آتشکده سرمسجد – خوزستان

بروزرسانی شده در تاریخ: ۱۶ فروردین ,۱۳۹۴

آتشکده سرمسجد – خوزستان:

آتشکده یا معبد سرمسجد یکی ازمهمترین مکان‌های تاریخی و باستانی استان خوزستان است که در شمال شرقی شهر مسجدسلیمان قرار دارد.

۱۶-۱

آتشکده جاویدان (صفه سرمسجد) واقع در مسجد سلیمان بنایی متعلق به قرن هفتم قبل از میلاد است که بنا بر نظر برخی کارشناسان، معماران برای ساخت تخت جمشید از آن الهام گرفته‌اند.

نوع معماری این بنا، آتشکده جاویدان اورارتویی است که مهمترین مشخصه آن استفاده نکردن از ملات و گذاشتن سنگ خشک روی سنگ خشک دیگر است.

بنا به نوشته‌های پروفسور گیرشمن، باستان‌شناس فرانسوی در کتاب «ایران از آغاز تا اسلام» تخت جمشید نیز با استفاده از همین الگو ساخته شده است.

این معبد که در گذشته‌های دور همواره در آن آتشی افروخته بوده مشرف به سفه سرمسجد است که به گفته مورخان مقر حکومتی پارس‌ها بوده است.

آتشکده سرمسجد، به دستور یکی از پادشاهان بزرگ هخامنشی ساخته شده و هر کدام از سنگ‌های بزرگ معدنی به کار رفته در آن ۴ تا ۵ تن وزن دارد.

۱۶-۲

برای ساخت دیوارهای این معبد هیچ نوع ملاتی به کار نرفته و با توجه به زلزله‌های مکرر در مسجد سلیمان احتمال ریزش این سنگ‌های خشکه‌چین وجود دارد.

محراب آتشکده متعلق به قرن ۷- ۸ قبل از میلاد است که شامل یک سکو به اندازه‌های ۲۰ در ۲۵ پا می‌باشد. در بخش شرقی محراب قسمتی که اکنون آتشکده می‌باشد برای عبادت ایرانیان بنا شده بود.

سمت غرب ایران مقدس ویژه خدایان یونانی بوده و در سمت غربی آتشکده ۳ معبد برای ۳ تن از خدایان قدیم اختصاص داشت که ۲ تن از آنان هراکلیوس و آتنا می‌باشد.

یک پلکان به عرض ۲۵ متر مومنان را به روی صفه نزدیک محل مقدس هدایت می کرد و از آنجا که در پایان مراسم نیایش نبایستی از همان راه که آمده‌اند بازگردند یک پلکان دیگر در گوشه دیگر ضلع شرقی برای پایین رفتن ساخته بودند.

به عقیده پروفسور گیرشمن سابقه استقرار یکی از قبایل پارس در مسجدسلیمان به اواخر قرن هشتم قبل از میلاد می‌رسد.

ظروف سفالی، سکه‌های قدیمی، مجسمه‌های باستانی و آثار کهنی از این بنای تاریخی بدست آمده است که در موزه‌های داخل و خارج نگهداری می‌شوند.

همه ساله از سراسر ایران و حتی خارج از کشور جهانگردانی برای بازدید از این اثر ارزشمند باستانی به استان خوزستان سفر می کنند.

آتشکده سرمسجد در سال ۱۳۱۶ و با شماره ۳۰۰ به فهرست آثار تاریخی ملی و باستانی کشور به ثبت رسیده.

آتشکده کاریان – فارس

بروزرسانی شده در تاریخ: ۱۶ فروردین ,۱۳۹۴

آتشکده کاریان – فارس:

آتشکده کاریان در شهر فیروزآباد در ۱۲۰ کیلومتری شیراز قرار دارد.

۱۵-۱

این آتشکده در زمان اردشیر بابکان بنا شده و بعد از حمله تازیان آتش آن به عقداى یزد متقل شده و تا ۷۰۰ سال در آنجا از آن نگهدارى می‌شد.

پس از آن به اردکان یزد جا به جا می‌شود و سال ۱۳۱۸ شمسی به آتشکده شهر یزد برده می‌شود که هنوز نیز کماکان در آن محل افروخته می‌باشد.

مکان آن در شهر فیروز آباد یا اردشیر خره یا اردشیر خوره در ۱۲۰ کیلومتری جنوب شیراز است و کاخ بزرگ آن که توسط شاهنشاه اردشیر بابکان ساخته شده بود هم اکنون فرو ریخته است.

آتشکده کاریان یا آذرفرنبغ در روستای کاریان از توابع بخش جویم می‌باشد که سالیان بسیار قبل پس ازساخته شدن کاخ اردشیر به دستور اردشیر بزرگ پادشاه آن زمان باید آتشی مقدس در آن افروخته می‌شد وآنها این آتش را از آتشکده آذرفرنبغ واقع در روستای کاریان به آنجا بردن و از آن زمان به بعد کاخ اردشیر به آتشکده کاریان معروف شد.

نقشه اصلی این آتشکده به شکل ذوزنقه بوده که اضلاع جلویی آن در حدود ۵ متر عرض و ۷ متر ارتفاع دارند. در جلو این ضلع سکویی به ارتفاع ۵/۱ متر از سطح زمین واقع شده‌است.

۱۵-۲

برفراز این سکو در ارتفاع ۳متری روی دیواره حفره‌ای مثلثی شکل وجود دارد. مصالح به کار رفته در دیواره این آتشکده آجر و گل می‌باشد. روی صفهٔ آتشکده آثاری از راهرو و اتاق دیده می‌شود که به درون فرو ریخته‌است.

این آتشکده یکی از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین آتشکده‌های زمان ساسانیان بوده و یکی از مهم‌ترین آتش‌های سه گانه زردشتی که مختص موبدان بوده، در آن جا می‌سوخته‌است.

ساسان جد اردشیر بابکان تولیت این آتشکده را بر عهده داشته و ساسانیان همواره علاقه خاصی به این آتشکده داشته‌اند.

اردشیر به همین جهت نام شهر را ارتخشر خوره ( ارت خشتر) نامید که به معنی شهر شکوه و جلال اردشیر است.

۱۵-۳

سنگ های رونده دره ی مرگ آمریکا

بروزرسانی شده در تاریخ: ۱۶ فروردین ,۱۳۹۴

سنگ های رونده دره ی مرگ آمریکا:

باور کردنی نیست، ولی حقیقت دارد.سنگ‌های‌رونده، دره مرگ پدیده‌ای با شکوه‌ هستند. آنها می‌توانند در کنار هم بصورت موازی و یا مخالف جهت هم حرکت کنند. در واقع اینجا منطقه پیاده روی سنگ‌ها است.

ارک ملی دره‌مرگ “Death Valley” یکی از ۵ منطقه دیدنی و پر طرفدار در جهان است که در کالیفرنیا واقع است.
در این پارک منطقه‌ی به نام‌ ‌رایس‌ترک پلیا Racetrack Playa در پای کوه‌های Panamint واقع شده است.

۱۳-۱

یک دریاچه تخت فصلی بسیار زیبا‌ که در فصل‌های بارانی با جاری شدن آب از کوه‌ها زندگی‌ یافته و با تابش آفتاب تبخیر وخشک می‌شود.

۱۳-۲

جابجایی فصل ها، صحنه های زیبایی از رد پای باران و آب های جاری کوه ها به دره بوجود آورده است. صد البته، هنرمندی آفتاب در تبخیر و شکل دادن این مناظر انکار ناپذیراست.

۱۳-۳

با این وجود، این منطقه بخاطر صحنه ها و مناظر زیبایش معروف و پر طرفدار نیست. بلکه، آنچه که این منطقه را از دیگر مناطق متمایز و خاص کرده است، “سنگ های رونده” Sailing Stones آن است که به نام های دیگری مانند؛ “صخره های رونده” یا “سنگ های سرگردن” هم معروف است.

۱۳-۴

این امر یک پدیده جغرافیایی کاملا طبیعی است. این سنگ‌های اسرار‌آمیز در سرتاسر کف دریاچه خشک، به‌آرامی ‌از سمتی به سمت دیگر حرکت می‌کنند. خط سیر و ردی که ازخود به‌جا می گذارند، اثبات این حرکت و جابجایی است.

