نوشته‌ها

معماری صخرهای و فلسفۀ پیدایش آن

معماری صخرهای و فلسفۀ پیدایش آن:

پیدایش و فراگیر شدن معماری صخرهای بیشتر در هزارۀ اول پیش از میلاد به وقوع پیوسته است. ازجمله میتوان به معماری صخرهای مادها، مانناها و اورارتوها از سدۀ هشتم پیش از میلاد در نواحی شمال غرب ایران اشاره کرد. به علت فراموش شدن دو تمدن تأثیرگذار دوران باستان، یعنی تمدن اورارتو و ماننا، تا سدههای اخیر تصور میشد که همۀ معماری صخرهای موجود متعلق به تمدن مادهاست.

در معماری صخرهای دوران ماد و ماننا، بخش بیرونی کوه را میتراشیدند و درگاه نامتناسب مستطیل شکلی به وجود میآوردند. بعدها، در طی روند تکامل فنی و هنری درگاه بیرونی آثار کنده شده با مقیاس انسانی و متناسبتر همراه با سرستونهای آزاد و ایوان در نما ایجاد شد. این روند تکاملی در دوران هخامنشی به اوج خود رسید.

ظاهراً این نوع معماری، که به معماری صخرهای مشهور است، ریشه در فرهنگ و سنت هر منطقه دارد. بنابراین، تجلی آن را به صورتهای متفاوت میتوان مشاهده کرد؛ برای مثال، در برخی مناطق در خدمت اعتقادات مذهبی بوده، در برخی دیگر بنابر عادات مرسوم از آن استفاده میشده و در مکان و زمانی دیگر برای سکونت و کاربردهای دفاعی از آن بهره میبردهاند. بنابراین، استفاده از آن به عوامل مکانی و زمانی بستگی داشته. به همین دلیل، دارای جلوههای متعدد و تنوع بسیار بوده است.

دلایل جغرافیایی، مذهبی و نظامی از جمله علل وجودی معماری صخرهای است. این نوع معماری در سرزمین، فرهنگ و هنر ایران از قدمت بسیار برخوردار است. شاید علت مهم ناشناخته ماندن این معماری افزون بر موقعیت جغرافیایی در فلسفه وجودی آن نهفته باشد که در این صورت نیازمند بررسی و مطالعات وسیع برای روشن و مشخص شدن ابعاد آن است. در یک دید کلی معماری صخرهای دارای ویژگیهای زیر است :

– در معماری صخرهای نیازی به مصالح ساختمانی نیست.

– در معماری صخرهای، همانند معماریهای متعارف، نیازی به بنا نیست و مسائل ایستایی و دیگر اصولی که در معماری متعارف به کار میرود در اینجا کاربرد ندارد زیرا همۀ آنها از ابتدا در صخره، که قشری سخت و بهم پیوسته است، به کار رفته است.

– معماری صخرهای استحکام و در نتیجه حالت تدافعی قابل ملاحظهای دارد.

– در معماری صخرهای روش کار بسیار ساده اما اجرای آن مشکل است.

گوردخمه های اورارتوها

اورارتوها در نواحی متصرفی و همچنین در قلمرو اصلی خود آثار معماری صخرهای عظیمی به یادگار گذاشتهاند؛ برای مثال، قلعۀ بسطام، در آذربایجان غربی، دارای دیوارهای قطوری است که قطر آنها به پنج متر میرسد و صخرههای دامنۀ شرقی کوه در وسعتی عظیم تراشیده و تخت شدهاند و در نتیجه، به صورت پله پله درآمدهاند. این قلعه به سدۀ هشتم و هفتم پیش از میلاد تعلق دارد و از لحاظ شکل مهندسی و موقعیت استقرار در مرحلهای ابتدایی به نظر میرسد.

علاوه بر این قلعه آثار صخرهای شگفتانگیز دیگری، با نظام آبیاری و تصفیۀ بسیار پیشرفته، از این تمدن باقی مانده که در حیطۀ این پژوهش نیست. معماری صخرهای، در نواحی گوناگون اطراف دریاچۀ وان در ترکیه و غرب دریاچۀ ارومیه، بیانگر مهارت این تمدن در ساخت چنین بناهایی است.

