رویای ثروتمند شدن یکشبه
رویای ثروتمند شدن یکشبه:
چشم، چشم را نمیبیند. سیاهی کاملا بر زمین سایه انداخته است؛ اما مردها که از قبل همه چیز را با هم هماهنگ کردهاند، تاریکی را به نور ترجیح میدهند. بیل و کلنگ بسرعت از صندوق بیرون میآید، چند فانوس و کمی طناب و البته اصل کاری هم. هوا تب دارد و سکوت با صدای خشخش پای مردها بر هم میخورد. هیس… به هم نگاه میکنند، اینجاست. ضربات سنگین کلنگ بر سر سخت زمین میکوبد و چالهای را شکل میدهد. نقشه از درون جیب یکی از مردها بیرون میآید. باید کمی آنطرفتر باشد. این را یکی از مردها میگوید و به علامت قرمز روی نقشه اشاره میکند. دوباره کلنگها راه زمین را طی میکنند. چاله عمیقتر میشود و شکل گودال به خود میگیرد. اینجاست، این را یکی دیگر از مردها میگوید.
سرگروه دستور توقف میدهد؛ مثل اینکه نوک تیز کلنگ به جسمی سخت اصابت کرده است. چشمها برق میزند و خون زیر پوستها میدود. برای گود کردن کندهشان از دست کمک میگیرند. نفسها به شماره میافتد. جسم سخت رخ نمایان میکند و فانوس پرده از چهرهاش میاندازد. نفسها با نوای آه از گلو خارج میشود. اینجا هیچ چیز نیست الا یک تخته سنگ. کافی است ماموری از نیروهای یگان حفاظت از میراث فرهنگی باشی تا برای چند بار در طول عمر شغلیات این صحنهها را دیده باشی، صحنههایی که در آن وسوسهشدگان ثروت پاشنه را ور کشیده و با قافله بخت همراه میشوند تا شاید از کوران حوادث احتمالی باری پر بار به خانه ببرند.
ولی آرزوها خیلی زود دود میشود و به هوا میرود. در بازار یافتن گنج، گرگهای زیادی خفتهاند و چنگ و دندانهایشان آنقدر برنده است که هر تازهکاری را حتی به بهای ستاندن جان از معرکه به در میکنند. البته تازه کارهایی که زیاد سمج نباشند و موی دماغ نشوند، احتمال جان سالم به در بردنشان بیشتر است. ولی این عده فریبی میخورند که ته آن چیزی جز معامله تمام هستیشان با نقشههای جعلی و اجناس قلابی نیست. اما اگر این معامله باخت باخت هم باشد، کسی که وسوسه ثروتمند شدن همه وجودش را گرفته، حاضر است ریسک هم بکند، اما تاوان ریسک کردن سنگین است.
راسته منوچهری، پاتوق وسوسهشدگان ثروت
در خیابان منوچهری درست آنجایی که مغازههای چند میلیاردی کنار هم چیده شدهاند، دستفروشانی هستند که میتوان از زیر زبانشان حرفهایی درباره نقشههای گنج بیرون آورد. البته آنها بسختی به رهگذران و جویندگان نقشههای گنج اعتماد میکنند؛ چرا که خوب میدانند افتادن در این معرکه چه خطراتی دارد.
مردی که بساطی جلوی پایش گسترده هم از آدمهای آب زیرکاهی است که خیلی حرف نمیزند؛ اما پس از سماجت بسیار اعتراف میکند که هر از چند گاهی کلاهبردارانی پیدا میشوند و نقشههای قلابی گنج را به فریبخوردگان ثروت میفروشند. او از قیمت این نقشهها هم باخبر است و میگوید با صد هزار تومان هم میشود نقشهای نیم بند دست و پا کرد. البته جوانی دیگر که کمی بالاتر بساط کرده، اطلاعاتش دقیقتر است و در لابهلای گفتههایش بیان میکند که کسانی هستند که نسخههای قدیمی مربوط به اجدادشان را به منوچهری میآورند و با آب و تاب فراوان از اموالی میگویند که زیر خاک مخفی شده است. او معتقد است این نسخهها مربوط به زمانهایی است که آدمهای چند سده پیش به دلیل آشفته شدن اوضاع مملکت مثلا به دلیل بروز جنگ داراییهای خود را زیر خروارها خاک پنهان کردهاند و حالا نوادگان آنان میآیند تا داراییهای اجداد خود را به نام گنج به فریبخوردگان ثروت بفروشند. اما بیشک اینان نیز چیزی واقعی در بساط ندارند و دام فریب را برای سادهلوحان پهن کردهاند.
