدهاک و این اوج شکوه هکمتانه بود که به پرجمعیتترین و پررونقترین شهر دنیای زمان خود تبدیل شده بود
هخامنشیان: پایتخت تابستانی، ضرابخانهٔ هخامنشیان، صدور نخستین فرمان حقوق بشر به دست کوروش کبیر و ملجا استر و مُردِخای تا در نهایت آمدن نام همدان به نام احمتا در تورات عهد عتیق…
سلوکیان: اقامتگاه حکومتی جانشینان اسکندرمقدونی که حدود یک سده بر قسمتی از ایران تجزیه شده حکومت داشتند.
اشکانیان: پایتخت تابستانی
ساسانیان: پایتخت تابستانی
سلجوقیان: در سده ششم هجری سلجوقیان مرکز خود را از بغداد به این شهر منتقل کردند و مدت پنجاه سال این شهر پایتخت سلجوقیان بود
زندیان: علی مرادخان -خواهرزاده کریم خان- والی همدان شد که پس از مرگ کریمخان ادعای استقلال طلبی داشت و همدان را مرکز و پایتخت خود قرار داد. به نام خود سکه ضرب نمود. و شش سالی در برابر شاه قاجار مقاومت کرد.
اکباتان و هفت ویرانی بزرگ:
یک زلزله و شش جاهطلب مست از جام قدرت، درست به عدد مجد و شکوهها، وگویی به مکافات روزهای اوج، هریک و هربار آنچنان کمر بر حذف شوکت همدان بستند -و نتوانستند- که نوشتهاند گویی خون ازلی زندگی در رگهای این شهر جاری است که هر بار به سرعت رو به آبادی ونوسازی میگذاشته است. و عجیب نیست اگر بعضی مورخین قدیم نقل کردهاند از شیرویه بن شهردار که سلیمان نبی از همدان عبور کرد و زیادی چشمهها و آبهای جاری بدید و بنایی ندید. پرسید سبب چیست که اسباب هست و مسبب نیست. گفتند یا نبی! کس را یارای اقامت در این مکان نیست که برف در آن زیاد فرو میریزد که گاهی به طول نیزه برسد و سرمای شدید به مردم مسلط میگردد… و به همین شرح، بعضی مورخین را اعتقاد افتاده است سلیمان پیغمبر این ملک را دعا کرده است و همدان حیات ابدی یافته است…
- بُختُالنَصر: پادشاه بابل و سازنده باغهای معلق بابل، که تنگ چشمی وی را سبب حمله و ویرانی هفت حصار هکمتانه نامیدهاند. گویند او بر اثر شدت خونریزی وسفاکی سالهای آخر عمر را به جنون گذراند.بعدها داریوش هخامنشی شهر را مرمت کرد.
- اسکندر مقدونی: با حملهٔ کشورگشای یونانی، آخرین بازمانده دولت پارس (داریوش سوم) از مقابل اسکندر گریخت و اسکندر به متعاقب آن به شوش و تخت جمشید دست یافت. در مراجعت در همدان پیروزی خود را جشن گرفت. کشتاری وحشیانه و بی رحمانه بهوسیله یونانیان در همدان بوجود آمد .
- مردآویج زیاری: لشکر کشی مردآویج به همدان به بهانه انتقام کشته شدن خواهر زادهاش بدست مردم همدان و قتل عام دو روزهای که در آن شهر به راه انداخت، در تاریخ، سخت معروف است و زبانزد. وی از جمله نظامیان حکومت علویان طبرستان بود و از خاندان آل بویه. او قصد بردن شیرسنگی را نیز کرد و چون نتوانست دستهای آن خرد کرد.
- زمینلرزه مهیب: در زمینلرزه سال ۳۴۵ ه ق شهر به تلی از خاک و ویرانه بدل شد و تمثیل کنند که آجری نبود تا بر دیگری برقرار مانده باشد .
- مغولها: یورشهای بی رحمانه مغولان بدنبال ترکان از سال ۶۱۸ تا ۶۲۷ ه ق به همدان سبب بسیاری ویرانی و آشفتگی گردید. مغولان که از مقاومت ۱۰ ساله همدان به تنگ آمده بودند. پس از دستیابی به شهر آنچنان قتل و ویرانی در شهر به راه اندا ختند که تا سالها شهری به نام همدان وجود نداشت. ساکنین با تجربه اینبار نیز راه کوهستان در سر گرفتند و از کنار الوند به تویسرکان رفتند. مغولها به تویسرکان نیز حملهور شدند و چنان کردند در آن شهر مصفا که چندصد سال از دایره حیات پاک بود. تا اینکه افراد متواری و سرگردان در کوهها و روستاها ازنو به شهر آشوب زده برگشتند و شهری دیگر ساخته و همدان بازسازی شد. از آن دودمان، تیمور لنگ نیز کشتارها کرد تا آذوقهای در شهر قحطی زده نماند.