تحقیقات بسیاری در این زمینه صورت گرفته است. با این وجود هنوز هیچ دلیل منطقی و علمی برای این پدیده طبیعی بدست نیامده‌است. هیج محرک انسانی یا حیوانی در این حرکت و جابجایی دخالت ندارد.
عده‌ای‌از جغرافی‌دانان گفته‌اند که‌سنگ‌ها توسط بادهای قوی، زمانیکه بارش سنگین باران زمین خشک و گلی را صاف و لغزنده کرده است، حرکت و جابجا‌ می شوند‌. مانند یک تکه یخ در زمین لیز و صاف.

۱۳-۵

عده‌ای دیگر این فرضیه را رد کردند. چرا که بر اساس مشاهدات‌، سنگ‌ها در زمان تابستان وقتی درجه حرارت هوا بسیار بالا است، حرکت می‌کنند. حتی سنگ‌ها در این زمان کاملا خشک هستند.
همچنین تحقیقات نشان داده است که این سنگ‌ها هر ۲ یا ۳ سال یک بار حرکت می کنند. و خط سیرشان به اندازه‌ای ‌عمیق است که مدت ۳ تا ۴ سال اثرش بر روی زمین خشک و ناهموار باقی‌می‌ماند.

۱۳-۶

باور کردنی نیست، ولی حقیقت دارد. “سنگ‌های‌رونده”، دره مرگ پدیده‌ای با شکوه‌ هستند. آنها می‌توانند در کنار هم بصورت موازی و یا مخالف جهت هم حرکت کنند. در واقع اینجا منطقه پیاده روی سنگ‌ها است.

۱۳-۸

آنها‌خط سیر متفاوتی دارند. یکی مستقیم، دیگری موجی شکل، بعضی‌ها هم خط سیر طولانی‌تری در مقایسه با بقیه دارند. خط سیری که نشان از حرکت آن در سالیان متمادی بین ۲ تا ۵ سال است.
هیچکس تا کنون حرکت‌آنها را به‌چشم ندیده است. حتی سرعت حرکت آنها هنوز مشخص نشده است.
رمز‌و‌راز‌های این پدیده باشکوه ذهن انسان را سالها به چالش ‌کشانده است. چالشی که شاید هرگز تمامی نداشته باشد.
این “سنگ‌ها‌رونده” در اشکال، حجم و رنگهای مختلف با رازهای که در سینه سنگیشان پنهان کرده‌اند، آهنگی زیبا در مسیر حرکت خود می‌نوازند که شنیدی است…

مرگ و مراسم تدفین در ایران باستان

بروزرسانی شده در تاریخ: ۱۶ فروردین ,۱۳۹۴

مرگ و مراسم تدفین در ایران باستان:

مرگ و مراسم تدفین در ایران باستان به آثار بجای مانده، آئین‌ها‌ و عقاید مردم ساکن فلات ایران در ارتباط با مرگ و مردگان می‌پردازد. ایرانیان در دوره‏‌های باستان گاه جسد را با موم می‏پوشاندند و آن‏گاه آن را دفن می‏کردند چنانکه در جنوب ایران متداول بود. گاه جسد را می‏‌سوزاندند و این عمل به دلیل فراوانی چوب و وجود جنگل بیشتر در جنوب دریای مازندران و دیگر مناطق پرجنگل انجام می‏شد.

گاهی نیز اجساد را در دخمه‌‏هایی می‌‏گذاردند تا طعمهٔ لاشخورها شوند. گاه نیز اموات را در تابوت‌‏ها یا کوزه‏‌های سفالین دفن می‏‌کردند. پس از فراگیری دین زرتشت و هنگامی که این دین به صورت دین رسمی ایرانیان درآمد، سوزاندن، غرق کردن و به خاک سپردن جسد گناه بزرگی شمرده شد. در آیین زرتشت آتش و آب و خاک مقدس هستند اگر جسد را مدفون کنند خاک را آلوده ساخته‌اند و اگر در آب غرق کنند آب را ناپاک نموده‌اند و اگر در آتش بسوزانند با آلوده ساختن این فروغ آسمانی بزرگترین معاصی صورت گرفته‌است. به عقیدهٔ پیروان مزدیسنا باید جسد را در دسترس مرغان و جانوران لاشه‌خور قرار داد و یا بالای برج‌های خاموشی در معرض نابودی گذاشت.

۱۲-۱

کول‌تپه

کول‌تپه به جائی اطلاق می‌شود که تودهٔ بزرگی از خاکستر بصورت طبقه‌طبقه، روی هم انباشته شده و بصورت تپه‌ای مانند درآمده‌باشد. در آذربایجان غربی بویژه کناره‌های دریاچه ارومیه که مرکز آتشکده‌های ایران بوده‌است، کول‌تپه‌های زیادی برجا مانده‌است. روستائیان از این خاکسترها برای کود دادن بزمین بهره می‌برده‌اند و سالیان دراز است که آنها در کشتزارهای خود استفاده می‌کنند تا موجب باروری زمین گردند، بطوری که برخی از این توده‌های خاکستر یا کول‌تپه‌ها اکنون اثری برجا نمانده‌است. این خاکسترها لایه‌لایه‌اند و در میان هر لایه مقداری خاک و گاه اشیاء قدیمی بویژه کاسه و کوزه و ظروف مختلف پیدا می‌شود.

خاک‌سپاری

عتقاد به روح و روان و زندگی پس از مرگ به اشکال گوناگون در سراسر نقاط و مراکز جهان باستان از جمله ایران وجود داشته‌است. بر اساس و مبنای همین اعتقاد در گور مردگان اسباب و لوازم زندگی و خوراک و پوشاک قرار می‌دادند. در ادواری قدیم‌تر بر اساس شغل متوفا ابزار پیشه‌اش را نیز پهلوی دستش قرار می‌دادند. اغلب مردگان را در عمق کمی که گاهی از ۲۰ سانتیمتر نیز تجاوز نمی‌کرد، دفن می‌کردند. شکل اسکلت‌هایی که باقی مانده به شکل خمیده و منحنی است. برخی اوقات مرده را طوری خمیده دفن می‌کردند که تمام اعضای بدنش به جانب شکم کشیده شده باشد.

با پیدایش و کشف فلزات، زینت مردگان با اشیاء طلاه و نقره و سنگ‌های گران‌بها رسم و شایع شد. این رسم خدمت مهمی به فهم هنر و دانستنی‌های دیگر باستان‌شناسان کرده‌است زیرا که تقریباً تمامی جواهراتی که از زمان‌های باستان به دست ما رسیده‌است از مقابر و گورها یافت شده‌است.

سوزاندن مردگان

در اوستا از سوزاندن مردگان یاد شده و آن را گناهی بزرگ دانسته‌اند و این می‌رساند که در عهد وندیداد یعنی در دوران اشکانی، این رسم هنوز در بین بخش‌هایی از ایران وجود داشته‌است.

۱۲-۲

رنگ‌کردن مردگان

در ادوار قدیم جسد مرده را با رنگ قرمزی می‌پوشانیده‌اند که از اکسید آهن به دست می‌آمده و در فلات ایران فراوان بوده‌است. این نظر هم وجود دارد که ممکن است زندگان بدن خود را به دلایلی با همین ترتیب رنگ می‌کردند و چون فوت می‌شدند، اثر این رنگ بر بدنشان باقی می‌مانده‌است. در دوران های متأخرتر بجای اکسید آهن بر استخوان‌بندی متوفا با رنگی سرخ فام، با گِلِ اُخرا نقش هایی ایجاد می کردند.

خاک‌سپاری در منازل

رسم دفن مردگان در جاهای مختلف خانه، احتمالاً بنابراین اندیشه بوده‌است تا با بازماندگان مجالست و مصاحبت داشته باشند چه به بقای روح و زندگی پس از مرگ سخت معتقد بوده‌اند. این رسم تا مدتی دوام داشت و هنوز آن زمانی فرا نرسیده بود تا از مردگان در ترس و هراس افتند.

۱۲-۳

دفن مردگان در قبایل پارس‌

چنین به نظر می‌رسد که به خاک سپردن مردگان یک آئین پارسی بوده که بعدها به تدریج متروک شده‌است. سندی بسیار جالب در این مورد از برده‌ای ایرانی به نام اوفراتس (Eufhrates) به دست آمده‌است. «مرا مسوزان، آتش را از برخورد تن من میالای، من پارسیم، نیاکانم نیز پارسی بودند و گناه آلودن آتش به نزد ما گران‌تر از مرگ است. مرا به خاک بسپار، مولایم، ولی برتنم، آب تطهیر نیفشان چون من آب‌ها را نیز گرامی می‌دارم.