این آدمهای فریبخورده
جویندگان گنج ویژگیهای دیگری هم دارند. آنها نه خسته میشوند و نه کلافه. آنها در دنیای موهوم خویش، خود را میبینند که لابهلای انبوهی از سکههای باستانی یا ظروف مرصع قهقهه میزنند و خوشحالند از اینکه برای همیشه با فقر خداحافظی میکنند.
آنان برای محقق شدن این آرزویشان هم که شده، کولهباری مهیا میکنند و راه دشت و کوه و بیابان را طی میکنند تا به گنجی که همیشه آن را پنهان شده در زیر اندام ماری بزرگ میپندارند، دست یابند. جویندگان گنج به همه جا سرک میکشند وگام به گام همراه حوادث تاریخی حرکت میکنند تا پا جای پای بزرگانی بگذارند که روزی روی همین خاک ثروت انبوهی داشتهاند.
او شاید شدت توهماتش به اندازهای باشد که گمان میکند اگر گوش را به زمین بچسباند، صدای زنگوله شترهای قارون را که روزی زمین او را بلعیده است، میشنود. پس مقصد جوینده گنج مشخص است. هر جایی تمدن کهن ایران به آنجا رسیده باشد، محل خوبی برای یافتن گنج است. البته مسوولان میراث فرهنگی هیچ گاه بوضوح حاضر به معرفی محل دقیق استقرار تمدنها و بقایای احتمالی شهرهای باستانی نیستند؛ چراکه به گمان آنان بیان این نامها تنها جویندگان گنج و البته آنهایی را که شاید دنبال آن نیستند، وسوسه میکند. اما کسی که انرژیاش را برای یافتن ثروت مردمان کهن صرف میکند، حتما تاریخخوان دقیقی نیز هست. جویندگان گنج اغلب میدانند به کدام سو باید بروند، مگر اینکه شیادان فرهنگ دزد آنها را گمراه کنند.
«۹۰ درصد کسانی که دنبال گنج هستند، میبازند و از ۱۰ درصدی که به چیزی میرسند، ۵ درصدشان گرفتار قانون میشوند و از ۵ درصد باقیمانده فقط ۲ درصد به اشیای قیمتی میرسند. اما این آمار برای جویندگان گنج اسباب تنبیه نیست. آنها نه به پند کارشناسان، بلکه به مغناطیسی جلب میشوند که از دل زمین برمیآید.»
اینها گفتههای عسکر مرادی، کارشناس یگان حفاظت از میراث فرهنگی است. او معتقد است هیچ کدام از نقشههایی که میتوان با ترفند از منوچهری و سیداسماعیل خریداری کرد، مورد تایید کارشناسان نیست؛ چراکه کلاهبردارانی که این نقشهها را میکشند، نه خط میشناسند و نه زبان، برای همین خطوطی را سر هم میکنند تا افراد بیاطلاع را به دام بیندازند. مرادی البته تعداد فریبخوردگان را آنقدر زیاد میداند که نمیتواند آمار دقیقی درباره آنها بدهد. این در حالی است که کسانی که کلاهشان برداشته شده است؛ چون خود را نیز متهم میدانند، از ترس سازمان میراث فرهنگی اطلاعی نمیدهند؛ هرچند اگر اطلاع نیز بدهند کاری از دست کسی بر نمیآید و کلاهبردار پولها را با خود برده است.