آرامگاههای اورارتوییها در آذربایجان غربی، که مورد بررسیهای باستانشناختی قرار گرفته، از راستای رودخانۀ ارس تا نواحی شمالی سلدوز نقده، در قسمتهای غرب دریاچۀ ارومیه، به چشم میخورد. این آرامگاهها، که طی بررسیهای موضعی سالهای ۱۳۶۰ – ۱۳۶۳ش مورد شناسایی قرار گرفتهاند، در کوههای آهکی و رسوبی و در مجاورت روستاهای شدی ازتوابع پلدشت، سنگر نزدیک ماکو (شمال سیه چشمه)، چی یا چره از توابع قریه ضیاءالدین، ملحم قرای نزدیک سلماس، اسماعیل آقا در درۀ نازلو، سیدوک یا سیرک در درۀ باراندوز چای، خان دره سی در درۀ معروف به شهدا و ناناز از توابع سلدوز نقده واقع شده و در یک تقسیمبندی کلی در شمال، مرکز و جنوب غربی ارومیه قرار گرفتهاند. بر اساس باورهای عامیانه محل اغلب این اماکن تاریخی را اتاق فرهاد مینامند. در زبان کردی مهابادی، با واژۀ ترکیبی برد (سنگ فرهاد) بردکند (سنگ سوراخ ) یا له شکوت به مفهوم غار نیز از این مکانها یاد می شود.

در ذکر ویژگیهای این گورهای صخرهای باید گفت که برای مقبرهسازان استفاده از یک جهت معین مورد توجه نبوده زیرا سردر سنگی و ورودی این آرامگاهها در منطقه هریک رو به جهتی دارد اما ایجاد سقف به شکل مسطح موردی است که در کلیۀ آنها و بدون استثنا به طور یکسان مراعات شده. گاهی استفاده از پله یا فضای کوچک چهارگوش مقابل مقبره به منزلۀ حیاط و بعضاً تلفیق این هر دو با گور صخرهای معمول بوده و در برخی موارد نیز آرامگاهها به صورت بسیار ساده در دل کوه ایجاد شده است. معماران این گوردخمههای سنگی برای ایجاد یک فضای روحانی از پله استفاده میکردند.

مقبرههای صخرهای بررسی شده در سطح منطقه به شرح زیر است:

۱٫ مقبرههای صخرهای مستقل یا تک واحدی: این مقبرهها تنها شامل یک اتاقک به شکل چهارگوش یا مدور هستند. مقبرۀ صخرهای شمال سیه چشمه و تمام مقبرههای واقع در قارنی یا روک جزو مقبرههای مستقل یا تک واحدی به حساب میآیند.

۲٫ مقبرههای صخرهای تک واحدی پیوسته:این آرامگاههادارای دو اتاقک یا ترکیب اتاقک با حیاط چهارگوش هستند و معمولاً اتاقک دوم در پشت اتاقک اول تعبیه یا به طور جانبی در کنار آن ساخته شده است. در هر دو مورد ارتباط اصلی به وسیلۀ سردر سنگی از طریق اتاقک اول است. مقبرههای صخرهای شدی، مقبرههای صخرهای در اسماعیلآقا و مقبرههای سنگر و خان درسی در این گروه جای میگیرند.

۶۹-۱

۶۹-۲

۶۹-۳

۳٫ مقبرههای صخرهای چند واحدی: در این نوع گورهای صخرهای اتاقک چهارگوش به منزلۀ محوطهای مشترک برای اتاقکهای اصلی در نظر گرفته شده و مقبرههای صخرهای در پشت آن و در مجاورت یکدیگر با ورودیهای مستقل از هم ساخته شدهاند و تمام ورودیهای مقبرهها به این اتاق باز میشوند. از این نوع مقبرهسازی تنها یک نمونه در هدر دیده میشود.

آرامگاههایی که در این گروه جای میگیرند عبارتاند از: سنگر در نه کیلومتری شمال ماکو، ورهرام در مرز ایران و نخجوان، قوشچی بین سلماس و ارومیه، قلعۀ اسماعیلآقا در ۳۲ کیلومتری غرب ارومیه، قارنی یاروک در جنوب غرب سلماس، ارومیه – اشنویه در ۳۷ کیلومتری ارومیه، زنجیر قلعه در چهارده کیلومتری سلماس و ارومیه، شاهتپه در ۲۵ کیلومتری میاندوآب، شیطان آباد در ده کیلومتری شمال میاندوآب و گوجر قلعه در ۴۸ کیلومتری شرق مراغه.

