دانستنیهای باستانی (مارلیک)
مارلیک:
احضار اموات باستان
نزدیک به ۴۶ سال از کشف اشیایی گذشت که روایت تازهای از تاریخ ما دادند.آنها در آرامش بودند؛ ۳ هزار و خردهای سال در آرامش و همه در کنار هم. تااینکه چراغعلی کتلهای در زمینش به جای سنگ و کلوخ، طلا پیدا کرد. برق آن تکه طلای ناب، چشمش را گرفت. روستایی بیخبر از همهجا روانه بازار شد و با فروش آنچه در زمینش پیدا کرده بود، سیل حفاران و قاچاقچیان را روانه آنجا کرد. تصور آنچه ممکن بود در این زمین پیدا شود، آنها را به جان تپه انداخت. کندند و پیدا کردند و بردند. تا آمدن دکتر عزتالله نگهبان و همراهانش، دو سوم دفینههای این تپه باستانی غارت شده بود.
آنها در آرامش بودند تا وقتی کسی جایشان را نمیدانست. همه در کنار هم درسرزمین خودشان؛ مارلیک
جام زرین مارلیک
این گاوهای بالدار در حال بالا رفتن از درخت زندگی هستند. هنرمند مادی سر این گاوها را از دل ظرف طلایی بیرون آورده ! سر این گاوها را با این همه ظرافت و زیبایی از ظرف بیرون آورده و تنها گوش آنها را بعدا به سرشان پرچ کرده؛ کاری که پس از ۳ هزار سال، با این همه امکانات تنها از دست قالب برمیآید و بس. بین جامهای کشف شده، این جام بینظیر است و اوج هنر چکشکاری مارلیکیها را نشان میدهد.
در کف جام زرین مارلیک، یک گل تزئینی و در وسط گل، یک خورشید نقش شده است. بد نیست بدانید …
تپه مارلیک یکی از ۵ تپه باستانی است که در دره گوهررود در اطراف رودبار واقع شدهاند؛ درهای خوش آب و هوا که برای
سالها محل سکونت اجداد ثروتمند گیلانیها بوده. تپههای زینب بیجار، پیلاقلعه، دوربیجار و جازم کول، بقیه این تپهها هستند
در پاییز سال ۱۳۴۰ش، هیاتى به سرپرستى دکتر عزتالله نگهبان جهت بررسى و تحقیق عازم منطقه رحمتآباد رودبار شد. این حفارى که به مدت ۱۴ ماه از پاییز ۱۳۴۰ تا آخر پاییز۱۳۴۱ ادامه داشت، منجر به پیدا شدن ۵۳ آرامگاه به طور منظم و پراکنده در سطح تپه شد. این آرامگاهها عموما از سنگ و گل ساخته شده بودند. در ساخت این آرامگاهها از تخته سنگهاى بزرگ طبیعى که در سطح تپه وجود داشته، استفاده شده. در بعضى قسمتها هم از سنگهاى زرد رنگى استفاده شده که از ۱۵کیلومتر دورتر و از دره گوهررود به این محل انتقال یافتهاند. حفاری تپه مارلیک برای دکتر نگهبان و همکارهایش یک دردسر بزرگ بود. از درگیریها و بیمهریهای اهالی روستا که به تحریک قاچاقچیها انجام میشد، تا تهمتها و دردسرهایی که باعث و بانیاش مقامهای دولتی بودند و به دادگاهی شدن دکتر و همکارهایش کشید؛
دردسری بزرگ که به نتیجهاش میارزید. در گذشته، تپه مارلیک محل زندگی مارها و موشها بود و بعضی معتقدند این محل به این خاطر مارلیک نام گرفته. بعضیها میگویند مارلیک تغییر یافته مارد لیک به معنای قوم مارد است
از این منطقه تعداد زیادی ظروف و اشیای سیمین و زرین به دست آمده که نشانگر ثروت فراوان ساکنان آن است. قدمت این آثار به حدود ۳ هزار سال پیش یعنى اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره اول پیش از میلاد مسیح مىرسد.
ماردیها – اقوام ساکن مارلیک – مردگانشان را با لباس رسمى و تزئینات کامل روى تخته سنگ و به پهلو قرار مىدادهاند. در این حالت زانوها اندکى خمیده میشدند. همراه مردگان، ظروف تشریفات مذهبى، مجسمهها، زیورآلات، اسلحه، ابزار و ادوات، ظروف و ادوات آشپزخانه، مدل و نمونه ادوات مختلف و اسباببازى کودکان دفن مىشد. این امر نمایانگر هویت و حرفه صاحب آرامگاه و عقاید مذهبى اقوام ساکن در محل بود. به جز این اشیا، آثار و ادوات جنگى از جنس مفرغ مانند: خنجر، پیکان، سرنیزه و نیز وسایل تزئینى مانند: گوش پاککن، ناخن پاککن، گوشواره، دستبند، گردنبند، پیشانىبند، موبند، سنجاق سر و همچنین ادوات و وسایل مورداستفاده نظیر ظروف، دوک نخ ریسی، دیگ، ملاقه، سیخ کباب، ظروف سفالین، پیکرکها و مجسمههاى سفالین و فلزى در مارلیک یافت شدهاند. وسایل رزمى مانند: خنجر، شمشیر، سرنیزه، سرگرز، مچبند، بازوبند رزمی و تیردان مفرغى بیانگر جنگجو بودن این اقوام است.
یکی از کشفیات مهم این تپه، ۲ مهر استوانهای است که روی آنها به خط میخی نقش شده است. این مهرها به باستانشناسان برای تشخیص خط و تاریخ مارلیکیها بسیار کمک کرده است. در تپه مارلیک آثار مفرغی، موزاییک و بدل چینی،مجسمه و مهر یافت شده است.
خرس نشسته
این موجود عجیب و غریب یک خرس سفالی است که مثل آدمیزاد نشسته تا آدمی رغبت کند و از دهان ناودانی شکلش چیزی بنوشد. گوشهایش سوراخ شده و دستانش ۴ انگشت دارد .
آن ۲ دکمه برجسته، لباس تشریفاتی و تاجی که بر سر این مرد طلایی است، خبر از خاص بودن شخصیت او میدهد. او یک سلطان است؛ یک سلطان با گوشوارهای بر گوش که با احترام دست به سینه و ظاهرا در حال نیایش است.
افسانه طلایی
آن پایین بز تازه متولد شده در حال شیرخوردن است. کمی بالاتر بزرگتر شده و شاخ درآورده و در حال خوردن برگهای درخت است.در ردیف سوم گراز و ترس از او وارد زندگیاش شده و بالاتر، لاشخورها مشغول تکه پاره کردن جسد او هستند و در نهایت موجودی شبیه جنین، نشانه تولد دوباره و زندگی دوباره است. در بین آثار کشف شده، صحنه شیر خوردن یک حیوان تازه متولد شده، بسیار کمیاب است. نقش گراز هم چندان در هنر دنیای باستان دیده نشده و کارشناسان معتقدند که ممکن است این نقش منحصر به هنر ایران بوده باشد. مشابه لاشخورهای این جام، در نقش برجستههایی که از شوش به دست آمده دیده میشود.