او به همین دلیل معتقد است نباید گول افراد فالگیر یا کسانی که درویش مسلکند و ادعای اطلاع از غیب را دارند خورد. ولی کسی که عزمش را برای کسب ثروت آنهم از نوع باستانیاش جمع کرده، هرگز به این حرفها اعتماد نمیکند. او میداند که در طول تاریخ گنجهای شاهان ایرانی بویژه در زمانهایی که کشور با بحران مواجه میشده، جایی امنتر از عمق زمین نداشتهاند. آنها همچنین میدانند که به واسطه تاریخ پر فراز و نشیب ایران مردم بویژه ثروتمندان اشیای قیمتی خود را به دست خاک یا شکاف دیوار میسپردهاند تا با رفع اوضاع بحرانی دوباره به سراغش بروند. البته از آنجا که ایرانیان باستان به زندگی پس از مرگ نیز باور داشتند بخشی از اجناس قیمتیشان به همراه آنان دفن میشده، پس امروز گورستانهای باستانی هم جاذبهای وصفنشدنی برای جویندگان گنج است.
اما یک جوینده گنج هر چقدر هم که تیزهوش باشد، اگر حرفهای و عضو باندی خاص نباشد، بالاخره در دام فریب میافتد. تشخیص اصالت نقشهها و اجناس به دست آمده از حفاریها یکی از دامهای همیشه پهن است. کارشناسان و صاحبنظران تاریخ و فرهنگ به هیچ وجه اصالتی برای نقشههای گنج قائل نیستند؛ چرا که باور دارند با گذشت سالیان متمادی و روی دادن حوادث متعدد مجالی برای بقای نقشههای گنج نمانده است.
فلزیاب، جانشین مطمئن نقشه
ولی همیشه یک راه گریز هست. اگر نقشهها جواب ندهند، فلزیابها کمک خوبی هستند. برخلاف نقشهها پیدا کردن فلزیاب کار سختی نیست. کافی است صفحههای روزنامه را ورق بزنی یا گشت و گذاری در اینترنت داشته باشی. البته قانون مصوب سال ۷۹ تولید و فروش فلزیاب را محدود کرده؛ به طوری که استفاده از این دستگاهها بدون اجازه سازمان میراث فرهنگی ممنوع است. با این حال هنوز فلزیابها در سطح کشور به طور گسترده به فروش میرسد.
متقاضی خرید فلزیاب نسبت به خریدار نقشه گنج کار آسانی دارد، چون باید آگهیهای برخی روزنامهها را وارسی کند و به شماره تلفنی که همیشه از نوع اعتباری است زنگ بزند. آن وقت از پشت تلفن فروشنده با صراحت از جنسهای مرغوبی میگوید که در اختیار دارد و در اسرع وقت با پیک به در خانه میفرستد. البته معلوم نیست این همه جسارت از کجا آب میخورد؛ چون بر اساس آییننامه هیات وزیران، خرید و فروش و نگهداری و تبلیغ هر گونه فلزیاب ممنوع است؛ اما دادفر کارشناس یگان حفاظت میراث میگوید هستند شرکتهایی که پیش از سال ۷۹ و پیش از تصویب قانون ممنوعیت خرید و فروش فلزیابها از وزارت صنایع و معادن مجوز گرفتهاند و حالا حتی به دادگاه کشاندن آنها نیز راه به جایی نمیبرد؛ چرا که دادگاه نیز به خاطر قانونی بودن آنان و اینکه قانون سال ۷۹ عطف به ماسبق نمیشود، حکم را به نفع آنان صادر میکند. اما کسانی که درخواست مجوز برای خرید و نگهداری فلزیابها دارند، طبق قانون حتما باید نهادی دولتی باشند و از طریق حراست آن نهاد مورد تایید واقع شده باشند. دادفر وقتی این مراحل را تشریح میکند، میگوید پس از تکمیل فرم، نوع دستگاه و مشخصات آن مورد بررسی کارشناسان قرار میگیرد تا مشخص شود که این فلزیاب همانی است که در نامه درخواست آمده است، آنگاه تمام مدارک برای فرمانده یگان استان فرستاده میشود تا آنها نیز صحت آن را تایید کنند.
