گنج یابی ممنوع!
گنج یابی یممنوع!
آرام آرام زمین را می کاود، تاریکی شب مجالی است برای آنکه می خواهد تاریخ خود را به سرقت ببرد …هجمه بی وقفه سرقت آثار تاریخی در کشورهای دارای تمدن چیزی نیست که بتوان آن را به زمان خاصی نسبت دادو یا آنکه در عرض چند روز آن را ریشه کن کرد اما این هجوم می خواهد تاریخی را به یغما ببرد که در پشت آن قرار است سالها تمدن و فرهنگ سرقت شده و از بی هویت از مکانی به مکان دیگر رخت سفر بربندد.
تعرض به آثار، ابنیه و محوطه های باستانی در ایران این روزها دیگر نامی سنجاق شده بر تمامی داشته ها و نداشته های تاریخی و ملی ماست اما آنکه چطور این وقایع رخ می دهد مدلول چند حاشیه است که شاید در این مجال بیان آنان بی سبب ننماید.
۱) ذکر یک سئوال بی جواب برای آنکه بدانیم و ندانیم : «چه فرق دارد که آثار تاریخی ایران در کشورهای حاشیه خلیج فارس فروخته شود و یا آنکه همگی در موزه ای در گوشه ای از ایران گرد فراموشی بخورند که حتی بسیاری ندانند که به عنوان مثال فلان اثر باستانی در کجا نگهداری می شود و یا آنکه در کشاکش اما و اگرهای چسبیده به پای نمایش این آثار در کشورهای مختلف اصلآ دیده نشود و دیگر روز در کشوری دیگر و بنام تمدن نداشته دیگری به ثبت برسد.
۲) این روزها نقل مجالس دوستداران میراث ایرانیان در هر گوشه دنیا به این مسئله ختم می شود:« سرقت ، تعرض و یا کاووش غیر مجاز در محیط های باستانی » یادم می آید روزی که مردم جیرفت برای یک لقمه نان – و براستی تنها یک لقمه نان- به زمین های زراعی خویش که هیج نمی توانستند جز باد از آن درو کنند هجوم برده بودند، پروفسور یوسف مجید زاده باستان شناس نام آشنای دیار جیرفت وفتی دید که کار دیگر از کار گذشته و حتی شیخ نشینان حاشیه خلیج همیشه فارس نیز به واسطه خرید آثار باستانی موجود در این محوطه باستانی به فکر تهیه نقشه و سندی جعلی دیگر برای تاریخ سازی برای خویش افتاده اند ، به روستاهای اطراف سفر کرد و با همراهان خود تنها به ذکراین مورد بسنده کرد که شما در حال فروختن تاریخ خود هستید.آن روزها را گرچه می توان روزهای اوج حمله به تاریخ باستان ایران بر شمرد اما شاید ذکر این جمله پس از تعرض به یک محوطه تاریخی و یا سرقت آثار تاریخی از یک موزه چندان مناسب به نظر نمی رسید وقتی می توان علاج واقعه پبش از وقوع جست و با آموزش عمومی از بروز چنین اتفاقاتی که می توان نام آن را فاجعه نیز نهاد جلوگیری نمود.
۳) فروختن تاریخ در کشوری که خود را تاریخ ساز می داند چندان زیبا به نظر نمی رسد،مطمئنآ ایرانی نسبت به هویت خود متفاوت تر از دیگر اقوام حساسیت به خرج می دهد، اما چرایی این امر برای ایرانیان که خود از تاریخ سازان به شمار می روند از چگونگی آن مهمتر به نظر می رسد. وقتی در کشورمان چندین هزار کیبومتر مربع محوطه باستانی وجود دارد که تنها چند صد کیلومتر از آن مورد مراقبت و حفاظت فیزیکی قرار می گیرد دیگر چه انتظاری می توان داشت که این محوطه های باستانی مورد هجمه قرار نگیرند ؛ یک حساب کاملآ معمولی.
۴) این یک واقعیت است که تشکیل یگان ویژه پاسداران میراث فرهنگی هم که یکی از نیاز های جدی میراث فرهنگی ایران به شمار می رفت نیز در چند سال گذشته نتوانسته است از بار تعرض به محوطه های باستانی بکاهد.
نخست آنکه نگاهی گذرا به چگونگی شکل گیری این یگان و حتی خصوصی سازی شدن آن در امر ملی نگهداری و صیانت از آثار تاریخی و باستانی خود جای تامل دارد و سپس وقتی یگان ویژه حفاظت از آثار تاریخی در حد یک نیروی دفاعی و نه یک نیروی ضابط به فعالیت می پردازد و در این میان این یگان خصوصی- دولتی قرار است در محدوده اندگ پیرامون خود به فعالیت بپردازد ، در صورت هر گونه اتفاق ناخوشایند هیچ پاسخی نمی تواند داشته باشد چه می توان کرد جزآنکه برای یک بخش خصوصی- دولتی که با مدیریت بازنشستگانی! از نیروی انتظامی اداره می شود دعای خیر نمود و ابهامی در روبروی پرسش های انبوه ملتی گذاشت که از بین رفتن نفایس و داشته های تاریخی و باستانی خود را به نظاره نشسته اند.
۵) در فرهنگ عامه ما مرسوم شده است که هر گاه گنجی یافتی خمس آن را بپرداز و بقیه را به مال خود بیافزای.انگار وقت آن رسیده تا آموزش های دوباره در مورد باور های عمومی مردم به کار گرفته شود و این ادیپ احمقانه گنج یابی از میان مردم رخت بربندد…مقوله ای که بسیاری از علمای دین و فقها به آن اهتمام ورزیده اند و در این میان فتاوای زیادی نیز در رد گنچ یابی و تعرض به محیط های باستانی برای مقلدین خویش صادر نموده اند.