دفن با تابوت

استفاده از تابوت در آئین مزدیسنا ممکن است به رعایت آئین آلوده نساختن خاک و یا تدفین بقایای اجساد ارتباط داشته‌باشد.

۱۲-۴

رسم سگ‌دید

 

این مراسم که نشان دادن جنازه به سگ است، میراث گذشته روزگاران قدیم ایرانیان قبل از زرتشت است. از دیدگاه زرتشتیان زمانی که جان از بدن خارج می‏شود اگر کسی در کنار پای جسم بسته باشد چون نسوش(دیوی که بر اجساد آدمی دست می‏یابد و آن را پلید می‏سازد.) بر وی هجوم برد و چنانچه سگ آن جسد را ببیند، نسوش رانده می‏شود. به احتمال زیاد رسم سگ‌دید که عبارت بود از آوردن سگی بر بالین محتضر یا مرده و نشان دادن جسد به سگ و مالیدن پوزه به آن جسد، از همین عقیده سرچشمه گرفته‌است.

اساس این عقیده بر این بود که سگ که دزد و گرگ و دشمن مادی را می‏راند، قادر به راندن دروج و نسوش پلیدی که از سوی باختر، جایگاه دیوان بر جسد مرده حمله می‏کند، هم هست. سود و خاصیت طبیعی و طبی رسم «سگدید کردن» این است که حیوان مذکور در شناخت مرگ توانا و در مرگ مفاجا و بی‏هوشی قادر به تشخیص مردگان از زندگان است. تا چندی پیش با نهادن قطعه نانی بر سینه‏ی جسد و بردن سگ برای برداشتن آن رسم سگدید کردن به ذهن‏ها القا می‏شد

سلسه حکومت ها ایران (۵۰۰۰ ق.م -تا ۱۳۵۷ ه.ق)

بروزرسانی شده در تاریخ: ۱۶ فروردین ,۱۳۹۴

سلسه حکومت ها ایران (۵۰۰۰ ق.م -تا ۱۳۵۷ ه.ق):

دودمان‌های دوران پیش از اسلام
عیلامی‌ها یا ایلامیان : ۳۲۰۰ ق.م تا ۶۵۰ ق.م  محل حکومت بخش بزرگی از جنوب غربی ایران
ماد (آغاز قرن هشتم ق. م.۵۵۰ ق. م.) بنیان‌گذار (دیاکو) (هووخشتره )
هخامنشی (۵۵۹ ق. م.- ۳۳۰ ق. م.) بنیان‌گذار کوروش شهریار معروف داریوش
سلوکیان (۳۳۰ ق. م.- ۱۲۹ ق. م.) بنیان‌گذار سلوکوس یکم

۱۱-۱

 اشکانیان (۲۵۶ ق. م.- ۲۲۴ م.) بنیان‌گذار اشک یکم شهریاران بزرگ مهرداد یکم ارد یا اشک سیزدهم
ساسانیان (
۲۲۴ م.۶۵۲ م.) بنیان‌گذار (اردشیر بابکان) شهریاران بزرگ شاپور ۱ شاپور دوم و انوشیروان دادگر
دودمان‌های دوران پس از اسلام
طاهریان (۲۰۵ – ۲۵۹ ه. ق.) بنیان‌گذار طاهر ذوالیمینین
صفاریان (
۲۶۱ – ۲۸۷ ه. ق.) بنیان‌گذار یعقوب لیث
سامانیان (
۲۶۱ – ۳۸۹ ه. ق.) بنیان‌گذار نصر اول شهریاران بزرگ اسماعیل بن احمد و نصر بن احمد
زیاریان(
۳۱۵ – ۴۶۲ ه. ق.) بنیان‌گذار مرداویج پسر زیار شهریار معروف قابوس بن وشمگیر
بوییان (
۳۲۰ – ۴۴۰ ه. ق.) بنیان‌گذار عمادالدوله علی شهریار بزرگ عضدالدوله
غزنویان (
۳۸۸ – ۵۵۵ ه. ق.) بنیان‌گذار سلطان محمود غزنوی
سلجوقیان (
۴۲۹ – ۵۱۱ ه. ق.) بنیان‌گذار طغرل بیک شهریاران بزرگ ملکشاه و سلطان سنجر
خوارزمشاهیان (
۴۷۰ – ۶۱۷ ه. ق.) بنیان‌گذار (انوشتکین غرجه) شهریاران معروف: محمد خوارزمشاه
ایلخانان مغول (
۶۵۴ – ۷۳۶ ه. ق.) بنیان‌گذار هولاکو خان
تیموریان (-
۷۷۱ ۹۰۳ ه. ق) بنیان‌گذار تیمور گورکانی
صفویان – (
۹۰۶ – ۱۱۳۵ ه. ق.) بنیان‌گذار شاه اسماعیل اول شهریار بزرگ شاه عباس
افشار (
۱۱۴۸ – ۱۱۶۱ ه. ق.): بنیان‌گذار نادرشاه
زند (-
۱۱۶۳ ۱۲۰۹ ه. ق.) بنیان‌گذار کریم خان زند
قاجار (
۱۲۰۹ – ۱۳۴۵ ه. ق.) بنیان‌گذار آقا محمد شاه شهریار نامی ناصرالدین شاه
سلسله پهلوی (آغاز
۱۳۴۵ ه. ق. ۱۳۰۴ ه. ش.) بنیان‌گذار رضا شاه
محمدرضا پهلوی در 
۲۶ دی ناگزیر به ترک ایران شد. پایان دودمان پهلوی را ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ می‌دانند
حکومت جمهوری اسلامی (آغاز 
۱۳۵۷ ه. ش.) بنیان‌گذار آیت الله خمینی

قبور خمره ای

بروزرسانی شده در تاریخ: ۱۵ فروردین ,۱۳۹۴

قبور خمره ای:

مقبره ها و دخمه ها:

۸-۱

۸-۲

۸-۳

۸-۴

۸-۵

۸-۶

۸-۷

۸-۸

قبرهای ساده:

۸-۹

OLYMPUS DIGITAL CAMERA

۸-۱۱

۸-۱۲

۸-۱۳

۸-۱۴

۸-۱۵

قبرهای صخره ای:

۸-۱۶

۸-۱۷

۸-۱۸

قبور جنینی:

۸-۲۰

مومیایی ( جسد مومیایی شده ی توت عن خامون با لوازم کشف شده ):

۸-۲۱

۸-۲۲

۸-۲۳

جاده ابریشم

بروزرسانی شده در تاریخ: ۱۵ فروردین ,۱۳۹۴

جاده ابریشم:

جاده ابریشم یا راه ابریشم شبکه راه های به هم پیوسته‌ای با هدفبازرگانی در آسیا بود که خاور و باختر و جنوب آسیا را به هم و به شمال آفریقاو خاور اروپا پیوند می داد.

۷-۱

پیش گفتار:

نخستین بار در دوران هخامنشی ها بود که به اهمیت راه پی بردند. آن ها با ایجاد راه شاهی که از بابل شروع و با گذر از منطقه زاگرس و سرزمین ماد به ری و سپس به بلخ می رسید راهی نو در جهان افکندند. این راه از شهرستان توان هوانگ در چین به ولایت کانسومی‌آمد و از آن جا داخل ترکستان شرقی امروزی می‌شد و از درون آسیای مرکزی می‌گذشت و از راه بیش‌بالیغ و آلمالیغ و اترار بهسمرقند و بخارا می‌رسید. در بخارا قسمت اصلی آن از راه مرو، سرخس، نیشابور، گرگان به ری می‌آمد و از ری به قزوین و زنجان وتبریز و ایروان می‌رفت و از ایروان به ترابوزان یا بیکی از بندرهای شام پایان می‌گرفت. قسمت فرعی این راه از سمرقند به خوارزم و از خوارزم به سرای و هشترخان و از آن جا به کنار رودخانهٔ «دن» و بندرهای دریای آزف پایان می‌یافت. مهم‌ترین کالایی که از ایران می‌گذشت، ابریشم بود، اما چون ایرانیان مقدار بسیاری از ابریشم خام چین را که وارد می‌کردند، به خود تخصیص می‌دادند می توانستند فراورده‌های خویش را به هر بهایی که بخواهند، به کشورهای باختر زمین بفروشند. ترکان به تحریک اتباع سغدی خود کوشش ها کردند، تا از خسرو انوشیروان اجازه گذر دادن ابریشم خود را از خاک ایران به دست بیاورند اما نتیجه نبخشید.