ولی در این میان یک نقطه کور وجود دارد و آن فروشندگانی هستند که در صفحات روزنامهها یا اینترنت مجال حضور مییابند و بیهیچ تردیدی فلزیابهایشان را که به درد حفاری و گنجیابی هم میخورد، عرضه میکنند. دادفر میگوید: پیش از این در توافقی که با وزارت ارشاد و اداره کل تبلیغات آن صورت گرفته، مدتی جلوی آگهیهای آنها در روزنامهها گرفته شد، اما الان باز هم مدتی است که این آگهیها دوباره سربلند کردهاند و معلوم نیست از کجا مجوز میگیرند.انگار جویندگان گنج هرچند که پا در ورطه خلافکاری میگذارند اما آدمهاییهستند که از نوعی اعتیاد رنج میبرند.
بسیاری از کارشناسان معتقدند درباره فلزیابها وجود خلاءهای قانونی در قوانین جزایی ایران باعث شده است استفاده از فلزیابها چوب هر دو سر طلا باشند و تکلیفشان مشخص نباشد. هیات وزیران اواخر اردیبهشت ۸۲ به پیشنهاد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت، ماده واحده قانونی را به تصویب رساند که بر اساس آن ضرورت دریافت مجوز برای ساخت، خرید و فروش، نگهداری، تبلیغ و استفاده از دستگاه فلزیاب تشریح شد.
در آن زمان وزارت صنایع و معادن مکلف شد ضوابط اعلام شده از سوی سازمان میراث فرهنگی را هنگام ثبت اعلامیه تاسیس به متقاضیان ساخت دستگاههای فلزیاب ابلاغ کند. در پایان این بند آمده بود که صدور پروانه بهرهبرداری برای این واحدها منوط به موافقت سازمان میراث فرهنگی کشور خواهد بود، اما اینکه این مصوبه چقدر ضمانت اجرایی داشته، بحثی است که کارشناسان یگان حفاظت میراث فرهنگی هنوز از آن به عنوان مشکلی در پیش روی خود یاد میکنند. در واقع آنگونه که دادفر میگوید، قوانین موجود نه تنها بازدارنده نیست، بلکه راه گریزی برای بسیاری از حفاران غیرمجاز است که در دل تاریخ و تمدن این سرزمین دست به کار کاوش میزنند.
فلزیاب با مجوز تحویل در منزل
از همان ابتدای تماس میفهمد که آدم تازه کاری هستم. آخر وارد شدن در بازار خرید و فلزیابها نیز کلی مهارت میخواهد. شمارهاش را از اینترنت پیدا کردهام، بدون هیچ نام و نشانی. او فقط ۰۹۳۶ است چون میخواهد شناخته نشود و جنسش را در کمال آرامش بفروشد. وقتی از او درباره قیمتها میپرسم، میگوید تازه کاری نه؟ ولی من لو نمیدهم که هیچ چیز از گنج و گنجیابی نمیدانم.«قیمتها متفاوت است از یک میلیون تومان تا ۸۰ میلیون، بستگی به کاراییاش دارد، اما با یک گنجیاب ۸ میلیون تومانی کارت را راه بینداز.» اینها را فروشنده بینام و نشان میگوید و در ضمن تاکید میکند که مجوز هم دارد. البته به قانونی بودن مجوز او شک میکنم؛ چرا که یگان حفاظت میراث فرهنگی تنها به نهادهای دولتی مجوز میدهد و آنها که بی نام و نشان بر صفحه اینترنت ظاهر میشوند و بساط میکنند، هرگز دستشان به مجوزهای قانونی نمیرسد. وقتی به او میگویم که من میدانم مجوزش قانونی نیست، یکهای میخورد و به مشتری بودنم شک میکند؛ اما فقط خیلی کوتاه میگوید که فروشندههای فلزیاب از ضعف قانون استفاده میکنند و نان زن و بچههایشان را درمیآورند.