از گوردخمههای تک واحدی اورارتوها، که معمولاً دارای یک اتاقک چهارگوش هستند، به منزلۀ مقبرههای مستقل یا منفرد یاد میشود. در قارنی یاروک، در پانزده کیلومتری جنوب غربی سلماس، گوردخمهای مشاهده میشود که ساختمان آن در صخرهای سنگی کنده شده. مقبره دارای یک اتاق مستطیل شکل، سقفی مسطح و ابعاد ۲۲۵×۵۵۰ ×۱۰۱۰سانتیمتر است. مشابه این آرامگاه در مقبرۀ صخرهای منفردی در قوشچی وجود دارد که از دورۀ اورارتوها باقی مانده و باستانشناسان آن را متعلق به این دوران میدانند. این گوردخمه دارای یک اتاق مقبره است که به عقیدۀ کلایس مدفن یک اورارتویی بوده که از وطن خود دور مانده و در اینجا دفن شده است.

اما در برخی از گوردخمههای اورارتویی به معماری متفاوتی برمیخوریم که دیگر نمیتوان از آنها به منزلۀ مقبرههای منفرد یاد کرد. معماری این دخمهها به صورت تک واحدی پیوسته است. در این نوع گوردخمهها دو اتاقک در مجاور هم یا به صورت جانبی در کنار هم تعبیه شدهاند یا اتاقک دوم پشت اتاقک اول قرارگرفته؛برای مثال، همانگونه که در تصویر گوردخمۀ اورارتویی سنگر، در نه کیلومتری شمال ماکو و دو کیلومتری شمال روستای سنگر مشاهده میشود، دو اتاق D و C کوچکترند و به صورت جانبی کنار هم قرار دارند و اتاق B که بزرگتر از اتاقهای D و C است در جلوی دو اتاق مذکور قرار گرفته و راه ورودی به این دو از طریق اتاق B مهیا میشود. گوردخمۀ اسماعیل آقا، در ۳۲ کیلومتری غرب ارومیه، نیز دخمهای متشکل از دو اتاق است که به یکدیگر مرتبط هستند و در امتداد یکدیگر قرار دارند. در منطقۀ ارومیه – اشنویه نیز گوردخمهای اورارتویی مشاهده میشود متشکل از دو اتاق که اتاق دوم در پشت اتاق اول تعبیه شده است.

نقش پله در معماری گوردخمه ها

بیشتر گوردخمه های شناسایی شده در تمدن اورارتو قابل دسترسیاند زیرا ساخت پله در معماری صخرهای اورارتوها متداول بوده و این مسئله راهیابی به این دخمهها را میسر ساخته است. از جملۀ این گوردخمهها میتوان به گوردخمۀ سنگر اشاره کرد که راهیابی به داخل آن از طریق سی پله مهیا شده است. در نزدیکی مرز ایران و نخجوان، نیز گوردخمۀ ورهرام چنین وضعیتی دارد. این گوردخمه شامل سه قبر است. قبر شمارۀ ۲ درکنار دیوار قرار گرفته و پلهای به عرض ۲۴۰ سانتیمتر راهیابی به مقبره را میسر ساخته.

۶۹-۴

طاقچه

در گوردخمههای اوراتویی به عنصر دیگری برمیخوریم که طاقچه نام دارد. طاقچه از جمله عناصر معماری است که اورارتوها در دخمههای خود بسیار از آن بهره بردهاند؛ برای مثال در گوردخمۀ سنگر پنج طاقچه در اتاقها دیده میشود: دو طاقچه در دیوارۀ شرقی اتاق و دو طاقچه در دیوارۀ غربی و یک طاقچۀ بزرگ با ۱ متر ارتفاع در دیوارۀ شمالی.در ناحیۀ ورهرام در قبر شمارۀ ۲، در اتاق اول، هفت طاقچه گزارش شده که در هرکدام ظرفی قرار داشته است. در ناحیۀ ارومیه – اشنویه هم در اتاق دوم طاقچۀ بزرگی به شکل مستطیل وجود دارد و در کنار آن یک طاقچۀ کوچکتر کنده شده است.

فلسفۀ استفاده از طاقچه، که بر روی هریک از آنها ظرفی قرار داشته، به احتمال زیاد به خاطر انجام مراسم آیینی و تدفین مردگان بوده که در داخل گوردخمهها صورت میگرفته.