- افغانها :در پی حملهٔ افغانها و سقوط دولت صفوی، همدان سالها در محاصرهٔ لشکر پابرهنگان بی فرهنگ مغول قرار داشت و سرمای زمستانی و ناآشنایی با اقلیم مانع از نفوذ آنها میشد تا اینکه فتنه موثر افتاد و شهر سقوط کرد. افاغنه، کینهمندانه از سالها انتظار، به مراتب وحشیانهتر از آنچه بر اصفهان کردند، شهر و شهریان را نابود کردند ومتواری.:
- آغامحمد خان قاجار: از میان آن همه مصیبت که بر این شهر قدیمیتر از تاریخ رفته و شرحش رفت، همهٔ مسببین به نوعی انیرانی بودند .یونانی و مغول و ترکعثمانی و افغان و… – به استثنای مردآویج-و از دشمن، جز دشمنی توقعی نبوده است. اما خواجهٔ استرآبادی را که اتفاقا از همان خطهٔ مردآویج است را حکایت ستم وبیداد، تلختر آمد. اگر در کرمان بیست هزار نفر کور کرد در همدان، شهری که با سردمداری خان زند، شش سال او را پشت دروازههایش نگه داشته بود، با شکست دادن مبارزان، به انتقام این ماجرا یک بار دیگر طعم تلخ قتل و غارت و آتش سوزی و دربدری در کوهستانهای زاگرس را به مردم این خطه چشانید. چندان که تا قد بلند کردن شیخ اسدآبادی چندان نامی از همدان در جریان اتفاقات وحوادث نبود. خان قجر، نوهٔ ناخلف شیخ صفیالدین اردبیلی، با آن جیغهای زنانهاش، فرمان سفاکیها داد که بماند به یادگار.
پیشینه تاریخی بعد از اسلام:
در پی ظهور اسلام پس از جنگ نهاوند (۲۳ق /۶۴۴ م)حکمران ایرانی شهر همدان با تازیان صلح کرد،ولی این صلح دوامی نیافت،جنگی درگرفت و شهر به قهر گشوده شد و بعضی ازتازیان در آنجا ساکن شدند و از جمله آنان (بنوسلمه) ریاست شهر را یافت.
از اواسط قرن سوم ریاست شهر بعهده سادات حسنی کوچیده به آنجا قرار گرفت که بهعنوان علویان و سپس علاء الدوله های همدان حدود چهار قرن این مقام را بطور موروثی داشتند.
همدان را در سده چهارم شهری بازسازی شده وصف کردهاند که چهار دروازه با حصارها و سه بازار و خیابان های وسیع داشته و مسجد جامع بر شالوده یک بنای قدیمی (آتشکده)ساخته شده بود.
در سال (۳۱۹ ق/ ۹۳۱ م) مرد آویچ زیاری شهر را تصرف کرد و بسیاری از ساکنان آنجا را هلاک نمود، پس از آن فاجعه در سال (۳۴۵ ق/ ۹۵۶ م) شهر بر اثر زلزله خسارت دید و بعد از آن تا سال (۳۵۱ ق /۹۶۲م) کشمکش های مذهبی جان بسیاری از مردم را گرفت.
در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم همدان پایتخت حکومت بوییان جبال بود که خاندان کاکویه آن را تصرف کردند و ترکمان غز آنجا را در سال چهار صد و بیست قمری تاراج نمودند و از نیمه سده پنجم ترکمانان سلجوقی بر آنها چیره گشتند و در سده ششم با تجزیه امپراتوری آنها همدان پایتخت سلاجقه عراق عجم شد و از شکوه و رونق خاصی برخوردار گردیدو آثار چندی مانند گنبد علویان از آنها باقی مانده است.
تازش مغولان به همدان طی سالهای ۶۱۸ و ۶۲۱ آنجا را همچون دیگر شهرهای آباد و بزرگ ایرانزمین یکسره دستخوش ویرانی ساخت. بیشتر مردم در دفاع قهرمانانه جان خود را باختند و بعداً شهرکی در حومه شمالی شهر بنام همدان نو، پا گرفت.
در عهد ایلخانان این شهر تا حدی اهمیت سابق را باز یافت. هلاکوخان آنجا را آمادگاه کرد و اباقاخان در همانجا مرد،در زمان وزارت خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی(۶۴۵و الی ۷۱۸ ق) این شهر از توجهات آن وزیر بهسازگر و دانشمند برخوردار شد، اما در دوره های تیموری و ترکان باز از تهاجمات برکنار نماند.
در عهد قراقویونلوها همدان جزو قلمرو علی شکر ترکمان شد و با استقرار حکومت صفویان این شهر یک چند، رونق گذشته به آن باز گشت ولی همواره در معرض تجاوز و تهاجم سربازان عثمانی بود و در سده های ۱۱ و ۱۲ ویرانی دید و ساکنان آن به هلاکت رسیدند از جمله در سال
(۱۱۳۶ق) که احمد پاشا عثمانی حکمران بغداد این شهر را به طرز وحشیانه ای تسخیر کرد که باز مردم همدان چنان دلیرانه و قهرمانانه پایداری کردند که در برابر مغولان کرده بودند و تقریباً همگی شهید شدند، جز شمار اندک از آنها زنده نماند
تا هشت سال بعد که نادر شاه افشار همدان را از تصرف عثمانیها درآورد و لشکریان آنها را تا بغداد عقب راند.
در دوره زندیه همدان در دست امیران آن خاندان میگردید و ظهور طایفه قراگوزلوها در عرصه سپاهیگیری و سیانت در همدان از آثار همین دوره است.
آقامحمدخان قاجار در سال (۱۲۰۵ ق)همدان را تسخیر نمود و قلعه قدیمی شهر واقع بر تپه مصلی را ویران کرد،بعدها در دوران قاجاریه رونق تجارتی شهر طی عصر قاجاریه بر حسب موقعیت سیاسی و جغرافیایی آن تا حدی بازگشت،اما اهالی همواره مورد ستم و آزار خوانین قراگزلو بودند چندان که نهضت های مردمی علیه آنان در آنجا پدید میآمد.