فلزیاب، جرم در لباس قانون
البته فروشندهها و واردکنندههای فلزیابها هم راست میگویند وقتی قانون تکلیفشان را روشن نکرده است که بالاخره میتوانند این دستگاهها را وارد کنند یا نه یا وقتی که دستگیرشان میکنند، اما پس از مدتی با جریمهای اندک دوباره آزادشان میکنند، آنها چارهای جز دورزدن قوانین موجود ندارند. صفحات ضمیمه آگهیهای یکی از روزنامههای پرتیراژ کشور را که ورق بزنید، پر است از آگهیهایی که در مورد فلزیابها منتشر شدهاند. البته روزنامهها را نمیتوان در این میان چندان مقصر دانست، چون فروشندگان فلزیاب عنوان میکنند مجوزی در دست دارند که خیال همه را از هر بابتی راحت میکند. اما واقعیت این است که بر اساس قوانین موجود باید همه مجوزها به تایید سازمان میراث فرهنگی برسد و اکنون مسوولان این سازمان اعلام میکنند که برای هیچ کدام از فروشندگان مجوزی صادر نشده است.
در حال حاضر ساخت، تولید، ورود فلزیاب و همه موارد مربوط به این دستگاه حتی تبلیغات در مورد فلزیابها باید با نظارت سازمان میراث فرهنگی صورت بگیرد، اما در قانون کلمه جرم همراه این کلمات نیامده و تنها در قانون فعلی اشاره شده که تمامی موارد باید با نظارت سازمان میراث فرهنگی صورت بگیرد و از آنجا که اکنون هیچکدام از فروشندگان فلزیاب مجوزی از سازمان ندارند، پس همه آنها مجرمند. اما این مجرمان که قانون زیاد در موردشان شفاف نیست، خیلی راحت فعالیت میکنند و کمتر به چنگ قانون میافتند؛ چرا که همانگونه که دادفر میگوید، قانون فعلی ضمانت اجرایی ندارد و مجازاتی در آن پیشبینی نشده است.در این میان قیمت فلزیابها نیز تابع هیچ قانونی نیست؛ به طوری که در فرمهایی که به دست کارشناسان یگان حفاظت میراث فرهنگی میرسد این فلزیابها قیمتی معادل ۲ تا ۳ میلیون تومان دارند، ولی وقتی به بازار آزاد میرسند تا ۵۰ ۶۰ میلیون نیز میرسند.این در شرایطی است که عدهای کلاهبردار نیز افراد سادهلوح را اغفال میکنند و یک دستگاه فلزیاب را با تمام دارایی آنها معاوضه میکنند همانگونه که چندی پیش در یکی از روستاها پیرمردی تمام گوسفندانش را به پسرش داد تا او با رویای پیدا کردن گنج همه هستی پدر را با فلزیابی که حتی کار با آن را نمیدانست مبادله کند.
فصل نهم قانون مجازات اسلامی
ماده ۵۵۹ قانون مجازات اسلامی میگوید هر کس اشیا و لوازم و همچنین مصالح و قطعات آثار فرهنگی تاریخی را از موزهها و نمایشگاهها، اماکن تاریخی، مذهبی و سایر اماکن که تحت حفاظت یا نظارت دولت است سرقت کند یا با علم به مسروقه بودن، اشیای مذکور را بخرد یا پنهان دارد، در صورتی که مشمول مجازات حد سرقت نشود، علاوه بر استرداد آن به حبس از یک تا ۵ سال محکوم می شود.
ماده ۵۶۰ نیز میگوید هر کس بدون اجازه از سازمان میراث فرهنگی کشور یا با تخلف از ضوابط مصوب و اعلام شده از سوی سازمان مذکور در حریم آثار فرهنگی تاریخی مبادرت به عملیاتی کند که سبب تزلزل بنیان آنها شود یا در نتیجه آن عملیات آثار و بناهای مذکور خرابی یا لطمه وارد آید، علاوه بر رفع آثار تخلف و پرداخت خسارت وارده به حبس از یک تا ۳ سال محکوم میشود. ماده ۵۶۲ نیز هرگونه حفاری و کاوش به قصد به دست آوردن اموال تاریخی، فرهنگی ممنوع بوده و مرتکب به حبس از ۶ ماه تا ۳ سال و ضبط اشیای مکشوفه به نفع سازمان میراث فرهنگی کشور و آلات و ادوات حفاری به نفع دولت محکوم میشود. چنانچه حفاری در اماکن و محوطههای تاریخی که در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است یا در بقاع متبرکه و اماکن مذهبی صورت گیرد، علاوه بر ضبط اشیای مکشوفه و آلات و ادوات حفاری، مرتکب به حداکثر مجازات مقرر محکوم میشود. به این ترتیب هرکس اموال تاریخی فرهنگی موضوع این ماده را حسب تصادف به دست آورد و طبق مقررات سازمان میراث فرهنگی کشور نسبت به تحویل آن اقدام نکند، به ضبط اموال مکشوفه محکوم میشود.