۶۹-۵

جهت گوردخمه ها و قبرهای داخل آنها

معماران اورارتویی توجه خاصی به جهت قبرها نشان نمیدادند؛ برای مثال، درگوردخمۀ سنگر جهت قبر شمالی – جنوبی است. گزارشهای باستانشناختی در قبرهای قلعۀ اسماعیل آقا نیز نشان میدهد که در این مکان دو قبر در صخره، نزدیک دژ بزرگ، کنده شده که قبر شمارۀ ۱ جهت شرقی – غربی دارد اما قبر شمارۀ ۲، که در نود متری قبر شمارۀ ۱ واقع شده، جهتی شمالی – جنوبی دارد. گوردخمۀ محور ارومیه – اشنویه نیز دارای مقبرهای شمالی – جنوبی است.

ستون

بنابر مدارک باستانشناختی در هیچیک از دخمههای اورارتویی ستون به چشم نمیخورد.

نقشبرجسته و کتیبه

در گوردخمههای اورارتوها، که مورد پژوهشهای باستانشناختی قرار گرفتهاند،کتیبه و نقشبرجسته به دست نیامده است. تنها در گوجر قلعه، که شرقیترین مقبرۀ گزارش شدۀ اورارتویی در شمال غرب ایران است و باستانشناسان بر این باورند که کاملاً به سبک اورارتویی کنده شده، مقبرهای در جهت شمالی – جنوبی قرار دارد که با آنکه فاقد کتیبه است اما در آن سطحی صاف وجود دارد که احتمالاً برای کتیبه آماده شده بوده. نمای این مقبره خوب تراشیده شده و سازندگان گوردخمه در سمت راست آن سطحی صاف به وجود آوردهاند.

نتیجه گیری

ریشه و منشأ این آرامگاهها و معماری گوردخمهای را در فلات ایران باید در گوردخمه های اورارتویی جست و جو کرد؛ به عبارت دیگر، گوردخمههای ماد صورت تکامل یافتهتر مقبرههای اورارتوییاند. وجود پلکان، در نمای گور دخمههای اورارتویی، علاوه بر دسترسی به داخل مقبرهها، احتمالاً نقش روحانی نیز داشته است. بیشتر این دخمهها در کنار دژهای سلطنتی بنا میشده که مدفن پادشاهان و شاهزادگان بوده. تفاوت در پلانهای این گوردخمهها، از نظر معماری، نشانهای از نفوذ فرهنگ محلی یا شاید فرهنگ قبایل متعدد اورارتویی بوده است. نبود کتیبه و نقشبرجسته در این مقبرهها، برخلاف آنچه بعدها در گوردخمههای مادی به چشم میخورد، حاکی از تفاوت در آیینها و مناسک مذهبی و دینی این دو تمدن است. از سوی دیگر، عدم استفاده از نقش برجسته در نمای گوردخمه های اورارتویی حکایت از بیتصویر بودن خدایان و نبود مجسمه و تندیس برای آنان در دورههای اولیۀ دینی اورارتوها دارد. استفاده نکردن از ستون در نمای خارجی این دخمهها نیز بیانگر ساختار ابتدایی آنهاست که البته بعدها در دورۀ ماد و سپس، هخامنشی ستون به شکل پیشرفتهای در این گوردخمه ها به کار گرفته شده است.

پی نوشت ها:

۲۷ـ غلامعلی همایون، فلسفۀ معماری صخرهای و تمرکز در روستای صمند کرمان (تهران: سازمان ملی حفاظت آثار باستانی، ۱۳۵۴)، ص ۶۶ و ۶۷٫

۲۸ـ جواد شکاری، «معماری صخرهای در آذربایجان» (پایاننامۀ کارشناسی ارشد باستانشناسی، دانشگاه تربیت مدرس،۱۳۷۱)، ص ۱۸٫

۲۹ـ کارگر، همان، ص۵۲٫

۳۰ـ ولفرام کلایس، «معماری اورارتو،»، ترجمۀ غلامعلی همایون، بررسیهای تاریخی، ش۴(۱۳۴۸) : ۲۲۲ و ۲۸۹٫

۳۱ـ کارگر، همان، ص۵۵ و ۵۶٫

۳۲ـ همان، ص۵۵٫

۳۳ـ همان، ص۵۵ و ۵۶٫

۳۴ـ کلایس، همان، ۲۸۹ – ۳۱۲٫

۳۵ـ کلایس، گزارشهای باستان شناسی در ایران، ترجمۀ سروش جیبی (تهران: بنگاه ترجمه نشر کتاب،۱۳۵۴)، ص ۶۱ و ۶۲

منبع

http://www.paymanonline.com

نویسنده: سمیرا اصغرپور سارویی