ریشه نام

نخستین کسی که نام راه ابریشم را در سال ۱۸۷۷ میلادی، برای این مسیرها برگزید، جغرافی دان آلمانی فردیناند ریختوفن بود. وی به سبب حمل ابریشم چین از این راه به دریای مدیترانه و مناطق گوناگون دیگر بین راه این نام را برگزید.

 

مسیرهای مورد استفاده

با آغاز مسیر از شهرهای ساحلی شرق چین و برای پیشگیری عبور از بیابان های مرکزی چین، این مسیر به دو راه شمالی و جنوبی تقسیم می‌شد.

مسیر شمالی که عمدتا امروزه از آن با نام راه ابریشم یاد می‌شود از روستای توان هوانگ آغاز می‌شد و پس از گذر از ایالت های گوناگون در چین و پیش از رسیدن به بیایان بزرگ مرکزی چین به سه راه متفاوت بخش می‌شد که دو تای آن ها از شمال بیابان و یکی از جنوب آن عبور می‌کرد.

مسیر جنوبی یک مسیر ثابت بود. مسیری که پس از گذر از قسمت های جنوبی چین به شمال هندوستان می‌رسید و سپس به خراسان و ایران و سپس یا به مسیر دریایی می‌پیوست و یا با مسیر شمالی یکی می‌شد.

  • از حدود ۱۴ قرن پیش در زمان امپراتور خاندان هان در شرق چین، یک مسیر دریایی که البته به طور رسمی
  • قسمتی از جاده ابریشم نبوده‌است، نیز مورد استفاده قرار گرفت.
  • تاریخچه پیدایش مسیر
  •  
    • در حدود ۴ تا ۶ هزار سال پیش از میلاد، مردم باستانی ای که در محدوده صحرای غربی و مصر زندگی می‌کردند، از جنوب غربی آسیا، جانوران اهلی به این منطقه می‌آوردند.
    • پیش از آغاز دوره فرعون ها در مصر، در حدود ۴ هزار سال پیش از میلاد، از منطقه کنعان (فلسطین و اسرائیل امروزی) ظرف های سفالی خریداری می‌کردند.
    • سیاست ایران در زمان ساسانی، در مورد راه ابریشم

      در زمان ساسانی راه بزرگ درآمد برای شاهنشاهی ایران، بازرگانی ابریشم و اخذ حقوق گمرکی از بازرگانان و کاروانیانی بود که از ایران می‌گذشتند. چین در آن روزگار از ایران وسمه، قالی، سنگ های گران بها و پارچه وارد می‌کرد. یکی از صادرات مهم چین به ایران ابریشم بود که در دربار بیزانس حکم ارز را داشت و مهم تراز طلا و سنگ های گران بها بود. هدف ایران از در دست داشتن راه ابریشم افزایش گردش کالا نبود بلکه کم توان نمودن رومی ها بود. دولت ایران همواره بهای ابریشم را بالا می‌برد تا از این رهگذر از بیزانس طلا و پول بیشتری را به چنگ آورد و امپراتوری بیزانس را از لحاظ نظامی کم توان کند. روشن است که بیزانس نیز نمی‌توانست به چنین سیاستی از سوی دولت ایران تن در دهد از این رو همواره راه دشمنی با ایران را در پیش می‌گرفت. دربار بیزانس می‌دید که در فاصله‌های صلح آمیز میان جنگ ها، همواره مقدار چشمگیری طلا از بیزانس به ایران سرازیر می‌شود. از این رو به کوشش برمی‌خواست ولی تلاش رومی ها برای رهایی از این وابستگی اقتصادی همواره بی هوده می‌ماند.

      رقابت بین ایران و بیزانس و ترکان، بر سر راه ابریشم

      حدود سال ۵۳۱ میلادی یوستی نیانوس یکم کوشید تا از راه اقیانوس هند و به وسیله ملوانان حبشی ابریشم را مستقیم به دست آورد ولی ایرانیان در بندرهای هند از نفوذی فراوان برخوردار بودند. از این رو حبشی ها نتوانستند در رقابت با ملوانان ایرانی توفیقی به دست آورند.[۲] در سال ۵۷۰ میلادی خسرو انوشیروان با گرفتن یمن راه دریای سرخ و اقیانوس هند را یکسره بر بیزانس بست. در این روزگار خاقان های ترک وارد عرصه سیاست شدند. پس از نابودی هیتال ها، سغدی ها به پیروی از ترک ها در آمدند. ترک ها از راه خشکی می‌خواستند وارد دادوستد با بیزانس بشوند ولی برای انجام چنین کاری موافقت ایران لازم بود و خسرو انوشیروان هرگز راضی به چنین موافقتی نبود. برای حل مسئله ایستمی خان فرمانروای سغد نزد امپراتور یوستی نیانوس یکم رفته و قرار بر این شد که ترک ها وبیزانس به اتفاق یکدیگر ایران را مورد حمله قرار بدهند. سواران ایستمی خان به سرعت از رود آمو گذشتند ولی چون استحکامات ایران به دید ترک ها غیر قابل گذر می‌نمود حمله ترک ها متوقف ماند. در سال ۵۷۱ میلادی خسرو انوشیروان سند، بست، رخج، زابلستان،طخارستان و کابلستان را گرفت اما سغد در اختیار ترک ها ماند. در فاصله سال های ۵۶۷ و ۵۷۱ میلادی ترکان همه سرزمین شمال قفقاز را تصرف کردند و با امپراتوری بیزانس هم مرز شدند اما انوشیروان بیزانس را شکست داده و [[خزر]ها و ترک ها را مجبور به پیروی از ایران کرد. برای ترک ها چاره‌ای جز این نبود که به ایران یورش برند و راه ابریشم را به چنگ خود در آوردند. بی گمان این اقدام سبب دگرگونی های اقتصادی بزرگی در ایل ترک ها می‌شد. در سال ۵۸۹ میلادی اتحادی رسمی میان ترک ها و بیزانس شکل گرفت در این روزگار هرمز چهارم بر اریکه شاهی ایران تکیه داشت، در همین هنگام لشگریان ترک و خزر به آران و ارمنستان حمله ور شدند. در شرق نیز ساوه شاه فرمانروای ترک ها به ایران یورش برد. پیاده نظام سپاه ایران، در برابر ترک ها تاب پایداری نیاورد. در تیسفون رأی هرمز چهارم بر این قرار گرفت که بهرام چوبین را برای رویارویی به سوی ترک ها گسیل دارد. بهرام توانست سپاه ترک را شکست داده و یک ماه در هرات ماند و غنیمت های به دست آمده را میان شاهنشاه و سپاه خویش، بخش کرد.

       مسیر جاده ابریشم

      در سال ۶۰۲ میلادی جنگ های ایران و بیزانس دوباره آغاز شد ولی در عمل حمله سپاه ایران به سال ۶۰۴ میلادی آغاز گردید و کم و بیش بیست سال به درازا انجامید. گرفتاری خسرو پرویز در پیکارهای او در غرب و جنگ بابیزانس سبب شد که وی نتواند به امور مرزهای شرقی به خوبی بپردازد. حدود سال ۶۰۴ میلادی وضع داخلی خاقان های غربی ترک ها تا اندازه‌ای بهبود یافت و رفته رفته استوار شد. راه اصلی کاروان رو از شمال کوه‌هایتیان شان می‌گذشت و نخستین مراکز خاقان های غربی، در گائو چان وتورفان پدید آمد. در ناحیه کان شهر سمرقند که خود از شهرهای باستانیسغد بود، مرکزی عمده در مسیر این راه کاروان رو پدید آمد. بعدها راه کاروان رو دیگری نیز پدید آمد که از کاشغر

    • ۷-۳

نیایشگاه چغازنبیل

بروزرسانی شده در تاریخ: ۱۵ فروردین ,۱۳۹۴

نیایشگاه چغازنبیل:

چُغازَنبیل نیایشگاهی باستانی‌است که در زمان ایلام (عیلامی‌ها) و در حدود ۱۲۵۰ پیش از میلاد ساخته شده‌است. چغازنبیل بخش به‌جامانده ازشهردوراونتش است.