اعتیادی به نام گنجیابی
اما انگار جویندگان گنج هرچند که پا در ورطه خلافکاری میگذارند، آدمهایی هستند که از نوعی اعتیاد رنج میبرند. شهروز پرورش، روانشناس بالینی این عقیده را دارد. او میگوید وسوسهشدگان گنج دچار نوعی اعتیاد شدهاند یعنی چیزی شبیه مواد مخدر که روانشان را درگیر کرده است. او میگوید چنین آدمهایی عملکردشان در تمام امورات زندگی پایین میآید و ذهنشان درگیر توهمات میشود؛ به طوری که مدام خود را در حالتی میبینند که مشغول کندوکاو هستند و چیزی پیدا میکنند که زندگیشان از این رو به آن رو میشود.
به گفته پرورش، البته در دنیای واقعیت چون میگردند و چیزی نمییابند دچار درماندگی میشوند و پس از مدتی افسرده میشوند و رفتارهای تکانهای پیدا میکنند. یعنی چون آنان با ناکامی مواجه میشوند و ناکامی نیز یکی از علتهای پرخاشگری است آنان در زندگی خانوادگی نیز دچار اختلالات شدید میشوند و دیگر وقتی برای رسیدگی به مسائل خانوادگی پیدا نمیکنند. اینها همه یک معنی دارد که شهروز پرورش آن را در قالب حرکت نکردن در سیستم طبیعی جمع میکند. به گفته او، در سیستم طبیعی رشد و پیشرفت تابع یک فرایند است که ار صفر شروع میشود و پس از تلاش به نقاط بالا میرسد؛ اما آنهایی که میخواهند یکباره به ثروت برسند، این مسیر را طی نمیکنند و دچار خیالپردازی مرضی میشوند و روزها با خیال رسیدن به گنج دست به کولیگری روانی میزنند و فکرشان را متمرکز یافتن گنج و اینکه چطور آن را خرج کنند، میکنند. این روانشناس در خصوص علت روی دادن چنین روندی در ذهن و روح افراد نیز میگوید: علت این است که در این افراد شخصیت در روند سالم خود رشد نمیکند، یعنی آنها نیاموختهاند که چطور شبکه زندگی را به جلو ببرند؛ در حالی که بیشتر آنان نیز در هدف یابی دچار اشتباهند و هویتشان، نیازهایشان و تواناییهایشان را نمیشناسند. در واقع آنان در یک هویت معلق قرار دارند و حتی دست به قماربازی مرضی هم میزنند به دیگر سخن این افراد تنها شیفته ثروت نیستند، بلکه چندین اعتیاد را همزمان با هم دارند.
پرورش در ادامه با اشاره به اینکه این افراد بیشتر از مردان هستند به خانوادههای آنان اشاره میکند و میگوید: بیشتر این افراد دچار شخصیتهای ضداجتماعی هستند و خطر را به جان میخرند، پس خانوادههایشان نمیتوانند آنان را کنترل کنند، پس لازم است بویژه پدر در الگودهی به آنان کوشا باشد. او با شبیه دانستن وضعیت جویندگان گنج با افرادی که در گلدکوئیست سرمایهگذاری میکنند، بیان میدارد که تمام این افراد درصددند تا با تشکیل گروههایی کاذب و با سر دادن شعارهایی چون من میتوانم و ما پیروز میشویم قصد رسیدن به ثروت دارند؛ در حالی که پویایی و پختگی گروه دارای اصولی است.