۳-۱

این سازه در ۱۹۷۹ اولین اثر تاریخی از ایران بود که در فهرست میراث جهانی یونسکو جای‌گرفت. جامعه بین المللی برای آن ارزش استثنائی و جهانی قایل است.

جایگاه:

چغازنبیل در جنوب غربی ایران، در استان خوزستان و در شهرستان شوش واقع شده‌است. این سازه در ۴۰ کیلومتری جنوب شرقی شهر باستانی شوش و ۳۵ کیلومتری غرب شهر باستانی شوشتر واقع است، اما به دلیل واقع شدن در غرب رودخانه دز، مرز این دو شهرستان، در تقسیمات کشوری جزء شهرستان شوش محسوب می‌گردد. این بنا در طول جغرافیایی ۴۸ دقیقه و ۳۰ ثانیه و پهنای جغرافیایی ۳۲ دقیقه‌است.

۳-۲

تاریخچه:

این نیایشگاه توسط اونتاش گال (پیرامون ۱۲۵۰ پ. م.)، پادشاه بزرگ ایلام باستان، و برای ستایش ایزد اینشوشیناک، نگهبان شهر شوش، ساخته شده‌است.

مکان جغرافیایی زیگورات چغازنبیل در ۴۵ کیلومتری جنوب شهر شوش و ۳۵ کیلومتری غرب شهر شوشتر، در نزدیکی منطقه باستانی هفت‌تپه می باشد. دسترسی به این اثر باستانی از جاده ای انحرافی در جاده شوش بهاهواز و همچنین از جاده شوشتر به هفت تپه (جاده کشت و صنعت کارون) مقدور است.

«چغازنبیل» که نام باستانی این بنا است، واژه‌ای محلی و مرکب از دو واژه «چُغا» (در زبان لری به معنی «تپه») و زنبیل (به معنی «سبد») است که اشاره‌ای است به مکان معبد که تپه بوده و آن را به زنبیل واژگون تشبیه می‌کردند. این مکان نزد باستان‌شناسان به «دور-اونتَش» معروف است که به معنای «دژِ اونتش»» است.

۳-۳

اونتاش گال پادشاه ایلام باستان است که دستور ساخت این شهر مذهبی را داده‌است. بنای چغازنبیل در میانه این شهر واقع شده‌است و مرتفع‌ترین بخش آن است.

این نیایشگاه توسط اونتاش ناپیریش (حدود ۱۲۵۰ پ. م.)، پادشاه بزرگ ایلام باستان، و برای ستایش ایزد اینشوشیناک، الهه نگهبان شهر شوش، ساخته شده‌است. و در حمله سپاه خونریز آشور بانیپال به همراه تمدن ایلامی ویران گردید. سده‌های متمادی این بنا در زیر خاک به شکل زنبیلی واژگون مدفون بود تا اینکه به دست رومن گیرشمن فرانسوی در زمان پهلوی دوم از آن خاکبرداری گردید. گرچه خاکبرداری از این بنای محدب متقارن واقع شده در دل دشت صاف موجب تکمیل دانش دنیا نسبت به پیشینه باستانی ایرانیان گردید اما پس از گذشت حدود ۵۰ سال از این کشف، دست عوامل فرساینده طبیعی و بی دفاع گذاشتن این بنا در برابر آنها آسیبهای فراوانی را به این بنای خشتی – گلی وارد کرده و خصوصا باقیمانده طبقات بالایی را نیز دچار فرسایش شدید کرده‌است.

چغازنبیل جزو معدود بناهای ایرانی است که در فهرست آثار میراث جهانی یونسکو ثبت شده‌است. در بعضی از کتب تاریخی نام قدیمیشوش، چغازنبیل نامیده شده‌است.

اندازه:

لندی آغازین آن ۵۲ متر و ۵ طبقه بوده‌است. امروزه ارتفاع آن ۲۵ متر و تنها ۲ طبقه و نیم از آن باقی مانده‌است. زیربنای چغازنبیل یک مربع ۱۱۰ متر در ۱۱۰ متر است. یعنی دو برابر یک زمین فوتبال.

۳-۴

سنگ نگاره ها

بروزرسانی شده در تاریخ: ۱۵ فروردین ,۱۳۹۴

سنگ نگاره ها:

۲-۱

۲-۲

۲-۳

۲-۴

۲-۵

۲-۶

۲-۷

۲-۸

۲-۹

۲-۱۰

۲-۱۱

۲-۱۲

۲-۱۳

۲-۱۴

کوروش کبیر

بروزرسانی شده در تاریخ: ۱۵ فروردین ,۱۳۹۴

کوروش کبیر:

کوروش بزرگ (۵۷۶-۵۲۹ پیش از میلاد)، همچنین معروف به کوروش دوم نخستین شاه و بنیان‌گذار دودمان شاهنشاهی هخامنشی است. شاه پارسی، به‌خاطر بخشندگی‌، بنیان گذاشتن حقوق بشر، پایه‌گذاری نخستین امپراتوری چند ملیتی و بزرگ جهان، آزاد کردن برده‌ها و بندیان، احترام به دین‌ها و کیش‌های گوناگون، گسترش تمدن و غیره شناخته شده‌است.

Engraving of Cyrus the Great --- Image by © Bettmann/CORBIS

ایرانیان کوروش را پدر و یونانیان، که وی سرزمین‌های ایشان را تسخیر کرده بود، او را سرور و قانونگذار می‌نامیدند. یهودیان این پادشاه را به منزله مسح‌شده توسط پروردگار بشمار می‌آوردند، ضمن آنکه بابلیان او را مورد تأیید مردوک می‌دانستند.

تبار کوروش از جانب پدرش به پارس‌ها می‌رسد که برای چند نسل بر انشان(شمال خوزستان کنونی)، در جنوب غربی ایران، حکومت کرده بودند.

کوروش درباره خاندانش بر سفالینهٔ استوانه شکلی محل حکومت آن‌ها را نقش کرده‌است. بنیانگذار سلسلهٔ هخامنشی، شاه هخامنش انشان ‌است. پس از مرگ او، فرزندش چا ایش پیش به حکومت انشان رسید.

حکومت چا ایش پیش نیز پس از مرگش توسط دو نفر از پسرانش کوروش اول شاه انشان و آریارامن شاه پارس دنبال شد. سپس، پسران هر کدام، به ترتیب کمبوجیه اول شاه انشان و آرشام شاه پارس، بعد از آن‌ها حکومت کردند.

کمبوجیه اول با شاهدخت ماندانا دختر ایشتوویگو (آژی دهاک یا آستیاگ) پادشاه ماد ازدواج کرد و کوروش بزرگ نتیجه این ازدواج بود.

تاریخ نویسان باستانی از قبیل هرودوت، گزنفون وکتزیاس درباره چگونگی زایش کوروش اتفاق نظر ندارند.

اگرچه هر یک سرگذشت تولد وی را به شرح خاصی نقل کرده‌اند، اما شرحی که آنها درباره ماجرای زایش کوروش ارائه داده‌اند، بیشتر شبیه افسانه می‌باشد.

تاریخ نویسان نامدار زمان ما همچون ویل دورانت و پرسی سایکس و حسن پیرنیا، شرح چگونگی زایش کوروش را از هرودوت برگرفته‌اند. بنا به نوشته هرودوت، آژی دهاک شبی خواب دید که از دخترش آنقدر آب خارج شد که همدان و کشور ماد و تمام سرزمین آسیا را غرق کرد.

آژی دهاک تعبیر خواب خویش را از مغ‌ها پرسش کرد. آنها گفتند از او فرزندی پدید خواهد آمد که بر ماد غلبه خواهد کرد. این موضوع سبب شد که آژی دهاک تصمیم بگیرد دخترش را به بزرگان ماد ندهد، زیرا می‌ترسید که دامادش مدعی خطرناکی برای تخت و تاج او بشود. بنابر این آژی دهاک دختر خود را به کمبوجیه اول شاه آنشان که خراجگزار ماد بود، به زناشویی داد.

ماندانا پس از ازدواج با کمبوجیه باردار شد و شاه این بار خواب دید که از شکم دخترش تاکی رویید که شاخ و برگهای آن تمام آسیا را پوشانید.

پادشاه ماد، این بار هم از مغ‌ها تعبیر خوابش را خواست و آنها اظهار داشتند، تعبیر خوابش آن است که از دخترش ماندانا فرزندی بوجود خواهد آمد که بر آسیا چیره خواهد شد

آستیاگ بمراتب بیش از خواب اولش به هراس افتاد و از این رو دخترش را به حضور طلبید.

دخترش به همدان نزد وی آمد. پادشاه ماد بر اساس خوابهایی که دیده بود از فرزند دخترش سخت وحشت داشت، پس زادهٔ دخترش را به یکی از بستگانش بنام هارپاگ، که در ضمن وزیر و سپهسالار او نیز بود، سپرد و دستور داد که کوروش را نابود کند.

هارپاگ طفل را به خانه آورد و ماجرا را با همسرش در میان گذاشت. در پاسخ به پرسش همسرش راجع به سرنوشت کوروش، هارپاگ پاسخ داد وی دست به چنین جنایتی نخواهد آلود، چون یکم کودک با او خوشایند است و دوم چون شاه فرزندان زیاد ندارد دخترش ممکن است جانشین او گردد، در این صورت معلوم است شهبانو با کشنده فرزندش مدارا نخواهد کرد.

پس کوروش را به یکی از چوپان‌های شاه به‌ نام مهرداد (میترادات) داد و از از خواست که وی را به دستور شاه به کوهی در میان جنگل رها کند تا طعمهٔ ددان گردد.

چوپان کودک را به خانه برد. وقتی همسر چوپان به نام سپاکو از موضوع با خبر شد، با ناله و زاری به شوهرش اصرار ورزید که از کشتن کودک خودداری کند و بجای او، فرزند خود را که تازه زاییده و مرده بدنیا آمده بود، در جنگل رها سازد.

مهرداد شهامت این کار را نداشت، ولی در پایان نظر همسرش را پذیرفت. پس جسد مرده فرزندش را به ماموران هارپاگ سپرد و خود سرپرستی کوروش را به گردن گرفت.

روزی کوروش که به پسر چوپان معروف بود، با گروهی از فرزندان امیرزادگان بازی می‌کرد. آنها قرار گذاشتند یک نفر را از میان خود به نام شاه تعیین کنند و کوروش را برای این کار برگزیدند.

کوروش همبازیهای خود را به دسته‌های مختلف بخش کرد و برای هر یک وظیفه‌ای تعیین نمود و دستور داد پسر آرتم بارس را که از شاهزادگان و سالاران درجه اول پادشاه بود و از وی فرمانبرداری نکرده بود تنبیه کنند.

پس از پایان ماجرا، فرزند آرتم بارس به پدر شکایت برد که پسر یک چوپان دستور داده‌است وی را تنبیه کنند.

پدرش او را نزد آژی دهاک برد و دادخواهی کرد که فرزند یک چوپان پسر او را تنبیه و بدنش را مضروب کرده‌است. شاه چوپان و کوروش را احضار کرد و از کوروش سوال کرد: «تو چگونه جرأت کردی با فرزند کسی که بعد از من دارای بزرگ‌ترین مقام کشوری است، چنین کنی؟» کوروش پاسخ داد: «در این باره حق با مناست، زیرا همه آن‌ها مرا به پادشاهی برگزیده بودند و چون او از من فرمانبرداری نکرد، من دستور تنبیه او را دادم، حال اگر شایسته مجازات می‌باشم، اختیار با توست.»

آژی دهاک از دلاوری کوروش و شباهت وی با خودش به اندیشه افتاد. در ضمن بیاد آورد، مدت زمانی که از رویداد رها کردن طفل دخترش به کوه می‌گذرد با سن این کودک برابری می‌کند. بنابراین آرتم بارس را قانع کرد که در این باره دستور لازم را صادر خواهد کرد و او را مرخص کرد.

سپس از چوپان درباره هویت طفل مذکور پرسشهایی به عمل آورد. چوپان پاسخ داد: «این طفل فرزند مناست و مادرش نیز زنده‌است.» اما شاه نتوانست گفته چوپان را قبول کند و دستور داد زیر شکنجه واقعیت امر را از وی جویا شوند.

چوپان ناچار به اعتراف شد و حقیقت امر را برای آژی دهاک آشکار کرد و با زاری از او بخشش خواست.

سپس آژی دهاک دستور به احضار هارپاگ داد و چون او چوپان را در حضور پادشاه دید، موضوع را حدس زد و در برابر پرسش آژی دهاک که از او پرسید: «با طفل دخترم چه کردی و چگونه او را کشتی؟»

اسخ داد: «پس از آن که طفل را به خانه بردم، تصمیم گرفتم کاری کنم که هم دستور تو را اجرا کرده باشم و هم مرتکب قتل فرزند دخترت نشده باشم» و ماجرا را به طور کامل نقل نمود.

آژی دهاک چون از ماجرا خبردار گردید خطاب به هارپاگ گفت: امشب به افتخار زنده بودن و پیدا کردن کوروش جشنی در دربار برپا خواهم کرد. پس تو نیز به خانه برو و خود را برای جشن آماده کن و پسرت را به اینجا بفرست تا با کوروش بازی کند. هارپاگ چنین کرد.

از آن طرف آژی دهاک مغان را به حضور طلبید و در مورد کورش و خوابهایی که قبلاً دیده بود دوباره سوال کرد و نظر آنها را پرسید. مغان به وی گفتند که شاه نباید نگران باشد زیرا رویا به حقیقت پیوسته و کوروش در حین بازی شاه شده‌است پس دیگر جای نگرانی ندارد و قبلاً نیز اتفاق افتاده که رویاها به این صورت تعبیر گردند.

شاه از این ماجرا خوشحال شد. شب هنگام هارپاگ خوشحال و بی خبر از همه جا به مهمانی آمد. شاه دستور داد تا از گوشتهایی که آماده کرده‌اند به هارپاگ بدهند ؛ سپس به هارپاگ گفت می‌خواهی بدانی که این گوشتهای لذیذ که خوردی چگونه تهیه شده‌اند.سپس دستور داد ظرفی را که حاوی سر و دست و پاهای بریده فرزند هارپاگ بود را به وی نشان دهند.

هنگامی که ماموران شاه درپوش ظرف را برداشتند هارپاگ سر و دست و پاهای بریده فرزند خود را دید و گرچه به وحشت افتاده بود خود را کنترل نمود و هیچ تغییری در صورت وی رخ نداد و خطاب به شاه گفت: هرچه شاه انجام دهد همان درست است و ما فرمانبرداریم.این نتیجه نافرمانی هارپاگ از دستور شاه در کشتن کوروش بود.

کوروش برای مدتی در دربار آژی دهاک ماند سپس به دستور وی عازم آنشان شد. پدر کوروش کمبوجیه اول و مادرش ماندانا از وی استقبال گرمی به عمل آوردند. کوروش در دربار کمبوجیه اول خو و اخلاق والای انسانی پارس‌ها و فنون جنگی و نظام پیشرفته آن‌ها را آموخت و با آموزش‌های سختی که سربازان پارس فرامی‌گرفتند پرورش یافت. بعد از مرگ پدر وی شاه آنشان شد.

بعد از آنکه کوروش شاه آنشان شد در اندیشه حمله به مادافتاد.

دراین میان هارپاگ نقشی عمده بازی کرد.هارپاگ بزرگان ماد را که از نخوت و شدت عمل شاهنشاه ناراضی بودند بر ضد ایشتوویگو(آژی دهاک)شورانید و موفق شد، کوروش را وادار کند بر ضد پادشاه ماد لشکرکشی کند و او را شکست بدهد.

با شکست کشور ماد به‌وسیله پارس که کشور دست نشانده و تابع آن بود، پادشاهی ۳۵ سالهایشتوویگو پادشاه ماد به انتها رسید، اما به گفته هرودوت کوروش به ایشتوویگو آسیبی وارد نیاورد و او را نزد خود نگه داشت.

کوروش به این شیوه در ۵۴۶ پادشاهی ماد و ایران را به دست گرفت و خود را پادشاه ایران اعلام نمود.

کوروش پس از آنکه ماد و پارس را متحد کرد و خود را شاه ماد و پارس نامید، در حالیکه بابل به او خیانت کرده بود، خردمندانه از قارون، شاه لیدی خواست تا حکومت او را به رسمیت بشناسد و در عوض کوروش نیز سلطنت او را بر لیدی قبول نماید.

اما قارون (کرزوس) در کمال کم خردی به جای قبول این پیشنهاد به فکر گسترش مرزهای کشور خود افتاد و به این خاطر با شتاب سپاهیانش را از رود هالسی (قزل‌ایرماق امروزی در کشور ترکیه) که مرز کشوری وی و ماد بود گذراند و کوروش هم با دیدن این حرکت خصمانه، از همدان به سوی لیدی حرکت کرد و دژسارد که آن را تسخیر ناپذیر می‌پنداشتند، با صعود تعدادی از سربازان ایرانی از دیواره‌های آن سقوط کرد و قارون (کروزوس)، شاه لیدی به اسارت ایرانیان درآمد و کوروش مرز کشور خود را به دریای روم و همسایگی یونانیان رسانید.

نکته قابل توجه رفتار کوروش پس ازشکست قارون است. کوروش، شاه شکست خورده لیدی را نکشت و تحقیر ننمود، بلکه تا پایان عمر تحت حمایت کوروش زندگی کرد و مردم سارد علی رغم آن که حدود سه ماه لشکریان کوروش را در شرایط جنگی و در حالت محاصره شهر خود معطل کرده بودند، مشمول عفو شدند.

پس از لیدی کوروش نواحی شرقی را یکی پس از دیگری زیر فرمان خود در آورد و به ترتیب گرگان (هیرکانی)، پارت، هریو (هرات)، رخج، مرو، بلخ، زرنگیانا (سیستان) و سوگود (نواحی بین آمودریا و سیردریا) و ثتگوش (شمال غربی هند) را مطیع خود کرد.

هدف اصلی کوروش از لشکرکشی به شرق، تأ مین امنیت و تحکیم موقعیت بود وگرنه در سمت شرقایران آن روزگار، حکومتی که بتواند با کوروش به معارضه بپردازد وجود نداشت.

کوروش با زیر فرمان آوردن نواحی شرق ایران، وسعت سرزمین‌های تحت تابعیت خود را دو برابر کرد. حال دیگر پادشاه بابِل از خیانت خود به کوروش و عهد شکنی در حق وی که در اوائل پیروزی او بر ماد انجام داده بود واقعاً پشیمان شده بود.

البته ناگفته نماند که یکی از دلایل اصلی ترس «نبونید» پادشاه بابِل، همانا شهرت کوروش به داشتن سجایای اخلاقی و محبوبیت او در نزد مردم بابِل از یک سو و نیز پیش‌بینی‌های پیامبران بنی اسرائیل درباره آزادی قوم یهود به دست کوروش از سوی دیگر بود.

ابل بدون مدافعه در ۲۲ مهرماه سال ۵۳۹ ق.م سقوط کرد و فقط محله شاهی چند روز مقاومت ورزیدند، پادشاه محبوس گردید و کوروش طبق عادت، در کمال آزاد منشی با وی رفتار کرد و در سال بعد (۵۳۸ق.م) هنگامی که او در گذشت عزای ملی اعلام شد و خود کوروش در آن شرکت کرد.

با فتح بابل مستعمرات آن یعنی سوریه، فلسطین و فنیقیه نیز سر تسلیم پیش نهادند و به حوزه حکومتی اضافه شدند. رفتار کوروش پس از فتح بابل جایگاه خاصی بین باستان‌شناسان و حتی حقوقدانان دارد.

او یهودیان را آزاد کرد و ضمن مسترد داشتن کلیه اموالی که بخت النصر (نبوکد نصر) پادشاه مقتدر بابِل در فتح اورشلیم از هیکل سلیمان به غنیمت گرفته بود، کمک‌های بسیاری از نظر مالی و امکانات به آنان نمود تا بتوانند به اورشلیم بازگردند و دستور بازسازی هیکل سلیمان را صادر کرد و به همین خاطر در بین یهودیان به عنوان منجی معروف گشت که در تاریخ یهود و در تورات ثبت است علاوه بر این به همین دلیل دولت اسرائیل از کوروش قدردانی کرده و یادش را گرامی داشته‌است.

پس از مرگ کورش، فرزند ارشد او کمبوجیه به سلطنت رسید. وی، هنگامی که قصد لشگرکشی به سوی مصر را داشت، از ترس توطئه، دستور قتل برادرش بردیا را صادر کرد.{ولی بنا به کتاب سرزمین جاوید از باستانی پاریزی(کمبوجیه به دلیل بی احترامی فرعون به مردم ایران وکشتن ۱۵ ایرانی به مصر حمله کرد که بردیا که در طول جنگ در ایران به سر میبرد برای انکه با کمبوجیه که برادر دوقلوی او بود اشتباه نشود با پنهان کردن خود از مردم به وسیله نقابی از خیانت به برادرش امتناع کرد ولی گویمات مغ با کشتن بردیه و شایعه کشته شدن کمبوجیه و با پوشیدن نقاب بر مردم ایران تا مدت کوتاهی پادشاهی کرد.)}

در راه بازگشت کمبوجیه از مصر، یکی از موبدان دربار به نام گئومات مغ، که شباهتی بسیار به بردیا داشت، خود را به جای بردیا قرار داده و پاد

جزیره ی شگفت انگیز ایستر

بروزرسانی شده در تاریخ: ۱۵ فروردین ,۱۳۹۴

جزیره ی شگفت انگیز ایستر:

جزیره ایستر همیشه به عنوان یکی از عجیب ترین مکانها در کره ی زمین شناخته شده است. این جزیره در اقیانوس آرام جنوبی متعلق به کشور شیلی واقع شده است.

۲۹-۱

جزیره ایستر یکی از جزایر مسکونی منفرد جهان می‌باشد. این جزیره تقریباً مثلثی شکل است و متشکل از سه کوه آتشفشانی می‌باشد. با اینکه ۳۵۱۵ کیلومتر در غرب خاک اصلی شیلی قرار گرفته اما استانی جدا از منطقه والپارائیسو شیلی بشمار می‌آید. مساحت جزیره ۱۶۳٫۶ کیلومتر مربع و جمعیت آن ۴۸۸۸ نفر است که سرشماری در سال ۲۰۱۰ انجام شده است و تا سال ۲۰۱۱ نیز اعتبار دارد. 

۲۹-۲

این جزیره مسئله ای غامض و همچنین اسرار آمیزی را در خود جای داده است. ساکنان گذشته دور این جزیره چه کسانی بوده اند.؟! مبداء نسل انسانهایی که در موقع کشف آن توسط اروپائیان در آنجا ساکن بودند، چه چیز و از کجا بوده است؟! لوح های اعلان چه چیز می باشند؟ چه کسانی آن تندیس های مشهور را از سنگ تراشیده و در آنجا مستقر کرده است؟! چگونه توانسته اند آن کار را انجام دهند و هدفشان چه بوده است؟! چه کسانی آن تونل های بزرگ زیر زمینی را که تا بستر اقیانوس کشیده شده اند را حفر و سنگهای آنرا به بیرون حمل کرده اند؟ اینگونه سوالها چندین دهه است که ذهن دانشمندان را به خود مشغول نموده است و گمان میرود تا مدتهای دیگر نیز ادامه داشته باشد و تلاش آنها بی نتیجه بماند.

۲۹-۳

مجسمه های بزرگ ده تا بیست متری به وزن تقریبی پنجاه تن در سراسر جزیره ایستر پخش شده اند.

قدیمی ترین نام شناخته شده این جزیره، به معنی مرکز جهان بوده‌ است. مشهورترین نام این جزیره یعنی ایستر به خاطر اولین بازدید ثبت شده توسط اروپاییان بوده که در شنبه عید پاک ۱۷۲۲ اتفاق افتاده است.

۲۹-۴

مردم ایستر در طول تاریخ سیستم خط تصویری ویژه خود را بوجود آوردند. دست‌نوشته‌های آنها نیز مانند ابعاد دیگر جامعه دور افتاده و مرموزشان هنوز قابل فهم نیستند. هرگز روی جزیره بیش از ۷۰۰۰ نفر زندگی نکرده‌اند. حدودا بعد از سال ۱۶۰۰ م فرهنگ آنها به طور ناگهانی و با شدت رو به زوال نهاد. وجود یکی از دستخط‌های رمز ناگشوده جزیره ایستر که  رونگورونگو نامیده می‌شود، توسط یک مسیونر فرانسوی در سال ۱۸۶۴ گزارش شده. در آن زمان ، چندین جزیره نشین ادعا می‌کردند که می‌توانند آنرا بخوانند اما تمام تلاشها بی نتیجه ماند. با توجه به اینکه تنها یک قسمت کوچک از جمعیت باسواد بودند، رونگورونگو یک امتیاز حکومت کردن بر خانواده‌ها و کشیشان بوده‌است. تمام تلاشها برای رمز گشایی این متن بی حاصل بوده. انجمن علمی حتی نمی‌تواند بگوید که آیا رونگورونگو یک شکل نوشتاری است یا نه چنین نیست ؟

رونگورونگو احتمالاً از جزیره ایستر سرچشمه گرفته. همچنین اینگونه احتمال داده می‌شود که در معرض قرار گرفتن جزیره نشینان با نوشته‌های غربی در طی بازدید اسپانیایی‌ها در سال ۱۷۷۰ موجب شده تا آنها از شیوه حکومت و قانونگذاری آنها الهام گرفته و رونگورونگو را به عنوان یک ابزار مذهبی ایجاد کنند

جزیره ایستر بویژه بخاطر تندیس‌های ۴۰۰ ساله عجیب باستانی خود معروف است. به این تندیس‌ها که در راستای کرانه دریا به خط ایستاده‌اند موآی گفته می‌شود.

۲۹-۵

مهم‌ترین مظهر فرهنگی جزیره ایستر، موآی‌ها هستند که ۲۸۸ عدد از آنها روی سکوهای عظیمی به نام آهو، ایستاده‌اند. فاصله این سکوها از هم حدود یک و نیم مایل است و یک نوار تقریباً سراسری به دور جزیره بوجود آورده. ۶۰۰ موآی دیگر که در مراحل مختلف تکامل هستند، در سرتاسر جزیره پراکنده‌اند. حتی در معادن و کنار جاده‌های قدیمی و کنار ساحل نیز.

۲۹-۶

بسته به اندازه و وزن موآی‌ها، تخمین زده می‌شود که بین ۵۰ تا ۱۵۰ نفر برای حمل آنها توسط غلتکهای چوبی و سورتمه روی آن نیاز بوده است. برخی از موآی‌ها دارای کلاه یا تاجهای قرمز رنگی هستند که دلیل آن نامشخص است. ولی برخی از باستان شناسان می‌گویند که اینگونه موآی‌ها مفهوم آیینی خاصی داشتند و یا شاید برای یک طایفه یا خانواده بخصوصی مقدس بوده است.

مجسمه‌های عظیم یا موآی، در طی یک دوره کوتاه خلاقیت و فعالیت خرسنگی کنده کاری شده. بر طبق آخرین تحقیقات باستان شناسانی، ۸۸۷ مجسمه سنگی یکپارچه در موزه و در جزیره شناسایی شده است.

چگونه این کلاههای سنگین بر سر مجسمه هایبه این بلندی قرار داده شده اند؟

یکی دیگر از مثالهای سنگی این جزیره دیوارهای مشهور در «ویناپو» می‌باشد. که بدون استفاده از ملات ساخته شده و بدقت سنگها با هم چفت شده‌اند. این موضوع کاملاً شبیه دیوارهای تمدن اینکاها در پرو است.

تعداد ۱۲۳۳ خانه سنگی ما قبل تاریخ که «توپا» نامیده می‌شود، برجسته ترین خانه‌های به جامانده در این جزیره ‌است. خانه‌های سنگی حدود ۶ متر عرض با ساختاری استوانه‌ای شکل و سقفی طاقدار می‌باشد. ورودی این خانه‌ها بسیار پایین است و وارد شدن تنها با سینه خیز رفتن امکان پذیر است. در سال ۱۸۸۲، آلمانها چند خانه را حفاری کرده و باقیمانده‌های انسانی در داخل خانه‌ها پیدا کردند. مردم محلی به آنها گفتند که این مکانها، استراحتگاه شاهان و روسای جزیره ایستر بوده‌اند. هر خانه دو حفره کوچک داشت. اگر روح یک دشمن از یکی از آنها وارد شود، روح مرحوم بتواند از دیگری فرار کند. نکته قابل توجه اینست که تعداد باقیمانده خانه‌های سنگی و موآی‌ها تقریباً نزدیک به هم است و این شاید به این معنی است که برای هر شخصی که در یک خانه سنگی دفن می‌شده، یک موآی ساخته می‌شده است.

استفاده از خانه‌های سنگی به عنوان قبر، به نظر می‌رسد که هم‌زمان با تولید موآی و زوال نیایش اجداد و نیاکان متوقف شد. در طی آشفتگی قرن ۱۸، به نظر می‌رسد که جزیره نشینان شروع به دفن مرده‌هایشان میان خانه‌های آهو (سکوی موآی) کرده‌اند و از خانه‌های سنگی به عنوان پناهگاه مرغها استفاده کردند.

۲۹-۷

– ۳۰۰ میلادی

بر پایه باور رایج در جزیره ایستر، نیاکان تندیس‌سازان با کانوهای اقیانوس‌پیما از سوی غرب به آنجا آمده بودند.

– ۱۶۰۰ _ ۱۰۰۰ میلادی

اهالی جزیره آغاز به ساخت نیایشگاه‌ها و تندیس‌ها نمودند. آنها همچون یک سیستم خط تصویری ابداع کردند.

– ۱۷۲۲ میلادی

دریاسالار هلندی، جیکوب راگوین (تلفظ اصلی هلندی روخه‌فِـین)، در روز عید پاک به عنوان اولین اروپایی پا به جزیره می‌گذارد. او جزیره را ایستر (عید پاک) می‌نامد.

– ۱۷۷۴ میلادی

کاشف انگلیسی، ناخدا جیمز کوک، در دومین سفر خود در جزیره توقف می‌کند. او مردها را، بین ۶۰۰ تا ۷۰۰ نفر و زنها را تا ۳۰ نفر شمارش می‌کند. همه موآی‌های بزرگ سرنگون شده بودند.

– ۱۸۶۲

جمعیت نوادگان مهاجرین پلی‌نزی به ۱۱۱ نفر می‌رسید.

– ۱۸۸۸

جزیره ایستر به شیلی ضمیمه می‌شود.

۲۹-۸

یکی از بزرگترین عجایب جزیره ی ایستر توقف ناگهانی ساخت مجسمه های موای است. طبق نظریه دانشمندان، افزایش بیش از حد جمعیت جزیره به اکوسیستم صدمه ی بسیار شدیدی وارد کرده بود به گونه ای که دیگر نمی توانست نیازهای مردم را بر آورده کند. عده ای از دانشمندان حدس می زنند جنگل های جزیره در بعضی از مناطق کاملا نابود شده اند، چون از چوب آنها برای حمل مجسمه های غول پیکر موای و از زمین آن برای کشاورزی استفاده شده است

چگونه این مجسمه ها به محلهای قرارگیری کنونیشان حمل شده و به صورت عمودی قرار داده شده اند؟

پس از مواجهه با کمبود چوب تصمیم گرفته اند که دیگر سنگهای غول پیکر را را جابه جا نکنند ، بنابراین، توقف ناگهانی جابه جایی با ساخت مجسمه ها در ارتباط است. بنابر شواهد، ساکنین جزیره ایستر سپس وارد یک جنگ خونین و مخرب شدند که بعضی معتقدند این باعث به وجود آمدن آدم خواری شد. در همین دوران بود که همه ی مجسمه ها توسط اهالی جزیره تخریب شدند. باستانشناسان با تلاش های اخیر موای ها را در حالت ایستاده قرار دادند. بیماری هایی مانند آبله و سیفلیس، در سال ۱۸۷۷ جمعیت جزیره را به ۱۱۱ نفر کاهش داد ، به دنبال آن جزیره توسط ارتش شیلی در سال ۱۸۸۸ ، اشغال شد و امروزه جمعیت جزیره حدودا به ۴۸۸۸ نفر رسیده است.

۲۹-۹

تپه روباه

بروزرسانی شده در تاریخ: ۱۵ فروردین ,۱۳۹۴

تپه روباه:

تپه روباه مربوط به دوران پیش از تاریخ ایران باستان است و در شهرستان آبیک، روستای رضی آباد واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۷ اسفند ۱۳۸۱ با شمارهٔ ثبت ۷۵۹۸ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.